۱۴۰۳ بهمن ۱۵, دوشنبه

خبرگزاری هرانا - روز جهانی زن؛ لیست جامع زنان زندانی عقیدتی در ایران

 

 

               ۱۴۰۲/۱۲/۱۶.

هدف از انتشار گزارش پیش رو در این روز، افزایش آگاهی عمومی درباره وضعیت زنان، به ویژه آن دسته از زنان که به خاطر باورهای ایدئولوژیک، سیاسی، یا دینی خود در زندان‌های ایران به سر می‌برند، است. این زنان که برای دفاع از حقوق بشر و برابری اجتماعی به فعالیت پرداخته و در این راه باورها و فعالیت‌های خود را پیگیری می‌کنند، نقشی کلیدی در مبارزه برای عدالت دارند.

آنها نه فقط برای حقوق خویش در برابر ستم و قوانین تبعیض‌آمیز ایستادگی می‌کنند، بلکه برای بهبود وضعیت تمام زنان و دختران تلاش می‌کنند. روز جهانی زن، زمانی است برای معطوف کردن توجه و تقویت حمایت‌های جهانی نسبت به مبارزات و دشواری‌هایی که آنها با آن روبرو هستند.

لازم به اشاره است وضعیت حقوق زنان در ایران، مسیری پر از چالش و مبارزه بوده. از دوران پیش از انقلاب تا به امروز، زنان ایرانی با موانع و تبعیض‌های گوناگونی در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، و قانونی روبرو بوده‌اند. در حالی که پیشرفت‌هایی در زمینه دسترسی به آموزش و حضور در برخی عرصه‌های کاری حاصل شده، اما همچنان تبعیض‌های جنسیتی، محدودیت‌های قانونی مربوط به ازدواج، طلاق، حضانت، ارث، و دیگر موارد، زنان را در موقعیت‌های نابرابر قرار داده است.

از جمله محدودیت‌هایی که زنان با آن مواجه هستند، قوانین مربوط به حجاب اجباری است که نقض آن می‌تواند منجر به جریمه، بازداشت، و مجازات‌های سختگیرانه شود. علاوه بر این، دسترسی زنان به برخی مشاغل و فعالیت‌های اجتماعی با محدودیت‌هایی روبرو است. در زمینه حقوق خانوادگی، از جمله ارث و دیه، زنان در وضعیتی نامساوی نسبت به مردان قرار دارند.

با این حال، در سال‌های اخیر، شاهد افزایش فعالیت‌های مدنی و اعتراضاتی هستیم که توسط زنان ایرانی به راه افتاده است. این جنبش‌ها، که علیه حجاب اجباری، خواستار برابری در قوانین خانواده، و مدافع حقوق زنان در محیط کار و جامعه هستند، بیانگر تلاش آنها برای دستیابی به حقوق برابر و مقابله با تبعیض جنسیتی است.

این تلاش‌ها به ویژه در پرتو اعتراضات سراسری که از شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد و به دنبال مرگ مهسا امینی به وقوع پیوست، بیشتر به چشم می‌خورد. زنان در این اعتراضات نقش کلیدی و پیشرو را ایفا کردند و به نمادهایی از مقاومت در برابر تبعیض جنسیتی، نقض حقوق بشر، و محدودیت‌های آزادی بیان تبدیل شدند. نقش آنها در این جنبش‌ها نه تنها در ایران بلکه در سطح بین‌المللی به عنوان نقطه عطفی در مبارزه برای حقوق و آزادی‌ها دیده می‌شود.

در آستانه روز جهانی زنان، انتشار فهرستی از نام‌ها و داستان‌های زنانی که به دلیل مبارزه برای حقوق خود و دفاع از ارزش‌های انسانی در زندان‌های ایران به سر می‌برند، نه تنها گرامیداشتی است بر شجاعت و ایستادگی آنها، بلکه تلاشی است در راستای افزایش آگاهی جهانی درباره مبارزات مستمر برای حقوق زنان در ایران. این داستان‌ها، بیانگر روحیه نستوه و غیرقابل انکار زنانی است که با وجود تمامی سختی‌ها و محرومیت‌ها، همچنان صدای اعتراض و مطالبه‌گری خود را بلند کرده‌اند.

به اشتراک گذاری این لیست، فراتر از یک اطلاع‌رسانی، دعوتی است به همبستگی بین‌المللی. این همبستگی می‌تواند پشتیبانی و حمایت‌های لازم را برای این زنان و خانواده‌هایشان به ارمغان آورد و نشان دهنده قدرت اتحاد جهانی در مواجهه با نقض حقوق بشر است. این حمایت‌ها، که از طریق آگاهی‌رسانی، فعالیت‌های حقوقی و فشارهای بین‌المللی شکل می‌گیرند، می‌توانند در نهایت به تضمین آزادی این زنان و ارتقای وضعیت حقوق زنان در ایران کمک کنند.

این لیست، تنها فهرستی از نام‌ها نیست، بلکه مجموعه‌ای از داستان‌های مبارزه، امید و ایستادگی است. زنانی که در این فهرست حضور دارند، از پس‌زمینه‌های متفاوتی آمده‌اند، اما همگی آنها عوامل مشترکی در مبارزه خود برای عدالت و برابری دارند. این تنوع پس‌زمینه‌ها نشان‌دهنده وسعت و عمق مبارزات زنان در سراسر ایران است و بیانگر این حقیقت است که مطالبه برای عدالت و برابری، مرزهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را دربرمی‌گیرد.

با ذکر این مقدمه، به ارائه لیست و شرح مختصری از وضعیت زنانی که در زمان تهیه این گزارش در زندانهای مختلف ایران به اتهامات عقیدتی، سیاسی یا دینی به سر می برند می ‌پردازیم.




۱نام کامل: زینب جلالیان

اتهاممحاربه از طریق عضویت در گروه‌های مخالف نظام

محکومیتحبس ابد

تاریخ تشکیل پروندهسال ۱۳۸۶

محل تحمل حبسزندان یزد


 ۲نام کاملمریم اکبری منفرد

اتهاممحاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران

محکومیت۱۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۰ دی ۱۳۸۸

محل تحمل حبسزندان سمنان


۳- نام کاملمهوش عدالتی علی آبادی

اتهامفعالیت تبلیغ علیه نظام – اجتماع و تبانی

محکومیت۱ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۵ آذر ۱۳۹۷

محل تحمل حبسزندان اوین


۴- نام کامل: شیوا اسماعیلی 

اتهام: اجتماع و تبانی

محکومیت۱۰ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده: خرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۵- نام کاملفرشته (طاهره) نوری

اتهاماجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی – اخلال در نظم عمومی

محکومیت۶ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۳ مهر ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۶نام کاملپروین میرآسان

اتهامافساد فی‌الارض از طریق اقدام گسترده علیه امنیت کشور – اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۱۲ آبان ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۷- نام کامل: سودابه فخارزاده

 اتهاماجتماع و تبانی

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پروندهخرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۸- نام کاملارغوان فلاحی

اتهامتبلیغ علیه نظام – اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت – عضویت در گروه های مخالف نظام

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۱۳ آبان ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۹- نام کامل: معصومه (اکرم) اکبری

 اتهاماجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام

محکومیت۶ سال حبس

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبس: زندان اوین


۱۰- نام کاملشادی شهیدزاده

اتهامعضویت در گروه‌ها و دسته های غیرقانونی با هدف بر هم زدن امنیت کشور

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۱- نام کامل: نرگس منصوری

اتهام: در دو پرونده مجزا با اتهامات یکسان اجتماع و تبانی بر علیه امنیت کشور – تبلیغ علیه نظام

محکومیت۶ + ۳ سال حبس مجموعا ۹ سال زندان

تاریخ تشکیل پرونده: پاییز ۱۳۹۸

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۲- نام کامل: سعیده (سمیرا) صبوری

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۳- نام کاملیاسمن صبوحی

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۴- نام کامل: بهاره هدایت

اتهام: در دو پرونده مجزا؛ اجتماع و تبانی – تبلیغ علیه نظام – ترویج فساد و فحشا

محکومیت۴ سال و ۸ ماه حبس + بلاتکلیف از پرونده دیگر

تاریخ تشکیل پرونده۲۱ بهمن ۱۳۹۸

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۵- نام کامل: ویدا ربانی

اتهام: در دو پرونده مجزا؛ اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور – تبلیغ علیه نظام – توهین به مقدسات – اخلال در نظم عمومی

محکومیت۵ سال + ۶ سال و ۱۵ ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲ آذر ۹۹

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۶- نام کامل: ریحانه انصاری نژاد

اتهام: اجتماع و تبانی علیه نظام و تبلیغ علیه نظام

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۷- نام کاملمریم حاجی حسینی

اتهامافساد فی‌الارض و جاسوسی برای اسرائیل

محکومیت۱۰ سال حبس و رد مال دریافتی

تاریخ تشکیل پرونده: اواخر شهریور ۱۳۹۸

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۸- نام کامل: ناهید تقوی

اتهاممشارکت در اداره گروه غیرقانونی – فعالیت تبلیغی علیه نظام

محکومیتده سال و هشت ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ مهر ۱۳۹۹

محل تحمل حبسزندان اوین


۱۹- نام کامل: نرگس محمدی

اتهام: در چهار پرونده مجزا با اتهاماتی از جمله فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق انتشار بیانیه – به هم زدن نظم زندان از طریق تحصن – تمرد از ریاست و مقامات زندان  – تخریب شیشه‌ها – افترا و ایراد ضرب و جرح

محکومیت۳۰ ماه حبس تعزیری، ۸۰ ضربه شلاق و پرداخت دو فقره جزای نقدی + ۱۵ ماه حبس و مجازات های تکمیلی + ۱ سال حبس + ۱۵ ماه حبس؛ مجموعا ۱۲ سال و ۶ ماه حبس، ۸۰ ضربه شلاق، پرداخت ۲ فقره جزای نقدی و مجازات های تکمیلی

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ آبان ۱۴۰۰

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۰- نام کامل: آنیشا اسداللهی

اتهاماجتماع و تبانی – تبلیغ علیه نظام

محکومیت: 5 سال و ۸ ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۱- نام کامل: سپیده کاشان دوست (کاشانی

اتهامهمکاری با دولت امریکا

محکومیت۶ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده: بهمن ۱۳۹۶

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۲- نام کامل: مرضیه فارسی

اتهامعضویت در گروه های مخالف نظام

محکومیت۱۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۳۰ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: زندان اوین


۲۳- نام کامل: زهرا صفایی

اتهامنامشخص

محکومیت: 5 سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۱ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۴- نام کامل: فرحناز نیکخو

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پرونده۱۲ آذر ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۵- نام کامل: مرضیه جانی پور

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پرونده: ۲۹ دی ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۶- نام کامل: گلرخ ایرایی

اتهاماجتماع و تبانی – تبلیغ علیه نظام – اخلال در نظم عمومی

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۴ مهر ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۷- نام کامل: شکیلا منفرد

اتهام: در سه پرونده مجزا با اتهاماتی از جمله فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مقدسات اسلام – عضویت در گروهای مخالف نظام – نشر اکاذیب

محکومیت۶ سال حبس + ۲ سال و ۸ ماه حبس و پرداخت ۱۰ میلیون تومان جزای نقدی + ۱۵ ماه حبس تعزیری، ۲ سال تبعید و مجازات های تکمیلی؛ مجموعا ۹ سال و ۱۱ ماه حبس، ۲ سال تبعید، پرداخت جزای نقدی و مجازات های تکمیلی

تاریخ تشکیل پرونده۱۰ شهریور ۱۳۹۹

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۸- نام کامل: رضوانه احمد خان بیگی

اتهام: تبلیغ علیه نظام – اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۷ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۲۹- نام کامل: نسرین (اعظم) خضری جوادی 

اتهاماجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۱ اردیبهشت‌ ۱۳۹۸

محل تحمل حبس: زندان اوین


۳۰- نام کامل: نیلوفر بیانی

اتهامهمکاری با آمریکا

محکومیت۱۰ سال حبس

تاریخ تشکیل پروندهبهمن ۱۳۹۶

محل تحمل حبسزندان اوین


۳۱- نام کامل: فائزه هاشمی

اتهام:اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام و اخلال در نظم و آسایش عمومی

محکومیت۵ سال حبس و ممنوعیت خروج از کشور

تاریخ تشکیل پرونده۵ مهر ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۳۲- نام کامل: فریبا کمال آبادی

اتهامجاسوسی، تبلیغ آیین بهایی و ترویج بی حجابی در کشور

محکومیت۱۰ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۹ مرداد ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۳۳- نام کامل: مهوش شهریاری

اتهامجاسوسی، تبلیغ آیین بهایی و ترویج بی حجابی در کشور

محکومیت۱۰ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۹ مرداد ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۳۴- نام کامل: محبوبه رضایی

اتهام: عضویت در گروههای مخالف نظام با هدف برهم زدن امنیت کشور – اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام – اهانت به مقدسات اسلام – کشف حجاب و تظاهر به فساد در فضای مجازی

محکومیت۱۹ سال و ۹ ماه حبس، پرداخت ۸ میلیون تومان جزای نقدی و مجازات های تکمیلی

تاریخ تشکیل پرونده۱ خرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۳۵- نام کامل: شیرین سعیدی

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پرونده: نامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۳۶- نام کاملهاجر سعیدی

اتهامعضویت در یکی از احزاب مخالف نظام

محکومیت۱ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۸ خرداد ۱۳۹۹

محل تحمل حبسکانون اصلاح و تربیت سنندج


۳۷- نام کامل: سارینا جهانی

اتهاماجتماع و تبانی

محکومیت۲ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۳۸- نام کاملمینا خواجوی

اتهامتشکیل دسته و گروه غیرقانونی با هدف برهم زدن امنیت کشور – اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ مسیحیت تبشیری و تشکیل کلیسای خانگی

محکومیت۶ سال حبس

تاریخ تشکیل پروندهتیر ۱۳۹۹

محل تحمل حبسزندان اوین


۳۹- نام کامل: زهره سرو

اتهاماجتماع و تبانی – تبلیغ علیه نظام

محکومیت۷ سال حبس

تاریخ تشکیل پروندهمهر ۱۴۰۰

محل تحمل حبسزندان اوین


۴۰- نام کاملسمانه نوروز مرادی

اتهامعضویت در گروه های مخالف نظام با هدف بر هم زدن امنیت کشور – اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام

محکومیت۱۱ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۴ اردیبهشت ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۴۱- نام کامل: سها مرتضایی

اتهاماجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور

محکومیت۶ سال

تاریخ تشکیل پرونده: آبان ۹۸

محل تحمل حبسزندان اوین


۴۲- نام کامل: نسیم سلطان بیگی

اتهام: اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم – تبلیغ علیه نظام

محکومیت: ۴ سال و ۱ ماه و ۱۶ روز حبس و مجازات‌های تکمیلی

تاریخ تشکیل پرونده۲ بهمن ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۴۳- نام کامل: مهناز طراح

اتهاماجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم – تبلیغ علیه نظام

محکومیت۴ سال و ۴ ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۲ آبان ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: زندان اوین


۴۴- نام کامل: سروناز احمدی

اتهام: اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی – تبلیغ علیه نظام

محکومیت۳ سال و ۶ ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۴۵- نام کاملنسیم غلامی سیمیاری

اتهامبغی

محکومیت: بلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده: اردیبهشت ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: زندان اوین


۴۶- نام کامل: کبری بیگی

اتهامنامشخص

محکومیت: نامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۴۷- نام کامل: راحله راحمی پور

اتهاماجتماع و تبانی – تبلیغ علیه نظام

محکومیت۶ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۱ آبان ۱۳۹۸

محل تحمل حبسزندان اوین


۴۸- نام کامل: سپیده قلیان

اتهام: در دو پرونده مجزا با اتهامات توهین به رهبری، کشف حجاب و فراهم آوردن موحبات فساد و فحشا و اصرار بر ارتکاب جرم موصوف در جلسات دادگاه

محکومیت۲ سال حبس و مجازات تکمیلی + ۱ سال و ۳ ماه حبس تعزیری؛ مجموعا ۳ سال و ۳ ماه حبس و مجازات تکمیلی

تاریخ تشکیل پرونده۲۴ اسفند ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان اوین


۴۹- نام کامل: سحر (فاطمه) مختاری

اتهامنامشخص

محکومیت: نامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۰- نام کامل: آذر کروندی موسی زاده

اتهاماجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور از طریق همکاری با گروه مخالف نظام

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پروندهتابستان ۱۳۹۸

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۱- نام کامل: زینب همرنگ سید بگلو

اتهاماجتماع و تبانی

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۱ اسفند ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۲- نام کامل: پخشان عزیزی

اتهامعضویت در جمعیت های معارض کشور

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۱۳ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۳- نام کامل: وریشه مرادی

اتهامبغی

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۱۰ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۴- نام کامل: الهه فولادی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۱ آذر ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۵- نام کامل: نسرین روشن

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۶- نام کامل: مریم وحیدفر

اتهامنامشخص

محکومیت: نامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۷- نام کامل: مولود حسین دوست

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبس: زندان اوین


۵۸- نام کامل: سمیرا نجاتیان

اتهامنامشخص

محکومیت: نامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۵۹- نام کامل: لاله ساعتی

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبس: زندان اوین


۶۰- نام کامل: ندا فتوحی

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۶۱- نام کامل: لیان درویش

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پروندهنامشخص

محل تحمل حبسزندان اوین


۶۲- نام کامل: ناهید خداجو

اتهام: اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور و اخلال در نظم و آسایش عمومی

محکومیت۵ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق

تاریخ تشکیل پرونده۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸

محل تحمل حبسزندان اوین


۶۳نام کامل: فروغ تقی پور

اتهامعضویت در گروه مخالف نظام

محکومیت: 15 سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده: 30 مرداد ۱۴۰۱

محل تحمل حبس: زندان اوین


۶۴نام کامل: سپیده کشاورز

اتهامفعالیت تبلیغی علیه نظام – اجتماع و تبانی

محکومیت: 1 سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده: ۲۹ آبان‌ ۱۳۹۷

محل تحمل حبس: زندان اوین


۶۵- نام کامل: آرمیتا پاویر

اتهامتوهین به رهبری – فعالیت تبلیغی علیه نظام

محکومیت۱ سال و ۱۰ ماه و ۱۷ روز حبس

تاریخ تشکیل پرونده: 7 تیر ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: زندان تبریز


۶۶- نام کاملنوشین مصباح

اتهامعضویت در گروه مخالف نظام با هدف بر هم زدن نظم و امنیت کشور

محکومیت۱ سال حبس

تاریخ تشکیل پروندهاوایل شهریورماه ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان وکیل آباد مشهد


۶۷- نام کامل: نسرین سادات شهرآئینی

اتهامنشر اکاذیب رایانه ای، دعوت مردم به کشتار و درگیری، تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی

محکومیت۱ سال و ۳ ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۸ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان وکیل آباد مشهد


۶۸- نام کامل: رویا ملکوتی

اتهامتشکیل دسته ها و جمعیت ها با هدف بر هم زدن امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام

محکومیت۶ سال و ۸ ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۷ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان وکیل آباد مشهد


۶۹- نام کاملآزیتا فروغی مطلق

اتهامعضویت در جمعیت معاند نظام به قصد برهم زدن امنیت کشور – تبلیغ علیه نظام

محکومیت۳ سال و ۸ ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۷ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان وکیل آباد مشهد


۷۰- نام کاملنگین حسین زاده

اتهامفعالیت تبلیغی علیه نظام – فیلمبرداری از اماکن ممنوعه – اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن نظم عمومی – توهین به رهبری – عضویت در گروه های مخالف نظام

محکومیت۳ سال و ۶ ماه و ۱ روز حبس

تاریخ تشکیل پرونده۳۱ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان وکیل آباد مشهد


۷۱- نام کاملرها پور ابراهیم

اتهامتشکیل گروه معاند – تبلیغ علیه نظام – فعالیت های مجازی به هدف برهم زدن نظم عمومی

محکومیت۳ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۶ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: زندان وکیل آباد مشهد


۷۲- نام کاملسکینه پروانه

اتهاماجتماع و تبانی علیه امنیت کشور – تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی – توهین به رهبری

محکومیت۷ سال و ۶ ماه حبس

تاریخ تشکیل پروندهفروردین ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان وکیل آباد مشهد


۷۳- نام کاملفاطمه سپهری

اتهام: در دو پرونده مجزا با اتهامات همکاری با دول متخاصم – اجتماع و تبانی – توهین به رهبری – تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی از طریق فعالیت در فضای مجازی و مصاحبه با رسانه های خارج از ایران

محکومیت۱۸ سال + ۱ سال حبس تعزیری و پرداخت ۲۰ میلیون تومان جزای نقدی؛ مجموعا ۱۹ سال حبس و پرداخت جزای نقدی

تاریخ تشکیل پرونده۱۰ مردادماه ۱۴۰۰

محل تحمل حبسزندان وکیل آباد مشهد


۷۴- نام کاملساناز تفضلی

اتهامشکیل گروه به قصد برهم زدن امنیت داخلی – اجتماع و تبانی به‌ قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور – فعالیت آموزشی یا تبلیغی انحرافی مغایر یا مخل به شرع مقدس اسلام در قالب فرقه، گروه، جمعیت یا مانند آن

محکومیت۱۰ سال و ۹ ماه حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱ آذر ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان وکیل آباد مشهد


۷۵- نام کاملسارا ناصری

اتهامنامشخص

محکومیتنامشخص

تاریخ تشکیل پرونده۱۵ آذرماه ۱۴۰۱

محل تحمل حبس:زندان وکیل آباد مشهد


۷۶- نام کاملزیبا قلیچ خانی

اتهامتبلیغ علیه نظام در فضای مجازی

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۷ شهریور ۱۴۰۱

محل تحمل حبسکانون اصلاح و تربیت سنندج


۷۷- نام کاملژیلا هژبری

اتهامعضویت در گروه‌های معارض – فعالیت تبلیغی علیه نظام – تمرد از مامور دولتی

محکومیت۳ سال و ۸ ماه حبس

تاریخ تشکیل پروندهمرداد ۱۴۰۱

محل تحمل حبسکانون اصلاح و تربیت سنندج


۷۸- نام کاملفریده مرادخانی

اتهامنامشخص

محکومیت۳ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۳ دی ۱۴۰۰

محل تحمل حبسکانون اصلاح و تربیت تهران


۷۹نام کاملفرزانه قره حسنلو

اتهام: نامشخص

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۳ آبان ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان مشهد


۸۰نام کاملنسرین حسنی

اتهام: در دو پرونده با اتهامات نشر اکاذیب – عدم رعایت حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی، فعالیت تبلیغی علیه نظام

محکومیت۱ سال حبس + ۷ ماه حبس و پرداخت یک میلیون تومان جزای نقدی؛ مجموعا ۱ سال و ۷ ماه حبس و پرداخت جریمه

تاریخ تشکیل پرونده۱۲ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان بجنورد


۸۱نام کاملناهید شیرپیشه

اتهاماجتماع و تبانی – تبلیغ علیه نظام

محکومیت۵ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۲۰ تیر ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان زنجان


۸۲نام کاملمعصومه یاوری

اتهامتخریب اموال عمومی – عضویت در گروه مخالف نظام – تبلیغ علیه نظام

محکومیت۱۳ سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده۱۳ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان دولت آباد اصفهان


۸۳- نام کاملمهسا سعیدی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۰ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اطلاعات سپاه یزد


۸۴- نام کاملساناز جهان تیغ

اتهامتبلیغ علیه نظام و تحریک مردم به برهم زدن امنیت کشور

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۳۰ شهریور ۱۴۰۱

محل تحمل حبسزندان ساری


۸۵-نام کاملشیوا خلیلی

اتهام: تبلیغ علیه نظام

محکومیت: 1 سال حبس تعزیری – ضبط تلفن همراه

تاریخ تشکیل پرونده: 25 آبان ۱۴۰۰

محل تحمل حبس: زندان بابل


۸۶- نام کاملشریفه محمدی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۴ آذر ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان لاکان رشت


۸۷- نام کاملرویا ثابت

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ بهمن ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه پلاک ۱۰۰ شیراز


۸۸- نام کاملنیلوفر سادات هاشمیان

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ بهمن ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اطلاعات سپاه سمنان


۹۰- نام کاملنیلوفر غزاله

اتهام: در دو پرونده مجزا با اتهام مشابه انتشار عکس‌های بدون حجاب

محکومیت۵ سال حبس از پرونده اول و بلاتکلیف از پرونده دوم

تاریخ تشکیل پرونده۷ آذر ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: بازداشتگاه اطلاعات اصفهان


۹۱- نام کاملژینوس شادابی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۱۶ آبان ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: بازداشتگاه اطلاعات همدان


۹۲- نام کاملنرگس سلیمانی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پروندهاوایل مهر ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: بازداشتگاه اطلاعات سنندج


۹۳نام کاملفرشته فدایی‌ فر

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پروندهاوایل مهر ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اطلاعات سنندج


۹۴- نام کاملسحر صالحیان

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۱ مهر ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اطلاعات سنندج


۹۵- نام کاملفریده قهرمانی فر

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۷ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه


۹۶- نام کاملپریسا محمدی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه


۹۷- نام کاملفرزانه معینی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: بازداشتگاه اطلاعات یاسوج


۹۸نام کاملمریم جلال حسینی

اتهاماغوا و تحریک مردم به جنگ و کشتار با یکدیگر به قصد برهم‌ زدن امنیت کشور – تبلیغ علیه نظام – توهین به رهبری – تشکیل گروه با هدف بر هم زدن امنیت کشور

محکومیت۶ سال زندان و ۲ سال تبعید به شهرستان ایلام

تاریخ تشکیل پرونده: ۵ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان کچویی کرج


۹۹- نام کاملپرستو افشاری نژاد

اتهامکشف حجاب، تبلیغ علیه نظام و دعوت مردم به جنگ و کشتار یکدیگر

محکومیت: بلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان دولت آباد اصفهان


۱۰۰- نام کاملبتول امیدی

اتهامتبلیغ علیه نظام

محکومیت: بلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده: 20 شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: زندان ایلام


۱۰۱- نام کاملفخری امیدی

اتهامتبلیغ علیه نظام

محکومیت: بلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده: 20 شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: زندان ایلام


۱۰۲نام کاملگلاویژ طهماسبی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۵ شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اطلاعات سنندج


۱۰۳- نام کامل: تینا دلجو

اتهامتبلیغ علیه نظام

محکومیت: 1 سال حبس

تاریخ تشکیل پرونده: نامشخص

محل تحمل حبسزندان لاکان رشت


۱۰۴نام کاملیکتا فهندژ سعدی

اتهام: نامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۷ آذر ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: زندان عادل آباد شیراز


۱۰۵- نام کاملصفورا ملکی

اتهام: نامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده: 22 مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اداره اطلاعات ایلام


۱۰۶نام کاملمریم ابراهیمی

اتهامکشف حجاب – تبلیغ علیه نظام – تمرد از دستور پلیس

محکومیت: بلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده: اردیبهشت ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان دولت آباد اصفهان


۱۰۷- نام کاملفرمیسک بابایی

اتهام: نامشخص

محکومیت: بلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۲۶ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه


۱۰۸نام کاملفاطمه (مژگان) تدریسی

اتهاماغوا و تحریک مردم به جنگ و کشتار با یکدیگر به قصد برهم‌ زدن امنیت کشور – تبلیغ علیه نظام – توهین به رهبری – تشکیل گروه با هدف بر هم زدن امنیت کشور

محکومیت۶ سال حبس و ۲ سال تبعید به شهرستان زنجان

تاریخ تشکیل پرونده: اوایل شهریور ۱۴۰۲

محل تحمل حبسزندان کچویی کرج


۱۰۹- نام کامل: سحر احمدی

اتهامنامشخص

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۱۰ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج


۱۱۰- نام کاملژینا پندار

اتهام: نامشخص

محکومیت: بلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده۱ مرداد ۱۴۰۲

محل تحمل حبسبازداشتگاه اطلاعات سنندج


۱۱۱- نام کامللالیخان نیک‌ نیا

اتهامارتباط با یکی از احزاب مخالف نظام

محکومیتبلاتکلیف

تاریخ تشکیل پرونده: 4 تیر ۱۴۰۲

محل تحمل حبس: بازداشتگاه اطلاعات ارومیه


۱۱۲نام کاملمریم سادات یحیوی

اتهامتبلیغ علیه نظام

محکومیت۱ سال حبس

تاریخ تشکیل پروندهآبان ماه ۱۳۹۳

محل تحمل حبس: زندان اوین


۱۱۳- نام کامل: مینا کرمی

اتهام: فعالیت آموزشی و تبلیغی انحرافی مغایر و یا مخل به شرع مقدس اسلام

محکومیت: 5 سال حبس، ۵ میلیون تومان جزای نقدی، محرومیت از حقوق اجتماعی به مدت ۱۰ سال و منع خروج از کشور با ابطال گذرنامه به مدت دو سال

تاریخ تشکیل پرونده: بهار ۱۴۰۱

محل تحمل حبس: زندان عادل آباد شیراز


در پایان این گزارش، ما خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زنانی هستیم که صرفاً به دلیل باورها، اعتقادات و فعالیت‌های حقوقی و اجتماعی خود در زندان‌های ایران به سر می‌برند. این زنان، که با شجاعت و عزم راسخ خود در راه آزادی و برابری قدم برداشته‌اند، نباید بهای مبارزه برای حقوق اساسی خود را با آزادی‌شان پرداخت کنند. آزادی بیان، اجتماع و اعتقاد، حقوقی هستند که باید برای همه افراد، بدون تبعیض جنسیتی، تضمین شوند.
ما از مقامات ایرانی می‌خواهیم که به تعهدات بین‌المللی خود در زمینه حقوق بشر احترام بگذارند و حقوق اساسی زنان ایرانی، از جمله آزادی بیان، آزادی اجتماعات و آزادی مذهب را رعایت نمایند. تضمین این حقوق اساسی نه تنها گامی به سوی ابقای احترام به کرامت انسانی است بلکه زمینه‌ساز پیشرفت و توسعه پایدار جامعه نیز خواهد بود.
در این میان، اهمیت فشار بین‌المللی و حمایت از سازمان‌هایی که برای حقوق زنان در ایران تلاش می‌کنند، بیش از پیش مشهود است. جامعه جهانی و تمامی سازمان‌های حقوق بشری باید همصدا و متحد، حمایت خود را از زنان زندانی و مبارزات آن‌ها برای کسب حقوق اعلام دارند. این حمایت‌ها می‌توانند از طریق فشارهای دیپلماتیک، کمپین‌های آگاهی‌رسانی و کمک‌ به سازمان‌های مدافع حقوق زنان صورت پذیرند.
در نهایت، ما از همه افراد و جوامع در سراسر جهان دعوت می‌کنیم تا در کنار یکدیگر قرار گیرند و با حمایت از سازمان‌های حقوق زنان، مبارزه برای آزادی زنان زندانی و شرکت در کمپین‌های معطوف به ترویج برابری جنسیتی در ایران، صدای خود را به گوش جهانیان برسانند. هر اقدام کوچک، می‌تواند بخشی از موج بزرگی شود که تغییرات اساسی در جامعه ایجاد می‌کند. مدافعان حقوق بشر باید با همکاری و مشارکت فعال، به سوی تحقق دنیایی قدم بردارند که در آن عدالت و برابری برای همه، بدون توجه به جنسیت، تضمین شده باشد.

۱۴۰۳ بهمن ۱۴, یکشنبه

خروشچفیست های راه کارگری و استالین بزرگ (10)


 
تبلیغ دموکراسی بورژوایی در شکل«دموکراسی شورایی»(بخش چهارم)
 
در سه بخش گذشته این مقاله نظرات مارکس و انگلس و لنین را در مورد حزبیت و نقش حزب و همچنین مناسبات بین حزب و توده ها و  رهبران و توده ها آوردیم. راه کارگری ها به هیچ کدام از این نظرات باوری ندارند. هیاهوی آنها علیه استالین ریاکاری و شارلاتانیسم سیاسی و یکی از اشکالی است که رویزیونیسم منحط عهد دقیانوسی خود را درون آن پنهان می سازند به این معنا که از جانب آنها برای این نیست که نقدی انقلابی بر استالین دارند که می تواند به تکامل مباحث در مورد دوران سوسیالیسم در مورد شوروی یاری کند و تجربیات طبقه ی کارگر را از نظر تئوری تکامل دهد( راه های انقلابی تازه ای برای سازماندهی انقلابی توده ای کسب قدرت سیاسی و تداوم آن پیش پای این طبقه بگشاید)، بلکه پرده ای است که در پس آن نفی لنینیسم و مارکسیسم را پیش می برند و به جای آن لیبرالیسم و دموکراسی بورژوایی را به حد تهوع آوری غرغره می کنند. آنها با خود را«مارکسی»(  برای نگارنده نوشتن این واژه بسیار رنج آور است زیرا نیک می داند که  مضمونی را که این رویزیونیست های تباه به اندیشه ی مارکس و سبک کار مارکس می دهند صد و هشتاد درجه مخالف اندیشه و عمل انقلابی مارکس است)نامیدن و طرح«سوسیالیسم دموکراتیک» و «حکومت شورایی» می خواهند ماهیت این نفی نظریات اساسی مارکسیسم و لنینیسم را پنهان کنند.
نظریه ی راه کارگری ها در مورد «حکومت شورایی» از «انقلاب اجتماعی» شان و چگونگی سرنگون کردن «دولت سرمایه داری» و برقراری به اصطلاح حکومت کارگری گرفته تا برنامه ها و سیاست های طبقه ی کارگر برای سوسیالیسم و بقای آن پر از تضادهای حل نشدنی و در بهترین حالت مشتی دیدگاه های اکونومیستی و خروشچفیستی و رفرمیستی - خرده بورژوایی است و حامل هیچ منطق و اصول و راستایی که بتوان از آن برای تحلیل کردن استفاده کرد نیست. این برنامه بیش از این که برای روشن کردن ذهن کارگران در مورد نقشه ی راه پیش روی این طبقه باشد برای گمراه کردن و گیج کردن کارگران و فاسدکردن آنها است.
 ته و بَن این نظرات اکونومیستی که ماهیت آن سرفرود آوردن مقابل جنبش خودبه خودی است به تازه گی و به عریان ترین شکل خود از زبان محمد رضا شالگونی یکی از منجمدترین و فسیل ترین و ضد مارکسیست ترین راه کارگری ها در برنامه ای با نام ارزیابی از وضعیت کنونی ایران- استراتژیِ سوسیالیستی چیست؟ بیان شده است:
ما دنبال قدرت گرفتن از طریق حزب و برقراری سوسیالیسم نیستیم. این ها قدیمی است. الان جنبش های موجوداند( زنان، جنبش اقتصادی کارگران و معلمان و ...) که تغییر و سوسیالیسم ایجاد می کنند.
      این همانند دیدگاه های دارودسته های حکمتی است که تا یک گردهمایی در خیابان برگزار می شد می گفتند« این همان کمونیسم است»! و یا«الان کمونیسم کارگری توی خیابانه و داره راه می ره و کمونیسم را فریاد می زنه!»( نقل به معنی)
دارودسته های راه کارگری ها می گویند می خواهند به جای دیکتاتوری پرولتاریا حکومت کارگری  بر پا کنند. آنان می گویند منظور مارکس از دیکتاتوری پرولتاریا صرفا حکومت طبقه ی کارگر بوده است. بنابراین حضرات می خواهند حکومت طبقه ی کارگر بر پا کنند. از سوی دیگر آنها اضافه می کنند می خواهند «انقلاب اجتماعی» کنند و نه «انقلاب سیاسی». در همین راستا می گویند که «انقلاب اجتماعی» آنها قرار است به مالکیت خصوصی پایان دهد و مالکیت اجتماعی را برقرار کند و استثمار انسان از انسان را پایان دهد. این گونه آنها سیاست حکومت طبقه ی کارگر را دنبال کردن این امر قرار می دهند که از مالکیت اجتماعی دفاع کند و مانع از استثمار انسان از انسان شود و به این ترتیب سوسیالیسم را برقرار و پی گیری کند. از نظر راه کارگری ها شکلی که این محتوی می تواند از طریق آن پیش رود «حکومت شورایی» است.
از نظر آنان سه مشکل اساسی در حکومت های سوسیالیستی واقعی یعنی شوروی لنینی واستالینی و چین مائوئی( آنها البته نظام رویزیونیستی و سرمایه داری خروشچفی را نیز در دیدگاه خود وارد می کنند اما روشن است که مخالفت آنها با نظام سرمایه داری خروشچفی با ضدیت آنها با نظام سوسیالیستی واقعی دوران لنین و استالین در شوروی و چین در دوران مائو تفاوت کیفی دارد ومخالفتی از دیدگاه رویزیونیسم غربی است). آنها این سه مشکل را نبود «آزادی بی حد و مرز» و «حکومت ایدئولوژیک» و نظریه ی«حزب - دولت» می نامند.
از نظر آنها حکومت شورایی باید به این سه ایراد پایان دهد. یعنی آزادی بی حد و مرز برقرار کند، طبقه ی کارگر از جهان بینی خود در جهت دادن به آنچه آنها برچیدن استثمار است استفاده نکند و حزب کمونیست وی حتی اگر اکثریت رهبری شوراها به آن تعلق داشته باشد نقشی در شوراها نداشته باشد.
یک - نفی تصرف قدرت سیاسی از طریق انقلاب قهرآمیز و برقراری حکومت شوراها
«حکومت شورایی» یک نتیجه است. نتیجه ی یک تغییر و تحول انقلابی-  سیاسی؛ یعنی سرنگونی حکومت مرتجع حاکم و برقراری حکومت شورایی. این امر باید به وسیله ی طبقه ی کارگر، کشاورز، خرده بورژوازی( از نظر راه کارگری ها تنها از طریق طبقه ی کارگر که گویا 85 درصد جامعه را تشکیل می دهد)(1) و از طریق انقلاب توده ای و قهر مسلحانه توده ای صورت گیرد. برای تحقق چنین فرایندی نیاز به جهان بینی مارکسیستی- لنینیستی - مائوئیستی و انطباق آن با شرایط ایران و رهبری سیاسی از جانب تشکیلات و حزبی انقلابی است که برقراری حکومت شوراها را در سرلوحه ی برنامه ی خود قرار دهد. بنابراین نخستین مساله این است که سرنگونی این حکومت چه فرایندی را طی می کند.
طوایف گوناگون راه کارگری ها نه جهان بینی انقلابی طبقه ی کارگر را قبول دارند و نه حزبیت این طبقه را و نه به هیچ وجه انقلاب قهرآمیز را. آنها هوادار دیدگاه های هرکی به هرکی، تشکلات بی نظم و انظباط و بی  دروپیکر و پر از فراکسیون های چند نفره و تک نفره، و تحول مسالمت آمیز و«دموکراتیک» و سرنگونی حکومت از طریق جنبش خود به خودی و با در پیش گرفتن مبارزه ی صرفا «مدنی و مسالمت آمیز» و به گفته خودشان «پرهیز از خشونت» و به طور کلی احترام به قواعد دموکراسی بورژوازی هستند.
با پیش گرفتن چنین راهی سرنگونی حکومت به وسیله ی یک جنبش آگاهانه و به رهبری حزبی کمونیستی و انقلابی امکان پذیر نیست و اگر هم تغییری صورت بگیرد یا از طریق برخی اصلاحات از بالاست و یا از طریق جابجایی قدرت بین جریان های حاکم مثلا به دست گرفتن بیشتر قدرت به وسیله ی اصلاح طلبان و یا کودتای بخشی از حکومت بر علیه بخش دیگری از حکومت و یا  تغییری که تجاوز امپریالیستی ایجاد می کند. جز این ها و در بهترین و عالی ترین شرایط، رشد جنبش خود به خودی و اجبار حکومت به خالی کردن میدان و سپردن کارها به دست برخی چهره های جدیدتر و به طور کلی روندهایی مانند انقلاب 57 که در مقطعی نهضت آزادی و جبهه ی ملی دستگاه اجرایی را به عهده گرفتندو یا انقلاب عربی در کشورهایی مانند تونس و مصر.  
چنان که دیده می شود راه کارگری ها می خواهند بدون جهان بینی و بدون حزب و با مبارزات «خشونت پرهیز» سرمایه داران را سرنگون کنند و حکومت کارگری برپا کنند. پس این که چگونه قرار است از یک«حکومت استبدادی سرمایه داران» به یک «حکومت کارگری» رسید خود حکایتی مضحک است.(2)
نگاهی به این راه ها نشان می دهد که در هیچ کدام طبقه یا طبقات رهبری کننده ی تغییر نه از طبقه ی کارگرند و نه از طبقات زحمتکش شهری یا روستایی. نتیجه ای که حاصل می شود این است که اساسا چنین فرایندهایی از سرنگونی به حکومت شورایی نمی رسد چه برسد به اینکه حکومت شورایی تداوم یابد و به تغییر نظام اقتصادی- اجتماعی جامعه دست زند و مثلا سوسیالیسم برقرار کند.
در عین حال اگر در نتیجه جنبش رشد یافته ی توده ای و خلاء قدرت سیاسی حاکم در مناطق و محل هایی شوراهای کارگری و یا شورای دهقانان و دیگر طبقات تشکیل شوند( مانند زمان انقلاب 57) و تا حدودی قدرت را در محل کار و منطقه به دست بیاورند ( برخی شوراهای کارگری در کارخانه ها و یا دهقانی در برخی مناطق مانند کردستان و ترکمن صحرا) اما این شوراها چندان نپاییده و دیر یا زود قلع و قمع می شوند و جایشان را به حکومت های ارتجاعی وابسته به امپریالیست ها می دهند.
این البته به این معنا نیست که اگر حزب کمونیست انقلابی مائوئیستی وجود داشته باشد نمی تواند از این شرایط برای تداوم انقلاب استفاده کند و به گسترش و سراسری شدن قدرت سیاسی شوراها دست زند. اما روشن است که این کار به دلیل مقاومت ارتجاع کهنه و تازه ی داخلی و امپریالیست ها کار را به جنگ داخلی می کشاند و در چنان صورتی انقلاب وارد یک فرایند دراز مدت برای کسب قدرت به وسیله ی طبقه ی کارگر و برقراری جمهوری دموکراتیک خلق می شود. اینها همه مستلزم تئوری انقلابی، حزب و استوار بودن به روی تداوم انقلاب از طریق کاربرد سلاح است.
دو - راه نگه داری قدرت سیاسی از طریق انتخابات شوراها
حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که جنبش مدنی«خشونت پرهیز» یا در حقیقت جنبش مسالمت آمیز خود به خودی بتواند قدرت را سرنگون کند و قدرت شورایی را تشکیل دهد( در انقلاب های 1905 و فوریه 1917 روسیه شوراهای کارگری و دهقانی تشکیل شدند) دومین مساله حفظ این حکومت و استحکام آن است. راه کارگری ها هیچ برنامه ای برای حفظ حکومت شورایی کذایی شان ندارند. آنها کماکان به روی برقراری«دموکراسی مطلق» به عنوان یگانه معجز و«آس آسمانی» خود و«خشونت پرهیز» بودن نگه داری حکومت تکیه دارند.
بنابراین روشن است که چنین انقلاب و یا حکومتی اگر با موج حملات ضدانقلابیون و شرایطی مانند لیبی و سوریه و مصر و تونس روبرو شود خواه از طریق حملات نظامی( لیبی و سوریه) و خواه از طریق بازی با کارت های درونی ای که امپریالیست ها دارند(ارتش و دستگاه های امنیتی، احزاب سرمایه داران کمپرادور، نیروهای مذهبی کهنه پرست و مرتجع داخلی و حتی طبقات میانی که تا زمانی که به زیر رهبری طبقه ی کارگر در نیامده اند از بورژوازی تبعیت می کنند و همچنین دولت های مرتجع منطقه - مانند نقش ترکیه در مورد سوریه) به وسیله ی امپریالیست ها( تونس و مصر) به سرعت سرنگون خواهد شد. حفظ و نگه داری قدرت سیاسی به ابزارهایی نیازمند است که راه کارگری ها پیشاپیش آنها را نفی کرده اند.
سه - نفی مبارزه ی طبقاتی در سراسر دوران سوسیالیسم
سومین مساله ی مهم تداوم مبارزه ی طبقاتی در دوران حکومت شوراهاست. این مبارزه ی طبقاتی در تمامی ابعاد اقتصادی و تمامی وجوه سیاسی و زمینه های فرهنگی( فلسفی، علمی، حقوقی، هنری) و در تمامی مکان های تولیدی( کارخانه ها، کارگاه ها، ادارات و مزارع و موسسات سیاسی و فرهنگی و...) تداوم خواهد یافت.
درک راه کارگری ها از مبارزه ی طبقاتی بسیار محدود و صرفا در انتخاب کردن و انتخاب شدن برای شوراها و به دست آوردن رای«اکثریت» است. یعنی محدود کردن مبارزه ی طبقاتی به شکلی که در دموکراسی های بورژوایی دوران رقابت آزاد سرمایه وجود داشت. این در حالی است که این امر تنها وجه بسیاری کوچکی از مبارزه ی طبقاتی درون جامعه ی سوسیالیستی است و محدود کردن مبارزه به آن در بهترین حالت به معنای پیروز شدن جریان های بورژوازی ملی و در بدترین حالت که در مورد کشورهای زیرسلطه اساسا چنین بوده است پیروز شدن جریان های بورژوازی بوروکرات - کمپرادو و بنابراین تسلیم حکومت به طبقات استثمارگر مزدور امپریالیست هاست.
چهار- نفی دیکتاتوری پرولتاریا
     مساله ی تداوم مبارزه ی طبقاتی برای حفظ حکومت شوراها طبعا نیاز به دیکتاتوری پرولتاریارا پیش می کشد.
خصلت دیکتاتوری بر تحمیل اراده ی طبقه ی حاکم یعنی طبقه ی کارگر و کاربرد اجبار نهاده شده است. اجبار در مورد افراد و گروه ها و طبقاتی که حاضر به اقناع شدن و پذیرش صلح آمیز راه سوسیالیستی و یا تمکین به آن نبوده و در مقابل راه سوسیالیستی و برقراری کمونیسم مقاومت می کنند و علیه آن سیاست مقاومت و تخریب در پیش می گیرند و خواهان عقب گرد از آن به سوی راه سرمایه داری هستند.  
این را نیز راه کارگری ها از پیش نفی و رد کرده اند. از نظر آنها طبقه ی کارگر«حکومت» می کند و نه دیکتاتوری. و این حکومت نیز «آزادی بی قید شرط» برای همه از جمله دشمنان طبقاتی اش که از نظر ما و در شرایط مشخص کنونی سرمایه داران کمپرادور و مرتجعین سیاسی و مذهبی و گروه های پیروشان هستند، به رسمیت می شناسد و در «دموکراسی خالص» اش به آن ها حق انتخاب کردن و انتخاب شدن تا حد تصرف شوراها و تشکیل حکومت و اجرای سیاست هایی را که نظام سرمایه داری را بازتولید می کند می دهد.
راست این است که راه کارگری ها برای طبقه ی کارگر آن چنان دشمن طبقاتی ای به رسمیت نمی شناسند. از نظر راه کارگری ها طبقات تنها«متفاوت» اند و رابطه ی طبقات«متفاوت» «دوستانه» و حل مساله شان در«دموکراسی خالص» راه کارگری ها بر مبنای اکثریت و اقلیت است!؟ امروز طبقه ی کارگر با در دست داشتن اکثریت حاکم است و سوسیالیسم( البته از نوع راه کارگری آن) برقرار می کند و فردا سرمایه داران اکثریت را به دست می آورند و با در دست گرفتن شوراها سرمایه داری برقرار می کنند. طبقه ی کارگر فاقد جهان بینی و حزب و ... نیز محترمانه  قدرت را به آنها تحویل داده و آماده ی استثمار خویش در نظام سرمایه داری می شود.
 در بخش بعدی به برخی موارد مشخص تر در حکومت شورایی راه کارگری ها می پردازیم.
هرمز دامان
نیمه ی دوم دی ماه 1403
یادداشت ها
1- این ریاکاری مشتی رویزیونیست فسیل و متقلب است. راه کارگری ها ( و تمامی ترتسکیست های مزدور) گاه ظاهرا از نام بردن طبقات دیگر خودداری کرده و فکر می کنند اگر بگویند«جنبش زنان» و یا «جنبش دانشجویی» و یا «جنبش خلق ها - یا ملت های - ستمدیده» دیگر از طبقاتی غیر از طبقه ی کارگر سخنی نگفته اند. حال آنکه این جنبش ها دموکراتیک - طبقاتی هستند و نه سوسیالیستی، مگر این که به زیر رهبری کمونیستی – انقلابی طبقه ی کارگر و حزب کمونیست انقلابی وی درآیند. درون جنبش زنان و دانشجویی و خلق ها طبقات گوناگون از کارگر و فرزند کارگر گرفته تا خرده بورژوا و بورژوا و فرزندان شان وجود دارد و این جنبش ها اگر به وسیله ی طبقه ی کارگر و حزب کمونیست اش رهبری نشوند و به چارچوب سوسیالیستی کشیده نشوند به خودی خود در چارچوب بورژوایی - سرمایه داری خواهند بود. گاه نیز فرصت طلبانه از طبقات دیگر نام می برند بی آنکه معنای این نام بردن را در چارچوب نظرات خود در مورد«انقلاب اجتماعی» کذایی شان توضیح دهند. برای نمونه اعتصاب اخیر کسبه و بازاریان در کردستان را در نظر بگیریم و یا اعتصاب پیش از آن بازار تهران که راه کارگری ها و حزب کمونیست ایران ایضا سوسیال دموکرات از آنها پشتیبانی کردند.  
2-    این که در یک انقلاب گاه شرایطی استثنایی پیش آید که گذارمسالمت آمیز از قدرت سیاسی یک طبقه به طبقه ی دیگر ممکن گردد به هیچ وجه ربطی به راه انقلابی که باید طی شود ندارد. در هر دو صورت جهان بینی و حزب انقلابی شرایط ابتدایی این تحول هستند. برای نمونه حزب بلشویک که به جهان بینی مارکسیستی - لنینیستی مسلح بود در شرایطی از مبارزه امکان گذار مسالمت آمیز را طرح کرد که البته با تغییر شرایط پیش از اکتبر آن امکان از بین رفت. در گذار مسالمت آمیز که ممکن است پیش آید نیروهای ارتجاعی یا لیبرالی سرنگون شده و به جای آن ها طبقه ی کارگر از طریق حزب کمونیست اش قدرت سیاسی را در دست می گیرد و نه اینکه نیروهای خرده بورژوایی و یا بورژوایی به قدرت برسند. تدوین گذار مسالمت آمیز به عنوان استراتژی برای طبقه ی کارگر یک دیدگاه رویزیونیستی - بورژوایی است.

 

آنها توجیه کننده ی حمله ی ماجراجویانه حماس هستند!(2)


نگاهی به ارزیابی کلی دار و دسته های توده ای - اکثریتی ها از 7 اکتبر 
 
در بخش نخست این نوشته ما به خطوط کلی توجیهات حضرات توده ای- اکثریتی های زانوی غم در بغل گرفته و مغموم از شکست های وارد شده به «نیروهای نیابتی»شان پرداختیم. در بخش دوم آن به بررسی مقاله ای می پردازیم که به دفاع از حمله ی 7 اکتبر حماس پرداخته است. نام این مقاله  در پاسخ به بیانیه کمیته ی مرکزی حزب کمونیست ایران در پیوند با آتش بس در جنگ غزه و نوشته ی فردی به نام قاسم مهرآور است. این مقاله در سایت توده ای - اکثریتی  اخبار روز به تاریخ 1 بهمن 1403 درج شده است. مقاله ی مزبور تقریبا به گونه ای نمونه وار غم و غصه ی این دارودسته ها را نشان می دهد و هم آب در هاون کوبیدن شان برای قلب واقعیت های جنگ غزه.
شماره ی 1و 2 و...از مقاله و  یک، دو... پاسخ ماست.
۱اگر همانگونه که حماس و سایر نیروهای مبارز فلسطینی، هدف خود را از ورود به سرزمین اشغالی( سرزمین مادری خودشان)گروگانگیری به قصد معاوضه با فلسطینیان محبوس در زندان های رژیم اشغالگر اعلان کردند بدانیم، با قاطعیت باید پذیرفت که نه تنها این رژیم غاصب موفق به آزاد نمودن گروگان ها نشد بلکه نیروهای مبارز فلسطینی با معاوضه اسرا، به هدف خود در اقدام نظامی هفتم اکتبر نائل شده اند و این یک پیروزی عظیم برای فلسطینیان و شکستی بزرگ برای رژیم اشغالگر فلسطین است.
یک - یک: این که حماس چه هدفی را برای گروگان گیری اعلام کرده است دلیل آن نیست که ما هم باور کنیم هدف اش واقعا آن و یا عمدتا آن بوده است. این حمله در دورانی صورت گرفت که «پیمان ابراهیم» در حال گسترش بود و روابط اسرائیل با دولت های عرب منطقه رو به بهبودی می نهاد. آن چنان که گاه و بیگاه حماس و سران حکومت ولایت فقیه گفتند این حمله بیشتر برای جلوگیری از طرح پیمان صلح ابراهیم و تغییر رویکرد دولت های عرب و ایجاد جوش و خروش در منطقه بود تا - اگر بپذیریم - برای آزادی گروگان ها. نگاهی به مواضع خامنه ای و سپاه قدس که امید داشتند دولت بشار اسد در سوریه و دولت خودگردان محمود عباس درگیر این برنامه شوند و به اسرائیل حمله کنند تا حدودی می تواند نشانگر اهداف عمده ی حمله 7 اکتبر باشد.
یک - دو: جان گروگان ها برای دولت صهیونیستی اسرائیل آن اهمیتی را نداشت که پاسخ به حماس داشت. اگر داشت، جنگ به اینجایی که اکنون کشیده شد کشیده نمی شد. دولت جنایتکار اسرائیل تمرکز خود را در درجه ی نخست روی وارد کردن آخرین حد ضربات به حماس و خلق فلسطین و نسل کشی و ویران کردن محل زندگی مردمان غزه و آواره وبی سامان کردن آنها گذاشت. تمامی این اهداف تحقق یافت. در عین حال این که خلقی چنان بهای سنگینی برای نگه داشتن تعدادی گروگان بدهد اصلا به صرفه نیست.
 از این رو این نه «یک پیروزی عظیم برای فلسطینان» به شمار می رود و نه «شکستی بزرگ برای رژیم اشغالگر اسرائیل».
۲شاید پرسیده شود که آیا کشته شدن حدود پنجاه هزار فلسطینی و تخریب کل این سرزمین در ازاء آزادی یکی دو هزار فلسطینی محبوس در سرزمین اشغالی، به لحاظ محاسبات استراتژیکی نظامی، حقوق بشری و ارزش خون انسان ها، ارزش اقدام بدین حرکت نظامی را داشت؟ 
 پاسخ این است:
وقتی اصل و اساسِ مبارزه ، مبتنی بر مبارزه با اشغالگران برای آزاد سازی سرزمین مادری باشد، اصول مبارزه، شیوه های مبارزه ی( با توجه به بسته بودن همه ی درهای گفتگو و تعامل) مسلحانه حکم بر عملی شدن استراتژی های نظامی همانند اقدام هفتم اکتبر دارد. اگر در کشور شما روستایی مرزی با پنج هزار سکنه، توسط کشورِ قِّدر قدرتِ نظامی همسایه تان اشغال شود و شما برای آزاد سازی آن روستا و سکنه اش در عملیات آزاد سازی آن روستا، بیش از پنجاه هزارتن از نیروهای نظامی را از دست بدهید در پایان جنگ، این را یک پیروزی و عقب راندن دشمن ارزیابی می کنید و یا برای شما صرفا کمیت کشته شدگان ملاک است و نتیجه ی حرکت خود را یک شکست اعلان می کنید؟ اگر کمیت کشته شده گان در سرزمین های اشغالی، ملاک پیروزی یا شکست در نظر گرفته شود، پس در این گونه مبارزات، ملت های بسیاری دچار شکست شده اند از جمله ملت قهرمان ویتنام‌. در صورتی که نه تنها جهانیان بلکه‌ خودِ غرب هم آنرا پیروزی ملت ویتنام می نامد.
جز این، فراموش نکنید که اقدام قهرمانانه ی هفتم اکتبر به مثابه بانگی بلند بود برای گوش های کرِ جهانیان و دنیای مادی گرای غرب. اصل زندگی، اصل مبارزه با دشمن اشغالگر است.
دو- یک: پرسش نخستین بسیار مهم است. این به معنای محاسبه ی دستاوردها و بهای داده شده است.
دو- دو:  اصل و اساس مبارزه مبتنی بر«مبارزه با اشغالگران برای آزاد سازی سرزمین مادری» نیست بلکه این مبارزه وجه عمده در مبارزه ی خلق فلسطین به شمار می رود. وجه دیگر، مبارزه، مبارزه ی طبقاتی داخل خلق فلسطین و بین طبقه کارگر و دیگر طبقات زحمتکش و طبقه ی بورژوازی و لایه های ارتجاعی موجود در طبقات میانی و مرفه برای رسیدن به جمهوری دموکراتیک خلق فلسطین است. به این ترتیب اینکه در این مبارزه ی ملی و برای آزاد سازی سرزمین اشغال شده که وجه عمده ی مبارزه است، کدام طبقه رهبری را در دست داشته باشد یک مساله ی اساسی است و پیروزی خلق فلسطین در این مبارزه به آن بستگی دارد.
دو - سه: در این که راه های گفتگو و تعامل بسته است شکی نیست. در این هم که وجه عمده ی مبارزه ی خلق فلسطین را مبارزه ی مسلحانه برای آزاد سازی سرزمین تشکیل می دهد شکی نیست( مضحک نیست؟!حالا توده ای - اکثریتی های رویزیونیست که عمری است علیه راه قهرآمیز هستند، طرفدار مبارزه ی مسلحانه  شده اند! فرصت طلبی و ابن الوقتی آدم را به چه پشتک و وارو زدن هایی وادار نمی کند!). بحث ما جدا از مساله جهان بینی و سیاست، بر سر چگونگی استراتژی نظامی و تاکتیک ها است. نماینده گان طبقات اصلاح طلب و یا ارتجاعی استراتژی نظامی و تاکتیک های راست روانه و آنارشیستی و ماجراجویانه دارند، در حالی که خلق فلسطین نیازمند یک استراتژی و تاکتیک های نظامی متین و بر بستر تجارب تاریخی مبارزه مسلحانه ی توده ای خویش و پیروزی ها و شکست های آن است. درستی و نادرستی هر عملی با نتایج آن یعنی تحقق اهداف آن مشخص می شود ضمن آنکه انجام یک اقدام تاکتیکی به هر بهایی در چنین مبارزه ی طولانی ای اشتباه است.
دو- چهار: اگر چنین روستایی در کشوری اشغال شد خلق آن کشور باید برای آزاد کردن آن اقدام کند. در اینجا جهان بینی و طبقه ی حاکم بر رهبری خلق، تشکیلات نظامی آن و تدوین استراتژی چگونگی آزاد سازی و سیاست ها و تاکتیک های اجرای آن حائز اهمیت است. در چنین موردی باید تا آنجا که ممکن است آزاد سازی روستا با حداقل قربانی صورت گیرد. حتی اگر دیده شود آزاد سازی آن ممکن است قربانیان زیادی داشته باشد مثلا پنجاه هزار نفر موقتا از آن چشم پوشی و آزاد کردن به فرصتی واگذار شودکه آماده تر بوده و بتوان با حداقل قربانی آن را صورت داد، زیرا خود این امر که باید در شرایط کنونی برای آزادی این روستا پنجاه هزار قربانی داد مساله ی بسیار مهمی است و نشانگر نبود توازن قوا بین کشور اشغال شدن و دشمن و ضعف حداقل موقتی نیروی کشور اشغال شده در مقابل دشمن است.  اگر شما با دادن پنجاه هزار قربانی روستایی 5 هزار نفره را که به احتمال دارای وسعت زیادی هم نخواهد بود آزاد کنی هیچ کس  شما را نه سیاستمدار و نه یک نظامی کاردان که به فکر طبقه و خلق خویش است نمی داند بلکه موجودی خودخواه تصور خواهد کرد که تنها به فکر نامی به در کردن است. افرادی مانند نویسنده این مقاله به راحتی لنین را محکوم می کنند که در صلح برست لیتوفسک بخش بزرگی از سرزمین روسیه را به آلمان ها داد تا با آنها صلح برقرار کند اما صدمات بیشتری به طبقه ی کارگر و دهقانان و خلق شوروی وارد نشود.
دو- پنج: در صورتی که روستا با پنجاه هزار قربانی( که احتمالا 5000 سکنه ی آن نیز در میان آنها خواهند بود) به دست آید این یا یک پیروزی نه چندان دلچسب( «عظیم» که مسخره است)و یا به نسبت بهای داده شده یک شکست ارزیابی خواهد شد. زیرا«به چه بهایی» بسیار مهم است.
دو - شش: هیچ رهبری خردمندی برای این که «گوش های کر» را باز کند و «دنیای مادی گرا» را معنویت گرا کند، چنان بانگ بلندی سر نمی دهد که حنجره اش پاره شود و دیگر یا نتواند بانگی سر دهد و یا برای اینکه دوباره بانگی سر دهد سال ها مشغول معالجه ی حنجره ی خویش باشد! «باز کردن گوش های کر» و برانگیختن پشتیبانی ملل دیگر، جزیی از روند مبارزه کلی خلق یک کشور برای آزادی سرزمین خویش از اشغال و از نتایج مبارزه ای برحقانه و با عقل و درایت است. برای چنین آزاد سازی ای نیاز به رهبری انقلابی سیاسی و استراتژهای نظامی ای است که برایشان منافع و جان خلق مهم باشد و همواره در تحلیل شرایط عام و خاص خویش و دشمن وشرایط بین المللی واقع بینی و روشن اندیشی و درایت داشته باشند. پی گرفتن چنین راهکاری بی شک توجه تمامی توده های ستمدیده جهان را به پشتیبانی مبارزه جلب خواهد کرد. نگاهی به انقلاب های پیروزمند چنین روندی را به ما نشان می دهد. برعکس هر گونه ماجراجویی این امکان را دارد که در برانگیختن پشتیبانی توده های استثمارشده و ستمدیده نقش منفی اجرا کند.
دو- هفت: ما در بخش پیشین به ویتنام اشاره کردیم. در رهبری خلق ویتنام نیروهای انقلابی کمونیست قرار داشتند و این نیروها در کشور اشغال شده ی خویش با دشمنانی درونی( دولت های مرتجع در ویتنام شمالی و جنوبی) و بیرونی(امپریالیست های فرانسه و آمریکا که دست به اشغال کشور زده بودند) می جنگیدند که برای شکستن اراده ی خلق دست به هر گونه جنایت و تخریبی می زدند. اما آنجا که صحبت بر سر ویت کنگ ها و رهبری مبارزات خلق ویتنام است، آنها رهبری خردمند مانند هوشی مین داشتند و رهبران نظامی آنها فرماندهان بزرگی مانند ژنرال جیاپ بودند. این ها کسانی بودند که جهان بینی انقلابی داشتند و بر مبارزات طولانی شان خِرد و حساب و کتاب حاکم بود. تکیه گاه آنها مبارزات شان بود و بررسی علل پیروزی ها و شکست ها و استفاده از آن برای مبارزات بعدی. آنها هرگز ماجراجو و مفت باز نبودند. اگر جز این بود، اگر حماس در رهبری خلق ویتنام جای داشت ویتنامی ها نمی توانستند با ده برابر کشته هایی که دادند پیروزی به دست آورند و کارشان یا به سازش به امپریالیست ها و مرتجعینی بدتر از خودشان کشیده می شد و یا خلق را به نابودی می کشاندند. 
۳ وقتی راست افراطی اسراییل برای جلوگیری از اجرایی شدن پیمان صلح اسلو و مذاکره با یاسر عرفات، نخست وزیر خود یعنی اسحاق رابین را ترور می کنند و تمام راه های دستیابی به صلح را مسدود می کنند، چه راهی به جز مبارزه ی مسلحانه برای فلسطینیان باقی می ماند؟
سه - یک:این ها مشتی سفسطه است( با یک قیافه گرفتن مظلومانه در طرفداری از مبارزه مسلحانه - البته مقابل حزب کمونیست ایران که سوسیال دموکرات است- که حضرات توده ای- اکثریتی تنها آن را در مورد نیابتی ها و سپاه قدس و برخی از نیروها وکشورهای عضو بلوک روسیه ی امپریالیستی می پذیرند). زیرا صحبت - از جانب ما - بر سر درستی دست زدن به مبارزه ی مسلحانه از جانب خلق فلسطین نیست. بحث بر سر چگونگی رهبری و جهان بینی و سیاست حاکم بر این مبارزه ی مسلحانه و استراتژی کلی آن و همچنین تاکتیک های آن در شرایط مشخص توازن نیروها بین خلق فلسطین و دولت صهیونیستی اسرائیل است.
سه - دو: چنین اندیشه هایی در عین حال نشان می دهد که حضرات دنبال آزاد کردن سرزمین فلسطین نبوده و یک سرزمین، یک ملت و یک دولت نبوده( تصمیم در مورد دادن بخشی از سرزمین به یهودیان  درصورت تمایل آنها برای تشکیل دولت مستقل تنها در دستان خلق فلسطین است) بلکه دنبال طرح «دو دولت» هستند که حداقل تاکنون نشان داده طرحی روی کاغذ است. 
۴زمانی که نه حماس و نه ج.ا.ا وجود خارجی نداشت علت کشتار فلسطینیان چه بود؟
چهار - یک: فرار به سوی پرسش هایی که یک بچه مدرسه ای نیز پاسخ آنها را می داند! سفسطه ای دیگر! اگر اسرائیل دنبال کشتار فلسطینان و نسل کشی بود و در گذشته کشت و بسیار هم کشت، آیا باید با سیاست ها اشتباه خلق را وارد جنگ هایی کرد که وی بتواند بیشتر از خلق فلسطین بکشد؟ مگر پیش از بروز شرایط تازه در جهان و افول نسبی گروه های انقلابی و مترقی این گروه ها با دولت صهیونیستی اسرائیل نمی جنگیدند و مگر خلق فلسطین از علل شکست و پیروزی هایش بسیار اندوخته ندارد؟
۵هر انسانی حق دفاع از سرزمین خود را دارد حتا اگر بنیاد گرا و دارای تفکر قرون وسطایی باشد.
 پنج - یک: آمدیم سر اصل مطلب! بدون تردید هر انسانی حتی اگر «بنیاد گرا و دارای تفکر قرون وسطایی» باشد حق دفاع از سرزمین خود را دارد، اما ما در هوا صحبت نمی کنیم بلکه روی زمین و در مورد شرایط مشخص و ملت مشخصی صحبت می کنیم.  اینجا ما با کشوری روبرو نیستیم که ملتی در آن ساکن باشد که همه ی افراد آن ملت یک پارچه و همه «بنیاد گرا» و دارای «تفکر قرون وسطایی» باشند بلکه درباره ملتی صحبت می کنیم که دارای بیش از هفتاد سال مبارزه ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و نظامی و دیپلماتیک است و یکی از پیشروترین ملت ها در این زمینه و بسیاری زمینه های دیگر به شمار می رفته است. ملتی که طبقه ی کارگر در آن دارای کمیت قابل توجهی است و سابقه ی مبارزه ی کمونیست ها در میان طبقه و خلق به حدود هفتاد سال می رسد. اگر حماس گروهی تک افتاده بود و به تنهایی و یا برای گروهی معدود که همه چون خودش می اندیشیدند مبارزه می کرد و نتایج اعمال درست و نادرست اش تنها بر گروه خودش اثر می گذاشت، شاید بر آن حرجی نبود، اما حماس( و یا جهاد اسلامی) در رهبری مبارزات بخش مهمی از خلق فلسطین قرار گرفته و نتایج جهان بینی( «بنیادگرا و دارای تفکر قرون وسطایی» بودن) و سیاست ها و تاکتیک هایش بر تمامی خلق فلسطین و حال و آینده ی آن اثر می گذارد. در اینجا می توان و باید و وظیفه هر طبقه و سازمان انقلابی درون خلق است که با جهان بینی و سیاست ها و تاکتیک های حماس بستیزد و از عرش رهبری خلق فلسطین پایین اش بیاورد و اگر توانست مبارزات وی را به درون چارچوب هایی کنترل شده به وسیله ی رهبری انقلابی بکشاند و اگر نتوانست تا جایی که امکان دارد از دائره ی اثرات منفی آنها بر طبقات استثمار شده و ستمدیده و نیروهای خلق بکاهد . چنین سازمان هایی نه تنها نمی توانند پیروزی استراتژیک و آزادی برای خلق فلسطین بیاورند بلکه زندگی و مبارزه ی خلق را به شکست و  تباهی می کشانند. و تازه حتی اگر طی سازشی با قدرت های امپریالیستی اداره ی سرزمینی به آنها داده شود خلق را اسیر و به عقب می کشانند. حکومت ولایت فقیه در ایران و طالبان در افغانستان پیش روی ماست.
۶نگارنده مخالف کشتار غیر نظامیان  است ولی وقتی میلیون ها یهودی از سراسر جهان در پی زندگی بهتر راهی فلسطین اشغالی می شوند باید از پیش آگاه باشند که ؛ رفاه خود را در ازاء زندگی نکتبار صاحبان اصلی این سرزمین خواستار شده اند و اینان نیز هم اشغالگر محسوب می شوند. این مهاجران با ورود به منطقه ای پُراز آشوب، باید می دانستند  که حکم قتل خود را امضاء کرده اند.
۷ – برنامه و خط اصلی یورش مبارزان فلسطینی به بخش اشغالی، کشتار غیر نظامیان نبود. چرا که اگر چنین بود به راحتی می توانستند همه حاضران در کنسرت را گلوله باران کنند. هدف اصلی، گروگانگیری به قصد معاوضه با زندانیان فلسطینی بود‌‌.
شش و هفت- یک: وظیفه ی فرهنگی - تبلیغی سازمان های انقلابی خلق فلسطین این است که تا جایی که ممکن است این گونه افراد را مجاب کند که برای زندگی به این مناطق نیایند. از سوی دیگرحماس هر هدفی هم که داشت نیازی نبود که چنین کشتاری به راه اندازد و خود را در مظان اتهام از جانب توده ومترقی فلسطینی و نیز موضع شان در مورد حماس.
بخش پایانی
«از پیش از هفتاد سال پیش، خانواده های پدر بزرگ، خانواده پدری و اکنون اعضایی از خانواه های این مبارزان، توسط رژیم اشغالگر کشته شده اند به لحاظ روانشناسی، شما چگونه انتظار دارید که تنی چند از مبارزان داغدار نسبت به اشغالگران( مهاجران اشغالگر) دست به خشونت نزنند؟ اعمال این خشونت را رژیم اشغالگر  به برخی از مبارزان فلسطینی تحمیل کرده است. خشونت، خشونت می آورد.«
هشت: یکی از اشتباهات در مبارزات انقلابی این است که فکر کنیم چون پدربزرگ و خانواده ی پدری و اعضایی از خانواده ی یک مبارز کشته شده اند پس وی حق دارد هر گونه که درست دانست پاسخ دهد و انتقام بگیرد. شاید یکی از دلایل کشتار گروگان های اسرائیلی در هفت اکتبر به دست حماس همین باشد.   
این در حالی است که در مبارزه انقلابی کنترل احساسات و تسلط بر آنها و جهت دادن به سوی جهان بینی کمونیستی که دانش و خرد بر آن حاکم است و همچنین  تئوری و سیاست ها و تاکتیک های انقلابی، مهم ترین مسائل هستند. چنانکه فردی داغدار مسلح به جهان بینی انقلابی کمونیستی باشد، دنبال انتقام جویی شخصی نیست بلکه دنبال پیروزی طبقه ای است که می تواند وضع جامعه را به وضعیتی تغییر دهد که انسان یار انسان باشد و نه دشمن انسان. شکی نیست که این طبقه برای برقراری چنین جامعه ای باید با دشمنان بجنگند و آنها را از سر راه بردارد. اما از سر راه برداشتن دشمن دارای اصول و قواعدی است که از شرایط مشخص آن سرزمین و کشور و اوضاع عمومی و توازن قوا برمی خیزند. اگر قرار بود که هر فرد یا گروهی دنبال انتقام شخصی اش باشد که نیازی به رهبری و داشتن دانش انقلابی و حزب انقلابی و برنامه و غیره نبود.   
در مبارزه ی طبقاتی وملی حلوا تقسیم نمی کنند. با دشمن باید آن کرد که با تو می کند. ضربه را باید با ضربه پاسخ داد. اما پاسخ ضربه با ضربه وابستگی به شرایط دارد(مائوتسه دون). مبارزه ی طبقاتی از جانب طبقه ی کارگر جای انتقام جویی شخصی یا گروهی نیست. کینه و نفرت طبقاتی و احساس طبقه ی انقلابی باید تابع خرد و منطق اش باشد و در آن مندرج و به وسیله ی آن هدایت گردد و نه برعکس.  
مبارزه ی طبقاتی از جانب نیروهای وابسته به طبقه ی کارگر باید خردمندانه و متین باشد. از واکنش های احساسی بپرهیزد و بر مبنای بررسی تجارب پیروزی ها و شکست ها و دریافت قواعد و قوانین مبارزه و تدوین آن به شکل تئوری پیش رود.
در مبارزه ای که بر مبنای خرد و سیاست درست و بر مبنای قوانین مبارزه در آن کشور بنا شده باشد احساسات و کینه و نفرت انقلابی از دشمنان طبقاتی از استثمارکننده گان و ستمگران و استعمارگران و امپریالیست ها، عالی ترین شکل بیان خود را خواهند یافت. این احساسات یک طبقه ی انقلابی و خلق زیر رهبر وی است که گرچه از نظر استراتژیک با دشمنان طبقاتی اش سازش نمی کند و دشمن طبقاتی را با قاطعیت و شدت و آنچنان که شایسته و بایسته اش است می کوبد تا از میان بر دارد، اما در عین حال نماینده ی خوی انتقام جویی شخصی و گروهی نبوده و نیست بلکه تابع خرد و منطق است. خرد که به اوج کمال خویش رسد احساس نیز به اوج کمال خویش می رسد.
هرمز دامان
هفت بهمن 1403  
 
 

۱۴۰۳ بهمن ۱۳, شنبه

آنها توجیه کننده ی حمله ی ماجراجویانه حماس هستند!(1)

 
آنها دنباله رو راست ترین جناح های حکومت ولایت فقیه و 
توجیه کننده ی حمله ی ماجراجویانه حماس هستند!(1)

نکاتی درباره ی ارزیابی کلی دار و دسته های توده ای - اکثریتی ها از 7 اکتبر
 
 در این نوشته می خواهیم به نظری بپردازیم که از جانب جریان های توده ای- اکثریتی پیش کشیده می شود. جریان هایی که به به گوی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی و«محور مقاومت» هستند. گروه هایی که با شکست محور مقاومت باید غم و غصه دار شده و زانوی غم در بغل گرفته باشند. برخی از اینان به این دلیل که در نهادهای آموزشی حکومت بوده اند و رزق و روزی شان از حکومت اسلامی است بیش از دیگران وظیفه ی خود می بینند برنامه های جناح خامنه ای و حکومت ولایت فقیه را در پشتیبانی از این گروه ها پاستوریزه کنند.
مواضع اساسی حضرات دفاع از باند خامنه ای و شرکا و راست ترین جناح های حاکم، روسیه ی پوتین و چین شی جین پینگ، پشتیبانی از نیابتی های جمهوری اسلامی در منطقه و دولت هایی مانند کوبا و ونزوئلا و کره شمالی و در کل توجیه سیاست های ارتجاعی جمهوری اسلامی زیر نام «مقاومت» و یا «مبارزه با امپریالیسم( آمریکا)» است. تنها دشمن اینان در داخل اصلاح طلبان« لیبرال» و «غرب گرا» و در خارج امپریالیسم آمریکا(در بهترین حالت همراه با امپریالیست های اروپای غربی) است.
جالب اینکه این حضرات سرشناس و دارای مریدهای توجیه کننده مواضع شان، حاضر نیستند آشکارا موضعی برعلیه احکام اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی و اعتصاب مردم کرد و دیگر دربندان زیر حکم بگیرند و تا بحث این گونه مواضع پیش می آید غیب شان می زند و گویی دیگر وجود خارجی ندارند. تیغ این گونه افراد علیه خامنه ای و حکومت ولایت فقیه - البته اگر تیغی داشته باشند که ندارند- در بدترین حالت غلاف است و در بهترین حالت و وقتی به زور و فشار شرایط و گروه های دیگر از نیام برکشیده می شود کُند است و بُرا نیست.
مقایسه میان اقدام حماس و کمون پاریس و مبارزات طبقه ی کارگر و خلق ویتنام
این گونه افراد در مورد حمله ی 7 اکتبر حماس به اسرائیل می گویند ما نمی توانیم به این دلیل که این حمله به حمله ی متقابل اسرائیل منجر شده و اسرائیل چهل و شش هزار نفر از فلسطینی ها را کشته بگوییم درست نبود و محکوم کنیم.  
سپس دست به مقایسه زده و می گویند اگر ما حرکت 7 اکتبر حماس را محکوم کنیم در  این صورت باید کمون پاریس را هم که شکست خورد و پس از شکست، بورژوازی فرانسه کمونارها را از دم تیغ گذراند و حمام خون به راه انداخت محکوم کنیم.
برخی دیگر این را که در ویتنام تعداد بسیار زیادی کشته شدند پیش می کشند و می گویند آیا به این دلیل که کمیت زیادی از مردم ویتنام کشته شدند باید مبارزه ی ملت ویتنام را تخطئه کرد؟ و می افزایند می دانیم که ویتنام با این همه کشته پیروز جنگ با آمریکا بود.( 1)
 این دیدگاه ها و مقایسه ها بسیار مبتذل و پر از سفسطه و ناشی از این است که حضرات یا خود را به نادانی می زنند و یا اصلا نفهمیده اند موضوع سر چیست؟
چگونگی شیوه برخورد به سیاست و یا استراتژی و تاکتیک معینی که صحبت بر سر درستی و یا نادرستی آن است ما را با چند وضعیت روبرو می کند. در زیربه مهم تری آنها می پردازیم.
 تقابل بین جنبش خود به خودی طبقه و جنبش آگاهانه ی طبقه
وضعیت نخست تقابل بین برآمد خود به خودی و نابهنگام و حساب نشده ی یک طبقه ی انقلابی( و یا بخش هایی از یک طبقه ی انقلابی) در یک شرایط خاص اجتماعی - سیاسی، همچون شورش یا قیامی خود به خودی و کنترل نشده از جانب این طبقه( که مورد مخالفت سازمان پیشرو طبقه است) از یک سو و از سوی دیگرعمل آگاهانه و حساب شده ی این طبقه زیر رهبری آگاهانه ی یک حزب انقلابی است. شورش و قیام می تواند پیروز شود و یا شکست بخورد. در صورت شکست خوردن قیام خود به خودی طبقه، درست نیست و نمی توان قیام طبقه یا بخشی از طبقه را محکوم کرد. در هر دو صورت باید آن را بررسی و تحلیل کرد و از آن برای مبارزات آینده ی طبقه ی انقلابی درس گرفت.
تقابل درون حزب طبقه
وضعیت دوم تقابل بین دو خط در حزب انقلابی طبقه ی کارگر و در مورد سیاست های استراتژیکی - تاکتیکی درست از جانب رهبری انقلابی و سیاست های نادرست رهبری های اپورتونیستی و رویزیونیستی است. در اینجا سیاست های نادرست راست و«چپ» جنبش طبقه و انقلاب را به شکست می کشاند و آن را مجبور می کند به قربانی های بسیار و عقب گردهای زیادی تن دهد. اگر از بحث مبارزه بر سر درستی و یا نادرستی سیاست و تاکتیک معینی پیش از اجرای آن و تقسیم شدن حزب به اکثریت و اقلیت و تبعیت اقلیت از اکثریت در هنگام اجرای سیاست حزب بگذریم، روشن است که در صورت اشتباه بودن سیاست های در پیش گرفته شده، می توان و باید این سیاست ها را محکوم کرد و علیه آن ها مبارزه را ادامه داد، اما در کنار آن باید و می توان از آنها درس گرفت. در یک حزب انقلابی کمونیست اقدامات جریان های راست و «چپ» نمونه هایی منفی برای آموختن هستند.
 تقابل بین احزاب انقلابی با احزاب و سازمان های ارتجاعی درون یک طبقه یا یک خلق  
وضعیت سوم تقابل بین احزاب و سازمان های انقلابی درون طبقه ی کارگر یا خلق با جریان های غیرانقلابی( از طبقات میانی گرفته تا سیاست های بورژوازی لیبرال) و یا ارتجاعی درون طبقه و یا خلق ستمدیده و دربند است که حامل انواع دیدگاه ها و اعمال نادرست هستند و طبقه و خلق را به قهقرا می برند. در این موارد نیز خواه هنگامی که در رهبری نیستند و خواه به ویژه هنگامی که این احزاب و سازمان های ارتجاعی به رهبری می رسند، باید مبارزه با تمامی اشتباهات و ایرادات آنها در تمامی زمینه ها از جهان بینی تا گذشته ی تاریخی و وضع کنونی شان و همچنین مواضع و برنامه ها و سیاست ها و استراتژی و تاکتیک های نادرست و غیرانقلابی و یا ارتجاعی آنها برای رسیدن به هدف مداوما صورت گیرد. این مبارزه از آن رو انجام می پذیرد که احزاب و جریان های انقلابی بتوانند آنها را خنثی کرده و یا رهبری طبقه یا خلق را از آنها گرفته و توده ها را به سوی پیروزی راهنمایی کنند. این ها به معنای این نیست که اگر چنین احزاب و گروه هایی عمل درستی انجام دادند از نظر افتاده و مثلا به طور مطلق تخطئه شوند.
در کل هر حرکتی خواه مثبت و خواه منفی و هر نتیجه ای خواه پیروزی و خواه شکست باید از سوی طبقه ی انقلابی کارگر و پیشروان آن بررسی و تحلیل شود و از آن آموخته گردد.
فلسطین
در مورد فلسطین نخست اینکه تقابلی بین حرکت خودبه خودی یک طبقه یا یک خلق( در اینجا خلق فلسطین) با احزاب و سازمان هایی که رهبری طبقات و لایه های گوناگون فلسطینی ها را به عهده دارند نیست که سیاست نخست در مورد آن راست در بیاید.
دوم این که موضوع در عین حال بر سر بروز استراتژی ها و تاکتیک های«چپ» روانه و یا راست روانه از جانب جناحی از یک حزب کمونیستی هم نبود که سیاست دوم در مورد آن راست در بیاید.
از این رو به وضعیت سوم می رسیم. این اقدام در واقع تقابل بین سیاست های نادرست یک سازمان سیاسی ارتجاعی درون خلقی انقلابی است که در تقابل با دیگر سازمان ها انقلابی و مترقی قرار گرفته است.
 این سازمان مرتجع که در رهبری یک خلق ستمدیده قرار گرفته است با در پیش گرفتن سیاست هایی ماجراجویانه که بر مبنایی خودسرانه و تحلیلی برآمده از گرایش های احساسی لایه ها و طبقات ارتجاعی درون خلق فلسطین و احتمالا علائق و سیاست های حکومت ولایت فقیه ایران قرار گرفته است، خلق را به دادن قربانیان و مجروحین فراوان و نابودی سرزمین رانده و به شکست کشانیده است.
روشن است که چنین سیاست هایی که به مبارزات خلق آسیب می زند و مبارزات خلق را مجبور به عقب گرد می کند باید بررسی و نقد شوند و در عین حال خلق از آن ها بیاموزد و در مبارزات آینده اش دگر بار اجازه بروز آنها را ندهد.
دور از ذهن نیست که سیاست های درست می توانست از جانب یک نیروی انقلابی و یا حزب انقلابی کمونیستی و بر مبنای تمامی تجارب پیشین خلق فلسطین در مبارزه اش با دولت صهیونیستی و مرتجع اسرائیل و امپریالیست ها و شکست ها و پیروزی هایش در پیش گرفته شود. در واقع باید بر مبنای بررسی آن تجارب و علل شکست ها و پیروزی ها سیاست ها و اقدامات جدید مبارزه برنامه ریزی شده و به عمل در می آمد.(2)
کمون پاریس و ویتنام
کمون پاریس که نخستین تجربه ی جدی کارگران در مبارزه برای برقراری حکومت سوسیالیستی بود به وسیله ی بلانکیست ها و پرودونیست ها رهبری می شد و این در زمانی بود که مارکسیسم جهان بینی غالب در جنبش کارگری نبود و در مقابل جهان بینی های خرده بورژوایی موجود( پرودونیست ها، بلانکیست ها وآنارشیست ها) در جنبش طبقه ی کارگر غیرعمده بود. خود مارکس به دلیل شرایط خاصی که وجود داشت با قیام کارگران مخالف بود و کارگران را از آن برحذر می داشت و بر این باور بود که به دلیل برتری بورژوازی و ضعف های طبقه ی کارگر در شرایط آن روز فرانسه، قیام کارگران شکست می خورد و می دانیم که نظر وی نیز درست از آب در آمد. مارکس البته دست به اسلحه بردن کارگران پاریسی را محکوم نکرد(3)بلکه به تحلیل مبارزه ی کارگران و دوران کمون و حکومت دیکتاتوری پرولتاریا و درستی ها و اشتباهات آن برخاست و درس های بزرگ بسیاری برای طبقه ی کارگر از آن بیرون کشید تا این طبقه بتواند در مبارزات آتی اش آنها را به کار بندد. تاثیر کمون پاریس و درس های مارکس از آن، بر جنبش طبقه ی کارگر روسیه و قیام اکتبر و انقلاب سوسیالیستی اکتبر و دیکتاتوری پرولتاریا در روسیه و انقلاب چین و دیگر انقلاب های دموکراتیک و سوسیالیستی آشکار است.
 روشن است که در هر حزب انقلابی اگر ما هر سیاستی و هر اقدامی را از جانب هر گروه اپورتونیستی راست و«چپ»به رسمیت شناسیم و زیر این عنوان که «کمون پاریس هم شکست خورد و کارگران و مبارزین بسیاری کشته شدند پس آیا اشتباه بود؟»، در صدد توجیه آن برآییم آنگاه دیگر هر سیاستی را از جانب هر جریان راست و یا «چپی» را در هر حزب انقلابی کمونیستی ای که منجر به کشته های بسیار شود می توانیم توجیه کنیم و بگوییم چنین سیاست هایی اشکالی نداشت. و ادامه دهیم مگر در کمون پاریس و جنگ ویتنام بسیاری کشته نشدند؟...! 
دو تجربه ی روسیه و چین
دو تجربه ی بزرگ روسیه و چین پیش روی ماست. در روسیه نه گروه هایی مانند ناردونیک ها و سوسیالیست های انقلابی با سیاست های«چپ روانه» و نه راست های منشویک با سیاست راست روانه شان نتوانستند جنبش طبقه ی کارگر را به رهبری خلق برسانند و موجب پیروزی نهایی اش گردند. این تنها بلشویک ها بودند که توانستندبا سیاست های درست این امر را به سرانجام برسانند. به رهبری طبقه ی کارگر رسیدن بلشویک ها در پی مبارزه ای طولانی با تمامی جریان های خرده بورژوایی نافذ در طبقه ی کارگر صورت گرفت. 
 در انقلاب چین نیز جریان های راست و«چپ» در حزب کمونیست سیاست هایی را پیش بردند که منجر به قربانی شدن بسیاری از توده ها و اعضای حزب شد و موجب این گردید که حزب مجبور شود حداقل دوبار از صفر آغاز کند( یک بار در سال  1928 در نتیجه ی سیاست های راست چن دوسیو و و یک بار در طی سال های دومین جنگ داخلی در نتیجه ی سیاست های «چپ» روانه ی جان گوه تائو).
آیا می توان این سیاست ها را به این سان توجیه کرد که چون در نهایت خلق چین پیروز شد پس این سیاست ها راست و«چپ» هم اشکالی نداشته اند؟
چنین نیست. بین سیاست انقلابی و سیاست های اپورتونیستی «چپ» و راست تضادهای فاحشی نهفته است. سیاست های راست و یا «چپ روانه» در یک حزب کمونیست گرچه دارای ماهیت طبقاتی و توجیه اجتماعی - سیاسی موجودیت خود را دارند اما به هیچ وجه نمی توانند طبقه ی کارگر و خلق را به پیروزی رسانند بلکه برعکس به این طبقه و خلق ضرر می رسانند و موجب شکست وی می شوند. چنانچه سیاستی اشتباه بود در هر حال باید نقد شود و زدوده شود.
در نگاه کلی به مبارزات یک حزب انقلابی کمونیست و در وجهی بزرگ تر یک طبقه و خلق در حال مبارزه، این سیاست ها و اقدامات فرصت طلبانه و اشتباه، جزیی از تکامل حزب کمونیست و طبقه و خلق به شمار آیند، اما به این شرط که به دقت بررسی و تحلیل شده و از آنها آموخته شود و این آموخته ها در مبارزات آتی به کار گرفته شوند و نه این که توجیه شده و نادرست را درست به شمار آورده و چنین سیاست هایی دوباره به کار گرفته شود. محال است که طبقه ای و خلقی با سیاست های اشتباه احزاب و طبقات رهبری کننده اش پیروز شود.
در مورد حماس
 اقدام ماجراجویانه حماس حتی بسیار کمتر از این ها توجیه بردار است. این اقدام بر زمینه ی بیش از 70 سال مبارزه و تجربه صورت گرفت. پیش از این حمله و طی دهه ها مبارزات خلق فلسطین ادامه داشت و مبارزات گروه های انقلابی فلسطینی با دولت صهیونیستی اسرائیل درس های بسیار برای خلق فلسطین انباشت کرده بود و این مبارزات طولانی و درس ها باید در مبارزه با اسرائیل در نظر گرفته می شد. اما حماس تمامی این درس ها را به گوشه ای انداخته و بنا بر میل خود و احتمالا تحریک جمهوری اسلامی و تازه برای جلوگیری از گسترش پیمان ابراهیم و اگر این را هم بپذیریم برای آزادی گروگان های فلسطینی عمل کرد.
در این مورد اخیر نمی توان دو دو تا چهار تا نکرد. 50  هزار کشته و 100 هزار مجروح و آسیب دیده و خلقی را به مصیبت کشاندن برای آزادی سه هزار گروگان به سود خلق فلسطین نبوده و نیست؛ آن هم در شرایطی که در همین یک سال اسرائیل گروگان های بسیار دیگری گرفته است.
آشکار است که نقد این سیاست و استراتژی ها و تاکتیک ها نیاز هر جنبش انقلابی و هر طبقه و هر خلق درحال مبارزه است و این ربطی به پیروزی نهایی طبقه ی انقلابی و خلق های دربند ندارد. نمی توان گفت که چون خلق راه درست را یافته و در نهایت پیروز می شود پس این سیاست ها هم درست بوده و یا اشکالی ندارد که تداوم داشته باشند. واقع این است که بدون نقد این سیاست ها و درس آموزی از تمامی وجوه آن، طبقه و خلق انقلابی یا پیروز نمی شود و مداوما شکست خورده درجا می زند و یا پیروزی وی تا زمان برقراری خط درست و استراتژی و تاکتیک های درست به تاخیر می افتد و با قربانیان بسیار بیشتری که در نتیجه ی سیاست های درست می شد از آنها اجتناب کرد به پایان می رسد.
صهیونیست های اسرائیلی اگر از حیوان وحشی هم درنده تر باشند آخر شکست خورده و به زانو در می آیند!
و سخن آخر اینکه از نقد 7 اکتبر و ماجراجویانه خواندن آن نباید این معنا را برداشت کرد که چون دولت اسرائیل حیوانی هار است و تلاش می کند که خود را به گفته سران اش «سگی وحشی و درنده» نشان دهد تا هیچ گروه و سازمانی جرئت نیابد به آن حمله کند، پس نباید به آن دست زد و با آن وارد درگیری شد. این هاری و درنده گی و وحشیگیری و پاچه گیری تازه نیست و صهیونیست ها از آغاز اشغالگری خود این خوی و شیوه را داشته اند و مبارزه با آنها نیز از همان زمان آغاز شده و تا کنون نیز ادامه یافته است. مساله بر سر چگونگی مبارزه است. تاریخ نشان داده است که گروه های انقلابی فلسطینی نیز مداوما با دولت مرتجع اسرائیل در حال جنگ بوده اند اما شیوه هاشان به اینجا نینجامید که وضعیتی برای خلق فلسطین به وجود آورند که متحمل حدود 46 هزار کشته و 100 هزار مجروح و آسیب دیده( تازه طبق آمار رسمی)شود و محل زیست اش آن چنان ویران شود که سال های بسیار برای بازسازی آن زمان نیاز داشته باشد.
 هرمز دامان
ششم بهمن 1403
یادداشت ها
1-   یک نمونه از این مواضع:
«شاید پرسیده شود که آیا کشته شدن حدود پنجاه هزار فلسطینی و تخریب کل این سرزمین در ازاء آزادی یکی دو هزار فلسطینی محبوس در سرزمین اشغالی، به لحاظ محاسبات استراتژیکی نظامی، حقوق بشری و ارزش خون انسان ها، ارزش اقدام بدین حرکت نظامی را داشت؟  پاسخ این است:
وقتی اصل و اساسِ مبارزه ، مبتنی بر مبارزه با اشغالگران برای آزاد سازی سرزمین مادری باشد، اصول مبارزه، شیوه های مبارزه ی( با توجه به بسته بودن همه ی درهای گفتگو و تعامل) مسلحانه( حالا این فرد را نمی دانیم اما این خط توده ای- اکثریتی رویزیونیستی اصلا مبارزه ی مسلحانه مردمی مستقل و انقلابی را قبول ندارد گویا تنها مبارزه ی مسلحانه ای که قبول دارد مبارزه ی گروه های محور مقاومت است - دامان) حکم بر عملی شدن استراتژی های نظامی همانند اقدام هفتم اکتبر دارد. اگر در کشور شما روستایی مرزی با پنج هزار سکنه، توسط کشورِ قِّدر قدرتِ نظامی همسایه تان اشغال شود و شما برای آزاد سازی آن روستا و سکنه اش در عملیات آزاد سازی آن روستا، بیش از پنجاه هزارتن از نیروهای نظامی را از دست بدهید در پایان جنگ، این را یک پیروزی و عقب راندن دشمن ارزیابی می کنید و یا برای شما صرفا کمیت کشته شدگان ملاک است و نتیجه ی حرکت خود را یک شکست اعلان می کنید؟»( قاسم مهر آور- در پاسخ به بیانیه کمیته ی مرکزی حزب کمونیست ایران در پیوند با آتش بس در جنگ غزه. سایت توده ای - اکثریتی اخبار روز- ما به این مقاله در بخش دوم این نوشته می پردازیم.)
گفتنی است که سیاست ها و مواضع حزب کمونیست ایران که مقاله ی مزبورعلیه آنها موضع گرفته است و(همچنین موضع خود نویسنده ی این مقاله) ربطی به جهان بینی انقلابی مارکسیستی- لنینیستی - مائوئیستی ندارد و سوسیال دموکراتیک و رویزیونیستی است. این جریان به همراه طوایف راه کارگری حتی امپریالیسم را از اعلامیه های خود حذف کرده و اگر هم تک و توک اشاره ای به آن بکنند صرفا و عجالتا برای خالی نبوده عریضه است و دیر یا زود آن را نیز حذف خواهند کرد. روشن است که چنین افرادی به روی تروریست بودن حماس گاه به اندازه ی دولت صهیونیستی اسرائیل و گاه بیشتر از آن تاکید می کنند. آنها حمله ی حماس را بیشتر به این دلیل که حرکتی مسلحانه است محکوم می کنند.
2-    در شرایط کنونی و به علت ضعف کلی نیروهای انقلابی در جهان حزب کمونیست طبقه ی کارگر فلسطین وجود ندارداما پس از هفتاد سال مبارزه ی یک خلق ستمدیده و انبوهی از سازمان های سیاسی و مترقی و انباشت تجارب فراوان از شکست و پیروزی، برخی از وجوه سیاست های استراتژیک و تاکتیکی درست، خواه در عرصه های سیاسی و دیپلماتیک و خواه در عرصه ی نظامی می تواند نهادینه شده باشد و جزیی از بدیهیات پیش پاافتاده برای آن خلق به شمار آید.  
3-    و این در حالی است که پلخانف عکس آن عمل کرد و در موردی همانند در انقلاب 1905 روسیه که کارگران دست به اسلحه بردند و جنگیدند لیبرال منشانه می گفت«نمی بایست دست به اسلحه برد» و لنین همواره وی را به همین دلیل به شدت نقد و شماتت می کرد.