۱۴۰۴ خرداد ۶, سه‌شنبه

وظیفه ی همه ی ما پشتیبانی از اعتصابات توده ای سراسری است


اعتصاب راننده گان کامیون و کامیون داران اکنون به بیش از صد شهر گسترش یافته است. خواسته های راننده گان کامیون و کامیون داران برحق است.

وظیفه ی همه ی ما پشتیبانی از اعتصابات توده ای سراسری است

از متن اعلامیه  پشتیبانی از اعتصاب راننده گان کامیون و کامیون داران

پشتیبانی از راننده گان کامیون و کامیون داران و نانوایان و اعتصاب آنها و هر گونه یاری به آنها برای این که اعتصاب شان را پیش برند، وظیفه ی هر کارگر و زحمتکش و تمامی طبقات خلق ایران است. 
دیر نیست که تمامی جویبارهای اعتراض و اعتصاب یکی شوند و جنبش نیرومندی را 
مقابل حکومت دزد و جنایتکار سامان داده بساط این حکومت را برچینند.


زنده باد توده های اعتصاب کننده
 زنده باد انقلاب
مرگ بر حکومت ولایت فقیه
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
چهارم خرداد 1404
     

 

۱۴۰۴ خرداد ۴, یکشنبه

در خط مقدم انفلاب (بخش دوم - قسمت پایانی) مصاحبه با سخنگوی حزب کمونیست هند(مائوئیست)

 
 
ستاد کمپین بین المللی جدید هند
در خط مقدم انفلاب
( بخش دوم)
 
مصاحبه اختصاصی با سخنگوی حزب کمونیست هند(مائوئیست)
 
تأثیر نظام کاستی در مناطقی که آزاد کردهاید چیست؟ حزب چگونه ساختارهای فئودالی و نگرشهای اجتماعی را به چالش میکشد؟
تاکنون هیچ منطقه آزاد شدهای وجود نداشته است. در مناطق ویژه چریکی، مناطق پایگاهی وجود دارد که ما به دنبال اتحاد و آزادسازی آنها هستیم .نظام کاستی یکی از ویژگیهای خاص جامعه هند است و کمونیسم یکی دیگر از ویژگیهای مرتبط با آن است. این بخشی از نظام چاتوروارنیای برهمنی هندوتوا است و هم در زیرساخت و هم در روساخت جامعه کنونی ریشه دارد و به صورت دیالکتیکی در هر دو حوزه در هم تنیده شده است. کاست برای تقسیم مردم و تسهیل استثمار و ستم بر طبقات کارگر در نظر گرفته شده است. از بین بردن آن کار آسانی نیست. این امر با موفقیت انقلاب دموکراتیک نوین و ساخت دولت سوسیالیستی مرتبط است. مبارزه برای از بین بردن کاست بخشی از دستور کار حزب و سازمانهای انقلابی تودهای است. ما هم در زیرساخت و هم در روساخت برای از بین بردن کاست میجنگیم. در مورد مناطق چریکی، طبق استراتژی ما، کاست در جامعه قبیلهای که در آن مستقر هستیم، وجود ندارد .با این حال، این امر به شکل تفاوت در وضعیت قبایل مختلف منعکس میشود. چه در مناطق قبیلهای، دشتی یا شهری، متحد کردن مردم فعالیت اصلی است. ما برای متحد کردن همه طبقات زحمتکش تلاش میکنیم تا طبقات دشمن را منزوی کنیم.
حزب شما چگونه با مردسالاری مبارزه میکند؟
اگرچه راه درازی تا موفقیت در مبارزه با مردسالاری در پیش است، اما جنبش انقلابی و جنبش انقلابی زنان تغییرات قابل توجهی در وضعیت زنان در مناطق پایگاه چریکی ایجاد کردهاند. مردسالاری در جامعه قبیلهای به اشکال مختلفی مانند ازدواج اجباری، دوهمسری، چندهمسری و ضرب و شتم همسر تجلی مییابد. حزب و سازمانهای زنان به جامعه آموزش دادهاند که همه این نگرشهای مردسالارانه نه تنها برای زنان منفی هستند، بلکه مانع توسعه اجتماعی به طور کلی نیز میشوند. زنان بخشی از کمیتههای حزبی، سه نیروی PLGA یعنی نیروهای اصلی، فرعی و پایه(به معنای شبهنظامی) و کمیتههای انقلابی مردم و سازمانهای تودهای انقلابی هستند. زنان در تمام حوزههای فعالیت در جنبش مانند حزبسازی، حملات نظامی، رفاه مردم، ارتباطات و بازوهای تولیدی فعالیت میکنند.
آیا دولت مودی شرایط اجتماعی-اقتصادی هند را تغییر داده است؟ برخی میگویند هند اکنون یک قدرت امپریالیستی است.
دولت مودی تنها شرایط اجتماعی-اقتصادی مردم کشور را بدتر کرده است. دهقانان در حال از دست دادن زمینهای کشاورزی هستند و مردم قبیلهای از جنگلهای خود برای کار شرکتها آواره میشوند. بحران غذا، بیکاری و آوارگی با سرعت نگرانکنندهای در حال افزایش است. کشاورزی، صنعت و بخشهای تولیدی خصوصی شدهاند. مردم از نیازهای اساسی زندگی خود محروم شدهاند. مراقبتهای بهداشتی برای طبقات فقیر تقریباً صفر است. بیماریهای همهگیر جان تعداد زیادی از مردم فقیر را میگیرد. اکثر مردم در وضعیت بدبختی هستند. مبارزات مردم در کشور وضعیت واقعی را آشکار میکند.
مودی از دین به عنوان راهی برای منحرف کردن توجه مردم از شرایطی که اکثریت قریب به اتفاق در آن زندگی میکنند، استفاده کرده است. با این کار، او به نام هندوتوا، تنوع کشور ما را تضعیف کرده است. او برای زعفرانی کردن کشور(توضیح-saffronize  - گسترش سیاست های جناح راست در هند که با رنگ زعفرانی نشان داده می شوند) به قانون اساسی هند حمله میکند که به مردم هند وعده یک دولت سکولار را داده است. دولت مودی در حال تخریب خانههای جوامع مسلمان است. به نام«حفاظت از گاو»، مسلمانان، دالیتها و آدیواسیها را در روز روشن از جانب گروهی غیر قانونی و خودسر و در انظار برای عبرت سایرین مورد حمله قرار داده و می کشد lynching) لینچ کردن). نفرتپراکنی از طریق کانالهای رسانهای جریان اصلی زیر پشتیبانی دولت پخش میشود. تمام صحبتها در مورد تبدیل شدن هند به «سومین اقتصاد بزرگ» یک فریب بزرگ است. این کشور با رشد بیکاری مواجه است. در واقع، پارامترهایی که دولت با آنها ادعای«پیشرفت» در اقتصاد را دارد، حتی به وسیله ی اقتصاددانان بورژوا پذیرفته نمیشود. به عنوان مثال، رشد تولید ناخالص داخلی کشور. انتقاد این است که گنجاندن سرمایهگذاریهای شرکتهای خارجی برای اندازهگیری تولید ناخالص داخلی درست نیست. دولت به اعضای بورژوازی بوروکرات کمپرادور مانند آدانی و آمبانی کمک میکند. جامعه هند شاهد شکاف عمیقی در هماهنگی اجتماعی با اعمال عمدی هندوتوا برهمنی بر اساس مذهب و کاست است که در تلاش برای خدمت به طبقه کمپرادور داخلی و ارباب آن، امپریالیستها، صورت میگیرد. گسترش سنگین فناوری به نفع سرمایهداران درهم تنیده( توضیح - سرمایه داران دارای مراوده ی با یکدیگر و دولتthe crony capitalists که به جای رقابت در بازار از روابط خود با یکدیگر و دولت استفاده کرده و امتیاز و رانت کسب می کنند) است که به امپریالیستها خدمت میکنند، در حالی که بیش از نیمی از جمعیت زیر خط فقر زندگی میکنند. هند به سرمایه امپریالیستی، واردات فناوری و کالاهای سرمایهای وابسته است. هیچ نشانهای از امپریالیسم ندارد و نمیتوان آن را «امپریالیست» نامید. هند هنوز یک کشور نیمهمستعمره و نیمهفئودال است.
هند عضو همکاری شانگهای است. این همکاری را که شامل روسیه، چین، برزیل و آفریقای جنوبی میشود، چگونه ارزیابی میکنید؟
در سال ۲۰۰۶، تخمین زده شد که ارزش کل تجارت دوجانبه حدود ۲۰ میلیارد دلار بوده است. هم زمان با توسعه اشکال جدید روابط سیاسی چین با همسایگان آسیای مرکزی خود، جلسات دوجانبه در مورد مسائل مرزی و تجاری برای مقابله با محیط ژئوپلیتیکی که به سرعت در حال تغییر بود، ناکافی تشخیص داده شد. اسلام سیاسی در افغانستان و تاجیکستان نفوذ بیشتری پیدا کرد و دولتهای جدید ازبکستان و قرقیزستان آن را تهدیدی جدی برای اقتدار خود دانستند. همه قدرتهای منطقهای دریافتند که علیرغم اختلافات زیاد بین آنها، در مبارزه با این نیروی جدید که همه آنها آن را تهدیدی برای ثبات منطقه میدانستند، منافع مشترکی دارند.
اولین جلسه آنچه که قرار بود به یک گروه بزرگ منطقهای تبدیل شود، در سال ۱۹۹۶ در شانگهای برگزار شد، زمانی که وزرای امور خارجه چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان برای بحث در مورد نگرانیهای مشترک دیدار کردند. دستور کاری پیرامون مسائل امنیت مرزی و نحوه مبارزه با نیروهای شورشی اسلامی تدوین شد. این گروه که قرار بود به طور منظم تشکیل جلسه دهد، ابتدا با نام شانگهای پنج شناخته میشد، اما بعداً در ژوئن ۲۰۰۱ با پذیرش ازبکستان به سازمان همکاری شانگهای تغییر نام داد. نام جدید به اندازه کافی انعطافپذیر بود تا امکان پذیرش سایر اعضا را فراهم کند. پاکستان، تنها کشور دیگری که به طور جدی برای عضویت در نظر گرفته شده بود، اجازه عضویت نیافت.
از زمان خروج بریتانیا از هند، طبقات حاکم هند تلاش کردهاند تا به همه کشورهای امپریالیستی نزدیک باشند. این کشور همچنان به بریتانیا خدمت میکرد و بعداً روابط نزدیکی با ایالات متحده برقرار کرد. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی قوی بود، هند به آن نزدیک بود. اکنون به چین و اتحاد آن، یعنی همکاری شانگهای، نزدیک است. همچنین بخشی از بریکس به رهبری چین و روسیه است. هند به دلیل جمعیت عظیم خود که سرمایهداران را از سراسر جهان جذب میکند، منابع طبیعی و انسانی عظیم و بازار بزرگی دارد. هند به طور مشخص به وسیله ی بورژوازی بوروکرات کمپرادور و زمینداران بزرگ اداره میشود. بنابراین، عضویت آن در این اتحاد بخشی از سیاست خارجی در راستای منافع کمپرادور آن است. نگرش توسعهطلبانه طبقه حاکم هند نیز یکی از دلایل پیوستن آن به این اتحادها است. در سال ۲۰۱۷، هند به عضویت اتحاد امپریالیستی نوظهور، بریکس، درآمد. امروزه، در نظم جهانی چندقطبی، چین سوسیال امپریالیست تلاش زیادی میکند تا سیستمهای مالی امپریالیستی غالب مانند سازمان تجارت جهانی و صندوق بینالمللی پول را با نهادهای مالی خود جایگزین کند. هند چیزی جز یک نماد امپریالیسم ایالات متحده در بریکس و سازمان همکاری شانگهای نیست.
میخواهم تأکید کنم که امپریالیسم ایالات متحده همچنان دشمن اصلی مردم و ملتهای ستمدیده است. اما این به هیچ وجه به این معنی نیست که چین سوسیال امپریالیست و سایر کشورهای امپریالیستی نباید کاملاً مورد مخالفت قرار گیرند. طبقه حاکم چین مشغول تبلیغات «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی» است که چیزی جز امپریالیسم با ویژگیهای چینی نیست.
توسعهطلبی هند را میتوان در سریلانکا مشاهده کرد، جایی که به طبقه حاکم کمک کرد تا جنبش آزادیبخش ملی را سرکوب کند؛ در نپال، جایی که بورژوازی بوروکراتیک کمپرادور هند در صنعت گردشگری سرمایهگذاری کرده است؛ در میانمار، جایی که به طبقه حاکم کمک میکند تا سازمانهای مسلمانان روهینگیا را سرکوب کند؛ و فعالیتهای مشابه در سایر کشورهای همسایه.
نظر شما درباره مفهوم «چین سوسیالیستی» و «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی»، که به وسیله ی دولت چین، فعالان، احزاب و روزنامه نگاران ترویج می شود، چیست؟
چین از اواخر دهه 1970 دیگر یک کشور سوسیالیستی نبود. حزب ما معتقد است که چین حدود سال 2014  به یک کشور سوسیال امپریالیستی تبدیل شد. «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی»چیزی جز ادعای دروغین طبقه حاکم امپریالیست فعلی چین نیست. برخی از رفقا در مورد ویژگیهای امپریالیستی که چین از زمان احیای سرمایهداری در این فرآیند به دست آورده است، اطلاعات دقیقی ندارند. در سال 2017، حزب ما سندی با عنوان «چین، یک قدرت سوسیال امپریالیستی جدید : این قدرت بخش جداییناپذیر سیستم سرمایهداری-امپریالیستی جهانی است» منتشر کرد که تحلیل ما از چین را توضیح میدهد. صرف نظر از حقایق و ارقام، سیاستهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی طبقه حاکم چین به وضوح امپریالیستی هستند. بنابراین چین نه یک کشور سوسیالیستی است و نه کمونیستی. این یک کشور سوسیال امپریالیستی است. واقعیتهایی که این را نشان میدهد این است که سرمایهداری انحصاری و الیگارشی مالی در حال ظهور هستند. سرمایه به میزان زیادی انباشته شده است. سرمایه مالی حکومت میکند. چین تقریباً در تمام نقاط جهان سرمایهگذاری میکند. این کشور با ایالات متحده برای هژمونی جهانی رقابت میکند. این کشور به همراه روسیه، اتحادهایی مانند همکاری شانگهای و بریکس را در تلاش برای تقسیم مجدد جهان برای بهرهبرداری از مواد اولیه و بازارها رهبری میکنند.
چین امروز با چین زمان مائو چه تفاوتی دارد؟
مائو حزب کمونیست چین را رهبری کرد و از طریق انقلاب فرهنگی بزرگ پرولتاریا (GPCR) به انقلاب سوسیالیستی حتی زیر دیکتاتوری پرولتاریا ادامه داد.  انقلاب فرهنگی - پرولتاریایی دستاورد بزرگ مائو است. این یک مبارزه سیاسی نظری و خیزش عظیم تودههای انقلابی بود. هدف انقلاب فرهنگی -پرولتاریایی ادامه انقلاب در تمام زمینههای روساخت به منظور پیشبرد نظام اقتصادی سوسیالیستی به سمت ساخت یک جامعه کمونیستی بود. هدف آن حذف کامل امکان احیای طبقات سرنگون شده در انقلاب دموکراتیک نوین)طبقات بزرگ مالکان زمین و بورژوازی بوروکرات کمپرادور که به امپریالیسم خدمت میکنند( و ادامه دیکتاتوری پرولتاریا با خنثی کردن تلاشهای طبقات دشمن برای بازگرداندن سرمایهداری بود.
انقلاب فرهنگی همچنین هدف فوری پایان دادن به رویزیونیسم، به کارگیری قدرت تودهای در مبارزهای مبتنی بر خط مشی تودهای برای حذف رهروان سرمایهداری مستقر در رهبری حزب و سازمان حزبی را داشت. این یک مبارزه طبقاتی پر پیچ و خم علیه رهروان سرمایهداری و ادامه مبارزه جهانی علیه رویزیونیسم مدرن در چین بود. اینتوانست احیای سرمایهداری را به مدت ۱۰ سال مهار کند. به دلیل عوامل داخلی و خارجی گوناگون، سرمایهداری بعداً احیا شد. امروزه، چین یک کشور سوسیال امپریالیستی است.
برخی، برهه کنونی را به عنوان یک مقطع حساس برای چپ جهانی توصیف میکنند. نظر شما در این مورد چیست؟
نیروهای انقلابی هرگز بر سر دوراهی نبوده اند، چه در دوره پس از مرگ استالین در اتحاد جماهیر شوروی، چه در دوره مرگ مائو در چین، و چه زمانی که زیر تأثیر تجدیدنظرطلبی شوروی و تجدیدنظرطلبی دنگ سیائو پینگ قرار گرفتند. وقتی خروشچف و دار و دسته تجدیدنظرطلب او در اواسط دهه 1950 قدرت را در حزب بلشویک و دولت شوروی به دست گرفتند،هدف شان احیای سرمایهداری بود. چین در آن زمان در حال ساختن سوسیالیسم بود. حزب کمونیست چین (CPC) زیر رهبری رفیق مائو تسهتونگ، مبارزهای نظری علیه تجدیدنظرطلبی مدرن خروشچف را آغاز کرد که به عنوان «مناظره بزرگ» در جنبش کمونیستی بینالمللی شناخته شد.
کشورهای اروپای شرقی مانند یوگسلاوی به تجدیدنظرطلبی خروشچف روی آوردند و از مسیر ساختن سوسیالیسم خارج شدند. مائو همچنین تحلیلی در مورد اینکه چرا اتحاد جماهیر شوروی نتوانست در ساختن سوسیالیسم پیش برود، ارائه داد. مائو از اتحاد جماهیر شوروی درسهایی گرفت و آنها را در چین به کار برد. حزب کمونیست چین زیر رهبری او خواستار انقلاب فرهنگی بزرگ پرولتاریایی شد که به مدت یک دهه با احیای سرمایهداری مبارزه کرد. بعدها، هنگامی که دنگ سیائو پینگ زمام حزب کمونیست چین و دولت خلق چین را به دست گرفت، او یک ضدانقلاب را برای احیای سرمایهداری رهبری کرد. از آن زمان، هیچ پایگاه سوسیالیستی در جهان وجود نداشته است.
سرمایهداری در هر دو کشور احیا شد زیرا تضاد بین سرمایهداری و سوسیالیسم حل نشده بود . این فرآیند مبارزهای است که در آن جامعه از فئودالیسم به سرمایهداری و سپس به سوسیالیسم و ​​​​در نهایت به کمونیسم پیشرفت میکند. همه کشورهای جهان برای انجام یک انقلاب موفق باید از این تجارب درس بگیرند. احزاب پرولتاریایی که این درک را دارند، برای انجام انقلاب در شرایط مشخص کشورهای خود تلاش میکنند.
آیا نکتهی دیگری هست که بخواهید اضافه کنید؟
در پایان، مایل هستم همبستگی حزب مان را با جنگهای مردمی جاری، جنبشهای آزادیبخش ملی و مبارزات ضد امپریالیستی جهان ابراز کنم. مایل ام از همه این نیروها بخواهم که در فعالیتهای انقلابی گرد هم آیند تا امپریالیسم را از روی زمین ریشهکن کنند و سوسیالیسم و ​​سپس کمونیسم را در سراسر جهان برقرار سازند. زمان فرا رسیده است. بیایید شجاعانه عمل کنیم. بیایید به پیروزی دست یابیم. کارگران همه کشورها، متحد شوید!
کارگران همه کشورهای جهان، متحد شوید!