۱۳۹۶ اسفند ۲, چهارشنبه

طبقه کارگر کشتار دراویش گنابادی را محکوم کرده و از حق آزادی بیان، تشکل و اجتماعات دراویش گنابادی پشتیبانی می کند






طبقه کارگر کشتار دراویش گنابادی را محکوم کرده و از حق آزادی بیان، تشکل و اجتماعات دراویش گنابادی پشتیبانی می کند

چند روزی است که درگیری حکومت استبدادی دینی با دراویش گنابادی که برای آزادی اندیشه، بیان و تشکل خود به مبارزه با حکومت اسلامی پرداخته اند، شدت یافته است و حکومت با لشکرکشی در یکی از مناطق تهران، بشکلی وحشیانه به ضرب و شتم و کشتار آنان دست زده است.
دروایش گنابادی هم مسلمان، هم شیعه و هم دوازده امامی هستند، اما آنها دیدگاههایی در مورد برخی مبانی مذهبی دارند که با دیدگاه  آیت الله های حاکم و کلا وجوه اندیشه و فقهی حکومت اسلامی در تضاد قرار دارد. این دیدگاهها اساسا بر خوانشی عرفانی از دین و مذهب استوار است که بر شیوه ها و طریقت دیگری- غیر از مذهب حاکم- برای  رسیدن به معبود(خدا) استوار است و رابطه مرید و مراد (قطب یا رهبر معنوی ) با این رابطه در مذهب حاکم( ولی فقیه و پیروان) فرق میکند. ریشه های خوانش عرفانی از دین و مذهب در تاریخ ایران به قرنهای نخستین تسلط دین اسلام بر ایران بر میگردد.
اینکه حکام اسلامی هیچ گونه غیر خودی را نمیتوانند تحمل کنند و آنقدر خود را بدبخت و ذلیل  و خوارمی بینند، که تبلیغ و ترویج اندیشه های دراویش گنابادی که گروه کوچکی هستند را بر نمیتابد و با وجود تسلط بر رادیو و تلویزیون  و این همه سازمان فرهنگی، خبرگزاری، سایتهای اینترنتی  و مطبوعات باز هم تبلیغات این گروه کوچک و دیگر گروههای مانند آن را موجب گمراهی جوانان حزب اللهی خود میداند، دیگر برای ملت ما عجیب نیست. حکومت اسلامی و آیت های الله های خود خواه، تنگ نظر و کوردل آن، از همان آغاز حکومت خویش نشان دادند که نمیتوانند اندیشه هیچ گروه دیگری را جز خود، یعنی حتی این گروه های کوچک بی آزار و مسالمت جو را تحمل کنند.
اما دراویش گنابادی  و دیگر فرق و خوانش های متفاوت از دین و مذهب گناهی نکرده اند که دیدگاههایشان با حکام کنونی فرق میکند. تفاوت بین دیدگاههای انسانها در یک اجتماع، امری طبیعی است. آنچه که مهم است این است که اولا این تفاوت های اندیشه ای و برداشت ها را از مسائل مختلف بپذیریم و برای آزادی بیان آنها حق قائل شویم، و دوما برای اینکه مردم را از نظر فکری و اندیشه ای به یکدیگر نزدیک کنیم، از برخورد دوستانه و صمیمانه  و اقناع گرانه اندیشه ها و باورهای آنان پشتیبانی کنیم. استفاده از زور در حوزه اندیشه ای و فرهنگی هیچ نتیجه ای ندارد جز آنکه یا گروهی را که ما با باورهایش مخالف هستیم، رشد دهد و یا آنکه بجای آنکه توده های مردم را به هم نزدیک کند، آنها را از یکدیگر دور کند.
دروایش گنابادی، دروایش حق، حلقه عرفان و دیگر گروههای مانند آنها باید از حق آزادی بیان که در کنار حق آزادی احزاب و تشکلها از مهمترین وجوه دموکراتیک انقلاب ایران هستند، برخوردار باشند. برای طبقه کارگر باید روشن باشد که ستم بر دراویش گنابادی و دیگر دراویش درست از همان گونه ستمی است که بر بهائیان و سنی مذهبان میرود؛ و ستم بر بهائیان و سنی مذهبان درست از جنس همان ستمی است که بر تمامی خلقهای ایران و محدود کردن حقوق ملی و آزادی آنها میرود، و ستم بر اینها نیز از جنس همان ستمی است که بر زنان، دانشجویان و جوانان میرود؛ و اینها همه  نیز درست هم پیوند است با ستمی که در حوزه آزادی بیان و تشکلات صنفی سیاسی به طبقه کارگر میرود.
اگر طبقه کارگر بخواهد از حق خود برای داشتن تشکلات صنفی و سیاسی دفاع کند و آن را به پیش برد، باید از حق آزادی بیان و تشکل دراویش گنابادی دفاع کند و به آنها در رسیدن به خواستهای خود، به تمامی شکلهای فکری و عملی یاری رساند.  هیچ یک از افراد طبقه کارگر (وهمچنین پیشروان درستکار این طبقه) به هیچوجه نباید چنین فکر کند که این امر به او مربوط نیست. برعکس، کوچکترین ظلم و ستم و به کوچکترین و محدودترین گروههای مذهبی، ملی،  جنسی و غیره، به طبقه کارگر مربوط بوده و به نوعی ستم به طبقه کارگر است؛ و طبقه کارگر چنانچه کوچکترین کوتاهی در این پشتیبانی کند، شرایط را برای ستم بخود برای حکومتگران آسان تر میکند. زیرا در واقع یک حکومت استبدادی مذهبی بیش نیست و یک ستم بیش نیست و تنها اشکال آن و گروههایی که بر آنها این ستم روا میشود، فرق میکنند.
شیوه های حکومت استبداد مذهبی و پاسداران و بسیجان و قلچماق های لباس شخصی اش برای برخورد به گروهها نیز اهمیت این پشتیبانی را دو چندان میکند. شیوه های اساسی این حکومت چنین است که سرکوب گروههای تک افتاده و مهجوری را که گمان میکند دیگر مردم به آنها ملحق نخواهند شد و از آنها پشتیبانی نخواهد کرد، در اولویت قرار میدهد و از آن برای ترساندن و به پس راندن و یا مقدمه چینی برای سرکوب گروههای بزرگتر در سطح جامعه استفاده میکند. حال با توجه به افت نسبی جنبش دی ماه، این حکومت فرصتی یافته تا  ددمنشی و وحشی گری خود و عزم خود برای سرکوب جنبش را بر سر دراویش گنابادی خالی کند و در عین حال به تمامی گروههای اجتماعی که بشکلی اعتراض میکنند، ضرب شستی نشان دهد. بنابراین، باید این تاکتیک حکومت را با پشتیبانی همه جانبه از دراویش و به همراه آن از هر گروه و  دسته و اجتماعی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته و یا میگیرد (مال باختگان، بازنشسته ها، دختران  و زنانی که اعتراض خود را به اشکالی بیان میکنند، بهائیان، سنی مذهبان، کشتار جوانان ملتهای غیرفارس در خیابان و زندانها و...) خنثی کرد و از یکپارچگی مردم در تقابل با حکومت دفاع کرد.    

جمعی از مائوئیستهای ایران
دوم اسفند ماه نود وشش




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر