۱۴۰۱ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

منشور 12 ماده ای تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران - 25 بهمن 1401

 

منشور مطالبات حداقلی تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران 

 زن، زندگی، آزادی/ مردم شریف ایران!

در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشم‌انداز روشن و قابل حصولی را نمی‌توان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران –  زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب –  با از جان گذشتگی کم نظیری خیابان‌های شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کرده‌اند و از پنج ماه پیش–  به رغم سرکوب خونین حکومت– لحظه‌ای آرام نگرفته‌اند.
پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز به‌ دست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقه ‌ترین حمایت‌های بین‌المللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیرمذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما – عموم مردم ایران – تحمیل شده است.
این اعتراضات زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبش‌های بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمم ‌اند بر تاریخ یکصد سال عقب‌ماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.
پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبش‌های بزرگ اجتماعی پیشرو – جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و.‌‌.. – در ابعادی توده‌ای و از پایین در موقعیت تاثیرگذاری تاریخی و تعیین‌ کننده‌ای در شکل‌دهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفته‌اند.
از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکل‌ گیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.
ما تشکل ها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبش‌های اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضدانسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواست‌های حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجه‌ ی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعه‌ای نوین و مدرن و انسانی در کشور می‌ دانیم و از همه انسان‌های شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند می‌خواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.

۱. آزادی فوری و بی‌ قید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.

۲. آزادی بی‌قید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکل‌های محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های صوتی و تصویری.

۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.

۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرم‌های تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایش‌های جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعه‌ی رنگین کمانیِ “ال‌جی‌بی‌تی‌کیوآی‌ای‌پلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی‌ و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل‌ مردسالارانه.

۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.

۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نماینده‌های منتخب تشکل‌های مستقل و سراسری آنان.

۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساخت‌های مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبان‌های رایج در جامعه.

۸. بر چیده شدن ارگان‌های سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد‌.

۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروت‌های اجتماعی مردم ایران را به یغما برده‌اند. ثروت حاصل از این مصادره‌ها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوق‌های بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کم ‌تری برخوردار بوده‌اند.

۱۰. پایان دادن به تخریب‌های زیست محیطی، اجرای سیاست‌های بنیادین برای احیای زیرساخت‌های زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شده‌اند و مشاع و عمومی کردن آن بخش‌هایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگل‌ها و کوهپایه‌ها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آن‌ها سلب شده است.

۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده به‌ کار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.

۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.

از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروت‌های زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.

مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهی‌ست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیق‌تری به آنها خواهیم پرداخت.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران
اتحادیه آزاد کارگران ایران
اتحادیه تشکل‌های دانشجویی دانشجویان متحد
کانون مدافعان حقوق بشر
سندیکای کارگران شرکت نیشکر‌هفت تپه
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
خانه فرهنگیان ایران (خافا)
بیدارزنی
ندای زنان ایران
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز
کانون مدافعان حقوق کارگر
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری
اتحاد بازنشستگان
شورای بازنشستگان ایران
تشکل دانشجویان پیشرو
شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران
سندیکای نقاشان استان البرز
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران
شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی (بستا)

۱۴۰۱ بهمن ۲۴, دوشنبه

یادداشت های کوتاه...(6) دکان تازه خامنه ای برای دزدی های بزرگ و تحکیم باند و جناح اش

 
یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(6(
 
طرح مولد سازی دارایی های دولت دکان تازه خامنه ای برای دزدی های بزرگ
 و تحکیم باند و جناح  اش

با تجدید نظر در 26 بهمن 1401
 
اخیرا مصوبه ای به نام « مولد سازی» تهیه شده است. طبق این طرح «دولت در راستای تحقق اصلاح ساختار بودجه موظف است طرح مولد سازی دارایی های دولت را به مدت دو سال اجرایی کند. در این طرح اهداف «افزایش ثروت ملی» و «تحقق ساختار بودجه» و « کمک به رشد اقتصادی » و « افزایش بهره وری» مطرح شده است. در این مصوبه آمده است که حداکثر ظرف مدت یک سال با استفاده از روش های مختلف و از جمله  واگذاری و فروش اموال مازاد و مولد سازی با مشارکت بخش خصوصی اموال غیرمنقول دولت را شناسایی و تعیین تکلیف کنند.»( روزنامه ی دنیای اقتصاد نهم بهمن ماه 1401)
یه گفته ی رئیس سازمان خصوصی سازی این مصوبه در شصت و هفتمین جلسه ی شورای هماهنگی سران قوا در 21 آبان تهیه و تصویب و سپس به تایید خامنه ای همه کاره رسیده است.
یکی از نکاتی که این طرح را مساله دارتر از سایر طرح ها کرده است، تشکیل هیاتی هفت نفره و با اختیارات ویژه و مصونیت قضایی در خصوص واگذاری و مولد سازی دارایی های دولت است.
به عبارت دیگر اگر برخی از اموال که برای فروش انتخاب می شوند شرایط مزبور را نداشته باشند و مثلا بهره وری شان خوب باشد و در نتیجه اعتراض دست اندرکاران امور را برانگیختند، اگر قیمت گذاری روی اموال درست صورت نگرفت، اگر در فروش، رابطه جای ضابطه را گرفت و اگر با اعتبار و  وام و این گونه چیزها واگذار شد و اگر طرف پولش را کامل نداد و اگر به جای مولد کردن خواست به گونه ای دیگر از آن استفاده کند... هیچکس حق گرفتن مچ هیئت و افشای فساد پشت پرده را ندارد.
روشن است که طرح چنین نکته ای که در بخش وظایف شماره ی پنج آمده برای مثلا عدم دخالت مردم در امور دولت نیست. این ها پشیزی برای مردم حق و حقوق قائل نیستند که بخواهند در مورد طرح ها و کثافتکاری خود به مردم توضیحی دهند. این بخش در واقع برای باندها و جناح های درونی خودشان است که ممکن است سر و صدایشان درآید.
و جالب این که در همین مجلس و در جلسه ی غیرعلنی آن وقتی این صداها درآمد که نگران اند سرشان بی کلاه بماند، سردسته ی دزدان و اختلاسگران و آدمکشان خامنه ای قالیباف گفته امر رهبری است و جای هیچ نگرانی است.
کسر بودجه
در مورد کسر بودجه که گویا هدف اساسی این طرح است باید گفت که آنچه  بیش از هر چیز دیگری در آن مهم و برای حکومت حیاتی است، در درجه ی نخست تامین کسر بودجه ی در مورد بدهکاری های دولت و همچنین تامین بودجه ی نهادهای نظامی و مذهبی مرتجع و قرون وسطایی است که همچون اختاپوسی به روی مردم افتاده اند و از خون مردم تغذیه می کنند.
در درجه ی دوم تامین بودجه حقوق کارکنان دولت اهمیت دارد. به این علت که این دستگاه عریض و طویل یا دقیق تر بخش بوروکراسی دولت حاکم از دست شان بیرون نرود و کارکنان ادارات دولتی به مبارزات دموکراتیک جاری نپیوندند.
مساله ی خصوصی سازی
 مساله ی خصوصی سازی( یاخصولتی سازی) این مصوبه حتی مورد انتقاد نمایندگان بی خاصیت کنونی مجلس نیز همچون روح الله ایزدخواه قرار گرفته است.
 خصوصی سازی در حکومت خامنه ای چنانکه سابقه آن نشان داده حتی به این نیت صورت نگرفته که مثلا دولت کوچک تر شود و یا مشکلی از اقتصاد کشور حل گردد. در خصوصی سازی کلا دو مساله برای دولت حاکم مهم بوده است: 
یکی این که این اموال به کسانی از میان خودشان داده شود و از یک طرف به مفت و از سوی دیگر همین پول نیز با وام و اعتبار جور شود و در پایان ملاخور شود. 
دیگر آنکه کارگران و کارکنان این گونه شرکت ها مورد فشار و استثمار بیشتری قرار گیرند و به این وسیله سود بیشتری برای سرمایه دار به بار آورده و در عین حال میل به تولید و رقابت بین سرمایه داران تقویت شده و مثلا از این راه قیمت ها از حال انحصار دولتی خارج شده و به نوعی توازن برسند که مثلا مردم هم از آن سهم برند .
تمامی حضرات اقتصاددان هایی که از این گونه طرح ها پشتیبانی می کنند گرچه از نوع جمهوری اسلامی آن و از جمله همین طرح اخیر پشتیبانی نمی کنند اما هدف اساسی شان همین مورد اخیر است.  
اهداف اساسی این مصوبه
هدف اساسی این طرح تقسیم اموال دولت بین دو بخش از گروه هایی است که گرد باند خامنه ای جمع شده اند.
نخست کسانی که طی چند سال اخیر و در سرکوب مبارزات و شورش های توده ای کنار خامنه ای بوده اند و یا در این«دولت جوان حزب اللهی» پاسداران موقعیت های اداری یافته اند. این ها باید به مال و منال بیشتری برسند تا به خامنه ای و هم به جانشین وی وفادار باشند.
در واقع این دارودسته های جناح خامنه ای هستند که برای گسترش و قوی تر کردن شان باید فربه تر شوند تا بتوانند از نظر اقتصادی نسبت به جناح های دیگر اصول گرا موقعیتی برتر از پیش پیدا کنند. با این ریخت و پاش اموال مردم، خامنه ای باند و جناح خود را تقویت می کند و گسترش می دهد.
و دوم افرادی از باندها و جناح های اصول گرا مد نظر هستند تا با ریختن این اموال پیش پایشان، آنها را با خامنه ای همراه کنند.
در نهایت آنچه این طرح دنبال می کند گسترش جناح خامنه ای و تشکیل «طبقه ی خامنه ای» به ضد جناح های اصول گرایی است که مخالف خامنه ای بوده و هستند. نتیجه ای این امر همان سرنوشتی است که برای امثال روحانی و لاریجانی ها و احمدی نژادها و دیگران از نظر سیاسی به وجود آمد. به عبارت دیگر اگر این ها در جدال های پیشین از سیاست رانده شدند اکنون و با این طرح ها و با تقویت باند و جناح خامنه ای، از نظر اقتصادی نیز دچار افت و ضعف می شوند.   
در حقیقت با تخصیص این امول بین افراد و باندهایی معین، از یک سو باند و جناح خامنه ای تقویت می شود و از سوی دیگر از باندها و جناح هایی که تا کنون به  خامنه ای یاری نکرده و به ویژه در پنج ماه اخیر ضد وی بوده اند، انتقام گرفته می شود و این ها به حداقل قدرت اقتصادی رانده می شوند.
هرمز دامان
نیمه ی دوم بهمن ماه 1401

۱۴۰۱ بهمن ۲۲, شنبه

گردهمایی شیادان و سالوسان مرید امپریالیست ها

 
گردهمایی شیادان و سالوسان مرید امپریالیست ها
و تلاش برای تحقق پروژه ی امپریالیستی
 
نشست کلاهبرداران استبداد طلب ایران
 نشستی در روز جمعه 21 بهمن در دانشگاه جورج تاون آمریکا برگزار شد. در این نشست که با نام فریبکارانه ی«آینده ی جنبش دموکراسی ایران» برگزار شد افرادی شرکت داشتند که نه تنها بیشترشان برمبنای برنامه های سیاسی شان در داخل پایگاهی اجتماعی آنچنانی ندارند بلکه حتی در خارج کشور نیز خواه در اپوزیسیون و خواه در میان مهاجران در اقلیت هستند.
دسته هایی که در این جلسه حضور داشتند عبارتند از:
نماینده ی ارتجاع سلطنت طلب و امپریالیست های یعنی رضا پهلوی که بقیه باید با وی کنار بیایند و دیر یا زود دستبوس وی شوند، و مریدان و چاکران و نوکران این ارتجاع سلطنت طلب و امپریالیسم که از گذشته ی دور و نزدیک جزیی از این باند بوده اند؛ همچون پُرگوی پرهای و هویی مانند مسیح علی نژاد و نیز مزدور خیانتکار به خلق کردی همچون عبدالله مهتدی. این شخص حتی در کردستان نیز پایگاهی ندارد و مطرود است.
دسته هایی که طی سال های اخیر به این جریان پیوسته اند مانند نازنین بنیادی و گلشیفته فراهانی. این ها در انتخاب مسیر و معادلات سیاسی جایی ندارند و صرفا همچون بوق های سلطنت طلب عمل می کنند.
کسانی که در گذشته جزو این باند نبوده اند، اما اکنون دیگر به طور کامل به این دارودسته پیوسته اند. و این ها افرادی هستند مانند شیرین عبادی و حامد اسماعیلون و علی کریمی.
پایگاه علی کریمی که البته در نشست اخیر به گونه ی ویدیویی نیز حضور نداشت به هیچ وجه سیاسی نبوده بلکه در درجه ی نخست و پیش از هر چیز ورزشی بوده است. بخشی از این نفوذ در جوانان طبقه ی کارگر و زحمتکشان دیگر بوده و هست. همان گونه که وی با مخالفت ها و مبارزه اش با جمهوری اسلامی در ماه های اخیر توانست در حد و حدود معینی وزنه ای سیاسی شود به همان سان با این مواضع اخیرش و شرکت اش در این تزویر و سالوسی، نه تنها این نفوذ سیاسی بلکه حتی نفوذش را به عنوان یک ورزشکار نیز از دست خواهد داد. 
 آنچه در مورد از دست دادن نفوذ گفتیم کمابیش شامل شیرین عبادی و به ویژه حامد اسماعیلون نیز می شود چرا که آنها از زمان پیوستن به این باند سلطنت طلب، در این شیادی و کلاه گذاشتن بر سر طبقات مردمی ایران سهیم هستند. آنها شریک دزد و رفیق قافله شده اند.
 این افراد به ویژه حامد اسماعلیون و شیریم عبادی همچنین دلایلی برای پیوستن خود به این نشست و این گروه مرتجع و مزدور می آورند از جمله این که «الان زمان اتحاد است و زمان طرح اختلافات نیست» که ما پایین تر به آن برخورد خواهیم کرد اما به نظر می رسد این دلایل و برخی دلایل دیگر جز توجیهی( و در مورد حامد اسماعیلون متاسفانه و علیرغم میل مان باید بگوییم مظلومیتی اینک تحلیل رفته در پرده ی ژستی مظلومانه و پنهان شدن پشت تحلیلی سطحی و نادرست و بی خاصیت از تاریخ از مشروطیت به این سو در مورد «عدالتخانه» و جنبش«دموکراسی» خواهی، تحلیلی که نشان از پنهان شدن یک شبه روشنفکر فریبکار را در پشت خود و برای توجیه این پیوستن به خیمه شب بازی سالوسان دارد تا تحلیل تاریخ!) برای این پیوستن بیش نیست و در پس این دلایل نیز فریب و دروغ فراوان نهفته است. فریب هایی که نشانگر آن است که این افراد نیز تا حدودی از آنچه در پس پرده ی این «نشست» و روند« ائتلاف»می گذرد با خبر بوده و در این شیادی و جا زدن مرتجعین سلطنت طلب به عنوان نماینده ی جنبش خلق سهیم هستند. 
خیمه شب بازی امپریالیست ها و عروسک های آنها
این نشست تنها ویترین یک مغازه است که تلاش شده «قشنگ» چیده شود. آنها که پشت این ویترین «تر و تمیز و رنگ و وارنگ» سیاسی و حقوقی و اجتماعی و هنری و ورزشی هستند و آن را سازماندهی می کنند سرمایه داران مرتجع و متعفن سوپرمیلیاردری سلطنت طلبی هستند که 40 سال پیش به وسیله طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش و میانی از قدرت پایین کشیده شدند و این ها با سرمایه های دزدی شان فرار کرده و در کشورهای غربی ساکن شدند و اکنون خواب آن قدرت از دست رفته را می بینند.
در پس و پشت این ویترین «قشنگ و تر و تمیز» جریان های کثیف و فالانژ جدید امنیتی نیروهای سلطنت طلب «فرشگردی» و «ایران نوینی» و... پنهان هستند. همین هایی که گردهمایی نیروهای سلطنت طلب را در کشورهای خارجی سازمان دهی می کنند و اگر این طبقات قدرت بگیرند همراه با اطلاعات جمهوری اسلامی و سازمان حفاظت اطلاعات سپاه، ساواک تازه ای برپا خواهند کرد.
 پس و پشت این نشست« قشنگ» مشتی شبه استاد و پروفسور دانشگاهی نوکر صفت و مزدور ارتجاع و امپریالیسم یا دقیق تر نظریه پردازان ارتجاع سلطنت طلب از قماش عباس میلانی پنهان هستند.
 در پس و پشت این نشست « تر و تمیز» تمام آن عمله ها و اکره های فکری دون مایه و حقیری پنهان هستند که در تلویزیون های اینترنشنال و من وتو و بی بی سی فارسی و رادیو فردا از صبح تا شب حنجره ی خود برای« انقلاب مدرن» را پاره می کنند به آن امید که اگر پیروز شدند جزو دست بوسان و چاکران حقیر سلطنت قرون وسطایی و دربار«شاهزاده» شان شوند. 
 در پس و پشت این نشست« قشنگ و تر و تمیز» دولت های امپریالیست غربی و سازمان های امنیتی شان پنهان هستند که مشوق و پشتیبانان اصلی این نشست ها هستند و آنها را برای روز مبادا پیش می اندازند. همان دولت های که هم اکنون هرگونه رابطه ای را با جمهوری اسلامی داشته و تلاش می کنند تا جایی که ممکن است بی هزینه های بیشتر با همین حکومت کنار بیایند.  
افراد این نشست و تمام جریان هایی که در بالا نام بردیم تنها عروسک های خیمه شب بازی امپریالیست ها و سرمایه داران وابسته و مزدور سلطنت طلب و جمهوری خواه شان می باشند.
آنها هرگز نمی توانند اراده ای از خود داشته باشند و نظرات فردی شان نیز پشیزی برای امپریالیست ها و سرمایه داران مزدور اهمیتی ندارد و نمی تواند اهمیتی داشته باشد. آنها به هیچ وجه نماینده ی هیچ کدام از طبقات مردمی ایران نیستند و در بهترین حالت تنها بخش ناچیزی از لایه هایی مرفه از طبقات میانی را نماینده گی می کنند. در حقیقت حامد اسماعیلون و بخشی از افراد خانواده های جان باخته گان هواپیمای اوکراینی و لایه هایی که با آنها در خارج و داخل همراهی می کنند نماینده گان لایه ی نازکی از لایه های میانی و مرفه طبقات میانی هستند. همین گونه است شیرین عبادی که از جریان های ملی بریده و به جریان های سلطنت طلب و یا جمهوری خواه امپریالیسم پیوسته و چنانکه گفتیم خواسته و ناخواسته و آگاهانه و یا ناآگاهانه در سالوسی و شیادی آنها شریک شده است.
نفرت از جمهوری اسلامی نمی تواند توجیه گر هر اتحادی باشد!
این که ما از جمهوری اسلامی تنفر و کینه ی آن را به دل داریم دلیل این نمی شود که به هر چیز که دم دست بود و از جمله امپریالیست ها چنگ بزنیم.
این که می خواهیم در مبارزه علیه جمهوری اسلامی متحد باشیم دلیل آن نمی شود که با هر که از راه رسید متحد شویم و به جای اتکا به  طبقات مردمی به پشتیبانی هر کس و ناکسی متوسل شده و پای بوس آنها شویم.
شرکت برخی از این گونه افراد یعنی کسانی که داعیه ی آزادی و دموکراسی دارند، در این نشست تنها نشانگر این است که این ها هیچ گونه امیدی به خود مردم ایران نداشته و امید به سرمایه داران سلطنت طلب و امپریالیست ها بسته اند.
آنها می دانند که نمی توانند به قدرت برسند مگر با توطئه کردن و فریب دادن خلق به وسیله امپریالیست ها زیر پرچم رفراندوم نوع حکومت و شیادی هایی مانند برقراری دموکراسی در حکومت مرتجعین یا بیشتر از آن با تهاجم نظامی همین امپریالیست ها به ایران.
سیاست طبقه ی کارگر در مورد متحدین خود در صف خلق
دشمن اصلی طبقه ی کارگر ایران در حال حاضر حکومت خامنه ای و پاسداران اش می باشد. طبقه ی کارگر متحد تمامی طبقات مردمی ای است که دشمن اصلی حال حاضر خود را این حکومت دانسته و علیه آن مبارزه کرده و می کنند.
اما این بدین گونه نیست که طبقه ی کارگر با متحدین خود بدون روشن کردن خط و مرزهای خود با آنها، متحد باشد. در عین اتحاد، طبقه ی کارگر خط و مرزهای خود را با تمامی طبقات مردمی از کشاورزان و لایه های زحمتکش طبقات میانی گرفته تا لایه های میانی و مرفه این طبقات و لایه های گوناگون سرمایه داران ملی ترسیم می کند و باید ترسیم کند.
 این به این معناست که این طبقه با هیچ طبقه و لایه ای به طور غیرمشروط  یعنی بدون کشیدن خط و مرز و حفظ استقلال و هویت طبقاتی خود متحد نخواهد شد. روشن است که درجه ی اتحاد بین طبقه ی کارگر با کشاورزان و لایه های زحمتکش خرده بورژوازی بسیار قوی تر و گسترده تر است تا درجه ی اتحاد با لایه های میانی و مرفه طبقات میانی(یا خرده بورژوازی) و سرمایه داران ملی.
از سوی دیگر طبقه ی کارگر  نه تنها اپوزیسیون حکومت مرتجع کنونی خامنه ای و پاسداران اش است بلکه در عین حال اپوزیسیون تمامی گروه های اپوزیسیونی است که با این حکومت مبارزه می کنند. طبقه ی کارگر در عین مبارزه با جمهوری اسلامی برای رهبری خود بر جنبش خلق مبارزه می کند و در این جا با اپوزیسیون های طبقات دیگر روبرو خواهد شد.
سیاست طبقه ی کارگر در مورد طبقات زحمتکش و میانی تشویق و در عین حال نقد دوستانه و یاری برای اصلاح خط مبارزه و مواضع است. در مورد طبقات سرمایه دار ملی هر کجا که آنها حاضر باشند با حکومت عملا مبارزه کنند و جزوی از جنبش خلق باشند اتحاد، و هر جا که پای سازش کاری و مماشات با جریان هایی از درون حکومت از یک سو، و سازش با امپریالیست ها و عوامل سلطنت طلب و یا جمهوری خواه شان از سوی دیگر و یا تلاش برای مسلط کردن خط مسالمت آمیز بر جنبش و انقلاب و به دست آوردن رهبری جنبش باشد انتقاد و یا افشا است.
 سیاست طبقه ی کارگر در مورد ارتجاع سلطنت طلب و مزدور امپریالیسم
اما سیاست طبقه ی کارگر در مورد ارتجاع پیشین سلطنت طلب و یا جمهوری خواه وابسته به امپریالیست ها سیاست افشا است.
این به این معنا نیست که ارتجاع سلطنت طلب باید اکنون به دشمن اصلی طبقه ی کارگر تبدیل شود و طبقه ی کارگر مبارزه با حکومت مرتجع اسلامی را رها کرده و به مبارزه با آنها برخیزد.
خیر! مبارزه ی اصلی با جمهوری اسلامی و خامنه ای و شرکای پاسدارش می باشد. اما مبارزه با این دشمنان طبقه ی کارگر و خلق ایران نیز جایگاه خود را خواهد داشت و باید در راه افشای این دارودسته ی خطرناک و مزدور تا جایی که نیاز است مبارزه صورت گیرد مبادا اجازه داده شود که جنبش خلق از زیر یک استبداد در آید و به استبداد دیگری دچار شود و از چاهی بزرگ در آید و به چاه بزرگ دیگری بیفتد.
 در انقلاب 57 طبقه ی کارگر و خلق ایران از استبداد سلطنتی درآمد و به استبداد مذهبی دچار شد. اکنون نباید اجازه داد از استبداد مذهبی در آید و دچار استبداد سلطنتی شود.
 به گونه ای دیگر می توان گفت که مبارزه ی طبقه ی کارگر با متحدین نزدیک و دور خود و با دشمنان طبقاتی خود، خواه جمهوری اسلامی و خواه ارتجاع خارجی سلطنت طلب درجات و شدت و ضعف متفاوتی  دارد. شدیدترین درجه ی آن علیه ی حکومت جمهوری اسلامی است. در درجه ی دوم متوجه ارتجاع سلطنت طلب و جمهوری خواه هوادار امپریالیسم غرب است. همین شدت و ضعف در اتحاد و مبارزه ی با طبقات مردمی و متحدین نزدیک و دور وجود دارد.
شعار «اتحاد بدون مبارزه» پوچ و فریبکارانه است!
طبقه ی کارگر به هیچ وجه نباید برای این شعار که «الان وقت مبارزه با جمهوری اسلامی است و ما باید اختلافات را کنار گذاشته و اتحاد خود را حفظ کرده و اختلافات را برای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی بگذاریم» تره ای خورد کند و سرسوزنی ارزش قائل یاشد. اتحاد با طبقات مردمی جای خود و مبارزه بین طبقه ی کارگر با متحدین مردمی خود نیز جای خود را دارد. تنها نکته ی مهم این است که نقد و مبارزه با طبقات مردمی دیگر نباید مانع اتحاد شده و نباید جای مبارزه اصلی یعنی مبارزه با جمهوری اسلامی را بگیرد.
در مورد دشمنان نیز این به این معناست که ما نباید به جای جمهوری اسلامی که الان قدرت حاکم است و بنابراین از نظر مبارزه ی عملی طبقات مردمی با این حکومت روبرو هستند، دشمن اصلی کنونی خود را سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار امپریالیسم فرض کنیم و لبه تیز و حجم عمده ی و نیروی مبارزه ی خود را روی آنها بگذاریم اما هرگز به این معنا نیست که در مورد آنها و سیاست های شیادانه و فریبکارانه شان برای سوار شدن بر جنبش خلق و دزدی دست آوردهای آن سکوت کنیم، سیاست های آنها را افشا نکنیم و علیه آنها مبارزه نکنیم (گرچه مبارزه ی عملی با سلطنت طلبان ویژگی های متفاوتی دارد).
تفاوت مبارزه با ارتجاع جمهوری اسلامی با ارتجاع سلطنت طلب در شدت آن هست. شدت مبارزه با جمهوری اسلامی و حجم مبارزه با آن بیشتر است، به این دلیل که دشمن عمده ی طبقه ی کارگر ما اکنون این حکومت است و نه ارتجاع مزدور سلطنت طلب.
 
مرگ بر جمهوری اسلامی
نابود باد توطئه های امپریالیستی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
        
  گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
بیست و دوم بهمن 1401

بخش هایی از اعلامیه 11 بهمن 1401 درباره ی انقلاب بهمن 57

 سالروز انقلاب سترگ بهمن 57

انقلاب 57 یکی از بزرگترین انقلابات تاریخ ایران بوده و هست. این که این انقلاب به وسیله ی خمینی و مرتجعین از راه خود منحرف گردید و به شکست کشانیده شد به هیچ وجه ذره ای از ارزش های آن و نقش شگرف آن در تاریخ ایران یعنی جمع کردن بساط دوهزارو پانصد سال حکمرانی شاهان خونخوار و حکومت سلطنتی کم نمی کند.
شعارهای این انقلاب «آزادی» و «استقلال» بود که خمینی و مرتجعین پیرامون اش به هیچ کدام وقعی نگذاشتند. آنها طی سه سال و با سرکوب شدید، مبارزات کارگران و دهقانان، زنان و دانشجویان، مبارزات کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا و بسیاری نقاط دیگر را و با ریختن خون های بسیاری از توده های مبارز کارگر و دهقان و دانشجو و دختر و پسر و کرد و عرب و ترکمن و بلوچ خفه کرده و بدین سان آزادی های به دست آمده با مبارزات توده ها و خون های بسیار را در انقلاب پرشکوه شان، نابود کردند.
 آنها در عین حال با زدو بند با قدرت های امپریالیستی شرقی و غربی از استقلال ایران چیزی باقی نگذاشتند و آن را نیز به فنا دادند چندان که آن جمهوری اسلامی را که زمانی به دروغ شعار می داد«نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» اکنون جمهوری اسلامی ای«هم شرقی و هم غربی» می شناسند.
در این روزها که یاد مبارزه در آن دوران و روزها را در یادها زنده می کند توده ها و به ویژه جوانان مبارزات خود را به خیابان ها کشیده اند و از یک سو در جهتی کاملا مخالف علائق جمهوری اسلامی و همچون خاری در چشم اش، جشن سده  سراسری برگزار می کند و از سوی دیگر تمامی تبلیغات این حکومت کثیف را که خود را وارث آن انقلاب بزرگ می پندارد نقش برآب می کنند و هر چه حکومت در بنرهایش می ریسد آنها با پاره .کردن و آتش زدن بنرها پنیه می کنند. این سان جنبش و انقلاب را پیش می برند. 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
 ایران
 22 بهمن 1401   

۱۴۰۱ بهمن ۲۱, جمعه

حکومت اسلامی: یک عده را بگیرید و شکنجه دهید و بکشید تا بقیه حساب کار دست شان بیاید!

 
 
 
حکومت اسلامی:
یک عده را بگیرید و شکنجه دهید و به یک عده تجاوز کنید و یک عده را هم بکشید 
تا بقیه حساب کار دست شان بیاید!
 
یک مرتجع متحجر به نام روح الله مومن که دبیر«جبهه انقلاب اسلامی در فضای مجازی» است اخیرا در مصاحبه ای با روزنامه ی انصاف نیوز گفته است که باید این افرادی را که وی پی ان می فروشند مفسدفی الارض اعلام کرده و یکی دوتا شان را اعدام کرد تا بقیه دست و پاشون را جمع کنند.
این سیاستی نیست که یک مرتجع قرون وسطایی از باند خامنه ای به تازه گی به آن رسیده باشد و آن را به حاکمان این جمهوری پیشنهاد کرده باشد. این جوجه مرتجع پست تنها دارد سیاست حکمرانی ای را بیان می کند که جمهوری اسلامی از همان دهه شصت بنا کرد و تا کنون نیز ادامه داده است.
این سیاست همیشه یکی از سیاست های سرکوب گرانه ی این دارودسته ی آدمکش بوده است.
 
کارگران اعتصاب کردند.
حکومت اسلامی: یکی دوتا از اینها را بگیرید و بکشید بقیه حساب کار دست شان می آید!
 
کشاورزان تحصن کردند.
-         چند نفر را بکشید و یک عده را هم کور کنید تا بقیه خودشان را جمع کنند!
 
فرهنگیان اعتراض کردند.
-         چند تایی را بکشید چند تایی را هم بازداشت کنید و شکنجه دهید و به زندان افکنید تا بقیه متوجه حساب کار خود شوند!
 
دانشجویان اعتصاب کردند.
-         یک چند تایی شان را بدزدید و بکشید و در بیابان ها اندازید تا بقیه حساب کار دست شان بیاید!
 
کسبه و بازاریان اعتصاب کردند.
-         چند تا را لت و پاره کنید. یک تعداد مغازه را تخریب  کنید و یا آتش بزنید. چندتایی را هم به زندان اندازید تا بقیه حساب کار دست شان بیاید!
 
خبرنگاران ناراضی اند.
-         چند نفری را بکشید و عده ای را هم شکنجه دهید تا  بقیه  حساب کار دست شان آید!
 
مردم در کردستان و بلوچستان اعتراض کردند.
-         یک دور همه را به گلوله ببندید و یک صد تا دویست تایی از آنها را بکشید تا بقیه حساب کار دست شان بیاید!
 
وکلا و پزشکان اعتراض کردند.
-         به تجمع شان حمله کنید. چند تا را هم بکشید چندتا را هم کور کنید تا بقیه حساب کار دست شان بیاید!
 
زنان اعتراض کردند.
- تا می تونید و به شکل های مختلف تحقیرشان کنید. تا می تونید شکنجه شان دهید. تا می تونید تجاوز کنید. تا می تونید چشم هاشان را کور کنید. تا بالاخره جماعت زنان حساب کار دست شان بیاید!
و...
 
باری این سیاست همیشگی جمهوری اسلامی بوده است و تا زمانی که این حکومت هست خواهد بود.
مرگ بر مرتجعین جنایتکار
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
21 بهمن 1401
 
 
 

 

 

۱۴۰۱ بهمن ۱۹, چهارشنبه

افشای آشکار شکنجه های وحشیانه ی زندان خود مبارزه ای بزرگ است!

 
 
 
افشای شکنجه های وحشیانه ی زندان خود مبارزه ای بزرگ است!
 
یکی از مسائل مهمی که پیش پای طبقه ی کارگر و جنبش خلق قرار دارد بازسازی روانی مبارزان جوانی است که خواه دائمی و خواه به قید وثیقه از زندان بیرون می آیند.
برای برخی از این افراد خواه دختر و خواه پسر شکنجه و زندان دانشگاه می شود و آنها با فراگیری بسیاری نکات و مسائل و با آگاهی بیشتر و روحیه ی قوی تر نه تنها به مبارزه ادامه می دهند بلکه نقش افراد مجرب تر را پیدا کرده و به مبارزان دیگر نیز مبارزه جویی خود را انتقال می دهند.
در مقابل برخی از افراد از میان دختران و پسران نیز هستند که زندان و شکنجه بر آنها تاثیر نامطلوب گذاشته و یا در یک انزوا فرو می روند و یا این که تنها با کسانی روابط خود را تداوم می بخشند که خود در زندان بوده اند و یا  در بدترین حالت خودکشی می کنند. شکی نیست که شکنجه های جسمی و روانی اطلاعاتی ها و پاسدارها و تحقیر مداوم آنها هنگام بازجویی به شدت به جسم و روان این جوانان آسیب زده است. از سوی دیگر بخشی از این افراد مورد انواع شکنجه همچون تجاوز قرار گرفته اند و یا ( طبق گفته ها) مجبور به انجام کارهایی شده اند که بازجوها از آنها خواسته اند مانند برهنه و شاد رقصیدن در جلوی بازجو( و یا بازجویان) و یا نشان دادن لذت بردن از تجاوز زمانی که این عمل صورت می گیرد و فیلم گرفتن از تمامی این صحنه ها. و این ها همه برای تحقیر روان جوان، تخریب و خرد کردن وی، از دور مبارزه خارج کردن و بالاخره مجبور کردن وی به سکوت است.
نکته ای که مهم است این است که بخشی از جوانانی که در جنبش های چند ماهه ی اخیر برای ساکت کردن خلق به گروگان گرفته شدند، با وجود آشنایی بسیار با مسائل، خواه به جهت تحصیلات و خواه از طریق فضای مجازی، از سواد منظمی برخوردار نبوده و تجربه ی مبارزه سیاسی در این گستره و زیر این فشارها را نداشته اند. آنچه که این گونه جوانان را برانگیخته، شور آزادی خواهی، آینده ی نامطمئن، بیکاری و ستم وحشتناکی است که از سوی حاکمان نسبت به آنها و دیگر مردم اعمال می شود. از این رو نباید گمان کنند مردم از آنها توقع قهرمانی های خارق العاده را داشته اند و چون نتوانسته اند چنین کنند دچار شرم شوند.
به هر حال وظایفی که طبقه ی کارگر و جنبش خلق در قبال این جوانان دارد نخست بازسازی روانی آنها و یاری به آنها برای جمع بست از تجارب شان است و این که به هیچ وجه اجازه ندهند که تحقیرهای زیر شکنجه و در زندان در درون آنها تداوم یاید.
دوم برانگیختن آنها به افشای بی کم و کاست آن شکنجه ها و بدون ترس از این که موجب تحقیر دوستان و بسته گان خود قرار گیرند( این بیشتر ذهنیت خود فرد است و در واقعیت وجود ندارد).
و سوم این که با یاری به آنها، موجد آگاهی ژرف تر و خشم و کینه نسبت به نظام در آنها شده و نیروی درونی آنها را برانگیزند که مبارزه ی خود را ادامه دهند.
در مورد افشای شکنجه ها در مورد دختران و پسران چنان که پیش از این نیز گفته ایم خلق آنها را فرزندان خود می داند و آنها نیز باید خود را فرزندان تمامی خلق بدانند. آنها می توانند مطمئن باشند که توده های مردم، جوانان خود را از این جهت که مجبورشان کرده اند زیر شکنجه چه اعمالی انجام دهند بازخواست نکرده بلکه برعکس شکنجه ی جوانان دختر و پسر را به عمیق تر کردن انگیزه های خود برای مبارزه با نظام تبدیل خواهند کرد.
باید توجه کرد که افشای این شکنجه ها، آشکارا و یا از راه ها که صلاح دیده می شود بسیار مهم است و می تواند در جلوگیری از آنها و یا محدود کردن شان نقش داشته باشد و یا در صورت تداوم، آنها را بی اثر کند. در عین حال افشای این شکنجه ها هم موجب پی بردن بازهم بیشتر توده های مردم به تعفن و کثافت این حکومت می شود و هم کینه و نفرت بیشتری در خلق برمی انگیزد.
 برعکس اگر این شکنجه ها، به این دلیل که فرد زندانی به آنها تن داده و این ممکن است موجب تحقیر فرد شکنجه شده در نزد توده ها شود، پنهان بماند، آن گاه این بازجوها و حکومت به طور مداوم از آنها استفاده کرده و بدین سان برنامه های خود را پیش می برند و جوانان بیشتری را به انفعال خواهد کشاند از گردونه ی مبارزه خارج خواهند کرد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
19 بهمن 1401

زمین لرزه ی ترکیه و سوریه و اندوه و رنج و اشک های مردم

زمین لرزه ی ترکیه و سوریه و اندوه و رنج و اشک های مردم
 
در روز دوشنبه 16 بهمن( 6 فوریه 2023) زمین لرزه ای هولناک با قدرت 8/7 ریشتر جنوب ترکیه و شمال غرب سوریه را لرزاند و موجب قریانیان و صدمه دیده گان بسیار شد و نیز آسیب های شدید به ده ها شهرها در این دو کشور وارد کرد. فاجعه به حدی است که از برخی شهرها جز ویرانه ای باقی نمانده است.
برای ما که در کشور خود شاهد ده ها سیل و زلزله بوده ایم همواره نخستین مساله امدادرسانی دولت بوده است برای این که در اسرع وقت افرادی را که زیر آوار مانده و هنوز زنده اند نجات دهند و از سوی دیگر در کوتاه مدت برای مردمی که خانه و کاشانه ی خود را از دست داده اند نیازمندی های زندگی را فراهم سازند و نیز از نظر روانی به آن ها یاری کرده و آسیب دیده گان را به زندگی بازگردانند و در درازمدت هم با ساختن خانه و امکانات، شرایط معمولی زندگی آنها را دوباره به وجود آورند.
اما انگار آسمان کشورهای زیر سلطه کمابیش مانند هم است.
هنگامی که در فیلم ها مردم آسیب دیده ی ترکیه و سوریه که عموما به طبقات زحمتکش و یا میانی تعلق دارند و نه به سرمایه داران و طبقات مرفه، دیده می شوند که در کنار ساختمان هایی که به مخروبه تبدیل شده اند ایستاده و تصاویر فرزندان و یا بستگان زنده ی خود را که در زیر آوار مانده اند می بینند و صدای آنها را می شنوند اما نمی توانند نجات شان دهند، زمانی که چشم انتظار نیروی کمکی مورد نیاز برای نجات جان زنده گان از جانب دولت پر مدعای رجب اردوغان و بشار اسد هستند و این نیرو نمی رسد، زمانی که غم و درد و اشک ریختن این مردان و زنان دیده می شود که از یک سو شاهد پرپرشدن عزیزان خود هستند و از سوی دیگر شاکی اند که چرا نیروهای کمکی  نمی آیند، آن گاه به این مساله پی برده می شود که آسمان کشورهای زیر سلطه کمابیش مانند هم است.
زمانی شاه و سلطنت بود و دورانی است که حکومت اسلامی بر سرکار است و در هر دو حال، هرگز توده های مردم نتوانستند روی کمک رسانی های حکومت حساب کنند و این خود توده ها بودند که به یاری یکدیگر می شتافتند. امری که اکنون در ترکیه و سوریه نیز دیده می شود. رنج و اندوه مردم ترک و سوری و اشک هایی که در غم عزیزان خود می ریزند ما را واقف می کند که دولت های مرتجع به تنها اموری که می اندیشند و تنها اموری که موجب تحرک آنها می شود همانا منافع کثیف شان می باشد. این ها هم همچون جمهوری اسلامی سرمایه های ملی را خرج سلاح می کنند تا بتوانند توده ها را سرکوب کرده و حکومت خود را طولانی تر سازند.
بیمه های خارجی
برخی می گویند که با توجه به این که شرکت های بیمه ی خارجی به دلیل طرف قرارداد بودن، بر بیشتر ساختمان سازی ها در مناطق زلزله خیز ترکیه نظارت دارند، این ساختمان ها استحکام بیشتری در مقابل زلزله دارند. سپس این افراد این ساختمان ها را با ساختمان های ایران مقایسه می کنند و می گویند اگر این زلزله در ایران بود با این ساختمان های پیزوری که در ساخت هر کدام شان ده ها دزدی صورت گرفته است حتما فجایع بیشتری به بار می آورد.
این نظر تا حدودی درست است. شکی نیست که وضع ساختمان سازی در ایران ( و ما از شهرها صحبت می کنیم و نه روستاها و نیز از ساختمان های طبقات پایین و میانی صحبت می کنیم و نه از ساختمان های طبقات مرفه و سرمایه دار) با این سرمایه گذاران و پیمانکاران و ناظران دولتی که  بیشترشان رشوه گیر و دزدند بسیار هولناک تر است و پیمانکاران استانداردهای اولیه ی ساختمان سازی را نیز رعایت نمی کنند که یکی از نمونه های آخری آن ساختمان متروپل در آبادان بود که اتفاقی نیفتاده فرو ریخت. و این تازه در مورد شهرها و ساختمان های دارای پروانه ی ساخت شهرداری و سند است و نه بناهای بی پروانه ی ساخت و یا قولنامه ای که وضع آنها فاجعه بارتر است. برای همین هم هست که سال هاست متخصصین در این مورد سخن می گویند که اگر زلزله ای در تهران بیاید فاجعه ای تمام عیار برای این شهر به بار می آورد.
اما در مورد شرکت های بیمه ی خارجی نیز نباید زیاد خوشبین بود. این ها شرکت های سرمایه گذار هستند و در درجه نخست و بیش از همه دنبال سود و منافع خویش یعنی قراردادهای بیشتر و سرمایه گذاری های بیشتر با حداکثر سود هستند. افزون براین در این شرکت ها، باندهای رشوه گیر فراوان وجود دارند که کافی است پیمانکار با آنها رابطه داشته باشد و سهم شان پرداخت شود تا آنها هم با پیمانکار کنار بیایند. اگر ضرری که گاه از بابت این گونه کوتاهی ها به شرکت های بیمه می خورد با سودهای بیکرانی مقایسه کنیم که آنها از این قراردادها و یا سرمایه گذاری ها می برند آن گاه متوجه بُرد شرکت های بیمه می شویم. آنچه که در مورد ساختمان گفتیم در بسیاری موارد دیگر از جمله تصادفات وجود دارد. کافی است باند رشوه گیر در شرکت بیمه یا شخصا( که کمی سخت است) یا به وسیله وکلا( که آسان تر است) شناخته شود تا بتوان از یک تصادف گاه حتی ساخته گی و دروغین، پول کلانی به جییب زد. پولی که بین سه قطب ماجرا یعنی شخص مدعی و وکیل و باند رشوه گیر بیمه تقسیم می شود.      
کشورهای امپریالیستی  
البته کشورهای ثروتمند امپریالیستی با کشورهای زیر سلطه ی حتی پرمدعایی مانند ترکیه کیفیتا فرق می کنند. در این کشورها سرمایه زیاد است و تلاش می شود که ساختمان سازی با اصول و ضوابط پیشرفته تری صورت گیرد و در مقابل توفان و سیل و زلزله مقاوم باشد. نمونه ی این کشورها ژاپن است که توانسته با اصول درست و رعایت استانداردهای ساختمان سازی در مناطق زلزله خیز تا حد زیادی از خسارات جانی و مالی زلزله جلوگیری کند. با این حال در این کشورها نیز هنگام بروز فجایع طبیعی می بینیم که نفس سرمایه داری بودن شان موجب این می شود که دنبال سود خود باشند و نه خدمت به مردم. جدا از بروز برخی حوادث تکرار شونده ی طبیعی همچون توفان و سیل و زلزله که حتی در پیشرفته ترین کشورها مانند آمریکا خسارات فراوان به بار می آورد و ناکارایی دولت را نشان می دهد می توانیم از همین مورد کرونا نام ببریم که در آن بی اهمیتی زندگی مردم برای دولت های سرمایه داری امپریالیستی از یک سو و ناکارایی دولت ها در خدمت به اتباع خویش از سوی دیگر مشاهده شد. 
 مشکل اساسی توده های کشورهای زیر سلطه این است که از دو سو چاپیده می شوند؛ از سوی امپریالیست ها و از سوی ارتجاع خودی یعنی امثال طبقه ی حاکم بر جمهوری اسلامی و یا رجب اردوغان و دولت اش در ترکیه. در این کشورها جان مردم پشیزی برای حاکمان ارزش  ندارد.
 در پایان اعلام می کنیم که خود را در درد و غم تمامی مردمی که عزیزان خود را در این فاجعه از دست داده اند و توده های مردم ترکیه و سوریه شریک می دانیم و با آنها همدردی می کنیم.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 18 بهمن 1401