۱۳۹۶ اسفند ۱۷, پنجشنبه

در گرامیداشت هشت مارس روز جهانی زن


در گرامیداشت هشت مارس روز جهانی زن

روز هشت مارس امسال در شرایطی برگزار میشود که  زنان در تمامی کشورهای جهان زیر انواع گوناگونی از استثمار سرمایه دارانه (و همچنین استثمار فئودالی در بسیاری از کشورها) و ستم جنسیتی، خواه بوسیله فرهنگ مرد سالارانه حاکم سرمایه دارانه و خواه انواع و اقسام فرهنگ های پدرسالارانه و مرد سالارانه فئودالی، سنتی، قبیله ای، عشیره ای، دینی، مذهبی و غیره قرار دارند. 
 در کشورهای سرمایه داری پیشرفته غربی در نتیجه برخی از نیازهای رشد و تکامل سرمایه دارای و نیز بویژه مبارزات زنان طی سالیان دراز، شماری از حقوق زنان بدست آمده و به رسمیت شناخته شده و بوسیله برخی از قوانین پشتیبانی میشود. این قوانین بویژه زنان را در مورد برخی از حقوق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و همچنین برخی ستمهای خانگی و محیطی از جانب مردان پشتیبانی کرده و میکند.
گفتنی است که در بسیاری از این کشورها که در ظاهر به«کشورهای زنان و بچه ها» معروف شده اند، تدوین برخی از این قوانین، در عین حال برای امن کردن و جذاب شدن کشور برای مهاجران زن صورت گرفته و اجرا می گردد. در واقع دلایل اساسی تدوین برخی از این قوانین این نیست که دولتهای سرمایه داری برای حقوق زنان اهمیتی واقعی قائل هستند(گرچه در چارچوب های معینی و در نتیجه اجبارهای اقتصادی و اجتماعی و غیره بناچار باید این اهمیت را قائل شوند) بلکه یکی از مهمترین دلایل این امر این است که اهمیت دادن به زنان در قوانین این چنینی، وسیله مهمی برای جذب و ماندگار کردن خانواده های مهاجران در این کشورها در رقابت با دیگر کشورهای سرمایه داری میگردد و نیاز این کشورها به جمعیت  مورد نیاز و نیز جمعیت اضافی را که باید بوسیله ماندگار شدن زنان مهاجر در این کشورها صورت گیرد، برآورده میسازد. 
 با این همه و از بسیاری جنبه های دیگر، در این کشورهای «متمدن» بسیاری تضییقات حقوقی نسبت به زنان اعمال میشود. در این جوامع که ادعای برابری زنان با مردان  در بوق و کرنا میشود، کماکان مردان در بیشترین زمینه های شغلی تولیدی، تجاری و خدماتی و همچنین سیاسی  نقش ارشد داشته و مردسالاری بروشنی مشاهده میشود و هنوز که هنوز است مزد مساوی برای کار مساوی برای زنان برسمیت شناخته نشده است و در بیشتر زمینه ها، استثمار زنان شاغل   بسی بیش از مردان  و حقوق و مزایای آنها کمتر از مردان.  
یکی از بزرگترین ستم های سرمایه دارانه در این کشورها به زنان، دادن نقش کالایی به  آنان در انواع  گوناگون تبلیغات کالاهای تولید شده بوسیله انحصارات سرمایه دارانه است. از روزنامه ها، مجلات،  داستان ها و رمانها، نقاشی، تلویزیون، تاتر، سینما، اینترنت گرفته تا تصاویر تبلیغاتی روی بدنه اتوبوسها و یا حتی ماشینهایی که اساسا برای این کار ساخته شده اند و گرد شهر میچرخند و زنان را بر صفحات بزرگ ویدیویی بدنه ماشین در حال تبلیغ جنس های بورژواها نشان میدهند. در اینجا زنان با واسطه شکل و شمایل و جنسیت خویش همچون عروسک هایی نقش یک وسیله «جذاب، گیرا و سرگرم کننده» را برای تبلیغ انواع و اقسام کالاهای تولید شده، از وسایلی که مستقیما به آنها مرتبط است تا بی ارتباط ترین وسایل با آنها، بازی میکنند.
 همچنین، نظام سرمایه داری، زنان را خواه بواسطه فقر و نداری(بیشتر بوسیله جمعیت مهاجر کشورهای اروپای شرقی و کشورهای زیر سلطه وعقب مانده) وخواه بواسطه تمایل به داشتن وضع خوبتر در رقابت با دیگران، به عرضه داشت تن به عنوان وسیله ای برای امرار معاش و بهتر کردن شرایط زندگی از جانب آنان میکشاند و تجارت با بدن زنان به عنوان یکی از وجوه اساسی اقتصاد این کشورها در میاید. در عین حال در این کشورها و نظامها، تن فروشی جزیی از«دموکراسی» و «احترام» به میل و تمایل شخصی انسانها برای انتخاب نوع «سبک زندگی» شمرده میشود(خرافات دموکراسی- یا شاید شستشوی مغزی- در این کشورها به گونه ای است که حتی از نظر افراد تحصیل کرده، فقیر، بی خانمان بودن، امرار معاش از طریق گدایی و خیابان خوابی، همچون انتخابی آگاهانه، نوعی سبک زندگی شمرده میشود و گویا دیگر افراد برای احترام به «دموکراسی» بناچار باید به عقاید فقرا و بی خانمانها از این رو که آنها دوست دارند که این گونه زندگی کنند، احترام گذارند!؟ و مانع سبک زندگی آنها نشوند!؟)؛ بدینسان امری که جزیی از ساز و کار سرمایه دارانه بازار شده و به زنان تحمیل میگردد، به عنوان انتخاب آزادنه زنان و جزیی از ساز و کار دموکراسی اجتماعی و فرهنگی وانمود میگردد؛  و بدتر از آن، این رسوایی حقارت بار و کثافت سرمایه داری بوسیله برخی توجیهات نادرست تئوریک چون «مالک بدن خود هستم و هر کاری دلم خواست میتوانم با آن انجام دهم» بوسیله برخی زنان«روشنفکر» و یا«هنرمند»(که زیر این عنوان، خود را برای بازی کردن در کریه ترین فیلمهای پورنو هالیوودی مجاز میدانند و یا تبرئه میکنند) به شکل برگردان شده (یا تعکیس شده) خود به تصور و اندیشه در آمده و عملا مورد پشتیبانی قرار میگیرد. داستان زندگی آیلین وورنوس زنی در ایالات متحده آمریکا که بواسطه به قتل رساندن هشت مرد متقاضی، که شماری از آنها متاهل نیز بوده اند، در سال 2002 اعدام شد و زندگی وی بوسیله کارگردان زنی به نام پتی جنکینسن بصورت فیلم هم در آمد(Monester - هیولا 2003) رسوا کننده این نوع توجیهات، تجلی بارز مرد سالاری و انواع ستم و تحقیرخرد کننده ای است که در مواردی این چنین به زنان میرود.
افزون بر این، زنان نقش ویژه ای در بازارهای زیر زمینی(کافه ها، بارها، نایت کلاب ها ...) و غیره ایفا کرده و جزیی از ساز کار تجارت سرمایه دارانه و مافیایی زیر زمینی محسوب میشوند. قربانی شدن و یا خرد شدن بسیاری از این زنان در چنین راه و کارهایی برای درآمد، جزیی از صفحات حوادث روزنامه های خبری و یا داستانها و فیلمهایی سینمایی است؛ و تازه آنچه آشکارا بیرون میزند، افزون بر بسیاری رفتارهای خشن و جنایاتی است که در این محیط و جوامع نسبت به زنان اعمال میشود، اما بوسیله سیستم خبررسانی سانسور شده و اجازه پخش نمیابد تا این کشورها خود را همچون کشورهای دارای بیشترین درجه امنیت و آسایش بنمایانند.
 با واسطه ستمهای وارده و یا برخی دیگر از ناملایمات اجتماعی، زنان به اعتیاد، آلکلیسم، دزدی و دیگر رفتاریها افراطی و جرائم اجتماعی کشیده میشوند. رفتارهایی که هنگامی زنان به آنها آلوده میگردند، بواسطه زیر ستم بودن آنها، عموما آسیب هایی بارها بیشتر از مردانی که گرفتار این نوع رفتارهاهستند، به روان و ذهن  آنها وارد میکند و انواع بیماریهای عصبی را برای آنها  موجب میگردد. بیشترین مشتریان روانپزشکان و روان پزشکان در این کشورها زنان و دختران جوان هستند.
  نهایتا در این کشورها در حالیکه زنان از مزایای حقوقی بیشتری از کشورهای زیر سلطه برخوردارند، هنوز در بسیاری مسائل ریز و درشت زیر ستم و استثمار سرمایه دارانه و البته با ظواهری چشم نواز و دلفریب بسر میبرند. استثمار و ستمی که تا جامعه سوسیالیستی برقرار نشود، گرچه ممکن است  در نتیجه مبارزات زنان و پیگیری خواستهای خود که خواه پنهان و زیر پوست جامعه و خواه آشکارا وجود دارد، برخی از حواشی آن بازهم به نفع زنان تغییر کند، اما اصل آن دست نخورده باقی خواهدماند و بدتر نیز خواهد شد.
باری، زمانی که در کشورهای پیشرفته غربی وضع این چنین است، آنگاه وضع در کشورهای زیر سلطه و عقب مانده از چه قرار باید باشد!؟
در کشورهای زیر سلطه آسیا، افریقا و آمریکای لاتین وضع به مراتب دهشتناک تر است. در این کشورها شرایط کار برای زنان صدها بار غیر قابل تحمل تر واستثمار چندین برابر کارگران مرد است و انواع و اقسام پدرسالاری و مردسالاری و دیگر رسوم و آداب و سنن قبیله ای و عشیره ای و بر گرده زنان سنگینی میکند و اینها اضافه بر تمامی اشکال ستمی است که بر زنان در جوامع سرمایه داری پیشرفته غربی صورت میگیرد. کشورهای امپریالیسیتی غربی در حالیکه اندک حقوقی برای زنان در کشورهای خود قائلند، اما بواسطه منافع انحصارات و تراست ها و به کمک حکومت های دست نشانده و مزدور، از هزار راه میکوشند تا در کشورهای زیر سلطه، زنان که بخش مهمی از نیروی کار را تشکیل میدهند، از این حقوق بهره مند نشوند و در عقب ماندگی سیاسی و فرهنگی و تحقیرهای جنسیتی باقی بمانند.
در جوامعی مانند ایران که حکومت استبداد دینی است، باز هم وضع از دیگر کشورهای زیر سلطه بدتر است. در این جا متحجرترین و عقب مانده ترین قوانین ضد زن که یا بر اساس قوانین دین و مذهب استوارند و یا بوسیله چنین مباحثی پشتیبانی میشوند، بر زنان اعمال میشود و زنان زیر فشار طاقت فرسای استثمار و ستم جنسیتی قرار دارند. در اینجا ما با سالوسانه ترین، پست ترین، رذیلانه ترین و تحقیر آمیزترین قوانین نابرابر حقوقی در مورد مالکیت، ازدواج، طلاق، ارث، گواهی، حق حضانت فرزندان، حق خروج از کشور، پوشش و غیره روبروییم. در تمامی اینها زنان همچون جنس زیر ستم، در فشار خرد کننده قوانین ضد زن قرار دارند.
 از نظر عملی وضع باز هم بدتر از وضعی است که در حقوق و قوانین آمده است. از محیط خانواده گرفته که دختران و زنان زیر ستم  پدر و برادر و همسر قرار داشته و انواع تعصبات نسبت به آنها اعمال میشود، تا جایی که ریختن خون یک دختر یا زن که پا را از چارچوب فرهنگ سنتی و مذهبی فراتر گذاشته  هنوز و تا حدودی امری مجاز و عادی شمرده میشود، تا محیط اجتماع که نیروهای بسیجی و حزب اللهی و لباس شخصی به خود این اجازه را میدهند که آنها را بواسطه نوع پوشش و یا برخی رفتارها زیر شدیدترین انواع آزار و تحقیر اجتماعی قرار دهند، در خیابان کتک بزنند، بازداشت کنند، به زندان بیفکنند، شلاق بزنند و یا سنگسار کنند.
اینها ستمهایی است که در مورد زنان در محیط خانواده و اجتماع و از سوی نیروهایی که بر بالای سر آنها ایستاده اند، صورت میگیرد. قوانین اقتصادی، فقر و نداری، بی فرهنگی و یا سطح پایین فرهنگی نیز به سهم خود، زنان را همچون زنان در جوامع پیشرفته غربی به انواع و اقسام کارها مجبور و آنها را به محیط های منحط  و آسیب زننده و خرد کننده شخصیت و استعدادها و توانایی های آنان میکشاند، تا جایی که زنان در جامعه ما به صورت جنسی بدون هر گونه اعتماد به نفس و بالیدنی به خود، مسخ شده و درون تهی در آیند که برای خود هیچ ارزشی قائل نباشند و خود، خود را تحقیر کرده و مطیع و منقاد اراده نظام اقتصادی- اجتماعی و نیازها و هوسهای مردانه گردند.
در واقع ایران در دوران کنونی اگر نگوییم عقب مانده ترین کشور در جهان، باید بگوییم که یکی از عقب مانده ترین کشورها در زمینه  حقوق زنان و رساندن آن به مرزهای حداقل و یکی از بدترین کشورها از نظر درجه استثمار و ستم  اقتصادی- اجتماعی و سیاسی - فرهنگی بشمار میاید.
اما هر کجا که استثمار و ستم هست، مقاومت و مبارزه نیز هست، و همین امر میل  خروشان زنان ایران و بویژه زنان طبقات پایین و متوسط  را برای مبارزه در راه بدست آوردن حقوق خود، همچون آتشی در زیر خاکستر دائما زنده نگاه داشته، تا زمانی که بتواند بطور نهایی بروز یابد و همچون صاعقه ای دامن  این نظام کریه دینی و نیز تمامی آداب و سنن عقب مانده، منحط و زشت ضد زن را گرفته، و به سهم خود و در کنار دیگر مبارزات صنفی و سیاسی در سرنگونی و نیست و نابود کردنشان نقش ایفا کند. این چنین حجمی از استثمار و ستم میتواند  مبارزه زنان را در ایران که در دوران کنونی جزیی از مبارزات دموکراتیک و آزادیخواهانه مردم ایران است، بخودی خود بسیار شدیدتر از مبارزه در دیگر کشورهای جهان ساخته و زنان ایران را به یکی از پیشروترین زنان جهان در زمینه مبارزه در راه حقوق خود تبدیل کند.
در چهل سال اخیر و بویژه در دوره کنونی و علیرغم فشارهای همه جانبه حکومت،  مبارزه زنان اشکال بی نهایت متنوعی، از اشکال پوشیده و جانبی تا اشکال آشکار داشته است و تمامی زمینه هایی را که  در آنها نظام کنونی به زنان ستم روا میدارد، در برگرفته است. یکی از آخرین اشکال این مبارزه، پدیده ی دختران و زنانی است که در منظر عموم به برداشتن حجاب خود اقدام میکنند.
این اقدام گرچه از نظر تعداد و گستره هنوز محدود بوده و به یک حرکت اجتماعی گروهی و همه جانبه تبدیل نشده است و نیز از نظر خواست  صرفا به مسئله حجاب اجباری محدود گشته و تقاضاهای وسیع حقوقی و عملی زنان را مطرح نساخته، با این همه از نظر شکل یعنی بروز دادن یک خواسته اجتماعی به شکل عملی و در منظر عامه مردم، در نوع خود منحصر به فرد و نشان از ریختن ترس و واهمه دختران و زنان و میل آنان برای ابراز مخالفت آشکار بدون ترس از عواقب آن دارد.
البته برداشتن حجاب اجباری تنها یکی از خواستهای زنان است و در حالیکه باید از این حرکت پشتیبانی شود، اما نباید در اهمیت آن اغراق گردد. باید توجه داشت نه رفع مسئله حجاب اجباری، میتواند بخودی خود تمامی تقاضاهای زنان را برای برابری با مردان بر آورده سازد و نه حکومت استبداد مذهبی کنونی بخودی خود با رفع این معضل فرو میپاشد، و نه حتی برآوردن این خواست، لزوما میتواند به جدایی دین از دولت بینجامد.
 باید توجه داشت که  ارزش این مبارزه در شرایط کنونی پیوندی است که بین این مبارزه - هر چند محدود- با مبارزات دی ماه 96 وجود دارد و درست از پی آن مبارزات و به عنوان یکی از نتایج و یا معلولهای آن ظاهر میشود؛ نتیجه و معلولی که به نوبه خود میتواند بر زمینه یا علت خود اثر گذاشته و جایگاه شایسته ای در مبارزات بعدی بیابد؛ یعنی در مبارزاتی که در تکامل مبارزات دی ماه بوجود خواهد آمد؛ مبارزاتی که بی تردید جوشش های این چنینی که اکنون همچون غنچه هایی نارس و ناشکفته هستند، در آنها رسیده و شکوفا شده،هم گستره بیشتری از زنان را در برگیرد و هم موجب این گردد که خواستهای آنها، وجوه و ابعاد واقعی خود را بیابد.

پاینده باد مبارزات زنان در راه رفع استثمار و ستم جنسیتی
سرنگون باد حکومت استبدادی مذهبی کنونی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک مردمی

جمعی از مائوئیستهای ایران
17 اسفند 96 - هشت مارس 2018  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر