۱۴۰۲ بهمن ۲۲, یکشنبه

خامنه ای و آنچه از اعدام ها دنبال می کند!

 
خامنه ای و آنچه از اعدام ها دنبال می کند!
 
حکومت به گونه ای روزمره و هفتگی اعدام می کند و با هر جزر و مد در اقتصاد و یا فضای سیاسی داخلی و یا خارجی آن را شدت و ضعف می بخشد.
درباره ی علل عام این اعدام ها که از زمان آغاز حکومت کنونی وجود داشته و علل خاص آن در هر دوره ی مشخص بارها صحبت شده است. در مورد علل آن در دوره ی کنونی می توان به اجمال چنین گفت. 
نخست اینکه بحران اقتصادی کنونی که همچون سیل جاری است و همه چیز را با خودش می برد هر روز شدت بیشتری می گیرد.
این بحران تا کنون از یک سو منبع ثروت اندوزی برای سران حکومت و باندهای درون آن  بوده است و از سوی دیگر شدت پیداکردن فلاکت توده ها.  شرایط روزمره ی بحران و تورم و گرانی مهارنشدنی و زندگی روز به روز اسفبارتر توده ها از جهت ابتدایی ترین مسائل زندگی شرایطی را در جامعه پدید آورده که هر روز امکان جوش و خروشی تازه از جانب توده ها وجود دارد.
پس از عقب نشینی«زن، زندگی، آزادی» از شکل مبارزه ی خیابانی،  تداوم آن در اشکال دیگر به ویژه مبارزه ی زنان، خواه زنانی که بیرون و روزمره با نیروهای حکومت درگیرمی شوند خواه مبارزانی که در زندان اند و مبارزات شان به سهم خود هادی جنبش های بیرون است و در کنار آن روند رو به رشد مبارزات اقتصادی دامنه داری که نه تنها در مناطقی که پیش از آن وجود داشت تداوم یافته بلکه مناطق و گروه های تازه ای را نیز در بر گرفته است، گواه جنبش توقف ناپذیر و تلاطم و غلیانی است که در جامعه وجود دارد و خاموش شدنی نیست.
جدا از مبارزات روز به روز گسترده و شدیدتر شدن بازنشسته ها در سراسر کشور به گونه ای مداوم شاهد مبارزات گسترده تر کارگران به ویژه کارگران صنعتی در رشته های نفت و فولاد و ماشین سازی و نیروگاه ها هستیم.  دو اعتصاب بزرگ کارگران ذوب آهن و نیز فولاد اهواز و در کنار آنها مبارزات دامنه دار و متداوم کارگران نفت و پتروشیمی و ... با خواست های عموما اقتصادی و در مواردی مانند فولاد اهواز حضور اعتصاب کننده گان در خیابان های شهر برای تحقق خواست هایشان، وضعیتی به وجود آورده اند که هر آن امکان تبدیل شدن چنین مبارزاتی به مبارزات دامنه تر و سیاسی یعنی آنچه خامنه ای و شرکای پاسدار تفنگ به دست اش به شدت از آن می ترسند وجود دارد.
در کنار کارگران و بازنشسته ها، کسبه ی خرد و بازاریان نیز جدا از مناطقی مانند کردستان و بلوچستان که همواره یک پای مهم جنبش های ملی این خلق ها بوده اند و خدمات بزرگی به پیشرفت جنبش کرده اند، اکنون در شهرهایی مانند سمیرم با دست زدن به اعتصاب در تقابل با اعدام ها به خروش آمده اند.
به این ترتیب شرایط به گونه است که امکان هر روزه و هر لحظه ی تبدیل بحران اقتصادی به بحران سیاسی وجود دارد. بحران سیاسی و مبارزه ی سیاسی طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و تمامی طبقات مردمی همواره همچون زنگی است که به شکلی مداوم بیخ گوش حکومتیان به صدا در می آید و شریان های مغزهای فرسوده شان را فرسوده تر می سازد.
سران حکومت نامطمئن از تداوم حکومت خویش حربه های خویش را نه تنها علیه مبارزات اقتصادی جاری بلکه به ویژه علیه تبدیل بحران اقتصادی به بحران سیاسی، تبدیل جوش و خروش ها و جرقه ها به آتشی که در صورت رخداد می تواند بسیار بزرگ تر از خیزش «زن زندگی آزادی» باشد به کار می گیرند. یکی از این حربه ها اعدام است. از اعدام جوانانی که در مبارزات سال های اخیر بوده اند تا مجرمین عادی، از مبارزان سیاسی خلق های گوناگون تا افرادی متعلق به اقلیت های مذهبی و...
سران حکومت تلاش می کنند که اعدام ها را به صورت تلفیقی یعنی قاطی کردن مجرمین عادی و مبارزان سیاسی و دگردینان و دگرمذهبان صورت دهند تا هم آن جور که دل شان می خواهد اعدام کرده باشند و هم افراد را با یکدیگر درهم کرده باشند و این را که اهداف شان از اعدام ها چیست و لبه ی تیز اعدام هاشان متوجه چه کسانی است آشکار نباشد. در کنار این شیوه، آنها اعدام ها را در سراسر کشور پخش می کنند و هر روز یا هفته آن را در منطقه ای به اجرا در می آورند تا از تجمع و تمرکز خشم و نفرت و کینه در یک منطقه جلوگیری کنند. روزی و هفته ای بلوچستان و روز دیگر کردستان و روز سوم خوزستان و... تردیدی نیست که دم تیغ ترین خلق ها بلوچ و کرد و عرب و آن هم مقاوم ترین مبارزان شان هستند. در کنار آنها جوانانی که این سال ها سیاسی شده اند و در زندان مقاومت می کنند.
سپس تجارب بیست و پنج سال اخیر و دور شدن روزمره ی مردم از حکومت پیش چشم باند خامنه ای و شرکای پاسداراش است. آنها در این بیست و پنج سال روز به روز بیشتر در انزوا قرار گرفته و خواه از جانب مردم و خواه از جانب مجموع جناح های طبقه ی حاکم محصورتر و کوچک تر شده اند. آنها تصور می کنند که اعدام ها همچون اعدام های مکرر و گروهی دهه ی شصت و به ویژه تابستان 67 به مانده گاری آنها یاری خواهد رساند. امری که به کلی باطل است. زیرا وضع از تمامی جنبه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مهم تر از همه شرایط مبارزه ی طبقاتی و شرکت گسترده ی توده ها در مبارزات و هوشیاری و گوش به زنگ بودن آنها نسبت به اعمال حکومت به کلی از آن دوره متفاوت است. اعدام های دوره های اخیر به شدت خشم و غضب مردم افزوده و نفرت و کینه ی آنها را از باند خامنه ای و سران پاسدار عمیق تر می کند. این نفرت و کینه و خشم موجب می شود  توده ها برای سرنگونی جمهوری اسلامی روز شماری و لحظه شماری کنند.
آنچه خامنه ای و باندش با تداوم اعدام ها می خواهند نتیجه بگیرند خاموش شدن مطلق توده های مردم است. خاموشی مطلق و تمکین مطلق به حکومت این تفاله های متعفن پانزده قرن پیش.
پیام اعدام های حکومت خامنه ای و شرکای پاسدارش به  تمامی خلق ایران به کارگران و کشاورزان و کارمندان و زحمتکشان و بازنشسسته ها و زنان و دانشجویان و جوانان و ملیت ها و اقلیت های مذهبی و کسبه و بازاریان و استادان دانشگاه و وکلا و پزشکان و مهندسین و هنرمندان و خبرنگاران و توده های ستمدیده این است:
«اگر می خواهید اعدام نکنیم علیه وضع فلاکت بار کنونی خود اعتراض نکنید! اعتصاب برای خواست های اقتصادی نکنید! به خیابان نیایید! به هیچ سیاستی از جانب ما اعتراض نکنید!علیه ما هیچ نگویید! به وضع موجود تمکین کنید و به هر بلایی که سرتان می آوریم نه نگویید!»
اینهاست آنچه که خامنه ای و سران پاسدار از توده های مردم می خواهند. تمکین مطلق به وضع کنونی و اجازه دادن به این سران که تا می توانند بدزدند و اختلاس کنند و فساد به بار بیاورند و از گلوی مردم ایران در آورند و به حلقوم خود و مزدوران نیابتی شان بریزند و خلاصه این که توده ها اجازه دهند که جمهوری اسلامی با این کثافت و تعفنی که به بار آورده سال ها و دهه های بیشتری بر گرده شان سنگینی کند.    
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران 
23 بهمن 1402


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر