۱۳۹۶ اسفند ۴, جمعه

درباره مسئله رفراندوم


درباره مسئله رفراندوم

 با گفته های روحانی  و پس از بیانیه ای که 15 فعال سیاسی در باره رفراندوم دادند، این مسئله تا حدودی در سطح گسترده تری - و البته نه در داخل و در سطح مردم بلکه صرفا در سایت های اینترنتی- طرح شده است. برخی افراد و گروه ها سیاسی مخالف رفراندوم، نیز های وهوی غریبی پیرامون  نظرات روحانی و بویژه بیانیه  15 فعال سیاسی  براه انداختند و واکنشی نشان دادند که به هیچوجه با اهمیت و تاثیر نظرات روحانی در جامعه و اعلامیه ای که تنها 15 نفر که نفوذ قابل بحثی هم در جامعه ندارند، دادند، سنخیتی نداشت. تو گویی این افراد و گروهها رهبران اصلی مبارزات خیابانی بوده اند همین الان جناح خامنه ای و حتی خود روحانی چنین امری را پذیرفته اند و در چند روز آینده قرار است رفراندوم برگزار کنند و یا توده ها زیر تاثیر این گفته ها و بیانیه ها دست از ابراز خواستهای خود برداشته و رفراندوم را میپذیرند. روحانی و امضاء کنندگان تیری در تاریکی شلیک کرده بودند، و در مقابل افراد و جریانهایی بجای بررسی و تحلیل واقع بینانه و دادن اهمیتی که در خور بُرد این افراد و مباحث آنها باشد، چنان دچارهیجان های کور شده اند و چنان با چشمان بسته به در و دیوار میکوبند که براستی موجب حیرت میشود.
روحانی و رفراندوم
نخست به روحانی میپردازیم.
  گفته های روحانی چنین است:«قانون اساسی معیار ما است، اگر جایی ما با هم بحث داریم باید به اصل ۵۹ قانون اساسی مراجعه کنیم. اگر در دو تا مسأله اختلاف نظر داریم، جناح‌ها اختلاف دارند، دعوا و شعار ندارد، صندوق آراء را بیاوریم و طبق اصل ۵۹ قانون اساسی هر چه مردم گفتند، به آن عمل کنیم، این ظرفیت قانون اساسی ماست و باید به ظرفیت‌های قانون اساسی‌مان عمل کنیم.»
بنابراین آنچه روحانی حداقل در حرف خواهان آن است این است که اگر در مورد دو مسئله بین جناحهای اصلی حکومتی اختلاف بوجود آمد، آنها میتوانند آن را به رفراندوم بگذارند و نظر نهایی را به مردم واگذار کنند. البته روحانی مضمون مسائلی که میتوان به رفراندوم گذاشت مشخص نکرد، گرچه در زمانی این دیدگاه همه پرسی طرح میشد که  جو و فضای سیاسی کشور زیر تاثیر خیزش دیماه بود و بنابراین میشد حدس زد که اشاره رندانه روحانی، به نوعی، رفراندوم در مورد شکل و شیوه حکومت و حکومتگران است. کمی بعد  دولت روحانی زیر فشارهای جناح خامنه ای، دست به مانور تازه ای زد و گفت که منظور وی مسائلی مانند یارانه ها بوده است و به هیچوجه در مورد مسائل اساسی مانند  بود ونبود حکومت مذهبی نبوده است.
 البته بخشی از اصلاح طلبان  به مخالفت با روحانی پرداختند. عده ای از آنها استفاده از آن را در شرایط فعلی لازم ندانسته و به دلیل قوانین موجود در قانون اساسی، یعنی  تایید دو سوم مجلس، تایید مصوبه مجلس بوسیله شورای نگهبان  و بالاخره تایید رفراندوم بوسیله رهبری را، فرایندی دانسته اند که توسل به رفراندوم را ممکن است بی نتیجه کند. از این رو، روحانی را به استفاده از ظرفیت های قانون اساسی در مورد وظایف ریاست جمهوری فرا خواندند. این بخش از نظریات اصلاح طلبان، عموما نه در نفی رفراندوم، بلکه در فرایندی است که ممکن است رفراندوم را در مورد موضوعات اساسی، عملا غیر قابل عملی سازد. در حقیقت، آنها هم مخالف رفراندوم نیستند، بلکه میگویند رفراندوم برگزار نخواهد شد و یا اگر برگزار شود در باره مسائلی خواهد بود که اهمیت سیاسی ندارند.
برخی دیگر در مخالفت با رفراندومی با ماهیتی این چنینی قرار دارند و میگویند که اساسا رفراندوم را زمانی میتوان برگزار کرد که  حکومت ساقط شده وقانون اساسی بوسیله مجلس موسسان نوشته شده و قرار است که  چنین قانون اساسی ای بوسیله مردم مورد تایید قرار گیرد و حکومت بعدی بر اساس آن انتخاب شود. در نتیجه آنها رفراندوم های این چنینی را تهی از مضمون واقعی رفراندوم دانسته و با آن مخالفت کردند.
اهداف روحانی از طرح رفراندوم
 طرح رفراندوم از سوی روحانی اهداف متفاوتی را دنبال میکند. نخستین هدف روحانی خلاص کردن خود از زیر پیکان های تیزی است که درجنبش  دی ماه از سوی مردم بسوی او نشانه رفت و شعارهایی است که علیه او دولت او در این تظاهراتهای توده  ای داده شد؛ مردمی که  نخستین خواستهایشان، ابتدایی ترین مسائل زندگی مانند  فقر، گرانی، بیکاری و چیزهایی مانند آنهاست و در مورد این مسائل نخست با دولت روحانی روبرو هستند. روحانی با طرح رفراندوم می خواهد خود را گونه ای دیگر نشان دهد. گونه ای که به مردم میگوید چنانچه شما خواهان تغییر وضع حکومت هستید، من با شما مشکلی ندارم. میتوان آنچه شما میخواهید به رفراندوم گذاشت و با رای گیری مسئله را حل کرد.
دومین هدف روحانی باصطلاح «انداختن توپ در زمین حریف »است. یعنی  از یکسو از وضعیت استفاده میکند و با استفاده از جنبش  مردم، تقابل خویش را با جناح انحصار طلبان حاکم و در راسشان خامنه ای پیش میبرد و از سوی دیگر فشاری را که مردم روی او هم قرار داده اند با  طرح رفراندوم بطور کامل متوجه آنها میکند.
هدف سومی هم از سوی روحانی دنبال میشود و آن این است که در مقابل شکل تهاجمی جنبش دی ماه برای تغییر حکومت، شکل تغییر از راه رفراندوم را قرار میدهد و به این شکل نوعی راه تغییر از طریق قانونی، مسالمت آمیز و «بی خشونت» را جلوی پای مردم میگذارد.
 تردیدی نیست که برخی از این اهداف را کمابیش ممکن است روحانی بتواند پیش ببرد، اما دو هدف مهم را نمیتواند در حال حاضر پیش برد. یکی از این دو هدف تحمیل رفراندوم به جناح خامنه ای است.
 در واقع هم، جناح های انحصار طلب حاکم وابسته به خامنه ای به سختی مقابل نظر روحانی واکنش نشان دادند: از افراد و نشریات وابسته سپاه گرفته که وی را به «عدم کفایت سیاسی» متهم کردند، تا آخوندهای نماز جمعه و در راسشان احمد خاتمی که میگوید «چنین افرادی به آرزوی خود برای رفراندم و همه پرسی عمومی نخواهند رسید و مگر خواب رفراندوم را ببینید». (نقل به معنی )
بروزچنین مخالفتی از جانب جریان خامنه ای کاملا روشن و قابل پیش بینی بود. زمانی که آنها حتی همین انتخابات ریاست جمهوری اخیر را به ضد خود تبدیل کرده و خامنه ای با چند مانور و فرمان «آتش به اختیار» و دستگیری برادر روحانی و غیره وی را تحقیر کرده و به موجودی بی قدرت و بی خاصیت در دستگاه حاکم تبدیل کرد، چگونه میشد حتی سر سوزنی باور کرد که آنها با توجه به اینکه بخوبی میدانند که در هر رفراندومی که بر گزار شود، بازنده خواهند بود، با  رفراندوم مخالفت  نکنند.
 تازه، حتی اگر آنها در مورد مسائلی از قبیل رفراندوم سکوت هم میکردند - که اینکار را هم نکردند- باز هم این به این دلیل نمیتوانست باشد که بخواهند رفراندومی برگزار کنند، بلکه در واقع میتوانست صرفا برای زمان خریدن و فرصت کافی داشتن برای آماده کردن خود و برای جمع کردن جنبش توده ها و یا بقول خودشان «مهندسی» آن باشد. به هر حال جناح خامنه ای گفت که به هیچوجه چنین امری را قبول نخواهد کرد و در نتیجه یکی از نخستین اهداف روحانی- حتی در صورتی که جدی بود و خودش هم به آن باور داشت - از همان یکی دو روز بعد ناکام شد.
دومین هدفی که روحانی مطلقا به آن دست نخواهد یافت، تحمیل چنین امری به توده ها و کنترل و منحرف کردن و در نهایت ضعیف کردن و یا به خدمت خود در آوردن مبارزات آنهاست . زمانی که  شعله ای با حداکثر درجه، در زیرآب وجود دارد، نمیتوان آب را با فوت کردن از گرم شدن و بجوش آمدن باز داشت. برای اینکار یا باید شعله را خاموش کرد و یا از شدت درجه آن کاست. برای حل مسائل مردم و تحمیل برخی عقب نشینی ها به جنبش کنونی هم، باید بگونه ای واقعی و عملا دست به برخی از اصلاحات اساسی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی( و نه سطحی و مُسکن وار و در حد برخی عقب نشینی های جزیی در این امور) زد و این آن چیزی است که هیچکدام از این جناح ها، نه نظرا و عملا خواهان آنند، و نه شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی  خودشان و موقعیت و توازن نیروهایی که در صحنه سیاسی ایران حضور دارند، و نه شرایط بین المللی کنونی، به آنها اجازه آن را خواهد داد.
بنابراین میماند برخی اهداف سیاسی  صرف در رابطه بین دو جناح اصلی در حاکمیت. به عبارت دیگر برخی پس رفتها و پیشرفتها در روابط دو جناح در قدرت سیاسی کنونی و گرفتن امتیازاتی هر چند حقیر و بی ارزش از یکدیگر.
15 فعال سیاسی و فرهنگی و رفراندوم
 اکنون به بیانیه 15 فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میپردازیم؛ این فعالان ترکیبی بسیار ناهمگون داشته، دارای نفوذ قابل بحثی در میان توده های مردم نبوده و تنها برخی  از افراد آن به صف مردم تعلق داشته و در دسته های خرده بورژوازی دموکرات و بورژوازی ملی لیبرال جای میگیرند.
این گروه در بیانیه خود با نقد حاکمیت استبدادی در تمامی شئون آن، تقاضای رفراندوم کرده است. نخستین نکته این بیانیه، تایید اصلاح ناپذیری حکومت استبداد دینی ولایت فقیهی بوسیله آنهاست. در بیانیه آنها آمده است:
«چرا که نظام با پناه گرفتن در پشت مفاهیم الهی، استفاده ابزاری از دین، پیشه کردن دروغ و تزویر و عدم شفافیت، به هیچ گرفتن افکار عمومی، پشت پا زدن به حکومت قانون و موازین حقوق بشر، نقض نهادینه آزادی و حقوق ملت، ناتوانی مفرط از حل بحران‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، و انسداد کلیه طرق نظارت قانونی و اصلاح مسالمت‌آمیزِ امور به مانع اصلی پیشرفت و رهایی ملت ایران تبدیل شده‌است.».
 بنابراین، نخستین پرسش این است که مگر خود طرح رفراندوم، شکلی قانونی از اصلاح مسالمت آمیز امور نیست؟ چرا این افراد که برخی از آنها دارای تجربه بسیار زیاد در حکومت اسلامی هستند، فکر میکنند که این حکومت، حداقل فعلا و با این درجه از توازن نیروها بین حکومت و جنبش طبقات مردم، رفراندوم را خواهد پذیرفت؟ و اگر چنانچه فکر میکنند که حکومت چنین امری را نمیپذیرد، چرا خواستار آن شده و توهمی این چنین ایجاد میکنند؟
دومین مسئله  این است که این فعالان سیاسی خواهان برگزاری رفراندوم زیر نظارت سازمان ملل شده اند. این هم یک توهم دیگر است. باصطلاح مردم« فلانی را به ده راه نمی دادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت». در شرایط کنونی چنین امری از داخل غیر ممکن است، یعنی حکومت کنونی نه تنها آنرا نمیپذیرد، بلکه علیه آن دست به مبارزه همه جانبه ای میزند؛ با این وصف، کجا جای دخالت سازمان ملل میماند.
 از سوی دیگر، سازمان ملل زمانی دست به دخالت در امور کشورها میزند که سران بویژه کشورهای امپریالیستی ای که سازمان ملل مطیع اوامر آنهاست، بخواهند. یکی از این زمانها هم هنگامی است که جنبشهای مردمی در تقابل با حکومتها ، بیش از حد رشد کرده و این امکان که به رادیکالیسم بیشتری کشیده شوند، وجود دارد؛ و در چنین صورتی این امپریالیستها برای اینکه جنبش بیش از این رشد نکند، از دخالت سازمان ملل، به عنوان مانع رشد جنبش استفاده میکنند و آن را مطیع و منکوب خواست سازمان ملل، یعنی در واقع کشورهای امپریالیستی میکنند. ضمنا، این نوع دخالتها عموما در کشورهایی است که نظام های سیاسی آنها خود زیر سلطه امپریالیستها باشد و امپریالیستها نتوانسته باشند از بروز جنبش های توده ای جلوگیری کنند.
 برای ما این پرسش طرح است که درحالی که برخی از امضا کنندگان این بیانیه از امپریالیسم شناخت دارند، چرا باید دچار چنین توهماتی شوند؟ حتی اگر سازمان ملل به حرف این فعالان سیاسی گوش دهد- که هرگز در این برهه، تره هم برای این سخنان خرد نخواهد کرد- آنگاه  مسئله همچنان باقی است، یعنی حکومت استبدادی کنونی با آن موافقت نخواهد کرد.
یکی دیگراز شرایطی که سازمان ملل به مداخله میپردازد این است که اساسا حکومت سرنگون شده باشد و قرار به انتخابات باشد. آنگاه سازمان ملل اگر نیرویی و بردی داشته باشد، باز هم زمانی دخالت میکند که مانع انتخاب درست مردم شود و در نهایت یک حکومت سرودم بریده را به مردم تحمیل کند. چنین اوضاعی هم با حال حاضر ایران فرق دارد، یعنی اوضاع و شرایطی که کشورهای امپریالیستی اروپایی مدام در حال توسعه روابط اقتصادی غارتگرانه و نان آب دار خود با ایران هستند و هزارها منافع در همین حکومت کنونی دارند و یا در خود آمریکا به ترامپ توصیه میشود که مواظب باشد و در پشتیبانی ظاهری از جنبش مردم زیاده روی نکند. باید فریب پشتیبانی های ظاهری امپریالیستهای اروپایی و آمریکایی از جنبش مردم را نخورد و توجه داشت که آنها در چار چوب های معینی(مثلا در چارچوب تضادهای خودشان با حکومت مذهبی کنونی) و آن هم  از برخی خواستهای جنبش مردم(خواستهایی که برای منافع آنها خطری نداشته باشد) پشتیبانی میکنند و در بهترین حالتها پشتیبانی آنها، مفهومی جز آنکه بخواهند دولت دست نشانده دیگری- مثلا سلطنت طلبان-  را بر روکار آورند،نخواهد داشت.  
طرح گذار مسالمت آمیز مهمترین نکته در طرح رفراندوم
سومین نکته طرح مسئله گذار مسالمت آمیز است. در بیانیه آمده است که به نظر این افراد«راهکار برون رفت از این مشکلات بنیادین، گذار مسالمت آمیز از نظام جمهورى اسلامى به یک دموکراسى سکولار پارلمانى مبتنى بر آرای آزاد مردم، رعایت کامل حقوق بشر و رفع همه تبعیض هاى نهادینه بخصوص برابرى کامل زنان، قومیت‌ها، ادیان و مذاهب در همه زمینه‌هاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسی و اقتصادى می‌باشد».
 نخست اشاره کنیم که این مسئله که ما خواهان این باشیم که یک نظام دموکراسی سکولار(جدایی دین از دولت) بجای این حکومت مستبد بشیند، بسیار خوب است. اما محتوی واقعی این نظام دموکراسی را نه صرفا وجوهی که در بیانیه آمده، یعنی وجوهی ناقص که خواست های کنونی مردم بویژه طبقه کارگر و توده های زحمتکش شهر و ده  را در بر ندارد، بلکه  وزن و نیروی واقعی طبقات در عرضه مبارزه طبقاتی در روزگار برقراری آن مشخص میکند.  
 واما نکته مهم یعنی طرح «گذار مسالمت آمیز: امضاء کنندگان بیانیه برای این گذار مسالمت آمیز به چه نیرویی میخواهند تکیه کنند؟ به نیروی داخلی و یا به نیروی خارجی؟ در حکومت استبدادی دینی کنونی، نیرویی - از باند خامنه ای گرفته تا روحانی و حتی بخش های مهمی از اصلاح طلبان- که بخواهد این امر گذار مسالمت آمیز را بپذیرد، وجود ندارد و خود این فعالان نیز  از این امر با خبرند. بنابراین میماند سازمان ملل؛ یعنی تکیه به نیروهای امپریالیستی برای حل مشکل سیاسی ایران.
 در بهترین حالت، ممکن است این مسئله که افراد امضاء کننده مستقیما  خواهان دخالت سازمان ملل در امور ایران شده اند، از نظر آنان  بهتر از این باشد که در شرایط معینی این سازمان یا در حقیقت امپریالیستها با نیروهای نظامی وارد ایران شود و وضعیت های غیر قابل پیش بینی ای بوجود آورد(همان ترس از سوریه ای شدن).
اما  چنانچه «گذار مسالمت آمیز» نه بتواند متوجه حکومتگران کنونی باشد- که آن را نخواهند پذیرفت- و نه سازمان ملل – که در شرایط کنونی غیر ممکن است-  آنگاه مخاطب اصلی آن چه کسانی  هستند؟ روشن است که مخاطبان اصلی این بیانیه در مورد گذار مسالمت آمیز، توده های مردم و عمدتا کارگران و زحمتکشان هستند که جنبش دی ماه را بر پا کردند.
 گذار مسالمت آمیز اساسا در مقابل گذار قهر آمیز طرح میشود. طرح آن از جانب حکومتگران، اصلاح طلبان و لیبرالها  و نیزی برخی دموکرات های مترقی با انگیزه های مختلفی صورت میگیرد. برخی از این انگیزه ها مشترک و برخی به گروهی معین تعلق دارد. مهمترین آنها عبارتند از بدر بردن دستگاه دولت از زیر ضرب توده های شورش گر و قیام کننده، هدایت جنبش توده ها به گونه ای که جابجایی حکومتهای ارتجاعی و ضد انقلابی با از دست رفتن سلطه طبقات استثمار کننده و ستمگر توام نشود، تبدیل جنبش توده ها به جنبشی در چارچوب نظام موجود، جلوگیری از رو آمدن طبقه کارگر و زحمتکشان در جنبش توده ها، جلوگیری از رو آمدن نیروهای رادیکال سیاسی و بویژه کمونیستها وبرقرار نظام دموکراتیک انقلابی، مخالفت غیر واقع گرایانه، گنگ و رومانتیک با «خشونت» به عنوان امری بیرون از شأن انسان که در شرایط کنونی ماهیتی خرده بورژوایی و در نهایت بورژوایی دارد، تحمیل کردن عقب نشینی به جنبش توده هابه بهانه ترس از کشوری مشابه لیبی و سوریه شدن در شرایط فعلی و... وجه مشترک بیشتر اینها و یا غالب بر برخی از آنها، ترس از جنبش توده هاست.
 به این ترتیب جنبه  اصلی رفراندوم - خواه از سوی روحانی و خواه از سوی این فعالان-   طرح شدن آن در مقابل توده های زحمتکشی است که بوسیله اعتراضات و تظاهراتهای پر تب و تاب خود به نفی حکومت استبداد دینی پرداختند و تلاش برای تاثیر گذاشتن بر سیر تکامل این جنبش.  بیانیه در مورد حکومت و سازمان ملل توهمی کامل دارد، اما زمانی که چنین نکاتی طرح میشود، دیگر تنها در تقابل با جناح های در قدرت طرح نمیشود، بلکه مهمتر، به عنوان شکلی و راهی در تقابل با حرکت رو به رشد جنبش انقلابی مردم نیز طرح میشود و در اینجا جریان روحانی، اصلاح طلبان موافق رفراندوم  و لیبرالها، مقابل جنبش انقلابی مردم قرار میگیرند.
زمان و فرصت رفراندوم
همان گونه که در بالا اشاره کردیم این حضرات بیانیه دهندگان چیزی گفته اند بی آنکه خود باوری به آن داشته باشند. پرسش این است آیا شما که پیشنهاد رفراندوم داده اید هیچ مهلتی برای آن تعیین کرده اید؟ پاسخ خیر است. فرض میکنیم که شما همه افرادی پر نفوذ هستید و دسته ها و گروه ها و مردمان  زیادی حرف شما برایشان حجت است. و فرض میکنیم که مردمی که در خیابانها آمدند و نیز مردمی که در جوش و خروش های آینده به آنها میپیوندند، برای اینکه دیگر طبقات مردمی از جمله لایه های میانه و مرفه خرده بورژوازی را- والبته برای این که اکثریت باتفاق این طبقات به مبارزه آنها بپیوندند- اقناع کنند که  آنها خشونت طلب نیستند و نظام کنونی در واقع راه چاره ای برای آنها باقی نگذاشته، حرف شما را پذیرفته و بگویند:« اگر میتوانید بفرمایید رفراندوم تان را انجام دهید! ما در مقابل یورش های بی مهابا و خشونت آمیز این نظام مستبد که حتی اجتماع ساده مسالمت آمیزی را به خشونت بارترین شکل در هم میکوبد، دست به هیچ عمل غیر مسالمت آمیز و به قول شما «خشونت آمیز» نمی زنیم تا شما بتوانید به کمک سازمان ملل تان رفراندوم را انجام دهید. میشود خواهش کنیم که  شما بیانیه دهنگان محترم ( و منظورمان افراد مبارز و صادق امضاء کننده است) مدت زمان معینی تعیین کنید تا سازمان ملل آنرا برگزار کند. ضمنا منصف باشید و به ما این اجازه را بدهید که در صورتی که در این مهلت مقرر چنین کاری انجام نشد، ما راه «غیر مسالمت آمیز» خود را دنبال کنیم و شما هم به ما بپیوندید تا همگی به یاری یکدیگر جواب مشت را با مشت و جواب قهر را با قهر بدهیم». باری این فعالان محترم حتی زمانی هم برای این رفراندوم خود تعیین نکرده اند.
بنابراین میتوانیم نتیجه بگیریم که  این تیری که در تاریکی رها شده، اگر اثری هر چند کوچک هم داشته باشد- زیرا همانگونه که گفتیم نه این افراد، افراد پر نفوذی هستند و نه مردمی که در مبارزه جاری هستند پس از این همه تجربه، گوششان به این حرفها بدهکار است-  اثر آن در مقابله با اشکال رو به قهر جنبش توده های زحمتکش مردم است و نتیجه آن رسوخ دادن سستی در مبارزه مردم.  و برخی از شما فعالان که افراد مبارز و صادقی هستید، باید توجه داشته باشید که این رسوخ دادن سستی هر چند هم که کوچک باشد، نتایجش به جیب آن نظامی میرود که شما در بیانیه خود آن همه از ظلم و ستم و گنداب فساد آن صحبت کرده بودید.
هرمز دامان
4 اسفند 96



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر