۱۴۰۴ مهر ۲۸, دوشنبه

انقلاب ایران و مساله ی چگونگی تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر(18)


  انقلاب ایران و مساله ی چگونگی تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر(18)
بخش دوم - راه های تصرف قدرت سیاسی و شرایط ایران

 
 نگاهی به دلایل گروه های هوادار مبارزات مسالمت آمیز در مخالفت با مبارزات قهرآمیز

در بخش چهاردهم نوشتیم که« حال می بینیم وضع به گونه ای شده که احزاب و سازمان های مخالف جمهوری اسلامی که داعیه ی چپ دارند بدون اینکه قانونی باشند و سر سوزنی اجازه ی فعالیت سیاسی در داخل داشته باشند هوار«مبارزه مسالمت آمیز» سر می دهند گویی در کشور نه حکومت ولایت فقیه و استبداد دینی بلکه دموکراسی بورژوایی برقرار است.»
اکنون و پیش از ادامه ی بررسی مان به دلایلی که این دسته ها پیش می کشند می پردازیم:

یک - مبارزه قهرآمیز خونین است اما در مبارزه ی مسالمت آمیز خون ریزی اگر صورت بگیرد که عمدتا از جانب ارتجاع است به حداقل می رسد.

پاسخ یک - البته این امکان هست- گرچه نه همواره بلکه گاه - که در مبارزات مسالمت آمیز خون ریزی از جانب ارتجاع نسبت به مبارزات قهرآمیز کمتر باشد و یا به حداقل برسد، اما ارتجاع درست از این سبب در چنان مواردی خون ریزی بیشتری نمی کند که می داند با این مبارزات مسالمت آمیز نمی توانند قدرت سیاسی را از وی بگیرند. اگر هم چنانچه در نتیجه ای این گونه مبارزات و فشار وارده به حکومت تغییری صورت بگیرد این تغییر از بالا و یا موجبی برای تغییر از بالا و رفتن باندی و گروهی و جناحی و آمدن باندی و گروهی و جناحی دیگر است.
جدا از این نوع تغییرات حتی اگر کل نظام سیاسی تغییر کند( مثلا از استبداد دینی به استبداد سلطنتی و یا از استبداد دینی به دیکتاتوری بورژوایی) به موقعیت اقتصادی طبقه ی حاکم ضربه ی اساسی نمی خورد و حتی اگر هم در بدترین شرایط بخورد( اگر به دیکتاتوری بورژوازی ملی بینجامد)(۱) این ضربه به نسبت دیگر ضربات به ویژه اگر از جانب طبقه ی کارگر وارد گردد ناچیز خواهد بود و طبقه ی مذکور می تواند خود را از طریق سازش هایی که از جانب این بورژوازی با طبقات کهنه و امپریالیست ها صورت می گیرد و همچنین قاطی شدن با طبقه ی استثمارگر بازتولید کند.
در واقع این نوع واکنش ها و همچنین تغییرها بارها و بارها در فرایند جنبش ها و انقلاب ها در کشورهای امپریالیستی و به شکلی دیگر در کشورهای زیرسلطه تکرار شده است و این که برخی از جریان ها حاضر نیستند از آنها درس بگیرند به ماهیت طبقاتی آنها که در بهترین حالت خرده بورژوازی میانی و مرفه است بر می گردد و نه این که شرایط تازه و نظریه ی تازه و تجربه ی تازه ای در میان باشد.

دو - مبارزه ی قهرآمیز ممکن است به جنگ داخلی بینجامد. پایان چنین جنگی روشن نیست.

پاسخ دو - نخست این که مبارزات و جنگ داخلی یک ضرورت مبارزه ی طبقاتی از جانب توده های ستمدیده و درحال حاضر در راس آنها طبقه ی کارگر و برای برقراری نظامی نوین به جای نظامی کهنه و مرتجع است و باید پیش بیاید. چنان که تاریخ مبارزات انقلابی و مترقی در ایران نشان داده است هر زمان توده ها دیده اند که نمی توانند از راه مسالمت آمیز خواست های خود را تحقق بخشند و نظام کهنه را تغییر دهند دست به اسلحه برده اند.
دوم اینکه شکست یک امکان هست و همواره ممکن است پیش آید. مهم شکست خوردن طی مبارزات خواه طی تغییر نظام مرتجع حاکم در کشورهای امپریالیستی و زیرسلطه و خواه برقراری نظام نوین سوسیالیستی نیست. جنبشی و حزبی که از شکست بترسد بهتر است فکر انقلاب را از سر خویش بیرون کند. نگاهی به مبارزات طبقه ی کارگر و حزب کمونیست آن و نیز مبارزات طبقات ستمدیده و احزاب انقلابی و مترقی دیگر طبقات نشان می دهد که شکست جزیی از فرایند پیروزی است و بدون آن پیروزی ای در کار نخواهد بود. مهم آن است که از شکست ها جمع بندی کرد و از آنها پلی برای پیروزی ساخت. کاری که حزب کمونیست روسیه( بلشویک) به رهبری لنین و حزب کمونیست چین به رهبری مائو کردند و تجلی امر پیروزی ساختن از شکست بودند.  
سوم: اگر رهبری طبقات انقلابی و مترقی در دست طبقه ی کارگر و حزب انقلابی کمونیست این طبقه باشد احتمال این که پایان مبارزات روشن باشد بسیار بیشتر از این است که جنبش شکست استراتژیک بخورد و پایان آن ناروشن باشد.
چهار: طبقه ی حاکم مستبد را نمی توان با جنبش مسالمت آمیز سرنگون کرد آن هم طبقات مزور و جانی و دزد حکومت ولایت فقیه که دیگر جهان بینی اسلامی اش  برای پیش برد امور و نگاه داشتن توده ها زیر ستم و استثمار نافذ نیست و برای سرکوب جنبش ها و وادار کردن توده ها به تمکین، تمامی اتکایش به اسلحه و قدرت تفنگ اش است. حتی اگر فرض بگیریم که در ایران جنگ های داخلی مانند عراق و سوریه صورت گیرد این بهتر است از این که با مبارزات مسالمت آمیزی که اکنون سی سال است انجام شده و از آن نتیجه ای به دست نیامده است به امید تغییر اوضاع و کسب قدرت ادامه دهد.
 افزون بر این ها با اعمال مبارزه ی قهرآمیز مبارزات مسالمت آمیز کماکان می تواند ادامه یابد. یعنی مبارزات قهر آمیز مانع تداوم مبارزات مسالمت آمیز نیست و نیز تداوم مبارزات مسالمت آمیز نیز نباید به گونه ای تئوریزه گردد که همچون مانع و سدی مقابل مبارزات قهرآمیز گردد.

سه - مبارزه ی توده ها در داخل مسالمت آمیز و خشونت پرهیز بوده است.

پاسخ سه - این جعل تاریخ واقعی مبارزات طبقاتی در ایران است. مبارزه از جانب توده ها از همان سال های پس از سرنگونی نظام استبداد سلطنتی به این سو به ویژه در مناطق زندگی خلق های زیر ستم( خلق های کرد و عرب و بلوچ و ترک و ترکمن) «مسالمت آمیز» و «خشونت پرهیز» نبوده است بلکه در عین حال مسلحانه و قهرآمیز بوده است. در همین دو دهه ی اخیر و در طی جنبش ژینا چنان که دیده ایم همواره و جسته و گریخته حتی در میان خلق فارس و در میان اقوام لر و قشقایی نیز مبارزات قهرآمیز در کنار مبارزات مسالمت آمیز نیز جریان یافته است. و اینها جدا از ده ها ترور انفرادی است که توده ها انجام داده اند.( در همین یکی دو ماه اخیر دو ترور این گونه رخ داده است).
در واقع با توجه به این که سرکوب مبارزه و جنبش ها در داخل از جانب حکومت ولایت فقیه تا آنجا که ممکن بوده قهر آمیز بوده است و خامنه ای و سپاه اش تا کنون تا توانسته اند و به شکل های گوناگون کشتار کرده اند خواه ناخواه کار را به واکنش های قهر آمیز توده ها و جنبش هایشان کشانده است. تصور این که حکومت دست به کشتار بزند و توده ها ساکت بنشینند و دست به هیچ اقدامی علیه این اقدامات حکومت نزنند تصوری پوچ است.
 دسته ها و گروه هایی که دست به تبلیغ و ترویج علیه نفس مبارزه ی مسلحانه ی توده ها بر ضد حکومت می زنند( اینکه یک حزب انقلابی باید این مبارزات را از حالت خودبه خودی، پراکنده و عکس العملی بیرون آورده و با توجه به استراتژی و تاکتیک های خود سازماندهی کند و به نظم درآورد مساله ی دیگری است) تنها عمق اپورتونیسم و رویزیونیسم و سازشکاری و لیبرالیسم خود را نشان می دهند.
 
چهار- مبارزه ی قهر آمیز به دیکتاتوری های تازه ای می انجامد.

پاسخ چهار- این شاید یکی از مهم ترین دلایلی باشد که دسته های هوادار مبارزه ی «خشونت پرهیز» به آن چنگ می زنند و چپ و راست و به حد تهوع آوری آن را تکرار می کنند. اشاره شان می تواند به انقلاب بورژوایی فرانسه( ۱۷۸۹) و عموما دوران ترور پس از پیروزی انقلاب( زیرا بیشترشان با برقراری حکومت بورژوایی که در نهایت برقرار شد مخالفتی ندارند)، انقلاب سوسیالیستی روسیه( ۱۹۱۸) و برقراری حکومت طبقه ی کارگر به رهبری حزب کمونیست روسیه(بلشویک) و لنین و انقلاب دموکراتیک ایران( ۱۳۵۷) و برقراری حکومت استبداد دینی ولایت فقیه و نیز انقلاب هایی از این گونه باشد که این میان به ویژه تاکید آشکار و پنهان اساسی شان انقلاب اکتبر روسیه و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا است.
نخست این که سرنگونی حکومت های مرتجع و نابودی یک شیوه ی تولید کهنه و برقراری شیوه ی تولید نوین در تاریخ مبارزات طبقاتی جهان، نه از طریق مبارزات مسالمت آمیز بلکه اساسا از طریق مبارزات قهر آمیز صورت گرفته است.
 و سپس، هواداران این نظرات به گونه ای صحبت می کنند که انگار هر جا مبارزات مسالمت آمیز صورت گرفته و از نظر اینان توفیقی حاصل شده، کار نه به دیکتاتوری تازه ای( در کل و هنگامی که صحبت بر سر تغییرات در شیوه ی تولید است دیکتاتوری طبقه ی نوین) بلکه به حکومت های دموکراتیک مردمی و یا بر طبق گفته های ایشان برقراری «جامعه ی مدنی» و «دموکراسی»( که بدون بیان ماهیت طبقاتی آن ها و بستر اقتصادی- سیاسی ای که بر آن استوارند یعنی «بورژوایی» یا «پرولتری» بودن شان، از طرف این گروها مداوما غرغره می شود) انجامیده است.
منظور این حضرات به طور عمده مبارزات در سده ی بیست و یکم و در جمهوری های شوروی سابق و برخی کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی است. در حالی که در این کشورها ارتجاع پیشین رفته و ارتجاع تازه ای جای آن را گرفته و نظام استبدادی رویزیونیستی و یا حکومت نظامی رفته و در بهترین حالت دیکتاتوری بورژوایی مدل غربی( در کشورهای بلوم شرق) و یا شکل بدلی نظام دیکتاتوری بورژوایی نوع غربی( به جای دیکتاتوری های نظامی و یا حکومت های آشکار مزدور امپریالیست ها در کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی) با ویژگی هایی که در یک کشور زیرسلطه می یابد جای آن را گرفته است.
در شوروی سابق و کشورهای اروپای شرقی، رویزیونیست های سرمایه دار حاکم روکش رویزیونیستی خود را کنار زده و ماهیت فاسد بورژوایی خود را نشان داده اند. آنها در مقام سرمایه داران نوین و الیگارش های فاسد و دزد( لنگه هاشان در کشورمان هستند) نظام سرمایه داری را با ویژگی برتری بخش خصوصی بر بخش دولتی بازسازی کرده اند. بنابراین نفس نظام تولید سرمایه داری پیشین دست نخورده بلکه تنها با برخی تغییرات و اشکال تازه بازسازی شده است.
در کشورهای آمریکای جنوبی تغییر این گونه بوده است که برخی احزاب و سازمان های انقلابی و مترقی تغییر ماهیت داده و رویزیونیست شده، قدرت را ظاهرا از طریق انتخابات و به طور مسالمت آمیز به دست آورده اند. این احزاب( امثال حزب توده و اکثریت و گروهای رویزیونیستی و خروشچفیستی و ترتسکیستی در ایران) اکنون احزابی بورژوایی اند و نماینده ی سرمایه داران مزدور تازه نفسی به شمار می آیند که در چهره ی احزاب و گروه های سوسیال - رویزیونیست ظاهر شده اند. این ها اساسا سیاست های اقتصادی - سیاسی امپریالیست ها را دنبال می کنند و خصلت ملی ندارند. در این کشورها ارتش مزدور و ژنرال های تماما وابسته به امپریالیسم ظاهرا از نقشی که در قدرت داشته کناره گرفته اما جایگاه خود را به عنوان سازمان نظامی قهر ارتجاعی طبقه ی حاکم  حفظ کرده و نقش شمشیر داموکلس را بر سر جنبش طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده در این کشورها به عهده گرفته است. بنابراین تغییرات از طریق مبارزات مسالمت آمیز و انتخابات به تغییر مناسبات تولیدی ارتجاعی حاکم و برقراری مناسبات تولیدی نوین نینجامیده بلکه در این کشورها کماکان نظام سرمایه داری بوروکراتیک- کمپرادور( در برخی کشورها همراه با نیمه فئودالیسم) برقرار بوده و بورژوا کمپرادورها و زمینداران حکومت را در دست داشته و دیکتاتوری خود را اعمال می کنند.
 در مورد کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی باید این حقیقت در نظر گرفته شود که در این کشورها دهه ها مبارزات مسلحانه جریان داشت و در بخشی از این کشورها سازمان هایی که دست به این مبارزات می زدند دارای قدرت و نفوذ شده بودند. درست به دلیل تداوم این مبارزات برای دهه ها و نیز ضعف حکومت های نظامی و بی پایه شدن شان در میان مردم، امپریالیسم آمریکا تا حدودی از حکومت های نظامی به این نوع حکومت های به اصطلاح آزاد عقب نشینی کرد. در بیشتر این کشورها تعدادی رفرم صورت گرفته اما چنانکه اشاره کردیم دستی به بنیان های اساسی ساخت اقتصادی زده نشده است.
در کل و در بهترین حالت و در مورد گروه هایی که ریگی به کفش ندارند و ستایش گر دموکراسی بورژوایی غربی نیستند منظور برقراری یک حکومت خرده بورژوایی است. برقراری چنین حکومتی نیز یک آرمانشهر(اتوپیا) است و در عالم واقع نشدنی است. یعنی خرده بورژوازی انقلابی و مترقی که بخش های تهیدست و تا حدودی میانی این طبقه هستند عموما و در شرایطی که طبقه ی کارگر و حزب کمونیست این طبقه داری نقش تاثیر گذاری باشد رهبری طبقه ی کارگر را می پذیرند و با طبقه ی کارگر و دیکتاتوری پرولتاریا کنار می آیند و بخش هایی از لایه های میانی و مرفه محافظه کار این طبقه نیز – در شرایطی که طبقه ی کارگر ضعیف باشد - با دیکتاتوری بورژوازی و در بهترین حال با دیکتاتوری بورژوازی ملی که می تواند دموکراسی بورژوایی برقرار کند سازش می کنند.(2)اما این نوع حکومت ها در کشورهای زیرسلطه ی امپریالیسم و در صورتی که همه ی شرایط دست به دست هم دهند و برقرار گردند یا به بخش های راست هوادار امپریالیسم در این گونه حکومت ها چرخش می کنند و یا در صورتی که بخواهند برخی موازین مانند استقلال و یا دموکراسی بورژوایی را حفظ کنند با کودتا و یا دخالت نظامی و دیگر انواع توطئه سرنگون می گردند. در هر صورت دیر یا زود به امپریالیسم ها وابسته می گردند.  

پنج- دوران مبارزات قهرآمیز گذشته است و اکنون دیگر در جهان جنبش های رنگی مسالمت آمیز برای تغییر و تحول حکومت ها شکل می گیرد و موفق هم می شوند همچون مبارزات در کشورهای اروپای شرقی، آمریکای جنوبی و مرکزی و اکنون جمهوری های آسیایی که در گذشته جزو شوروی بودند.

پاسخ پنج- این بیشتر فرار به جلو است و نه تحلیل واقعیت های جاری مبارزات طبقاتی در جهان. در جهان کنونی البته شرایط ویژه ای برقرار است که مهم ترین آن ها یکی از بین رفتن حکومت های طبقه ی کارگر در کشورهای سوسیالیستی به وِیژه شوروی استالینی و چین مائوئی است و سپس افت جنبش های انقلابی کمونیستی در سراسر جهان و به ویژه کشورهای زیرسلطه ی امپریالیسم. و بالاخره از جهاتی برقراری یک دوره ی به نسبت «آرام» و «تدریجی» و «مسالمت آمیز» تکامل مبارزات طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های ستمدیده در سراسر جهان. چنین دوره هایی که نمونه های آن در گذشته نیز موجود بوده است(3) به فاسد شدن احزاب انقلابی و مترقی و رشد نظریه ی مبارزه ی مسالمت آمیز پا می دهد و در واقع پا داده است.
با این حال و با وجود چنین دوران تکامل «آرام» و این رکود احزاب انقلابی کمونیست و عقب نشینی هایی که صورت گرفته است و نیز رشد جریان های فرصت طلب در کشورهای امپریالیستی و زیرسلطه، اما جنبش هایی موجود بوده اند که برای احقاق حقوق خود دست به مبارزه ی مسلحانه زده اند و در آن پیش رفته اند. ما در بسیاری موارد به ویژه در خاورمیانه و نیز در کشور خودمان در مورد برخی گروه های مذهبی اسلامی با جهان بینی  آنها عمیقا مخالف بوده و با آن مبارزه می کنیم اما با راه مبارزه ی مسلحانه شان مخالف نیستیم و آن را نفی نمی کنیم. چنین راهی کماکان راهی است که باید برای تغییر نظام ارتجاعی حاکم و احقاق حقوق طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های استثمار شده و ستمدیده در پیش گرفته شود.
 
هرمز دامان
نیمه ی دوم مهر ۱۴۰۴
یادداشت ها
۱-این از مواردی است که معمولا ارتجاع پیش از آن تا توانسته کشتار کرده است. در این خصوص می توان نگاه کرد به نوع تاکتیک های حکومت شاه در مقابل انقلاب دموکراتیک توده ها در سال های ۵۷-۵۶ تا زمانی که با جناح راست جبهه ی ملی و شاپور بختیار سازش شد. در واقع حکومت شاه از این رو به سوی سازش با این جناح رفت که فکر می کرد کشتار بیشتر در چنان اوضاع و احوالی نه تنها ممکن است نتیجه بخش نباشد بلکه این امکان هست که انقلاب را رادیکالیزه کند و مبارزه ی توده ها را به سمت مبارزات قهرآمیز سوق دهد و نیز چنانچه مبارزات رادیکالیزه شود این امکان هست که طبقه ی کارگر که آن زمان با اعتصابات سرتاسری رو آمده بود و خودش را به عنوان یک نیروی قدرتمند از نظر توان تاثیر گذاری در پیشرفت انقلاب نشان داده بود و نیز نیروهای انقلابی کمونیست بیشتر رو بیایند.
2- حکومت منشویک ها در اتحاد با سوسیال رولوسیونرها در روسیه پس از انقلاب فوریه 1917 نمونه ی بارز و تاریخی ای از روی کار آمدن یک حکومت خرده بورژوایی در یک کشور امپریالیستی عقب مانده است که حکومت مرتجع آن در پی یک انقلاب سرنگون شده بود. منشویک ها و سوسیال رولوسیونرها دیکتاتوری تازه ای برقرار کرده و با ارتجاع سرمایه دار - فئودال پیشین سازش کردند. آنها در بیرون به جنگ امپریالیستی ادامه دادند و در داخل به کمک ژنرال های مرتجع دست به سرکوب جنبش طبقه ی کارگر و بلشویک ها زدند. 
۳- مانند سال های ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۴ در اروپا که منجر به فساد بسیاری از احزاب انقلابی که آن زمان نام سوسیال دموکرات داشتند و در صدرشان حزب سوسیال دموکرات آلمان شد. روشن است که چنین مقایسه ای تنها متوجه برخی از خصوصیات است و نه تمامی آنها. بین این دو دوران و دلایل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ای که منجر به آنها و تغییرات ایدئولوژیکی احزاب انقلابی شده است تفاوت های بارزی موجود است.

۱۴۰۴ مهر ۲۶, شنبه

اعتصاب غذای زندانیان محکوم به اعدام و بیانیه های زندانیان سیاسی در پشتیبانی از آنها

 
در حمایت از اعتصاب غذای زندانیان محکوم به اعدام در واحد ۲ این زندان
مهر ماه امسال تا کنون با حدود ۲۰۰ اعدام، خونین‌ترین ماه برای محکومان به اعدام بوده است. بی‌جهت نیست که زندانیان واحد ۲ قزلحصار در برابر این موج اعدام‌ها دست به اعتراض و اعتصاب غذا زده‌اند؛ چرا که روزانه گروه‌گروه دوستان‌شان را به مسلخ برده و به چوبه‌دار می‌سپارند، و در چنین فضایی هر روز نوبت خود را بی‌هیچ سخنی انتظار می‌کشیدند؛ اکنون، بدین انتظار مرگ اعتراض کردند و جهانی را به همراهی خود فرا می‌خوانند. حکومت از قضا بیشترین اعدام‌ها را درست در روز جهانی «نه به اعدام» مرتکب شد؛ این امر نشان می‌دهد که کمترین ارزشی هم برای میثاق‌های بین‌المللی قائل نبوده و هیچ نگرانی نسبت به واکنش‌های مجامع جهانی ندارد. این مهم برای ما زندانیان اهمیت ویژه‌ای دارد، چرا که می‌دانیم جز چشم‌انتظاری، امید و یاری از سایر زندانیان و هموطنان‌مان اتکا دیگری نداریم. این اعدام‌ها و سرکوب‌ها پس از شکست‌های پی‌درپی حکومت و از دست‌دادن «عمق استراتژیک» در منطقه که پیش‌تر می‌گفتند در صورت از دست‌دادن آن باید در شهرها و خیابان‌های ایران بجنگیم، اکنون این صف‌آرایی به داخل زندان‌ها کشانده و به قتل‌عام زندانیان پرداخته و اینگونه با سرکوب و اعدام در زندان‌ها خط بسته تا به خیابان‌ها کشیده نشود، لذا وقتی راهکار و پاسخی برای اعتراضات به‌حق مردم ندارند، تنها راه را در قربانی‌کردن زندانیان بی‌گناه می‌بینند تا آنها را مایه‌ وحشت و عبرت عامه کنند و به این وسیله مانع هر اعتراض و شورشی در خیابان‌ها شوند. مردم ایران نیز خوب می‌دانند که این اعدام‌ها تنها محکومان و زندانیان را هدف نگرفته بلکه کل جامعه ایران را نشانه رفته است؛ به‌گونه‌ای که هموطنان در اقشار مختلف - معلم و کارگر، پرستار و بازنشسته - در اعتراضات صنفی خود نیز با شعارها و پلاکاردهای «نه به اعدام» آشکارا اعلام می‌کنند: «ما را با اعدام زندانیان در برابر چشمان‌مان نترسانید». این آمار وحشیانه‌ی اعدام به‌روشنی نشان می‌دهد که اعدام‌ها بیان‌گر ناتوانی حکومت در پاسخ به مطالبات مردم است و هم‌زمان اهرمی برای جلوگیری از گسترش اعتراضات صنفی و دیگر اعتراضات و تبدیل‌شدن آن‌ها به قیام‌های سراسری. بنابراین مخالفت با اعدام باید در صدر خواسته‌های مردم قرار گیرد.
ما جمعی از زندانیان سیاسی زندان قزلحصار، ضمن حمایت و ستایش شجاعت زندانیان اعتصابی قزلحصار و خانواده‌های ایشان، چشم‌امید به مردم و خانواده‌ها دوخته‌ایم که با هر وسیله ممکن پژواک تظلم‌خواهی آن‌ها باشند.
جمعی از زندانیان سیاسی در زندان قزلحصار
۲۶ مهر ۱۴۰۴

ششمین روز اعتصاب غذای ١۵۰۰ زندانی زندان قزلحصار
شنبه ٢٦ مهرماه، بیش از ١۵۰۰ زندانی واحد2 زندان قزلحصار برای ششمین روز متوالی در اعتراض به موج گسترده اعدام‌ها دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
با وجود تهدیدها و فشار شدید مأموران و مقامات قضایی، زندانیان تأکید کرده‌اند که تا زمانی که احکام اعدام لغو یا به حبس تبدیل نشود، دست از اعتصاب نمی‌کشند. این حرکت اکنون مورد حمایت گسترده ای واقع شده است . زندانیان زندان اوین بند زنان با انتشار اطلاعیه ای از این حرکت پشتیبانی کردند به علاوه نهادهای حقوق بشری نیز حمایت وسیعی از این حرکت اعتراضی کرده اند . این حرکت اکنون به یکی از بزرگ‌ترین اعتراضات جمعی در تاریخ زندان ها تبدیل شده است.

قزلحصار؛ دیواری میان زندگی و مرگ!
پنج روز از اعتصاب غذای زندانیان قزلحصار گذشته است.
درون دیوارهایی که سال‌هاست صدای فریاد را در خود خفه می‌کنند، حالا سکوتی دیگر جریان دارد؛
سکوتِ گرسنگی.
زندانیانِ محکوم به اعدام، با بدن‌های نحیف خود، در برابر سیستمی ایستاده‌اند که هر روز، نام تازه‌ای را برای مرگ صدا می‌زند.
آن‌ها نه سلاح دارند و نه پناه، تنها تنِ خسته‌شان را سپر اعتراض کرده‌اند.
در بندهای قزلحصار، هر نفس یادآور طناب و دار است، اما این بار، گرسنگی زبان تازه‌ای شده برای فریاد عدالت.
پشت این دیوارها، انسان‌هایی ایستاده‌اند که نمی‌خواهند در سکوت بمیرند
نه به اعدام - زندگی حق همه است!

جمع‌آوری امضا برای ارسال نامه‌ اعتراضی به نهادهای بین‌المللی
با درود و احترام به همه‌ی عزیزان،
با توجه به ادامه‌ی اعدام‌ها در ایران که با شدت و بی‌وقفه در حال انجام است، بر این باوریم که وظیفه‌ی انسانی و اخلاقی ماست تا با تمام توان در برابر این روند غیرانسانی اعتراض کنیم.
هم‌اکنون در زندان‌ها، فضای رعب و وحشت بر زندانیان حاکم است و بسیاری در بیم آن هستند که هر لحظه ممکن است نوبت به اعدام دیگری برسد.
ما بر آنیم که با جمع‌آوری امضا و ارسال نامه‌ای اعتراضی به نهادهای بین‌المللی از جمله:
گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران،
کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا،
مسئول روابط با ایران در اتحادیه اروپا،
و نماینده‌ی حقوق بشر دولت فدرال آلمان،
فشار جهانی را برای توقف این اعدام‌ها افزایش دهیم و صدای زندانیان و جنبش «نه به اعدام» باشیم.
از همه‌ی شما عزیزان درخواست می‌شود که در حد توان خود برای جمع‌آوری امضاها تلاش کنید تا بتوانیم با پشتوانه‌ی افکار عمومی و همبستگی اجتماعی، گامی مؤثر در این مسیر برداریم. لطفاً امضاهای جمع‌آوری‌شده را تا روز جمعه ساعت ۹ صبح به دست ما برسانید تا بتوانیم اقدام‌های عملی لازم را انجام دهیم....
با احترام و ارادت،
بهروز اسدی

پنجمین روز اعتصاب زندانیان قزلحصار؛ پژواک مقاومت برای ادامه زندگی
جمعه ۲۵ مهر، اعتصاب زندانیان زندان قزلحصار کرج وارد روز پنجم شد. صدها زندانی در اعتراض به موج فزاینده اعدام‌ها، همچنان از دریافت جیره غذایی خودداری می‌کنند.
اعتصاب از واحد ۲، سالن‌های ۱ تا ۴ آغاز شده و به سرعت در میان سایر بندها گسترش یافته است. زندانیان در بیانیه‌ای با عنوان «وصیت‌نامه زندانیان قزلحصار» نوشته‌اند:
به نام خدا، مردم عزیز کشورم، دوستان و آشنایان؛
اکنون که این وصیت‌نامه را می‌نویسیم، هنوز زنده‌ایم، اما در انتظار مرگ.
ما نفس می‌کشیم، اما هر لحظه ممکن است ناممان در فهرست اعدام فردا باشد.
امروز به شما نیاز داریم، پیش از آن‌که دیر شود.

عفو بین‌الملل درباره موج بی‌سابقه اعدام‌ها در ایران
اقلیت‌های بلوچ، کُرد، عرب و افغان در خط مقدم قربانیان
سازمان عفو بین‌الملل روز پنج‌شنبه، ۲۴ مهرماه ۱۴۰۴، در آستانه انتشار گزارش دبیرکل سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در ایران، نسبت به افزایش بی‌سابقه اعدام‌ها در این کشور هشدار داده و از جامعه جهانی خواسته است برای توقف فوری این روند اقدام کند.
در بیانیه عفو بین‌الملل تأکید شده است که اقلیت‌های قومی و مذهبی، به‌ویژه بلوچ‌ها، کُردها، عرب‌ها و افغان‌ها، بیش از دیگران در معرض خطر اعدام قرار دارند. بر اساس داده‌های این سازمان، بخش چشم‌گیری از اعدام‌های سال جاری میلادی مربوط به این اقلیت‌ها بوده است.
به گفته عفو بین‌الملل، از ابتدای سال ۲۰۲۵ تاکنون بیش از هزار نفر در ایران اعدام شده‌اند؛ رقمی که به معنای میانگین چهار اعدام در روز است و بالاترین آمار اعدام در ۳۵ سال گذشته محسوب می‌شود.

جمعی از زنان زندانی سیاسی اوین: امیدواریم اعتراض علیه اعدام دغدغه عمومی جامعه شود
دستی که برای سیر کردن خود یا فرزندش دراز شده باشد را به گیوتین و سری که بر فقر و گرسنگی خروشیده باشد را به دار می‌سپارند. گسترش فقر و فساد و فلاکت، جامعه را به دو نیمه فرادست و فرودست تقسیم کرده است. بر سفره‌ها نان بیاتی هم باقی نمانده تا گرسنگی را فرو دهند. آنکه دست از آستین برون آورد و آنکه بر این فقر و فلاکت فریادی برآورد را به مسلخ می‌برند.
سیستم همواره بدون آسیب‌شناسی و اشاره به ورشکستگی‌های سیاسی و اقتصادی خود، اعمال مجرمانه را جرائم خشن و بزه نامیده و افکار عمومی را علیه محکومان به مرگ برانگیخته و تلاش نموده به پاک‌کردن صورت‌مسئله که همانا ناکارآمدی و فساد سیستماتیک است، احساسات عمومی را تحریک و با تاکید بر اعمال مجرمانه محکوم، اجرای حکم مرگ را توجیه‌پذیر کند.
اعمال مجرمانه‌ای نظیر «قتل، مواد مخدر، سرقت و تجاوز» که عموما منجر به صدور احکام مرگ می‌شود، در نتیجه تدابیر سیاسی-اقتصادی حاکمیت بروز می‌یابد. اعتراض علیه این سیاست‌های رژیم نشانه بلوغ افکار عمومی است.
اخیرا و در زندان قزلحصار بیش از هزار زندانی در بند محکومان به مرگ در برابر اعدام و بر سیاست‌های سرکوبگرانه حکومتی شوریده‌اند. بلوغ سیاسی محکومان به مرگ در زندان قزلحصار نقطه‌عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران علیه سرکوب و مجازات مرگ است.
بند زنان اوین ضمن تقدیر از حرکت تاثیرگذار زندانیان قزلحصار، تا لغو مجازات اعدام در کنار تمامی محکومان به مرگ و خانواده‌های آنان ایستاده است. همان‌طور که محکومان به مرگ در زندان قزلحصار طی روزهای اخیر از مردم خواسته‌اند، امیدواریم اعتراض علیه اعدام دغدغه عمومی جامعه شود.
جمعی از زنان زندانی سیاسی اوین
مهر ۱۴۰۴

چهارمین روز اعتصاب ۱۵۰۰ زندانی در قزلحصار
چهارمین روز از اعتصاب و تحصن ۱۵۰۰ زندانی در زندان قزلحصار در حالی سپری می‌شود که صدای «نه به اعدام» از درون دیوارهای این زندان، به فریاد بدل شده است.
بیشتر این زندانیان که زیر حکم اعدام قرار دارند، با امتناع از دریافت غذا و تحصن جمعی، خواستار توقف فوری اجرای احکام مرگ و لغو اعدام‌ها شده‌اند.
بنا به گزارشات منتشره در چهار روز گذشته، با وجود تهدیدها، ضرب‌وشتم و فشار مأموران، اعتصاب همچنان ادامه دارد. تنها در دو روز اخیر، دست‌کم هشت زندانی در قزلحصار اعدام شده‌اند.
اعتصاب از زمانی آغاز شد که ۱۶ زندانی برای اجرای حکم به سلول انفرادی منتقل شدند. در پی آن، زندانیان واحد چهار - شامل شمار زیادی از زندانیان سیاسی - نیز به این حرکت اعتراضی پیوستند.
اکنون در چهارمین روز، بسیاری از زندانیان در وضعیت بی‌هوشی، ضعف شدید و بحران جسمی قرار دارند.
زندان قزلحصار در هفته‌های اخیر به یکی از کانون‌های اصلی اجرای احکام اعدام و مقاومت مدنی درون زندان‌ها تبدیل شده است

پیام زندانیان محکوم‌به‌اعدام از قزل‌حصار به مردم ایران 
پناه ما شمایید؛ بساط اعدام باید برچیده شود
بیش از ۱۵۰۰ زندانی در واحد ۲ زندان قزل‌حصار از ۲۱ مهرماه در اعتراض به اعدام هم‌بندیان خود دست به اعتصاب غذا زده‌اند. آن‌ها می‌گویند:
ما هر شب با کابوس چوبه‌دار به خواب می‌رویم. این وضعیت دیگر قابل تحمل نیست.
ما خواهان لغو مجازات اعدام هستیم.
از مردم و سایر زندانیان می‌خواهیم صدای ما باشند.
پناه ما، شما هستید.
حق ما اعدام نیست. جای ما در زندان نیست.
علیه اعدام در ایران کاری کنید. سکوت نکنید.
زندان قزل‌حصار، ۲۳ مهر ۱۴۰۴

بیانیه زندانیان واحد ۴ زندان قزلحصار در اعتراض به صدور و اجرای احکام اعدام
ما زندانیان واحد ۴ قزلحصار که مستمر شاهد انتقال هم بندان خود برای اعدام هستیم، از ایستادگی دوستانمان در واحد ۲ و خانواده هایشان در مقابل زندان حمایت می کنیم. برای ما هیچ چاره ای جز اعتراض و اعتصاب نمانده است.
مردم شریف ایران!
لحظه ای تصور کنید آن سرکوبی که در بیرون از زندان احساس می کنید در درون زندان هر روز ما را به قتل می رساند. ما قربانیانی هستیم که روزانه کشته می شویم و هیچ امیدی به جز حمایت شما و سایر زندانیان نداریم. ما از تمام هموطنان و وجدان های بیدار تقاضا می کنیم که برای لغو حکم اعدام، برای نجات ما و دوستانمان، هر آنچه در توان دارند به کار بگیرند. حتی فردا دیر است. زیرا روزی نیست که در آن همبندیان ما را برای اعدام به سلول های انفرادی نبرند و اگر پس از این اعتراضات تنها بمانیم، همگی کشته خواهیم شد!
فریاد ما «نه به اعدام» است.
زندانیان واحد ۴ زندان قزلحصار

تداوم کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در نودمین هفته در ۵۲ زندان سراسر کشور
از تمامی هم‌وطنان آزاده و شجاعی که در کارزار گسترده‌ی روز جهانی «علیه مجازات اعدام» شرکت کردند و صدای رسای مخالفت خود را با اعدام در سراسر ایران طنین‌انداز نمودند، صمیمانه سپاسگزاریم. این حضور پرشور، حمایت بی‌وقفه و همراهی مستمر، به ما قدرت و پشتوانه‌ای بی‌بدیل برای ادامه مسیر تا رسیدن به ایرانی بدون مجازات اعدام بخشیده است.
کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» هم‌چنان نیازمند این حمایت‌هاست تا این صدای عدالت‌خواهانه و انسانی هر روز رساتر به گوش وجدان‌های بیدار و جامعه جهانی برسد:
نه به اعدام، برای هیچ‌کس!
در حالی‌که فشارهای فزاینده و شرایط غیرانسانی در زندان‌های کشور ادامه دارد، شاهد جابه‌جایی زنان زندانی سیاسی و عقیدتی از زندان قرچک به زندان اوین بودیم؛ زنانی که پس از قتل دلخراش هم‌بندی‌شان، سمیه رشیدی و اعتراض گسترده به شرایط غیرانسانی زندان قرچک، اکنون در زندان اوین از حداقل امکانات و وسایل گرمایشی محروم مانده‌اند و در وضعیت بسیار سختی به سر می‌برند. این اوضاع غیرانسانی، که تنها محدود به زندان اوین نیست، نشانه‌ای دیگر از شکنجه‌ی زندانیان و نقض فاحش حقوق بشر است.
اگرچه این زندانیان از جهنم قرچک خلاص شدند اما هنوز صدها زن زندانی در این شکنجه‌گاه از جمله زنان محکوم به اعدام محبوسند. قرچک چون سایر زندان‌های جهنمی باید برچیده شود و مسئولان آنها به خاطر نقض حقوق بشر محاکمه شوند.
در ادامه صدور احکام ظالمانه، چند روز پیش حکم اعدام احسان فریدی، دانشجوی زندانی سیاسی در زندان تبریز، تأیید شد؛ تصمیمی فاقد آیین دادرسی که به دنبال ایجاد رعب و وحشت در بین جوانان و دانشجویان است. این علیه حقوق بشر و کرامت انسانی است و باید به‌شدت محکوم شود.
در ادامه ارعاب جامعه، شاهد صدور حکم اعدام برای سه زندانی عقیدتی، نسیمه اسلام‌زهی، ارسلان شیخی (همسر او) و آمانج کاروانچی، بودیم. این احکام برای ما نمادی از بی‌عدالتی در نظام قضایی استبدادی است و ما را بر آن می‌دارد که همچنان صدای اعتراض خود را علیه اعدام‌های گسترده و بی‌رحمانه بلند نگه داریم.
در چنین شرایطی، هم‌زمان با روز جهانی علیه مجازات اعدام، زندانیان عضو کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در زندان قزلحصار، با سر دادن شعارهایی علیه حکم اعدام، انزجار و نفرت خود را از این احکام ظالمانه و غیرانسانی اعلام کردند.
در موج گسترده‌ی اعدام‌های اخیر، به‌ویژه در زندان قزلحصار، روز دوشنبه بیست‌و‌یکم مهرماه، در پی انتقال تعدادی از زندانیان واحد ۲ قزلحصار به سلول‌های انفرادی جهت اجرای حکم اعدام، زندانیان این واحد -که بیش از ۱۵۰۰ نفر از آنان محکوم به اعدام هستند- دست به تحصن زدند، غذای زندان را بازگرداندند و خواستار بازگشت هم‌بندیان خود شدند. ما از سایر زندانیان می‌خواهیم مانند حرکت زندانیان قزلحصار با اعدام هم‌بندان خود مخالفت نمایند و از مخالفان اعدام در بیرون از زندان درخواست داریم گام‌های جدی‌تر برای توقف ماشین اعدام بردارند و خانواده‌های محکومان به اعدام را تنها نگذارند.
گزارش‌های رسیده از زندان‌های مختلف نشان می‌دهد که تنها در ۲۰ روز نخست مهرماه سال جاری، ۱۶۲ زندانی اعدام شده‌اند و تا این تاریخ، یعنی در ۶ ماه و ۲۰ روز نخست سال ۱۴۰۴، بیش از ۱۰۰۰ نفر به دار آویخته شده‌اند؛ آماری که وجدان عمومی جامعه‌ی ایران و جهان را جریحه‌دار کرده و نیازمند اقدام فوری و جدی جهانی برای توقف این روند جنایت‌کارانه است.
زندان‌های مشارکت‌کننده در نودمین هفته‌ی کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»
زندان‌ها:
اوین (بند ۷ و بند زنان)، قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، مرکزی کرج، فردیس کرج، تهران بزرگ، خورین ورامین، قرچک، چوبیندر قزوین، اهر، اراک، لنگرود قم، خرم‌آباد، یاسوج، اسدآباد اصفهان، دستگرد اصفهان، شیبان اهواز، سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، نظام شیراز، عادل‌آباد شیراز (بند زنان و مردان)، فیروزآباد فارس، دهدشت، زاهدان (بند زنان)، برازجان، رامهرمز، بهبهان، بم، یزد، کهنوج، طبس، مشهد، سبزوار، گنبدکاووس، قائم‌شهر، رشت (بند مردان و زنان)، رودسر، حویق تالش، ازبرم لاهیجان، دیزل‌آباد کرمانشاه، اردبیل، تبریز، ارومیه، سلماس، خوی، نقده، میاندوآب، مهاباد، بوکان، سقز، بانه، مریوان، سنندج و کامیاران.
هفته نود
سه‌شنبه بیست‌و‌دوم مهرماه ۱۴۰۴
کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»

اعتصاب گسترده زندانیان واحد ۲ زندان قزلحصار و حضور معاون دادستان برای پایان دادن اعتصاب
به گزارش حال‌وش / ساعاتی پیش دوشنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴، طبق ویدئو رسیده به حال‌وش زندانیان واحد ۲ زندان قزلحصار کرج در اعتراض به انتقال جمعی از هم‌بندیان خود به سلول انفرادی جهت اجرای حکم اعدام، دست به اعتصاب غذای گسترده زدند.
از ظهر امروز و پس از انتقال دستکم ۱۱ زندانی از جمله یک زندانی بلوچ که هویت ۱۰ تن آنها از توسط حال وش احراز شده بود، به سلول انفرادی زندان قزلحصار، زندانیان این واحد از دریافت وعده‌های غذایی خودداری کرده و به این حرکت اعتراضی پیوسته‌اند.
منابع حال‌ وش اعلام کردند که هم‌زمان با گسترش اعتصاب، فضای زندان کاملا امنیتی شده، چراغخانه زندان بسته شده است.
در پی ادامه اعتصاب، روح‌الله حسین‌زاده، معاون دادستان کرج، به همراه چند تن از مسئولان زندان با حضور در زندان و دادن قول اینکه چندنفر را از سلول انفرادی به بند برمیگردانیم و فراخواندن دو نفر از هر سالن یعنی جمعا ۸ نفر از زندانیان سعی در وادار کردن زندانیان به پایان دادن اعتصاب داشته است.
منابع افزودند:«زندانیان فردا اعتصاب خود را ادامه خواهند داد».
گفتنی است روز جاری دستکم ۱۱ زندانی، از جمله یک زندانی بلوچ بنام احمد اسحاقزهی (مندیزهی)، اهل و ساکن زاهدان، به سلول انفرادی جهت اجرای حکم اعدام منتقل شده‌اند. برادر وی، محمد اسحاقزهی (مندیزهی)، سال گذشته در همین پرونده در این زندان اعدام شده بود.
هویت دیگر زندانیان انتقال شده به سلول انفرادی که پیشتر توسط حال وش احراز شده بود؛
۲- احمد کوشکی
۳- علی احمد زاهدای
۴- محمد نعمتی
۵- مهدی یوسفی
۶- احمد صادق‌نیا
۷- زرعلی
۸- میثم جالینوس
۹- هادی نقدی
۱۰- مهدی عین العین الهی ،می باشد.
بر مبنای گزارشات سازمانهای عالی حقوق بشر شهروندان بلوچ در حالی بالاترین میزان اعدام در ایران را دارند که جمعیت این اقلیت تحت ستم حدود پنج الی شش درصد جمعیت کشور است و عمده اعدام‌شدگان تحت اتهام مرتبط با مواد مخدر و از اقشار ضعیف جامعه هستند که تکفل یک یا چند خانواده پر جمعیت را بر عهده داشته‌اند.

۱۴۰۴ مهر ۲۵, جمعه

از گذشته (10)


نقدی بر ملاحظات انتقادی

نقدی بر یک مقاله و پاسخ ها ما به آن 
بخش نخست

م- دامون


۱۴۰۴ مهر ۲۴, پنجشنبه

بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت ناصر تقوایی

 

 

ناصر تقوایی (۱۳۲۰-۱۴۰۴) فیلمساز، نویسنده و عضو دیرین کانون نویسندگان ایران درگذشت.


نام ناصر تقوایی در سال‌های دهه چهل و همزمان با اوج‌گیری هنر متعهد، در فضای فرهنگی ایران به عنوان داستان‌نویس بر سر زبان‌ها افتاد. او مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه خود را در سال ۱۳۴۸ با «نام تابستان همان‌سال» منتشر کرد که با استقبال اهالی فرهنگ و ادب مواجه شد. تقوایی در داستان‌های این مجموعه تصویری واقع‌بینانه از تضادهای طبقاتی و ستم سیستماتیک در جنوب کشور به دست داد که در قالب نثری پخته و پرداختی هنرمندانه به نمونه‌ای درخشان از ادبیات داستانی متعهد و دردمند تبدیل شد.
تقوایی پس از این کتاب که نشان از داستان‌نویسی نوآور و خلاق داشت، به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد. او در همین دهه به فیلم‌سازی رو آورد و با همکاری برخی از نویسندگان و شاعران برجسته، غلامحسین ساعدی، در مقام فیلمنامه‌نویس و محمد علی سپانلو، منوچهر آتشی و پرتو نوری علا، به عنوان بازیگر، فیلم درخشان و ماندگار «آرامش در حضور دیگران» را ساخت و در صف پیشگامان موج نو سینمای ایران قرار گرفت. نگاه خلاقه‌ی او در این نخستین فیلم بلند خود چنان بود که شیر نقره‌ای جشنواره‌ی ونیز را نصیب او کرد. شاید بتوان به جرئت گفت تقوایی از زمره‌ی برجسته‌ترین فیلم‌سازانی است که با تکیه بر توانایی‌های ادبی شگفت و پربار خود، اقتباس‌هایی از آثار ادبی در عرصه‌ی سینما به دست داد که در عرصه‌ی هنر جهانی و به ویژه ایران کم نظیر است. افزون بر «آرامش در حضور دیگران»، «نفرین» بر اساس داستان میکا والتری، «ناخدا خورشید» بر اساس داستان همینگوی و «دایی جان ناپلئون» بر پایه‌ی رمان ایرج پزشکزاد گواه زنده‌ی این مدعاست.
ناصر تقوایی را می‌توان شمایل خدشه‌ناپذیر سینماگر مستقلی شمرد که هرگز سر بر خط صاحبان قدرت و ثروت نگذاشت و تا زنده بود در برابر سانسور، تبعیض، آزادی‌کشی و دخالت حکومتی در کار هنرمند جانانه ایستاد و هرگز با دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی بر سر هنر خود معامله نکرد و هنر را فروختنی نمی‌دانست. تقوایی در دوره‌ی دیکتاتوری شاه با امتناع از پذیرش جایزه‌ی «سپاس» و در دوران استبداد دینی جمهوری اسلامی با پس دادن سیمرغ بلورین «جشنواره‌ی فجر» بانگ بلند آزادی‌خواهی خود را را بر ضد سلطه‌ی بی‌چون و چرای سانسور، سرمایه و سرکوب دولتی به گوش مردم و مخاطبان آثارش رساند. طعم تلخ سانسور و تبعیض از نیروی مقاومت او در برابر سرکوب حکومتی ادبیات و هنر هیچ نکاست و تا دم آخر بر حقیقت و فقط حقیقت هنر پافشرد و گامی به واپس ننهاد؛ چنان که در فیلم « کاغذ بی‌خط» که در فضای پس از قتل‌های سیاسی و حکومتی به نمایش درآمد، به صراحت به قتل دو تن از یاران خود در کانون نویسندگان ایران اشاره کرد.
تقوایی در دو دهه‌ی واپسین عمر خود اعلام کرد که در اعتراض به سانسور دیگر فیلمی نخواهد ساخت و تا دم آخر به این پیمان خود وفادار ماند. او در سالیان اخیر فیلمنامه‌ای را که بر پایه‌ی زندگی میرزا کوچک خان نوشته بود منتشر کرد تا تفاوت‌های آشکار روایت مستند و پژوهشی و مستقل خود را با روایت فیلمسازی حکومتی به داوری مردم بگذارد.
شک نباید داشت که تقوایی در سراسر کار خلاقه و زندگی خود همواره انسان را رعایت کرد و هرگز از معیارهای حق‌طلبانه‌ی خود قدمی واپس ننشست. هنر مستقل او را پاس می‌داریم و گفتار و کردار انسانی و استبدادستیزش را چراغ راه اکنونیان و آیندگان می‌دانیم که بزرگ زیست و بزرگ رفت.
کانون نویسندگان ایران در گذشت ناصر تقوایی را به خانواده‌ی او و جامعه‌ی فرهنگی و ادبی کشور تسلیت می‌گوید و در مراسم بزرگداشت او در کنار خانواده و دوستدارانش حضور می‌یابد.
.
کانون نویسندگان ایران
۲۳ مهر ۱۴۰۴