۱۴۰۱ اسفند ۲۶, جمعه

یاد مبارزین جانباخته گرامی باد

 

درود بر خلق ایران

که همبسته است،

یکی است.

و همه ی این خلق در کنار یکدیگر

همچو یک تن،

به جانباخته گان مبارزات و انقلاب اش ارج می گذارد،

و یاد آنها را به جا می آورد،

و در بدرودش با آنها،

پیمان می بندد

که راه آنها را تا آخرین نفس ادامه دهد،

و حکومت ننگین را به زیر کشد.

آخرین پنچشنبه سال

روز بزرگداشت جان باخته گان انقلاب،

روز مبارزه با جمهوری اسلامی بود.


سومین  روز از سه روز دیگر


گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

25 اسفند 1401

۱۴۰۱ اسفند ۲۵, پنجشنبه

سپیده ی پیشرو

 
  
سپیده پیشرو زنان مبارز
  قهرمان طبقه ی کارگر
 و توده های استثمارشده و ستمدیده
 تجلی خواست ها و تبلور استواری و اراده ی یک ملت
چکیده ی مبارزات انقلابی دهه ی اخیر
 
 
خامنه ای، مفلوک
سران سپاه، مفلوک
سازمان اطلاعات، مفلوک
سازمان اطلاعات سپاه، مفلوک
سران دستگاه قضایی، مفلوک
تمامی دستگاه حاکم، مفلوک
 
 
 
 خامنه ای ضحاک
می کشیمت زیر خاک



دومین روز از سه روز دیگر

گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
25 اسفند 1401

۱۴۰۱ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

مگر در خواب ببینید که بتوانید مردم ایران را به عصر تحجر بازگردانید!

 
مگر در خواب ببینید که بتوانید مردم ایران را به عصر تحجر بازگردانید!
 
خطاب، خامنه ای جلاد و آخوندهای متحجر و سران پاسدار جنایتکار و مرتجع و شیادان و مال خوران و دزدان گردآمده در دستگاه های حکومت جمهوری اسلامی یعنی دولت و مجلس و دستگاه قضایی است.
این قوم کثیفی که از ذهن شان جز عقب مانده ترین و مشمئز کننده ترین افکار و از وجود ننگین شان جز فساد و جنایت و تباهی چیز دیگری تراوش نمی کند.
اگر این قومی که تجلی فساد و تحجر و توطئه و جنایت است اندکی به پیرامون خود بنگرد می بیند که نتوانسته و نمی تواند این ملت را در اسارت و عقب مانده گی نگاه دارد.
تاریخ چهل سال تحجر و جنایت، تاریخ چهل سال مبارزه با جهل و جنایت است
تاریخ چهل ساله ی جمهوری اسلامی و حکومت این متحجرین خودپرست عبارت بوده است از تاریخ بیرون آمدن بخش هایی از توده های مردم از عقب مانده گی و جهلی که گرفتار آن بودند.
تاریخ چهل ساله ی زن ستیزی این قومی که نماینده گان مجسم خرافه و جهل هستند عبارت بوده است از تاریخ آگاه شدن زنان و دخترانی که اسیر تحجر و جهل بودند. تاریخ بیرون آمدن آن زنان و دخترانی که در«پستو»ها بودند و زیر فشار قواعد و خرافه های مذهبی خرد و نابود شده بودند، و جلا گرفتن حیات به وجودشان و سردادن پرشورترین و زیباترین آوازهای زندگی و آزادی و رهایی.
تاریخ ایران هرگز چنین لحظات باشکوهی از سر به فراز کشیدن مردم ایران را به خود ندیده است.
پیکار با جمهوری اسلامی
نبرد و جنگ با حکومتی که جز سلاح خرافه و سلاح گرم و طناب دار چیز دیگری برای اجبار مردم ایران به تمکین به پست ترین نوع زندگی نمی شناسد سخت است و ملت ایران نشان داده است که ملت زحمت و سختی و رنج است و تا این حکومت جنایتکار را سرنگون نکند از پای نخواهد نشست.
نبردی با بیرون و درون
تاریخ ایران نبرد زیاد دیده است. اما چنین نبردی را با بیرون و درون از جانب ملت ایران کمتر به خود دیده است.
این یک نقد اساسی است. این نقد اساسی، تنها بیرحمانه ترین نقد بیرون نیست، بل بیرحمانه ترین نقد درون نیز هست. این تنها خانه تکانی نیست، خودتکانی نیز هست. تنها پاک کردن بیرون از لوث وجود اندیشه های کهنه و هر آنچه تجلی تحجر و فساد و جنایت است، نیست، بل پاک کردن درون از آغشته گی به عقب مانده ترین اندیشه ها و احساسات نیز هست.
تمامی طبقات مردمی ایران و در راس شان طبقه ی کارگر و کشاورز و زحمتکشان شهر و روستا در این نقد تاریخی شرکت دارند. نقدی که می تواند شرایط یکی از بزرگترین جهش های تاریخی مردم ایران را به وجود آورد.  
مبارزه ی خانه و بیرون
حکومت اسلامی تلاش بسیار کرد که آن فرهنگی که می خواست در بیرون حاکم کند درون خانه ها نیز حاکم کند. این جا بود که جنگ خانه و بیرون خانه آغاز شد. خانه به بیرون اجازه نداد که تا درون آید. خانه استقلال خویش را گرامی داشت و در نهایت این خانه بود که بیرون آمد و به تسخیر بیرون دست زد.
آزادی شادی و زدن و رقصیدن مال درون خانه بود و حکومت اسلامی کاری کرد که این شادی و زدن و رقصیدن و این فریادهایی که ممکن بود هر آن ماموران را به گرد خانه ها کشاند و شادی مردم درون خانه را تباه کند، اکنون به شکلی دیگر به بیرون آمده است. اکنون مردم در پیش چشم آخوندهای متحجر و دارودسته های سنگ مغز تفنگ به دست ، در بیرون آن هم دست جمعی فریاد شادی سر می دهند و آواز می خوانند و می رقصند.
آیین های گذشته تبدیل به آیین مبارزه ی سیاسی شده اند
برگزاری آیین ها و سنن پیش از اسلام ایرانیان، پیش از این عمدتا مبارزاتی فرهنگی بودند اما این سال ها عمدتا به مبارزه ی سیاسی تبدیل شده اند. در این روزها، ژرفای مخالفت توده های مردم به ویژه جوانان و نوجوانان دختر و پسر ایران با حکومت متحجر و عبوس رو می آید و خود را در شادی و شور و شعف مردم به روشنی آشکار می کند.
مضمون اساسی این مخالفت سیاسی اکنون دیگر همان مضمون اساسی انقلاب دموکراتیک ایران یعنی آزادی و دموکراسی است که ملت ایران تشنه ی آن بوده و هستند و به خاطر آن می جنگند.  
سرور و شادی سوگوارترین ملت ها در مبارزه با حکومت خامنه ای!
از سوی دیگر در این روزهای پایانی سال، سوگوارترین ملت ها، یعنی ملت ایران با دختران و پسران و زنان و مردان جانباخته و آسیب دیده و در بازداشت و زندان اش، به کوری چشم خامنه ای و آخوندهای جنایتکار و متحجر و با برگزاری آیین کهن، شادترین و پرشورترین شب سال شان را برگزار کردند. نفرت و کینه از این حکومت و مبارزه با آن دلیل اساسی این امر است. 
انقباض خشم و کینه ی مردم نسبت به حکومت و تجلی بیرونی آن
خامنه ای و سران پاسدارش گمان می کنند که جنبش بزرگ را «جمع» کرده اند. اما هیهات که این جنبش و خیزش جمع شدنی نیست و ادامه دارد و ادامه خواهد داشت.
شش ماه مبارزه ی اخیر و تلاطمات آن، جنایت و ریاکاری و شیادی و شارلاتان بازی های سران جمهوری اسلامی که همه ی توطئه ها و جنایات کثیف خود( و از جمله همین حملات شیمیایی به مدارس دخترانه) را یا به کشورهای خارجی و یا به دسته هایی از خود مردم نسبت می دهند، خشم و کینه ی توده های مردم بیش از پیش انبوه و متراکم کرده است. این امر موجب شده که در هر برخوردی که هر جا با عوامل حکومتی رخ می دهد چشمان مردم را خون بگیرد و این تراکم خشم و کینه در برخوردهای آنها با این دارودسته ها بیرون بزند. با هر کنش شیادانه و جنایتکارانه ی خامنه ای و اوباش بسیجی و پاسدارش و دسته های راه انداخته اش برای مجبور کردن مردم به تمکین، این خشم و کینه بیش از پیش گسترش یافته و منقبض تر می شود. این گستره و تراکم در اوج گیری های دوباره ی جنبش بیش از پیش خود را نشان خواهد داد و همچون توفان و گردبادی، دودمان خامنه ای و سران پاسدارو آخوندهای متحجر را ویران خواهد کرد.
مرگ بر خامنه ای و سران پاسدارش
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده و پاینده باد مبارزات توده ها
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 23 اسفند 1401

۱۴۰۱ اسفند ۲۱, یکشنبه

درباره ی عقب نشینی های خامنه ای و سران پاسدارش در مقابل غرب

 
درباره ی عقب نشینی های خامنه ای و سران پاسدارش در مقابل غرب 
 
منشور دارودسته ی مزدوران سلطنت طلب و خیانتکاران
سلطنت طلبان سالوس هم «منشور» ی دادند. این منشور که در درون خودشان هم اختلافات زیادی را برانگیخته است، ربطی به خواست های اساسی خلق ما ندارد و تنها به این مزدوران امکان می دهد خودشان را پشت مشتی وعده و وعید دروغین که اکنون خرجی ندارد پنهان کنند.
سلطنت طلبان چنانکه تاریخ ایران نشان داده است به همان اندازه پلیدند که جمهوری اسلامی سالوس و پلید است. فرق اساسی ای بین این دو در ضدیت با طبقه ی کارگر و کشاورز و دیگر طبقات خلقی ایران موجود نیست.
منشورنویسان سلطنت طلب هیچ جایگاه بارزی در داخل کشور و میان خلق ایران ندارند و برای همین هم این دارودسته ها به دنبال امپریالیست ها راه افتاده و موس موس می کنند تا جایی برایشان فراهم کنند. و به راستی که مگر امپریالیست ها بتوانند برای آنان جایی دست و پا کنند.
در مورد افرادی از قماش شیرین عبادی و حامداسماعیلیون که به جنبش خلق خیانت کرده و به سلطنت طلبان پیوسته اند باید گفت که این ها در واقع باوری به خلق ایران و به ویژه طبقه ی کارگر و کشاورز و دیگر زحمتکشان و طبقات مردمی ایران نداشته و ندارند و برای همین دنبال این دارودسته ی سلطنت طلب راه افتاده اند تا شاید در نظام آینده جایی و پست و مقامی برای خود دست و پا کنند.
و اما امپریالیست ها: 
آنها ترجیح می دهند تا آنجا که ممکن است با جمهوری اسلامی کنار بیایند تا این که خود را درگیر تغییر این نظام کنند.
در حقیقت آنها زمانی خود را درگیر تغییر این نظام می کنند که انقلاب ایران اوج بگیرد و توده ها وارد مراحل ضربات نهایی به این حکومت شوند. اینجاست که امپریالیست ها طاقت نمی آورند و به احتمال وارد معرکه می شوند و با اشکال گوناگون تلاش می کنند که انقلاب را از اهداف خود منحرف کنند و یا با تجاوز نظامی این رژیم را سرنگون و به جای آن رژیمی باب طبع خود سرکار بیاورند.
این را به روشنی حضرات تحلیل گران پاشنه لیس سلطنت طلبان و خودفروخته گان به امپریالیسم در تلویزیون ها و سایت هایت شان نیز می گویند. آنها به زبان بی زبانی می گویند که زمانی امپریالیست ها به مردم ایران «کمک» می کنند( یعنی به ایران حمله ی نظامی می کنند) که انقلاب مردم ایران اوج بگیرد و در چشم انداز، سرنگونی این حکومت دیده شود.
به این ترتیب جمع کردن این دسته ها به وسیله ی امپریالیست ها، عجالتا برای فشار به روی خامنه ای و پاسداران اش است که دست از چموشی بردارند و نوکران سربه راهی شوند و چنانچه سران جمهوری اسلامی با امپریالیست ها کنار بیایند این دارودسته ها باید سرجای خود بنشینند و آرام گیرند.
خامنه ای و سران پاسدارش برای پابوسی آماده شده اند
تحرکات اخیر خامنه ای و سران پاسداراش نشان از چرخش از چموشی های ظاهری به رام شدن واقعی و پاشنه لیسی امپریالیست ها را دارد. چنانکه پیش از این گفته ایم:
«خط قرمز آنها همین حکومتی است که در دست شان است و آنها حاضرند هر قیمتی بپردازند تا آن را حفظ کنند. اگر در داخل آماده اند دست به هر کار کثیف و اقدام جنایتکارانه  علیه مردم کشور زنند، در صورت قطعی شدن گزینه ی تهاجم نظامی به ایران و در دقیقه 90 این ها روی دیگر خود را نشان خواهند داد و خوار و ذلیل در مقابل امپریالیست ها تن به هر خواستی خواهند داد. شکی نیست که این سالوسان دین آویز در چنین مواقعی پای خدا و پیر و پیغمبر و امامان شان را به میان کشند تا از هر گونه کنار آمدنی با امپریالیست ها دفاع کنند. آنچه که موجب شده آنها تا کنون دست از بازی هاشان برندارند این است که گمان می کنند( به دلیل سیاست های آمریکا در مورد عراق و سوریه و افغانستان) گزینه ی نظامی ای در کار نیست. و به علاوه می توانند در بازی های موش و گربه شان با غرب، روی روسیه و چین حساب باز کنند. 
از این روی به نظر ما خامنه و پاسداران اش و کلا دستگاه آخوندها و نظامی های فاسدشان مال وارد شدن در جنگ نیستند و اگر بویی از جدی بودن گزینه ی جنگ به مشام شان رسد و یا تهاجمی و جنگ کوچکی آغاز شود به احتمال با همان شلیک های نخستین( همان گونه که شلیک به هواپیمای مسافربری به وسیله ی نیروهای آمریکا خمینی را به خوردن زهر وادار کرد) خیلی سریع جامی را که از پیش آماده کرده اند، بنوشند و با به میان آوردن پای صلح ها و سازش هایی که به نمایندگی از جانب خدا و پیغمر انجام می دهند، قول دهند که هر چه امپریالیست ها بگویند بپذیرند.»
باری هنوز کار به آنجا نرسیده، از ترس جنبش خلق که در مجموع و علیرغم افت ها و خیزها مداوما در حال پیشرفت است و انزوای تحمیل شده به وسیله ی امپریالیست ها به آنها و احتمالا به مشام رسیدن بوی حمله ی نظامی امپریالیستی و یا دیگر برنامه ها و نقشه ها، خامنه ای و پاسداران اش سر تکریم در مقابل امپریالیست ها فرود آورده اند.
 روندهای اخیر به ویژه صحبت های رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین المللی درباره ی اجازه دادن ایران برای« فعالیت های راستی آزمایی و نظارتی بیشتر» به آژانس و سپس عادی سازی روابط با عربستان سعودی در همین راستا قرار دارد.
 در مورد رابطه با عربستان سعودی باید توجه داشت که برقراری این روابط پس از هفت سال برخلاف آنچه نشان داده می شود تنها با منافع چین در ارتباط نبوده، بلکه اولا با ترغیب آمریکا و اروپا و اطلاع دقیق آنها صورت گرفته و دوما به معنای رابطه با غرب( به همراه اسرائیل) و در جهت منافع آن است.  
از این رو و تا آنجا که پای سلطنت طلبان و امپریالیست ها در میان است، دارودسته ی خامنه ای و سران پاسدارش گویا «زرنگ تر» از آن هستند که اجازه دهند نوکران دیگری همچون سلطنت طلبان بیایند و جای آنها را بگیرند!
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
22 اسفند 1401  
  
 

۱۴۰۱ اسفند ۱۷, چهارشنبه

حملات شیمیایی خامنه ای و سران پاسدارش به مدارس

 
 

حملات شیمیایی خامنه ای و سران پاسدارش به مدارس

با تجدید نظر در 18 اسفند1401
 
حملات وحشیانه با بمب های شیمیایی به مدارس دخترانه
طی چند ماه و به ویژه هفته های اخیر یک سلسله حملات دهشت آفرین شیمیایی به مدارس دخترانه در شهرها و استان های کشور صورت گرفته است که منجر به مسموم شدن بسیاری از دانش آموزان( آمار تا کنون900 نفر) ومرگ سه تن از آنها گردیده است. این حملات از اواخر آذرماه و در شهر قم آغاز شده و به شهرهای تهران بروجرد و اردبیل و کرمانشاه و اصفهان و... گسترش یافته و در عین حال به مدارس دخترانه محدود نمانده و به مدارس پسرانه و خوابگاه های دانشجویان دختر و اکنون به مترو و توده های مردم نیز کشیده شده است.
حملات مزبور در زمانی رخ می دهد که در کل شرایط خاصی در کشور وجود دارد. یعنی از یک سو در شرایط یک مبارزه ی انقلابی علیه خامنه ای و حکومت اش که مدت شش ماه است به شکل های گوناگون تداوم داشته است و از سوی دیگر در شرایطی که از خیزش خیابانی کاسته شده است و به تحرک جنبش های اقتصادی افزوده شده است. این جنبش اخیر در زمانی اوج می گیرد که دلارآمریکا نزدیک به 60 هزار تومان شده و ارزش ریال به پایین تر حد خود رسیده است و این وضع نفرت و خشم توده های مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان حقوق بگیر و دیگر لایه های میانی را بر انگیخته است. این گونه سقوط سطح زندگی موجب شده که اعتصابات کارگری در مراکز صنعتی اصلی کشور روز به روز بیشتر شده و امکان تبدیل شدن به یک جنبش اعتصابی همگانی را از خود نشان دهد.
سلامی جنایتکار:«ما خطرناک ایم!»
هنوز زمان زیادی از هنگامی که سلامی گفت که«ما خطرناک ایم» و پشت آن پس از صرف غذای دانشگاه ها یک سلسله مسمومیت برای دانشجویان رخ داد نگذشته است که حملاتی پی درپی با بمب و نارنجک حاوی گازهای سمی، نه به یک یا دو مدرسه و نه در یک یا دو شهر بلکه در بسیاری مدارس و در بسیاری شهرها صورت می گیرد و این جانیان می گویند که هنوز نمی دانند«قضیه» از چه قرار است. شکی نیست که این حوادث با آن خط و نشان کشیدن ها و آن مسمومیت ها بی ارتباط نبوده و نیست. برنامه هایی بوده و اکنون در اشکال جدیدی و نسبت به گروه های دیگری از جامعه اجرایی شده و اکثر حکومتیان هم می دانند زیرا سر و دم بیشترشان به دفتر رهبری وصل است.
حفاظت اطلاعات سپاه و سازمان اطلاعات زیر نظر خامنه ای این حملات را سازمان می دهند!
این که تصور شود که این ها عده ای مذهبی افراطی هستند که می خواهند مثلا کاری کنند که والدین بیمناک از وضع فرزندان شان، اجازه ندهند که دختران مدرسه بروند، تصوری نادرست است. در این حکومت آنجا که پای این گونه به اصطلاح افراطی های مذهبی میان است مشکل که پای فرد یا جریانی افراط کار در میان باشد که بدون اطلاع شخص خامنه ای و دفترش و سران اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه دست به کاری بزند. از سوی دیگر این نوع گازها در اختیار هر کسی نیست. این ها در اختیار نیروهای اطلاعاتی و نظامی و سپاه است و به ساده گی و در این ابعاد هیچ گروهی نمی تواند به آنها دسترسی داشته باشد.
از این رو به نظر ما همچون دیگر حوادث فرعی ای که دست ساز حکومت است این نیز دست ساز خود حکومت یعنی خامنه ای، دفترش و سران سپاه و در راس آنها سران اطلاعات و به ویژه حفاظت اطلاعات سپاه است. این افراد و سازمان هاهستند که این حملات را سازمان می دهند و شایعه پراکنی می کنند که گویا برخی جریان های افراطی وجود دارند که این حملات را با این ویژگی ها و به این گسترده گی و در زمانی واحد سازمان داده اند.
پروژه های بی پایان و هر روزه برای استمرار و بقا
 در آستین این هیولاهای لگد خورده از خلق پر از برنامه و نقشه های اصلی و فرعی بازدارنده گی و سرکوب است. چهل سال است در این خصوص کار می کنند و پروژه های فراوانی را در چهل سال اخیر پیاده کرده و این نیز یکی از آنهاست.
این برنامه ها و نقشه های پلید تا زمانی که خامنه ای جانی و حکومتگران اش سرنگون نشوند و سرشان همچون سر افعی با سنگی بزرگ کوبیده و له و لورده نشود، پایانی نخواهد داشت. آنها در ترس و وحشت از خیزش و انقلاب، رفتنی بودن را کاملا و تا اعماق وجودشان حس می کنند اما می خواهند تلاش کنند بمانند. این تلاش های افعی هیولایی است که سنگ های یکی پس از دیگری بر سرش فرود آمده و در حال جان دادن است اما تمامی نیروی خود را جمع می کند تا آخرین تلاش هایش را برای ماندن و بقا انجام دهد.  
انتقام از خیزش دختران
گفته می شود که این انتقام خامنه ای و سران پاسدارش است از انقلاب و همچنین دانش آموزان دختر. دخترانی که شجاعانه کلاس ها و مدارس را به کلاس و مدرسه ی نبرد و جنگ با تحجر و جنایت و فساد تبدیل کردند. دخترانی که عکس های خامنه ای جلاد و خمینی را پاره کردند و در زیر پاهای خود انداختند و لگدکوب کردند. دخترانی که شعارهای بی مثال علیه خامنه ای و پاسداران و بسیجی هایش سردادند. دختران نوجوانی که به خیابان ها آمدند و علیه حکومت شعار دادند و با مبارزات خود شوری بی مانند آفریدند و به سهم خود انقلاب را به پیش بردند. این حقیقت دارد. جلاد خودپرست بر نمی تابد این تهاجم شیر دختران را و اکنون می خواهد انتقام بگیرد، اما نه تنها از دختران بلکه از والدین آنها هم که چنین شیر دخترانی را تربیت کردند.
اما حملات کنونی اهداف چند جانبه ای را دنبال می کند که برخی به خود دانش آموزان و خانواده های آن ها یعنی به چارچوب خود موضوع مربوط است و برخی به موضوعات دیگری که در جامعه وجود دارد ربط دارد و در خدمت آنهاست. انتقام از شیردختران دانش آموز و خلق ایران یکی از انگیزه های این حملات جانیانه به دانش آموزان در چارچوب خود موضوع است.
راندن دختران به خانه ها
گفته می شود که خامنه ای و حکومت اش می خواهند خانواده های دختران از مدرسه رفتن دختران خود پیشگیری کنند و دختران مدرسه را ترک کنند و در خانه بنشینند تا هنگام ازدواج که خواست حکومت این است که زود صورت گیرد. یعنی زیر چهارده سال و این دختران تبدیل به برده ها و ربات های خانگی برای همسران شان و نهایتا ماشین های جوجه کشی شوند و برای خامنه ای و سران پاسدار و بسیجی اش حزب اللهی بزایند و حزب اللهی های شیعیان را زیاد کنند تا حضرات بتوانند بقای خود را تامین کنند و در مقابل سنی ها و دیگر مذاهب و ادیان منطقه مثلا قدرتی شوند.
این نیز انگیزه ای است اما به نظر ما نمی تواند تحقق یابد. به ویژه این که با مخالفت خود زنان و دختران اصول گرا روبرو خواهد شد. از سوی دیگر زنان نیروی کار بزرگی هستند و حکومت نه می خواهد( زیرا بسیاری کارها از نظر اینان تنها باید به وسیله ی زنان صورت گیرد) و نه می تواند نقش آنها را در تولید و خدمات حذف کند. نهایت این که شاید بخواهد از تعداد زنان شاغل بکاهد.
از سوی دیگر در این شکی نیست که این ها برنامه دارند که مدارس را مکتبخانه کنند و در کل، ایران را از نظر فرهنگی ایران به عصر حجر برگردانند و تبدیل به یک ماتمکده ی بزرگ کنند که در آن آخوندها با خیال راحت بتوانند تسلط خود را بر زنان و در کل بر جامعه ای عقب مانده و متحجر شده اعمال کنند. تا زمانی که جامعه چنین نشود اینان بیمناک از عاقبت خویش خواهند بود. بی شک خیزش و انقلاب کنونی در نقشه های اینان خلل وارد کرده و این ها اکنون و با افت برخی از شکل های مبارزه فرصت را غنیمت دانسته و به دنبال کردن نقشه های خویش پرداخته اند.    
«به مرگ می گیرند تا به تب رضا دهیم!»
در همین راستا، یکی از اهداف این حملات این است که وضعیتی بدتر از آنچه اکنون در مقابل دختران و زنان و خانواده ها در مورد مساله ی حجاب و ستم به زنان به وجود آمده است ترسیم کنند تا مردم به «تب رضایت دهند». به اصطلاح «طالبانی کردن اوضاع».
«ببینید طالبان چه به روزدختران و زنان آورده! اگر نمی خواهید وضع آن گونه شود حکومت ما را روی سرتان بگذارید و حلوا حلوا کنید و شکر خدا به جای آورید که طالبان روی سرتان آوار نشده است!»
انداختن انقلاب در بی راهه ها
انقلاب کنونی اهداف خود را مشخص کرده و روز به روز نیروهای خود را بیشتر علیه حکومت خامنه ای و سران پاسدارش متمرکز می کند. از سوی دیگر افت شکل های خیابانی مبارزه و رشد اعتراضات دیگر و به ویژه اعتصابات کارگری این چشم انداز را به وجود آورده است که  انقلاب دیر یا زود نیروهای خود را به یکدیگر گره خواهد زد و از گردباد به توفانی همه جانبه تبدیل خواهد شد. این خواب از چشم این بزدلان مالپرست و قدرت دوست ربوده است. این است که این ها تمامی نیروهای خود را بسیج کرده اند تا به هر شکل که بتوانند با ایجاد حوادث فرعی و سرگرم کردن مردم به این گونه حوادث و در عین حال ایجاد رعب و وحشت در میان مردم مانع از شکل گیری و پیشرفت این تمرکز در مبارزه شوند.
برانگختن لایه های متوسط علیه پیشرفت انقلاب
یکی دیگر از اهداف چندگانه خامنه ای و سران پاسدارش از این حملات ایجاد ترس در لایه های میانی جامعه است. تخریب ماشین های مردم و ساختمان ها و... در این چارچوب بود.
می توان تصور کرد که ممکن است این لایه ها به خود چنین بگویند :
«حال که انقلاب در میانه راه است این حکومت چنین می کنند اگر انقلاب پیش تر برود و سرنگونی در چشم انداز قرار گیرد، اینان به جای گازهای سمی، گازهای کشنده به کار می برند و دختران که سهل است بسیاری دیگر را نیز می کشند. پس  بهتر است با این ها کنار بیاییم و بگذاریم که این ثروت و قدرت را زهرمارشان کنند!»
به این ترتیب هدف این است که تخم انفعال را در میان این لایه ها و طبقات بیندازند.
گرانی سرسام آور دلار یکی از دلایل حمله به مدارس دخترانه
یکی از مهم ترین دلایل این حملات به مدارس را باید همین گران شدن هولناک دلار دانست.
این بی ارزش شدن ریال دلایل گوناگونی دارد که بیشترشان به این حکومت برمی گردد. خواه ضرباتی که به تولید زده است و آن را به رکود کشانده، خواه به دلیل سیاست های پولی و مالی و فسادهای بی پایان در این امور، خواه به سبب جاه طلبی ها و زیاده خواهی هایش در منطقه و همچنین در روابط با کشورهای خارجی و به ویژه امپریالیست های غربی. این کاهش ارزش ریال ضربات جبران ناپذیری به طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و طبقات میانی زده و می زند و پایانی نیز برای آن نمی توان تصور کرد.
در مورد کارگران کاهش ارزش ریال، نه تنها دستمزد کنونی کارگران برای تهیه وسائل معیشت را پایین می آید و فقرمطلق دامنه ی خود را در میان این طبقه بیشتر می گستراند بلکه کارگرانی که حقوق های گذشته ی خود را نگرفته اند اکنون مجبورند مزد کاری را که در گذشته انجام داده اند بسیار پایین تر از زمانی که آن را انجام داده اند دریافت کنند. به عبارت دیگر نه تنها ارزش نیروی کارشان اکنون بسیار کاهش می یابد بلکه ارزش نیروی کاری را که در گذشته و به قیمت آن زمان فروخته اند و بهایش را نگرفته اند اکنون باید کمتر از قیمت آن زمان دریافت کنند. از سوی دیگر این کاهش ارزش ریال، پس اندازهای ناچیز کارگران- اگر پس اندازی داشته باشند - (و دیگر لایه های و طبقات به ویژه لایه های میانی) را به شدت پایین می آورد. به این ترتیب از سه سو به دستمزدهای کارگران و لایه های به ویژه حقوق بگیر حمله می کند و آن را به شدت پایین می آورد.
و اما این ها منجر به این می شود که اعتراض ها و اعتصاب ها در میان کارگران و لایه های میانی بیشتر شود.
اکنون این گونه مبارزات و اعتصابات می توانند مرکز ثقل انقلاب شوند. امری که موجب وحشت رژیم شده است. این احتمال حتی از گزارش محرمانه ی اطلاعات سپاه پیداست که از امکان سرایت اعتصابات به کارخانه های ماشین سازی گفته بود. برای همین و برای این که از توجه مردم به این گونه حرکات انقلاب و عمق یافتن آن و بروز و سراسری شدن اعتصابات جلوگیری شود و برای این که دولت بی خاصیت رئیسی و در واقع دولت دست نشانده ی خامنه ای و در نتیجه خود خامنه ای در مرکز حملات بیشتری قرار نگیرند و در عین حال برنامه های کثیف خود را پیش برند، این گونه حملات پی در پی صورت گرفته و به شهرها و استان های گوناگون گسترش یافته تا مردم و خانواده ها و کلا توده های مردم مشغول این گونه رویداهای فرعی شوند و آن موج اعتراضات نسبت به بالا رفتن دلار و گند و کثافت به بار آوردن خامنه ای و دولت اش و احتمال اعتصاب در مراکز صنعتی  و ورود گسترده ی طبقه ی کارگر به انقلاب کاهش یافته و یا در حاشیه ی قرار بگیرند.
و بالاخره روشن است که این وضعیت کماکان ادامه خواهد یافت یعنی ارزش پول کشور هر روز بیش از روز پیش کاهش خواهد یافت و هیچ گونه وضع قطعی ای نمی توان برای وخامت اوضاع اقتصادی توده های مردم پیش بینی کرد. با توجه به این، نه تنها این گونه حوادث فرعی پایان نخواهد یافت بلکه به اجبار بیشتر و گسترده تر خواهد شد.     
کانون های مقاومت و مبارزه
راه ها برای خامنه ای و سران پاسدارش هر روز تنگ تر می شود. هر چه که آنها انجام داده اند به عکس خود تبدیل شده است. مردم در جابه جای ایران مبارزه و جنبش و خیزش داشتند، آنها فشار را روی زنان گذاشتند و مقاومت زنان منجر به خیزش و انقلاب جاری شد. اکنون و برای توقف و انحراف در این مبارزات اوج گیرنده و انقلاب، حمله ی خود را روی مدارس متمرکز کرده اند و اگر مبارزات علیه کاهش ارزش ریال و سقوط وحشتناک سطح زندگی توده ها بالا نگیرد، اما همین نقطه ها می توانند به کانون های تازه ای برای مبارزه شوند کما این که شده اند و چنانچه این حملات ادامه یابد، بیش از این خواهند شد.
وظیفه ی جنبش خلق این است که این مراکز و کانون های مقاومت را به درون مبارزات عمومی خویش کشاند و حملات خامنه ای و پاسداران اش برای دهشت آفرینی و پشیمان کردن مردم از انقلاب را به پیشبرد انقلاب تبدیل سازد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
11 اسفند 1401
 

۱۴۰۱ اسفند ۱۴, یکشنبه

به مناسب روز جهانی زن

 
 
به مناسب روز جهانی زن
 
امسال  8 مارس( 17 اسفند) روز جهانی زن برای زنان ایران و برای تمامی طبقات مردمی خلق ایران حال و روز و رنگ و بوی دیگری دارد.
6 ماه از مبارزات و خیزشی که آغازگر آن زنان مبارز سقز بودند می گذرد و در این 6 ماه زنان نقشی بزرگ در جنبش و خیزشی با شعار«زن، زندگی، آزادی» داشتند که خواب از چشم دیوصفتان حاکم جمهوری اسلامی ربوده است.
دختران و زنان مبارز و جان فشان ما، پس از به قتل رساندن مهسا امینی دختر کرد به وسیله ی دارودسته های افسارگسیخته ی خامنه ای در شهریور 1401 آنچنان و گویی همچون رعد و برق بر سر این پلید سیرتان فرود آمدند که هرگز در مخیله شان نمی گنجید. 
این است که تا توانستند دختران و زنان را اسیر گرفتند، شکنجه کردند، کشتند و در گوشه و کنار انداختند و یا زندان های طولانی برایشان بریدند تا زنان را به سکوت و تمکین و برده گی کشانند. اما به راستی که مگر در خواب ببینند که قادرند این جنبش زنان را که جزء بزرگی از مبارز طبقات خلق ایران برای آزادی، دموکراسی، برابری و استقلال است، خاموش سازند. جنبش زنان ایران، جنبشی تاریخی و بزرگ است و این گونه که نشان می دهد تا رسیدن به خواست های خود فرو نخواهد نشست.
 این جنبش بزرگ که تا کنون به این سبک و سیاق و با این گستره و ژرفا در تاریخ کشور ما بی سابقه بوده است پس از برخاستن در ایران، توانست پشتیبانی زنان مبارز و جنبش زنان را در بسیاری از کشورهای جهان به خود جلب کند و با خود همراه سازد. اکنون بی تردید دختران و زنان ایران در پیشاپیش زنان زیرستم جهان علیه حکومت های ستمکار و قوانین اسارت بار مردسالارانه و برای حقوق زنان و برابری با مردان تلاش و مبارزه می کنند.
جنبش زنان ایران با وجود همه ی پیشگامی ها و مبارزات جانانه و قربانی دادن های فراوان، با وجود این که در چشم انداز آن روزهای بزرگ بسیاری آشکار است اما از دو کمبود اساسی رنج می برد.
یکی این است که این جنبش با وجود این که سازمان های کوچک و بزرگی در ایران دارد، اما یک تشکیلات محکم و متحد و سراسری ندارد. تشکیلاتی که بتواند خواست های زنان را برای رفع ستم های مردسالارانه و پدرسالارانه بر زنان و آزادی زنان از اسارت های فئودالی و قرون وسطایی و «مدرن» سرمایه داری، و برابری با مردان، به روشن ترین وجه خود تدوین کند و مبارزات زنان را(و مردان را نیز به پشتیبانی خود) پیرامون آنها سازمان دهد و در سراسر ایران به گونه ای واحد پیش برد. فقدان این امر تا حدود زیادی به وجود استبداد بر می گردد اما اگر نمی شود تشکیلات علنی سازمان داد می توان تلاش کرد همین سازمان های کوچک و بزرگ زنان را از طریق شبکه های مخفی به هم ربط داد و سازمان واحد دموکراتیک زنان ایران را تاسیس نمود.
کمبود دیگر نبود تشکیلات زنان کارگر در ایران است. در بیرون کشور سازمان های زنان کم نیستند و این سازمان ها اغلب داعیه ی چپ و طبقه ی کارگر را دارند. اما حقیقت این است که خواه بسیاری از سازمان های کوچک و بزرگ زنان در داخل و خواه این گونه سازمان های زنان در خارج از کشور بیشتر دارای گرایش های فمینیستی هستند. گرایش هایی که مانع از ترسیم درست صف خلق و ضد خلق از جانب آنها و صف بندی درست طبقاتی می شود.
بر این مبنا به نظر ما سازمان هایی که رهبری عمده و بدنه ی اصلی آن ها زنان کارگر( و همچنین کشاورز و یا دیگر زحمتکشان) باشند یکی از نیازهای اساسی جنبش زنان در ایران است. تنها سازمان هایی که زنان کارگر و زنان روشنفکر کمونیست رهبری اصلی و بدنه ی آن را داشته باشند می توانند بین خواست های دموکراتیک و سوسیالیستی زنان پل بزنند و جنبش زنان را در عین حفظ استقلال آن به بخشی مهم از کل جنبش دموکراتیک و سوسیالیستی طبقه ی کارگر و خلق ایران بدل سازند.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
14 اسفند 1401
      

۱۴۰۱ اسفند ۱۰, چهارشنبه

حملات شیمیایی خامنه ای و سران پاسدارش به مدارس

 
 
حملات شیمیایی خامنه ای و سران پاسدارش به مدارس
 
حملات وحشیانه با بمب های شیمیایی به مدارس دخترانه
طی چند ماه و به ویژه هفته های اخیر یک سلسله حملات دهشت آفرین شیمیایی به مدارس دخترانه در شهرها و استان های کشور صورت گرفته است که منجر به مسموم شدن بسیاری از دانش آموزان( آمار تا کنون 900 نفر) گردیده است. این حملات از اواخر آذرماه و در شهر قم آغاز شده و به شهرهای تهران و بروجرد و اردبیل و کرمانشاه و اصفهان و... گسترش یافته و در عین حال به مدارس دخترانه محدود نمانده و به مدارس پسرانه و خوابگاه های دانشجویان دختر نیز کشیده شده است.
حملات مزبور در زمانی رخ می دهد که در کل شرایط خاصی در کشور وجود دارد. یعنی از یک سو در شرایط یک مبارزه ی انقلابی علیه خامنه ای و حکومت اش که مدت شش ماه است به شکل های گوناگون تداوم داشته است و از سوی دیگر در شرایطی که از خیزش خیابانی کاسته شده است و به تحرک جنبش های اقتصادی افزوده شده است. این جنبش اخیر در زمانی اوج می گیرد که دلار نزدیک به 60 هزار تومان شده و ارزش ریال به پایین تر حد خود رسیده است و این وضع نفرت و خشم توده های مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان حقوق بگیر و دیگر لایه های میانی را بر انگیخته است. این گونه سقوط سطح زندگی موجب شده که اعتصابات کارگری در مراکز صنعتی اصلی کشور روز به روز بیشتر شده و امکان تبدیل شدن به یک جنبش اعتصابی همگانی را از خود نشان دهد.
سلامی جنایتکار:«ما خطرناک ایم!»
هنوز زمان زیادی از هنگامی که سلامی گفت که«ما خطرناک ایم» و پشت آن پس از صرف غذای دانشگاه ها یک سلسله مسمومیت برای دانشجویان رخ داد نگذشته است که حملاتی پی درپی با بمب و نارنجک حاوی گازهای سمی، نه به یک یا دو مدرسه و نه در یک یا دو شهر بلکه در بسیاری مدارس و در بسیاری شهرها صورت می گیرد و این جانیان می گویند که هنوز نمی دانند«قضیه» از چه قرار است. شکی نیست که این حوادث با آن خط و نشان کشیدن ها و آن مسمومیت ها بی ارتباط نبوده و نیست. برنامه هایی بوده و اکنون در اشکال جدیدی و نسبت به گروه های دیگری از جامعه اجرایی شده و اکثر حکومتیان هم می دانند زیرا سر و دم بیشترشان به دفتر رهبری وصل است.
حفاظت اطلاعات سپاه و سازمان اطلاعات زیر نظر خامنه ای این حملات را سازمان می دهند!
این که تصور شود که این ها عده ای مذهبی افراطی هستند که می خواهند مثلا کاری کنند که والدین بیمناک از وضع فرزندان شان، اجازه ندهند که دختران مدرسه بروند، درست همان چیزی است که جمهوری اسلامی می خواهد. در این حکومت آنجا که پای این گونه به اصطلاح افراطی های مذهبی میان است مشکل که پای فرد یا جریانی افراط کار در میان باشد که بدون اطلاع شخص خامنه ای و دفترش و سران اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه دست به کاری بزند. از سوی دیگر این نوع گازها در اختیار هر کسی نیست. این ها در اختیار نیروهای اطلاعاتی و نظامی و سپاه است و به ساده گی و در این ابعاد نمی توان به آنها دسترسی داشت.
از این رو به نظر ما همچون دیگر حوادث فرعی ای که دست ساز حکومت است این نیز دست ساز خود حکومت یعنی خامنه ای، دفترش و سران سپاه و در راس آنها سران اطلاعات و به ویژه حفاظت اطلاعات سپاه است. این افراد و جریان ها هستند که این حملات را سازمان می دهند و شایعه پراکنی می کنند که گویا برخی جریان های افراطی وجود دارند که این حملات را با این ویژگی ها و به این گسترده گی سازمان داده اند.
پروژه های بی پایان و هر روزه برای استمرار و بقا
 در آستین این هیولاهای لگد خورده از خلق پر از برنامه و نقشه های اصلی و فرعی بازدارنده گی و سرکوب است. چهل سال است در این خصوص کار می کنند و پروژه های فراوانی را در چهل سال اخیر پیاده کرده و این نیز یکی از آنهاست.
این برنامه ها و نقشه های پلید تا زمانی که خامنه ای جانی و حکومتگران اش سرنگون نشوند و سرشان همچون سر افعی با سنگی بزرگ کوبیده و له و لورده نشود، تا زمانی که خلق به جان دادن شان ننگرد و در پایان جسد بی جانشان را نبیند، پایانی نخواهد داشت. آنها در ترس و وحشت از خیزش و انقلاب، رفتنی بودن را کاملا و تا اعماق وجودشان حس می کنند اما می خواهند تلاش کنند بمانند. این تلاش های افعی هیولایی است که سنگ های یکی پس از دیگری بر سرش فرود آمده و در حال جان دادن است اما تمامی نیروی خود را جمع می کند تا آخرین تلاش هایش را برای ماندن و بقا انجام دهد.  
انتقام از خیزش دختران
گفته می شود که این انتقام خامنه ای و سران پاسدارش است از انقلاب و همچنین دانش آموزان دختر. دخترانی که شجاعانه کلاس ها و مدارس را به کلاس و مدرسه ی نبرد و جنگ با تحجر و جنایت و فساد تبدیل کردند. دخترانی که عکس های اُمل های عهد دقیانوس خامنه ای جلاد و خمینی را پاره کردند و در زیر پاهای خود انداختند و لگدکوب کردند. دخترانی که شعارهای بی مثال علیه خامنه ای و پاسداران و بسیجی هایش سردادند. دختران نوجوانی که به خیابان ها آمدند و علیه حکومت شعار دادند و با مبارزات خود شوری بی مانند آفریدند و به سهم خود انقلاب را به پیش بردند. این حقیقت دارد. جلاد خودپرست بر نمی تابد این تهاجم شیر دختران را و اکنون می خواهد انتقام بگیرد، اما نه تنها از دختران بلکه از والدین آنها هم که چنین شیر دخترانی را تربیت کردند.
اما حملات کنونی اهداف چند جانبه ای را دنبال می کند که برخی به خود دانش آموزان و خانواده های آن ها یعنی به چارچوب خود موضوع مربوط است و برخی به موضوعات دیگری که در جامعه وجود دارد ربط دارد و در خدمت آنهاست. انتقام از شیردختران دانش آموز و خلق ایران یکی از انگیزه های این حملات جانیانه به دانش آموزان در چارچوب خود موضوع است.
راندن دختران به خانه ها
گفته می شود که خامنه ای و حکومت اش می خواهند خانواده های دختران از مدرسه رفتن دختران خود پیشگیری کنند و دختران مدرسه را ترک کنند و در خانه بنشینند تا هنگام ازدواج که خواست حکومت این است که زود صورت گیرد. یعنی زیر چهارده سال و این دختران تبدیل به برده ها و ربات های خانگی برای همسران شان و نهایتا ماشین های جوجه کشی شوند و برای خامنه ای و سران پاسدار و بسیجی اش حزب اللهی بزایند و حزب اللهی های شیعیان را زیاد کنند تا حضرات بتوانند بقای خود را تامین کنند و در مقابل سنی ها و دیگر مذاهب و ادیان منطقه مثلا قدرتی شوند.
این نیز انگیزه ای است اما به نظر ما نمی تواند تحقق یابد. به ویژه این که با مخالفت خود زنان و دختران اصول گرا روبرو خواهد شد. از سوی دیگر زنان نیروی کار بزرگی هستند و حکومت نه می خواهد( زیرا بسیاری کارها از نظر اینان تنها باید به وسیله ی زنان صورت گیرد) و نه می تواند نقش آنها را در تولید و خدمات حذف کند. نهایت این که شاید بخواهد از تعداد زنان شاغل بکاهد.
از سوی دیگر در این شکی نیست که این ها برنامه دارند که مدارس را مکتبخانه کنند و در کل، ایران را از نظر فرهنگی ایران به عصر حجر برگردانند و تبدیل به یک ماتمکده ی بزرگ کنند که در آن آخوندها با خیال راحت بتوانند تسلط خود را بر زنان و در کل بر جامعه ای عقب مانده و متحجر شده اعمال کنند. تا زمانی که جامعه چنین نشود اینان بیمناک از عاقبت خویش خواهند بود. بی شک خیزش و انقلاب کنونی در نقشه های اینان خلل وارد کرده و این ها اکنون و با افت برخی از شکل های مبارزه فرصت را غنیمت دانسته و به دنبال کردن نقشه های خویش پرداخته اند.    
«به مرگ می گیرند تا به تب رضا دهیم!»
در همین راستا، یکی از اهداف این حملات این است که وضعیتی بدتر از آنچه اکنون در مقابل دختران و زنان و خانواده ها در مورد مساله ی حجاب و ستم به زنان به وجود آمده است ترسیم کنند تا مردم به «تب رضایت دهند». به اصطلاح «طالبانی کردن اوضاع».
«ببینید طالبان چه به روزدختران و زنان آورده! اگر نمی خواهید وضع آن گونه شود حکومت ما را روی سرتان بگذارید و حلوا حلوا کنید و شکر خدا به جای آورید که طالبان روی سرتان آوار نشده است!»
پیش بردن پروژه های تاکتیکی و استراتژیکی برای مجبور کردن مردم به تمکین
همواره نقشه ها و پروژه های اینان انگیزه های گوناگون و اهداف چندگانه داشته است. اکنون و در مورد این حملات به مدارس نیز چنین است. به برخی از آنها در بالا اشاره شد و به چند مورد دیگر نیز که اکنون جزو مهم ترین اهداف این حملات است اشاره می کنیم. تمامی این برنامه ها برای رساندن مردم به درجه ی تمکین به ستم حکومت است.
انداختن انقلاب در بی راهه ها
انقلاب کنونی اهداف خود را مشخص کرده و روز به روز نیروهای خود را بیشتر علیه حکومت خامنه ای و سران پاسدارش متمرکز می کند. از سوی دیگر افت شکل های خیابانی مبارزه و رشد اعتراضات دیگر و به ویژه اعتصابات کارگری این چشم انداز را به وجود آورده است که  انقلاب دیر یا زود نیروهای خود را به یکدیگر گره خواهد زد و از گردباد به توفانی همه جانبه تبدیل خواهد شد. این خواب از چشم این بزدلان مالپرست و قدرت دوست ربوده است. این است که این ها تمامی نیروهای خود را بسیج کرده اند تا به هر شکل که بتوانند با ایجاد حوادث فرعی و سرگرم کردن مردم به این گونه حوادث مانع از شکل گیری و پیشرفت این تمرکز در مبارزه شوند.
برانگختن لایه های متوسط علیه پیشرفت انقلاب
یکی دیگر از اهداف چندگانه خامنه ای و سران پاسدارش از این حملات ایجاد ترس و وحشت در لایه های میانی جامعه است. تخریب ماشین های مردم و ساختمان ها و... در این چارچوب بود.
می توان تصور کرد که ممکن است این لایه ها به خود چنین بگویند :
«حال که انقلاب در میانه راه است این حکومت چنین می کنند اگر انقلاب پیش تر برود و سرنگونی در چشم انداز قرار گیرد، اینان به جای گازهای سمی، گازهای کشنده به کار می برند و دختران که سهل است بسیاری دیگر را نیز می کشند. پس  بهتر است با این ها کنار بیاییم و بگذاریم که این ثروت و قدرت را زهرمارشان کنند!»
به این ترتیب هدف این است که تخم انفعال را در میان این لایه ها و طبقات بیندازند.
گرانی سرسام آور دلار یکی از دلایل حمله به مدارس دخترانه
یکی از مهم ترین دلایل این حملات به مدارس را باید همین گران شدن هولناک دلار دانست.
این بی ارزش شدن ریال دلایل گوناگونی دارد که بیشترشان به این حکومت برمی گردد. خواه ضرباتی که به تولید زده است و آن را به رکود کشانده، خواه به دلیل سیاست های پولی و مالی و فسادهای بی پایان در این امور، خواه به سبب جاه طلبی ها و زیاده خواهی هایش در منطقه و همچنین در روابط با کشورهای خارجی و به ویژه امپریالیست های غربی. این کاهش ارزش ریال ضربات جبران ناپذیری به طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و طبقات میانی زده و می زند و پایانی نیز برای آن نمی توان تصور کرد.
در مورد کارگران کاهش ارزش ریال، نه تنها دستمزد کنونی کارگران برای تهیه وسائل معیشت را پایین می آید و فقرمطلق دامنه ی خود را در میان این طبقه بیشتر می گستراند بلکه کارگرانی که حقوق های گذشته ی خود را نگرفته اند اکنون مجبورند مزد کاری را که در گذشته انجام داده اند بسیار پایین تر از زمانی که آن را انجام داده اند دریافت کنند. به عبارت دیگر نه تنها ارزش نیروی کارشان اکنون بسیار کاهش می یابد بلکه ارزش نیروی کاری را که در گذشته و به قیمت آن زمان فروخته اند و بهایش را نگرفته اند اکنون باید کمتر از قیمت آن زمان دریافت کنند. از سوی دیگر این کاهش ارزش ریال، پس اندازهای ناچیز کارگران- اگر پس اندازی داشته باشند - (و دیگر لایه های و طبقات به ویژه لایه های میانی) را به شدت پایین می آورد. به این ترتیب از سه سو به دستمزدهای کارگران و لایه های به ویژه حقوق بگیر حمله می کند و آن را به شدت پایین می آورد.
و اما این ها منجر به این می شود که اعتراض ها و اعتصاب ها در میان کارگران و لایه های میانی بیشتر شود.
اکنون این گونه مبارزات و اعتصابات می توانند مرکز ثقل انقلاب شوند. امری که موجب وحشت رژیم شده است. این احتمال حتی از گزارش محرمانه ی اطلاعات سپاه پیداست که از امکان سرایت اعتصابات به کارخانه های ماشین سازی گفته بود. برای همین و برای این که از توجه مردم به این گونه حرکات انقلاب و عمق یافتن آن و بروز و سراسری شدن اعتصابات جلوگیری شود و برای این که دولت بی خاصیت رئیسی و در واقع دولت دست نشانده ی خامنه ای و در نتیجه خود خامنه ای در مرکز حملات بیشتری قرار نگیرند و در عین حال برنامه های کثیف خود را پیش برند، این گونه حملات پی در پی صورت گرفته و به شهرها و استان های گوناگون گسترش یافته تا مردم و خانواده ها و کلا توده های مردم مشغول این گونه رویداهای فرعی شوند و آن موج اعتراضات نسبت به بالا رفتن دلار و گند و کثافت به بار آوردن خامنه ای و دولت اش و احتمال اعتصاب در مراکز صنعتی  و ورود گسترده ی طبقه ی کارگر به انقلاب کاهش یافته و یا در حاشیه ی قرار بگیرند.
و بالاخره روشن است که این وضعیت کماکان ادامه خواهد یافت یعنی ارزش پول کشور هر روز بیش از روز پیش کاهش خواهد یافت و هیچ گونه وضع قطعی ای نمی توان برای وخامت اوضاع اقتصادی توده های مردم پیش بینی کرد. با توجه به این، نه تنها این گونه حوادث فرعی پایان نخواهد یافت بلکه به اجبار بیشتر و گسترده تر خواهد شد.     
کانون های مقاومت و مبارزه
راه ها برای خامنه ای و سران پاسدارش هر روز تنگ تر می شود. هر چه که آنها انجام داده اند به عکس خود تبدیل شده است. مردم در جابه جای ایران مبارزه و جنبش و خیزش داشتند، آنها فشار را روی زنان گذاشتند و مقاومت زنان منجر به خیزش و انقلاب جاری شد. اکنون و برای توقف و انحراف در این مبارزات اوج گیرنده و انقلاب، حمله ی خود را روی مدارس متمرکز کرده اند و اگر مبارزات علیه کاهش ارزش ریال و سقوط وحشتناک سطح زندگی توده ها بالا نگیرد، اما همین نقطه ها می توانند به کانون های تازه ای برای مبارزه شوند کما این که شده اند و چنانچه این حملات ادامه یابد، بیش از این خواهند شد.
وظیفه ی جنبش خلق این است که این مراکز و کانون های مقاومت را به درون مبارزات عمومی خویش کشاند و حملات خامنه ای و پاسداران اش برای دهشت آفرینی و پشیمان کردن مردم از انقلاب را به پیشبرد انقلاب تبدیل سازد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
11 اسفند 1401