۱۳۹۷ فروردین ۳, جمعه

نکاتی درباره اشکال کنونی مبارزه توده ها


نکاتی درباره اشکال کنونی مبارزه توده ها


به نظر میرسد که مبارزه توده ای در ایران در حال سبک و سنگین کردن راهها و اشکال مبارزه است. پس از جنبش دی ماه که  در اشکال مبارزه بطور عمده مثبت، کوبنده و پیش رونده و تا حدودی زیادی قهرآمیز ظاهر گشت، اینک جنبش توده ای که پراکندگی اعتراضات، اعتصابات و تظاهراتها خصلت بارز آن است، در اشکال منفی و مسالمت آمیز ظاهرمیگردد. به این ترتیب دو وجه جنبش یعنی شکل عمومی آن که مردم به شکل یک کل و بدون هویت خاص خود در آن شرکت دارند(1) و ما  آنرا بویژه در اعتراضات مثبت دی ماه متجلی میبینیم و این اشکال خاص که هر طبقه و گروه اجتماعی زیر ستم با هویت ویژه خود در آن شرکت میکند، نشانگر جاری بودن دو روند متضاد در کنار یکدیگر است که به تناوب، گاه جدا از یکدیگر و گاه در کنار هم تکرار میشوند.
اشکال منفی  و مسالمت آمیز در مبارزه کارگران
 اشکال اخیر که با تمسخر حکومت آخوندهای حاکم مرتجع همراه است در مبارزات کارگران و بیشتر با شعارهایی مانند«مرگ بر کارگر» و« درود بر ستمگر»  خود را نشان داد. این شعارها در بخشی از تظاهراتهای کارگری مانند کارگران نیشکر هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز این به تناوب داده شده است. در این شعارها از یکسو کارگران به مظلومیت خود اشاره دارند و از سوی دیگر نظام  حاکم بوسیله آنها به استهزا گرفته میشود.
 از این گذشته، کارگران در برخی از شهرها برای دادخواهی به نزد امام جمعه رفته و همین شعارها را تکرار کرده اند.(کارگران فولاد اهواز- جمعه چهارم اسفند 96)(2). موارد دیگراز گونه نیز در گذشته نیز وجود داشته است. مانند کارگران شرکت آلومینوم المهدی بندرعباس که  دادخواهی خود را  نزد امام جمعه بردند و پس از شنیدن نظرات امام جمعه که امر دادخواهی کارگران را مربوط به خود نمیدانست، نماز جمعه را دست جمعی ترک کردند و امام جمعه نیز با کلمات و عبارات  ظاهرا محترمانه، اما با لحن و شیوه ای تحقیر آمیز بدرقه کرده بود.همچنین  کارگران در برخی موارد، سفره های درازی پهن کردند که چیزی در آن موجود نبود.
 کشاورزان ورزنه اصفهان
در مبارزه کشاورزان زحمتکش ورزنه اصفهان که سابقه ای هفت هشت ساله دارد و موج نوین اعتراضات و گرد همایی هایی آنها مدتها است که آغاز شده و اوج تازه ای را تجربه میکند، نیز این نوع اشکال (و البته در کنار اشکال کمابیش مثبت) مبارزه کمابیش دیده شده است. از شعارهای «مرگ بر کشاورز» و «درود بر ستمگر» که در اشکالی همانند با شعارهای کارگران به تمسخر نظام و نشان دادن مظلومیت خود میپردازند، تا پشت کردن به امام جمعه در یک نماز جمعه. همچنین است سفره ی هفت سین نوروزی غریبی که آنها پهن کردند. شکل پشت کردن به امام جمعه، کمابیش مانند شکل ترک همگانی نماز جمعه است که بوسیله کارگرانی صورت گرفت که بدادخواهی نزد امام جمعه بندرعباس رفته و در نماز جمعه شرکت کرده بودند؛ شکل سفره هفت سین چیدن بدان شکل تمسخر آمیز نیز کمابیش یادآور مبارزات کارگران هفت تپه است که پیش از این  سفره دراز و خالی ای پهن کرده  بودند و به گرد آن نشسته بودند.
اینها عموما اشکال مسالمت آمیز و در عین حال منفی مبارزه هستند. مفهوم اشکال مسالمت آمیز و یا نبود قهر در این اشکال روشن است، اما مفهوم منفی در اشکال مبارزه را ما در اینجا به این معنا میگیریم که کارگران بجای تهاجم بدشمن و نشان دادن یا نشانه گرفتن استثمار و ستمی که از جانب این دشمن بر آنها روا میشود در شعارها و عمل خود و گذاشتن فشار بر وی برای اجرای خواست خود و یا نهایتا فرود آوردن وی از اریکه قدرت، خود را در معرض تهاجم (گیرم به  مفهومی که قصد آن وارونه است) قرار میدهند و یا مظلومیت و ستمدیدگی خود را نشان میدهند.  
اما علتهای این اشکال از مبارزه کدامها هستند؟ به نظر ما این علتها را میتوان تا حدود زیادی عوامل زیر شمرد.
محتوی خواستها
تمامی مبارزات جاری کارگری پیرامون مسائل اقتصادی همچون عقب افتادن حقوق ها، قراددادهای سفید، خصوصی سازیها، بیمه های درمانی، تنظیم حداقل دستمزد منطبق با نیازهای یک خانواده کارگری و یا لحاظ کردن تورم و از این گونه ها می باشد. محتوی این خواست ها که عموما اقتصادی است خود بخود اشکال قهر آمیز مبارزه را منتفی میکند. در عین حال کارگران ترجیح میدهند تا جایی که ممکن است برای پیشبرد خواستها از راههای قانونی و دم دست تر(مانند رفتن در استانداری ها  و یا دادخواهی از امام جمعه) استفاده کنند و البته  دست رژیم را نیز که آماده است تا مبارزه کارگران را به نیروهای پنهان پشت پرده اسرائیل، آمریکا و انگلستان (و یا گروههای چپ)نسبت دهد، برای هر نوع اتهامی به خودشان ببندند.
محظورات کارگران
طبقه کارگری ایران در شرایط بسیار بدی از نظر اقتصادی قرار دارد. فقر و فلاکت وحشتناک امان این طبقه را بریده است. بیکاری زیاداست و همچون شمشیری بر بالای سر، تهدید کننده خانه و کاشانه و زندگی بخور و نمیر کارگران با چندین سر عائله است. (میدانیم واکنش برخی از کارگران بیکار و یا شاغل در تهدید در مقابل این وضعیت پناه بردن به اعتیاد و یا خودکشی بوده است).
«حال که سرکاری، نان نداری بخوری، اگر بیکار شوی با این عائله چه باید بکنی؟» این پرسشی است که در ذهن هر کارگر شاغلی به دفعات چرخیده است. یکی از علل اساسی عدم پیوستن کارگران کارخانه های بزرگ به  کارگران قهرمانی که در حال حاضر بار جنبش و مبارزه را بدوش میکشند، جدای از احتمالا توجه نسبی رژیم به این کارخانجات بزرگ و یا محوری و ساکت نگه داشتن این کارگران، همین مساله ترس از بیکار شدن و گرفتاریهای بی حد و حصر آن است که موجب شک و تردید میگردد. از سوی دیگر، خود این ترس از بیکار شدن باید نشان دهد که به چه درجه ای فقدان تشکلات صنفی به این طبقه زیان وارد کرده و میکند. چنانچه این نوع تشکلات وجود میداشت بدون شک کارگران این امکان را داشتند که با درست کردن صندوق های مالی، مبلغی برای روزهای اعتصاب بیندوزند.  
رشد نابسنده جنبش- پراکندگی و بی تشکیلاتی
 این بسیار بارز است که جنبش  کنونی کارگران، کشاورزان ، معلمان و دیگر زحمتکشان، ملل  و فرقه های مذهبی زیر ستم، مقاومت و مبارزات ریز و درشت پراکنده در میان مال باختگان و دستفروشان و بالاخره جوشش های فردی و گروهی کوچک و بزرگ، نسبت به گذشته که ایران آرامشی شبه گورستانی داشت، جنبشی پیشرفته و رشد یافته است؛ گذشته ای که در آن این گونه جنبشها عموما تجلی ای زیر پوستی و پنهان داشته و عمدتا به گونه ای عام در رای های انتخاباتی ظاهر میگشت و پیرامون و در تبعیت از اصلاح طلبان و در رای به آنها شکل میگرفت.
 اما این امر خواه نسبت به کیفیت کنونی خود جنبش و خواه نسبت به وضع و اشکالی آرمانی تر که میتواند داشته باشد، یعنی وضع و اشکالی که با شرایط واقعی توده ها(استثمار و ستم بی حد وحصر نظام کنونی به آنها و شرایط هولناک زندگی آنها) و واقعیت نظام کنونی که استثمار، ستم، دزدی،غارت، زندان و کشتار، خصال بارز و قویا در معرض دریافت آن است، تطبیق کند، جنبشی رشد نایافته است و یا باصطلاح  مبارزه هنوز واکنشی  یا اشکالی که منطبق با استثمار و ستمی باشد که بر مردم روا شده و میشود، پیدا نکرده است. جنبشی که بار مبارزه کارگری بطور عمده بدوش چند شهر مانند تهران (آن هم عمدتا شرکت واحد اتوبوسرانی)،هفت تپه(کارگران نیشکر هفت تپه) اهواز(گروه ملی فولاد) و اراک(شرکت هپکو و آذر آب) میافتد و تازه در این مبارزات بخش از کارگران هنوز حتی یک تشکل ساده صنفی ندارند و خواستهای آنها صرفا پیرامون برخی خواستهای دفاعی میچرخد، هنوز جنبشی رشد نایافته است و بناچار این اشکال را از خود بروز میدهد.  
نابرابری نیروها
 فهم و شناخت مبنی بر اینکه عجالتا نظام  پر زور است و اگر که صرفا دست به مبارزه ای یکپارچه مثبت و تهاجمی زده شود، این مبارزه نابرابر و به احتمال فراوان منجر به شکست خواهد بود، نکته ای دیگر است که در ایجاد اشکال کنونی و تا حدودی ایستادن در این اشکال بوسیله مردم مبارزبی تاثیر نبوده است. نظامی تا مغز استخوان کثیف، دزد و ارتجاعی، با سپاه، بسیج، نیروی انتظامی، سازمانهای اطلاعاتی و بیدادگاههای خود که هنوز چیزی نشده دست به احضار، بازخواست، بازداشت، زندان و پرونده سازی و بیکار کردن و شکنجه کردن و زندان کردن کارگران میزند و از این بدتر به گردهمایی و تظاهرات آنها حمله میکند و کارگران را بشدت مضروب و مجروح میکند و حتی از شلاق زدن کارگران  آشکار و در پیش چشم مردمان ترسی ندارد. نیرو و زور این نظام اکنون بیشتر از کارگران و زحمتکشان است و کارگران این نکته را بروشنی درمیباند و بنابراین حرکتشان و اشکال مبارزه شان از این نظر گرچه همانگونه که گفتیم با ظلم و ستمی که بر آنها میرود و روشهایی که این نظامی کثیف شایسته آن است، تطبیق نمیکند، اما تا حدودی با قدرت واقعی و کمیت و کیفیت نیروهایشان تطبیق میکند.
رسوخ فکر مظلومیت در کارگران
یکی ازبرنامه های ایدئولوژیک - فرهنگی جمهوری اسلامی، تغییر تفکر و روحیه مردم و جایگزینی آن با افکار و روحیات مذهبی به یاری تبلیغ و ترویج  دین و مذهب بوده است. در این مورد حکومت اسلامی و آخوندهای مرتجع نه تنها چیزی را کم نگذاشته اند، بلکه تا آنجا که توانسته اند این برنامه ها را اجرا کرده اند و به اغراقی مافوق تصور و عجیب و غریب دست زده اند. نتیجه اقدامات آنها این بوده که  دو گرایش متضاد قابل تشخیص در میان مردم بوجود آمده است: یکی زده کردن و گریزان کردن مردم از دین و مذهب، دیگری رسوخ دین و مذهب عمدتا در ظواهر والبته تا حدودی نیز در باطن.
یکی از وجوه دین و بویژه مذهب شیعه  در ایران«مظلومیت» است(گرچه این امر نه خاص شیعه است و نه خاص ایران) و این اغلب  در دو شکل به بیان میآید و و یا خود را نشان میدهد: یکی مظلومیت واقعی خود را در امری نشان دادن و دیگری مظلوم نمایی. در اینجا صحبت ما در مورد اولی است. یعنی مظلومیت یا ستمدیده  واقعی بودن. دور از ذهن نیست که کارگران و زحمتکشان با  شعارهایی مانند «مرگ بر کارگر» و «درود بر ستمگر» همین امر رسوخ داده شده و مظلومیت خود را نمایان کرده ومیکنند. در حکومت شاه و حتی در طی سالهای انقلاب و نیز مبارزات کارگری پیش از این، چنین شعارهایی به چشم نمیخورد؛ و البته چنین شعارهایی نه صرفا نقش بازدارنده نیروهای انتظامی، بسیج و سپاه برای حمله به کارگران را دارد(گرچه این امر هم در آن پنهان است زیرا در صورت برعکس یعنی دادن شعارهای«درود بر کارگر» و «مرگ بر ستمگر» این تقریبا قطعی است که مزدوران رژیم به کارگران حمله کنند) و نه صرفا استهزاء نظام مذهبی کنونی که این یک نیز در آن وجود دارد.
تبدیل اشکال مبارزه به ضد خود
اینها علل این اشکال مبارزه است. اما آیا این اشکال خاص به اشکالی ضد خود یعنی عالی تر، مثبت و تهاجمی تبدیل خواهند شد؟ این مسئله ای است که بستگی به اوضاع و شرایط اقتصادی و سیاسی و تکامل اوضاع بیرونی و درونی جنبش دارد.
روند کنونی نشانگر بدترشدن اوضاع و شرایط اقتصادی و سیاسی است و همین امر سبب هر چه گسترده شدن مبارزات کارگران بویژه در سال نود و شش است. همانگونه که دیده و می بینیم هر روز کارخانه و موسسه ای جدید به گروه کارگران در حال مبارزه می پیوندند و تجمعات هر روز بیش از روز پیش میشوند. بنابراین جنبش از نظر کمی در حال گسترش است، اما از نظر کیفی هنوز در این اشکال خاص تحول چشمگیری پدید نیامده است.  
 از سوی دیگر تکامل درونی خود این جنبشهای خاص از نظر سیاسی- فرهنگی و تشکیلاتی نیز بسیار مهم است. آیا رهبری های برخاسته از توده های در حال مبارزه شکل میگیرند و یا خیر؟ آیا تشکلات توده ای پدید میآیند و یا خیر؟ آیا حزب کمونیستی واقعی متولد میشود یا خیر؟ اینها همه در تکامل مضمون و اشکال جنبش و پیشرفت آن تاثیر فراوان خواهند داشت.
درباره برخی از درک های نادرست
برخی از تحلیل کنندگان اوضاع جنبش، شکلهای کنونی مبارزه را شکلهای نو به شمار آورده و گفته اند که چنین اشکالی تا کنون در جنبش های توده ای در ایران بی سابقه بوده است. لذا با آب و تاب درباره این اشکال اظهار نظر کرده اند.
 البته برخی از این شکلها بی سابقه بوده و برخی از آنها برای اشکال مبارزه مسالمت آمیز اشکال نو و مناسبی به نظر میرسند؛ مانند پشت کردن کشاورزان ورزنه به امام جمعه. اما اینکه این اشکال را که محصول وضع مسالمت آمیز و اشکال هنوز رشد نایافته جنبش هستند، تئوریزه کنیم و مثلا به عنوان شکلهای بدیع و اساسی که ممکن است در آینده همه گیر شود، تصور کنیم، اگر عامدانه صورت نگیرد، کاملا اشتباه است. زیرا این بسیار روشن است که در شرایط مبارزه مثبت و تهاجمی، کشاورزان دیگر به امام جمعه پشت نمیکنند، بلکه دارهای نماز جمعه را بر سرش خراب میکنند.
 حکم اعدام یک درویش مبارز
در مبارزات اخیر درویشان با نیروهای بسیجی، انتظامی و لباس شخصی ها  که در دفاع از رهبر معنوی آنان صورت میگرفت، یکی از دراویش(محمد ثلاث)به تنگ و بجان آمده با اتوبوس به نیروهای بسیج و لباس شخصی حمله کرده وبرخی را مجروح و سه نفر از آنان را میکشد. بیدادگاه نظام نیز  فورا این درویش مبارز را به مرگ محکوم میکند؛ بویژه اینکه برای محکوم کردن وی به مرگ اینک باصطلاح دلایل قوی ای همچون کشتن سه نفر بوسیله این درویش دارد. این زهر چشمی دیگر گرفتن و البته این بار آشکارتر، نه تنها از درویشانی است که سالها و همواره به گونه مسالمت آمیز از حقوق خود دفاع کرده اند، بلکه از تمامی مردم مبارز جنبش دی ماه و پس از آن است. گویا حرص و ولع  رژیم برای گرفتن زهر چشم و کشتار تمام شدنی نیست، زیرا عده ای را در تظاهراتها به گلوله بست و عده ای دیگر را در بازداشت و زندان کشت و با خفت و خواری و ترس گفت خودکشی کرده اند.
اما کار این درویش: این عجالتا استثناء یا یکی از استثناء هااست. شاید کسی یا کسانی بگویند که حال خود را نفهمیده و از شدت عصبانیت این کار را کرده است. اما چرا چنین مواردی حتی بگونه ای استثنایی در گذشته رخ نمیداد اما اینک رخ میدهد؟ چرا در گذشته حدا اعلای عصبانیت و به تنگ آمدگی موجب چنین واکنشی نمیشد؟
 در حقیقت آنچه این درویش قهرمان انجام داده است، آشکار کردن میل نهفته به مبارزه ای شدیدتر و در خور آن روشی و شیوه هایی بود که با آن دشمن مسلح، جنبش را سرکوب کرده و میکند. زمانی که دشمن از تمامی امکانات خود برای بدترین شکل سرکوب مردم استفاده میکند، چرا جنبش باید معطل شود و یا منفعل پاسخ دهد؟ آنچه این درویش مبارز و به تنگ آمده به گونه ای باصطلاح ناآگاهانه انجام داد و تبلوری از عصبانی شدن و به خشم آمدن وی از زور و احجاف رژیم بود، در آینده و اگر شرایط کنونی تکامل یابد، بوسیله جنبش مردم  و بگونه کاملا آگاهانه و مصمم صورت خواهد گرفت. مردم در مقابل دشمنانی که آنها را به گلوله میبندند، ساکت و منفعل نمانده و مقابله به مثل خواهند کرد و بدین ترتیب کاری که این درویش انجام داد در اشکال دیگری و به شکل قاعده ای برای کارگران، کشاورزان و مردم مبارز در خواهد آمد.
هرمز دامان
نیمه نخست فرودین 98
           
یاداشتها
1-   گرچه این هویت از طریق بررسی ها و آمارهای خود رژیم بویژه در مورد دستگیر شدگان تا حدود زیادی قابل تشخیص است. در عین حال اینگونه نیست که همیشه و همواره مردم به شکل یک کل بی هویت خاص در این گونه اعتراضات عمومی شرکت کنند. در صورت تداوم جنبش این امر میتواند رخ دهد که هر گروه با هویت خاص خود در آن شرکت کند.
2-   ظاهرا امام جمعه اهواز خشنود شده و اظهار داشته که خوشحال است که کارگران به نماز جمعه  میروند و دادخواهی خود را از وی میخواهند و گفته که اتفاقا نماز جمعه جای چنین کارهایی میباشد و مشتی همدردی تحویل کارگران داده است. این شخص سالوس و ریاکار باصطلاح خواسته رویه ای دیگر و در تضاد با امام جمعه بندرعباس در پیش گیرد که مشتی  گلایه (که بیشتر به ناسزا شبیه است)از کارگرانی کرده بود که فیلمی از عکس العمل وی در مقابل کارگران و شرکتشان در نماز جمعه پخش کردند. امام جمعه اخیر در سخنرانی پیشین خود، نماز جمعه را جای این کارها ندیده و خود رانیز توانا به حل مشکلات کارگران ندانسته بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر