۱۴۰۱ شهریور ۳۱, پنجشنبه

رادیکالیسم انقلابی در شعارها و اشکال مبارزه

 
 
 
رادیکالیسم انقلابی در شعارها و اشکال مبارزه
 
جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است
شیری اگرت هست کنون وقت نبرد است
عارف قزوینی
مرگ بر اصل ولایت فقیه
جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم
بسیجی بی غیرت  داعش ما شمایی
سپاهی بیشرف قاتل جان ملت
امسال سال خونه سیدعلی سرنگونه
وای به روزی که مسلح شویم
می کشم می کشم هر آنکه خواهرم کشت
این ها شعارهایی است که توده های آزادیخواه در گردهمایی ها و راهپیمایی ها در شهرهای کوچک و بزرگ سر می دهند. این شعارها به گونه ای ضمنی نشان می دهد که زنان و مردان مبارزی که در میدان نبرد هستند به خوبی پی برده اند که توانایی و بُرد شکل کنونی مبارزه حد و حدودی دارد و جنبش در مجموع  خود ناچار از ایجاد اشکال نوینی از مبارزه در کنار مبارزات ی کنونی است.
اعتصاب سیاسی سراسری
یکی از مهم ترین اشکالی که در حال حاضر و در وضع کنونی جنبش دموکراتیک و آزادیخواهانه می تواند در کنار این جنبش به وجود آید یک اعتصاب سیاسی سراسری از جانب کارگران، کشاورزان، دانشجویان، کارمندان ادارات دولتی و از جمله فرهنگیان و کسبه و بازاریان و گروه هایی همچون وکلا و استادان دانشگاه و پزشکان و مهندسین و دیگر طبقات و گروه های اجتماعی است. بدون چنین اعتصابی، مبارزات خیابانی بدون پشتوانه خواهد بود و افزون بر این، آن گستره ای را که بایسته و شایسته یک جنبش بزرگ مردمی است به دست نخواهد آورد و تا دورترین شهرها و روستاها امتداد نخواهد یافت.
مساله ی هر انقلاب تصرف قدرت سیاسی است
از سوی دیگر بیشتر مبارزان جان برکف و آزادیخواه به خوبی پی برده اند که اشکال کنونی مبارزه جوابگوی خواسته ی اساسی و چشم انداز و دورنمایی که تصویر می کنند نیست. این خواسته ی اساسی سرنگونی جمهوری اسلامی و از میان برداشتن استبداد دینی و این دورنما برقراری یک جمهوری دموکراتیک انقلابی است.
چنین دورنمایی نیازمند دست یافتن به قدرت سیاسی است. دست یافتن به قدرت سیاسی نیازمند سرنگون کردن قدرت سیاسی حاکم است. سرنگونی قدرت سیاسی حاکم از راه تصرف مقرها و پایگاه هایی که نگهدارنده ی اساسی این قدرت سیاسی هستند صورت می گیرد. این پایگاه ها در درجه ی نخست پایگاه های نیروهای انتظامی، بسیج ، سپاه و ارتش و دیگر ارگان های سرکوب است. بدون تصرف این پایگاه ها و مقرها نمی توان صحبتی از تصرف قدرت سیاسی به میان آورد.
و اما تصرف این مقرها نیز با گردهمایی ها و راهپپمایی های مسالمت آمیز و آنچه ایده آل سلطنت طلبان و لیبرال ها و یا فسیل های«شبه چپ» از انواع ترتسکیست های حکمتی گرفته تا توده ای و اکثریتی و راه کارگری است یعنی«مخالفت و مقاومت مدنی» و«دفاع مشروع»( یعنی در ماهیت امر مبارزات مسالمت آمیز) به دست نخواهد آمد، بلکه با مخالفت و مبارزه ی«غیرمدنی» و تهاجمی «نامشروع»( البته از نظر قوانین بین المللی) یعنی مبارزات مسلحانه به دست می آید. و این مبارزات می تواند از سوی جوخه های مسلح خلق و از طریق جنگ و گریز ها آغاز گردیده و به اشکال شورش ها و قیام های مسلحانه تکامل یابد.
در یک کلام به دست آوردن اسلحه و مسلح شدن و ایجاد گردان های مسلح توده ها و تبدیل جنبش های جاری به شورش ها و قیام های مسلحانه است که می تواند امکان تصرف قدرت سیاسی را به یک امر قابل دست یابی و واقعی تبدیل کند.
می پرسیم:
خامنه ای و پاسداران اش بیش از هر چیز به چه چیز خود غره اند؟ به سلاح های خود.
خامنه ای و پاسداران اش چگونه قدرت خود را حفظ کرده اند؟ در درجه نخست به وسیله ی سلاح های خود.
 خامنه و آخوند ها و پاسداران شان چرا جنبش توده ها را تحقیر می کنند؟ چون این جنبش سلاح ندارد و آنان در کل مطمئن از پیروزی خویش و سرکوب جنبش توده ها هستند.
بر این مبنا جنبش توده ها باید این عبارت را بر تارک مبارزات خویش بنویسد:
«قدرت از لوله ی تفنگ بیرون می آید!»
کارآمدی « نصایح مشفقانه» چه میزان است؟
اکنون بسی از کسانی که گمان می کنند به جنبش می پیوندند و از جمله برخی ورزشکاران و هنرمندان دست به «نصایح مشفقانه» به نیروهای دشمن می زنند و عبارت «خشونت نکنید!» را به کار می برند.
ما در حالی که بر این باوریم که هر مو از خرس جمهوری اسلامی کنده شود غنیمت است و جنبش توده می تواند ژرف ترین تاثیرات را در میان بسی نیروهای بینابینی و حتی دشمن بگذارد و آنها را به سوی جنبش بکشاند و یا به بی طرفی متمایل کند؛
 و نیز به هیچ وجه مخالف گفتن«خشونت نکنید!» به نیروهای نظامی نیستیم تا آن حد که منظور نیروهای ساده ی نیروی انتظامی و بسیج و سپاه و نیز ارتش باشد و از آنها بخواهد با تفنگ های خود به توده ها شلیک نکنند و به جنبش توده ها بپیوندند و به این ترتیب در دشمن شکاف بیندازند و آن را تجزیه کنند؛
 اما می گوییم:
 تکرار این عبارت و تبدیل آن به تاکتیک اصلی جنبش و از آن بدتر استراتژی جنبش، جز رواج تخیلات و اوهام پوچ و بی حاصل چیز دیگری نیست. 
با خطاب قرار دادن نیروهای سرکوب و گفتن«خشونت نکنید!» نمی توان جنبش دموکراتیک و آزادیخواهانه را به پیروزی رساند.
پرسش این است که اگر خشونت کردند که تا کنون کرده اند و در آینده خواهند کرد چه باید کرد؟ 
«دفاع مشروع»؟
 اما دفاع مشروع، تعرض به حکومت برای کسب قدرت سیاسی نیست و با آن نمی توان جمهوری خامنه ای و پاسداران اش را سرنگون کرد.
 از سوی دیگر باید در نظر گرفت که این عبارت تنها خطاب اش نیروهای سرکوب نخواهد بود و به گونه ای عکس به جنبش نیز برخواهد گشت و به توده ها هم خواهد گفت « خشونت نکنید!» و این نیز جز رویه ی ارتجاعی سرمایه داران کمپرادور سلطنت طلب پهلوی چی که امید بدان دارند که ارتش و سپاه (!؟) برایشان کودتا کنند و یا تبلور گرایش های ضد انقلابی سرمایه داران ملی و لیبرال که مخالف یک انقلاب همه جانبه، دامنه دار و عمیق هستند و نیز تمایلات رفرمیستی دسته هایی از قماش ترتسکیست ها و دارودسته های توده ای- اکثریتی و راه کارگری چیز دیگری نیست.
آیا این ها  نمی دانند با چه حکومتی طرف اند:
سیاست خامنه ای و سپاه کشتارش«مشت آهنین»( نصربالارعب) است و حتی اگر گاندی ای هم بیاید و روی ریل قطار بنشیند با قطار از روی وی رد خواهند شد! 
اما در مورد «نصایح مشفقانه » به حکومتیان:
 آیا حکومتی که گرگ صفت است و خون از هر انگشتش می بارد و در عین حال ریاکارترین و سالوس ترین حکومت هاست و 40 سال است با جنایت و خون ریزی و فریب و دروغ حکومت کرده است را می توان با «نصایح مشفقانه» به راه راست کشاند؟
خیر چنین چیزی غیر ممکن است. هیچ مستبدی و هیچ  طبقه ی صاحب قدرتی برای این قدرت را نمی گیرد تا سپس با نصایح مشفقانه آن را کنار گذارد مگر این که هدف مان از این نصایح این باشد که حکومت از استبدادی با این درجه دست بردارد و به استبدادی کمتر خشونت بار روی آورد. و این نهایت این «نصایح» است!
و بالاخره:
توده ها به خوبی می دانند که چنانچه جنبش عقب نشینی کند رژیم دست به پیش روی خواهد زد و تمامی برنامه های ریز و درشت سرکوب خود را از سر گرفته و دنبال خواهد کرد. گرچه این سرکوب ها راه به جایی نخواهد برد اما باید راه هایی یافت که چنین عقب نشینی هایی به جنبش تحمیل نشود و جنبش به گونه ای توده ای تداوم یابد.
 
زنده باد مبارزات زنان برای آزادی و برابری
زنده باد مبارزات توده ها برای آزادی و دموکراسی
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
جمعه یک مهر 1401
 

۱۴۰۱ شهریور ۳۰, چهارشنبه

اوج گیری خیزش توده ها

اوج گیری خیزش توده ها 

تکامل مبارزه ی کنونی
اگر مبارزه کنونی که طی روزهای اخیر در حال گسترش از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک و شهر- روستاها است ادامه یابد، گستره ی آن تمامی ایران را در بر خواهد گرفت و جنبشی بسیار بزرگ تر از آنچه اکنون هست خواهد شد. این اوج گیری جنبش در پی تهاجم و سرکوبی رخ می دهد که اوج آن به قتل رسیدن مهسا امینی است.
 شکل مبارزه
 این مبارزه تا کنون در مجموع نسبتا مسالمت آمیز و نیز تا حدودی دفاعی بوده اما هر چه می گذرد از صورت مسالمت آمیز و دفاعی بیرون آمده و شکل قهری و تهاجمی به خود می گیرد. عبارتی که اکنون در بیشتر درگیری ها از جانب توده ها شنیده می شود این است:
« بزنید این شرف ها را!»
و این شیرزنان و شیرمردان ایران اند که به تنبیه مزدوران و دشمنان توده ها دست می زنند. موتورها و ماشین هاشان را به آتش می کشند و خودشان را به مشت و لگد می گیرند.
از سوی دیگر، توده های مردم از مرد و زن و در کنار هم به خامنه ای و آخوند و سپاه و بسیجی فحش های آب نکشیده و چارواداری می دهند و جلوی دشنام دادن شان را نمی شود گرفت. و می دانیم که دشنام آن هم در مبارزه ی سیاسی زمانی به میان می آید که کارد به استخوان می رسد و عبارات و شعارهای سیاسی نمی تواند آن کینه و خشم فرو خورده و پنهان شده را بیان کند و در نتیجه توده های مردم حد اعلای کینه و خشم خود را به وسیله چنین عباراتی بروز می دهند .
 همچنین این دشنام ها از سوی توده ها به راس حکومتی داده می شود که خود و آخوندها و سران پاسدار گرگ صفت اش را در پرده ی تقدسی دروغین و در لابلای مظلوم نمایی هایی کثیف پنهان کرده است(یکی از این آخوندها می گفت «دولت در این قضیه ی به وجود آمده مظلوم واقع شده است» و یکی دیگر گفت که «می خواستند اربعین را تحت الشعاع قرار دهند») و در نتیجه همچون پتکی بر سر این مغزهای متحجر و منجمد فرود آمده و پرده ی این تقدس و مظلوم نمایی های دروغین شان را می درد و این موجودات ریاکار و خودپرست را به شدیدترین وجهی تحقیر می کند.
تکامل مبارزه
 در حال حاضر محتمل ترین شکل تکامل مبارزه، تغییر وضعیت جنبش از وضع نسبتا مسالمت کنونی به وضعیت تهاجمی و شورش ها و قیام هاست. این چنین تغییری هم می تواند از تکامل مبارزات جاری و گستره و ابعاد آن و نیز تعمیق خواست های توده ها که سرنگونی خامنه ای و جمهوری اسلامی است ناشی گردد و هم در صورت برخورد تهاجمی نیروهای سپاه سرکوب خامنه ای به وجود آید.
چنان که دیده می شود توده های مردم همواره می گویند که «گشت ارشاد بهانه است هدف خود نظام است» و «ما جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم» و در نهایت« می کشم می کشم هر آنکه خواهرم کشت» و از سوی دیگر به کلانتری ها و فرمانداری ها حمله می کنند و آنها را به آتش می کشند.( و این همه در حالی صورت می گیرد که خامنه ای در آبان 98 هزار و پانصد نفر را کشت و در مبارزات بزرگ کشاورزان اصفهان تا آنجا که توانست تفنگ های ساچمه ای اش را به کار گرفت و بسیاری را کور و معیوب کرد.)
در هر دو صورت اخیر خواه تکامل در نتیجه خود مبارزات و خواه در نتیجه تهاجم سپاه سرکوب فریاد«بزنید این بی شرف را» گسترش و تکامل خواهد یافت و به « بُکشید این بی شرف ها را» تبدیل خواهد شد.
هشتگ و کف خیابان
مبارزه ی جاری همواره دو وجه داشته است: وجه نظری و وجه عملی.
در دوران کنونی که اینترنت وجود دارد بخش مهمی از وجه نظری مبارزه به فضای مجازی و هشتگ سازی و به اشکال تصویری و گرفتن فیلم منتقل شده است. در تاثیر این مبارزه ی نظری در تکامل ذهنی تمامی طبقات خلقی و در مبارزه ی طبقاتی جاری در ایران تردیدی نیست.
 اما تجربه ی ایران و دیگر کشورها به ویژه در بهار عربی و نیز مرگ جورج فلوید نشان داد که توده های مردم و به ویژه نسل جوان به خوبی می دانند که مبارزه در عرصه ی ذهنی و  نظری بخشی از مبارزه و در واقع بخش کوچکی از مبارزه ی واقعی است و بخش بزرگ تر مبارزه به مبارزه ی عملی و به  کف خیابان تعلق دارد. اینجاست که تقابل نیروها در عمل صورت می گیرد و عیار آنها مشخص می شود. توده های مردم به خوبی پی برده اند که هشتگ سازی زمانی دارد و مبارزه در کف خیابان زمانی؛ و در عین حال مبارزه عملی و در کف خیابان مهم تر است از مبارزه ی نظری. این است که شعار می دهند:« فقط کف خیابان به دست می یاد حق مون». 

زنده باد جنبش آزادیخواهانه ی و دموکراتیک زنان
زنده باد جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک توده ها
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
پنجشنبه 31 شهریور 1401
 

۱۴۰۱ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

خیزش نوین

 
 خیزش نوین توده ها
 
 
شیرزنان و شیرمردان در صحنه ی نبرد 
ایران بار دیگر صحنه ی نبردی بزرگ شده است. نبرد خلق و ضد خلق، نبرد آزادی با اسارت و استبداد، نبرد خرد با حکومت جهل.
 این نبردی جانانه است و نیازمند یگانگی و پایداری و فداکاری. نبردی است از جانب تمامی طبقات مردمی ایران و در درجه ی نخست کارگران و کشاورزان و طبقات زحمتکش جامعه ی ایران علیه حکومت جانیان، علیه دزدان و فاسدان مال اندوز و علیه ریاکاران و خدعه گران و نیرنگ بازان. 
مبارزه ای چهل ساله
سابقه ی دیرین این نبرد بزرگ به همان زمان انقلاب 57 بر می گردد. همان زمانی که استبداد و تحجر به آزادی اعلام جنگ کردند و آن  را به عقب راندند و اکنون 41 سال است بر آن حکمفرمایی می کنند. وجه عمده این مبارزه، مبارزه برای آزادی و برای برقراری یک حکومت دموکراتیک و مستقل بوده است.
جنبشی علیه جنایت، علیه دزدی و علیه ریاکاری
جنبشی که پس از جانباختن «مهسای ایران» برخاست سر آن دارد که کل این نظام جهنمی را به گور بفرستد. نظامی که  دروغگویی و ریاکاری  اش در پی هر جنایت، هر دزدی و اختلاس و هر سرکوب خونینی، کل طبقات خلق ایران را به خشم آورده است.
اتحادی بزرگ
 زنان و مردان  شیردل ایران اکنون و پس از مرگ ژینا در اتحاد با یکدیگر جنبشی را برپا کرده اند که لرزه بر اندام این نظام حهنمی و در راس آن خامنه ای جنایتکار انداخته است.
این جنبش تمامی شهرهای ایران را در بر گرفته است. از کردستان تا بلوچستان و از آذربایجان تا بندرعباس.
زنان ایران در نبرد علیه سرکوب
در رهبری و بدنه ی این جنبش نقش دختران و زنان چشمگیر است. برای نخستین بار پس از سال ها جهشی در جنبش زنان پدید آمده است و آنها متحدتر و فعال تر از گذشته ظاهر شده اند. زنان روسری از سر بر می دارند، آن را آتش می زنند و موهای سر خود را می تراشند. این ها ادامه ی راه دختران انقلاب است که بر فراز ایستادند و روسری بر سر چوب کردند.
شکی نیست که افتخار این جهش نوین در مبارزه ی زنان از آن زنان شهر سقز و زنان کرد است. همچون زمان انقلاب که کردستان پیشگام تشکیل شوراهای شهر شد این بار زنانی از این دیار پیشروان جنبش زنان شدند و یاد طاهره قره العین را زنده کردند.
زنان ایران می خواهند سر به آسمان بسایند و در زمین این جمهوری نکبت و تحجر به اسیری گرفته شده اند. آنها اکنون در قفس و در زنجیر هستند و مبارزه شان با این زنجیرها و این قفس است. تقابل زنان با تحجر جمهوری اسلامی و سرکوب، وجه بسیار مهمی از مبارزه دموکراتیک انقلابی علیه جمهوری اسلامی است.
فرزندان طبقات زحمتکش بدنه ای اصلی جنبش هستند
زنان و مردان، دختران و پسرانی که در خیابان های علیه این نظام و علیه دیکتاتوری خامنه ای شعار می دهند به توده های زحمتکش و در راس آنها طبقه ی کارگر و کشاورز و به لایه های پایین و متوسط طبقه ی میانی تعلق دارند. این ها جمعیت اصلی کشورند. حضور طبقات مرفه هنوز آن چنان محسوس نیست و هنوز آنچنان که باید و شاید لایه های مرفه به این طبقات نپیوسته اند. شعار دانشجویان مبارز علیه بی عملی استادان دانشگاه، گوشه ای  از نقد بخش هایی از این طبقات است. آنان دیر یا زود  به این جنبش خواهند پیوست چرا که این ها مسائل آنها نیز هست. چیزی که هست این است که به دلیل موقعیتی که دارند بسیاری از آنان تا از آینده این جنبش و پیروزی قطعی آن مطمئن نشوند تن به ریسک نخواهند داد و چنین نخواهند کرد.
دانشجویان
 پس از مدت ها افت جنبش دانشجویی که دلایل گوناگونی دارد، ورود دانشجویان به صحنه ی نبرد، رنگ و بویی دیگر به جنبش آزادی خواهانه ی کنونی داده است. در بسیاری از دانشگاه های ایران دانشجویان دست به گردهمایی و راهپیمای زدند و با نیروهای انتظامی و بسیجی درگیر شدند. دانشجویان می توانند و باید پیشروان جنبش باشند. خواست ها و شعارها را تنظیم کنند و در صفوف اول مبارزه ی عملی جای گیرند.     
اشکال جنبش  
اشکال اصلی این جنبش گردهمایی و راهپیمایی و شعار دادن است. شعارها عموما از همان آغاز علیه گشت ارشاد، نیروهای انتظامی و بسیجی و حکومت است و«آخوند باید گم بشه» و« مرگ بر دیکتاتوری» و«مرگ بر خامنه ای» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» همواره در راس آنها جای دارد. 
 دخالت یگان ویژه و نیروهای انتظامی و سپاه کشتار که اکنون تمامی شریان های اصلی سیاسی و نظامی و اقتصادی را در دستان خود متمرکز کرده است موجب آن شده که توده ها به حمله ی متقابل به مزدوران دست زنند و این سپاه جهل و جنایت را گوشمالی های سخت دهند. افزون بر این توده ها به ماشین های گشت ارشاد، پلیس و نیز موتورهای کشتار حمله می کنند و آنها را به آتش می کشند.     
پیشروی و عقب نشینی حکومت
شکی نیست که جناح و باند خامنه ای و به اصطلاح هسته ی سخت قدرت آن قدر ابله است که عقب نشینی نخواهد کرد. جدا از غافلگیر شدن و عدم آماده گی و کلا ناتوانی در واکنش فوری نسبت به جنبش و یا ترس از عواقب چنین واکنش هایی، روش کلی آنها تا کنون و در بیشتر اوقات این بوده است که اجازه دهند جنبش توده ها تا حدودی نیروی خود را تخلیه کند و آن گاه و از نظر آنها هنگامی که خسته شدند و با سازماندهی نیروهای خود و برنامه ریزی، حمله ی همه جانبه ی متقابل کرده و سرکوب حداکثری را به اجرا در آورند.
عقب نشینی نکردن خامنه ای دلایلی دارد. دلیل نخستین آنها این است که اگر عقب نشینی کنند توده ها پیش آمده و خواست های تازه تری را طرح می کنند و آنها به ناچار باید عقب نشینی های دیگری کنند و این پایان اش وداع با حکومت خواهد بود. 
دیگر این که چنین کاری با رویاهای بزرگ و احمقانه ی این دارودسته برای تبدیل ایران به آنچه تصور می کنند هزار و پانصد سال پیش در شبه جزیره ی عربستان وجود داشت و سرعتی که برای تحقق آن در نظر گرفته اند جور در نمی آید.
سوم این که تصور این ابلهان بر این است که ملت ایران ظلم پذیرند و تن به سرکوبی می دهند که منظم و در همه ی جوانب و متداوم باشد. از نظر آنان در صورت وجود چنین سرکوبی، مردم ایران نه تنها از استثمارگران و ستمگران و آنها که سرکوب شان می کنند بدشان نمی آید بلکه دلبسته ی آنها نیز می شوند. به این ترتیب از نظر خامنه ای هر چه قدر ظلم و سرکوب منظم تر و همه جانبه تر باشد و تداوم بیشتری یابد مردم بهترتن به ستم خواهند داد و بره وار مطیع تر خواهند بود.
 اما دلیل چهارمی که وجود دارد این است که هر گونه عقب نشینی می تواند باندها و جناح های رقیب خامنه ای را درون قدرت فعال تر سازد و آنها زیرعنوان بی کفایتی خامنه ای و دفترش قدرت وی را تضعیف کرده و به مرور مال خود سازند.
به این ترتیب  از نظر خامنه ای و دفترش هر گونه عقب نشینی از جانب آنها به معنای برباد رفتن رویاهای او برای جانشین اش، رشد جنبش توده ها و به پیش گذاشتن خواست های تازه تر و نیز تضعیف باند وی در میان باندها و جناح های حاکم خواهد بود.
 مبارزه علیه جهنم تحجر و استبداد
سران مومیایی این نظام پوسیده و هواداران معدودش برای بردن مردم به«بهشت» موعودشان، در ایران جهنمی بزرگ، جهنم جهل و آزادی کشی و استبداد درست کرده اند. مبارزه ی کنونی خلق ایران علیه این جهنم و برای آزادی است و تا به دست آوردن آن ادامه خواهد یافت.      
 
زنده باد جنبش آزادیخواهانه ی و دموکراتیک زنان
زنده باد جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک توده ها
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
30 شهریور 1401
 

 

۱۴۰۱ شهریور ۲۷, یکشنبه

اعتصاب سیاسی سراسری

کارگران، کشاورزان


دانشجویان
 
فرهنگیان، کارمندان
پرستاران و کارکنان بیمارستان ها  
 
کسبه، پیشه وران، بازاریان

وکلا 
پزشکان، مهندسین

هنرمندان، ورزشکاران
 
سرنگونی این مومیایی ها و متحجران 
 این دزدان و غارتگران 

به دست آوردن 
آزادی ایران
 و
 
برقراری یک جمهوری دموکراتیک غیر دینی و مردمی

 نیازمند دست زدن همه ی ما به اعتصاب است 
 نیازمندهمکاری و شرکت همه ما در اعتصاب عمومی سیاسی 
 و مبارزه ی خیابانی است  


صدای طبقه ی کارگر ایران در محکومیت قتل مهسا امینی

 
 
 
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
 
در محکومیت قتل مهسا امینی
 
قتل جنایتکارانه و بی رحمانه “مهسا امینی” دختر ۲۲ ساله اهل سقز توسط پلیس گشت ارشاد در تهران، موجی از خشم و نفرت از حکومت ظلم و جور را در جامعه برانگیخت.
زن ستیزی و خشونت علیه زنان از طریق اجرای قوانین ارتجاعی دینی یکی از ابزارهایی بوده که با استفاده از آن کوشش شده تا زنان را بیش از پیش به انقیاد درآورند. علاوه بر این از وجود انواع تبعیض و نابرابری و استثمار زنان در محیط کار گرفته تا آزار و اذیت، توهین و تهدید به اخراج و حتی تجاوز به آنها تحت حمایت قوانین موجود و تحمیل فقر و تنگدستی برای سوء استفاده بیشتر، همواره آن ها را در موقعیتی فرودست تری قرار داده است.
تشدید این وضعیت اما زنان را بیش از هر زمان دیگری به مبارزه برای رهایی و بازستاندن حقوق پایمال شده خود مصمم ساخته، به گونه ای که اکنون ایفای نقش بارز و جسورانه زنان در جنبش های اجتماعی و اعتراضی و به خصوص در جنبش کارگران و معلمان و بازنشستگان، موجب وحشت و هراس روزافزون حکومت شده و خواب از چشمانشان ربوده است.
تشدید فزاینده چرخه سرکوب و توحش جانیان حکومت، امروز جامعه را در شرایط عصیان و انقلاب قرار داده است و ضرورت اتحاد عمل و همبستگی عملی برای پایان دادن به این شرایط جهنمی را برجسته ساخته است.
مهسا فرزند ماست، عضوی از خانواده ماست و مهساها بسیارند.
بنابراین نباید اجازه داد چنین فجایع و جنایاتی تکرار شود.
عاملین و آمرین آن باید محاکمه و دولت باید جوابگو شود.
گشت های ارشاد این نیروی سرکوب باید فورا جمع شود.
حجاب اجباری لغو شود.
همه زنانی که به جرم تن ندادن به این اجبار در زندان هستند باید فورا آزاد شوند.
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت ضمن ابراز همدردی با خانواده “مهسا”، همه همکاران نفتی و همه کارگران مراکز کاری را برای این مهم به همبستگی بیشتر فرا می خواند.
در برابر این گونه جنایات نمی توان سکوت کرد.
باید در مقابل این شرایط ایستاد و فریاد اعتراض سرداد.

 یکشنبه 27 شهریور 1401

سیاست سرکوب زنان و خشم زنان و توده ها علیه آن


سیاست سرکوب زنان ... حداقل دو نتیجه می تواند داشته باشد که خلاف نظر حکومت و سیاست یاد شده است:
 یکی اینکه جنبش زنان را به مقاومت بیشتر برانگیزد و بنابراین جنبشی را که به دلیل فشارها و سرکوب های منظم امکان بیان خواسته های خود را از طریق مبارزات متحدانه ندارد به چنین جهاتی سوق دهد و آن را تیزتر و براتر کند و از سوی دیگر مقاومت دختران و زنان در مقابل این سرکوب برجسته تر از پیش شده و به نوبه ی خود بر بخش های دیگر جامعه اثر گذاشته و آنها را فعال تر کند.
 
بخش هایی از مقاله ی
درباره ی تهاجم تازه ی حکومت به جنبش توده ها
 
خامنه ای و پاسداران اش کدام نقاط را برای سرکوب برگزیده اند؟
از دیدگاه خامنه ای و پاسداران اش حمله به مراکز اصلی و به نسبت پایدارتر جنبش یعنی کارگران و فرهنگیان و زنان و هنرمندان و نیز خانواده های جانباخته گان مبارزات به معنای زدن و خاموش کردن جنبش در مراکز اصلی و فعال تر آن است. یعنی فکر می کنند که با بازداشت و شکنجه و زندان کردن پیشروان فعال جنبش کارگری، شورای فرهنگیان در شهرهای گوناگون، بازنشسته ها و نیز هنرمندان مبارزی که با جنبش توده ها همدلی و همراهی کرده اند و همچنین مادران جان باخته گان می توانند جنبش را خاموش کند و یا حداقل مدتی به رکود بکشانند. از دیدگاه آنان خاموش کردن جنبش توده ها و یا به رکود کشاندن آن فرصتی در اختیار حکومت قرار می دهد تا هم تضمینی نسبی برای تداوم خود بیابند و هم بتوانند برخی سیاست های اقتصادی و سیاسی داخلی و خارجی را آن سان که می خواهند و در فضایی امن به پیش ببرند.
سرکوب زنان
 از سوی دیگر این سرکوب در تداوم خود و با طرح مساله ی بد حجابی، به حمله به زنان پرداخته است و خشن ترین و کثیف ترین رفتارها را نسبت به آنها در پیش گرفته است. و این در حالی است که زنان اگر چه در تمام جنبش های مورد اشاره فعال اند اما امکان سازمان دادن جنبش مستقل خود را در حد کارگران و فرهنگیان ندارند و مرکز ثقل متحرک مبارزه به شمار نمی آیند.
به عبارت دیگر اشکال مبارزه ی زنان برای خواست های خود اگر از مواردی مانند اعتراض های متشکل بخش هایی از زنان نسبت به رفتارهایی که با ایشان در زمینه های گوناگون می شود سخن به میان نیاوریم( برای نمونه اعتراض به نسبه متحد زنان فعال در سینما به ستم هایی که به آنان شده است) بیشتر در همین مبارزات پراکنده ی آنها با حجاب اجباری و دیگر ستم های آشکار و نهان نظام متحجر و بیشتر به شکل اعتراض های گروه های کوچک نمود می یابد تا گروه هایی بزرگ و در گردهمایی ها و راهپیمایی هایی با خواست های مستقل خود.
 در واقع جمهوری اسلامی جدا از اجرا کردن منظم سرکوب زنان و جدا از این که هرگز به آنها اجازه ی سازمان یابی و پیگیری خواست های خود را نداده است، باز هم هر زمان که جایی کم می آورد به سراغ سرکوب زنان می رود.
دلایل گسترش سرکوب به زنان و بهاییان
روشن است که بخشی از این گسترش سرکوب و شدت آن به این دلیل است که فضای خشن سرکوب بر همه ی بخش ها و بر کل کشور حاکم شود و از تداوم جنبش های کنونی و گسترش آن پیشگیری کند. به عبارت دیگر دامنه دادن به آن برای این است که نه تنها آن طبقه و گروه و بخش و یا اقلیتی که مورد حمله و سرکوب قرار می گیرد، خاموش شود و تمکین کند بلکه این نیز است که بخش های دیگر از آن سرکوب درس عبرت بگیرند. سرکوب  زنان و اینک بهاییان جدا از اهداف ویژه ای که حکومت دنبال می کند، برای این نیز هست که فضای سرکوب تا آنجا که می تواند گسترش یافته و ارعاب تسلط بیشتری بر دیگر طبقات و گروه ها پیدا کند.
در مورد حجاب اجباری و علم کردن این که «قانون است و باید اجرا شود»( و این در حالی است که بسیاری از بندهای «قانون» اساسی خود نوشته شان حتی در مورد اختیارات ولی فقیه اجرا نمی شود- چه برسد به حقوق قانونی ملت!- و خامنه ای هر کار که می خواهد می کند)باید اشاره کرد که حکومت با سرکوب زنان، در عین حال می خواهد مرکز توجه توده ها را تغییر دهد و مسائلی را آن هم در اشکالی کج و معوج  پیش بکشد که مساله ی توده ها نیست.
 به عبارت دیگر با توجه به وضع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی( به ویژه وضع اقتصادی) اعتراض ها و جنبش هایی بروز می کند که خواست های خود را دارد و در عین حال ناکارآمدی  حکومت را در مورد این مسائل زیر ضرب می گیرد. حکومت می خواهد هم مرکز توجه توده ها را از این مسائل منحرف کند و هم خود را از زیر ضرب توده ها بیرون آورد. یعنی می خواهد با گسترش سرکوب به زنان در میدانی به تهاجم دست زند که گمان می کند می تواند تسلط بیشتری یابد و از آن پیروز بیرون آید.
از دیدگاه خامنه ای و شرکای پاسداراش، زنان نمی توانند همچون کارگران یا فرهنگیان یا کشاورزان و یا بازنشسته ها متحد شده و یک پارچه خواست های خود را طرح کنند و از آن مهم تر دست به اعتراض های متحدانه ی خیابانی زنند.
 و باز برای این که اگر زنان حتی بتوانند چنین کنند امکان سرکوب آنها را بیشتر دارد. زیرا از نظر آنان در چنین صورتی زنان علیه قانون و جلوی حکومت ایستاده اند و بنابراین تهاجم به آنان و سرکوب شان آسان تر است. حال آنکه خواست های کارگران، فرهنگیان و بازنشسته ها به ویژه وضع گرانی و تورم و پایین بودن درآمد و دیگر مسائل صنفی است و نمی توان به آنها انگ غیر قانونی بودن زد. به این ترتیب خامنه ای و پاسداران اش می خواهند در چارچوبی که خود تعیین می کنند سرکوب را به پیش ببرند و به وحشت و ترس در جامعه دامن زنند.
با سرکوب نمی توان مانع شورش توده ها شد
اما این سیاست حکومت هر چند ممکن است برای مدتی کوتاه مرکز توجه توده ها را از آنچه که مساله ی اساسی فعلی آنها و بنابراین مرکز تقابل آنها با حکومت است منحرف کند یعنی توجه آن را از وضع نابسامان اقتصادی که با سیاست های فعلی خامنه ای و دولت رئیسی بدتر شده و در آینده نیز بسیار بدتر خواهد شد، به سوی مسائلی همچون بد حجابی زنان که در حال حاضر نه مساله ی توده هاست( حتی حکومت هم جدا از سرکوب منظم جنبش های زنان اما در مورد این مساله عموما سیاست شل کن سفت کن در پیش گرفته شده است) و نه در حال حاضر کانون اصلی اعتراض ها، بکشاند، اما حداقل دو نتیجه می تواند داشته باشد که خلاف نظر حکومت و سیاست یاد شده است:
 یکی اینکه جنبش زنان را به مقاومت بیشتر برانگیزد و بنابراین جنبشی را که به دلیل فشارها و سرکوب های منظم امکان بیان خواسته های خود را از طریق مبارزات متحدانه ندارد به چنین جهاتی سوق دهد و آن را تیزتر و براتر کند و از سوی دیگر مقاومت دختران و زنان در مقابل این سرکوب برجسته تر از پیش شده و به نوبه ی خود بر بخش های دیگر جامعه اثر گذاشته و آنها را فعال تر کند.
نکته ی دیگر این است که حکومت نمی تواند میدان توجه توده ها و کانون ها و مراکز ثقل مبارزه را به میل خود تعیین کند؛ و یا حتی اگر تعیین کرد و توانست برای مدتی کوتاه تغییری در فضای حاکم بر جامعه ایجاد کند اما نمی تواند آن را برای مدتی دراز حفظ کند و تداوم بخشد. و این به این علت است که نخست شرایط اقتصادی طبقات زحمتکش و میانی و سپس شرایط سیاسی و فرهنگی کنونی آنچنان وحشتناک است که به سرعت توجه به همین مراکز برخواهد گشت و در تمامی این بخش ها مبارزات را برانگیخته و برخواهد انگیخت. آتشی بزرگ در زیر روشن است و نمی توان از حرارت کاست بی آنکه این آتش را کم یا خاموش کرد!
کافی است نگاهی به بیست و پنج سال اخیر بکنیم تا به ساده گی به این حکم برسیم که تلاش برای انتقال مرکز توجه و یا سرکوب های شدید برای ایجاد رکود در جنبش توده ها تنها برای مدتی کوتاه جواب داده است اما در سیر خود آنچه که در تمامی نقاط مورد بحث تداوم یافته اوج گیری جنبش توده ها بوده است و نه رکود آن.    
ترس و وحشت حاکمیت
خامنه ای و دولت رئیسی و پاسداران اش در سرکوب اخیر تلاش کردند خشن تر از پیش عمل کنند. این اشکال سرکوب را می توان بیشتر به رفتاری حتی فکر نشده منسوب کرد تا رفتاری اندیشه شده در مراکز برنامه ریزی سرکوب. به اصطلاح عکس العملی بوده است و نه با حساب و کتاب.
تحلیل کرده اند که اگر کارگران پیشرو را بازداشت و زندانی کنیم، اگر افراد پیشرو شوراهای فرهنگیان را در شهرهای گوناگون به زندان اندازیم و اگر هنرمندان را به جای خود بنشانیم و مادران جانباخته گان را نیز همچنین و احکام شلاق و زندان برای مادران داغدیده و رنج کشیده صادر کنیم ... و در عین حال مرکز سرکوب را به ویژه به زنان منتقل کنیم، از یک سو جامعه را آرام کرده ایم و از سوی دیگر توجه توده ها را از وضع بد معیشت شان و هدف گیری دولت رئیسی و خامنه ای و شعارهای «مرگ بر رئیسی» منحرف کرده ایم و به سویی دیگر سوق داده ایم؛ و در پی این تحلیل نیز برنامه ی خود را پیاده کرده اند. برنامه ای که به سرعت لو رفت و توده ها و طبقات گوناگون گفتند که  مشکل تار موی بیرون آمده ی زنان نیست. مشکل وضع اسفناک اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است. مشکل دولت رئیسی جلاد و پاسداران همه کاره اش است؛ مشکل خود خامنه ای و اساسا مشکل خود این حکومت مستبد متحجر و عهد عتیقی است.
روشن است که مبارزات کنونی طبقات و توده های زحمتکش را نمی توان با این تاکتیک های باسمه ای به رکود کشاند و خاموش کرد.
توده هات منبع لایزال نیرو و قدرت و آفرینش اند
وباز روشن است که این تاکتیک سرکوب و این تلاش برای به نمایش گذاردن چهره ای دریده و خشن از خود، ترس و وحشتی ایجاد نمی کند. توده ها به راحتی می فهمند که این ها بیش از هر چیز ناشی از ضعف خامنه ای و رئیسی و پاسداران است و نه از نیرو و قدر قدرتی آنها.
همچنان که سرکوب های تاریخ جمهوری اسلامی و به ویژه ده های اخیر جواب نداده این نیز جواب نخواهد داد!
توده ها منبع لایزال آفریدن نیروهای تازه نفس هستند. با بازداشت و زندانی کردن بخش هایی از پیشروان، این منبع خشک نخواهد شد.
جنبش توده ها بارها رکود نسبی را تجربه کرده اما به رکود مطلق کشیده نشده است. توده ها تن به حکومتی گندیده و متعفن نخواهند داد.
آنها همچنان که در پی سرکوب سال 88، مبارزات دی 96 و در پی سرکوب دی 96، جنبش آبان 98 و در پی سرکوب آن جنبش هایی در ابعادی بسیار گسترده را سامان دادند، در پی این سرکوب نیز دیر یا زود جنبش های تازه ای را سامان خواهند داد.
 هرمز دامان
 نیمه ی دوم مرداد 1401

   

۱۴۰۱ شهریور ۲۶, شنبه

قتل مهسا امینی به وسیله ی سپاه کشتار

قتل مهسا امینی به وسیله ی سپاه کشتار و خشم و خروش توده ها
 
حکومت خامنه ای حکومت مرگ است
حکومت خامنه ای حکومت قتل و جنایت و کشتار است که در زیر پرده ی دین و شریعت صورت می گیرد.
حکومت خامنه ای حکومت فاسدان و دزدان و اختلاس گرانی است که همه زیر پرده ی دین و شریعت پنهان می شوند.
حکومت خامنه ای حکومت رواج جهل و خرافات و مرده پرستی و انسداد همه ی افکار و اندیشه هایی است که نواندیشی و دانش و زنده بودنی شایسته ی انسان را ستایش می کنند.
حکومت خامنه ای حکومت مرگ و کشتن زندگی است.
مبارزه با این حکومت و سرنگون کردن آن دفاع از زندگی است.
ندایی دیگر
مهسا امینی دختر 22 ساله کرد در روز چهارشنیه 23 شهریور به وسیله ی گشت ارشاد که اکنون به درستی گشت کشتار نامیده شده است به بهانه های واهی بازداشت می شود و پس از ساعاتی چند پیکرش بدون هر گونه علائم حیاتی به بیمارستان کسری تهران انتقال می یابد و پس دو روز در کما بودن جان می سپارد.
از تحقیر تا مشت و لگد و از اسید پاشی تا کشتار
مهسا دختری جوان بود. روشن است که اگر قرار است که زنان و به ویژه دختران جوان که روحیه ای سرکش دارند و به ساده گی تن به ستم و تحقیر و اسارت کهنه پرستان نمی دهند دست از مقاومت در برابر آنچه این حکومت متحجر می خواهد به آنها تحمیل کند بردارند، حکومت کشتار باید از تمامی ابزارهای ممکنی که می تواند از آنها بهره گیرد، استفاده کند. از تحقیر کردن شخصیت و کشتن ذهن و روان شان تا به مشت و لگد گرفتن و از اسید پاشی تا کشتن.
کم نبودند دختران و زنانی که به همین شیوه ها خواه طی بازداشت و خواه در بازداشتگاه روان شان کشته شد و یا به قتل رسیدند.
ژینا زندگی است و تجلی مبارزه ی زندگی با مرگ است!
ژینا(نام کردی مهسا به معنای زندگی) دختری از کردستان بود. خلقی که نماد مقاومت و مبارزه مقابل جمهوری اسلامی و حکومت مستبد خمینی و خامنه ای بوده است.
چه بهتر که اگر قرار است برای درس دادن به زنان ایران برای این که دست از نوخواهی و سرافرازی بردارند و تسلیم شده و به اسارت کهنه پرستی و تحجر در آیند، دختران و زنانی را قربانی کنند. و باز چه بهتر از نظر این جلادان که این فرد از خلقی باشد که سرشار از عزت نفس می باشد و مبارزه جو است و به گمان حکومت، توده های دیگر نقاط ایران با این خلق آن سان که باید همدردی نخواهند کرد.
اما حکومت مستبد و در راس آن خامنه ای این دیو در پوشش آدمی، کور خوانده اند! ژینا دختری است از آن ایران، از آن همه ی توده های مردم ایران. همین است که هر مادری و هر پدری و هر دختر و پسری که درباره ی وی سخن می گوید او را دختر خود و خواهر خود می داند و در غم و درد واندوه از دست دادن وی در سوگ است و سراپا خشم علیه این حکومت.
خامنه ای، نفرت زنان را علیه قوانین کهنه و حکومت تحجر بیشتر و مقاومت و مبارزه ی آنان را قوی تر و شدیدتر خواهد کرد و توده های سراسر ایران را با خلق کردستان بیش از پیش متحد کرده و خشم شان را یک کاسه خواهد گرداند.
سقز و کردستان در خشم و خروش
ژینا دختری اهل سقز کردستان است. برگزاری مراسم سوگ وی در سقز تبدیل شده به بانگ و فریاد و خروش مردم این شهر و به همراهی آنها توده های مردم  سنندج و کردستان.
و اکنون این سپاه کشتار و خون ریز که از ترس جنبش توده ای وحشت بر او غالب است طبق معمول لشکر کشی کرده و به جوانان مبارز کرد تیراندازی می کند و آنها را به خون می کشد.
خامنه ای و سران پاسدارش وحشت زده اند!
خامنه ای از طبقه ی کارگر و جنبش توده ها همچون مرگ می هراسد. از این که طبقه ی کارگر و خلق ایران متحد باشد و جنبش همه جا را یک باره در بر گیرد و همگانی شود و از این همه مهم تر تداوم یابد. این ها دشمن اصلی خامنه ای و پاسداران اش است:
خلق متحد، جنبش همگانی تمامی طبقات خلقی و تداوم این جنبش.
آنها به خوبی می دانند که اگر خلق متحد باشد و جنبش همگانی و نیز از تداوم معینی برخوردار گردد، دیگر نه می توانند آن را کنترل کنند و نه از هم پاشیده گی درونی خودشان جلوگیری کنند. تداوم جنبش یعنی در نهایت شل شدن بندهای استبداد و جلوه یافتن ناتوانی سپاه کشتار و نیز تجزیه ی باندهای حکومتی و از هم پاشیده گی هر چه بیشتر حکومت از درون. این ها دو روی یک سکه هستند. همین است که می خواهد خود را یکپارچه و قدرقدرت و شکست ناپدیر جلوه دهد. تا مردم از آن در وحشت باشند. تا فکر نکنند می توانند آن را سرنگون کنند. تا تن به تسلیم و اسارت و برده گی دهند. این است که به سرعت لشکرکشی می کنند و به سرعت تیراندازی می کنند و عده ای را به خون می کشند
خلق متحد، جنبش همگانی و تداوم جنبش
این هاست کلیدهای گذار از مرحله ی کنونی و این هاست راز قدرت خلق.
تمامی خلق ایران در سوگ ژینا شریک است و اکنون مرگ وی مرکز و تجلی گاه خشم و خروش بی پایان خلق ایران علیه حکومت استبداد و تحجر شده است.
طبقه ی کارگر و کشاورزان و تمامی طبقات خلقی مرگ ژینا را به مرگ جمهوری اسلامی و به مرگ تحجر و کهنه پرستی گره خواهند کرد.
ما خود را در غم و اندوه خانواده و اقوام مهسا امینی و خلق کردستان و تمامی توده های مردم ایران شریک می دانیم و با تمامی وجود با آنها همدردی می کنیم.
 
زنده باد جنبش زنان علیه اسارت و برده گی
زنده باد جنبش توده ها علیه حکومت تحجر و استبداد و دزدی و چپاول
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
 ایران
26 شهریور