۱۳۹۶ تیر ۱۶, جمعه

چرخش های تکراری و تغییرات در اوضاع سیاسی ایران(4)



 چرخش های تکراری و تغییرات در اوضاع سیاسی ایران(4)

تغییرات در نقش سپاه پاسداران
چنانچه وضعیت کنونی را با سالهای آغازین جنبش دموکراتیک مردم، مقایسه کنیم می بینیم که نقش سپاه  نسبت به سالهای آغازین 70 تغییرات زیادی کرده است.
یکی از اساسی ترین تغییرات آن است که در آن زمان سپاه در فعالیتهای اقتصادی نقش چندانی نداشت و این نقش تا حدودی بوسیله جهاد سازندگی اجرا میشد که  تقریبا همزاد اقتصادی سپاه بود. جهاد عموما در روستاها و در زمینه کشاورزی فعال بود و در حوزه خود خبط های زیادی هم مرتکب شد. در آن زمان  سپاه توامان نقشی سیاسی- ایدئولوژیک و نظامی داشت  و جدای از جنگ با عراق برای دفاع از برقراری حکومت اسلامی، نقش اساسی داخلی آن، مقابله با جریانهای مترقی و انقلابی بود. (1). اما با واسطه ی سیاستهای رفسنجانی در دوران «سازندگی» و امتیازهای اقتصادی که یکی در پی دیگری به سپاه داد، برای اینکه «ریش» بسیاری از آنها را که در جنگ با عراق شرکت کرده بودند، چرب کند و آنها را از موضع نارضایی، و اینکه «ما جنگ کردیم چرا باید بهره اش را دیگران ببرند»(2)، به رضایت و پشتیبانی از رژیم و ایجاد حامی برای نظام بکشاند، سپاه به مرور نقش خود را در فعالیتهای اقتصادی بیشتر کرد.
جدای از این تغییر اساسی، هر چند که سپاه در عرصه ی فعالیتهای ایدئوژیک مانند دوران انقلاب و تا حدودی در سالهای نخستین جنگ با عراق، تیغش نمیبرد و از این جنبه حسابی کند شده است، و نیز با واسطه تغییرات فرهنگی و سیاسی فراوان در نسل های پس از انقلاب( مشاهده دزدی ها و فسادها و تحجر حکومت، افول آرمان گرایی، امواج پی درپی مهاجرت، پدید آمدن اینترنت و گرایش فرهنگی نسلهای تازه به کالاهای فرهنگی غرب، انشعابات در جریان های حکومت پیش و بویژه پس از سالهای 70) دیگر آن جاذبه  فرهنگی و سیاسی را برای این نسل و حتی برای جوانان مذهبی نیز ندارد(بسیاری از حتی متعصب ترین اینها به اصلاح طلبان پیوستند)، اما  در عرصه سیاسی به دامنه ی نقش خود بشدت افزوده و یکی از ارکان اساسی سیاست در ایران شده است. نتیجه اینکه به واسطه نیروی نظامی، نیروی اقتصادی و بر این مبنا نیروی سیاسی، سپاه تبدیل به دولت اصلی و در سایه ایران گردیده است. دولتی که دولت قانونی همواره باید زیر نفوذ و اراده آن باشد و به خواستهای آن عمل کند.     

«سپاه پاسداران زیر بار حرف زور نمیرود»!
چندی پیش  این جمله از زبان یکی از مسئولین سپاه پاسداران بیرون آمد. بیان چنین عبارتی از زبان اینها یکی از مصداق های بارز«مظلوم نمایی» و «فرار به جلو» است. و البته شنیدن آن عجیب نیست، بویژه از جانب نیرویی ریاکار و سالوس منش که در تمامی سالهای پس از انقلاب با زور سلاح و توطئه امور خود را پیش برده و از همین راه دیگران را مجبور کرده که زیر بار «حرف زور» سپاه و متحجرترین لایه های حکومت بروند.
سپاه پاسداران، دولت در سایه و بازوی مسلح این دولت(هر دو باهم) اکنون به نیرویی که مورد انزجار و نفرت مردم است، تبدیل شده است. در متینگ های روحانی هم این امر به چشم میخورد. هر کجا وی از علاقه خود به سپاه (باصطلاح توامان کردن علاقه به این نیرو و نقد دخالت های آن در اقتصاد و سیاست) سخن میگفت، مردم آن واکنشی را که در قبال برخی دیگر از قسمتهای سخنان وی نشان میدادند، از خود بروز نمیدادند و در بهترین حالت ساکت بودند. علت این است که این نیرو با زور خود، مسلح بودنش تا دندان و مسموم کردن اذهان بسیاری از نیروهای زیر کنترل خود، نقش اساسی را در پایدار نگه داشتن حکومت زور و زر و ارتجاع، و ریا و فریب و سالوسی مذهبی داشته است. بخش اساسی زورگویی ها و فشارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از جانب این نیرو و بسیجش به مردم وارد شده و میشود. نقش  این ارگان در برنامه ریزی برای تقلب و باصطلاح «مهندسی» انتخابات های ریاست جمهوری 84 و 88 (که برخی سران سپاه هم به آن اعتراف کرده اند)، سرکوب جنبش های خاص طبقات مختلف مردم بویژه کارگران و زحمتکشان و همچنین جنبشهای عمومی دموکراتیک مردم برای بیشتر طبقات خلقی روشن شده است.
 افزون بر این،  اکثر مردم میدانند که سپاه در فعالیتهای اقتصادی یکی از نقش های  اساسی را به عهده گرفته و به سوءاستفاده های کلان دست زده است و دست خود و شرکت هایی که دایر کرده، در بسیاری از فسادهای افشاء شده کاملا در کار است و اصلا بسیاری از دزدان بزرگتر، دزدان در پس پرده ی پرونده هایی مانند پرونده های شهرام جزایری، فاضل خداداد، مه آفرید خسروی، خاوری و بابک زنجانی، درون خود سپاه هستند.(3)آنان همچنین  شاهدند که خیل این سپاهی های جوان مال و منال به هم زده، به خرید شرکتها، کارخانه ها و انواع موسسات فرهنگی و ورزشی دست زده اند و خلاصه از قافله دزدان و مال اندوزان پست و موقعیت دار حکومت عقب نیفتاده اند.
 جدای از این اطلاع عمومی، بخشی از مردم یا  در سپاه خدمت کرده اند و یا با شرکتهای وابسته به آن کار کرده اند. بسیاری از آنها زور گویی های آنها را در تمامی این زمینه ها و حتی ندادن حق و حقوق کارگران و طیف های اداری و پیمانکاران جزء و بزرگ را دیده اند.
بنابراین شنیدن این که «ما زیر بار حرف زور نمیرویم» از جانب فرماندهان این ارگان  عمق ریا و سالوسی این حضرات را نشان میدهد : گویا قرار است دیگران زیر بار حرف زور سپاه نروند. جناح روحانی در حکومت دامنه تسلط سیاسی – اقتصادی آنها را محدود کند و مردم نیز دیگر برای آن تره هم خرد نکنند. و این البته حضرات را نگران کرده است!   
«ما نمیگذاریم انقلاب منحرف شود»
این جمله نیز قافیه همیشگی این مال خوران و دزدان فربه شده است.
سران این نهاد  چپ و راست میگویند که وظیفه ما «پاسداری از انقلاب»(بخوانید پاسداری از ارتجاع، پاسداری از دزدانی که در پس پرده مذهب پنهان شده اند) است و ما اجازه نمیدهیم که عده ای «مسیر انقلاب را منحرف کنند» (بخوانید وضع را چنان تغییر دهند که ما نتوانیم منافع کنونی خود و طبقه ی مرتجعی را که ما، هم جزو آنیم  و هم حفاظت از منافع آن را به عهده گرفته ایم، حفظ کنیم). اینان چنان وانمود میکنند که گویی اگر اشکالی از جانب دولتها رخ داده، این امر به آنها ربطی نداشته و  این حضرات اصلا نقشی در دولتهای پس از جنگ ایران و عراق نداشته اند و همواره بیرون از آن  بوده و از این لحاظ  خود را «پاکیزه و منزه» نگه داشته، صرفا ناظر و مراقب و بقول خودشان «پاسدار ارزشهای انقلاب» بوده اند.
اما نگاهی به دولتهای بعد از جنگ نشان میدهد که این دارو دسته ها یکی یکی( و بعدها گروهی ) و برای اینکه از قافله ی دزدان و مال و منال غصب کنندگان عقب نمانند و از این نظر «خدای ناکرده» کلاهی سرشان نرود، به دولت و دستگاههای غیر نظامی و بوروکراتیک آن وارد شده اند و اغلب پست های مهمی  را (از وزارت و معاونت وزیر گرفته تا استانداری وشهرداری و فرمانداری ...) به عهده گرفته اند. از دولت اول رفسنجانی گرفته تا دو دولت خاتمی و دو دولت احمدی نژاد و تا همین دولت روحانی. (4)در عین حال بسیاری از این حضرات در دوره های مختلف پس از سالهای 70، کاندیدای نمایندگی مجلس شده و بسیاری از آنها به عنوان نماینده جناح خامنه ای وارد مجلس گردیدند.
 مار خورده افعی شده های سپاه، در دو دولت احمدی نژاد، تقریبا پستها را قبضه کرده بودند؛ و این شخص کسی بود که تقریبا بیشترین هماهنگی را با آنها داشت و با حمایت تمام عیار آنها و تقلبات  انتخاباتی که بوسیله حضرات «مدیریت» و «مهندسی» شد به سرکار آمد، و به پاس خدمات سپاه بیشترین پستها سیاسی را به آنها  داد و  بیشترین قرار دادهای اقتصادی را با آنها بست و بیشترین کارخانجات را مفت و مجانی در اختیارآنها قرار داد.
اما زمانی که احمددی نژاد و باندش که سران پاسداران، نه یکی و دوتا بلکه خیلی از آنها در دولت وی بودند، کشور را به گنداب اختلاس، دزدی و فساد تبدیل کردند و رکود اقتصادی به اوج رسید، و صدای همه را در آورد، حضرات به یکباره خود را کنار کشیدند و نگذاشته و نمیگذارند تا همه جانبه افشاء گردد، مبادا «پاسداری آنها از انقلاب»(بخوانید پاسداری آنها از دزدان و جنایتکارانی که خودشان را پشت مذهب پنهان کرده اند) لو برود. اینان ندا سر داده  و میدهند که احمدی نژاد از خط رهبری بیرون رفت و  دچار «انحراف» شد. روشن نیست این حضرات در آنزمان کجا بودند و چگونه از منافع انقلاب پاسداری کردند و چرا برای اینکه احمدی نژاد دچار «انحراف» نشود و از خط رهبری «منحرف» نگردد، کاری نکردند؟
 سپاه و خامنه ای و تمامی دارودسته های دوربری اکنون بیش از هر زمان دیگری امکان استفاده از ابزارهای سیاسی و فرهنگی را برای فریب مردم از دست داده اند. و همین آنها  و تمامی دستگاههای سرکوبشان را به تنها راه دفاع از حکومتشان رانده است؛ یعنی تکیه به ابزارهای سرکوب نظامی، اجرای پروژه هایی که هدف آن زمینگیر کردن دولتهای جناح دیگر حکومت( اصلاح طلب و یا اعتدالی) که با آنها آبشان در یک جوی نمیرود، و بگیر و ببند، تهدید و شمشیر از رو بستن برای کشتن مردم.
 البته اینان  تا آنجا که بتوانند جلوی گسترش افشاگری ها را سد میکنند، اما چنانچه لو رفت نیز« ککشان هم نمیگزد» و باصطلاح «پوستشان کلفت شده است». چرا که این امر بیش از هر زمان دیگری برایشان کم اهمیت، یا بی اهمیت شده، که  طبقات مختلف مردم چه میزان از فسادها، اختلاس ها و دزدی های آنها سر دربیاورند و چه نظری درباره شان پیدا کنند. اصل قضیه این است: ما این فسادها را انجام داده ایم و باز هم انجام میدهیم؛ چه کسی یا چه نیرویی قرار است جلوی ما را بگیرد؟!  
سپاه و «اقتصاد مقاومتی»
اگر نهاد و یا ارگانی بیشترین نقش را در کشاندن وضع اقتصاد مملکت به این روز را داشته باید گفت این سپاه پاسداران بوده که همچون بختکی بر سراین اقتصاد افتاده و به هیچ جریانی اجازه نفس کشیدن نداده و نمیدهد. اگر حضرات در پی اقتصاد ملی بودند، هرگز چنین وضعی برای رقبای خود در اقتصاد ایجاد نمیکردند. بعلاوه با انحصارطلبی، ارتشاء، دزدی و فسادهای کلان، اگر چیزی از اقتصاد ملی مانده بود به فنا دادند.
 سپاه  طرف قرارداد بسیاری از شرکت های چند ملیتی  است و آنجا که دستش بنا به دلایلی از این شرکتها کوتاه است، بده و بستان تجاریش با شرکت های واسطه ای و از طریق برخی کشورهای دیگر میباشد. در واقع بسیاری از این شرکتها سپاه را تحریم نکرده بودند و این نیرو در آخرین مراحل  در دستور تحریم بخشی از این شرکت های امپریالیستی قرار گرفت. جدای از مسائل اقتصادی و این که بهر حال سپاه مشتری مهمی برای کالاهای واسطه ای، تجاری و تجهیزات نظامی آنها بوده است، نفوذ در سپاه و وابسته کردن رهبران و لایه های فوقانی آن به بنگاههای امپریالیستی و نهایتا به امپریالیستها، برای این قدرتها واجد اهمیت فراوانی بوده و هست. افزون بر این، امپریالیستها مایل نبودند که با تحریم سپاه، این نیرو را که وجود، سرپا بودن و قدرت داشتنش برای سرکوب مبارزات داخلی طبقات خلقی بدرد ایشان خورده و میخورد، تضعیف کنند و یا به سمت روسها برانند، از این رو ترجیح داده اند وی را از لحاظ اقتصادی تغذیه کنند و در دامن خود نگاه دارند.
سپاه نیز از این وضع نهایت استفاده را کرده است. جدای از نپرداختن گمرک برای کالاهای واراداتی، از طریق اسکله های کنترل نشده به واردات مداوم و بی درو پیکر کالاهای قاچاق(که احتمالا یا از امپریالیستها و یا از واسطه های آنها خریده است) دست زده است، تا جایی احمدی نژاد دردانه ی آنها، حضرات را «برادران قاچاقچی» خطاب کرد(گویا دخالتهای این نیرو حتی بر وی به عنوان رئیس دولت صوری که باید زیر تسلط دولت واقعی یعنی سپاه قرار گیرد نیز گران آمد). همچنین این نیرو بسیاری از شرکت و کارخانه های حراج شده بوسیله دولت را که قرار بوده به بخش خصوصی واگذار گردد، به مبالغ ناچیزی خریده و در اختیار گرفته است. در مناقصات داخلی نیز طرف اصلی قرادادها بوده و بدلیل ارتباطات و نفوذ در سازمانهای اطلاعاتی(اینک خودش سازمان اطلاعات نیز دارد) و شرکتهای  واگذار کننده توانسته بی رقیب باشد. افزون اینها بر طبق گفته ی دولتیان مالیات قانونی خود را نیز نپرداخته است.
و اکنون سران این نیرو چهره مظلوم بخود گرفته و چنین سرهم میکنند که دولت هر چه کارخانه ضرر ده و هر چه پروژه بی منفعت بوده، به ایشان واگذار کرده و حضرات لایه بالایی سپاه که جزو لایه بالایی حکومت نیز هست، جانبازان یا شهدای راه«اقتصاد مقاومتی» گردیده اند!؟
در مورد رابطه دولت روحانی با سپاه نیز باید گفت که روحانی مشکلی با دادن پروژه هایی معین به سپاه ندارد. سیاست او این است که فعلا دایره نفوذ اقتصادی سپاه و بریز و بپاش آنها در اقتصاد را محدود کند و ورود انحصارات بین المللی امپریالیستی  و باصطلاح شرایط «رقابت» اقتصادی را تسهیل و آماده کند. سپاه به آنچه روحانی میخواهد به آنها بدهد راضی نیست و احتمالا میخواهد ورود بیشتر امپریالیستها به اقتصاد ایران با افزون شدن نقش سپاه به عنوان مهمترین طرف قرادادهای آنها و یا شریک آنها توام شود. در حقیقت نه خامنه ای و نه سپاه با ورود انحصارات امپریالیستی در اقتصاد ایران مخالفتی ندارند. بحث سر این  است که طرف های مهم قرارداد با انحصارات امپریالیستی و یا نماینده های آنها در تولید و تجارت و بده بستان های بانکی چه کسانی و یا چه ارگانها و نهادهایی باشند. به عبارت دیگر کدام لایه یا جناح از حاکمیت باید نماینده اصلی امپریالیستها در ایران گردد.
بروی نکته اخیر باید تاکید کرد زیرا برخی از تحلیل ها، انحصار طلبی سپاه را تنها به در اختیار داشتن بخش اساسی اقتصاد ایران محدودمیکنند و از موضع دفاع از ورود سرمایه امپریالیستی، این نیرو را مانع  ورود سرمایه های امپریالیستی و رقابت آزاد سرمایه ها میدانند. بر طبق این تحلیلها میتوان به این نتیجه رسید که  گویا سپاه و دیگر موسسات مانند بنیاد مستضعفان و بنیادشهید، صرفا مشتی انحصار طلب(یا جناح حاکم انحصار طلب) در چارچوب اقتصاد  داخلی ایران هستند و البته با توجه به مخالفتشان  با ورود سرمایه های امپریالیستی، علی القاعده از حریم اقتصاد داخلی در مقابل ورود انحصارات امپریالیستی دفاع میکنند. این تحلیلها در بهترین حالت سپاه را یک انحصارطلب در اقتصاد داخلی بشمار میاورند. این وجهی ضد امپریالیستی به این جناح ها و سپاه میدهد.
 اما ورود سرمایه های امپریالیستی و اساسا امپریالیستها به اقتصاد و سیاست ایران چیزی نیست که سپاه با آن مخالفتی داشته باشد. سپاه(و نه تنها سپاه بلکه همچنین موسسات زیر تسلط خامنه ای) اکنون خود تا مغز استخوان از نظر اقتصادی وابسته به امپریالیستها هست، و بوسیله همانها هم سرپا قرار گرفت و ایستاد و بسیاری از برنامه هایش برای سرکوب جنبش دموکراتیک  طبقات خلقی در راستای سیاست و تمایلات آنها قرار  داشته و دارد. موافقت خامنه ای با برجام هم، صرفا دور کردن امپریالیستها از نقشه جنگ با ایران نبوده، بلکه در عین حال ورود به فاز تازه ای از روابط با امپریالیستها و انحصارات امپریالیستی برای خلاصی اقتصاد ایران از بحران و رکود کشنده بود(هر چند وی برای راضی نگه داشتن هوادارانش کاسه و کوزه ها را بر سر دولت روحانی شکست) و نیز تبدیل جناح خود به جناح نماینده امپریالیستها در ایران.
در اقتصاد، سپاه مرید امپریالیستهاست و به موازات وابسته شدن در اقتصاد، در سیاست نیز زد و بندهای سپاه با امپریالیستها فراوان بوده و شده است. نه سپاه و نه موسسات زیر نظر خامنه ای، نه تنها  روابط خود را با انحصارات امپریالیستی قطع نکرده اند بلکه این روابط همواره بصورت آشکار و پنهانی در جریان بوده است. تمامی فعالیتهای اقتصادی سپاه که ما به برخی از مهمترین آنها در بالا اشاره کردیم دال بر این است که این نیرو با امپریالیستها (انگلستان، آمریکا، آلمان، فرانسه، ایتالیا و ژاپن) رابطه دارد و تمامی واردات آن به کشور (تجهیزات نظامی و امنیتی، کالاهای مصرفی و واسطه ای قانونی و قاچاقی) وهمچنین معاملات (نفتی و...) و نیز روابط بانکی آن با همین نیروها و یا با واسطه های آنها صورت میگیرد و به وسیله آنها پشتیبانی میگردد.  
     

ادامه دارد.
هرمز دامان
تیرماه 96
یادداشتها
1-      در این دوران، سپاه  برای برخی از جوانان، بویژه آنها  که در خانواده های مذهبی بار آمده بودند، جاذبه ی سیاسی و مذهبی داشت( استان هایی همچون یزد، کرمان، اصفهان و خراسان که مذهب تسلط بیشتری داشت، بیش از بقیه، در تغذیه نیروهای سپاه سهم داشتند) و خود با تبلیغات مذهبی از همین جاذبه ها برای فریب جوانان و گمراه کردن آنان استفاده میکرد. این جاذبه ها بویژه پیش از پایان جنگ وبا خودداری جوانان از رفتن به خدمت سربازی و فرار از جبهه ها تا حدودی از بین رفته بود، و پس از جنگ  با واسطه تغییراتی که در نسل های پس از انقلاب پدید آمد، بیش ار بیش از بین رفت.
2 -      در این دوران حکام اسلامی و لایه های مسلط شده، با واسطه ی پایان جنگ با عراق و قلع و قمع پیاپی انقلابیون و نیروهای ترقیخواه و بویژه پس از کشتار زندانیان در تابستان 67، خیالشان تا حدودی ازاستحکام نسبی حکومت راحت شد و باصطلاح زمان جشن و سرور «پیروزی» و عربده کشی فرا رسید و از رو بساط «بخور بخور» را راه انداختند. همین امر بر برخی از نیروهای سپاه  که در جنگ با عراق شرکت کرده بودند و خود و یا فامیلشان صدمه ای دیده بود گران آمد(ما جنگ کردیم ، چرا دیگران بخورند!؟) و این نیروها و  البته در صدرشان آنها که حتی در جنگ شرکت هم نکرده بودند، سهم خواهی های خود را آغاز کردند. 
3-    بیشتر اینها جوان بودند و در سنین زیر سی سال به چنان ثروت هایی دست یافتند که بسیار افراد حتی خواب آنرا نمی بینند. برخی از آنها در دوران ریاست جمهوری هشت ساله احمدی نژاد یعنی یکی از پر فساد ترین دوران ها در تاریخ معاصر ایران به این مال و منال دست یافتند. احمدی نژاد خود  نورچشمی سپاه بود و هم آنها با «مهندسی» انتخابات وی را سرکار آوردند و دولت وی نیز در واقع بیشتر دولت سپاه پاسداران بود. گرچه خود را از هر گونه وابستگی به دولت وی مبرا میدانند. ضمنا  باید گفت که علنی شدن این فسادها در عین حال نوعی خط برای جوانان این مرز وبم ترسیم میکند: اگر اشخاصی میتوانند در چنین سنینی چنان مال و منالی به هم زنند چرا ما نتوانیم؟ به این ترتیب این افراد مدل هایی برای نسل جوان میشوند تا از طریق راههای فریب، فساد و دزدی به ثروت کلان دست پیدا کنند.
4-    برخی از میان اینان، البته تغییر مواضع دادند و نمایندگی جناح های دیگری از حکومتگران را به عهده گرفتند. مثلا در دولتهای خاتمی و همین روحانی. اما بیشتر اینان برای دفاع از موقعیت سپاه و نیز بالاتر بردن درجه نفوذ وی در امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی وارد دولت شده و اقداماتشان به نفع این نیرو بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر