۱۳۹۷ بهمن ۵, جمعه

در نیاز به توده ای کردن هر چه بیشتر مبارزه


در نیاز به توده ای کردن هر چه بیشتر مبارزه

اسماعیل بخشی پس از آزادی دست به مبارزه علیه شکنجه زد. این مبارزه ای است برحق که در آن یک کارگر مبارز در مقابل نظام کنونی می ایستد و آن را به هماوردی می طلبد.
در این مبارزه وی تنها نبوده و نیست و از یک سوهمراهی عاطفی کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و دیگر کارگران و نیز تمامی نیروهای روشنفکری و ساده تمامی طبقات و گروههای مردمی را با خود خواهد داشت و از سوی دیگر افزون بر همراهی عاطفی،همراهی عملی افراد مبارزی که به شکلی دستگیر و شکنجه شده اند.
البته برای کسی که این حکومت را می شناسد، اینکه حکومت اسلامی شکنجه میکند امری روشن است، اما اینکه وضع به گونه ای پیش رود که در مقابل چنین اتهامی، جناح های مختلف حکام کنونی بخواهند از خود دفاع کنند و بگویند که شکنجه نکرده اند، مضحکه و مسخره ای بیش نخواهد بود. بیش از 40 سال است که حکومتگران کنونی که نیروهای اطلاعاتی، انتظامی، پاسداران سرکوب گر و دستگاه قضایی و بیدادگاههای آن، گسترش یافته ترین و فعالترین بخش آن بوده اند(البته افزون بر فهم و یافتن راههای اختلاس و دزدی های«شرعی» و غیر شرعی از اموال مردم) بازداشت میکنند، زندان و شکنجه میکنند و به اشکال گوناگون و فجیعی میکشند( و مشکل بتوان که در این دوران مانند آنرا در هیچ کشوری پیدا کرد) و سعی میکنند به مردم بپذیرانند که باید به آنها تمکین کنند.
 اگر از دوران قتل های زنجیره ای بگذریم که خود این جانیان، فیلمهایی از شکنجه کردن نیروهای مبارز(و حتی بازجویان سابق و از جمله همسر سعید امامی) گرفته و میان مردم پخش کردند، و جدا از سال 88 و فجایع و گندابی که این حضرات متشرع در بازداشتگاه  کهریزک براه انداختند و حتی از میان خودشان، فریادهاعلیه آن بلند شد، باز این اواخر بود که بوی تعفن شکنجه گاه پیشروان مبارز دی ماه و پس از آن دراویش(که ویدئو های زیادی از زدن و شکنجه کردن دست جمعی دراویش پخش کردند)زنان، محیط زیستی ها، آموزگاران و ...در آمد. بنابراین این اتهامی است به این حکومت که دستی طولانی در شکنجه دارد و این از این نظر جزو سرآمدان حکومتهای کریه و مستبد به شمار میرود.
 اما به هرحال مبارزات جاری در یک مسیر خطی پیش نمیرود و انگیزه های فردی و جمعی اراده خود را دنبال و کار خود را میکنند. خود این مبارزه علیه شکنجه، گرچه مبارزه ای است که از نقطه نظر نقش آن در مجموع مبارزات دموکراتیک، نیرو و توان آن، یا محدوده ایی که میتوان آن را پیش برد و نیز نتایج عملی آن، غیر قابل قیاس با مبارزات کارگری چند ماه گذشته می باشد، با این همه و البته در صورت تداوم، میتواند گستره نویی نسبت به تمامی مبارزات پیشین از نوع خود داشته باشد و در حد و حدودی بویژه از جهت تجهیز و رشد آگاهی و اندیشه نسل جوان، تاثیرات مثبتی از خود بجای گذارد. در این میان اما باید به نکاتی توجه داشت.
نیاز است که مبارزه در گستره ای بزرگ توده ای گردد
از مدتها پیش مبارزه ای بزرگ آغاز شده است و این مبارزه با امواج کوچک و بزرگ خودهر روز گرایش به سوی توده ای شدن هر چه بیشتر را طی میکند.  خود مبارزات دو کارخانه نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز با اینکه از نظر شکل مانند مبارزات عمومی دی ماه که همه جایی، تعرضی و شورش گون بودند، نبود( در مورد محتوی میتوان این گونه گفت که در برخی از مسائل پیشروتر و در برخی مسائل عقب مانده تر بود) و به هرحال مبارزه ای در حد دو کارخانه و مردم دو شهر بود، با این وجود بسرعت گستره یی توده ایی در این دو شهر(و شهرهای دیگر به عنوان پشتیبان) یافت و درهمین محدوده تا حدودی شکل همان اعتراضات دی ماه را پیدا کرد.
بنابراین اگر چنانچه گذشته و حال را مبنای پیش بینی آینده در نظر گیریم، هر موج اعتراضات جاری میرود تا توده های بیشتری را دربر گیرد و مبارزه توده ای تر میشود و مبارزات عمومی و مبارزات خاص در یکدیگر نفوذ بیشتری یافته، به یکدیگر بپیوندند.
گرایش اصلی ما باید به نفع توده ای کردن هر چه بیشتر این مبارزه باشد. باید که هر یک از توده ها، سلولی، گلوله ای از فریادعلیه نظام استثمار و ستم  گردند. درگیر شدن هر چه بیشتر کارگران و توده های زحمتکشی که دهه هاست از سیاست اصیل دور مانده اند در سیاست، ابراز خلاقیت مبارزاتی از جانب آنان، گسترش مبارزه به ابعادی از یکسو هر چه خردتر و ریزتر و در هر شهر و روستا و کوچک دهی، و از سوی دیگر هر چه کلان تر و بزرگ تر به عنوان برآمد کلی آنها، گرفتن هر گونه تمرکز و ابتکار عملی از دشمن(که با چنگ و دندان میخواهد آنرا داشته و برای خود حفظ کند)، اجازه ندادن به وی برای اینکه نیروی خود را در یک نقطه متمرکز کرده و بکار برد و ناچار کردن وی به درگیر کردن قوای خود در نقاط گوناگون و جبهه های گوناگون نبرد، واداشتن وی به رفتن از این سو به آن سو، با نیروی فراوان ضربات کاری بوی زدن در نقاطی که نیروی وی کمتر و ضعیف تر است، خسته کردن و به ستوه در آوردن نیروهای انتظامی، پاسدار، بسیجی، و به همراه آنها نیروهای اطلاعاتی، از دست وی گرفتن ابتکار عمل در مبارزه، گیج و هراسناک کردن وی و وادار کردن وی به دست زدن به اقداماتی پر اشتباه، ناشیانه و احمقانه و به ذله در آوردن وی و آنگاه ضربه آخر را زدن. چنین است خطوط کلی راهی که اشکال جنبش تا کنون(نکات قوت، نکات ضعف جنبش و دشمن) پیش پای تمامی مبارزان کارگر و زحمتکش و مردم ایران قرار داده است.
 اینها اموری است که تنها با توده ای شدن مبارزه در سطح کلان امکان پذیر است. در چنین فرایندی است که توده های طبقه کارگر و زحمتکشان شهری، دهقانان، کشاورزان و توده زحمتکش روستا پی میبرند که چگونه باید علیه نیرویی که لوله تفنگ و دادگاههای خود را علیه آنها بکار میگیرد تا آنان را منکوب و مجبور به تبعیت از خود کند، علیه قدرتی که کارگران پیشرو و مبارز را برای تحقیر کارگران، زنان پیشرو را برای تحقیر زنان مجبور به اعترافات به دروغ، به آنچه که نبوده اند، میکند، علیه حکامی که با «زبان خوش» کنار نمیروند و چار چنگولی به ثروت و قدرت چسبیده و علیه کارگران و زحمتکشانی که  آنرا بر نمی تابند، شکنجه، شلاق، چوبه دار و تفنگ بکار میگیرد، باید تفنگ و سرب بکار برد. آخوندها و مکلاهای حاکم و ارتش آنها، پاسداران و نیروهای اطلاعاتی نشان داده اند که تنها سرب میخواهند و تنها سرب است که میتواند آنها را به آنجا بفرستد که باید بفرستد.
اما برای این مبارزه توده ای شود، باید همراه توده ها بود. آگاهی آنها را بالابرد و به نیروی آفرینشگر آنها یاری کرد. باید به آنها کمک کرد تا از زیر بار سالها تحقیر و ذلت خود را آزاد کنند و ارج و جایگاه خود را بشناسند. 
ماهی به آب زنده است
ماهی به آب زنده است و کارگران پیشرو که ما به مرور گروه های بیشتری از آنها را از جانب طبقه کارگر خواهیم دید، ماهیانی هستند که باید در میان اقیانوس توده ها شنا کنند. اگر آنها از این آب، از این اقیانوس گرفته شوند، خود را بیرون کشند و یا سیاست های پیش گذارند که بوی جدایی از کارگران از آنها به مشام رسد و در حال حاضر توده کارگران دنبال آنرا نگیرند، آنگاه  آنها به مرور جایگاه خود در میان توده و نیروی تاثیر خود را برای پیشبرد مبارزه از دست خواهند داد. تمامی مسئله ما همانا پیوند آگاهی با توده است، حال اگر آگاهی که خود در میان توده پدید آمده آن را رها کند، مسیری برعکس طی میگردد.
 نکته این است که کارگران نیشکر هفت تپه به سرکار خود برگشته اند و اقدام کنونی اسماعیل بخشی بیشتر از اینکه آنها را درگیر کند، خود وی را در مبارزه درگیر کرده و موجب تداوم راه یک نماینده کارگران تا حدودی جدا از آنها گشته است.*(1)
مبارزه طبقاتی در خط مستقیم پیش نمیرود
باید توجه داشت که مبارزه طبقاتی در ایران نه یکدست است و نه  ثبات پایداری دارد. و به این معنا که مرکز ثقل آن همواره از یکسو  در حال تغییر و جابجایی مکانی است و از  سوی دیگر بین طبقات، گروههای و دسته های اجتماعی زیر ستم در چرخش است.
 اینها امواجی از مبارزه هستند که میایند و میروند. چند روز پیش کارگران شرکت واحد بودند، دیروز هپکو اراک بود و  امروز موج هفت تپه و فولاد. یک روز آموزگاران، یک روز دراویش ، یک روز راننده ها و روز دیگر کشاورزان و کارگران هستند و مبارزه را بسته به نیرو و توان خود تا حدودی پیش میبرند و دستاوردهایی کسب میکنند و آنگاه و پس از حل نسبی و ُخرد تضادها و یا افت نیرو و توان مبارزاتی، مبارزه به میان دسته و گروه دیگری و کارگران کارخانه دیگری انتقال مییابد و آنها کار را ادامه میدهد. هر کدام در این فرایند پیچیده و مرکب، نقشی  بازی میکنند. اگر مبارزات کارگران دلاور شرکت واحد نبود، دور نخست مبارزات  نیشکر هفت تپه نیز در کار نبود و اگر این مبارزات  که به تشکل کارگران در سندیکای هفت تپه انجامید، در کار نبود ، مبارزات کارگران شجاع هپکو اراک نیز در کار نبود. و نیز از پس آن، مبارزات دوره اخیر نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز. 
فردا موج از جای دیگری آغاز میشود و آنجا نیز پس از اوج و فرود چندان معطل نخواهد ماند و بجای دیگر سر خواهد کشید. در حالیکه باید هر مبارزه معین و جاری را خواه از نظر کمیت گسترش داد و خواه از نظر کیفیت و مضمون ارتقاء و ژرفا بخشید، اما نمیتوان جایگاه یک مبارزه را در یک دوره و یا مرحله، بزور در فرایند مبارزه حفظ کرد. باید قبول کرد که مسیر حرکت مستقیم نیست، بلکه مارپیچی است و جایگاه جریانها و مبارزات جاری در جنبش تغییر میکند.
 تردیدی نیست که ماحصل و نتیجه کلی این فرایند مارپیچی اولا، گسترش مبارزه به لایه های میانی و عقب مانده طبقه کارگر و دیگر توده زحمتکش  است؛ دوما، رشد آگاهی بخش به بخش طبقه کارگر بگونه ای خاص، و رشد آگاهی طبقه کارگر به گونه ای عام میباشد؛ سوما، تشکل یابی نسبی کارگران است؛ چهارما، گسترده شدن خلاقیت های توده ای در میان کارگران برای اتخاذ راههای نوین در مبارزه و بالاخره توده ای شدن مبارزه در ابعاد وسیع می باشد.
 در دوران طی کردن این هفت خوان است که جایگاه کارخانه ها، رشته ها و بخش هایی از طبقه کارگر که نقش کلیدی و استراتژیک در پیشبرد مبارزه  دموکراتیک و سوسیالیستی خواهند داشت بگونه ای نسبی تثبیت خواهد شد.    
به نظر ما مبارزه دموکراتیک باید در پیوند با مبارزه خاص کارگران قرار گیرد و ارتباط ارگانیگ منطقی و معقولی بین دو بخش مبارزه دموکراتیک و سوسیالیستی پدید آید. این بسیاربهتر است که کارگران پیشرو، در میان کارگرانی که به آنها نیرو و قدرت میدهند، بایستند و با کار آگاهگرانه میانشان، آنها را برای پیشبرد  گونه های محتلف مبارزات ترغیب کنند.
هرمز دامان
 نیمه نخست بهمن ماه 97
*توضیح: این مقاله پیش از دستگیری دوباره اسماعیل بخشی و خانم سپیده قلیان نگارش یافته است.
یادداشت
1-      پرسشهایی در مورد انگیزه واقعی خود بخشی میتواند طرح گردد: آیا بدلیل شکنجه نیروهای اطلاعاتی میخواست علیه شکنجه مبارزه کند و جریانی در این خصوص براه اندازد؟ آیا به سبب تمایل آن نیروها برای حذف وی از کانون مبارزات، وی میخواست که مبارزه با جمهوری اسلامی را در راه تازه ای ادامه دهد؟ آیا نمی خواست که کارگران جوان و توده هایی که به وی عشق می ورزیدند، به هر دلیلی از قهرمانشان مایوس گردند؟ آیا از اینکه بزور از وی اعترافاتی گرفته شده بود، از خود راضی نبود و میخواست که انتقام آن را بستاند و خود را از زیر بار فشار این اعترافات که ممکن است بر ُگرده وی سنگینی میکرد، بیرون آورد؟ روشن است که این حق وی بود که اعتراض کند و اعتراض خود را پیگیری نماید. اما در جایی که مبارزه ای بزرگتر مطرح است یعنی مبارزه در کنار کارگران مبارز نیشکر هفت تپه و در پیشاپیش طبقه کارگر، رفتن به مسیرهایی این چنین، علیرغم اینکه بخودی خود نادرست نیستند(و نگارنده خود در مقاله پیشین و نیز در همین مقاله به آن اشاره کرده است)اما نسبت به آنچه بخشی میتوانست و میتواند انجام دهد، بسیار کم و کوچک هستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر