وضع
آشفته حکومت ولایت فقیه
پس
از جنگ دوازده روزه بین دولت صهیونیستی اسرائیل به نیابت از امپریالیست های آمریکا
و اروپای غربی و شکست خفت بار خامنه ای و سران سپاه، حکومت وضع آشفته ای پیدا کرده
است.
22
روز پنهان شدن خامنه ای رهبر«شجاع» و «فرزانه»!
خامنه
ای (به همراه فرزندان اش) به مدت بیست و دو روز به گوشه ای خزیده و پنهان شده بود
و از هر گونه آشکار شدن در انظار عموم ترس داشت و این میان گویا روابط هم با او
سخت گردیده بود.
طی
این مدت ظاهرا امور اصلی سیاست گذاری کشور به وسیله ی بخش هایی از ارگان های تصمیم
گیر سپاه، باقی مانده های دفتر رهبری و شورای امنیت ملی انجام می شد. در این گیر و
دار دولت پزشکیان امور اجرایی را پیش می برد، مجلس دستورات داده شده در مورد مساله
ی جاسوسی برای اسرائیل را به شکل قانون درمی آورد و دستگاه قضایی و محسنی اژه ای
هم کار همیشگی شان یعنی اعدام ها را انجام می دادند!
خامنه
ای ریاکار و «شب عاشورا» و «ایران»
خامنه
ای این سالوس ریاکار پلشت بالاخره در شب عاشورا در بیت اش ظاهر شد(حتما خواسته خود
را در قامت حسین جای داده و پیروان اش او را چنین بینند!؟). جالب تر این که از نوحه
خوان اش خواست ترانه ایران( اجرا شده به وسیله ی محمد نوری خواننده ی دموکرات و
میهن دوست) را برای وی و جمع اش بخواند. موجی از تبلیغات هم به وسیله ی دور بری
هاش در مورد «پیروزی» و«شجاعت» نداشته اش به راه افتاد.
و
به راستی زمانی که خدای خامنه ای از زبان وی سخن می گوید چرا هوای وی را نداشته
باشد که شکست نخورد؟! این دارو دسته همیشه و در هر حال پیروزاند! پذیرفتن شکست از
جانب شان از محالات است، مگر این که نباشند!
سیاست
ملی گرایی دروغین سران جمهوری اسلامی
در
مورد وضعیت کنونی رنگ عوض کردن سران شارلاتان حکومت ولایت فقیه و «امت» را «ملت» و
«اسلامی» را «ملی» کردن و ملی گرایی های ریاکارانه و تهوع آور اینان می توان دو
دلیل آورد: یکی این که این ها می خواهند از خشم و نفرت و کینه ی توده ها از خود
بکاهند و آنها را پیرامون شعار «ملت» و «ایرانیت» به زیر پرچم دروغین و کثیف خویش
در آورند و دیگر این که به این طریق و اینکه ما پشتیبانی توده ای داریم یا به
ماجراجویی های خود تداوم بخشند و یا در مذاکرات آینده کم امتیاز دهند.
سالوسی
جنایتکاران حاکم را پایانی نیست!
در
مورد سالوسی و کراهت جنایتکاران حاکم و به ویژه جناح خامنه ای و هسته مرکزی قدرت هر
چه گفته شود کم است. این ها روی تمامی حکومت های کثیف و متعفن و دروغگوی تاریخ را
سفید کرده اند. «حفظ حکومت اوجب واجبات است» دستاویزی شده است در دستان
شان تا هر «تقیه» و «خدعه» و نیرنگ و تزویر و جنایت و تجاوزی در قاموس اینان مجاز
باشد. و این ها را کسانی انجام می دهند که حکومت خود را حکومت دین و مذهب و اسلام
و مسلمانان و دینداران و مؤمنین می دانند
و رهبرشان خود را «سخنگوی خدا» می نامد. و اگر این ها که بر شمردیم در چنین حکومتی
مجاز باشد، آنگاه از نظر خود اینان برای حکومت هایی که چنین ادعاهایی ندارند چه
چیزها مجاز است؟
باند متعصبین و متحجرین و سیاست آنها
آنچه
می توان حدس زد این است که هسته ای از سران دفتر رهبری و سپاه عهده دار اصلی
برنامه ریزی های پس از جنگ دوازده روزه شده اند و برنامه ی اصلی ای که اینان در
دستور کار قرار دادند ظاهرا دو وجه مهم داشته است:
یکی
در جستجوی عوامل اطلاعاتی دشمن که در کشور نفوذ کرده اند و دیگری سرکوب جنبش توده
ها به بهانه ی همین جستجوی عوامل نفوذی. ما این امتزاج را در کردار حکومت به خوبی
می بینیم.
شیوه
های یورش به خلق از جانب باند متحجرین و متعصبین
این
میان دومی بر نخستین سایه افکنده است و سرکوب جنبش خلق پررنگ تر از سیاست مقابله
با نفوذی های اسرائیل در راس قدرت گشته است. در واقع سرکوب جنبش توده ها به شکل ها
و شیوه های گوناگون دستور کار اصلی بوده است.
اشکال
این یورش و مقابله و سرکوب این هاست:
قانون مجلس در مورد همکاری با اسرائیل که شامل
حتی یک وبلاگ نویس ساده ای که دو کلمه از حکومت انتقاد کرده باشد هم می گردد،
برنامه ریزی دستگاه قضایی برای اعدام ها و اجرایی کردن آنها که بی پایان بوده و
هست( و تا این جانیان تشنه ی ثروت و قدرت هستند پایانی نخواهد داشت)، ایست بازرسی
های عموما بی نتیجه که بیشتر نقش ایجاد فضای خفقان در جامعه را دارد، بازداشت های
گسترده و این میان نیز بازداشت زندانیان سیاسی سابق، هجوم به خلق های ستمدیده ای همچون
کردها(اعدام سه کولبر کرد و اکنون به شورای اجرای احکام فرستادن حکم اعدام پخشان
عزیزی که می تواند ژینای دیگری گردد) و بلوچ ها( یورش به روستای کونیچ خاش و کشته
و زخمی کردن 12 زن بلوچ و دیگر توطئه ها و جنایت ها در این استان به بهانه دنبال
کردن دشمنان نفوذی) و سیاست کثیف مهاجرستیزانه علیه افغانستانی های زحمتکش و اخراج
کردن آنها از کشور.
تمامی
این سیاست ها با مخالفت و مقابله ی پیشروان و توده های کارگران و زحمتکشان و خلق
روبرو گردیده است
بخش
مهمی از نفوذی ها در خود باند خامنه ای و
شرکای پاسدار هستند
اگر
برای خود روشن کنیم که بسیاری از کسانی که این برنامه ها را می ریزند در جناح اصول
گرایان متحجر و ظاهرا متعصب و به اصطلاح «تندرو» و به ویژه در باند خامنه ای و
پسرش مجتبی و دفتر رهبری و سران اصلی سپاه و سازمان های اطلاعاتی و کلا در هسته ی
سخت قدرت جای دارند آنگاه می توانیم به این درک برسیم که اتفاقا بخش مهمی از نفوذی
ها در همین هسته بوده و به احتمال زیاد بخش مهمی از این طرح ها برای سرکوب جنبش توده
ها از جانب آنها طرح ریزی گردد.
وضع
باند خامنه ای پس از شکست خفت بار - آنچه تلاش می کنند بنمایانند، نیستند!
اما
اکنون و پس از شکست هولناک، آن هم در عرصه ی اطلاعاتی و نظامی که در این دوره های
اخیر گویا تنها داشته های خامنه ای و حکومت ولایت فقیه بوده است و دلیل خود بزرگ
بینی های بی پایان شان، تصور اینکه این هسته ی سخت قدرت - بخش غیر نفوذی آن - می
تواند خود را جمع کند و دوباره قدرت پیشین را به دست آورد امری دور از ذهن می
نماید. در واقع این هسته حتی پیش از این و در جدال های داخلی بین جناح ها و باندها
تا حدود زیادی تضعیف شده بود و از مواضع پیشین خود محبور به عقب نشینی گشته بود.
از
این رو می توان بین آنچه از بیرون شاهد آنیم با آنچه در درون واقعا وجود دارد فرق
گذاشت. در بیرون، این هسته تلاش دارد که حکومت را بسیار بیشتر از آنچه پس از این
جنگ هست و به سامان و متحد و مقتدر نشان دهد و معیار و ملاک اش هم برای این اقتدار
حمله به توده ها و دست آنها را برای هر اعتراضی به بهانه ی وجود جنگ و دشمن و
نفوذی بستن و همین ایست بازرسی ها و زندگی کنونی را سخت تر کردن و نیز اعدام هاست.
امری که تنها مدتی می تواند تداوم یابد و به ایشان قوت قلب دروغینی دهد، اما در
درازمدت نخست این که نمی تواند تداوم یابد ( به دلیل مشکلات معیشتی فراوان کارگران
و حقوق بگیران زحمتکش و کشاورزان و دیگر طبقات مردمی و گرانی و تورم و تحریم ها که
پیش از این وجود داشت و بیشتر و بدترهم خواهد شد)، و دوم چنانچه تداوم یابد موجب
واکنش هایی شدیدتر از جانب جنبش توده ها گشته و هسته ی متعفن قدرت را عقب تر از
اینی که اکنون هست خواهد راند. در واقع این تلاشی بیهوده و برای بازگرداند آب رفته
ی شکست نکبت بار و تحقیرآمیز، به جوی است!
به
طور کلی باند خامنه ای و شرکای پاسدار از نظر توان درونی تحلیل رفته و آنی نیست که
پیش از این بود و حتی چنان که اشاره کردیم پیش از این نیز علیرغم های و هوی اش
ضعیف شده بود و عقب نشینی هایی که از روی ناچاری خواه در مقابل امپریالیست ها و
خواه در مقابل جنبش دموکراتیک توده ها می کرد از همین بر می خاست. از سوی دیگر
جنبش دموکراتیک و خواست های آن رشد کرده و علیرغم خاموشی موقتی اش در نتیجه ی جنگ
دوازده روزه دیریا زود کنش و حرکت خود را از سر خواهد گرفت.
اختلاف
جناح ها و باندهای درون حکومت
جز
این ها حکومت از درون چند پاره و آشفته است. درگیری جناح ها به ویژه جناح های
اصلاح طلبان حکومتی و اصول گرایان میانه رو و نیز باندهایی مانند احمدی نژاد و
دیگر باندهای پنهان، با باند خامنه ای بیش از پیش شده و اکنون به ویژه بر سر دو موضوع
بیش از بقیه ی موضوعات است:
یکی
برگشتن به مذاکرات و ادامه ی آن با ترامپ و به احتمال گردن گذاشتن به خواست های
ترامپ و رفع تحریم ها و بازگشایی روابط
گسترده ی اقتصادی- سیاسی با امپریالیست های غربی و در نتیجه امیدواری به بقای
حکومتی که اکنون با نام حکومت ولایت فقیه وجود دارد( اینکه این حکومت چه تغییرات
شکلی ای خواهد کرد هنوز روشن نیست)؛
و دیگری مساله ی فشارهای انتقام جویانه ی بی
حاصل به توده ها که در شرایط کنونی حکومت می تواند نتیجه ی عکس داشته باشد و به
جای آن باز کردن فضای آزادی های اجتماعی و دخالت نکردن در مسائل زندگی اجتماعی
توده ها.
ممکن
است که در مراحل نخستین و به دلیل ضربات سخت وارده به باند خامنه ای و طرح های
آنها، باند خامنه ای و شرکا و یا هسته ی متحجرین و متعصبین که هنوز در خواب قدر
قدرتی گذشته است، از خود مقاومت نشان دهد،
اما تداوم اوضاع کنونی و به ویژه خطر تداوم جنگ
که ممکن است هستی و نیستی همین باند خامنه ای و در وجهی گسترده تر حکومت ولایت
فقیه را به باد دهد، و نیز افزایش شکاف های بیشتر در میان جناح خامنه ای، باند
متعصبین و متححرین را به اقلیتی منزوی و تحلیل رونده و ناتوان تبدیل کرده و آنها
را مجبور خواهد کرد تن به عقب نشینی های بیشتری دهند. سیر حرکت جامعه از هر سو با
آنان نیست و آنان یا ناچارند به آن کرنش کنند و یا حذف خواهند شد.
وضعیت
کنونی بین صلح و جنگ است
وضعیت
کنونی وضعیتی بین صلح و جنگ است. به احتمال تبدیل وضع کنونی به صلح در گرو تصمیم خامنه
ای و سران سپاه و دیگر سران جمهوری اسلامی در مورد تداوم مذاکره با آمریکا است.
اگر این مذاکرات ادامه یابد و روابط با امپریالیست های غربی به رهبری آمریکا
سروسامانی گیرد و اینان در سلک نوکران امپریالیست های آمریکایی و غربی در آیند،
آنگاه تحریم ها رفع شده و اوضاع شاید تا حدودی و چونان که مسکنی به آن خورانده شده
باشد، به نفع اینان آرام گیرد.
مبارزه
ی دموکراتیک جاری
در
نتیجه ی دوازده روز جنگ و نیز سیاست های جانیان حاکم در زیر فشار قراردادن جنبش
توده ها، حرکت ها و راه پیمایی ها و اعتراض ها و اعتصاب ها کارگران و توده ها تا
حدودی افت کرده است. وضعیت تقریبا بین دو حرکت و مبارزه نوسان می کند:
تداوم
مبارزه ی دموکراتیک - انقلابی علیه خامنه ای و سران پاسدار و در کل کثافت جمهوری
اسلامی از یک سو و انکشاف مبارزه ی ضد امپریالیستی با تجاوز احتمالی دیگر دولت
صهیونیست و جنایتکار اسرائیل و امپریالیسم آمریکا از سوی دیگر.
مبارزه
علیه تجاوز امپریالیستی
تا
کنون اعتصاب های کارگران و زحمتکشان حقوق بگیر علیه سرمایه داران و صاجبان کارخانه
هایی که در آنها کار می کردند عمدتا جنبه ی صنفی و اقتصادی داشته و بیشتر اعتراض
هایی که علیه جمهوری اسلامی به پا می کردند در همین چارچوب صورت گرفته است( و این
ها جدا از جنبش هایی همچون جنبش ژینا و دیگرجنبش های عمومی بوده است) اما جنبش این
طبقات در مبارزه ی علیه تجاوز امپریالیستی و مسائل آن کاملا سیاسی شده است.
توده
ها علیه هر گونه تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران اند. تداوم جنبش علیه هر نوع تجاوز امپریالیستی، موجب پیشرفت آتی در جنبش های
صنفی - اقتصادی و تبدیل آنها به جنبش های سیاسی و دموکراتیک - انقلابی خواهد شد.
ملت
ایران زنده است و وکیل و وصی نمی خواهد!
طبقه
ی کارگر و کشاورزان و دیگر طبقات ستمدیده و در یک کلام خلق ایران وکیل و وصی نمی
خواهد. هرگونه تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی مساله درونی است و امپریالیست ها حق
دخالت در امور مربوط به ملت ایران را ندارند. جنبش ضدیت با تجاوز و جنگ خواست طبقه ی کارگر
و توده هاست و باید آن را ادامه داد.
این
وضعیت نمی تواند تداوم یابد!
وضعیت کنونی نمی تواند تداوم یابد. یا خامنه ای
و دارودسته اش تن به صلح پایدار می دهند و یا این که به احتمال درگیری ها و جنگ ها
ادامه خواهد یافت. درصورت تداوم اوضاع کنونی به همین شکل دیر یا زود فشارهای
اقتصادی و سیاسی دوباره دارای نقش خود گردیده و توده ها به اعتراض و مبارزه بر
خواهند خاست.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
14
تیرماه 1404