۱۳۹۷ بهمن ۶, شنبه

چرا حکام جمهوری اسلامی به اسماعیل بخشی اتهام وابستگی به حزب کمونیست کارگری می زنند؟


چرا حکام جمهوری اسلامی به اسماعیل بخشی اتهام وابستگی به حزب کمونیست کارگری  
 می زنند؟
با بازبینی و تجدیدنظر در اسفند97
عضو هیچ دسته و گروهی نبودن خوب است یا خوب نیست؟
اسماعیل بخشی عضو گروه، سازمان و یا حزبی نیست. این امری است که خود وی گفته است. وی در عین حال به دستگاههای دروغ سرهم کن حکومتی و سپاه پاسداران دزدان و گردن کلفتها اعلام کرد که «به مردم در مورد وی دروغ نگویند».
البته این امر که یک فرد پیشرو جنبش کارگری، یک نماینده کارگران، عضو هیچ دسته و گروهی نباشد، نه یک حُسن است و نه یک امر خوب. اما در شرایط کنونی و با وجود دسته ها و سازمان های سیاسی ار مردم دور افتاده و با بافت های اپورتونیستی، رویزیونیستی و ترتسکیستی تقریبا اکثریت باتفاق آنها، این امر عجیب و غریبی نیست و خیلی نباید مایه نگرانی باشد.
زمانی هر فردی میتوانست افتخار کند که عضو سازمان و یا حزب طبقه کارگری باشد که رهبران آن مارکس، انگلس ، لنین، استالین و مائو تسه دون و یا پیروان واقعی و مبارز آنها باشند. زمانی بود که عضو حزب بلشویک و یا حزب کمونیست چین بودن، افتخاری برای هر انقلابی کمونیستی بود. این احزاب اصالتا احزاب پیشرو طبقه کارگر بودند و بهترین و پیشروترین کارگران را در میان خود داشتند.
اما اکنون، عضو احزابی مانند حزب توده، اکثریت، حزب کمونیست کارگری، حکمتی ها  و یا دسته ها و گروههای همانند آنها بودن، نه تنها افتخار نیست بلکه ننگی است. ننگی که رویزیونیست بودن و یا ترتسکیست بودن فرد را با خود بدوش میکشد. پس بر اسماعیل بخشی و دیگر کارگران واقعی و پیشرو، ایرادی نیست که در شرایط کنونی که حزب اصیل و واقعی طبقه کارگر وجود ندارد، عضو دسته و حزبی نباشند.
 در این میان، باید به تفکرات منحوس ضد حزبی و ضد حزب لنینستی جارچیان و هوچیان لیبرالی مانند حکیمی و اخوان نیز اشاره کرد که وظیفه «بزرگ» کنونی خود را مبارزه علیه لنینیسم قرار داده اند؛ کسانی که فعالیت واقعی خود را خواه از نظر مسلکی و خواه از نظر عملی ضد تشکل سیاسی طبقه کارگر و در خدمت حکام سرمایه دار - کمپرادور فئودال مسلک کنونی در آورده اند و درست برای همین هم از جانب حکومت آخوندها و مکلاهای مذهبی و نیروهای اطلاعاتی دولت، اطلاعات پاسداران و دارودسته های حزاللهی، میدان عمل وسیعی در اختیار آنها قرار داده شده است.از سخنرانی در دانشگاهها و نشر کتاب تا پرسه زدن در این سو و آن سوی جنبش کارگری و ورد شوراهای دروغین خود را برای کارگران خواندن.
 روشن است که این چنین تفکراتی نیز به نوبه خود نقش کریهی در رویگردانی از حزب و حزبیت در میان کارگران پیشرو و بازی کرده و خواهد کرد و ممکن است بسی از اینان گمان کنند که با شوراهای نوع حکیمی (یا حتی راستین) و بدون حزب سیاسی یعنی تشکیلات پیشاهنگ طبقه کارگر میتوانند قدرت سیاسی را بگیرند و نظام سوسیالیستی برقرار کنند.
درخت طبقه کارگر میوه های فراوان خواهد داد
 جنبش طبقه کارگر در شرایط کنونی مبارزه دموکراتیک  ایران، میرود که بگونه ای جدی بروی پاهای خود بایستد. این جنبش نهالی است روبه رشد که در آینده درختی برومند گشته و میوه های آن یکی پس از دیگری به فراوانی خواهند رسید. این میوه، تنها خود جنبش کارگری و یافتن جایگاه واقعی آن در پیشاپیش جنبشهای دیگر طبقات زحمتکش نبوده، بلکه بیرون دادن توده ای از افراد پیشرو کارگر و رهبران واقعی و مبارز نیز از دیگر نتایج آن خواهد بود.
اگر به گذشته این جنبش نگاه کنیم می بینیم در همین یکی دو دهه اخیر، برخی رهبران مبارز از دل فرایند تشکیل سندیکای شرکت واحد و شرکت نیشکر هفت تپه، از میان کارگران شرکت هپکو و آذرآب اراک بیرون آمدند؛ و در دوره کنونی باز هم از میان مبارزات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز کارگران پیشرو فراوانی آغاز به بیرون آمدن کردند.
 و اینها تازه چند موسسه و کارخانه بیش نیستند. در دورهای آینده جنبش کارگری که ما گسترش و عمق یابی آن را خواهیم دید کارگران مبارز و پیشرو بیشتری از دل این جنبش بیرون خواهند آمد.
آنچه که این پیشروان بروشنی خواهند دید، این است که با مبارزه صرفا آشکار و یا گرد آمدن پیرامون مجامع عمومی کارگری و یا حتی شوراهایی که در توافق با رژیم سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور کسب میشود، نمیتوان قدرت سیاسی را بدست آورد. آنها پس از شکست های متوالی پی خواهند برد، که نمی توان تجربه طبقه کارگر را در جهان دور زد. این تجربه ای است با بیش از 150 سال. مرکز ثقل این تجربه که بوسیله بزرگترین آموزگاران طبقه کارگر مورد بررسی و تدوین گشته است، وجود حزب سیاسی طبقه کارگر است. حزب یا تشکلی که پیشروترین کارگران در آن برای ارتقاء آگاهی تئوریک- سیاسی و تشکل و سازماندهی جنبش خویش و آماده کردن آن برای کسب قدرت سیاسی که هرگز ساده بدست نخواهد آمد و نیز رهبری جنبشهای دیگر طبقات زحمتکش که بدون یاری طبقه کارگر قادر به پیشروی در راه منافع خود نیستند،  تلاش کنند.
بنابراین این دوره کنونی طی خواهد شد و پس از کسب تجاربی از شکست و یا پیروزی، حزبیت دوباره در کانون توجه پیشروترین کارگران قرار خواهد گرفت.     
اعترافات و پروژه فرستادن به بیرون کشور
برنامه رژیم در مورد اسماعیل بخشی و خانم سپیده قلیان تا حدودی مشخص است. یا باید دست از فعالیت بکشند، یا به گوشه زندانها فرستاده خواهند شد و مرگی تدریجی (اگر خود کشی نکنند!؟) در انتظار آنها خواهد بود، و یا باید از ایران بیرون روند و در کشورهای دیگر اقامت کنند(دور از ذهن نیست اگر مستقیم یا غیر مستقیم به آنها گفته شده باشد که باید از کشور بیرون روند). این وضعی است که برای اسانلو(در زمانی که کارگر پیشرویی بود) درست کردند. جمهوری اسلامی نمیتواند وضع کنونی آنها و جولان دو مبارز پیشرو را و قهرمان شدن آنها در سطح جامعه را تحمل کند و برای همین هم دوباره یورش آورده و این کارگر پیشرو و این زن مبارز را دستگیرکرده است.
چرا اتهام وابستگی به کمونیسم کارگری؟
علت اینکه حکومت اسلامی بخشی را متهم کرده که به حزب ننگین کمونیسم کارگری وابسته است دلایل زیر میباشد:
این جریان، یک جریان ترتسکیستی است که از نظر مسلکی ضد مارکسیسم- لنینیسم - مائوئیسم است. از نظر سیاسی یک جریان دسیسه گر، حقه باز و شیاد تمام عیار است و به هیچوجه نه طرفدار انقلاب است و نه طرفدار گرفتن قدرت بوسیله طبقه کارگر و برقراری حکومت این طبقه. از نظر تشکیلاتی اینها جریانی هستند تفرقه افکن و تخریب کن. هر کجا مبارزه باشد کافی است که دسته ای از اینها حضور داشته باشند تا همه چیز را خراب کنند و به لجن بکشند. ضمنا این جریان بیش از سه دهه است که با سلطنت طلبان و جریانهای وابسته به امپریالیستهای غربی و آمریکا رابطه داشته، از آنها پشتیبانی مالی دریافت کرده و با آنها مداوما مراسم مشترک گذاشته است. افزون بر این نکات، حضرات یک دوره هنرنمایی سکسی را پشت سر گذاشته و این «افتخار بزرگ» نصیب سران زن و مرد ایشان شده که با برهنه شدن، شکل و شمایل ابزار و ادوات جنسی خود را با «شجاعت» و «شهامت» بی مانندی نشان دهند و بدنامی دیگری برای خود بخرند.
به این ترتیب، با اتهام زدن به بخشی در وابسته بودن به این حزب، این کاملا در اختیار  دستگاه منفور قضایی حکومت  قرار میگیرد که وی را متهم به رابطه با سلطنت طلبان و امپریالیسم آمریکا بکنند و برای وی پاپوش وابستگی به آمریکا و اسرائیل بدوزند. و نیز وی را فردی بخوانند که عقده های جنسی هم دارد(کافی است در فایلی که خانم قلیان جسورانه منتشر کرده است به اشارات فرد اطلاعاتی شوش در مورد مسائلی این چنین توجه کنیم).  بنابراین دستگاه اطلاعاتی رژیم دست خود را باز میگذارد تا بر مبنای این اتهامات پایه ای، هر جرم دیگری را به بخشی ببندد.
اما اینها تنها پاره ای از مسئله است.
اکنون در جامعه ما و کمابیش برای نخستین بار در فضای عمومی، یک فرد کارگر، یک نماینده کارگران، تبدیل به یک قهرمان توده ای شده است. خواه در همان دوره که بخشی دستگیر نشده بود، خواه پس از دستگیری و نیز پس از آزادی، و خواه اکنون که وی دوباره به زندان افتاده است. او برای بسیاری از کارگران و جوانان تبدیل به الگو شده و میشود؛ کارگران و جوانانی که میخواهند راه وی را دنبال کنند. حال این اتهام به بخشی که عضو یا وابسته به حزب ننگین کمونیست کارگری است، بی خطر ترین برای جمهوری اسلامی است. اگر قرار باشد که این کارگران و جوانان راه بخشی را دنبال کنند و مثلا دنباله رو حزب کمونیست کارگری گردند، کوچکترین  خطری جمهوری اسلامی را تهدید نخواهد کرد. زیرا هم چنانکه اشاره کردیم این حزب خود از مسببین تخریب تشکلات مخالفین جمهوری اسلامی است. نیروهای وزارت اطلاعات و پاسداران در آن نفوذ دارند. تمامی فعالیت وی علنی است و خط مشی تئوریک - سیاسی آن ضد مارکسیستی - لنینستی - مائوئیستی است و نه تنها کوچکترین فعالیت و تلاشی برای کسب قدرت سیاسی نمیکند و نه تنها مطلقا در این فکر ها نیست، بلکه خود نقش خرابکار بزرگ را در این زمینه و در میان نیروهای راستین اجرا میکند(کافی است که نقش تفرقه افکن و کریه حکمت را در کردستان بیاد آوریم).
پس، از نظر حکومت خوب است که اگر قرارباشد کارگران و جوانانی، راه بخشی را دنبال کنند، به حزبی تعلق خاطر و یا وابستگی پیدا کنند که تنها حزبی واقعی نیست و همه چیز و همه گنداب و تعفنی هست. نتیجه آن خواهد بود که نیروی این کارگران و جوانان به هرز رفته و آنها پس از مدتی به مشی بیکارگان و وراجان تبدیل خواهند شد. این دلیل دوم است.
 افراد پیشرو طبقه کارگر نه تنها به این حزب تعلق ندارند، بلکه مخالف آن هستند.

هرمز دامان
نیمه نخست بهمن ماه 97     




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر