۱۳۹۶ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

گسترش مبارزات توده ای و فشرده شدن نیروهای ارتجاع


گسترش مبارزات توده ای و فشرده شدن نیروهای ارتجاع

 چند رویداد اخیر
پس از جنبش اعتراضی دی ماه 96 چندین مسئله و حادثه با اهمیت در سطح کشور بوجود آمد که با یکدیگر ارتباط  داشتند. این ارتباط نه تنها از آن روی است که ریشه های معینی در ساختار اقتصادی- اجتماعی و یا سیاسی و فرهنگی پیوند بین آنها را شکل داده است، بلکه از آن روی نیز هست که حکومت اشکالی از برخورد را در مورد این مسائل و حوادث پیش گرفت که آنها را به یکدیگر ارتباط میداد.
 مهمترین این رویدادها، سه مسئله دراویش، دستگیری فعالین محیط زیست و نیز مسئله  جنبش دختران و زنانی است که بطور فردی اقدام به برداشتن حجاب خود در انظار عمومی کردند.
 البته دو حادثه دلخراش و مشکوک (در جمهوری اسلامی با دولت در سایه یا اتاق های فکر امنیتی که وجود دارد، کمتر امری رخ میدهد که مشکوک  قلمداد نشود؛ مردم به زلزله های اخیر هم مشکوکند) نیز رخ داد که حواشی  بسیار تولید کردند. یکی آتش گرفتن کشتی نفتکش ایرانی در سواحل چین و دیگری سقوط هواپیمایی که افرادی از فعالان محیط زیست با آن سفر میکردند. این دو حادثه پیرامون خود حجم عظیمی از خشم و نفرت تولید کردند و مردم  در بهترین حالت، وقوع آنها و عدم اقدام فوری برای نجات جان بازماندگان این حوادث را دلیلی روشن بر بی تفاوتیها و بی کفایتی های حکومت آخوندها و بی ارزش دانستن جان مردم یک کشور برای حکومت آن بشمار آوردند. (1)
استثمار و ستم حکومت استبدادی کنونی
 از نقطه نظر نخست، ریشه های این مسائل همه با هم در روابط تنگاتنگ  بوده، همه ی آنها به استثمار و ستم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی حکام مرتجع  کنونی، نابسامانی های حقوقی و قانونی دستگاههای امنیتی، قضایی و انتظامی و بی کفایتی کل نظام حاکم بر میگردد. حتی مسئله فعالان محیط زیست که علی الظاهر مستقیما و در عرصه عمومی هیچگونه تقابل آشکاری با رژیم نداشتند، از این روی دارای اهمیت میشود که حکومت مرتجع یکی از آنها را که استاد دانشگاه بوده و حتی در گذشته درون دانشگاهی حکومتی تدریس میکرده، میکشد و سپس اعلام میکند که وی در زندان خودکشی کرده است. از آن پس، تمامی گمانه زنی ها پیرامون این نقطه میچرخد که این افراد فعال در محیط زیست- به گونه ای ناخواسته- اطلاعاتی بدست آورده اند که نمی بایست بدست میاوردند. از این دیدگاه، دستگیری این عده نیز به تمایل باندهای حاکمی برمیگردد که در حال اقداماتی هستند که سری و پوشیده ماندن آنها از دید ملت،  برای آنها حائز اهمیت است. بهر حال، بدون چنین ابعاد همه جانبه ای از استثمار و ستم و گسترش دادن آن به هر طبقه و گروه و صنف اجتماعی و یا فرهنگی، هرگز چنین وضعی بوجود نمیآمد که در تمامی بخش های جامعه، شدت نارضایتی به چنین گستره ای برسد تا بدین درجه که هیچ کجا چندان موافقی باقی نماند؛ و از سوی دیگر حکومتی  به چنان جدایی از مردم کشور خویش برسد که دست به کشتار مردم زیر عنوان آشکار شدن اطلاعات از نظر خودش بزند.
وحدت و فشردگی نیروهای ارتجاع و حکایت «مشت آهنین»
از دیدگاه دوم، نوع برخورد حکومت کنونی به این رویدادهاست که آنها را که  در سه حوزه متفاوت و ظاهرا بی ارتباط با یکدیگر رخ داده اند، به یکدیگر متصل میکند. منظور ما نوع برخورد یکپارچه و سرکوبگرانه بویژه جناح خامنه ای، امامان جمعه، اطلاعات دولت و سپاه، قوه قضائیه و نیروی های پاسدار و بسیجی و انتظامی به این مسائل است که اهمیت آنها را دو چندان میکند. از شیوه برخورد به دختران و زنان بازداشت شده که در یک مورد فردی از نیروهای انتظامی یکی از آنها را از سکو به پایین هل داد و موجب آسیب جسمانی به وی شد و عموما این ماموران بدون کسب اجازه از افراد بالاتر خود در مورد شیوه های برخورد، خواه در زمان دستگیری و خواه در بازداشت، چنین کارهایی را نمیکنند، تا کشتن یکی از فعالان محیط زیست- استاد جانباخته کاووس سید امامی - در زندان و سپس بدون دادگاه و قاضی و وکیل و پرونده ای، باران اتهامات تمامی بلندگوهای تبلیغاتی و قضایی حکومت در مورد جاسوس بودن وی و اعلام اینکه پس از نشان دادن اسناد و مدارک جاسوسی به وی، او خودکشی کرده است؛ و بالاخره  لشکر کشی  نیروهای سرکوب گر رژیم و حمله  وحشیانه به دراویشی که با عزمی جزم و جانانه خواستها و مبارزات خود را پیش میبردند و در این راه زمانی که حکومت کنونی آنها را در فشار قرار داد از درگیری شجاعانه با نیروهای پاسدار و بسیجی و لباس شخصی ترسی نداشتند. وحشیانه ترین برخورد به دراویش پیش و پس از بازداشت صورت گرفت و پس از آن موج جدید حملات به ویژه به آنها و زنان در تربیونهای تبلیغاتی بویژه نمازهای جمعه  و بوسیله مشتی از نمایندگان رهبری در نمازهای جمعه و دیگر تریبونها به شدت اوج گرفت.
آنچه که در این نوع شیوه های تبلیغی و عملی یکپارچه، از جاسوس خواندن فعال محیط زیست تا سرکوب خونین دراوایش و نیز نوع عملی سرکوب دختران وزنان حائز اهمیت است این است که این همه پس از رویدادهای دی ماه و مبارزات مردم در آن مدت صورت گرفته و میگیرد.  حکومت و بویژه جناح خامنه ای هم در پی سرکوب همین موارد(بجز مورد فعالان محیط زیست که اهمیت آن از جوانب دیگری است) کوچک - در قیاس با رویدادهای دی ماه- بود که به هر حال نشان از ترس از  گسترش  و همه گیر شدن آنها داشت، و هم با توجه به این که این موارد از نظر گستره و کمیت، قابل قیاس با اعتراضات دی ماه نبود،  فرصتی یافته بود که به نوعی به مردمی که اعتراضات دی ماه را به پیش برده بودند، زهر چشم بیشتری نشان دهد. در اینجا و طی یکی دو هفته، ما تمرکز مرتجع ترین و کریه ترین  نیروهای حکومت استبدادی مذهبی کنونی را می بینیم. نیروهایی  که به گونه ای عمیق احساس خطر کرده و به گرد یکدیگر حلقه میزنند و فشرده تر از پیش میشوند. بر این مبنا، میتوان گفت که نیروهای خواهان تغییر و تحول با گسترش خود و در برگیری لایه های بیشتری از مردم و کشیدن آنها به وسط میدان مبارزه، یک ارتجاع و ضد انقلاب متمرکز و فشرده علیه خود ایجاد میکنند.
البته روند مزبور، نمیتواند روند دیگری را که همواره وجود داشته، خنثی سازد؛ یعنی روند شدت یابی تقابل های درونی رژیم که در مورد آن پیش از این به دفعات صحبت کرده ایم. با توجه به این نکته، دو روند متضاد در میان هیئت حاکمه کنونی ایران عبارت است از یک سو شدت گرفتن تضاد ها در جناح های حاکم حکومت بویژه در میان دو جناح اصلی حاکمیت (جناح خامنه ای و عمله و اکره  وی و جناح روحانی باضافه اصلاح طلبانی که با وی همراهند) و از سوی دیگر، فشرده و متمرکز شدن بخش های مهمی از جناح خامنه ای که لبه تیز حملات مبارزات و شورش های اعتراضی دی ماه بیشتر متوجه جناح اوست. این دو روند در کنار یکدیگر وجود داشته یکدیگر را تقویت میکنند. از یکسو شدت یابی تضادها و تلاشی درون رژیم و از سوی دیگر یکدست و متمرکز شدن وفادارترین نیروهای ارتجاع، گردآمدن بیشتر آنها دور رهبری و آشکار شدن مرتجع ترین و سفاک ترین نیروها و نیز  سفت و سخت شدن آنها.
گسترش مبارزات صنفی کارگری و جنبش اعتراضی
در سوی جنبش خلق نیز ما دو روند متمایز میبینم . از یکسو ما شاهد گسترش مبارزات صنفی کارگران، بازنشسته ها، معلمین، مال باختگان، کشاورزان و ... هستیم. که در این میان گسترش مبارزات صنفی کارگران به وجه غیر قابل قیاسی با مبارزات صنفی دیگر گروه های اجتماعی در حال گسترش است. اگر در گذشته ما شاهد مبارزات صنفی کارگران در کارگاه ها و کارخانه های کوچک و در مناطقی نه چندان حساس بودیم، در دوران کنونی این مبارزه به شهرهای بزرگی همچون اراک و اهواز وکارخانه های فولاد سازی و نیز بخش های مختلف کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب گسترش یافته است.
این مبارزات تماما صنفی و بیشتر آنها یا برای گرفتن حقوق های عقب افتاده است و یا در جهت مخالفت با خصوصی سازی. خصوصیت بارز این مبارزات، شیوه ی مسالمت آمیز آنهاست که تا آن حد پیش میرود که کارگران با دادن برخی شعارها به گونه ای وارونه (مرگ بر کارگر، درود بر غارتگر) به تمسخر نظام حامی سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور حاکم میپردازند.
 نکته بسیار مهم در مورد این اعتراضات صنفی این است که تا کنون تلاش چشمگیری در جهت ایجاد تشکل های صنفی در میان کارگران حتی در مورد کارخانه های های بزرگی چون هپکو و آذر آب و یا فولاد سازیها مشاهده نشده است و این البته یک ایراد، یک نقص و یک کمبود بزرگ در مبارزات جاری کارگری است و خود نشانگر ضعیف بودن نیروهای پیشرو و بویژه چپ های پر ادعا در جنبش کارگری است.( 2) البته دستگیریها - برای نمونه کارگران فولاد اهواز- میتواند صرفا نشانه ای برای سرکوب کل مبارزه و اعتزاض نباشد، بلکه در عین حال سرکوب فعالیتهای کارگران پیشرو در جهت ساماندهی مبارزات کارگران و حتی تلاش برای ایجاد تشکل های صنفی نیز باشد.  
روند دیگر همانا بروز اعتراضات در شکل تظاهرتهای سیاسی خیابانی و شکل تهاجمی این اعتراضات است که در شرایط کنونی دچار افت نسبی شده است. نظام کنونی به هر دو این اعتراضات گرچه با شدت بیشتر و یا کمتر اما عموما به شکل سرکوبگرانه برخورد میکند. برای نمونه هم اعتراضات کارگران آذر آب اراک به درگیری کشید و هم  دستگیری های گسترده ای در مورد کارگران فولاد انجام شده است. دستگیری هایی که پیش از آن در مورد کارخانه های نیشکر هفت تپه و یا سندیکای شرکت واحد صورت گرفته بود.
تردید نیست که بین این دو روند روابط عمیق درونی وجود دارد. این دو روند میتواند در دو شکل مختلف تکامل یابد. از یکسو شکل اعتراضات مسالمت آمیز صنفی با توجه به وجود شرایط معینی که لازم دارد- بویژه عقب نشینی نکردن حکومت، میتواند دارای ابعاد سراسری گشته و به اعتصابات عمومی سیاسی تبدیل شود. شکل  تظاهرات و اعتراضات خیابانی نیز میتواند به شکل شورش های گسترده عمومی  و قیام های انقلابی منجر گردد. این دو شکل در شرایط مشخص کنونی با یکدیگر دارای وابستگی بوده و میتوانند به  یکدیگر تبدیل شوند. هر چقدر که گستره و شدت اعتراضات مسالمت آمیز صنفی بیشتر شود و طبقات و گروه های بیشتری از مردم را دربر گیرد، به همان میزان این امکان که در جوار آنها ما با شورشهای گسترده خیابانی مواجه شویم، بیشتر است. و هر چقدر این شورشها دارای دامنه و عمق بیشتری شوند به همان میزان اینکه  دامنه اعتراضات صنفی گسترده ترو عمیق تر شده و رویه های شدیدتری در پیش گرفته و خواستهای ریشه ای تری را مطرح سازند، بیشتر است.
البته در همین جا باید به این نکته اشاره کنیم که این دو شکل با شکل های اساسی مبارزه در دوران انقلاب 57 در ارتباط هستند و در دورانی دیگر و البته در تکامل آنها پدید میایند، اما اشکال مبارزه در ایران منحصر به این دو شکل نخواهد بود. همچنانکه در پی انقلاب 57 اشکال تازه ای از مبارزه (جنگ های منطقه ای، کوهستانی و شهری) پدید آمد، در شرایط معین و در صورت تقابل  دامنه دارتر و شدیدتر حکومت کنونی با اعتراضات، آنها در شرایط معین میتوانند به شکل یک جنگ  طولانی داخلی در آیند. این امر همچنین میتواند در صورتی رخ دهد که امپریالیستها به ایران حمله کرده و آن را مورد تهاجم قرار دهند. در چنین صورتی جنگ علیه ارتجاع در شکل جنگ  ضد امپریالیستی در میاید. شکلهای اخیر کاملا وابسته به شرایط مورد نیاز است و بدون وجود این شرایط این تبدیلات صورت نمیگیرند.    
هرمز دامان
نیمه نخست اسفند 96
یادداشتها
1-    در این دو حادثه عده ای از هموطنان عزیزمان جان خودشان را از دست دادند و ما در اینجا با خانواده ها و بازمانده های داغدیده و سوگوار این گرامی هموطنان زحمتکش اظهار همدردی میکنیم.
2-    به نظر میرسد که بجز دو سندیکای کارگری شرکت واحد و نیشکر هفت تپه، بقیه تشکلات کارگری، صرفا اسمی و تشکلاتی روی کاغذ هستند. این کمیته ها، اتحادیه ها و سندیکاها جورواجور و با نام های گوناگونند، اما هیچ نفوذی در میان طبقه ندارند.
3-    در مورد این اعتراضات صنفی بد نیست اشاره کنیم که جناب تاج زاده مدتی پیش در یکی از ده ها سخنرانی های که پس از حوادث دی ماه انجام داده به این نکته اشاره میکند که یکی از مشکلات اعتراضات خیابانی دی ماه، نداشتن رهبری معین برای صحبت و مذاکره دولت با آنها  است. تاج زاده دنبال سازمانهای مشخصی در راس جنبش دی ماه برای مذاکره با آنها میگردد. اما تاج زاده نمیخواهد و نمیتواند ببیند که دهها اعتراض ساده صنفی که ما به بخشی از آنها در بالا اشاره کردیم، وجود دارد که دولت نخواسته با آنها مذاکره کند و حتی قدم بدرد بخوری در رفع مشکلات آنها بردارد. در واقع علت این که این گونه اعتراضات صنفی و حقوقی روز بروز بیشتر میشود، این است که نه تنها هیچ مقام اجرایی توجهی جدی به خواستهای کارگران، معلمین، بازنشسته ها، مال باختگان و دیگر گروه های اجتماعی نداشته است، بلکه بدتر، همواره خودش با برنامه های اقتصادی خویش و بویژه با خصوصی سازی ها، یکی از آتش بیاران اصلی معرکه بوده است. چنانچه تاج زاده و دولت مورد پشتیبانی وی میخواست با سازمانهای رهبری کننده جنبش اعتراضی دی ماه مذاکره کند، بهتر بود نخست اینکار را با رهبران همین اعتراضات ساده صنفی انجام میداد.




     







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر