۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۵, جمعه

درباره فاجعه ی معدن آزاد شهر بهای سنگین بی تشکیلاتی کارگران در یک نظام عقب مانده ی استبدادی

درباره فاجعه ی معدن آزاد شهر
 بهای سنگین بی تشکیلاتی کارگران در یک نظام عقب مانده ی استبدادی

هنوز چیزی از اول ماه مه نگذشته بود و اعتراضات کارگران در تداوم 11 اردیبهشت جسته و گریخته ادامه داشت، که در روز13 ردیبهشت حادثه، و دقیقتر فاجعه ای تازه جامعه کارگری، زحمتکشان و مردم ایران را لرزاند: انفجار در معدن ذغال سنگ یورت آزاد شهر و مدفون شدن حدود 35 تن از کارگران در عمق 1800 متری زمین.
بنا به گفته ی کارگران، فقدان دستگاه تشخیص گاز، موجب جمع شدن گاز در معدن و بروز انفجار و این فاجعه ی بزرگ شده است. کارگران معدن از مدتها پیش، در مورد کهنه  و به روز نبودن دستگاههای ایمنی و فراهم نکردن امکانات ایمنی لازم بوسیله کارفرمایان، که بخشی مهمی از آنها صندوق مهر ایرانیان وابسته به بسیج میباشد، بدستگاههای مربوطه هشدار داده بودند و خواهان برقراری دستگاههای مورد نیاز و یا تعویض آنها گشته بودند ولی گوش شنوایی در این خصوص وجود نداشته است.
در مورد این وضع، یعنی  امن نبودن محیط کار و فراهم نکردن امکانات ایمنی لازم، باید گفت این امر تازه ای در بین کارفرمایان و سرمایه داران حکومت اسلامی و دارودسته های آخوند و مکلای حریص و مستبد، مال پرست و قدرت پرست آن نیست. و البته نه تنها حکومت اسلامی، بلکه عموما حکومتهایی که نماینده ی سرمایه داران و استثمارگران هستند. خواه امپریالیستها، و خواه نوکر و نوچه هاشان یعنی بورژوا- بوروکرات ها و بورژوا - کمپرادورها در کشورهای عقب مانده تحت سلطه. گرچه وضع در این دسته از کشورهای اخیر، بدلیل آغشتگی نظام شبه سرمایه داری آنها به هزار و یک نوع عقب ماندگی و نبود آزادیهای سیاسی و تشکلات  صنفی و سیاسی کارگری و اهمیت نداشتن جان کارگر و زحمتکش، هزاران مرتبه رقت بارتر و فاجعه بارتر است و بدترین اتفاقات و حوادث، عموما در این دسته از کشورها برای طبقه کارگر روی میدهد.
 این نوع تشکلات و این نوع آزادی مورد اشاره، برای کارگران به گونه ای فزون ازحد سودمند بوده و با استفاده از آنها همواره میتوانند در مورد شرایط کار، که یکی از مهمترین آنها ایمنی شرایط کارمیباشد (لباس ایمنی، ابزارهای مورد نیاز کارگران برای کار که بوسیله آنها میتوانند کار را با ایمنی کامل و خاطری آسوده به پیش برند، دستگاههایی که ایمنی شرایط محیط کار را تامین میکنند و...) مداخله و مبارزه کنند. آنان بوسیله اتحاد و تشکل خود میتوانند سرمایه داران خشک مغز، تنگ نظر، حریص، بخیل، فرصت طلب و سود جو را که مثل کنه به پول و سرمایه شان میچسبند، سرمایه داران و حکومتگرانی که تا خبر اعتراض یا اعتصابی را میشنوند، پاسداران و بسیجشان را با توپ و تفنگ  به میدان نبرد با کارگران معترض گسیل میکنند، اما برای انجام کارهایی از این گونه، صدبار چرتکه میاندازند را مجبور و موظف کنند که حداکثر توجه و رسیدگی را به شرایط ایمنی کار داشته و از شرایط  سلامتی فیزیکی و روانی و جان کارگرانی که در استخدام آنها هستند، مواظبت  دقیق کنند. کارگران نیروی کار خود را میفروشند و نه جان خود را. نیروی کاری که آنها باید طی حدود سی سال بکار برند و از آن برای بقای خود و خانواده خود استفاده کنند. برای اکثریت باتفاق سرمایه داران خشک دست و عقب مانده ی جوامع تحت سلطه که بسیاری شان هنوز در رویای دوران فئودالی و برده داری سیر میکنند، صاحب این نیروی کار، اصلا و ابدا اهمیتی ندارد. آنان صرفا به سود خود فکر میکنند و چنانچه کارگران آسیب جسمی ببینند ویا جانشان را از دست بدهند، برای آنها پشیزی اهمیت ندارد. از دیدگاه آنان اگر کارگری از گردونه کار خارج شود، چه باک، که هزاران مانند او پشت در کارخانه صف کشیده اند، و آنان میتوانند یکی دیگر را به کار گمارند. به همین دلیل است که مراقبت  همه جانبه و جدی از این نیروی کار را، باید کارگران با زور و فشاری همه جانبه و بوسیله تشکلات  خود به سرمایه داران تحمیل کنند.
 حوادثی که در معادن ایران و نیز کلا محیط های کار یکی پس از دیگری اتفاق میافتد بخوبی نشان میدهد که فقدان تشکلات کارگری همواره چه آسیب های سختی به کارگران و خانواده های آنان وارد کرده است. کارگران در پی حوادثی از این دست، باید بخوبی پی ببرند که بدون تشکلات صنفی و بدون اتحاد با یکدیگر، به هیچوجه نمیتوانند جلوی حوادث این چنینی را در محیط های کار بگیرند.
 بدون تشکیلات و بدون اتحاد، کارگران هیچ نیستند و هیچ کاری نمیتوانند بکنند. این حقیقتی است کتمان ناپذیر، که با بهایی سنگین  وبا خون هزاران و میلیونها کارگر بدست آمده است. دشمن طبقاتی آنها متحد و مسلح به تمامی ابزار های کنترل آنها، و بهترین و عالی ترین تشکلات  اقتصادی، سیاسی، فرهنگی قضایی و نظامی برای مجبور کردن نیروی کار به کار در بدترین شرایط، از روز کار(برای نمونه کارگران معدن یورت تا شانزده ساعت در روز کار میکردند؛ یعنی کار در شرایط شبیه دوران برده داری و فئودالی)، مزد کار(مزد کارگران این معدن چیزی حدود 800 تا 900 هزار تومان در ماه بوده است یعنی رقمی فاجعه بار برای  کار در معدن که یکی از سخت کارهاست و تامین یک زندگی حداقل بخور و نمیر)، و شرایط کار(شرایط کار در این معدن حداقل ایمنی را نداشته و خواه کارگران و خواه گویا وزارت بهداری از ماهها پیش از این فاجعه به صاحبان آن تذکر داده اند) میباشند، و آنها حداقل حقوق برای ایجاد تشکیلات و اتحاد میان خود برای دفاع از ابتدایی ترین حقوق خود را ندارند.
این مهمترین درس این فاجعه اسفبار برای طبقه کارگر ایران است.
ما خود را با خانواده های این جانباختگان کارگر همدرد دانسته، یاد و خاطره آن عزیزان را همواره گرامی خواهیم داشت.

پانزدهم اردیبهشت96
جمعی از مائوئیستهای ایران    


  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر