۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۳, یکشنبه

درباره خروج امپریالیسم آمریکا از موافقتنامه برجام بخش یک


درباره خروج امپریالیسم آمریکا از موافقتنامه برجام
بخش یک

دارودسته امپریالیست ترامپ و شرکا در پی تهدیدهای طولانی از توافق نامه اتمی با ایران بیرون رفتند. برنامه هایی که همراه این بیرون رفتن است یکی برگرداندن تحریمهای اقتصادی است و دیگری مجبور کردن جمهوری اسلامی ایران به نشستن پای میز مذاکره و تنظیم توافقنامه جدید و سوم تهدید به جنگ.
دو حزب دموکرات و جمهوری خواه نماینده دو جناح از یک طبقه واحد یعنی بورژوازی امپریالیست آمریکا هستند و تضادهای درونی جناح های عمده بورژوازی حاکم با واسطه رقابت این دو حزب پیش میرود. پیروزی حزب جمهوری خواه و ترامپ نماینده آن منجر به این شد که چرخشهایی در سیاست های داخلی و خارجی امپریالیسم آمریکا بوجود آید. یکی از این چرخشها تغییر سیاستهای آنها در مورد ایران بوده است که از آغاز با موضع گیری های ترامپ در مورد برجام و تهدید به خروج از آن رقم خورده بود.
انگیزه های امپریالیسم آمریکا
گرچه امپریالیستها عموما نخست برنامه (از هر نمونه خواه تحریم و خواه جنگ و غیره) میریزند، بعد دنبال دلایل آن و اسناد جمع کردن برای آن میگردند و بالاخره پس از هوچی بازی های فراوان و پس از آنکه چیزی پیدا نمیکنند، بسیار«فروتنانه» اعتراف میکنند که در جمع آوری مدارک لازم موفقیتی بدست نیاورده اند، اما این بار حداقل در برخی نکات میتوان  پذیرفت که حکومت آخوندها و سپاه پاسداران شان دست به ماجراجویی هایی در مقابل آنها(بویژه امپریالیسم آمریکا) زده و آتش بیار معرکه شده و باصطلاح اجازه داده اند تا توپ این کشور تا حدودی پر شود.(1)
الف – ماجراجویی های حکومت مستبد ولایت فقیه(اسرائیل و عربستان)
نگاهی به  سیاست های مداخله گرایانه ایران در سوریه(دفاع به گفته خودشان 6 ساله  از حکومت اسد و پیش از آمدن روسیه امپریالیستی)، لبنان (تقویت حزب الله)، یمن (تقویت حوثی ها)  نشانگر ماجراجویی هاست که هیچگونه پشتوانه مردمی در ایران ندارد. برعکس این مداخلات صرفا از دیدگاه حفظ حکومت غاصب و مستبد و با پول ملت و خون جگر کردن مردم صورت میگیرد  و جز به نگاهداری قدرت سیاسی در دستان مرتجعترین و مستبدترین حکومتها نقش دیگری ندارد.
از سوی دیگرپر مدعایی و هات و پورت های بی پایان سران مال پرست و مرتجع سپاه و آزمایشهای موشکی تحریک آمیز مداوم و غیره نیز مزید بر علت شده است. این آزمایشات که بیشتر از آن که بدرد مرعوب کردن امپریالیستها و به اصطلاح از خیرهر گونه تجاوز گذشتن به ایران از جانب آنها بخورد (آنها بیدی نیستند که از بادهای ملایمی همچون موشک های سپاه بر خود بلرزند و اگر این حضرات جربزه داشتند همان راه قدس را از کربلا میگذراندند، نه اینکه جام زهر رابا چند حمله آمریکا بنوشند) بیشتر بهانه دست امپریالیستهای آمریکایی  داده که چپ و راست حکومت را متهم به عدم پایبندی به مفاد توافقنامه برجام کنند.
به این ترتیب حکومت مستبد ولایت فقیه برای امپریالیستهای آمریکایی برخی شرایط لازم را برای زیر فشار قرار دادن و عقب راندن آن به مواضعی بدتر از توافقنامه برجام داده اند.
ب- رشد مبارزات داخلی و خطرات یک انقلاب مردمی بزرگ در ایران و خاورمیانه
نکته دیگر در این مورد مسئله گسترده شدن و رشد و تکامل مبارزات طبقاتی در ایران است. از سال 1388 که جنبش بزرگ بر ضد حکومت  به مراحل تازه ای گام گذاشت، وضع توازن قوا از نظر داخلی(خواه جنبه های روحی و روانی و سیاسی را در نظرگیریم، خواه جنبه اتحاد میان طبقات مختلف مردم، خواه اشکال عملی مبارزه و بوجود آمدن اشکال رادیکال و تهاجمی و... ) به نفع مردم و جنبش آنها چرخشهای مهمی کرد. تمامی جنبش های کارگری، معلمان، خلقها، زنان، دانشجویی و غیره پا به پای بحران عمق یابنده اقتصادی، رکود، تورم، پایین آمدن مداوم سطح زندگی توده های زحمتکش و لایه های پایین خرده بورژوازی و نیز فشار های سیاسی و فرهنگی به توده ها، نسبت به پیش از آن رشد و توسعه  کمی و کیفی قابل ملاحظه ای کرد. جنبش ده روزه دیماه 96 به نسبت خط فاصلی بین پیش و پس از خود کشید و همه طبقات را به تکان های بزرگی وا داشت. به این ترتیب دورنمای نوینی از مبارزات طبقاتی داخلی در مقابل طبقات گوناگون خلقی و طبقات مرتجع حاکم پدیدار شد. تکامل این رویدادها  و در صورت تغییر نکردن وضع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، دورنمای یک انقلاب توده ای بزرگ را در ایران پیش چشم قرار داده است.
 همین امر رشد مبارزات درایران، امپریالیسم آمریکا را ترغیب کرد که رویه های سخت تری نسبت به حکومت کنونی در پیش بگیرد و وی را مجبور کند که با سیاستهای بین المللی وی کنار بیاید؛ به عبارت دیگر، امپریالیسم میخواهد تا کار از کار نگذشته و ایران در گیر انقلابی بزرگ نشده است، یا کار را به تسلیم محض و مطلق این حکومت و قرار دادن آن بزیر پاهای خود بکشاند و یا تکلیف آنرا یکسره کند. زیرا انقلاب مردمی بزرگ در ایران( چیزی شبیه به انقلاب 57)، نه تنها خطر بروی کار آمدن یک حکومت ملی طبقات بورژوازی و خرده بورژوازی  و یا بدتر روی کار آمدن حکومتی که طبقه کارگر در راس آن قرار داشته باشد ایجاد میکند بلکه وضعیتی خطرناک از نظر استراتژیک برای منافع امپریالیسم بویژه آمریکا  در کل خاورمیانه(و نیز ترکیه) بوجود میاورد که همچون بمب ساعتی در حالت انفجار قرار دارد و جنبش توده های عرب  در یک سلسله از کشورها(یا آنچه به بهار عربی مشهور شده است) افق های کمرنگی از آنرا نشان داد.
باید توجه داشت که قرار دادن حکومت ایران در حالتی متعادل بین صلح و جنگ، این امکان را برای امپریالیسم آمریکا ایجاد میکند که در صورت اوج گیری جنبش و بروز انقلاب و در صورتی که گزینه مطلوب وی یعنی سلطنت طلبان و یا جمهوری خواهان وابسته به خودش روی جنبش سوار نشوند و آن را به مسیری که مایلند نکشانند، جنگ را آغاز کنند. البته اگر پیش از آن و به دلایلی دیگری که در بالا آوریم آنرا آغاز نکرده و باصطلاح علاج واقعه را پیش از وقوع نکرده باشد.
پ – تضادهای امپریالیسم آمریکا با امپریالیستهای اروپای غربی
بین امپریالیستهای گوناگون همواره اشکال گوناگونی از تضاد وجود داشته است. بنیاد این تضادها اقتصادی است، اما آنها دارای وجوه سیاسی، نظامی و فرهنگی نیز هستند. رقابت انحصارها برای صدورسرمایه، تسلط بر منابع خام بویژه منابع استرتژیک انرژی، تسلط بر بازارهای فروش و تقسیم مجدد جهان بین انحصارهای رقیب و کشورهای امپریالیستی گوناگون، همواره و با توجه  به رشد ناموزون امپریالیستها، وضع را به نفع یک امپریالیسم و یا گروهی از امپریالیستها و برخلاف امپریالیسم دیگر و یا گروهی دیگر از امپریالیستها بوجود آورده و میاورد.
 تقابل میان امپریالیسم آمریکا و امپریالیستهای اروپای غربی بویژه فرانسه و آلمان از جنگ نخست خلیج شدت گرفته و در دوره کنونی نیز تداوم یافته است. بخشی از نقادی های امپریالیسم آمریکا از شرکایش در پیمان ناتو نیز بر مبنای همین تضادهاست. تمایل آمریکا به کشاندن شرکای (و رقبای)اروپایی خود به بودجه بیشتر گذاشتن برای امور نظامی و بودجه کمتر در امور اقتصادی یکی از وجوه اصلی این انتقادهاست؛ و این با توجه به نزول تدریجی و افول قدرت اقتصادی آمریکا و رشد نسبی اقتصادهای اروپایی که بودجه کمتری صرف مخارج نظامی میکنند و در عوض بیشتر به تقویت دیگر بخشهای اقتصادی خود میپردازند، چیز غریبی نیست.
اکنون خروج یک سویه آمریکا از توافقنامه برجام در تضاد با دیگر امپریالیستها بویژه فرانسه و آلمان قرار گرفته است که گویا منافع اقتصادی بیشتری نسبت به آمریکا از مفاد توافقنامه بدست آورده اند. تمایل آمریکا برای تنظیم توافقنامه ای با مزیت های اقتصادی و سیاسی بیشتر با ایران ، حفظ ابتکار عمل در برخورد با کشورهای زیر سلطه و  داشتن سرکردگی امپریالیسم غرب، کشاندن کشورهای قدرتمند اروپایی بدنبال خود در ماجراجویی های امپریالیستی بویژه در منطقه خاورمیانه که در دوره کنونی از تاریخ سرمایه داری جهان به مرکز تقل تضادهای خلقها و امپریالیستها و نیز میان امپریالیستها تبدیل شده است(2) و تحمیل بودجه های نظامی هنگفت  به آنها و تضعیف آنها در رقابت اقتصادی با آمریکا از اعم انگیزه های این کشور در بیرون آمدن یک سویه از توافقنامه برجام است.
ت- تضادهای امپریالیسم آمریکا با امپریالیسم روسیه
بجز اختلاف امپریالیسم آمریکا با دوستان اروپای غربی اش، تضاد آمریکا با امپریالیسم روسیه نیز در این بیرون آمدن تاثیر داشته است. تضادی که تاریخ و ویژگیهای خود را دارد.
تضاد امپریالیستهای غربی و در راسشان آمریکا با روسیه، پس از ضعیف شدن بنیه اقتصادی این کشور در رقابت با غرب برای مدتی افت کرد؛ و این دورانی بود که اصلاحات گورباچف(با نام های پروسترویکا و گلاس نوست) و برای جلوگیری از یک انقلاب در روسیه و نیز جابجایی های قدرت درون حزب صورت گرفت.
 با شکست ساخت سرمایه داری انحصاری دولتی در روسیه و پایان آنچه به جنگ سرد معروف شد، این کشور برای دورانی معین به «کمای» اقتصادی - سیاسی رفت و آمریکا و کلا امپریالیستهای غربی توانستند در تجدید تقسیم جهان، بخشهای مهمی از بلوک شرق را بدست آورند و باصطلاح از جنگ سرد طولانی پیروز بیرون آیند. دامنه این تجدید تقسیم تا مسئله اوکراین و کریمه کشیده شد. به عبارت دیگر کشورهای غربی و در راسشان آمریکا مرزهای روسیه را پشت سر گذاشته و بدرون آمدند تا دامنه نفوذ امپریالیسم روسیه  و برد جهانی اش را هر چه بیشتر محدود کنند.
 اما روسیه پس از یک «کمای» طولانی که تقریبا دو دهه از اواسط دهه ی هشتاد تا اواسط دهه نخست 2000 طول کشید توانست تا حدودی به بازسازی اقتصاد خود بپردازد. در این دوران حجم بودجه نظامی روسیه نسبت به دوران جنگ سرد کاهش یافته و در عوض  حجم بودجه های نوسازی اقتصاد سرمایه داری و تبدیل سرمایه داری دولتی نوع شرقی به نوع غربی آن در روسیه ارتقاء یافت. پس از این دوران، روسیه دوباره تا حدودی قد راست کرده و در پی گسترش دایره نفوذ خود برآمد. ایستادگی در مقابل آمریکا در سوریه  و نیز ضمیمه کردن کریمه در پی مسائل اوکراین، بخشهایی از این قد راست کردن و دفاع کردن از موقعیت خویش بوده است.
 موقعیت روسیه در مقابل تهاجمات آمریکا بطور عمده دفاعی بوده است و این برخلاف دوره جنگ سرد است که  شوروی نسبت به امپریالیستهای غربی عموما موقعیت تهاجمی داشت. چنین موقعیتی عموما متکی به بروز جنبشهای مردمی و آزادیبخش در کشورهای زیر سلطه بود و نیز بروز حرکات سندیکایی و اتحادیه ای در خود کشورهای غربی. افزون بر این، تقویت برخی از احزاب کمونیست  خواه اروکمونیستها و خواه طرفداران روسیه در کشورهای غربی که به هرحال اشکالی از نفوذ شوروی امپریالیستی در غرب بودند، نیز به امر مزبور یاری میکرد. این شرایط  بیشتر اوقات به شوروی امپریالیستی امکان میداد که یک موقعیت تهاجمی نسبت به امپریالیسم غرب  در پیش بگیرد.
 اما وضع اکنون بکلی تفاوت کرده و سیاست روسیه عمدتا دفاعی شده است. به این معنا که این کشور مجبور است نخست از داشته های خود دفاع کند و اجازه ندهد که مرزهای خود این کشور و نیز نفوذ وی در کشور های زیر سلطه عقب تر برود.(3)
 موضع دفاعی روسیه در مقابل موضع تهاجمی آمریکا تنها موضعی نیست که روسیه در مقابل غرب دارد. این کشور گرچه از نظر نظامی یک موقعیت دفاعی به خود گرفته اما از نظر دیپلماتیک موضع وی مجموعا دفاعی نبوده، بلکه تا حدودی تهاجمی است. بخشی از این تهاجم برای  ایجاد گروههای هم پیمان از میان متحدین اروپای غربی آمریکا(بویژه فرانسه و آلمان یعنی دو قدرت درجه اول اروپایی) و نیز چین و ایجاد بلوک بندی جدید امپریالیستی است که دیگر شرق و غرب به مفهوم پیشین آن نباشد. درست به این دلیل  استفاده از شکافهای میان اروپای غربی و آمریکا و بر سر سرکردگی آمریکا (و اکنون چموش بازی های ترامپ) مسئله ای مهم برای روسیه است. (4)
 برخلاف آنچه که اکنون به نظر میرسد، این بلوک بین روسیه و چین که بنادرست امپریالیست خوانده میشود نیست. زیرا چین گرچه از نظر سیاسی تا حدودی مانورهایی در مقابل امپریالیستهای غربی میدهد و کمابیش میخواهد نقش یک متعادل کننده بین قوای غرب و شرق را ایفا کند، اما از نظر اقتصادی امکان چنین مانورهایی را ندارد؛ زیرا اقتصاد این کشور تا مغز استخوان وابسته به امپریالیسم آمریکا و غرب است و چنانچه چین بوسیله این امپریالیستها مثلا تحریم و محاصره اقتصادی شود، اقتصاد آن بسرعت رو به نزول خواهد نهاد و وضع بشدت مفلوکی به خود خواهد گرفت. بنابراین به نظر ما چین برخلاف موضع گیری های گه و بیگاه خود درهمراهی با روسیه، در موضع گیری های اقتصادی راهبردی خود همواره وابسته به غرب بویژه آمریکا و انگلستان بوده است.
از این رو، بخشی از دلیل خروج آمریکا از برجام، شکاف انداختن میان اروپای غربی و روسیه نیز هست که ظاهر هر چه بیشتر جلو میروند به هم نزدیکتر میشوند(در واقع دلایلی که در گذشته برای این دوری بود، اکنون وجود ندارد).
گویا اکنون نیز خروج آمریکا، این کشورها را به هم نزدیکتر کرده است، اما این از دید کوتاه مدت است. اگر از دید دراز مدت بنگریم و مثلا  فشارهای اقتصادی آمریکا روی متحدین اروپایی خود که منافع بسیار بیشتری در رابطه اقتصادی با آمریکا دارند تا با جمهوری اسلامی در نظر گیریم و یا تعمیق تضاد بین امپریالیسم آمریکا و حکومت اسلامی و بروز جنگی را در چشم انداز قرار دهیم، آنگاه خواهیم دید که اروپای غربی بیشتر مجبور خواهد بود که از امریکا تبعیت کند تا از روسیه.
 به این ترتیب منفرد کردن هر چه بیشتر روسیه در معادلات قدرت در جهان و مجبور کردن این کشور بدنباله روی از سیاستهای آمریکا، نیز بخشی از تاکتیک آمریکا در خروج از این توافقنامه است.
هرمز دامان
نیمه دوم اردیبهشت 97
یادداشتها
1-   نه به این داغی که اینها در بوق و کرنا میکنند! برخلاف آمریکا و نوچه اش اسرائیل که جاروجنجال بر سر دخالت های ایران در منطقه براه انداخته اند، سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و انگلستان و همچنین روسیه و چین ادعاهای آنها را تکرار نکرده اند و عموما گفته اند که تا کنون ایران به مفاد برجام وفادار بوده است. جالب این است که این حضرات در مقابل دفاع سپاه و جناح خامنه ای از بشار اسد یا سکوت کردند و یا از کنار آن گذشتند. گویا بدشان نمیآمد که بشار اسد سرکار بماند. سکوت اخیر بشار در مقابل  حملات اسرائیل به مواضع سپاه که داد برخی داخلی ها را در آورد که «ما شش سال پیش از ورود روسیه به جنگ از بشار دفاع کردیم» از زمره همین همراهی های عملی بین بشار و اسرائیل و آمریکا است. گویا نیازشان به سپاه دارد به پایان میرسد!    
2-    این مراکز ثقل به گونه ای مداوم و با توجه به وضعیت جنبش طبقه کارگر و دیگر طبقات  خلقی و نیز تعادل یا عدم تعادل میان نیروهای امپریالیستی، تغییر میکنند . در دهه های پس از جنگ دوم جهانی بیشتر این آسیا و بویژه جنوب شرقی آسیا بود که مرکز ثقل تضادهای طبقه کارگر و طبقات خلقی با امپریالیسم شده بود. برای دوره ای افریقا و بویژه جنوب افریقا به چنین مرکزی تبدیل گردیده بود. در دوره معینی بخشهایی از آمریکای لاتین و اینک نیز دوباره آسیا و بویژه خاورمیانه به این مرکز تبدیل شده و تضادهای زیادی اینجا گره خورده است.
3-   البته  روابط میان روسیه و آمریکا در دوره کنونی، بیش از آنکه بر درگیری و جنگ  استوار باشد، بر سازش  و معامله و  بده بستان استوار گردیده است و این بویژه با توجه به قدرت افول یافته روسیه و ناتوانی این کشور برای تجاوز به حریم آمریکا امر چندان عجیبی نیست.  
4-    این مسئله در مورد هندوستان نیز صدق میکند. برخی ها تنها به ظاهر رویدادهای اقتصادی و نرخ رشد نگاه میکنند و سپس از ظهور قدرت های اقتصادی چین و هند  صحبت میکنند. اگر در گذشته های و هوی فراوان در مورد «ببرهای آسیا» راه انداختند اینک جای این ببرها را چین و هند گرفته اند. نکته مهم در مورد این اقتصادها این است که این ها تا مغز استخوان وابسته به انحصارات امپریالیستی غرب هستند و در چنین وابستگی هایی این اقتصاد آنها نیست که رشدمیکند، بلکه این اقتصادهای کشورهای امپریالیستی است که با واسطه آنها رشد میکند (امری که مائو تقریبا صد سال پیش به آن اشاره کرد).







یک گروه ترتسکیستی«شجاع»!


یک گروه ترتسکیستی«شجاع»!

این روزها یک «گروه»(روشن نیست که فرد است یا گروه؟ خودش یا گروه اش عضو گروه دیگری است یا در هیچ گروهی عضویت ندارد؟ و...) جدید به صد و یک گروه ترتسکیستی - یک نفره و چند نفره امپریالیستی ایران اضافه شده است. نام این گروه«گرایش بلشویک- لنینست» است.
اینها البته در گذشته نام دیگری داشتند:« گرایش مارکسیست های ایران». و پس از مدتی بازهم نام دیگری داشتند:«کمیته عمل سازمانده کارگری» و اکنون این نام جدید را دارند یا برخود گذاشته اند. ما جدا امیدواریم که فردا نام دیگر و پس فردا نیز نام دیگری داشته باشند. گویا که هیچ چیز ترتسکیست ها را به اندازه «نامی داشتن» یا نامی «متفاوت» داشتن به هیجان نمی آورد.
 این «گروه »ترتسکیستی یک فرق کوچک با بقیه گروه های ترتسکیستی دارد. فرقی که ما به واسطه آن این گروه را گروه «شجاع» ترتسکیستی توصیف می کنیم.
این  فرق چیست؟ این گروه ترتسکیستی خود را «ترتسکیست» می داند. این گروه با شجاعتی مثال زدنی اعلام می کند که «در مقابل ضد انقلاب «استالینیستی» و «مائوئیستی» که خود را پشت نقاب «مارکسیسم – لنینیسم» پنهان می کند، ما «ترتسکیست» هستیم»(بیانیه اعلام موجویت گرایش بلشویک- لنینیست های ایران). و درست به همین دلیل است که این گروه را گروهی «صادق» و «راستگو» دراین یک مورد یعنی ترتسکیست بودن می دانیم.
 ما جدا به گروههای ترتسکیستی از جمله جریانات رنگارنگ کمونیسم کارگری و حکمتی توصیه می کنیم که راهی را که این گروه «بزرگ» و «شجاع» ترتسکیستی نشان داده اند دنبال کنند و خود را بیخود و بیجا درون نام های دروغین نپیچانند. از این گروه یاد بگیرند و راست و صادقانه بیایند و بگویند که ترتسکیست هستند.
حضرات ترتسکیست ها باید توجه کنند که مائوئیست ها هراسی ندارند که نام  جهان بینی خود را بیاورند. برای همین وقتی که مائوئیست هستیم می گوییم مائوئیست هستیم و مثلا تنها مارکسیست و یا مارکسیست - لنینست نبوده بلکه در عین حال مائوئیست هستیم(همین گونه که این گروه ترتسکیستی آنها را به همین نام خوانده است). پس چرا اینها که ترتسکیست هستند نباید بگویند که ترتسکیست هستند؟ چرا باید ترسی داشته باشند زمانی که پیرو «لیدری» مانند ترتسکی بنیان گذار بین الملل چهارم هستند! شتر سواری دولا دولا چیز خوبی نیست!
 گفتیم صادق و راستگو! و این گروه کذایی  صرفا در این مورد که نام مرام شان را بازگو کنند راستگو هستند؛
اما ترتسکیست باشی و دروغ نگویی و فریبکار نشوی، اصلا نمی تواند ممکن شود. برای همین هست که این حضرات «بلشویک-  لنینست» دروغ می گویند. آنها نه بلشویک هستند و نه لنینست و نه مارکسیست. آنها نیز فرد و یا تعدادی دروغگو بیش نیستند افزون بر ده ها گروه ترتسکیستی دیگر!
هرمز دامان
نیمه نخست اردیبشت 97    


اطلاعیه شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران پیرامون تجمع 20 اردیبهشت 97



اطلاعیه شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران پیرامون تجمع 20 اردیبهشت 97
همکاران عزیز و گرامی
ضمن سپاس از تک تک فرهنگیان بازنشسته و شاغل که در روزهای گذشته برنامه های پیشنهادی هفته معلم را عملیاتی نمودند و با تشکر از دانش آموزان و والدین گرامی که در روز معلم به معلمان ابراز محبت و لطف نمودند و این روز را تبریک گفتند. شعارها و مطالبات صنفی و آموزشی برای چاپ بصورت زیر خدمتتان ارسال می گرددخواهشمند است از این مطالبات پرینت گرفته و در تجمع بعنوان پلاکارد همراه داشته باشید.
مطالباتی که روی پلاکاردها باید نوشته شود به قرار زیر است
1 . حقوق و دستمزد بالای خط فقر حق معلمان بازنشسته و شاغل است.
2 . بیمه کارآمد حق معلمان بازنشسته و شاغل است.
3 . تشکل یابی مستقل و آزاد حق ماست.
4 . معلمان زندانی را آزاد کنید.
5 . ما خواهان رفع تبعیض از ساختار نظام آموزشی هستیم
6 . قانون مدیریت خدمات کشوری را اجرا کنید.
7 . پرداخت به موقع حق الزحمه اضافه کاری وظیفه دولت است.
8 . دسترسی به آموزش کیفی، رایگان و عادلانه حق تمام دانش آموزان است.
 9. پولی سازی و خصوصی سازی آموزش را متوقف کنید
10.  ما هر نوع خشونت در مدارس را محکوم می کنیم.
11. اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان را اصلاح کنید انتخابات نماینده معلمان باید مجددا برگزار شود.
12 . ما با هر نوع تبعیض و بی عدالتی مخالفیم.
13. معلمان از فقر و فرق بیزارند.
14 . ما خواهان بودجه عادلانه برای آموزش و پرورش هستیم.
شورای هماهنگی ضمن تشکر و قدردانی از حمایت های مردمی و نهادهای مدنی و ابراز خشنودی بخاطر فراگیر شدن مطالبات صنفی و آموزشی نزد سایر اقشار جامعه و نهادهای مدنی تاکید می کند این شورا تشکیلاتی صنفی ، مدنی ، مستقل و عصاره تشکل های صنفی سراسر کشور است و هیچ وابستگی به جریانات و گروههای سیاسی خارج و داخل کشور (درون و بیرون حاکمیت) ندارد و حرکات اعتراضی خود را با توجه به مطالبات صنفی و آموزشی معلمان پیگیری و اجرا می کند و بر مبنای اصل 27 قانون اساسی تجمعات معلمان قانونی و برحق است، لذا از تمام فرهنگیان شاغل و بازنشسته دعوت می شود متحدانه و همبسته با نظم و هماهنگی در تجمع سراسری فردا بیستم اردیبهشت ماه شرکت نمایند.
لازم به ذکر است تا ساعاتی دیگر قطعنامه پایانی جهت تکثیر و قرائت در پایان تجمع در دسترس تشکل ها و فعالان صنفی قرار می گیرد. لطفا از طریق کانال شورای هماهنگی مواضع رسمی ما را دنبال نمایید.
19 اردیبهشت 97
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران



بیانیه ی ۸۰ تشکل ساختمانی به مناسبت اول ماه مه : دستمزد زیر خط فقر، ستمی آشکار بر کارگران


بیانیه ی ۸۰ تشکل ساختمانی به مناسبت اول ماه مه : دستمزد زیر خط فقر، ستمی آشکار بر کارگران
ما کارگران ساختمانی باور داریم که با همبستگی همه کارگران در بخش‌های گوناگون می‌توان شرایط بهتری برای زندگی را فراهم آورد هشتاد تشکل صنفی کارگران و استادکاران ساختمان از سراسر کشور به مناسبت روز جهانی کارگر، بیانیه مشترک صادر کردند.در این بیانیه ضمن اشاره به مشکلات معیشتی و شغلی کارگران بخش ساختمان، مهم‌ترین مطالبات و خواسته‌های این گروه از کارگران بیان شده‌ است.در آستانه روز جهانی کارگر، امروزه بر همه روشن شده است که فاصله میان دستمزدها و هزینه‌های زندگی حداقلی برای کارگران به دره عمیقی تبدیل شده است. سیاستگذاران و مجریان برنامه‌ها و سیاست‌های اقتصادی در بخش دولتی و خصوصی، کمترین توجهی به شرایط زندگی اکثریت مطلق آحاد جامعه ندارند و تنها خود را متعهد به حفظ سودآوری سرمایه می‌دانند. در این شرایط، سیاست‌های خانمان برانداز اقتصادی چند دهه است که با شدت دنبال شده و اجرا می‌گردد اما این روند خصوصی‌سازی و حذف خدمات اجتماعی طی یک دهه گذشته با شدت وحدت بیشتری اجرائی گردیده که به فقر و فلاکت، بیکاری و سایر ناهنجاری‌های اجتماعی می‌انجامد.کارگران بخش ساختمان به عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین بخش‌های صنعتی کشور بنا به دلایل متعدد از این نابه‌سامانی‌های اقتصادی طی سال‌های گذشته بیشترین آسیب ها را متحمل شده‌اند. بیکارسازی‌های گسترده، رکود ساخت و ساز و ....که این شرایط باعث شده تا دست شرکت‌های ساختمانی و پیمانکاران خصوصی در تضییع حقوق کارگران و استادکاران بخش‌های مختلف کاملا باز و شرایط دلخواه خود را بر زحمت‌کشان در این بخش از اقتصاد کشور تحمیل کنند. کارگران شاغل در بخش‌های مختلف ساختمانی، مانند کارگران در سایر بخش‌های اقتصادی کشور همچنان از دستمزدهایی نامتناسب با هزینه‌های زندگی برخوردار هستند اما آنچه که بیشترین لطمه را بر زندگی این بخش از کارگران کشور وارد می‌کند، عدم امنیت شغلی، عدم ایمنی محیط‌های کاری و پراکندگی جغرافیایی کارگران ساختمانی است.از همین رو ما کارگران ساختمانی به عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین بخش‌های کارگری ضمن گرامی‌داشت روز جهانی کارگر و همصدا با سایر گارگران اعلام می‌داریم: ۱- تعیین حداقل دستمزد چندین برابری زیر خط فقر اعلام شده توسط نماینده کارفرمایان و دولت، ستمی آشکار بر زندگی میلیونها مزد بگیر است. ۲- سهمیه‌بندی بیمه کارگران ساختمانی بر‌خلاف ماده ۵ تامین اجتماعی هنوز وجود دارد و ما کارگران ساختمانی خواهان لغو سهمیه بیمه هستیم. ۳_الزام کارفرمایان به تامین امنیت محیط‌های کاری و تامین ابزارهای ایمنی برای کارگران شاغل در کارگاه‌های ساختمانی طبق ماده ۹۵ قانون کار ۴- تامین امنیت شغلی برای کارگران شاغل در کارگاه‌های ساختمانی، از طریق قراردادهای قانونی و پرداخت بیمه بیکاری در ایام رکود شغلی و بیکاری. ۵-پرداخت هزینه‌های درمانی و دستمزد ایام بیماری به کارگران آسیب دیده از حوادث شغلی ۶- لحاظ کردن مشاغل مختلف در بخش ساختمان در زمره کارهای سخت و زیان‌آور و اعمال شرایط بازنشستگی کارگران ساختمانی براساس این طبقه‌بندی ۷- حذف موانع تشکل یابی کارگران و به رسمیت شناختن تشکل‌های کارگری به عنوان نمایندگان کارگر از سوی کارفرمایان و ادارات دولتی ۸_ تلاش در‌جهت آگاهی و ارتقا جایگاه اجتماعی کارگران ۹- کوتاه شدن دست دولت از صندوق تامین اجتماعی (حذف بند ز تبصره ۷ از قانون بودجه ۹۷) و شفاف نمودن وضعیت صندوق‌ها ۱۰_ شرایط وخیم ساخت و ساز و بیکاری گسترده کارگران و استادکاران ساختمانی ۱۱- پرداخت بدهی دولت به صندوق‌های بیمه ۱۲_ اجرایی شدن ماده‌های ۱۲۰ و ۱۲۱ قانون کار ما کارگران و استادکاران ساختمانی باور داریم که با همبستگی همه کارگران در بخش‌های گوناگون می‌توان شرایط بهتری برای زندگی را فراهم آورد.امضا کنندگان:۱_ انجمن صنفی کارگران و استادکاران ساختمانی مریوان وسرواباد ۲_کانون انجمن های کارگران ساختمانی کشور ۳_انجمن صنفی کارگران ساختمانی کامیاران ۴_انجمم انجمن های کارکران ساختمانی بندرگز ۵_کانون انجمن کارگران ساختمانی قم ۶_انجمن صنفی کارگران ساختمانی میاندوآب ۷_انجمن صنفی کارگران ساختمانی البرز ۸_کانون کارگران ساختمانی استان گیلان ۹_انجمن صنفی کارگران ساختمانی لاهیجان ۱۰_انجمن صنفی کارگران ساختمانی بوکان ۱۱_انجمن صنفی کارگران ساختمانی البرز قزوین ۱۲_انجمن صنفی کارگران ساختمانی رشت ۱۳_انجمن صنفی کارگران ساختمانی شهرری و حسن آباد فشافویه ۱۴_انجمن صنفی کارگران ساختمانی چناران ۱۵_انجمن صنفی کارگران ساختمانی نقده ۱۶_انجمن صنفی کارگران ساختمانی مانه و سملقان ۱۷_انجمن صنفی کارگران ساختمانی بیله سوار ۱۸_انجمن صنفی کارگران ساختمانی آبادان ۱۹_کانون کارگران ساختمانی استان مرکزی ۲۰_انجمن صنفی کارگران ساختمانی بیرجند ۲۱_انجمن صنفی کارگران ساختمانی دزفول ۲۲_انجمن صنفی کارگران ساختمانی قروه ۲۳_انجمن صنفی کارگران ساختمانی بندرانزلی ۲۴_انجمن صنفی کارگران ساختمانی خمین ۲۵_انجمن صنفی کارگران ساختمانی پاوه ۲۶_انجمن صنفی کارگری ساختمانی سراسیاب ملارد ۲۷_انجمن صنفی کارگری نقاشان مناطق ۹ و۲۲ تهران ۲۸_انجمن صنفی کارگران ساختمانی جوانرود ۲۹_انجمن صنفی کارگران ساختمانی چهارمحال بختیاری ۳۰_انجمن صنفی کارگران ساختمانی دهگلان ۳۲_ انجمن صنفی کارگرانن ساختمانی سقز ۳۲_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی کازرون ۳۳- انجمن صنفی کارگران ساختمانی لارستان ۳۴_انجمن صنفی کارگران ساختمانی شاهین دژ ۳۵_انجمن صنفی کارگران ساختمانی قاینات ۳۶_ انجمن صنفی ساختمانی آرماتوربند شهریار ۳۷_ کانون انجمن کارگران ساختمانی کردستان ۳۸_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی فردوسیه و وحیدیه ۳۹_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی سنندج ۴۰_انجمن صنفی کارگران ساختمانی اردکان ۴۱_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی قرچک ۴۲_ انجمن صنفی کارگران ساختماتی تبریز ۴۳_انجمن صنفی کارگران ساختمانی یزد ۴۴_انجمن صنفی کارگران ساختمانی گرمسار ۴۵_انجمن صنفی کارگران ساختمانی شوش دانیال ۴۶_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی نقاش پاکدشت ۴۷_انجمن صنفی کارگران ساختمانی فیروزآباد فارس ۴۸_انجمن صنفی کارگران ساختمانی مراغه ۴۹_ انجمن شهرستان خنج وحومه استان فارس ۵۰_ کانون انجمن کارگران ساختمانی اردبیل ۵۱_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی اردبیل ۵۲_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی کرمانشاه ۵۳_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی دماوند ۵۴_انجمن صنفی کارگران ساختمانی بوئین زهرا ۵۵_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی نمین (اردبیل)۵۶_انجمن صنفی ساختمانی ساختمانی اقلید فارس ۵۷_ انجمن صنفی کارگران ساختمانی خرمشهر ۵۸ _کانون انجمن کارگران ساختمانی خوزستان ۵۹_انجمن صنفی کارگران ساختمانی نقاش کاشان ۶۰_انجمن صنفی کارگران ساختمانی قشم ۶۱_انجمن صنفی کارگران ساختمانی گچکار مشهد ۶۲_انجمن صنفی کارگران ساختمانی ارومیه ۶۳_انجمن صنفی کارگران ساختمانی دلیجان ۶۴_انجمن صنفی کارگران ساختمانی کاشیکار و سنگکار سراسیاب ۶۵_انجمن صنفی کارگران ساختمانی مارلیک ۶۶_انجمن صنفی کارگران ساختمانی آستارا ۶۷_انجمن صنفی کارگران ساختمانی دیواندره ۶۸_انجمن صنفی کارگران ساختمانی اسالم گیلان ۶۹_انجمن صنفی کارگران ساختمانی سیاهکل ۷۰_انجمن های نازکاران ،سفت کاران وتاسیسات رشت ۷۱_انجمن صنفی کارگران واستاد کاران خلیل آباد خراسان رضوی ۷۲_انجمن صنفی جوشکارواسکلت ساز ملارد ۷۳_انجمن صنفی کارگران ساختمانی کاشان ۷۴_انجمن صنفی کارگران ساختمانی قم ۷۵_انجمن صنفی کارگران ساختمانی املش ۷۶-انجمن صنفی کارگران ساختمانی کرمان ۷۷_کانون انجمنهای صنفی کارگری کرمانشاه ۷۸_انجمن صنفی کارگران ساختمانی بندرامام خمینی ره ۷۹_انجمن صنفی کارگران ساختمانی مرکزی ۸۰_انجمن صنفی کارگران ساختمانی برقکار کرمانشاه


۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۲, چهارشنبه

جمهوری نکبت آخوندها و جسد رضاخان



جمهوری نکبت آخوندها و جسد رضاخان

حکومت نکبت و بدبختی، حکومت ریا و فریب، حکومت جانیان فاسد و دزد، حکومت آخوندهای و مکلاهای متحجر چنان گندابی ببار آورده است که رضا خان میر پنج در میان این کوران یک چشم «پادشاه» شده و سران کریه این حکومت باید از جسد وی بترسند! شگفتا که روزگار و تاریخ چه بازی ها که نمیکند!

***
گویا جسدی پیدا شده که گفته میشود رضا شاه است. شاهی سرور و ارباب مردم خویش و مطیع و منقاد امپریالیستها.
 وی با کودتای امپریالیستی  انگلیس در سال 1299 و با رهبری آیرون ساید ژنرال انگلیسی و کمک سید ضیاء خائن و نوکر حلقه بگوش و سرسپرده انگلستان بر سرکار آمد. این سگ زنجیری انگلستان مدت بیست سال ایران را جهنم  مردم و آزادیخواهان و مبارزان ایران ساخت. فقر و قحطی و فلاکت تقریبا بیست ساله برای مردم و اسارت و دربندی برای پیشروان فرهنگ و سیاست. وی بسیاری از روشنفکران و انقلابیون  را یا دربند کرد و یا کشت که برخی از آنها همچون میرزاده عشقی، فرخی یزدی و تقی ارانی از بزرگترین استعدادها و نوابغ این مملکت بودند. تمام املاک کشور را با دسیسه بازی و ریا کاری و کاغذ بازی و زور بالا کشید وثروتمندترین مرد کشور شد.
پس از آغاز جنگ جهانی دوم و موضع گیری رضاخان به نفع آلمان هیتلری، امپریالیسم انگلستان که با  آلمان در جنگ بود رضا خان را برداشت و به جزیره موریس در افریقای جنوبی فرستاد و بنا به گفته ای رایج در تمامی  دهه های پس از آن میان مردم«آنکه آوردش، بردش».
 پس از شهریور بیست و رفتن رضا خان قلدر، مردم ایران و بویژه رنجبران و محرومان که در فقر و فاقه وصف ناشدنی میزیستند برای نخستین بار و پس از دوران انقلاب مشروطه نفس راحتی کشیدند و مشکل که میشد در آن زمان فردی را یافت که برای وی دلسوزی کرده باشد. در دوران پس از حکومت وی که مردم توانستند تا حدودی روزنامه های آزاد داشته باشند، تمامی کاسه و کوزه رضا خان و تمامی جنایت ها، دزدی ها و مال  و ملک و املاک بالا کشیدن های وی بوسیله نیروهای پیشرو افشا گردید و مردم و بویژه کارگران و زحمتکشان وی را بیشتر شناختند. وضع این شخص به گونه ای بود که پسرش نیز در ظاهر به دوخت و دوز و رفوگری دزدیهای و غصب اموال مردم بوسیله وی پرداخت؛ و بالاخره، حتی پس از کودتای آمریکایی – انگلیسی 28 مرداد 32 در مدت بیست و پنج سال حکومت  مستبدانه پسرش نیز دفاع از وی براحتی و حتی از مجاری رسمی ممکن نبود و یا بردی نداشت.

***
اکنون آخوندها و مکلاهای تباه وضع را بگونه ای درآورده اند که قلدری حقیر در تاریخ این مملکت«شاه»ی شده است. و برخی در میان مردم، خود خواسته و بواسطه برخی اقداماتی که در جهت از بین بردن خانخانی، یگانه کردن کشورو مدرن کردن اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران در زمان وی انجام شد، و یا در نتیجه تبلیغات سلطنت طلبان آمریکایی که مشتی یاوه در مورد نقش وی در مقابله با  آخوندها و مذهب و بهبود اوضاع ایران تحویل مردم میدهند، باید برای رضاشاه آه بکشند و یاد دوران وی کنند و بیش ازجایگاه  این اقدامات در تاریخ اقتصادی- سیاسی ایران به آنها ارج گذارند. اقداماتی که اولا بجز بخشی ناچیز بوسیله وی صورت نگرفت، بلکه بدستور امپریالیستها و در راسشان امپریالیسم انگلستان و در جهت پاسخ گویی به نیازهای نوین امپریالیستی و نیز در تقابل با انقلاب سوسیالیستی اکتبر روسیه صورت گرفت؛ و دوما به هر حال پس از انقلاب بزرگ مشروطه و برای خاموشی شور انقلاب و رشد سیاسی مردم و بویژه  طبقه کارگر و زحمتکشان ایران بناچاراین اقدامات را باید صورت میداد.  
آخوندها و مکلاهای مذهبی چهل سال مملکت را در دست خود گرفته اند و چنان گندابی ببار آورده اند که اقدامات ناچیز انجام شده دردوران وی بزرگ جلوه میکنند. اقداماتی که بسیاری از آنها از سوی بسیاری از رهبران مبارزه و انقلابی و ملی نقد شده است؛ و محال که بتوان چیزی در رسای این اعمال رضاخان در هر کتاب تاریخی که واقع بینانه و منصفانه نوشته شده، یافت .

***
یک نکته مهم این میان وجود دارد و آن این است که برخی از میان جوانان از دست آخوندهای متحجر به رضاشاه پناه میبرند. آنان نکاتی را در رضا شاه، برجسته میکنند که درست در تقابل با حکومت متحجر کنونی اسلامی است. یعنی اعمالی که در جهت مدرن کردن جامعه انجام داد و مثلا حجاب از سر زنان برداشت و یا برخی اوقات و البته نه همیشه و به عنوان یک سیاست کلی، رفتاری که با آخوندها که عموما جیره خوار و پشتیبان شاهان بودند، در پیش گرفته و آنها را در چارچوبهای معینی منکوب کرد.
اما اکنون حکام مستبد وحشتزده جسد وی را درجایی خاک میکنند(اگر خاک کرده باشند!؟ و دود نکرده باشند) و اجازه نمیدهند که عموم مردم بفهمندکجاست!؟
باری این حکومتیان چه کرده اند که باید از جسد یک هیولا بترسند؟ آیا این نیست که اینها هیولاتر از وی بوده اند؟ اینانی که  با ادعای پاکی آمدند و از خودشان ناپاک تر نبود! با ادعای صداقت و راستی آمدند و از خودشان سالوس تر، دروغ گوتر و فریبکار تر نبود! با ادعای پرهیز کاری آمدند و از خودشان پر خواب و خور و حریص تر در جمع آوری مال دنیا و شهوتران تر نبود؛ با ادعای افتادگی و فروتنی آمدند و از خودشان خودپرست تر، بخیل تر و انحصارطالب تر نبود! با ادعای وارستگی آمدند و از خودشان جانی تر و کریه تر نبود!
هیچ عجیب نیست که در مقابل اینان رضا خان، رضا «شاه» شود و در مقابل این متحجرین جامه ای نو بر تن کند!  

***
  از نظرکمونیستها این جسد کوچکترین اهمیتی ندارد. شصت سال وجود داشته و مردم و بویژه کارگران برایش تره هم خرد نمیکردند. اما اکنون که صحبت آن در میان برخی جوانان و مردم مطرح شده و سلطنت طلبان نیز پیرامون آن جار و جنجال براه میاندازند، درست آن است که مردم بدانند که در کجا دفن شده است تا هر کس دوست دارد برود و زیر پرچم رضا خان قلدر قرار گیرد و برای یکی از مستبدترین و جنایتکارترین شاهان تاریخ ایران سینه چاک دهد و یاد دوران وی را بکند. 
اسلاف ما کمونیستها با زنده ی رضاخان و حکومتش شجاعانه و تا پای جان نبرد کردند؛ آنها نه از رضا خان  ترسی داشته اند و نه از بزرگتر از رضاخان. براستی این او (و اربابان انگلیسی و آلمانی او) بود که  از کمونیستها وحشت داشت و حتی مذهب و روحانیون را در مقابل آنان همواره تقویت کرد و جاه و مقام بخشید. 
اما جسدش: وظیفه ما این است که با سلاح قلم و تصویر و خاطره و تاریخ ذهن جوانان مملکت را نسبت به دوران وی روشن کنیم چرا که جمهوری اسلامی و حکومت آخوندهای فاسد و دزد گندابی ببار آورده اند که برای نخستین بار در تاریخ، جسد وی اهمیت پیدا کند و عده ای را بدنبال سرنوشت خود بکشاند!
هرمز دامان
اردیبهشت 96

۱۳۹۷ اردیبهشت ۷, جمعه

به مناسبت روز جهانی کارگر


به مناسبت روز جهانی کارگر

روز نخست ماه مه روز جهانی کارگر است. روزی برای بزرگداشت مبارزه بزرگ کارگران شیکاگو؛ و روزی برای همبستگی و مبارزه تمامی کارگران جهان و به امید و برای برداشتن گامی بسوی آینده. آینده ی سوسیالیستی و کمونیستی.  کمونیسم یعنی نظامی که در آن استثمار انسان از انسان وجود نداشته و برابری و آزادی حرف نخست و حاکم باشد؛ نظامی که در آن برابری و آزادی برای تمامی انسانها، برای فرد فرد انسانها وجود داشته باشد و هیچ فردی در جهان زیر ستم نباشد. هر فرد بخشی از جمع و هر جمع بخشی از هر فرد باشد.
 طبقه کارگر ایران بخشی از طبقه کارگر جهانی است و تلاشهای آگاهان و پیشروان صادق و وارسته این طبقه طی صدسال که از پدید آمدنش میگذرد، تماما در خدمت به آرمان سوسیالیسم و کمونیسم بوده است...

سال گذشته را میتوان سالی نامید که در آن کارگران ایران برای نخستین بار پس از سالهای 76 بیشترین حضور را در جنبش عمومی دموکراتیک خلق ایران داشتند و با اعتراضات و اعتصابات خود وجه کارگری بیشتری به این جنبش بخشیدند و رنگ کارگری بیشتری برآن زدند. جنبش بزرگ و با شکوه دی ماه 96 که تمامی ایران را لرزاند و اشکالی ابتدایی از آینده  تکامل جنبش جاری را نشان همگان داد، نیز در اساس به نیروهای کارگری و توده های زحمتکش جوان و بیکار شهر و روستا و خانواده های کارگری و دهقانی متکی بود. وجود گسترده تر و قوی تر طبقه کارگر در این جنبش ها درعین حال امکانات معین این طبقه را برای در رهبری قرار گرفتن در آن بیشتر نشان داد. کافی است مقایسه ای میان کمیت تعداد شرکت کننده در اعتصابات و اعتراضات کارگری و نیروی پنهان در این اعتصابات و اعتراضات و همچنین جنبش دی ماه، با دیگر جنبشهای جاری بعمل آید تا این امر هر چه بیشتر آشکار گردد؛ و این تازه در شرایطی است که تمامی طبقه کارگر در این مبارزات شرکت نداشته و بخش بزرگ و اصلی کارخانه ها و کارخانجات صنعتی و موسسسات تجاری و خدماتی بویژه کارگران نفت در جنبش مذکور خواه اعتصابی و اعتراضی خواه جنبش عمومی دی ماه حضوری و یا حداقل حضور محسوسی نداشتند.
 فشار طاقت فرسای بحران اقتصادی و شرایط خاصی که ایجاد کرده است یعنی بسته شدن کارخانجات، اخراج کارگران بوسیله سرمایه داران و بیکار شدن عده هر چه بیشتری از کارگران شاغل، پرداخت نکردن دستمزدها و به عقب افتادن مداوم آنها، قراردادهای سفیدی که کارگران را مجبور به امضای آنها میکنند، نبود توازن میان حداقل هزینه های زندگی و حداقل دستمزد و نیز تورم مداوم که همین دستمزد ناکافی( که تقریبا یک چهارم حداقل دستمزدی که باید در نظر گرفته شود، در نظر گرفته شده) برای حداقل نیازهای زندگی را نیز به سرعت به مقداری کمتر از ارزش واقعی آن میراند (یک چهارم خط فقر میشود یک ششم و بعد یک هشتم خط فقر) و نتیجه همه ی اینها قرار گرفتن طبقه کارگر ایران در بی چیزی و فقری بیشتر و سفره ای خالی تر، اینهاست مسائلی که در حال حاضر محرک اصلی بخشهایی از طبقه کارگر برای اعتراض، اعتصاب، تظاهراتها و متینگ های خیابانی بوده و هست.
پیگیری خواستهای صنفی و اقتصادی بوسیله کارگران به اعتراض، اعتصاب و تظاهراتهای خیابانی  انجامید و می انجامد. کارگران به این دلیل که میبینند  سرمایه دار و مدیر عامل محلی به کارگران نمیگذارد و پشیزی ارزش برای خواستهای آنها قائل نیست (و این در شرایط نبود سازمانهای  صنفی و سیاسی طبقه کارگر امری عادی است) کار را به اعتراضات خیابانی و متینگهای عمومی و تظاهرات در خیابانها میکشانند. آنان میخواهند مردم را نسبت به خواستهای برحق خود آگاه کنند و به پشتیبانی خود بکشانند و مسئولان نیز حرف آنها را بفهمند و به آنها در مجبور کردن کارفرمای منفرد آنان در دادن حق و حقوق آنها کمک کنند.
اما حکومت اسلامی که حکومت مشتی سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور آخوند و مکلای فاسد و دزد با رنگ و لعابی دینی و مذهبی است با شدت هر چه بیشتری با این اعتراضات برخورد میکند. آنها را به شدیدترین اشکال خود و با استفاده از نیروهای سپاه، بسیج و نیروهای انتظامی سرکوب میکند، پیشروترین  کارگران را دستگیر میکند و به گوشه ی شکنجه گاهها و زندانها میفرستد و هر گونه تلاش کارگران را برای ایجاد تشکل های مستقل صنفی به اشکال مختلف به شکست میکشاند.
میگوییم سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور و منظور ما سرمایه دارانی است که شریانهای اصلی اقتصاد را در انحصار خود داشته و سود بری شان از داد و ستد نابرابر تولیدی، تجاری، بانکی با انحصارات بزرگ امپریالیستی کشورهایی مانند آمریکا، انگلستان، ژاپن، آلمان، فرانسه و روسیه  و غیره است؛ که اکنون با توجه به شدت گرفتن تضادها بین حکومت اسلامی و امپریالیستها و تحریم حکومت اسلامی بوسیله آنها، نه مستقیما از طریق خود این امپریالیستها، بلکه  بوسیله واسطه های آنها مانند چین و هند و کره جنوبی و غیره صورت میگیرد. این سرمایه داران نه تنها اقتصاد را در کنترل خود دارند بلکه تمامی دولت و دستگاه فرهنگی کشور را نیز در انحصار و اختیار خود داشته و بوسیله این ارگانهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تسلط خود را به تمامی کارگران و زحمتکشان  و تمامی توده های زیر ستم تمامی طبقات مردمی اعمال میکنند .
به این ترتیب کارگران خود را نه تنها در مقابل سرمایه دار صاحب کارخانه خود، بلکه در مقابل دولت سرمایه داران متحجر و نیروها و ارگانهای نظامی و قضایی حکومت اسلامی نیز میبیند. ارگانهایی که وظیفه شان سرکوب اعتراضات کارگران است.
آنچه  که غریب است این است که کارگران یک کارخانه خواستار مقابله با کارفرمای منفرد خود بوده اند ونه با دولت و نیروهای نظامی و دستگاه قضایی اش، اما یک دفعه پای نیروهای نظامی و قضایی به میان می آید و کارگران خود را در مقابل اینان می یابند. نکته این است که آن سرمایه دارمنفردی که کارگران یک کارخانه با آن طرف بودند، تنها در اداره امور اقتصادی کارخانه خود منفرد است، اما او به همراه طبقه سرمایه دار دارای تشکیلاتی وسیع و قدر قدرت به نام دولت است که به عالی ترین و شکیل ترین صورت سازمان یافته و پیشرفته ترین دستگاهها و سلاحها را دارد. وظیفه این دولت (و در ایران نه تنها بخش اجرایی دولت، بلکه تمامی ارگانهای حکومتی که همه روی هم دولت طبقه یا طبقات حاکم را تشکیل میدهند) صرفا رتق و فتق امور جاری کشور نیست، بلکه اساسا برای حفاظت از منافع طبقه سرمایه دار بوروکرات - کمپرادور حاکم و سرکوب هر  اعتصاب و حرکت و جنبشی است که این منافع را تهدید کند. در واقع حل وفصل مسائل و امور جاری در کشور هم  بر اساس همین مسئله اساسی و کلیدی صورت میگیرد. اینجا کارگران متوجه میشوند که آنچه را که طبقه سرمایه دار به کارگران اجازه نمیدهد داشته باشند، یعنی تشکلات صنفی و سیاسی خود، خود این طبقه سرمایه دار عالی ترین اشکال آنرا دارد و به عالی ترین اشکال هم از آن برای سرکوب هر مبارزه کارگران استفاده میکند.
در نتیجه این وضعیت کارگران پی میبرند که نمیتوانند صرفا با نیروی صرف کارگران یک کارخانه در مقابل سرمایه دار منفرد خود قرار گیرند؛ زیرا در این مبارزه، دولت سرمایه داران بسرعت به کمک آن سرمایه دار منفرد و بسراغ کارگران آن کارخانه آمده و زیر نامهای مختلف به سرکوب مبارزات کارگران دست میزند. آنها بروشنی در میابند تا بشکل یک طبقه متحد نشوند و تشکلات صنفی خود را بوجود نیاورند، نمیتوانند مبارزه خود را پیش برند و مقابل یک دولت و نیروهای سرکوب نظامی و قضایی قرار گرفته و پیروز شوند.
ایجاد تشکلات صنفی ای همچون سندیکا و اتحادیه  در ابعاد وسیع نیز گرچه در این نظام و حکومت متحجر غیرممکن است، با این همه چنانچه بوسیله سیلی سنگین از مبارزات کارگران بوجود آیند - و البته بوجود آمدنشان غنیمتی برای کارگران است - باز هم نمیتوانند مشکلات طبقه کارگر را حل کنند. چرا که این تشکلات در بهترین شرایط میتوانند صرفا وضع طبقه کارگر را درهمین نظام موجودی که ماهیتا به نفع سرمایه داران متحجر وابسته به امپریالیسم است، بهبود بخشند.
 به این ترتیب دایره ای نسبتا بسته ایجاد میشود. کارگران تحت فشار قرار میگیرند و در بهترین حالت و با اعتراضات خود وضع را تا حدودی بر میگردانند و شرایط اقتصادی نسبتا مساعدی برای خود درست میکنند. اما این امر هیچ تضمینی ندارد. از یک سو هر بار با یک بحران و رکود اقتصادی وضع کارگران به هم میریزد و سرمایه داران آنها را از کارخانه ها بیرون میریزند و در بیکاری و فقر و بدیختی قرار میدهند و  از سوی دیگر کارگران در بهترین حالت مجبورند در نظامی زندگی کنند که برای سرمایه داران، آقایی و بهترین شرایط زندگی و برای کارگران بدترین شرایط یعنی بندگی و  استثمار شدن را بوسیله سرمایه داران در بر دارد. به عبارت دیگر در نظامی که استثمار انسان از انسان وجه اساسی آن است. کارگران برای اینکه به این استثمار پایان دهند، نه تنها صرفا برای بهبود موقعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خود در این نظام و برای ایجاد شرایط و موقعیت بهتر برای پیشبرد مبارزه، بلکه باید برای سرنگونی این نظام و برقراری نظامی سوسیالیستی و کمونیستی مبارزه کند.
برای اینکه کارگران بتوانند به این اندیشه و آرمان بزرگ جامه عمل پوشانند، باید نخست خود به عنوان یک طبقه و در یک حزب سیاسی یعنی حزب کمونیست متحد شوند و سپس تمامی  قشرهای زحمتکش شهری و روستایی، نیمه پرولتارها، دهقانان و کشاورزان و خرده بورژوازی را که در این نظام همچون طبقه کارگر زیر استثمار و ستم هستند، پیرامون خود متحد کنند. بدون انجام این وظایف، طبقه کارگر به تنهایی و صرفا با اتکاء به نیروی خود نمیتواند نظام کنونی را ساقط کرده و نظام دموکراتیک و سوسیالیستی ایجاد نماید.
از سوی دیگرهمانگونه که میبینیم امپریالیستها دندانهایشان را تیز کرده اند و آماده حمله به تمامی نقاطی هستند که جنبشی مردمی پا میگیرد. همانگونه که دیدیم آنها به لیبی و سوریه حمله کردند. مردم لیبی را که انقلابی برای بهبود وضعیت خود سامان دادند در وضعیت اسفناکی قرار دادند و مردم سوریه را که با تمامی وجود علیه حکومت بشار اسد انقلاب کرده بودند با پاره پاره کردن و ایجاد وضعیتی در کشور که هر قسمت آن ساز جداگانه ای زند و نیز تداوم جنگ، به سویی کشاندند که اکنون شاهد آن هستیم. وضع برای مردم تونس و مصر نیز با تفاوتهایی همین گونه است و امپریالیستها اجازه ندادند که این انقلابات منطبق با میل مردم این کشورهای سیر کند و آنها را در پیچ و خم حکومتهایی که در نهایت خودشان پشت جابجایشان بودند، گرفتار و منکوب کردند. یکی از علل اساسی این که این دو کشور وضعیتی مانند لیبی و سوریه نیافتند این است که اینها  زیر سیطره  بلوک غرب بودند، در حالیکه لیبی و سوریه زیر سیطره امپریالیسم روسیه قرار داشتند و تلاش امپریالیستهای غربی نه تنها این بود که انقلاب ملتهای لیبی و سوریه را به شکست کشانند، بلکه در عین حال این بود که در رقابت با روسیه مناطق بیشتری را از چنگ امپریالیسم روس درآورند.
 به این ترتیب طبقه کارگر ایران برای ایجاد نظامی مستقل، دموکراتیک، سوسیالیستی و کمونیستی تنها با ارتجاع متحجر کشور خود روبرو نیست، بلکه با کل امپریالیسم جهانی بویژه امپریالیسم امریکا و اروپای غربی و ژاپن روبروست که ایران را ملک طلق خود میدانند و مایلند طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا را هر چه بیشتر استثمار کرده و در عین حال مردم این کشور را صرفا به صدور یک ماده معدنی یعنی نفت وادار کرده و از هرگونه خلاقیت تولیدی آنها و ایجاد کشوری مستقل، متکی به خود و آباد که در آن استثمار انسان از انسان وجود نداشته باشد و کارگران ارباب خود باشند و آزاد و برابر در کنار یکدیگر زندگی کنند، جلوگیری نمایند.
این ها اموری است که وظایف طبقه کارگر را در ایران و نه تنها در ایران بلکه در هر کشور زیر سلطه( و نیز در تمامی کشورهای سرمایه داری اصلی)، سنگین، سخت و مشکل میکند. این وظایف نشان میدهد که چقدر ساز و کار طبقه کارگر بویژه در ایران که ما اکنون در باره آن صحیت میکنیم، در قیاس با وظایفی که بدوشش است، بدوی و عقب مانده است. برای همین است که باید گام به گام به پیش رفت و کوه مشکلات را به تدریج از پیش پای برداشت.
با توجه به وضعیت کنونی در ایران یعنی امکان تداوم بحران اقتصادی کنونی، احتمال خروج امپریالیسم آمریکا از برجام و شدت یافتن تحریم ها، دورنمای وضع زندگی طبقه کارگر و تمامی زحمتکشان و طبقات زیر ستم در سال آینده بدتر خواهد بود و به فلاکت بیشتری خواهند افتاد.این یک سوی قضیه است.
 و اما سوی دوم قضیه این است که سال نود وشش یک سال پربار نه تنها از نقطه نظر مبارزات طبقه کارگر، بلکه از نظر مبارزات  تمامی ملتهای زیر ستم، زنان، دانشجویان، جوانان، اقشار و گروههای مذهبی که زیر ظلم هستند و تمامی توده های زحمتکش بود. سالی که حکومت اسلامی آخوندها و مکلاهای متحجر سرمایه دار و مال خوار در آن به لرزه در آمد و بخش هایی از حکومتگران بنا به گفته برخی از مسئولین همین نظام، مال و اموال را برداشته و به بیرون کشور گریختند. این امر نوید میدهد که سال 97 از نظر مبارزات طبقه کارگر و تمامی زحمتکشان، ملیتها، مذاهب زیر ستم، زنان، دانشجویان و جوانان  سالی پر خروش تر و پربارتر باشد و تمامی اتفاقات و حوادث شتاب بیشتری گیرند و گاه آنچه همچون گره ای کور و بازنشدنی جلوه میکند، طی سالها و دهه ها راکد میماند و حل و فصل نمیشود، طی چند ماه، گاه چند هفته و گاه حتی چند روز باز شود و با شتابی حیرت انگیز حل و فصل گردد.
 تمامی کارگران پیشرو باید دست به دست یکدیگر دهند و گام به گام رو بجلو مسائل را حل کنند: از ایجاد تشکلات صنفی ای مانند سندیکا و اتحادیه گرفته تا تشکلات سیاسی یعنی حزب کمونیست. از تشکیل حزب تا تشکیل جبهه متحد تمامی طبقات خلقی به رهبری طبقه کارگر و ایجاد ارتش کارگران و دهقانان و زحمتکشان مسلح و از آن بسوی کسب قدرت سیاسی و برقراری یک حکومت دموکراتیک و سوسیالیستی. هر کدام از این گامها لزوما نباید تمام شود تا گام بعدی آغاز گردد و ضمنا ممکن است از نظمی که ما به آنها دادیم به گونه ای تام و تمام پیروی نکند. 
بدون تردید سال جاری بیشتر از آن طبقه کارگر ایران خواهد بود. برای کارگران روز اول ماه  مه که روز همبستگی کارگران است میتواند روزی مهم در مبارزات سال جاری باشد.  

سرنگون باد حکومت متحجر اسلامی کنونی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک مردمی
زنده باد کمونیسم
جمعی از مائوئیستهای ایران 
8 اریبهشت 1397