۱۴۰۳ خرداد ۳, پنجشنبه

افراد خود«عاقل» پندار و شادی توده ها از مرگ یک جلاد

 شادی توده ها از مرگ یک جلاد
 
 و آل و آشغال هایی که برخی افراد خود«عاقل» پندار ردیف می کنند!
 
نفرت و کینه ی توده های طبقات مردمی از حکومت مرتجع دزدان و مالخوران و استبداد مذهبی امر برحق و معقولی است.
نفرت و کینه و خشم توده ها از این حکومت است که موجب می شود اگر امری بدی برای این حکومت - مثلا مرگ یک جلاد و یا خدمتگزار مرتجع این حکومت و یا شکستی در زمینه ای - پیش آید شادمان شوند و به جشن و سرور بپردازند.
شادی توده ها از خشم و نفرت آنها از این حکومت بر می خیزد که چهل و اندی سال است که خون آنها را در شیشه کرده و زندگی را بر آنها زهر کرده است.
این شادی در عین حال بر می گردد به این که توده ها نگاهی انتقادی به تجربه ی مذهبی و دینی- تاریخی خود  دارند و در حال پیش بردن جنبشی علیه باورهای گذشته ی خود هستند.
شادی و جشن توده ها  بر خلاف نظر «عقلا»ی دروغین نشانه ی یک «بیماری» در توده ها و یا عقب مانده گی فرهنگی و آت و آشغال هایی از این گونه نیست بلکه نشانه ی سلامتی کامل روان و ذهن توده است. چنین نظراتی، بیماری این «عقلا»ی جدا افتاده از توده ها را نشان می دهد:
(آیا باید توده ها به عزاداری می پرداختند و یا به مرده ی یک جلاد که نمادی از جنایت در این نظام قرون وسطایی است احترام می گذاشتند و یا در بهترین حالت بی تفاوت می بودند تا این «عقلا»ی روان نژند و خود بزرگ پندار، توده ها و فرهنگ توده ها را شایسته ی ارج گذاری ببینند؟!)
مبارز ی طبقاتی تاریخ دارد. مبارزه ی طبقاتی عرصه نبرد در اشکال گوناگون در تاریخ است. عرصه ی اقتصادی و سیاسی و نظامی و دیپلماتیک و فرهنگی و ...
یکی از عرصه های نبرد مبارزه فرهنگی است.
و یکی از عرصه های مبارزه فرهنگی مبارزه ی روانی است. مبارزه بین شاد و ناشاد بودن است. بسته به شرایط متفاوت و متضاد مبارزه ی طبقاتی برای توده ها و یا دشمن آنها، دورانی شادی مسلط می شود و دورانی ناشادی. این هم درون جنبش توده هاست و هم میان آنها و دشمن آنها.
تنها کسانی که بویی از مبارزه ی طبقاتی نبرده اند و اساسا به آن باوری ندارند و صلح و آشتی بین طبقات را موعظه می کنند، ممکن است شادی توده ها را نشانه های«بیماری» و یا «تروما» بنامند.
نفرت و کینه ی برحق و معقول توده های مبارز است که موجب می شود مبارزه تداوم یابد و به سرنگونی حکومت بینجامد.
شادی توده ها از مرگ یک جلاد و یک مرتجع تداوم مبارزه ی طبقاتی از گذشته تا کنون است.
دو قطبی شدن جامعه امری معقول در مبارزه ی طبقاتی کنونی است. یکی از دو قطب، قطب انقلاب و قطب دیگر قطب ارتجاع است.
قطب های دیگر در جامعه ایران قطب نیستند بلکه لایه هایی نازک بین این دو قطب اصلی هستند و در حال حاضر در معادلات سیاسی نقش چندانی ندارند.
در این مبارزه قطب انقلاب که در جهت تاریخ و برای بهبودی خود تحرک دارد رشد بیشتری می کند و قطب دیگر تحلیل می رود. چنانچه مبارزه ی طبقاتی کنونی ادامه یابد و  دخالت خارجی موجب گسستگی شکل فعلی آن نشود، قطب انقلاب و توده های انقلابی قطب ارتجاع را نابود خواهد کرد.
شادی مردم نشان بروز یک پیشروی روانی - فرهنگی پس از عقب نشینی از خیابان در خیزش «زن زندگی آزادی»( خیزش ژینا) و در کنار گرایش سفت و سخت پیشروان برای تداوم مبارزه ی انقلابی، بروز یک موج ناامیدی و افسرده گی روانی - فرهنگی است. در آن مبارزه ضمن این که توده ها ضربات سنگینی به ارتجاع زدند بسیاری از جوانان برومند خود را ازدست دادند. غم و اندوه  توده ها با مرگ یک ارتجاع تبدیل به کمی شادی شد. توده ها توانستند خنک شدن دل شان را از این مرگ به حکومت کریه و متعفن نشان دهند.
شادی مردم نشان دهنده  سرکوفت شادی طی 40 سال و بغض های فروخورده است.
مبارزه روانی- فرهنگی توده ها در ایران ویژگی های تاریخی خاص خود را دارد. ما نباید واکنش توده ها در ایران را از منظر برخی از توده های کشورهای دیگر بررسی کنیم. ما نباید نظر مردم کشورهای دیگر را در مورد ملت ایران ملاک قرار دهیم. آنها اکنون در شرایط تاریخی ملت ما نیستند و بخش هایی از آنها متوجه نیستند که در ایران و بر خلق ایران چه گذشته و چه می گذرد. باید چهل و اندی سال در این سده های نوین زیر دست این حکومت کریه بود و مجبور شد تا در شرایط قرون وسطایی و تسلط دین و مذهب بر ارکان اقتصاد و سیاست و فرهنگ زندگی کرد، تا فهمید توده های کارگران و کشاورزان و طبقات میانی چه کشیده اند و بر آنها چه رفته است. ما باید برای این بخش از توده های کشورهای دیگر توضیح دهیم که شادی و سرور در پس این مرگ نه در شرایط عادی تکامل مبارزه( مانند مرگ برخی از مرتجعین مورد نفرت توده ها در کشورهای دیگر) بلکه در شرایط تکامل یک جنبش انقلابی صورت گرفته است و جزیی از این مبارزه است.
شادی مردم ادامه ی مبارزه ی فرهنگی آنها با حکومت جمهوری اسلامی است.
شادی مردم ادامه ی مبارزه آنها با عبوس بودن و تحجر در حکومت دینی است.
شادی مردم تداوم مبارزه ی آنها در عرصه ی فرهنگ و زیر ورو کردن جهان فرهنگی کهنه و خرافی دینی و بنیانگذاری جهان مدرن فرهنگی است.
شادی مردم تداوم مبارزه ی آنها با پروژه های سرکوب و از جمله حجاب اجباری است.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
سوم خرداد 1403 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر