۱۳۹۹ دی ۳, چهارشنبه

چرا شاه و سران حکومت اش کمتر از خامنه ای و سران جمهوری اسلامی کشتار کردند؟(1)*

چرا شاه و سران حکومت اش کمتر از خامنه ای و سران جمهوری اسلامی کشتار کردند؟(1)*

این پسگردی آزار دهنده و رنج آور است که بخش هایی از مردمی که در سال 57 انقلاب کردند، در مقایسه وضع پیش از انقلاب خود با وضع کنونی نکبت باری که جمهوری اسلامی برای شان درست کرده، چنین شعاری بدهند:« ما انقلاب کردیم، ما اشتباه کردیم». چنین شعاری، حکایت از این دارد که این بخش از مردم شرایط زندگی خود را در آن زمان بهتر از اکنون خود می دانند؛
البته در این شعار یک وجه تقابل آمیز در برابر حکام جمهوری اسلامی نیز موجود است که مدام به مردم گوشزد می کنند که آنها برای دین انقلاب کرده اند و انقلاب برای دین به هر حال سختی های خود دارد! مردم با این شعار به گونه ای عکس العملی و منفی(و شاید علیرغم خواست درونی و واقعی خود) یعنی نه آگاهانه و بر مبنای این که چه چیز درست و چه چیز نادرست است، موضع می گیرند. روشن است که نکته اخیر برای تحلیل درست و همه جانبه تر این شعار دارای اهمیت است.
از سوی دیگر، بخش هایی از نسل های پس از انقلاب 57 که دوران شاه سابق را ندیده بودند، گمان می کنند اکنون که بی تردید جهنم است پس لابد در زمان سابق، ایران بهشت برین بوده است و یا حداقل آن قدرها هم که می گویند بد نبوده است و آزادی هایی که آنها به ویژه خواهان آنند یعنی آزادی های اجتماعی وجود داشته است. بر این منوال این ها مدام به نسل پیشین سرکوفت می زنند که« کاش انقلاب نکرده بودید!» و «انقلاب شما باعث بدبختی و خانه خرابی نسل ما شد».
 مشکل اساسی در مورد این دو بخش از مردم در سویه ی درونی ناآگاهی سیاسی، یأس، اسیر جو شدن و عموما ناتوانی از دست زدن به مبارزه ای مثبت علیه حکومت اسلامی و در سویه ی بیرونی به ویژه فقدان طبقه ی مبارز و آینده ساز دوران ما یعنی طبقه کارگر و حزب امید آفرین اش یعنی حزب کمونیست واقعا انقلابی در عرصه ی سیاسی و مبارزه در راستای بنای یک حکومت انقلابی - دموکراتیک مردمی است.
 سوی سوم قضیه برمی گردد به تبلیغات همه جانبه امپریالیست ها غربی به نفع زمان شاه سابق. امپریالیست هایی که خود باعث و بانی سازش با خمینی و روحانیون عموما مرتجعی که پیرامون اش گرد آمده بودند شدند و فکر کردند حال که نمی توانند شاه را حفظ کنند پس بهتر است با خمینی و این مومیایی های عهد عتیق کنار بیایند.
باری این امپریالیست ها که اکنون به نفع نظام سابق خود تبلیغ می کنند فراموش کرده اند که چگونه دست در دست خمینی و روحانیون جاه طلب و مرتجع گذاشتند و نه تنها با آنها کنار آمدند، بلکه تا جایی که آنها تمامی طبقات مردمی به ویژه طبقه کارگر، دهقانان و خرده بورژوازی تهیدست را زیر فشار قرار دادند و سازمان های انقلابی چپ و دمکرات  را زیر ضرب گرفتند و تا جایی که توانستند از آنها اعدام کردند و کشتند، آنها ککشان که نگزید هیچ، تا جایی هم که توانستند از طریق عوامل اطلاعاتی وابسته به ساواک و یا عوامل حرفه ای نظامی خود(همچون ارتشبد فردوست) به خمینی و سران جمهوری اسلامی کمک کردند تا استقرار بیابند و ثبات پیدا کنند.
مطلب کامل نیست اگر به این نکته اشاره نکنیم که این حضرات امپریالیست ها و در راس آنها آمریکا، گر چه به نفع نظام و شاه سابق که خود ارباب آن بودند تبلیغ می کنند و از این نظر مردم را نسبت به آن چه در گذشته وجود داشت می فریبند، اما در عین حال با حکومت کنونی نیز قایم موشک بازی در آورده اند: هم در برابر جنایت های آشکارش سکوت می کنند و هم در برخی اوقات مقابل آنها موضع می گیرند و حکومت کنونی را محکوم می کنند، هم برخی از فسادها و جنایت های آن را افشا می کنند و هم برخی زمان ها روی آنها سرپوش می گذارند، هم  آشکارا به تقابل با این حکومت بر می خیزند و برخی مهره های نظامی آن را می کشند و هم پنهانی مذاکره با آن را پیش می برند.
 در کنار امپریالیست ها، سرمایه داران کمپرادور سلطنت طلب و جمهوری خواه وابسته به امپریالیسم و پسر شاه سابق که دست پرورده سازمان سیای آمریکا است و بخشی از این دارودسته ی مرتجعین پیرامون اش گرد آمده اند، وجود دارند. اینان نیز به وسیله دستگاه گسترده تبلیغاتی خود( ده ها سایت اینترنتی، رادیو و تلویزیون) و گاه به کمک عوامل خودفروخته چپ( از قماش میرفطروش، حمید شوکت و عباس میلانی) و همچنین ترتسکیست های حکمتی کمونیسم کارگری های سلطنت طلب که برای این ارتجاع پیشین سنگ تمام می گذارند، تا جایی که توانسته اند تاریخ گذشته را تحریف کرده اند و بخش هایی از نسل های نوین را که کم می پرسند و کم می خوانند را در مورد این گذشته خام کرده و فریب داده اند. آنچه اینان در پی آن بوده و هستند این است که از منفورترین سران و مزدوران امپریالیسم در ایران اعاده حیثیت کنند: از سید ضیاء و رضاخان قلدرعوامل مزدوری که برای کودتای سوم اسفند 1299به وسیله ژنرال آیرون ساید فرستاده دولت انگلیس انتخاب شدند گرفته(1) تا قوام السلطنه و کودتای 28 مرداد و شاه سابق تا برسیم به دستگاه جنایتکار و کثیف ساواک. این ها همه شده اند اشخاصی وطن پرست و دوستدارایرانی آباد، و مشروطه خواهان و مصدقی ها و چپ ها و دمکرات ها شده اند مشتی وطن فروش که به فکر آینده ایران  و رشد و تعالی ملت نبوده اند!
از این گذشته آنها تلاش کرده اند که تمامی حوادث و رویدادهای مهم تاریخی را در دوران رضا خان و پسرش تحریف کنند. در این تحریفات همه چیز به گونه ای دیگر در آمده است: کودتای انگلیسی اسفند 1299 شده مبارزه ملی بر علیه کسانی که خواهان از هم پاشیدگی و هرج و مرج در ایران بوده اند، بنا گذاردن یک اقتصاد وابسته به امپریالیسم انگلستان شده بنا گذاری یک اقتصاد ملی، کودتای 28 مرداد 32 شده مبارزه شاه بر علیه کسانی که  قانون را در ایران زیر پا گذاشته بودند، ساواک سازمان مزدوران منفور، شده سازمان عواملی وطن دوست که می خواستند امنیت مردم را در مقابل این چپی های وابسته به شوروی حفظ کنند.
 این تحریفات که یکی و دو تا نیست و تمامی آن مسائلی را که آبرو و حیثیت برای شاهان مستبد و مزدور امپریالیسم پهلوی نگذاشته بود و موجب بیزاری و نفرت و انقلاب بزرگ مردم در سال 57  برای استقلال و آزادی ایران شده بود، در بر می گیرد تا رویدادهای انقلاب ادامه می یابد و می رسد به موضوع  همین مقاله که« شاه نخواست بکشد و قتل عام راه بیندازد زیرا مردم را دوست داشت»! «او ایران را ترک کرد زیرا ایران را دوست داشت و می خواست آرامش در آن برقرار شود و مردم در فضای آرام در مورد آینده خود تصمیم بگیرند»! هیهات که دروغ و فریب هایی این چنین کمتر در تاریخ ایران و حتی در میان تاریخ نویسان درباری و مزدور شاهان گذشته وجود داشته است.  
به این ترتیب از سه طریق یعنی بخشی از نسلی که انقلاب کرد، بخش هایی از نسل های پس از انقلاب و نیز امپریالیست ها و سرمایه داران سلطنت طلب و جمهوری خواه مزدو امپریالیسم ، وضع به گونه ای ترسیم می گردد که گویی رضا خان و پسرش در پی تجدید عظمت ایران بوده اند. 
در این میان، امپریالیست و نوکران سلطنت طلب شان در تحریفات خود چنین می گنجانند که ملیون و به ویژه چپی ها- این ملعون های سرخ - در خدمت تنزل ایران و به بدبختی کشیدن مردم آن بوده اند و همین ها هم موجب شدند که مردم ایران پیرامون خمینی گرد آیند و گرفتار این مصیبت جمهوری اسلامی شوند!
لازم به گفتن است که در مقابل این جریان ها، بخش اصلی تمامی طبقات مردمی و به ویژه طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان هستند. مردمی که هم حکومت استبدادی جمهوری اسلامی را بر نمی تابند و با آن به مبارزه برخاسته و بر می خیزند و هم اسیر تبلیغات سوء امپریالیست ها و سلطنت طلبان مزدور نمی شوند. تمامی مبارزات مردمی از دهه هفتاد به این سو به ویژه شورش های سال 88، دی ماه 96 و آبان 98 و نیز مبارزات روزمره طبقه کارگر، کشاورزان و دیگر طبقات در سویه ی عمده خود نشان از آن دارد که طبقه کارگر و دیگر طبقات زحمتکش می خواهند بدون اتکاء به امپریالیست ها و نوکران شان وضع خود را دگرگون کنند.
 
***
با این وجود، شرایطی موجب گشته که این تبلیغات تا حدودی مؤثر شود و اینجا و آنجا به نفع رضا خان شعارهایی همچون «رضاشاه روحت شاد» داده شود و یا برخی از مردم در گردهمایی خود شعاری را بدهند که ما در بالا آوردیم.  
روشن است که آنچه بیش از هر چیز دیگری موجب این دیدگاه شده است وجود استبداد دینی جمهوری اسلامی است. سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور حاکم بر ایران که  دین و دولت را یکی کرده و حکومتی دینی بر پا کرده اند، چنان فساد و تباهی ای به وجود آورده اند و چنان جنایاتی کرده اند که به اصطلاح در مقابل خود رژیم شاه سابق را«روسفید» کرده اند. به عبارت دیگر وضع پس از انقلاب شکوهمند طبقات مردم در سال 57 به جای این که بهتر شود، بدتر از پیش از آن و زمان شاه سابق شده است و حکومتی که برقرار شده، خود را بدتر از حکومت وابسته به امپریالیسم شاه مزدور نشان داده است.
 چنان که بالا اشاره کردیم یکی از نکاتی که در مورد اختلاف حکومت استبداد مذهبی کنونی با حکومت استبداد سلطنتی سابق گفته می شود این است که«حکومت شاه زیاد آدم نکشت»؛ یا چنان چه بخواهیم بر مبنای اسناد و مدارک تاریخی مقایسه ای در این مورد بین حکومت شاه و حکومت جمهوری اسلامی به عمل آوریم و بر مبنای چنین مقایسه ای داوری کنیم، بگوییم که« شاه سابق به اندازه جمهوری اسلامی نکشت». زیرا روشن است که اگر حکومت شاه در خود داوری شود و نه در مقایسه با حکومت اسلامی، شاه نیز بسیار کشت.
اگر این درست است، می توان پرسید که چرا شاه به اندازه جمهوری اسلامی نکشت؟
 دارودسته های مجیز گوی دوران سابق به ویژه دارودسته ی سرمایه داران سلطنت طلب وابسته به امپریالیسم و بوق های تبلیغاتی شان و نیز برخی عمله و اکره آنان در میان شبه چپ ها همچون ترتسکیست های ایضا مزدور، مساله را به شخصیت شاه و عدم تمایلش برای کشتار مردم می کشانند و از آن یک «شاه خوب» یا حداکثر«شاه نه چندان بد»ی که نمی خواست حکومت اش ماشین کشتار باشد، بیرون می کشند. این کاملا مغایر با تاریخ واقعی حکومت مزدور شاه است. 
اینجا ما تنها به روی همین یک مساله تأمل می کنیم و دایره پاسخ را به برخی از اساسی ترین نکات محدود می کنیم.
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه نخست دی ماه 99

·       این مقاله در دو بخش تنظیم شده است. بخش دوم آن به زودی در وبلاگ ما گذاشته خواهد شد.

یادداشت

1-   این امر به مزدوران خارجی محدود نمانده و حتی به برخی از نوچه های داخلی رفسنجانی و رفوگران امپریالیسم مانند صادق زیبا کلام کشیده شده است. اینان نیز تلاش می کنند که برای پیشبرد تقابل هایی که با حکومت کنونی دارند، رضاخان را فردی مستقل جا بزنند. این فرد، اخیرا کتابی به نام شاه کشتار نکرد نوشته است که البته نگارنده نمی داند در این مورد چه گفته است و چه تحلیل و داوری ای کرده است.

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر