۱۴۰۳ شهریور ۱, پنجشنبه

گذار «سنتز» خودخوانده ی رفرم و انقلاب(8)

 
 
استراتژی«گذار» جمهوری خواهان، «سنتز» خودخوانده ای
برای استراتژی های رفرم و انقلاب(8)
 
نقد نظرات لیبرال- رفرمیستی احمد هاشمی( بخش سوم)
 
انقلاب دموکراتیک«گذارطلبان» انقلاب بدلی و دروغین است!
 
پاره ی چهارم «فرایند گذار و سه مدل “استحاله”، “پیمان دموکراتیک” و “انقلاب دموکراتیک » نام دارد.
در این بخش هاشمی به فرایند گذار«خشونت پرهیز» یا در واقع مسالمت آمیزش می پردازد:
«فرآیند گذار به معنی انتقال از یک حکومت اقتدارگرا به حکومت دموکراتیک است. این فرایند شامل سه فاز، فروپاشی رژیم غیردموکراتیک (آزاد سازی سیاسی)، گذار دموکراتیک و تثبیت دموکراتیک است.»( گذار دموکراتیک در ایران، اهداف، برنامه، راهکار و دور باطل رفرم یا انقلاب چپ تاریخی)
درباره ی فروپاشی رژیم غیر دموکراتیک( آزادسازی سیاسی)
نخست این که در اینجا منظور از«حکومت دموکراتیک» حکومت کارگران و کشاورزان و لایه های خرده بورژوازی نبوده بلکه حکومت اپوزیسیون و ائتلاف اپوزیسیون است که ماهیت طبقاتی گروه های تشکیل دهنده ی آن مجهول است و اگر بر مبنای آنچه هاشمی پایین تر می گوید همه از«دموکراسی خواهان» باشند در بهترین حالت بیان منافع سرمایه داران ملی لیبرال و دنباله روهاشان است. در کنار آن منظور از«تثبیت دموکراتیک» هم در بهترین حالت دموکراسی بورژوایی است که هم اکنون تقریبا در هیچ کشوری در دنیا آن گونه که در پایان قرن نوزدهم تا پیش از جنگ جهانی دوم در اروپای غربی و آمریکا وجود داشت وجود ندارد.
اما مساله ی مهم تر: در اینجا از فروپاشی رژیم غیر دموکراتیک (آزادسازی سیاسی)(1) همچون فاز نخست صحبت شده اما روشن نیست که چگونه قرار است رژیم غیر دموکراتیک فروپاشد!؟ آن هم رژیمی تا دندان مسلح که هر گونه مبارزه ای را تا آنجا که بتواند به شکلی شدید و خونین شکل سرکوب می کند.
شکی نیست که با رشد جنبش توده ای که البته این رشد مشخصات معین کمی و کیفی دارد،(2) تضادهای درونی جناح ها و باندهای حکومتی تشدید می شود و موجب تجزیه ی هر چه بیشتر آن می گردد، اما این به معنای از هم پاشیدن خود به خودی آن نیست( مگر این که بخشی از نظامیان کودتا کنند و در خدمت جنبش قرار گیرند). این به معنای آن است که با ریزش های درون حکومت، ارتجاع هر چه بیشتر به جناحی و اقلیتی کوچک تر محدود می شود. اقلیتی که تا دم واپسین مقاومت می کند و از منافع و امتیازات طبقه ی خود دفاع می کند.
سه مدل گذارطلبان برای گذار
هاشمی در ادامه سه مدل برای گذار از یک «حکومت اقتدارگرا« به «دولت دموکراتیک» برمی شمارد:
«در رهیافت نظری گذار با اتکا به تجربه های چند دهه اخیر می توان گفت، که تغییر فرم قدرت سیاسی از یک حکومت اقتدارگرا به دولتی دموکراتیک از طریق  سه مدل (سناریو) “استحاله”، “پیمان دموکراتیک” و “انقلاب دموکراتیک” ممکن است.» سپس به بیان ویژگی های هر کدام از این سه مدل می پردازد.
مدل نخست:«استحاله»
« در رابطه با گذار دموکراتیک در ایران، مدل “استحاله” تنها در صورت برتری قدرت اصلاح طلبان در حکومت و حذف ولی فقیه ممکن بود، با حذف اصلاح طلبان از قدرت، این مدل در ایران منتفی است.»
«مدل استحاله» در حال حاضر منتفی است، و این را همین تغییر تاکتیک خامنه ای و انتخاب پزشکیان برده و مطیع اوامر ولی فقیه و دولت تازه ی خامنه ای که پزشکیان نام اش را دولت«وفاق ملی» گذارده نشان می دهد. اما منتفی بودن چنین گذاری صرفا به دلایلی نیست که هاشمی بر می شمارد؛ یعنی حذف اصلاح طلبان از قدرت به وسیله ی خامنه ای و باند و جناح اصول گرایان، بلکه اساسا به دلیل تدوام سه دهه مبارزه ی طبقاتی میان طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش و میانی با حکومت و آزمایش هایی است که بخش هایی از اصلاح طلبان در آن علاقه ی خود به حفظ حکومت ولایت فقیه برای تداوم منافع طبقاتی خودشان و بزدلی و ترس شان از جنبش توده ای و ناتوانی از پیگیری مبارزه را از خود نشان دادند.
البته ممکن است که در صورتی که جنبش پیش رود و مبارزه ی طبقاتی شدیدتر شود، با تاکتیک هایی تکامل یافته تر و پیچیده تر از انتخاب پزشکیان برای رئیس جمهوری که با کمی اگر و اما قرار شده نقشی مانند شریف امامی نخست وزیر شاه را در اوضاع و احوالی که سرنخ ها بیشتر از دست اش بیرون رفته بازی کند روبرو شویم،( در صورت هر چه بیشترتوده ای شدن و تکامل جنبش دموکراتیک، خامنه ای اگر مجبور شود با حفظ نیروهای مسلح در دست خود حتی می تواند به اصلاح طلبان حکومتی میدان بیشتری دهد و کسی مانند شاپور بختیار- البته شاپور بختیار جمهوری اسلامی- را نیز روی کار آورد). اما روی کار آمدن جریان های ضدانقلابی مانند بهزاد نبوی و یا عباس عبدی و دارودسته های این چنینی نمی تواند مانع تداوم حکومت خامنه ای و جناح وی و مثلا«استحاله ی» حکومت اش شود.
مدل دوم:«پیمان دموکراتیک» - بافت طبقاتی و رهبری اپوزیسیون و ائتلاف رهبری کننده
«مدل “پیمان دموکراتیک”، مدلی محتمل و ممکن در ایران است، وقوع و امکان آن، وابسته به وجود اپوزیسیونی منسجم با ائتلافی رهبری کننده، تکوین نوعی از بن بست منازعات سیاسی میان رژیم و اپوزیسیون و همچنین وجود میانجیانی مصالحه جو در پیرامون رژیم است.»
مدل دوم یعنی «پیمان دموکراتیک» راه گذاری است که از نظر هاشمی در ایران «محتمل و ممکن» است. در این جا از «اپوزیسیونی منسجم با ائتلافی رهبری کننده» صحبت شده است. مساله ی نخست و مهم این است که در اینجا نه به بافت طبقاتی و سیاسی ائتلاف رهبری کننده اشاره شده است و نه به اینکه رهبری آن در دست کدام طبقه است و یا اینکه اساسا چگونه و بر چه مبنایی رهبری شکل می گیرد.(3)
مساله ی دوم«تکوین نوعی از بن بست منازعات سیاسی میان رژیم و اپوزیسیون است». از نظر هاشمی در«منازعات سیاسی» بین اپوزیسیون که روشن نیست چه جریان ها و طبقاتی هستند با حکومت نوعی «بن بست» به وجود می آید، اما روشن نیست که این بن بست چیست و چرا پدید می آید!
مساله ی سوم این است که جریان هایی که قرار است منازعات سیاسی را از «بن بست» بیرون آورند و رژیم را وادار کنند که سیاست خود را تغییر دهد«میانجیانی مصالحه جو در پیرامون رژیم» هستند. یعنی یا جریان هایی مانند اصلاح طلبان حکومتی و گروه هایی از این دسته و یا دولت های خارجی که با رژیم رابطه و در آن نفوذ دارند. مثلا مانند مورد شاه که آمریکا از وی خواست حکومت را به بختیار بسپارد و از ایران خارج شود.
با توجه به این نکات «پیمان دموکراتیک» در ماهیت امر و در بهترین حالت نمی تواند جز«سازش لیبرالی» یعنی سازش لیبرال ها با حکومت و نتیجه ای جز رسیدن لایه های بورژوازی ملی به قدرت داشته باشد. توجه کنیم که دراین فراشد حتی ممکن است مشروطه طلبان و سلطنت طلبان وابسته به امپریالیست ها نیز در صدر ائتلاف قرار گرفته و با یاری«پیمان دموکراتیک»امپریالیست ها با سران حکومت به قدرت برسند.
تنها مانع«پیمان دموکراتیک» این است که خامنه ای و پاسداران و طبقات حاکم کنونی نوکر و تابع مطلق یک کشور معین امپریالیستی نیستند که مجبور شوند مانند شاه به حرف اش گوش دهند و از کشور بیرون روند؛ در عین حال می دانند که اگر رفتند برگشتی برای آنها وجود ندارد. از این رو آنها ناچارند تا آنجا که می توانند مقابل هر جنبش و انقلابی مقاومت کنند و تلاش کنند آن را درهم کوبند. البته سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور حاکم می توانند پوشش ایدئولوژیک - مذهبی خود را عوض کنند و مثلا در صورت دخالت امپریالیست ها و به قدرت رسیدن سلطنت طلبان یا مشروطه خواهان، پوشش ایدئولوژیک سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور سلطنت طلب یا انواع دیگر را اختیار گنند ولی با توجه به تضادهای شدید بین سرمایه داران پیشین و کنونی حل اختلافات به ساده گی ممکن نیست به ویژه آنکه تازه رسیده ها باید به مردم نشان دهند که با گذشته و جمهوری اسلامی تصفیه حساب کرده اند.   
مدل سوم:«انقلاب دموکراتیک»
حال ببینیم انقلاب دموکراتیک جناب هاشمی از چه صیغه ای است!
«درشرایط وجود یک اپوزیسیونی منسجم با ائتلافی رهبری کننده، و برآمد رهبری سراسری در جنبش های مدنی، صنفی و اتحادیه ای و همچنین در جنبش های متعلق به طبقات متوسط، همراه با رادیکالیزه شدن بسترهای اجتماعی، که منجربه برتری اپوزیسیون گردد، وقوع یک انقلاب دموکراتیک درایران با سقوط رژیم و پیروزی دموکراسی خواهان، ممکن است.»( تاکیدها از هاشمی است)
تفاوت این مدل که «انقلاب دموکراتیک» نامیده می شود با«پیمان دموکراتیک» در این هاست:
الف- برآمد رهبری سراسری جنبش های مدنی، صنفی و اتحادیه ای؛
ب – برآمد جنبش های متعلق به طبقات متوسط؛
پ – رادیکالیزه شدن بسترهای اجتماعی که منجر به برتری اپوزیسیون گردد؛
به این ترتیب ما یک سو «اپوزیسیونی منسجم با ائتلافی رهبری کننده» را داریم و در سوی دیگر برآمد رهبری سراسری جنبش های مدنی، صنفی و اتحادیه ای یعنی جنبش های عمدتا غیرسیاسی طبقه ی کارگر و دیگر طبقات و لایه های زحمتکش و نیز جنبش های متعلق به گروه ها و بخش های جامعه( مثلا جنبش جوانان و زنان و ملیت های زیرستم) به همراه طبقات متوسط. این جنبش ها در شرایطی که بسترهای اجتماعی آن ها رادیکالیزه می شود، موجب برتری ائتلاف رهبری کننده ی اپوزیسیون منسجم می گردند. نتیجه این امر سقوط رژیم و پیروزی «دموکراسی خواهان» هست.
توجه می فرمایید! کافی است که بسترهای اجتماعی رادیکال شوند، کافی است که رهبری سراسری جنبش های مدنی و ... جنبش طبقه ی متوسط «برآمد» کند و آن گاه اپوزیسیون دموکراسی خواهان موقعیت برتری می یابد و رژیم سقوط کرده و«دموکراسی خواهان» که همان اپوزیسیون ائتلافی اند پیروز می گردند؛ و نام این «انقلاب دموکراتیک» گذاشته می شود.
البته این فرایند انقلاب دموکراتیک در فضای خیالی هاشمی رخ می دهد اما در واقع نه رادیکال شدن بسترهای اجتماعی و نه برآمد رهبری سراسری جنبش های مدنی، صنفی و اتحادیه ای به خودی خود نمی تواند شرایط پیروزی جنبش ها و خیزش ها را فراهم کند به این دلیل ساده که حکومت کنونی برگ چغندر نیست که بنشیند و نگاه کند. چنین حکومتی در هر قدم مبارزات توده ها را با سرکوب های خونین روبرو می کند. اگر نگاهی به جنبش های دو دهه ی اخیر بکنیم به روشنی می بینیم که نه تنها سرکوب ها خونین بوده است بلکه در هر دور سرکوب با شکل و شیوه های تازه ای نیز تکامل یافته است( شلیک به چشم های مبارزان، تجاوز به دختران و زنان و پسران خواه بیرون و خواه در شکنجه گاه ها، حمله شیمیایی به مدارس نوجوانان، خوراندن دارو و انواع شکنجه های وحشیانه که منجر به خودکشی پس از آزادی شده است، اعدام های جوانان، احکام طولانی زندان برای مبارزان زن و مرد و کارگر و فرهنگی و دانشجو و روزنامه نگار و...). شکی نیست که این ها باز هم بیشتر و گسترده تر خواهد شد.
و اما این شکل های سرکوب مضمون و  اشکال مقابله با خود را میان توده ها فراهم کرده و مبارزه ی طبقاتی را بسیار شدیدتر از آنچه در حال حاضر جریان دارد خواهد کرد.
در چنین وضعی صحبت از این که اگر یک اپوزیسیون و یک رهبری جنبش های صنفی و مدنی( آن هم از نوع خشونت پرهیز آن) وجود داشته باشد و غیره، برتری اپوزیسیون تامین شده و حکومت به ناچار تسلیم خواهد شد بی معنا و قرص خواب آور دادن به توده ها و گرفتن هشیاری آنها و ممانعت از تکوین ابزار و شکل های مبارزه  آنها با چنین درجاتی از سرکوب و مبارزه مرتجعین با جنبش و انقلاب شان است.      
تازه، در تمامی این بخش ها سخنی از امپریالیست ها در میان نیست که در مجموع یک موقعیت مسلط در قبال کشورهای زیرسلطه را دارند و کارشان چهار چشم و گوش پاییدن کوچک ترین تحولات آنها و دست زدن به انواع توطئه ها و دسیسه ها تا مرز تجاوز نظامی به کشورهایی است که در حال جنبش وانقلاب هستند. نگاهی به توطئه های امپریالیست های غربی و شرقی در قبال انقلاب های کشورهای عربی و چگونگی منحرف کردن آنها از اهداف خود و همچنین تجاوز به این کشور ها این را به خوبی نشان می دهد.
باری، همه چیز خوب و تنظیم شده و آرمانی است. کافی است اپوزیسیونی از داردسته های توده ای و اکثریتی و خروشچفیستی و همچنین اصلاح طلبان گذارطلب و یا پناه برده به امپریالیست ها و عده ای هم لیبرال و مشروطه طلب و سلطنت طلب میانه و لابد«چپ» داشته باشیم و رهبران در بهترین حالت سندیکالیست برآمد کنند تا «انقلاب دموکراتیک» خشونت پرهیزکذایی به رهبری حضرات«گذارطلبان خشونت پرهیز» به عرصه ی ظهور رسد و جماعت «دموکراسی خواهان» پیروز میدان گردند.
هاشمی ادامه می دهد:
«انقلاب دموکراتیک (انقلاب رنگی) همان گذار تحمیل شده (برکناری) است. تردیدی در این نیست که بروز یک انقلاب دموکراتیک، راه حل ایده الی گذار دموکراتیک در ایران است، زیرا دراین سناریو تعادل دو نیروی حکمرانی (دولت موقت) و دموکراتیزاسیون درسطح ایده ال خواهد بود، لذا امکان نهادینه شدن دموکراسی در ایران، در این سناریو بسیار بالا است.»
 در این انقلاب دموکراتیک همه چیز مانند همان «پیمان دموکراتیک» است جز این که باید رهبران جنبش های صنفی و اتحادیه ای( که غیر از اپوزیسیون که سیاسی است هستند) بالا بیایند و بسترهای اجتماعی رایکال شوند تا از«پیمان دموکراتیک» به «انقلاب دموکراتیک» برسیم!
این حتی در حد جنبش همبستگی لهستان نیز نیست چه برسد به انقلاب. در واقع این مدل چشم به این دوخته که تعادل به نفع اپوزیسیون کذایی و جنبش های مدنی و اتحادیه ای و صنفی بچرخد و این امر به «برکناری»( در واقع کناره گرفتن از قدرت) ولی فقیه خامنه ای منجر گردد( اسم این «فروپاشی رژیم غیر دموکراتیک و آزادسازی سیاسی» گذاشته شده است)(4). سپس دیگر جناح های طبقات حاکم به جمع  اپوزیسیون و دموکراسی خواهان پیوسته و به همراه آنها دوره ی دوم یعنی «گذار دموکراتیک» را صورت دهند و در پی آن نیز «تثبیت دموکراتیک» بیاید!
هاشمی در پاره ی پنجم که«وضعیت گذار در لحظه کنونی، اهداف، برنامه و شعار راهبردی» نام دارد تمایل خود را برای اینکه کدام مدل بهتر است پنهان نمی کند:
«گذار دموکراتیک در ایران درمرحله پیشاگذار قرار دارد. جنبش ژینا در نیمه راه متوقف شده است. با وجود اینکه جنبش ژینا با مقاومت مدنی در عمق جامعه جا باز کرده و در تلاش برای تسخیر فضاهای عمومی در ایران است، با این حال روند گذار در ایران بلوکه شده و نوعی برزخ سیاسی بین رژیم اصلاح ناپذیر جمهوری اسلامی و اپوزیسیون در داخل و خارج برقرار است.»( تاکیدها از متن است)
به این ترتیب می رسیم به مدل دوم یعنی «پیمان دموکراتیک» که از نظر هاشمی در ایران «مدلی محتمل و ممکن است»، به شرط این که دارودسته های توده ای- اکثریتی و برخی دیگر از گروه های همسو و چند جریان به اصطلاح سوسیالیست و تشکل هایی مانند شورای مدیریت گذار و مشروطه طلبان بتوانند «اپوزیسیونی منسجم با ائتلافی رهبری کننده» به وجود آورند!
جدا از این نکته ی مهم تحلیل آبکی هاشمی از جنبش ژینا است. از نظر او این جنبش در نیمه ی راه متوقف شده است و «روند گذار در ایران بلوکه شده» است. اما اگر قرار به «بلوکه» شدن باشد تمامی جنبش های 30 سال اخیر هر یک به جای خود «بلوکه» شدند. مبارزات 88 بلوکه شد. مبارزات دی ماه 96 و آبان 98 بلوکه شد. جنبش های کارگران و کشاورزان بلوکه شد. جنبش های خلق های کرد و بلوچ و عرب بلوکه شد. و با این همه بلوکه شدن باز هم تمامی این جنبش ها ادامه یافت و به جنبش «زن، زندگی، آزادی» رسید. این جنبش ها به یک معنی شکست خوردند و به یک معنا پیروز شدند. شکست خوردند زیرا نتوانستند در مقطع مورد بحث به خواست های خود دست یابند. پیروز شدند زیرا توانستند تمامی نیروی خود را به جنبش های پس از خود منتقل سازند و ادامه ی خود را موجب گردند. این ها مجموعا مراحلی از کلیت انقلاب دموکراتیک و ضدامپریالیستی خلق ایران هستند که علیرغم کش و قوس های فراوان از انقلاب مشروطیت تا کنون ادامه یافته است. با این تفاصیل جنبش« زن، زندگی، آزادی» نیز پاره ای از این انقلاب بزرگ و طولانی است که تداوم یافته است. بلوکه شدن اینجا معنا ندارد. زیرا تا زمانی که تضادهای اقتصادی سیاسی و فرهنگی ای که موجب این انقلاب است ادامه یابد انقلاب دموکراتیک ادامه خواهد یافت.
بقیه پاره ی چهارم به بررسی اهداف و برنامه و شعارهای راهبری و مشتی از این نکات می پردازد که از دیدگاه این مقاله اهمیت نظری و عملی ندارند چرا که مشتی افکار در هوا هستند.
هرمز دامان
نیمه ی دوم مرداد 1403
یادداشت ها
1-    پایین تر نوشته شده که« در شرایط کنون هدف مقدم اپوزیسیون در داخل و خارج، باید آزاد سازی سیاسی یعنی غلبه براستبداد، و در یک کلام برکناری ولی فقیه باشد.» «برکناری ولی فقیه» نه سرنگونی وی و تمامی طبقه ی حاکم و جایگزینی طبقات انقلابی و مترقی به جای آنها!
2-    مثلا موردی از آن این است که از یک سو گردهم آیی ها و راهپیمایی خیابانی توده ای تر شده و از سوی دیگر سرکوب و درگیری های خیابانی شدیدتر می شود. نگاهی به زدو خوردهای هنگام جنبش های اخیر به ویژه جنبش مهسا که هنوز آن رشد لازم را نکرده بود این مشخصه را نشان می دهد.
3-    در واقع منظور از اپوزیسیون کذایی و ایده آل، جریان ها و  دارودسته های توده ای و اکثریتی و جریان های لیبرال رفرمیست در کنار باندهای شبه لیبرال سطلنت طلب و مشروطه خواه و احتمالا بخش های از سرمایه داران ملی است.
4-    هاشمی پایین تر می نویسد«شعار راهبردی در این مرحله، آزاد سازی سیاسی در ایران با برکناری ولی فقیه و از طریق  انتخابات آزاد و عادلانه با نظارت سازمان ملل متحد است.»( تاکیدها از خود متن است)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر