۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۱, یکشنبه

درباره ی مساله ی تغییر نام خلیج فارس


با تجدید نظر در 15 خرداد 1404

یک دلقک تمام عیار
 ترامپ پیر اسیر میل شهرت و نام ، دست از لیوه بازی های خودش بر نمی دارد. این رئیس جمهور خودشیفته که می خواهد همواره توپ در کند و همچون شکل دهنده ی«آمریکا اول» و جهان کنونی( خاورمیانه ی جدید، صلح روسیه و اوکراین، صلح اسرائیل و حماس و...) در صدر اخبار قرار گیرد، به گفته خودش یک خبر بزرگ برای سفرش به خاورمیانه در جیب گذاشته است و می خواهد تیله ای دیگر در میدان بیندازد.
 این گونه که آسوشیتدپرس خبر را« لو» داده است( و به احتمال عامدانه لو رفته تا کمی بازخوردها مرور شود) قرار است ترامپ در ضمن سفر این هفته ی خود( از روز دوشنبه 12 مه) به کشورهای عربستان سعودی، امارات و قطر هدیه ای به شیوخ فاسد و دولت های مرتجع حاکم این کشورها بدهد و نام خلیج فارس را به «خلیج عربی» یا «خلیج عربستان» تغییر دهد.
این نظر ترامپ که  خودش هم گفته هنوز در مورداش تصمیم نگرفته است و پس از گزارش مشاوران اش تصمیم گیری خواهد کرد، حتی در کشور خودش نیز تبدیل به لطیفه شده است. رئیس جمهوری که برای این رای اکثریت مردم را آورد تا مشکلات طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان آمریکا را که در بحران اقتصادی کنونی آمریکا و تورم و گرانی و سقوط سطح زندگی خود دست و پا می زنند حل کند حالا می خواهد بخشی از مشکلات را با تغییر نام یک خلیج که ربطی هم به  آمریکا ندارد و باج دادن به شیوخ مرتجع کشورهای عربی منطقه از جیب مردم ایران) حداقل مردم فارس) خرج کند.
خامنه ای و  جمهوری اسلامی اش
از سوی دیگر ما روبروییم با یکی از مستبدترین و دزدترین و جنایتکارترین و در عین حال بی شعورترین و بی عرضه ترین و بی لیاقت ترین حکومت ها در تاریخ کشور خود یعنی حکومت ولایت فقیه خامنه ای و دارودسته های پاسدارش.
این حکومت کثیف و باندباز در وضعیتی است که هر دولتی می رسد و از میل اش و التماس برای کمک به بقایش آگاه می شود تکه ای از ایران می کند و در ادامه خیلی هم برای اش تره خرد نمی کند. روسیه و چین و انگلستان و هندوستان و طالبان همه تا توانسته اند این موجودات حقیر و برده ثروت و قدرت را چلانده اند و اینان نیز بنده صفتانه هر آنچه آنها خواسته اند داده اند. دست آخر هم این دولت ها لگدی نثار این حکومت کرده اند و این لگدها را حضرات گویی با میل وافری مزه مزه می کنند و از آن لذت می برند و منتظر بعدی آن می مانند. 
حکومتی که اگر این خرج هایی را که برای غنی سازی و موشک سازی و نیابتی ها و سوریه و لبنان و عراق، و همه برای بقای حکومت کثیف و ننگین خود کرده در خود ایران و برای راست و ریست کردن امور اقتصادی کرده بود به احتمال اکنون نه ارزش ریال این قدر سقوط کرده بود و نه این بحران کمرشکن به این شکل به روی مردم خراب می شد، و شاید هم بقایش بیش از آنچه فکر می کنند می پایید. به راستی که این ها با پلشتی و ناتوانی خود روی پادشاهان قاجار را در مملکت داری و ممکلت فروشی و خدمت به استعمارگران و امپریالیست ها سفید کرده اند.
و اما خامنه ای و سران پاسدار جنایتکارش جز برای مردم کشور خود جز برای کارگران و کشاورزان و ملیت های زیر ستم و زنان و جوانان و دیگر مردم ستمدیده تفنگ شان پر و آماده ی شلیک نیست. ذلیل و خوار و خفیف در خارج از کشور و برای دیگر دولت ها، و مستبد و خودبین و قدرت نما و جنایتکار برای مردم ستمدیده  و بی دفاع داخل کشور.
شرایط کنونی و اهداف ترامپ
ترامپ تغییر نام خلیج فارس را در وضعیتی پیشنهاد می کند که مذاکرات اش با خامنه ای در جریان است. هدف ترامپ دو هدف با یک تیر است. از یک سو یک اهرم فشار علیه خامنه ای و جمهوری اسلامی اش است تا هر چه زودتر از خر شیطان پیاده شود و به نظر ترامپ در مورد جمع کردن بساط غنی سازی تن دهد و از این گذشته یک نوکر خوب و حرف شنویی برای امپریالیسم آمریکا در منطقه شود؛
 و از سوی دیگر گوشه ی چشمی است به شیوخ فاسد و مرتجع کشورهای عرب منطقه یعنی عربستان سعودی و امارات و قطر و کویت و ... هدیه ای که برای این داده می شود تا این کشورها با دولت صهیونیستی اسرائیل بیش از این که کنار آمده اند کنار بیایند و همچنین سرمایه های فعال و یا راکد خود را در آمریکا سرمایه گذاری کنند و به دولت ترامپ کمک کنند تا آمریکا را به حال و روز گذشته اش یعنی« آمریکا اول» برگرداند. شاید مانند زمانی که شاه دزد و جنایتکار ایران سهام شرکت ورشکسته ی تالبوت انگلستان که پیکان( هیلمن آرو) قراضه و دروپیتی را تولید می کرد خرید تا این شرکت را از ورشکستگی نجات دهد. آب در هاون کوبیدن ترامپ!
سلطنت طلبان و مزدوران امپریالیسم غرب
موضع این دارودسته ها طبق معمول بر مبنای یک ناسیونالیسم ارتجاعی و آرایش حکومت سلطنتی سابق است که با کودتای امپریالیستی آمریکا در 28 مرداد 32 سرکار آمد و مزدور و مملکت فروش شد و( یک تغییر نام در مقابل آنچه این مزدوران فروختندهیچ نیست) در خدمت به امپریالیست هیچ کم نگذاشت.
این ها که تا دیروز برای این که ترامپ رئیس جمهور شود حنجره ی خود را پاره می کردند امروز که می بینند ترامپ و دولت اش اهداف خود را دنبال می کنند و پشیزی برای برنامه های نوکران سلطنت طلب اش که خواهان حمله به ایران و تغییر حکومت ولایت فقیه به سلطنتی هستند، قائل نیستند، آبغوره گرفته و اشک ریزان ضد ترامپ شده اند و چپ و راست به تحلیل عقل نارس و شخصیت دمدمی ترامپ می پردازند و از آن  ایراد می گیرند و در مخالف با سیاست های وی در مورد جمهوری اسلامی گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند. این ها به ویژه این در تلویزیون هاشان و سرآمد همه ی آنها تلویزیون انترناشنال که اساسا در خدمت و مزدور سلطنت طلبان است مشهود است.
باری این حضرات ترامپ را به نقد گرفته اند که چرا می خواهد این نام را تغییر دهد. تعجب آور نیست که دارودسته هایی که خود را جر می دهند که ترامپ به ایران حمله کند و تمامی زیرساخت های ممکلت را نابود سازد و اینان را به قدرت برساند بر سر تغییر یک نام چنین آه و ناله سر می دهند! تصورشان این است که می توانند با چنین موضعی خود را نماینده ی ملت ایران معرفی کنند و رابطه ی نزدیک تری با آنها پیدا کرده سوار مخالفت هایی که طبقات خلقی ایران( بیشتر فارس ها) با این تغییر نام می کنند بشوند. در این ها هیچ مردم دوستی ای وجود ندارد و این مخالفت هاشان با تغییر نام از موضع دفاع از تاریخ سلطنت و برقراری استبداد سلطنتی است. اگر خودشان در قدرت بودند و ارباب شان آمریکا از آنها می خواست به این تغییر نام تن دهند، از خدمت فروگذاری نمی کردند و فوری تن می دادند.
گفتنی است زمانی که در دهه پنجاه پیش از سرنگونی سلطنت این مساله ی تغییر نام طرح شد امپریالیست ها برنامه ی تغییر نامی نداشتند و این بیشتر دعوای نوکرهاشان یعنی دولت های عرب منطقه و استبداد سلطنتی ایران بود.
تاریخ
اگر تاریخ ملاک باشد به گواهی اسناد تاریخی( و حقوقی نیز) نام این خلیج از تاریخی بسیار دور خلیج پرشیا یا (Persian golf) بوده است و خلیج عربی نبوده است که بگوییم مرافعه و جنگی بر سر این نام از گذشته های دور وجود داشته است. این مجادلات از زمان جمال عبدالناصر ملی گرای مصری شروع شد. وی از کشورهای عربی خواست که از نام خلیج عربی برای این خلیج استفاده کنند. در هر حال هیچ مبنای تاریخی برای این تغییر وجود ندارد.
اما برای کشورهای امپریالیستی مانند آمریکا تاریخ چند منه! ترامپ نام خلیج مکزیک را«خلیج آمریکا» نام گذاری می کند و با توهین به مردم کشوری مانند کانادا می گوید این کشور بیاید و تبدیل به  ایالت پنجاه و یکم آمریکا شود.
از این گذشته نام چیست و تغییر نام یعنی چه؟ کشورهای امپریالیستی ای مانند انگلستان توانسته اند که خلق فلسطین را از سرزمین آبا و اجدادی خود بیرون برانند و این سرزمین را در اختیار صهیونیست های اسرائیلی قرار دهند. و یا خود مهاجران اروپایی انگلیسی و فرانسوی، سرزمین آبا و اجدادی مردمان بومی آمریکا و کانادا را از دست شان درآوردند و خودشان را نیز با نسل کشی و اعتیاد از بین بردند و تتمه ای ناچیز از آنها باقی گذاشته اند. استعمار انگلستان و روسیه تزاری و همین آمریکا در 130 سال اخیر بزرگ ترین ضربات را به خلق ایران خواه از نظر سرزمین و خواه از نظر رشد اقتصاد ملی زده اند که پیش آنها تغییر نام چیزی به شمار نمی آید. از این رو صحبت تاریخ را در مورد یک نام پیش کشیدن، پشیزی برای امپریالیست ها ارزشی ندارد.
موضع مردم ایران
در مورد واکنش در مقابل این تغییر که نام «فارس» در آن است آنچه به نظر می رسد این است که مردم ایران متحد و یک پارچه نباشند. به احتمال زیاد آن حساسیتی را که فارس ها بر سر این تغییر نام دارند خلق های ستمدیده غیرفارس که تسلط شوونیسم فارس را از طریق حکومت سلطنتی سابق و حکومت ولایت فقیه کنونی دهه ها بر شانه های خود حس کرده اند و سالیان سال است که درگیر مبارزه با حکومت بر سر حقوق ملی خویش بوده بسیار قربانی داده اند ندارند. خلق های آذربایجان، کردستان، بلوچستان و ترکمن در این تغییر نام ضربه ای و یا آسیبی و یا ستمی بر خود نمی بینند. برخی ممکن است بگویند:«چه علی خواجه و چه خواجه علی».
در مورد حداقل بخش هایی از خلق عرب نیز وضعیت می تواند به گونه ای باشد که در این تغییر نام به خلیج «عربی» نه تنها حس ضربه و ستمی نکنند بلکه حتی آن را به هر حال به نفع نژاد و قوم خود ببینند. و به راستی که اگر این صرفا یک تغییر نام بود و نه از جانب امپریالیست ها و دولت های مرتجع منطقه بلکه از سوی خلق های عرب منطقه پیشنهاد می شد از نظر ما طبقه ی کارگر و خلق فارس می توانست به احترام طبقه ی کارگر و خلق عرب ایران چنین تغییر نامی را بپذیرد.
این ها همه حدس و گمان است و بر مبنای شرایط کلی کنونی است. یعنی شرایطی که جمهوری اسلامی بر خلق های کرد و بلوچ و عرب و ترکمن و ترک آذری ستم کرده و می کند.
در مقابل آن البته ما شاهد اتحاد خلق های ایران طی جنبش های اخیر به ویژه جنبش ژینا بوده ایم. اتحادی که در تاریخ کشور شاید کمتر چنین آگاهانه و متکی بر بنیانی آزادانه و دموکراتیک مشاهده شده است.
تغییر نام است و یا اهداف دیگری نیز در پی دارد؟
به واقع صحبت بر سر تغییر یک نام نیست و هدف اش هم احترام به مردم عرب منطقه نیست. این یک اقدام از جانب امپریالیسم آمریکا و دولت های مرتجع عرب منطقه است که دنبال منافع ارتجاعی خویش اند. تضاد آنها با خامنه ای و حکومت جمهوری اسلامی است اما از آنچه حداقل بخش های مهمی از توده های ایران بر سر آن حساس اند خرج می کنند و بر تضادهایی که به هیچ وجه شایسته نیست بین خلق ایران و یا مردم فارس و خلق های عرب منطقه به وجود آید می دمند.
این تصمیم از یک سو به خامنه ای و جمهوری اسلامی کمک می کند تا پشت یک ناسیونالیسم ارتجاعی پنهان شده و یک گونه ای اتحاد بین خودشان و مردم که به شدت از آنها متنفرند ایجاد کنند. یعنی با حداقل بخش مهمی از مردم ایران در یک خط قرار گیرند؛ امری که برای تکامل جنبش انقلابی خلق ایران خطرناک است. از سوی دیگر چنان که اشاره کردیم سلطنت طلبان بر سر آن بُل گرفته اند و آنها نیز از سوی دیگر می خواهند از این مایه برای جای دادن خود درون جنبش و  تسلط بر جنبش توده ها سوء استفاده کنند. هر دوی این ها وطن فروش اند و در این امر دست کمی از یکدیگر ندارند.
«از خُرد است که کلان بر می خیزد»!
با این همه می شد بر سر آن خیلی حساس نبود اگر تنها این تغییر نام، تمامی ماجرا بود. مساله این است که اگر جاه طلبی های خامنه ای و سران سپاه ادامه یابد و تضادها با ترامپ و امپریالیسم آمریکا و همچنین دولت های مرتجع منطقه که همه شان مزدوران امپریالیسم آمریکا هستند ادامه یابد، کار با این تغییر نام تمام نشود. چنان که پیش از این و همواره بوده است صحبت از سه جزیره در خلیج فارس( تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی) هم مطرح است و تا کنون تمامی موضع گیری های امپریالیست ها به نفع امارات متحده عربی بوده است. و اما فردای دیگر ممکن است صحبت خرمشهر پیش آید که دیدیم صدام ادعای آن و بخشی از مرزهای جنوب غربی کشور را داشت و پس فردا ... و خلاصه این رشته بی پایان است.
ممکن است جمهوری اسلامی نباشد، اما این تغییر نام می تواند در زمان هر حکومتی و در شرایطی که تضادهای حکومت یا خلق ما با مرتجعین منطقه و امپریالیست تشدید شود ادامه ی خود را در مواردی دیگر و در ابعادی بزرگ تر از سر گیرد. تغییر نام خلیج، جزیی است از یک سیاست امپریالیستی و همراهی دولت های مرتجع منطقه جزیی دیگر از آن.
 برای ما چنان که اشاره کردیم این تغییر نام به خودی خود جایگاه و اهمیتی ندارد. اگر دولت های طبقه ی کارگر در منطقه بر سرکار بودند اگر جدا این گونه مسائل و اختلافات وجود داشت می توانستند بدون کش و قوس و به ساده گی و به شکلی میان خودشان حل کنند.  
حال نیز در بدترین حالت، دولت های عرب منطقه می توانند آن را برای خود خلیج عربی بنامند، چنانکه تا کنون نامیده اند و امپریالیسم آمریکا نیز در اسناد خود چنان که ترامپ گفت از نام خلیح عربی استفاده کند و مردم ما نیز از نام خلیج فارس. در نقشه ها نیز هر چه خواستند بنویسند.
اما مشکل آنجاست که این سیاستی نیست که به خود پایان یابد.  
نه این آغاز ماجرا بوده است و نه پایان ماجرا خواهد بود. این خُرد است اما از خرد نباید چشم پوشید که«از خُرد است که کلان بر می خیزد»!
از این رو مخالفت با سیاست امپریالیستی و دولت های مرتجع منطقه و دفاع از این نام صرفا در خودش معنا نمی شود، بلکه به معنای مخالفت با سیاست های امپریالیستی و ارتجاعی ای است که در پی آن، خواه در همین زمان و در قبال جمهوری اسلامی و خواه در آینده و در قبال حکومت های دیگر در ایران و از جمله حکومتی مردمی و رشد تضادها بین طبقه ی کارگر و خلق ایران و امپریالیست ها و مرتجعین خارجی و داخلی پیش خواهد آمد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
21 اردیبهشت 1404
 

    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر