۱۴۰۲ بهمن ۱۵, یکشنبه

دو مساله ی اتحاد و آگاهی سیاسی در مبارزه ی کارگران گروه ملی فولاد

 
دو مساله ی اتحاد و آگاهی سیاسی در مبارزه ی کارگران گروه ملی فولاد

همبستگی و اتحاد
یکی از مهم ترین مسائل در مبارزات کارگری در ایران اتحاد کارگران در مبارزات تا رسیدن به هدف تعیین شده است. این هدف می تواند برآورده شدن یک سلسله خواست های اقتصادی(یا سیاسی تا مرز سرنگونی یک حکومت و برقراری حکومت نوین) و یا گرفتن حد معینی از آنها در یک مرحله معین باشد. جدا از وضعیت خود کارگران این که در این مرحله چه شرایطی عمومی اقتصادی و سیاسی بر شهر و استان و کشور حاکم است نیز در رسیدن به حداقل یا حداکثر خواست ها موثر است.
برخی از اطلاعیه های کارگران فولاد نشان می دهد که اتحاد کارگران حتی در مبارزات اقتصادی نیز دچار شکننده گی است. در یکی از این اطلاعیه ها که از جانب صدای مستقل کارگران فولاد و به تاریخ سه شنبه ده بهمن 1402 نشر یافته است نویسندگان به مواردی از آن اشاره و تلاش کرده اند با آن مرزبندی و مبارزه کنند.
در این اطلاعیه آمده است:   
«از ابتدا می‌دانستیم قدم در راه طولانی و پر مخاطره گذاشتیم و برای رسیدن به مطالبات چاله‌های زیادی در مسیر است. هربار که اعتصابی را سازمان می‌دهیم و قدرت بی‌همتای گروه ملی را به نمایش می‌گذاریم، مسئولین و عوامل تحت امرشان به هر طریقی ما را پای مذاکره می‌برند و از طریق فشار و تطمیع نمایندگان، پیشنهادی را مطرح می‌کنند که باعث ایجاد دودستگی از طریق موافقت یا مخالفت با آن می‌شود.»
در این جا به گونه ای روشن به بروز دو دسته گی در میان کارگران هنگام پیشنهادات مسئولین و عوامل تحت امرشان هنگام مذاکره ای ناخواسته و همچنین فشار به نمایندگان کارگران و تطمیع آنها اشاره شده است.
سپس اطلاعیه می افزاید:
«این‌بار با اعمال تغییراتی در فیش‌های حقوقی تمام پرسنل قراردادی و پیمانکاری و خروج آیتم‌های فریزشده، گروهی از همکاران را دیشب در شیفت شب به سر کار برگرداندند.»( تاکیدها در این عبارت و دیگر عبارت ها از ماست)
به این ترتیب کارفرما هنگام مذاکره پیشنهادهای معینی می دهد و کارگران را برای پذیرش آنها زیر فشار قرارمی دهد و در عین حال آنها را تطمیع می کند و موجب بروز شکاف میان کارگران می گردد. برخی با پذیرفتن پیشنهاد کارفرما به سر کار برمی گردند و برخی دیگر پیشنهادها را در تضاد با اهداف نهایی کارگران از اعتصاب دیده و خواهان ادامه ی اعتصاب می گردند.
اطلاعیه سپس به درستی به این امر اشاره می کند که:
 «هرگونه توقف یا تعلیق در اعتصابات به‌حق کارگران، تنها با تصمیم‌ جمعی و اراده خود کارگران انجام می‌گیرد.»
آن گاه در ریشه یابی مساله ی چند دسته ی گی میان کارگران تحلیل خود را پیش تر می برد:
«لیستی از مطالبات معوق موجود است که هربار با تمام همکاران عهد می‌بندیم تا تحقق آنها اعتراض را ادامه دهیم. اما همواره گروهی از همکاران محافظه‌کار، با پذیرش حیله‌ها و ابهامات مدیریت و کارفرما، با درصدی از مطالبات اعلام رضایت می‌کنند و به کار و تولید بازمی‌گردند.
نکته ی اخیر نشان می دهد که مشکل تنها در پیشنهادهای کارفرما و یا حیله و فشار و تطمیع کارگران خلاصه نمی شود. این امر جزو شرایط بیرون از مبارزه ی کارگران است که می تواند بر برخی از نماینده گان کارگران و یا دسته هایی از آنها تاثیر کند. در واقع بروز دو دسته گی میان کارگران از خود کارگران و از وجود دو «گروه محافظه کار» و گروه رادیکال در بافت کارگران برمی خیزد. اگر گرایش های محافظه کارانه در میان کارگران وجود نداشت حیله های کارفرما و مدیریت موثر نمی افتاد و کارگران می توانستند همبستگی خود را به بهترین شکل خود نگاه داشته مبارزه ی خود را تا رسیدن به اهداف تعیین شده پیش برند و یا اگر قرار شد سازشی بر سر برخی خواست ها صورت گیرد این سازش بر مبنای تصمیم و اراده ی جمعی کارگران باشد.  
این شکل کنش های محافظه کارانه از جانب برخی از کارگران در مبارزات کارگران پیمانی نفت نیز دیده می شود. آنجا نیز که شرایط  اتحاد کارگران به دلیل بافت فنی کارگران و پیمانکاران گوناگونی که کارگران با آنها کار می کنند پیچیده تر است گاه کارگران برخی از پیمانکاران با رسیدن به برخی از خواست های خود زودتر از بقیه به کار خود بازگشته و موجب شکاف در میان کارگران و تضعیف اعتصاب می گردند.
لایه های درون کارگران در مبارزات اقتصادی
چنین وضعی نشانگر لایه های متضاد درون کارگران است. بر مبنای وضعیت کلی و مباحث درون کارگران، در شرایط کنونی کارگران اساسا به دو دسته تقسیم می شوند: یک دسته خواهان مبارزه اقتصادی عمومی و یا صنفی و رشته ای هستند و دسته ی دیگر خواهان مبارزه ی سیاسی.
کارگرانی که خواهان مبارزه ی اقصادی صرفا صنفی و رشته ای( خیلی علاقه ای به وحدت با دیگر صنوف و رشته ها ندارند) هستند و عموما می گویند«کاری به سیاست ندارند» و یا «اعتصاب ما صنفی است» نیز به دو دسته ی اصلی تقسیم می شوند: دسته ای که با رسیدن به برخی از خواست ها به سرکار برمی گردند و دسته ای که خواهان پیشرفت مبارزه تا تحقق کامل یا حداکثر خواست ها می باشند و اساسا تصمیم به برگشتن بر سر کار را بر مبنای اراده ی و تصمیم جمعی می دانند و نه تصمیمات فردی و گروهی.
از سوی دیگر دسته های پیشرویی که خواهان پیشرفت مبارزات کارگران به مبارزات سیاسی هستند خود به دو دسته ی اصلی تقسیم می شوند. دسته یی که تنها خواهان مبارزه ی سیاسی اصلاح طلبانه و درون نظام است و دسته ی پیشرویی که خواهان مبارزه ی انقلابی برای سرنگونی حکومت استبداد دینی و برقراری یک جمهوری دموکراتیک انقلابی آزاد و مستقل می باشد.
بر مبنای آنچه آمد یکی از مهم ترین مشکلات در ایجاد اتحاد میان کارگران وجود یک جریان محافظه کار در میان کارگران خواه در مبارزات اقتصادی و خواه به ویژه در مساله ی پیش رفتن به سوی اعتصابات سیاسی و دیگر اشکال مبارزات سیاسی است. ایراد اساسی دسته ی محافظه کار اقتصادی این است که منافع ناچیزی را می بیند که در هنگام اعتصاب از جانب کارفرما پیشنهاد می شود.
باید توجه کرد در این گونه موارد برگشتن به کار بر مبنای تصمیم بخشی از کارگران و نه بر مبنای تصمیم جمعی کارگران که نشانگر ترجیح منافع فردی یا بخشی بر منافع کلی است، نه تنها از نظر حفظ اتحاد در مبارزه ی مورد بحث و پیشبرد منافع کوتاه مدت کارگران تاثیری منفی دارد، بلکه برای مبارزات بعدی حتی اقتصادی کارگران و رفتن به سوی تشکل و سازمان های بخشی یا سراسری( از سندیکا گرفته تا شوراهای صنفی) و برای دفاع از منافع اقتصادی کارگران حتی در همین حکومت های ارتجاعی بسیار مضر و تخریب گر است.
پشتیبانی و دفاع از کارگران مبارز اخراجی
سپس در اطلاعیه آمده است:
«از این دوستان همکار باید پرسید کسانیکه خواهان ادامه اعتصاب قدرتمند در حد و اندازه تمام مطالبات هستند، مگر درد معیشت و خانواده ندارند؟ مگر کریم ‌سیاحی در همین خیابان‌های اهواز به‌دنبال حق کارگر نبود؟
امنیت شغلی برادران شفق چه شد؟ که به‌دنبال فریب‌خوردن برخی همکاران برای اتمام اعتصاب، پاژنگی حراست با تهدید و توهین به استقبالشان رفت؟»
آنچه در این جا به خوبی نبودش احساس می شود آگاهی کارگران نسبت به منافع شان- حتی منافع اقتصادی صرف- و نیاز به همبستگی شان در این مورد است که باید نه تنها اکثریت لایه ی بالایی کارگران را در بر گیرد بلکه بتواند در میان کارگرانی که از نظر آگاهی در رده ی میانی و یا پایین هستند گسترش یابد.
این همبستگی از یک سو خود را در پایبندی به نظرات جمع کارگران و خودداری ازهر گونه تک روی و یا گروه گرایی در میان کارگران خود را نشان می دهد و از سوی دیگر در دفاع از کارگران پیشرویی که به دلیل دفاع از منافع کارگران و مبارزه جوئی شان به وسیله ی کارفرما و نیروهای حراست زیر فشار قرار گرفته و یا از کارخانه اخراج گردیده اند.  
خواست ها کارگران و وضعیت عمومی اقتصادی و سیاسی 
افزون بر این ها آنچه باید دانسته شود این است که پذیرش این خواست ها از جانب حکومت و سرمایه دار- و اینجا صحبت حتی بر سر پذیرش تمامی این خواست ها نیست - گره ای از مشکلات اساسی کارگران را حتی در همین نظام نخواهد گشود. با توجه به بحران اقتصادی و تورم و بیکاری و نیز دزدی و فسادی که تمامی سلول های نظام را در برگرفته تحقق این خواست ها به سرعت ارزش اقتصادی مقطع کنونی خود را از دست خواهد داد و کارگران با وضعیتی بدتر از نظر اقتصادی مواجه خواهند شد.
از سوی دیگر برخی از عقب نشینی های نظام به دلیل شرایط عمومی کنونی و ترس از گسترش اعتصابات و مبارزات و تبدیل آن به اعتصابات سیاسی و مبارزات سراسری است( و این امری است که کارگران می توانند از آن استفاده کرده و به سازمان یابی پرداخته و مبارزات خود را پیش برده و تکامل دهند). از این رو آنچه در این عقب نشینی ها به کارگران داده می شود که تازه توام با حیله ها و حقه بازی ها و کاغذ بازی ها و تهدیدها و از کار بیکار کردن بسیاری از کارگران پیشرو و مبارز است، در شرایطی که حکومت احساس اندک ثباتی بکند به شکل های گوناگون از کارگران پس گرفته خواهد شد.
در اینجا صحبت بر سر حکومتی مملو از باندهای فساد و اختلاس و دزدی است که پشیزی برای مردم کشور ارزش قائل نیست و بخش بزرگی از پول نفت صادراتی کشور را که تازه به قیمت بسیار پایین می فروشد خودش- یعنی همین باندهایش - سر می کشد و بخش بزرگ دیگر آن را نیز خرج گروه های نیابتی خود در منطقه می کند.
با این وصف حتی اگر کارگران در مبارزات اقتصادی خود پیروزی ای به دست آورند و به هدف های خود دست یابند این پیروزی موقتی خواهد بود و از یک سو با تورم موجود و از سوی دیگر با برنامه ریزی های دولت و مجلس و دیگر ارگان ها ی حکومتی به اشکال دیگری از کارگران پس گرفته خواهد شد.
از این گذشته باید به این امر آگاه بود که حکومت استبداد دینی کنونی یک بازگشت ارتجاعی به حکومت های قرون وسطایی در تاریخ ایران است و شرایط آن حتی با حکومت هایی مانند حکومت سلطنتی پیش از انقلاب تفاوت کیفی دارد. آن حکومت مورد پشتیبانی کامل و تمام عیار امپریالیست های غربی بود و می توانست در شرایط معینی از ثبات نسبی برخوردار گردد و مثلا از گران شدن قیمت نفت سودی ببرد و بخش ناچیزی از آن را نیز به کارگران دهد و برای دوره ای کوتاه مدت وضع خود را بهبود بخشد اما این حکومت گرچه مورد پشتیبانی امپریالیست های غربی و روسیه و به همراه آن چین رویزیونیستی و سرمایه داری است اما حکومت ایده آل امپریالیست های غربی نیست و بنابراین در مواردی و به ویژه آنجا که از حدود خود پا پیش می گذارد و برای بقای خود در منطقه دست به ماجراجویی می زند با آن در تضاد قرار می گیرند. از سوی دیگر آنها با سیاست های داخلی باند حاکم بر آن به ویژه مخالفت اش با آزادی های اجتماعی و فرهنگی مخالف اند و به این ترتیب  خواه در منطقه و خواه در داخل با سیاست های آن دچار تضاد شده و در تقابل با آن زمین گیرش می کنند چنانکه اکنون با تحریم ها کرده اند. این امر موجب می شود که حکومت به گونه ای مداوم فشار بیشتری به توده های مردم و به ویژه کارگران و زحمتکشان وارد کند.
آگاهی سیاسی
اطلاعیه مزبور در ادامه ی نقد کنش برخی کارگران می نویسد: 
«تولیدی که عایدش برای ما رنج‌ها و اعتراضات پی‌درپی و برای مدیران سود و مزایا و بریز‌ و بپاش بوده است.»
در اینجا اطلاعیه به روی نکته ای مهم انگشت می گذارد: چسبیدن صرف به این تولید که کارگران در آن استثمار شده و محکوم به رنج ها و اعتراضات پی در پی و اغلب سر دواندن شان به وسیله ی کارفرمای سرمایه دارهستند اما در عوض برای مدیران سود و مزایا و بریز و بپاش است، آری چسبیدن به این تولید و به بهانه مثلا «مسئولیت داشتن در مورد آن» اعتصاب را نیمه کاره گذاشتن و به کاربازگشتن از جانب برخی کارگران از بیخ و بن اشکال دارد. 
اما نکته ی مهم تری که از این نقد می توان دریافت این است که کارگران برای اینکه از منافع اقتصادی استراتژیک خود دفاع کنند باید دست به مبارزات سیاسی برای سرنگونی حکومت بزنند و حکومتی از آن خود و توده های زحمتکشان و طبقات زیرستم برپا کنند و تولید را در دست خود گیرند. این امری است که نیاز به سطح بالاتری از آگاهی یعنی آگاهی سیاسی انقلابی دارد.
از اطلاعیه مورد اشاره بر می آید که سطح آگاهی صنفی و همدلی کارگران حتی در بخش های صنعتی کشور بسیار پایین است و گاه به اندازه ی کافی پشتیبان کارگران پیشرویی که به خاطر منافع اقتصادی کارگران در پیشاپیش آنها حرکت می کنند و زیر فشار نهادهای اطلاعاتی قرار گرفته از کار بیکار می شوند و یا به زندان می افتند نیستند، چه برسد به سطح آگاهی سیاسی و دست زدن به مبارزات سیاسی و پشتیبانی از مبارزات سیاسی جاری در جامعه! این که تنها بخشی از کارگران و آن هم برخی از رشته ها و کارخانه ها در هنگامه ی خیزش بزرگ «زن زندگی آزادی» آماده ی مبارزات سیاسی بودند اما اکثریت طبقه ی کارگر چنین آماده گی را نداشت جدا از امور دیگر به این سطح بر می گردد. طبقه ی کارگر تنها زمانی تبدیل به یک طبقه ی انقلابی دگرگون ساز می شود که این سطح بالا رود و به سطح آگاهی کمونیستی برسد. این آگاهی و تنها این آگاهی است که می تواند به کارگران یاری کند تا خود را از وضع کنونی بیرون کشند و نه تنها برای منافع اقتصادی - سیاسی خود در این حکومت مبارزه کنند بلکه برای برقراری حکومتی دموکراتیک - انقلابی و سوسیالیسم و کمونیسم بجنگند.  
در بخش پایانی مقاله ی خود با نام وضع کلی طبقه ی کارگر در مرحله ی کنونی انقلاب دموکراتیک نوین ایران که در وبلاگ ما در دسترس است نوشتیم:
«اکنون با هر پیشرفت در انقلاب این استبداد شل می شود. باید از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و محافل، هسته ها و گروه های انقلابی موجود در میان کارگران به آگاهی بخشیدن و سازماندهی طبقه ی کارگر بپردازند و این طبقه را برای رهبری آماده کنند.
شکی نیست که طبقه ی کارگر ایران به خروش خواهد آمد. این که چنین امری در آینده نزدیک و یا دور صورت گیرد تماما به همین محافل و هسته ها و پیشروان موجود در خود طبقه ی کارگر وابسته است. آنها باید تلاش زیادی بکنند تا بخش های میانی و ساده تر طبقه ی کارگر را به این  آگاهی برسانند که مبارزه ی سیاسی با این غارتگران سالوس و جنایتکار و دفن کردن اینها در اعماق تاریخ به نفع طبقه ی کارگراست. در عین حال این طبقه را برای نبردهای بزرگ تاریخی پیش رو که قطعا محدود به سرنگونی جمهوری اسلامی نخواهد بود، آماده کرد.»
هرمز دامان
نیمه ی نخست بهمن 1402

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر