۱۴۰۰ فروردین ۴, چهارشنبه

اعتراضات توده ای و برخوردهای حاکم

 

اعتراضات توده ای و برخوردهای حاکم

اعتراضات و اعتصابات
در سال های اخیر و به ویژه سال گذشته صدای اعتراض به تورم و گرانی و عدم افزایش مناسب درآمد بلندتر از پیش شده است و تقریبا هفته ای و ماهی نبوده که گروهی از معترضین به این وضع، در خیابان ها و جلوی ادارات و سازمان های مسئول به بیان خواست های خود و پیگیری آنها نپردازند.
 این مساله در مورد بازنشسته گان بیش از بقیه صادق بوده است. آنها که حقوق ماهیانه شان عموما از سال ها پیش تعیین شده و سالیانه افزایشی ناچیز نسبت به نرخ تورم داشت، روز به روز و در قبال افزایش بی رویه ی نرخ ارزهای خارجی و کاهش توانایی خرید پول داخلی، آن را کوچک و کوچک تر می دیدند. آنها می دیدند که این حقوق دیگر حتی از پس مخارج ساده ی ماهیانه و خورد و خوراک برای گروهی که سن بالا دارند بر نمی آید. و به راستی که حتی کارمندان بازنشسته چه برسد به کارگران بازنشسته تامین اجتماعی، اگر خانه ای و آپارتمانی و یا حداقل آلونکی از خویش نداشته باشند و مجبور نباشند کرایه خانه بدهند و پول بازنشسته گی شان صرفا برای خورد و خوراک عموما ناچیز و دکتر و دوا و احیانا مسافرتی- اگر دست دهد - خرج نشود، از پس مخارج سرسام آور برنمی آیند و روز به روز بیشتر در اعماق فقر و فلاکت و بینوایی فرو می روند.
همین وضعیت، یعنی افزایش بهای وسایل معیشت و زندگی و کاهش روزمره و بی پایان قدرت خرید کارگران و نیز عدم افزایش مناسب دستمزدها نه صرفا منطبق با تورم بلکه همچنین منطبق با افزایش دوره ای نیازهای مادی و معنوی کارگران و گروه های حقوق بگیر به همراه پرداخت نکردن حقوق ها در موسسات، کارگاه ها و کارخانه ها، وضع را برای کارگران بیشتری هر روز بدتر از روز پیش می کند و آنان را به ورطه فقر و مسکنت هولناکی فرو می برد. این امور دست به دست هم داده و دامنه ی اعتراض کارگران به آن و اعتصابات را روزمره گسترش بیشتری می دهند. در سال گذشته این اعتراضات و اعتصابات کارگران و نیز به همراه آنان آموزگاران بیش از پیش وسعت یافت چندان که روزی نبود که در این مورد خبری شنیده و  درج نشود.
به این ترتیب حداقل سه گروه حقوق بگیر یعنی کارگران، آموزگاران و بازنشستگان، تداوم بخش مبارزات صنفی سال گذشته بودند و اعتراضات ممتد، اعتصابات به طور مداوم افزایش یابنده و نیز گردهمایی هایی در موسسات و کارخانه ها و یا برابر ادارات دولتی داشتند و درخواست های خود را طلب می کردند.
 ضعف های موجود
آنچه که ضعف های اساسی این اعتراضات و اعتصابات را و البته صرفا در چارچوب اهداف خودشان، تشکیل داده و می دهد پراکندگی مکانی و ناهمزمانی آنها، نبود سازمان های صنفی رهبری کننده در بیشتر آنها( به جز آموزگاران و تا حدودی بازنشسته گان) و همچنین نبود اتحاد با دیگر کارگاه ها و کارخانه ها و گروه های اجتماعی بوده است.
این نقاط ضعف به گونه ای است که از توانایی این اعتراضات و اعتصابات اقتصادی برای ضربه زدن به سرمایه داران و نیروها و مراکز دولتی ای که با آن طرف حساب هستند و در نتیجه رسیدن به خواست های خود، جلوگیری می کند.
وانگهی و در صورتی که در شرایط ویژه ایران، برای آنها نه صرفا چارچوب اهداف مقطعی ای که برای خود انتخاب کرده اند، بلکه چشم انداز گسترده تری قائل شویم و آنها را جزیی یا بخشی از یک مبارزه عمومی بر علیه جمهوری اسلامی ببینیم، ضعف های مزبور موجب می شود که تکامل آنها به یک مبارزه سیاسی در پرده ابهام قرار گیرد و در چشم انداز ظاهر نگردد.
البته در مبارزات کنونی در ایران گاه و بیگاه اتحاد هایی میان بخش های از گروه های معترض و اعتصاب کننده به وجود می آید، اما این اتحادها یا عموما در فضای مجازی است و یا میان گروه هایی معدود مانند آموزگاران و بازنشسته ها و در برخی از شهرها و برخی از اقدامات است.
چنین وضعیتی، این جنبش های صنفی را کمابیش ناتوان کرده است، چندان که تا کنون کمتر از سوی خامنه ای و سپاه پاسداران و نیز دولت روحانی جدی گرفته شده اند. این جدی نگرفتن عموما یا از دید بی آزاری و بی اهمیتی آنها از نقطه نظر امنیتی و خطراتی که از جانب آنها کل حاکمیت را تهدید کند می باشد، و یا از این جهت که نخواهند با برخوردهای تند خود به آنها دامن زنند و آنها را گسترش دهند و به شیوهای رویارویی رادیکال تری بکشانند. از این رو علیرغم برخوردهایی اینجا و آنجا، به طور کلی با آنها مماشات شده است. همچنین، این ناتوانی موجب آن می گردد که این اعتراضات نتوانند گاه حتی به خواسته های بسیار ابتدایی خود دست یابند.
نکته مهم این است که این اعتراضات اقتصادی و صنفی از یک سو بر بستر نارضایتی، مخالفت و نفرت عمومی تمامی طبقات مردمی از جمهوری اسلامی و حکومتگران آن به ویژه باند خامنه ای و سپاه پاسداران صورت می گیرند و بنابراین در پس خود این نارضایتی، مخالفت و نفرت را پنهان دارند؛ اما از سوی دیگر و تا آنجا که صحبت در مورد خود این اعتراضات و اعتصابات و محتوی صنفی و اقتصادی و نیز اشکال مسالمت آمیز آنها است و قرار باشد که صرفا از نقطه نظر همین محتوی و اشکال مبارزاتی خود مورد کنکاش قرار گیرند، آنها نه تنها این مخالفت و نفرت را نشان نمی دهند و خواهان براندازی حکومت نیستند بلکه تنها خواست هایی در چارچوب همین حکومت به شمار می آیند و به اصطلاح در صورت نیل به خواست ها، مشکلی با حکومت ندارند.
 اتحاد در فضای مجازی
در نقطه ی مقابل این پراکندگی ها و نبود اتحادها در مبارزات روزمره ی اقتصادی و صنفی، شاهد روندهایی معکوس نیز بوده و هستیم. به جز مبارزات عمومی سیاسی ای که در سال های پیشین در مقاطع آبان 96 و دی ماه 98 صورت گرفت و اتحاد عمل تا حدودی خودانگیخته و جهش وار نسبتا شگفت انگیزی را نشان داد، اتحادهای سیاسی موقتی نیز در فضای مجازی به وجود می آید.
به خودی خود روشن است که شکل گرفتن اتحاد در فضای مجازی بسیار خوب، و از دیدگاهی مثبت یک تمرین عمدتا معنوی اتحاد و گامی به پیش در مبارزات به شمار می آید، اما این نیز روشن است که تعیین تکلیف با  قدرت سیاسی و سرنگونی جمهوری اسلامی تنها در فضای واقعی و میدان عمل می تواند تحقق یابد و این کار از مبارزات واقعی توده ای و از کنش متحد تمامی طبقات مردمی حال حاضر ایران بر می آید؛ مبارزاتی که باید به وسیله سازمان ها و تشکلات سیاسی- طبقاتی با برنامه ها و اهداف روشن برای این که چگونه حکومتی می خواهند رهبری شوند. بنابراین اتحادهایی که در فضای مجازی به وجود می آید با تمامی محاسن و ارزش های خود به هیچوجه برای پیشبرد مبارزات و تکامل آنها کافی نیست. از یک دیدگاه منفی، خود مبارزه در این فضا و از آن بدتر به آن بسنده کردن، جایی برای تخلیه ی نیرو و انرژی است و می تواند حداقل در مورد بسیاری از افراد و دسته های شرکت کننده حس رضایت کاذبی به وجود آورد و به در نظر نگرفتن مبارزات عملی و گریز از آنها حتی در چارچوب های امکان پذیر موجود تبدیل شود.(1)
برخی از این اتحادها در فضای مجازی- مانند اتحاد گنگ کنونی بر سر«نه به جمهوری اسلامی» - بیشتر از آنکه مثمر ثمر باشند، خواه از نظر بافت طبقاتی و خواه از نظر ارزیابی واقعی از نیروی خود و خواه از نظر ماهیت حکومتی که باید بیاید، فریبنده اند. عموما این گونه است که این اتحادها ناتوان باقی می مانند و راه به جایی نمی برند.( در مقاله ای مستقل درباره این شعار صحبت خواهیم کرد).
شکل برخورد خامنه ای و سپاه با اعتراضات و مبارزات توده ای
شیوه برخورد حکومت را خواه در قبال مبارزات صنفی و اقتصادی و خواه در قبال این مبارزات در فضای مجازی می توانیم مقایسه کنیم با مبارزات سیاسی خواه در شهرهای بزرگ و کوچک و خواه در مناطقی مانند کردستان، خوزستان و یا بلوچستان( و این چند روزه اخیر در ترکمن صحرا) که حکومت برای سرکوب آنها شمشیر را از رو می بندد و کشتار به راه می اندازد.
در دوران کنونی سیاست حکومت به ویژه خامنه ای و سپاه پاسداران اش همین دو روش است. یعنی از یک سو مماشات با اعتراض ها و اعتصابات بدون زور و نیرو و کم اهمیت صنفی به ویژه در مورد زحمتکشان و از سوی دیگر سرکوب وحشیانه و خشونت بار اعتراض های سیاسی و یا صنفی سیاسی شده و یا شورش ها و طغیان های توده ای. اشکال این خشونت نیز طیف گوناگونی را تشکیل می دهد: از بازداشت و شکنجه و زندان پیشروان در مواردی که اعتراضات و اعتصابات صنفی در کارخانه ها و موسسات بزرگ است( نمونه های شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، نیشکر هفت تپه، فولاداهواز و هپکو و آذر آب اراک)(1) تا به گلوله بستن شورشگران در جنبش های بزرگ توده ای همچون آذر 96 و دی 98.
بنابراین سیر کنونی در مقابل ما از یک سو اشکال اقتصادی و صنفی و در مجموع نه چندان  و قوی اعتراض و مبارزه را قرار می دهد و از سوی دیگر اشکال خواه مبارزات اقتصادی سیاسی شده قوی را. از سوی دیگر دو واکنش حکومت عبارت بوده است از مماشات نسبی با اشکال مسالمت آمیز و نه چندی قوی اعتراضات صنفی و از  سوی دیگر به شدت برخورد کردن با اشکال نسبتا نیرومند جنبش های خواه محلی و خواه کشوری توده ای.
نکته ی بسیار مهم در این خصوص این است که حکومتی که از درون با مبارزات جناح های گوناگون اکنون بیشتر اصول گر، از هم پاشیده جلوه می کند، به واسطه ی وجود یک هسته مرکزی نسبتا متحد پیرامون خامنه ای و حفظ اتحادی نسبی در سپاه و بسیج ، در مقابل جنبش توده ها مجموعا و تا کنون به شکل متحد و یکپارچه عمل کرده است.
همین امر موجب شده است که علیرغم همه ی خیال ناراحت آنها از درگیری های جناحی و باندی درونی و این نگرانی که چنین درگیری هایی به سوی از هم پاشیدن حکومت سوق نیابد، و نیز تا حدودی هراس از نیروهای امپریالیستی، حداقل در ظاهر آن چنان خیال ناراحت و نگرانی ای از جنبش توده ای نداشته باشند و به اصطلاح بر این باشند که مشکل شان مبارزات مردم و جنبش های توده ای نیست و توان کنترل و سرکوب آن را دارند. این خیال در ظاهر راحت از آن رو است که اولا این جناح های چنین به جان هم افتاده و چنین افشاکننده ی یکدیگر، تا کنون اتحادی نسبی در سرکوب مردم داشته اند و دوما نیروهای پاسدار و بسیج به خود غره شده که از پس جنبش و انقلاب در سوریه برآمده اند و اکنون که در سرکوب جنبش های توده ای در خشن ترین و جنایتکارانه ترین اشکال آن قهار شده اند جنبش توده ای در ایران برای آنها عددی به شمار نمی آید.
روشن است که آنچه که در پس پرده است این است که اولا آنها جنبش توده ای کنونی را به دلیل نداشتن رهبران، سازمان های سیاسی انقلابی و مترقی رهبری کننده و اتحاد طبقات خلقی، آنچنان دارای نیرو و توان مبارزاتی و نیز قدرت تداوم نمی بینند و دوما آنها بقای خود را به هر قیمت می خواهند و فکر می کنند که برای حفظ آن به هر شکلی از سرکوب و هر گونه جنایتی دست خواهند زد.       
هرمز دامان
 نیمه ی نخست فروردین 1400
یادداشت ها
1-   برای نمونه مبارزات زحمتکشان در سراوان نه صرفا نیاز به پشتیبانی در فضای مجازی بلکه به واقع نیاز به اشکالی از پشتیبانی در فضای واقعی داشت. امری که صورت نگرفت.
2-   چنانچه مقایسه ای میان اعتصابات این کارخانه ها با مبارزات کنونی صنفی انجام دهیم، این تفاوت تا حدودی روشن می گردد. اگر از مواردی جنبی که در این اعتصابات پدید آمد بگذریم، خواست های اعتصابات کارخانه های مزبور نیز اساسا صنفی بودند که تا حدودی جنبه سیاسی پیدا کردند، اما وجود رهبری در راس آنها و داشتن تشکل و نیز اهمیت کشوری آنها و نیز گسترش آنها به شهر و پیوستن توده ها شهری به آنها موجب هراس حکومت گشت و اشکال و شیوه های برخورد خامنه ای و سپاه پاسداران را با آنها خشونت آمیز کرد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر