۱۳۹۸ بهمن ۲۵, جمعه

تحریم گسترده انتخابات دوم اسفند، ادامه مبارزات تمام طبقات مردمی ایران است


تحریم گسترده انتخابات دوم اسفند، ادامه مبارزات تمام طبقات مردمی ایران است

دوم اسفند ماه سال جاری روز انتخابات مجلس شورای اسلامی است. این انتخابات در شرایط اقتصادی و سیاسی ویژه ای برگزار می شود؛ شرایطی که مانند آن کمتر در ایران سابقه داشته است و حتی اگر اغراق نباشد، شاید برای نخستین بار باشد که به وجود آمده است.
در اقتصاد، افشای اختلاس و دزدی های کلان و نجومی لایه های بزرگی از طبقات مسلط که بخشا به وسیله خود باندهای حاکم و علیه یکدیگر صورت گرفته و مدت ها است ادامه یافته، خشم  مردم از کل این دستگاه دروغ و فریب و کلاه برداری و شارلاتانیسم طبقات حاکم را به سرحد خود رسانده است؛
 از دیگر سو، تورم، گرانی، بیکاری، پایین بودن سطح دستمزد کنونی کارگر نسبت به آنچه  برای حداقل وسایل زندگی نیاز است(9 میلیون تومان) فقر، فلاکت و بیچارگی، بخش بزرگی از طبقه کارگر و کشاورزان و تهیدستان شهری و روستایی را به مصیبت بارترین وضعیت کشانده است. تحریم های جاری از سوی آمریکا و دیگر کشورها نیز  مزید بر علت شده و وضع را به شدت بدتر و  فشار اصلی را به  به ویژه به روی توده های طبقات تهیدست و میانی وارد کرده است.
در سیاست، سرکوب خونین مبارزات توده های استثمار شده و ستمدیده در آبان ماه امسال و کشتن کارگران و زحمتکشان به ویژه جوانان، بازداشت، زندان، شکنجه و مرگ های همه روزه طیف های گوناگونی از زنان و مردانی که مخالف این حکومت هستند و علیه آن مبارزه می کنند، شلیک عامدانه به هواپیمای مسافری و کشتن هم میهنانمان ما، وضعیت خاصی به وجود آورده و نفرت و کینه اکثریت باتفاق تمامی توده های مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان را نسبت به طبقه حاکم هر چه بیشتر عمق بخشیده است.
  در میان طبقات حاکم نیز آنچه در این دوره تقریبا شش ماهه مشخصه وضع حاکم بوده است، تتمه تعارفات و سازش ها را کنار گذاشتن و عزم خامنه ای برای  تصفیه یک به یک باندهای حاکم به نفع باند خودش بوده است. از باند نسبتا خودی لاریجانی گرفته که به سکوت کشانده شد تا باندها و گروه های  مخالفی که بیشتر به موافق مانندند تا مخالف و تنها برخی اوقات از سر ناامیدی ناله ای ضعیف در مخالفت سر می دهند، و سر بزنگاه ها  سازش می کنند؛ یعنی افرادی مانند روحانی و ظریف و بقیه دولتیان اعتدالی و نیز اصلاح طلبان. اینجا قرار است که همه چیز یکدست یکدست شود. کارد سلاخی شورای نگهبان خامنه ای به کار افتاده و دست بیشتر اعتدالیون و اصلاح طلبان را که برای رسیدن به موقعیتی در مجلس و دستگاه حاکم «له له» می زنند، از این این دم و دستگاه ها کوتاه می کند تا بتواند برنامه های داخلی و خارجی خود را یک به یک پیش برد. 
 بدین سان، در شرایط کنونی یک گسیختگی در مجموع دیده می شود. این گسیختگی از یک سو بین طبقه کارگر و توده کشاورز روستایی و تمامی زحمتکشان شهر و ده و نیز لایه های پایین، میانی و بالای خرده بورژوازی شهری و بورژوازی ملی و حکام مرتجع و مستبد مذهبی است و از سوی دیگر میان خود لایه های گوناگون طبقات حاکم و به ویژه میان باند خامنه ای و بقیه باندها.
درست برای وجود همین گسیختگی و شرایط اقتصادی و سیاسی مزبور و فهم این نکته اساسی که رای در این انتخابات تاثیری در زندگی اقتصادی و سیاسی مردم نخواهد گذاشت، اگر نخواهیم بگوییم اکثریت باتفاق، اما بدون تردید، بخش بزرگی از مردم با فهم و ادراک بالایی در این انتخابات شرکت نخواهند کرد( همچنان که میزان شرکت مردم در مراسم 22 بهمن امسال نیز آن را تا حدودی نشان داد)؛ و درست به دلیل اطلاع خامنه ای از این وضع است که وی امثال این ضجه های دروغین را سر می دهد که«مردم ممکن است مرا قبول نداشته باشند، اما برای ایران رای بدهند»! 
این وضع عدم شرکت در انتخابات و رای دادن، جدا از شرایطی که در بالا برشمردیم- و این ها  دایره آن را گسترده تر کرده است- از مدتها پیش روشن بود. از زمانی که اکثریت مردم، به ویژه بخشی که در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شرکت کرده بودند، نتایج انتخابات خود را دیده بودند:
 روحانی؟
 مگر وی بیش از یک حراف و ترسوی بزدل است. یکی صد بار سست عنصرتر و ضعیف تر از خاتمی. کسی که در دوران انتخابات بُل می گیرد، توپش پر است و چندتایی در می کند، اما پس آن گوشه ای کز می کند، خفقان می گیرد و پست و نقش سیاسی ریاست جمهوری اش با آن همه کبکبه و دبدبه،«کپه مرگ» می گذارد.
 هنوز چند ماهی از انتخاب دوباره وی نگذشته بود که سرو صدای همه رای دهندگان به خویش را بلند کرد و همه، به ویژه  برخی از افراد مشهور اهل هنر که از همه مردم خواسته بودند که به روحانی رای دهند و خود پیشاپیش دویده و به وی رای داده، از امیدهای باطل شده و پشیمانی خود در رای دادن به روحانی سخن گفتند. اکنون دوباره روحانی کمی بُل گرفته است و صدایش در آمده است؛ اما به راستی کی دیگر به حرفش گوش خواهد داد!
 نماینده برای مجلس؟
 مگر بسیاری از مردم در انتخابات گذشته شرکت نکردند و به لیست امید رای ندادند؟ کجا رفتند این حضرات «امید»یان و «اصلاحیان» که چنان پیش از انتخابات مجلس پیشین بلبل شده بودند؟ چه کردند در مقابل خامنه ای و باندش و جنتی و یزدی و دیگر فسیل های پس مانده و دارودسته شان؟ مگر قرار است مردمی در انتخابات مجلس شرکت کنند و به لیستی برای نمایندگی رای دهند و سپس از میان این نمایندگان چند نفری بیایند و سر این و آن موضوع چندتایی نطق بکنند و مثلا مردم بگویند فلانی و بهمانی فلان و بهمان نطق انتقادی را کردند؟
امثال لیست امید؟
 افرادی که گویا همه «امید»شان این بود که به مجلس راه یابند تا از این خوان یغما چیزی نصیب برند، چه به درد می خورند؟
رای به ایران؟
مگر ایران در حال حاضر به توده مردم تعلق دارد؟ مگر قرار است که توده مردم سند فقر و بدبختی و فلاکت و کشتار خود را امضا کنند و به  دست خامنه ای و سپاه پاسدارانش سپارند و به آنها این اجازه را دهند که هر بلایی می خواهند بر سر آنها بیاورد؟
براستی مگر این گونه نیست که اگر کسی رای بدهد، فردا همین رژیم و این حکومت رای او و امثال او را گرفته و با آن توی سر خود آن افراد، که ممکن است جزو تظاهرکنندگان مخالف با قیمت افزایش بنزین باشند، می زند و می گوید که بیست سی میلیون مردم به من رای دادند و درنتیجه مرا قبول دارند، تو کی هستی که  به خیابان آمدی و علیه برنامه من اعتراض می کنی؟ مگر نه این است که آن شخص با شرکت در چنین انتخاباتی و رای دادن خود، به این حکومت و خامنه ای مجوزهر کاری را که بخواهند بکنند، می دهد؟ مگر نه این است که مجوز اختلاس، دزدی، به فقر و فلاکت کشاندن مردم، به اسارت کشاندن زنان و بازداشت و کشتار جوانان ایران، ستم به خلق های دربند و مذاهب دیگر را به وی می دهد؟   
 بخش عمده طبقات مردمی ایران از کارگران و زحمتکشان گرفته تا طبقات میانی، یک فرایند تقریبا کاملی از این گونه رای دادن ها را، که مدت بیش از بیست سال را  دربر می گیرد، طی کرده اند و به بی ثمری و بی نتیجه گی آنها باور آورده اند. به راستی که اکنون بسیار کمند افرادی خوش باور در میان ملت که به این رای دادن ها امیدی داشته باشند. این است که شعار «رای بی رای» ورد زبان شده است و به آن عمل خواهد شد.
آری! راست است که اینجا و آنجا کسانی یافت خواهند شد که توجیهاتی از این گونه بیاورند که رای ندادن ما تاثیری ندارد، زیرا آنها تقلب می کنند و هر میزان رای بخواهند از صندوق بیرون می آورند؛ و یا زیر فشارهای رژیم و ترفندهای آن برای ایجاد ترس و وحشت، از جمله داستان مکرر از دست دادن موقعیت شغلی و بنابراین نیاز به مهر خوردن شناسنامه، سست شوند و پنهان از دیگران رای دهند، و یا با ابراز دلایل دیگر و دلسرد کردن دیگران و برانگیزاندن آنها به رای دادن، رای خود را بدهند، اما این کسان اقلیتی هستند و با توده های وسیعی که مایل نیستند، رای دهند، به هیچوجه قابل مقایسه نیستند.
 همین متزلزل ها و مرددها نیز باید بدانند فرق بسیار است بین آن که مردم در انتخابات شرکت کنند و حکومت را دلشاد کنند و مهر تاییدی بر همه دزدی ها و اختلاس ها و جنایت های وی بزنند، با اینکه در انتخابات شرکت نکنند و آن را تحریم کنند، و حکومت با تقلب، رای دهندگان را زیاد اعلام کند. نخستین وادادگی، سرفرود آوردن و تسلیم است، دومی داشتن اراده مبارزه و تداوم آن. مبارزه ای که تحریم انتخابات مجلس یکی از نقاط آن باشد، به رشد و تکامل خود ادامه خواهد داد و در برآمدهای آینده خود گسترده تر، ژرف تر و شدیدتر خواهد شد، اما وادادگی و تسلیم وضع را بر مردمی که رای داده اند، بسی تنگ تر و تنگتر و آنها را مایوس تر، افسرده تر و سردرگریبان تر خواهد کرد.
 و نکته آخر: خیال باطلی دارد خامنه ای که گمان می کند می تواند با کمک تیغ شورای نگهبانش حکومت را یکدست کند. مگر زمان انتخاب احمدی نژاد قصد و نیت وی و باند وی این نبود که بساط اصلاح طلبان جمع شود و حکومت یکدست شود؟ چه شد؟ هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد( که تازه برخی از مردم نیز به وی رای داده بودند) به قوت گرفتن باندی نوین پا داد و هم این باند رودروی خامنه ای ایستاد.
 دوباره نیز چنین خواهد شد.
اما اگر دوران چهار ساله احمدی نژاد به انتخابات 88 و مبارزات گسترده مردم در آن سال بر سر رای شان کشیده شد، این بار مبارزات به صورت آنچه که در آن زمان روی داد، نخواهد بود، بلکه در ادامه مبارزات دی ماه 96 و آبان امسال و در تکامل آن خواهد بود.
 هرمز دامان
24 بهمن 98 
  
    
 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر