۱۴۰۴ آذر ۲۰, پنجشنبه

فتل خسرو علیکردی وکیل مبارز و آزادیخواه به وسیله ی حکومت ولایت فقیه!


 
 قتل یک وکیل شجاع به وسیله ی حکومت خامنه ای جنابتکار و شرکای پاسدار
خسرو علیکردی 46 ساله متولد سبزوار خراسان، وکیل پایه یک دادگستری و از مدافعان حقوق بشر در ایران در 15 آذر ماه 1404 به وسیله ی دستگاه های اطلاعاتی حکومت ولایت فقیه به قتل رسید.
علیکردی از زمره ی کلای مبارزی بود که برای شغل شان وکالت ارزش و جایگاه قائل اند و شرافتمندانه به موازین اخلاقی آن پایبند هستند.
وی وکالت بسی زندانیان سیاسی از جمله فاطمه سپهری( از امضا کننده گان خواست استعفای خامنه ای)، افرادی که در خیزش «زن، زندگی، آزادی» به وسیله ی حکومت بازداشت و زندانی شده بودند از جمله خانواده ی ابوالفضل آدینه زاده جان باخته ی این مبارزات و همچنین دیگر خانواده های بازداشت شده گان را به عهده گرفت و در این راه تا پای جان مایه گذاشت.
در مسیر سخت و سهمگین دفاع از بازداشت شده گان و زندانیان جنبش از جانب حکومت زیر فشارهای فراوان قرار گرفت. بازداشت اش کردند. به زندان اش افکندند. تبعید شد. اجازه ندادند تحصیلات عالی اش را در دانشگاه دنبال کند، حق وکالت اش را گرفتند و ممنوع الخروجش کردند و بالاخره چون حریف دادخواهی، ایستاده گی و شجاعت اش نشدند در دفتر کارش وی را به قتل رساندند.
تفاله های متعفن ولایت فقیهی، پس از قتل وی از خانواده اش خواستند سکوت کنند تا کالبد وی را تحویل دهند.
 در نهایت خانواده اش با همراهی گروه زیادی از توده ها که وی را دوست داشتند و به دلیل شخصیت و پیشینه اش در دفاع از حقوق ستمدیده گان، برایش احترام فراوان قائل بودند وی در شهر سبزوار به خاک سپردند.
ر مراسم سوگ اش و نیز هفته اش( امروز هجدهم آذرماه) مردم شعارهایی چون« این گل پرپر شده هدیه به میهن شده» و« ای خسرو پهلوان، راهت ادامه دارد» و «زن، زندگی، آزادی» سر دادند.  
پس از قتل وی برادر شجاع اش جواد علیکردی که او نیز وکیل دادگستری است دلیل مرگ به علت «سکته ی قلبی» را که سران حکومت در مشهد عنوان کرده اند نپذیرفته و خواهان تحقیق و از جمله دوربین های محل کارش شده که تماما به وسیله اطلاعاتی ها ضبط شده است. وی تهدید کرده است که در صورت پس ندادن بی کم و کاست 16 دوربین، به سازمان های بین المللی مراجعه خواهد کرد و خونخواهی برادرش را از آنجا دنبال خواهد کرد.
 خلق خراسان و ایران یار و مددکار جواد و خانواده و بستگان اش خواهند بود.  
در مورد وکلای مستقل، دموکرات، آزادیخواه و میهندوست
وکلا بسته به اندیشه ها و درآمد و سبک زندگی شان به لایه های مرفه تعلق دارند. از لایه های مرفه طبقات میانی و متوسط گرفته تا سرمایه داران بزرگ وابسته و مزدور.
بدنه ی اصلی وکلا را افراد آزادیخواه و میهندوست متعلق به لایه های میانی و متوسط تشکیل می دهند که خواهان آزادی و استقلال کشور و برقراری حکومتی دموکراتیک  و ملی در ایران هستند.
در میان وکلا دسته هایی نیز هستند که به سرمایه داران بزرگ دلال تعلق دارند. این ها به دو بخش تقسیم می شوند. بخشی از آنها جزو خدمتگزاران حکومت ولایت فقیه هستند، و بخش دیگر به مرتجعین سلطنت طلب تعلق دارند و هوادار بازگشت نظام کثیف پادشاهی و سلطنتی پیشین به ایران هستند. این دو دسته در میان وکلا اندک شمارند.
 در بافت وکلای آزادیخواه و استقلال طلب نیز اقلیتی هستند که مدافع ستمدیده گان و زحمتکشان و  کارگران و استثمارشده گان هستند. این لایه در میان همپایه های اجتماعی وکلا یعنی پزشکان و مهندیسین و کلا متخصصین نیز وجود دارند. کل دسته های اخیر مخالف حکومت ولایت فقیه و ارتجاع پیشین سلطنتی هستند و خواهان ایرانی مستقل و آزاد و دموکراتیک می باشند.
جایگاه خسرو علیکردی و وکلایی چون وی
خسرو علیکردی به این دسته ی اخیر تعلق داشت. آنچه در پی اش کوشید نشان داد که مدافع ستمدیده گان و آزادیخواهانی است که حقوق شان به وسیله ی حکومت پایمال شده است. او با دفاع اش از آزادی و آزدایخواهی و دموکراتیسم، یاد سربداران خراسانی را در میان مردمان سبزوار و خراسان و خلق ایران زنده کرد.
آخرین اخبار حاکی است که حدود 80 وکیل دادگستری آماده گی خود را برای پیگیری علت مرگ علیکردی اعلام کرده اند. این بسیار عالی است و امری است نشانگر اینکه که وکلای متعهد به وظیفه خود در قبال حقوق و آزادی و میهن پایبند هستند و در این راه خطرات مقابله با حکومت ولایت فقیه و سازمان های اطلاعاتی اش را می پذیرند.
هر چه مبارزه ی طبقاتی در ایران پیشتر رود و نبرد توده ها و حکومت دزدان و جانیان شدت گیرد، آزادیخواهان و میهن دوستان بیشتری به جنبش انقلابی می پیوندند و قهرمانان بیشتری در جنبش بروز خواهند کرد. و نیز شرکت توده ها در مراسم هایی از زمره ی سوگ و یادبود جانباخته گان و ایستادن در کنار خانواده ها و بستگان شان، از یک سو موجب آن خواهد شد که قتل و کشتار برای حکومت بهای سنگین تری در پی داشته باشد و از سوی دیگر اتحاد خلق برای سرنگونی حکومت ستمگران را بیشتر خواهد کرد.
ما خود را در اندوه از دست دادن این مبارز فداکار حقوق ستمدیده گان و آزادی با خانواده ای علیکردی، مردم دلاور سبزوار و خراسان و تمامی توده های سراسر کشور شریک می دانیم و مطمئن ایم که خون هیچ یک از سربازان آزادی و استقلال کشور به هدر نخواهد رفت و توده های مردم انتقام این خون ها را از حکومت ولایت فقیه خامنه ای و شرکای پاسدار و سازمان های کثیف اطلاعاتی شان خواهند گرفت.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران 18 آذرماه 1404

۱۴۰۴ آذر ۱۹, چهارشنبه

گردهمایی کارگران نفت مقابل مجلس- شورای کارگران غیررسمی نفت


 شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت(ارکان ثالث)

تجمع اعتراضی کارگران ارکان ثالث و پیمانکاری نفت و کارگران شرکتی برق منطقه ای و بهزیستی و... باتفاق خانواده ها از سراسر کشور مقابل مجلس







خیابان بهارستان در مقابل مجلس توسط کارگران معترض مسدود گردید.

چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴

طبق گزارش های دریافتی و میدانی از خیابان بهارستان تهران بیش از ۵ هزار کارگر ارکان ثالث و پیمانکاری نفت، برق منطقه ای وزارت نیرو و بهزیستی و دیگر بخش‌ها بهمراه خانواده ها با مسدود نمودن خیابان بهارستان در مقابل مجلس تجمع با شکوهی را ترتیب دادند.
حضور پلیس راهنمایی و رانندگی و نیروهای انتظامی و امنیتی اطراف تجمع اعتراضی کارگران به دلیل ازدحام جمعیت نتوانست نظم عبور را به خیابان بازگرداند.
کارگران معترض با شعارهای خود در مقابل مجلس خواستار حذف پیمانکاران و تبدیل به استخدام مستقیم در مراکز مختلف دولتی بودند.
اخبار و تصاویر تکمیلی تجمع اعتراضی امروز کارگران در کانال تلگرامی شورا منعکس خواهد گردید.

#حذف_پیمانکاران
#توپ_تانک_فشفشه_پیمانکار_باید_حذف_بشه
#وعده_وعید_کافیه_سفره_ما_خالیه
#کارگر_داد_بزن_حقتو_فریاد_بزن
#زن_زندگی_آزادی

۱۴۰۴ آذر ۱۸, سه‌شنبه

در محکومیت حکم اعدام احسان فریدی و دفاع از استقلال دانشگاه و آزادی اندیشه

 

بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - پلی‌تکنیک

جمعه 14 آذر 1404

در محکومیت حکم اعدام احسان فریدی و دفاع از استقلال دانشگاه و آزادی اندیشه

دانشگاه صنعتی امیرکبیر - پلی‌تکنیک - که نامش با آزادی آکادمیک، عدالت‌خواهی دانشجویی و پاسداشت کرامت انسانی پیوند خورده است، امروز بار دیگر در برابر آزمونی تعیین‌کننده قرار گرفته است. آزمونی که تنها سرنوشت یک دانشجو را نشانه نرفته، بلکه مفهوم دانشگاه، حق اندیشیدن و بنیان جامعه مدنی را هدف قرار داده است.
در دانشگاه ما، نشانه‌های آشکاری از امنیتی‌سازی فضاهای علمی و محدودسازی فعالیت‌های دانشجویی را دیده‌ایم؛ روندی که استقلال نهاد دانشگاه و جایگاه دانشجو را تضعیف و فضای آزاد نقد و گفت‌وگو را به تدریج به هراس و خودسانسوری بدل می‌کند. دانشگاه، میدان پرورش تفکر انتقادی است نه سازو کاری انضباطی برای تربیت فرمان‌برداران.
در چنین شرایطی، صدور حکم اعدام برای احسان فریدی ــ دانشجویی که باید در فضای نقد، پژوهش و مباحثه رشد یابد، اقدامی است که فراتر از یک مجازات فردی عمل می‌کند؛ این حکم تلاشی است برای ارسال پیام انضباطی به جامعه دانشگاهی، پیامی که می‌خواهد سکوت را جایگزین اندیشه، و ترس را جایگزین پرسشگری کند. حال آنکه جان انسان و کرامت دانشجو، خط قرمزی است که جامعه دانشگاهی نمی‌تواند و نباید در برابر آن عقب‌نشینی کند.
دانشگاه نه پادگان است و نه ضمیمه هیچ نهاد امنیتی؛ رسالت آن تولید دانش، نقد قدرت، و گشودن افق‌های تازه برای جامعه است. امنیت پایدار نیز نه با تهدید و حذف، بلکه تنها با پذیرش نقش فعال دانشجویان و مشارکت آزاد و مسئولانه آنان شکل می‌گیرد. در یک جامعه سالم، عدالت با شفافیت، قانون‌محوری و آرامش اجتماعی برقرار می‌شود، نه در فضایی آکنده از هراس و اضطراب.
ما دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، حکم اعدام احسان فریدی را قاطعانه و اصولی محکوم می‌کنیم. این مخالفت نه از سر احساسات زودگذر، بلکه مبتنی بر تعهدی اخلاقی، علمی و اجتماعی است: پاسداری از حرمت انسان، صیانت از استقلال دانشگاه و دفاع از آینده‌ای که بدون آزادی و کرامت، ناممکن است.
دانشگاه سنگر عقلانیت و امید است. مادامی که دانشگاه زنده، نقاد و مستقل بماند، جامعه نیز امکان تنفس، گفتگو و رو به فردا رفتن خواهد داشت. ما سکوت را انتخاب نمی‌کنیم، و عادی‌سازی فشار و حذف را نمی‌پذیریم. آینده‌ای که با حذف اندیشه و مجازات نقد بنا شود، آینده‌ای نیست که شایسته این سرزمین و مردم آن باشد.

توضیح وبلاگ

احسان فریدی (زاده ۱۳۷۹) زندانی سیاسی اهل تبریز که قبل از بازداشت دانشجوی مهندسی ساخت و تولید دانشگاه تبریز بود و پس از برگزاری دادگاه به اعدام محکوم شده است. احسان فریدی اولین بار در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان تبریز منتقل شد.

بیانیه احسان فریدی زندانی سیاسی محکوم به اعدام


بیانیه احسان فریدی
زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان مرکزی تبریز
به‌مناسبت روز دانشجو
۱۶ آذر ۱۴۰۴



به نام عدالت و آزادی

به‌مناسبت گرامیداشت شانزدهم آذر، روز دانشجو که آن روز در ادامه کودتای ننگین بیست و هشت مرداد چکمه‌پوشان محمدرضا پهلوی برای خوش‌خدمتی به اربابان خود با کشتار دانشجویان را سرکوب کردند تا آخرین روزنه امید برای آزادی را کور کنند، سلام و درود می‌فرستم به همه دانشجویان و اساتید شجاع سرزمینم؛ کسانی که در زیر سایه سنگین سرکوب و بی‌عدالتی، فریاد را انتخاب کرده و هم‌چنان مشعل آگاهی را روشن نگه‌داشتند. امروز نیز شاهدیم مثلث شوم ارتجاع، استبداد و استعمار، این سه ضلع کهنه اما هم‌چنان فعال تاریخ، می‌کوشند با چهره‌ای نو و شعارهای فریبنده بار دیگر حق مردم را مصادره کنند؛ همان کسانی که زمانی با گلوله بر سینه‌های دانشجویان شلیک کردند، حال می‌خواهند با کمک موشک و بمب و هواپیمای قدرت های خارجی نسخه‌ای تازه از آزادی برایمان بنویسند. اما ما نیک می‌دانیم که آزادی از بیرون تحمیل نمی‌شود؛ بلکه تنها از دل ایمان و اراده همین دانشجویان و مردم سرزمین‌مان زاده خواهد شد.

به یاران دبستانی‌ام، از دانشگاه تا زندانها، در هر رشته و هر مقطعی می‌گویم: معیار سنجش ما نه عنوانهاست و نه مدرک‌ها؛ تنها ایستادگی ماست که نشان خواهد داد از این آزمون چگونه بیرون آمده‌ایم. یاران دبستانی، شما امیدهای زنده این سرزمینید. آینده ایران را شما خواهید ساخت؛ شمایی که به آزادی ایمان دارید، حقیقت را به معامله نمی‌گذارید و در سخت‌ترین لحظات، راه ایستادن را بر فراموشی و سازش ترجیح می‌دهید.

اگر توانسته‌ایم در روزهای تلخ زندان دوام بیاوریم، به‌خاطر شما بوده است؛ به‌خاطر همدلی‌تان، به‌خاطر این‌که نشان دادید هنوز در این خاک، دل‌هایی می‌تپد که زیر بار ظلم خم نمی‌شوند و در برابر تحقیر انسانیت خاموش نمی‌مانند. محکم بمانید، که ایران فردا نه از دلِ فرمانها و حصارها، بلکه از ایمان شما به کرامت انسان زاده خواهد شد. آینده را شما می‌نویسید؛ شما که حتی در بند، آزادتر از آنانید که آزادی مردم را به بند کشیده‌اند.

 کانون حقوق بشر ایران، یک‌شنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۴ 

روز دانشجو؛ یادآور قربانی شدن دانشگاه و دانشجو در برابر مافیا و فساد،

پیام پدر و مادر دانشجوی زندانی سیاسی احسان فریدی

 پدر و مادر احسان فریدی درپیامی به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو ضمن گرامیداشت این روز بر حقانیت راه دانشجویان اشاره کرده‌اند. مادر احسان فریدی در این پیام تاکید کرده که روز ۱۶ آذر، روز دانشجو، یادآور مبارزات تاریخی دانشجویان در برابر استبداد و سرکوب است. از کشتار دانشجویان در پیشواز شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد تا امروز، دانشگاه و دانشجو همواره با فشار و تهدید مواجه بوده‌اند.


استمرار سرکوب و فشار بر دانشگاه و دانشجو

امروز نیز، ۷۲ سال پس از آن وقایع، دانشجویان در ایران با محدودیت‌های سیاسی، سرکوب اعتراضات و فشار نهادهای قدرت روبرو هستند. در شرایطی که مافیا، رانت‌خواری و اختلاس، کشور را به بحران کشانده، دانشجویان به جای عاملان اصلی مشکلات، مورد تهدید و تنبیه قرار می‌گیرند. جوانان و دانشجویان، به عنوان سرمایه اصلی آینده کشور، همواره با امید به آینده‌ای روشن تلاش کرده‌اند، اما با برخوردهای امنیتی، امکان مشارکت آنان در ساختن سرزمینی عادلانه محدود شده است. این وضعیت، یادآور سنت شومی است که از کودتای ۲۸ مرداد آغاز شد و همچنان در پیشگاه قدرت‌های اقتصادی و سیاسی کشور ادامه دارد

متن کامل پیام پدر و مادر زندانی سیاسی احسان فریدی

«روز دانشجو یادآور سه هم پیمان عشق است که شاه در پیشواز وپیشگاه اربابش قربانی کرد پس از آن این سنت شوم همچنان ادامه یافته ومتاسفانه پس از ۷۲ سال همچنان دانشگاه ودانشجو باید قربانی شود اما این بار درپیشگاه چه کسی؟ دربرابر اربابان رانت و مافیای اختلاس و ناترازی. چرا ؟

چون برای فراری دادن دزد باید رد گم کرد و هیاهو کرد و دیگری را متهم کرد و تنبیه کرد تا بتوان از آب گل آلود ماهی گرفت آب هرچه گل آلودتر بهتر. مسلم است که دانشجویان دربوجود آمدن این مشکلات هیچ نقشی نداشته اند بلکه برعکس همیشه اعتراضشان برای اصلاح بوده وتاوان داده اند چون تنهاسرمایه دانشجو امید به آینده روشن است و ساختن آن با دستان پرتوان خویش جوانان، امیدفردایند، امیدهایمان را ازدست ندهیم. جوانان مهم‌ترین سرمایه کشور هستند و امید به آینده روشن تنها از طریق آموزش، پژوهش و مشارکت فعال آنان شکل می‌گیرد. سرنوشت دانشجویان نباید فدای منافع قدرت‌های اقتصادی و سیاسی شود و هرگونه سرکوب دانشجویان، خیانت به آینده کشور است. نه به اعدام.»

یکی از متعهدترین وکلای دادخواه خسرو علیکردی به شکل مشکوکی درگذشت - تداوم کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در هفته نودوهشتم در ۵۵ زندان مختلف

عکس ها به وسیله وبلاگ افزوده شده اند

صدور حکم اعدام برای زندانی سیاسی کریم خجسته و مرگ مشکوک خسرو علیکردی
در این هفته، یکی از متعهدترین وکلای دادخواه، خسرو علیکردی، از همراهان کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»، وکیل بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ و پناه خانواده‌های دادخواه به نحو مشکوکی درگذشت. این ضایعه بزرگ را به جامعه وکلای آزادیخواه، به عموم دادخواهان و به خانواده و دوستان و همکاران او صمیمانه تسلیت می‌گوییم.

امروز، مسئله اعدام در ایران نه یک مجازات، بلکه یک جنایت سازمان‌یافته و نقض سیستماتیک حق حیات است.
در چند روز گذشته به زندانی سیاسی کریم خجسته در زندان لاکان رشت حکم اعدام ابلاغ شد. بر اساس داده‌های منتشر شده ؛ در همین هفته ۹۵ تن شامل ۲ زن اعدام شده‌اند؛ در ۱۷ روز نخست آذرماه، بیش از ۲۰۰ اعدام ثبت شده است ؛ که تنها هدف سرکوب جامعه و سد بستن در برابر قیام‌ها و خیزش‌های مردمی است.

کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» سه‌شنبه هجدهم آذرماه ۱۴۰۴ در هفته نودوهشتم در ۵۵ زندان زیر در اعتصاب غذا می‌باشند:
زندان اوین(بند زنان و مردان)، زندان قزلحصار (واحد ۲و۳و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان فردیس کرج، زندان تهران بزرگ، زندان قرچک، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اهر، زندان اراک، زندان لنگرود قم، زندان خرم‌آباد، زندان بروجرد، زندان یاسوج، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز(بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادل‌آباد شیراز(بند زنان و مردان)، زندان فیروزآباد فارس، زندان دهدشت، زندان زاهدان (بند زنان و مردان) ،زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان یزد، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مرکزی بیرجند، زندان مشهد، زندان سبزوار، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان مهاباد، زندان بوکان، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج، زندان کامیاران و زندان ایلام

هفته نودوهشتم

سه‌شنبه هجدهم آذرماه ۱۴۰۴

کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام

اعتصاب و راهپیمایی اعتراضی کارگران ارکان ثالث و پیمانکاری مجتمع گاز پارس جنوبی - شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت(ارکان ثالث)

 

تجمع اعتراضی کارگران ارکان ثالث و پیمانکاری
مجتمع گاز پارس جنوبی
عسلویه، مقابل ساختمان فرمانداری
امروز سه شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۴

⚙️ شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت(ارکان ثالث)

اعتصاب و راهپیمایی اعتراضی کارگران ارکان ثالث و پیمانکاری مجتمع گاز پارس جنوبی

عسلویه، خیابان منتهی به فرمانداری

امروز سه شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۴

طی فراخوان قبلی همکاران در پارس جنوبی امروز را بدون حضور محیط‌های کار دراعتصاب بودند و علیرغم تهدیدات مختلف راهپیمایی پرشکوهی را در خیابان منتهی به فرمانداری عسلویه ترتیب دادند.

روز گذشته با پیام مستقیم روابط عمومی مجتمع گاز پارس جنوبی بر روی گوشی های موبایل همکاران و تهدیدات مستقیم حراست واحدهای مختلف پالایشگاهی، مبنی بر عواقب حضور کارگران در اعتراض پیش رو، تلاش‌های بسیاری جهت ممانعت از برگزاری تجمع امروز شکل گرفت.
اما همکاران با قرار جمعی و اعلام همبستگی از همان روز گذشته اعلام نمودند به هر ترتیب ممکن دست از کار کشيده و اعتراض خود را عملی مینمایند.
از همان ابتدای صبح بنابر تصاویر مستقیم و میدانی، علاوه بر ورودی های پارس جنوبی که حراست منطقه ویژه از زمان جنگ دوازده روزه کنترل آنها را در دست دارد، تمامی ورودیهای عسلویه از مسیر "نخل تقی" و "بیدخون" و در نهایت خیابانهای منتهی به فرمانداری عسلویه تحت کنترل نیروهای انتظامی و امنیتی قرار داشت و از تردد خودروهای حامل کارگران ممانعت به عمل آمد.
اقدامی پیشگیرانه توسط حراست منطقه اقتصادی پارس جنوبی، نیروهای انتظامی و امنیتی با هدف جلوگیری از بهم پیوستن صفوف اعتراضی کارگران، که البته با شکستگی مفتضحانه مواجه گشت.

در نهایت همکاران بهمراه خانواده هایشان از همان ساعات اولیه صبح، بصورت پیاده از مسیرهای مختلف خود را به محل تجمع رساندند و جمعیتی بالغ بر پنج هزار نفر با شعاردهی و راهپیمایی پرشکوهی فضای امنیتی و سکوت اولیه صبح را در برابر فرمانداری عسلویه درهم شکستند.

در این میان مردم عادی "عسلویه و نخل تقی" که از شب قبل شاهد تکاپوی ماموران انتظامی و مسدود سازی‌ها بودند از گوشه و کنار محل راهپیمایی در پیاده روها و با همراهی خودروهای خود، با سوت و بوق زدن های پی در پی، اقدام به حمایت و تشویق کارگران معترض نمودند و حتی در شعارهایی نیز کارگران را همراهی نمودند:
وعده وعید کافیه، سفره ما خالیه
و بدین ترتیب فضای اعتراضی را به شکل کاملأ باشکوهی دگرگون نمودند.

به گزارش همکاران پس از پایان راهپیمایی اعتراضی امروز، برخی از واحدهای حراست از ورود کارگران به پالایشگاه ها امتناع نمودند و در این بین بعضی از کارگران توسط حراست منطقه ویژه و نهادهای امنیتی احضار گردیدند که قطعا در اخبار تکمیلی به جزئیات آن خواهیم پرداخت.

در روزی که ترس از اعتراضات وسیع کارگران ارکان ثالث و پیمانکاری پارس جنوبی، منجر به اقدامات سراسیمه و همراه با آشفتگی مدیران فاسد نفت، عوامل حراست و نهادهای امنیتی و انتظامی گردید، برگزاری موفقیت آمیز این اعتراض کارگری با تمام سختی ها و موانع خود، دستاورد دیگری از تداوم اعتراضاتمان را رقم زد.
پیروزی کارگران معترض پارس جنوبی در عبور از شرایط امنیتی و سرکوب روز جاری، با تجربه مواجهه با سرکوب اعتراضات سوم دی ماه ۱۴۰۱ در میدان کاکتوس و عبور از شرایط اعتراضات پس از آن تا به امروز، برگ پر افتخار دیگری را در تاریخ جنبش کارگری ایران ثبت نمود.
دست آوردی که هرگز پس گرفتنی نخواهد بود و قطعا شرایط به پیش از آن بازنخواهد گشت.
ما کارگران ارکان ثالث نفت اعلام میکنیم، در برابر خواسته‌های برحق خود از جمله #حذف_پیمانکاران ،در برابر هیچ تهدید و اعمال قدرتی از بالا هراس نخواهیم داشت و با تجارب حاصل از اعتراضاتمان به فتح خیابان‌های بیشتری دست خواهیم زد.

ما نه تنها خواستار #حذف_پیمانکاران بعنوان عامل و نمونه مشخص فساد در ساختار اقتصادی موجود هستیم، بلکه با تداوم اعتراضاتمان بهمراه خانواده ها خواستار تحول اساسی شرایط و دستیابی به تمامی حقوق انسانی،  معیشت و کرامت انسانی خود هستیم.

متحد و همصدا فردا، چهارشنبه ۱۹ آذر، تهران، خیابان بهارستان در مقابل مجلس.

اهم خواسته‌های همکاران در پارس جنوبی:
۱- حذف پیمانکاران واسطه،
۲- اصلاح نظام همسان سازی دستمزد،
۳- اصلاح و اجرای کامل طرح طبقه‌بندی مشاغل
۴- تبدیل شیفت کارگران اداری و پشتیبانی به اقماری،
۵- تعیین تکلیف رانندگان خودروهای استیجاری غیرمالک،
۶- ساماندهی وضعیت کارگران پشتیبانی ایمنی و رعایت قانون کار طبق شرایط عرف کارگاهی،
۷- پرداخت حق کمپ،
۸- تأمین شرایط پروازی ایاب و ذهاب کارگران

 شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیررسمی نفت(ارکان ثالث)
صدای اعتراضات برحق کارگران نفت، حمایت و پشتیبانی خود را از اعتراضات همکاران در تمامی بخش‌های نفت اعلام میدارد.

#نه_به_بردگی_مزدی
#حذف_پیمانکاران
#توپ_تانک_فشفشه_پیمانکار_باید_حذف_بشه
#وعده_وعید_کافیه_سفره_ما_خالیه
#کارگر_داد_بزن_حقتو_فریاد_بزن
#اعتراضات_سراسری_نفت
#زن_زندگی_آزادی

۱۴۰۴ آذر ۱۶, یکشنبه

انتخاب زهران ممدانی سوسیال دموکرات به عنوان شهردار نیویورک و...(3)

 

انتخاب زهران ممدانی سوسیال دموکرات به عنوان شهردار نیویورک

   و هورا کشیدن جریان های پیرو «سوسیالیسم دمکراتیک» در ایران(3)

 

 دارودسته های رویزیونیست پیرو«سوسیالیسم دموکراتیک» و رزای سرخ( بخش دوم)

رزا یک انقلابی مارکسیست بود نه یک گذارطلب ماهیتا رفرمیست!
معرفی روزا لوکزامبورگ به عنوان بنیانگذار«سوسیالیسم دموکراتیک» به دلیل تاکیدش بر «خودسازمان یابی توده ای» و کلا «جنبش های خودانگیخته ی توده ها» از یک سو و از سوی دیگر نقدش به لنین و بلشویک ها به دلیل «مرکزیت» و یا « آزادی و دموکراسی»، یک فریب و نیرنگ شیادانه و رذیلانه است. 
 روزا در زمان خود یک مارکسیست، یک کمونیست، یک سرخ، رزای سرخ( به گفته ی برشت در شعر مشهورش) و به همراه کارل لیبکنشت هوادار انقلاب بود و نه هوادار«اصلاح طلبی» به عنوان استراتژِی یک حزب کمونیست انقلابی. نه هوادار «گذار مسالمت آمیز» از سرمایه داری به سوسیالیسم با واسطه ی«اعتراضات خشونت پرهیز» توده ای که اساسا آن را چنان که خواهیم دید تقریبا محال می دانست.
از این گذشته، هواداری وی از اعتراضات و مبارزات توده ای تا آنجا که منظور از آن مبارزات توده ای خودبه خودی یا خودانگیخته ی روزمره باشد، با این هدف و امید نبود که این مبارزات به تغییراتی تدریجی در نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بینجامند، یعنی آنچه حضرات نام آن را «دموکراسی مشارکتی» گذاشته اند ایجاد کند، بلکه از این دیدگاه بود که همین اعتراضات و مبارزات شالوده ای برای کار پیشروان کمونیست به روی آن، آگاهی بخشیدن به آن و نهایتا انقلاب گردد. به بیانی دیگر برای او عالی ترین شکل این اعتراضات و مبارزات، انقلاب توده ای، انقلاب پرولتری است و نه صرفا اعتراضات اقتصادی و یا مبارزاتی روزمره برای تغییر و تحولاتی در شهرداری ها و غیره که به مرور و به تدریج مبنایی برای تغییرات کیفی در جامعه گشته و سوسیالیسم به بار آورد.
 از سوی دیگر برای وی شوراهای کارگری ارگان های حکومت انقلابی طبقه ی کارگر بودند که از دل انقلاب قهرآمیز توده ای سر بر می آوردند و نه شوراهایی که قرار بود که در همین نظام سرمایه داری به عمر خویش ادامه دهند و به مرور و از لابلای فشار از پایین اصلاحاتی را در نظام جاری سرمایه داری صورت داده و به تدریج و با ساختن سوسیالیسم از پایین اقتصاد و سیاست نظام سرمایه داری را مثلا به اقتصاد و سیاست نظام سوسیالیستی تبدیل کنند. این نوع آل و آشغال ها را تنها رویزیونیست ها می توانند به رزا نسبت دهند. 
البته سوسیالیسم محصول برنامه ریزی از بالا نبوده بلکه محصول مبارزه ی طبقاتی و کنش انقلابی توده ها است. به عبارت دیگر این طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش انقلابی هستند که انقلاب می کنند و سوسیالیسم می سازند. اما این کار را نه خود به خودی بلکه در نهایت به رهبری یک هسته ی سیاسی - انقلابی مرکزی پیشرو در بالا که از نظر رزا یک حزب انقلابی پرولتری است انجام می دهند.
آیا در آنچه از این رویزیونیست بازگو کردیم صحبتی از انقلاب هست؟ خیر! اصلا و ابدا!
در واقع تمامی این صغری و کبری چیدن ها نفی انقلاب و در واقع همان راه «گذارطلبان» است. وضعیت حکومت ولایت فقیه و تجربه ی مبارزات اصلاح طلبان بسیاری را مجاب کرده که آنها در این چنین نظامی نمی توانند اصلاح طلب باشند و راه اصلاحات را پیشنهاد کنند این است که «تحول طلب» و «گذار طلب»شده اند.
 تفاوت این«تحول طلبی» و «گذارطلبی» با اصلاح طلبی در چیست؟ در این که اصلاح طلبان می خواهند در همین نظام سیاسی ولایت فقیه تغییراتی به وجود آورند و تحول طلبان و گذارطلبان می خواهند این نظام جایش را در بهترین حالت به یک «جمهوری دموکراتیک بورژوایی» بدهد.
تفاوت اما در بنیان های راه شان نیست. اصلاح طلبان می خواهند به طریق «مسالمت آمیز» در نظام ولایت فقیه اصلاحاتی ترتیب دهند و«گذار طلبان»( و آنها که مزدور امپریالیست ها نیستند) هم می خواهند به طریق «مسالمت آمیز» از نظام ولایت فقیه به جمهوری سکولار بورژوایی گذار کنند. وجه اساسی مشترک هر دو جریان حفظ بنیان های اساسی نظام اقتصادی حاکم بر تولید است.
در واقع تضاد رزا لوکزامبورگ با رویزیونیست هایی مانند برنشتاین و بعدها کائوتسکی بر سر اصلاح طلبی( یعنی نه «نفی اصلاحات» که رویزیونیست ما آن را می آورد) جزیی از تضادهای ژرف تر بر سر مبانی اساسی مارکسیسم و استراتژی و تاکتیک های طبقه ی کارگر بر سر کسب قدرت سیاسی و جایگزین کردن جهان بینی بورژوایی به جای جهان بینی پرولتری بود.
 اینکه برنشتین بر این نظر بود که از طریق رقابت پارلمانی رفرم هایی در نظام سرمایه داری به برای کارگران به وجود آورد و رزا می خواست تغییراتی را در نظام از طریق «اعتراضات توده ای» و «شکل گیری شوراها» و «تشکل های خود گردان» و «گسترش دموکراسی اقتصادی» به وجود آورد یک تحریف آشکار نظرات رزا لوکزامبورگ است. رزا البته به تشکل های توده ای همچون «شوراهای کارگران و سربازان» باور داشت اما تنها بر بستر یک انقلاب قهرآمیز توده ای و با زور سلاح نیروهای کمونیست آن را ممکن می دانست. برای او اعتراضات توده ای همان انقلاب توده ای و همان تلاش برای کسب قدرت به وسیله ی پرولتاریا و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا بود و نه اعتراض توده ای به معنای مورد نظر رویزیونیست های  پیرو«سوسیالیسم دموکراتیک». یعنی به این گونه که اعتراضاتی مسالمت آمیز صورت گیرد و بر بستر این اعتراضات تشکل های توده ای مانند شوراها شکل بگیرند و رشد کنند وسپس این شوراها به طور مسالمت آمیز به قدرت دست یابند و خلاصه همه چیز به خیر و خوشی و یا با اندکی پس و پیش و بدون انقلاب و جنگ داخلی تمام شود.
از سوی دیگر رزا گرچه تا حدودی مخالف مرکزیت به شکلی که مثلا لنینیست ها در روسیه به آن باور داشته و در روابط حزبی پیاده اش می کردند، بود اما همچنان که اشاره کردیم با جدا شدن از حزب سوسیال دموکرات آلمان و برپایی «جامعه اسپارتاکوس» یا حزب کمونیست آلمان آغاز به در پیش گرفتن راهی کرد که لنینیست ها در روسیه کرده بودند.
تصور روزای انقلابی از دموکراسی سوسیالیستی که قطعا از«سوسیالیسم دموکراتیک» به عنوان یک دیدگاه متفاوت است( با دیدگاه اخیر اساسا نمی توان از سرمایه داری عبور کرد) با تصورات هواداران «سوسیالیسم دموکراتیک» از زمین تا آسمان است و این گونه افراد موذیانه و سالوسانه خودشان را پشت نظرات یک انقلابی کمونیست پنهان می کنند. دلیل این امر هم روشن است. آنها نمی توانند و یا بیش از حد تابلو است که پشت برنشتین و کائوتسکی و دیگر رویزیونیست هایی که با تجدید نظر در مارکسیسم مشتی تئوری ارتجاعی بورژوایی تحویل کارگران دادند پنهان شوند. باید کسی را «مرجع» خود معرفی کنند که بشود با او و جایگاه اش در مارکسیسم مانور داد و نسل جوان را جذب کرد. آنها روزا را انتخاب کردند و یک دلیل ساده ی این امر برخی نقدهای روزا به لنین و حزب لنینی و بلشویک ها است که بخش جانبی نظرات وی را تشکیل می دهد و نه استخوان بندی اساسی نظرات مارکسیستی وی را .
و رویزیونیست ها و ترتسکیست ها تمامی آنچه که رزا را رزای سرخ کرد درز گرفته و تنها به همین بخش چسبیده اند و بقیه را به دور انداخته اند. ضمن همین بخش را نیز آن گونه که منظور رزا بوده بازگو نمی کنند.
هم فال و هم تماشا!   
 هرمز دامان
نیمه ی نخست آذرماه 1404
 
گزیده هایی از نوشته ی رزا لوکزامبورگ با نام«جامعه اسپارتاکوس چه می خواهد»
 
برگردان... کتاب جلد سفید است.
تمامی کلمات و عبارات برجسته شده و نیز داخل پرانتزها از ماست.

در زیر فرازهایی بسیار مهم از سخنان رزا درباره ی انقلاب پرولتری و دیکتاتوری پرولتاریا و جایگاه و نقش حزب انقلابی مارکسیستی که  دو ماه پیش از به قتل رسیدن اش به دست سوسیال دموکرات های آلمانی نگاشته است می خوانیم.
« ولی انقلاب پرولتری، ناقوس مرگ همزمان برای همه گونه برده گی و ستم می باشد. برای همین است که همه ی سرمایه داران، یونکرها، خرده بورژواها، افسران، همه ی فرصت طلبان و انگل های بهره کشی و سلطه ی طبقاتی به پا می خیزند تا به پیکاری مرگبار به ضد انقلاب پرولتری دست یازند.
 این باور جنون آمیز است که سرمایه داران با خوش خلقی حکم سوسیالیستی یک پارلمان یا یک مجلس ملی را بپذیرند، که آنها به آرامی از مالکیت، سود، حق بهره کشی چشم بپوشند. همه ی طبقات حاکم تا آخر با نیروی پیگیر می جنگند تا امتیازات خود را حفظ کنند. پاتریسین های رومی و بارون های فئودالی وسطی همچنین، شوالیه های انگلیسی و دلالان برده آمریکایی، بویارهای ولاچی و مانوفاکتورداران ابریشم لیونی- آنها همه جوی های خون روان ساختند، همه به روی اجساد کشته ها و آتش سوزی ها پای کوبیده و جنگ داخلی به راه انداختند و به خاطر حفظ امتیازات و قدرت شان خیانت کردند.
طبقه ی سرمایه دار امپریالیستی، به مثابه آخرین زاده ی کاست بهره کشان، دست تمام اسلاف اش را در شقاوت، در شرارت آشکار و خیانت از پشت بسته است. این طبقه مقدس ترین مقدسات اش، سودش و امتیازش در بهره کشی را با ناخن و دندان با شیوه های سرد اهریمنی که در تمام تاریخ سیاست استعماری و در جنگ جهانی به دنیا نشان داده است حراست می کند. او بهشت و دوزخ را به ضد پرولتاریا بسیج خواهد کرد. او  دهقانان را به ضد شهرها، اقشار عقب مانده طبقه ی کارگر را بر ضد پیشتازان سوسیالیست بسیج خواهد کرد؛ افسران را برای قتل عام برخواهد انگیخت؛ او خواهد کوشید تا هر اقدام سوسیالیستی را با هزار شیوه ی مقاومت انفعالی فلج کند؛ دسته ای از وندی ها را به ضد انقلاب مجبور خواهد ساخت، او دشمن خارجی، حربه های قتال کلمانسو، للوید جورج، و ویلسن را برای نجات به کشور دعوت خواهد کرد- او ترجیح می دهد که کشور به یک تل دودی از خرابه تبدیل شود تا داوطلبان بردگی مزدوری را از دست بدهد.
« همه ی این مقاومت باید قدم به قدم، با مشتی آهنین و انرژی خشن، درهم کوبیده شود. قهر انقلابی بورژوایی ضد انقلاب باید با قهر انقلابی پرولتری روبرو گردد.( و حضرات شیاد این فرد را بنیانگذار سوسیالیسم دموکراتیک رفرمیستی خود قلمداد می کنند!)در برابر حملات، اکاذیب و شایعات بورژوازی باید با روشنی بی خدشه هدف، استقامت و عمل، توده ی پرولتری هر چه آماده تر به پا ایستد. به ضد خطرات تهدید کننده ی ضدانقلاب، مسلح کردن و خلع سلاح طبقات حاکم.
به ضد مانورهای کارشکنانه پارلمانتاریستی بورژوازی، سازمان فعال توده ی کارگران و سربازان. به ضد هزار وسیله ی قدرت جامعه بورژوایی که در آن واحد همه جا هست، قدرت متمرکز، فشرده، و کاملا توسعه یافته ی طبقه ی کارگر.
 تنها یک جبهه ی محکم از تمام پرولتاریای آلمان، جنوب آلمان همراه با شمال آلمان، شهری و روستایی، کارگران با سربازان، همزادی زنده و با روح انقلاب آلمان با انترناسیونال، بسط انقلاب آلمان به انقلاب جهانی پرولتاریا می تواند مبانی خارایی را بیافریند که بر آن مجرای آینده را بتوان ساخت.
 نبرد برای سوسیالیسم عظیم ترین جنگ داخلی در تاریخ جهان است، و انقلاب پرولتری باید وسایل ضروری برای این جنگ داخلی را تحصیل کند باید به کار بردن آنها را بیاموزد- در مبارزه و در پیروزی.
چنین مسلح کردن توده یکپارچه خلق زحمتکش با تمام قدرت سیاسی برای وظایف انقلاب- این است دیکتاتوری پرولتاریا و بنابراین دمکراسی حقیقی. نه آنجا که برده مزد بر پهلوی سرمایه دار، پرولتاریای  روستایی پهلوی یونکر با برابری تقلبی برای درگیری در بحث پارلمانتاریستی بر سر مسائل مرگ و زندگی می نشیند، بلکه آنجا که توده ی پرولتری میلیونی تمام قدرت دولت را در مشت گره کرده اش، مانند چکش خدای نور برای داغان کردن سر طبقات حاکم به کار می برد- تنها آن دموکراسی است، و تنها این است که خیانت به خلق نیست.»
 
***
 در بخش پنجم همین نوشته با نام« این است آنچه جامعه ی اسپارتاکوس می خواهد!» که پس از شرح خواست های نظامی و سیاسی و اقتصادی جامعه ی اسپارتاکوس آمده  وی می نویسد:
 و برای این که این است آنچه او می خواهد، به خاطر اینکه او صدای اخطار و اصرار است، به خاطر این که او وجدان سوسیالیستی انقلاب است، او منفور، محکوم و بدنام تمام دشمنان علنی و مخفی انقلاب پرولتاریا می باشد...
در نفرت و افترا به جامعه اسپارتاکوس( به واقع حزب کمونیست انقلابی – کمونیستی نوین پرولتاریای آلمان که رزا و لیبیکنخت پس از جدایی از حزب به گنداب کشیده شده ی سوسیال دموکرات آلمان بنیان گذاشتند)، تمام ضدانقلابی ها، همه ی دشمنان خلق، تمام عناصر ضد سوسیالیست، مشکوک، گمنام، و ناروشن متحد شده اند. این ثابت می کند که  قلب انقلاب در جامعه ی اسپارتاکوس می زند.
 جامعه اسپارتاکوس حزبی نیست که بخواهد فوق یا به وسیله ی توده ی کارگران قدرت را به دست آورد.
جامعه اسپارتاکوس تنها آگاه ترین و با هدف ترین بخش پرولتاریا( تکرار سخنان مارکس و انگلس در مانیفست و همچنین خطابیه ی کمونیست ها) است که تمام توده ی وسیع طبقه ی کارگر را در هر گام به سوی وظایف تاریخی اش رهنمون می شود، که در هر مرحله ی مشخص انقلاب، هدف نهایی سوسیالیستی، و در همه ی مسائل ملی منافع انقلاب جهانی پرولتری را می نمایاند.
 و پس از اشاره به این که جامعه اسپارتاکوس در حکومتی که شیدمان ها و ابرت ها در آن هستند داخل نخواهد شد می گوید:
« جامعه ی اسپارتاکوس هیچ گاه به اشغال قدرت حکومتی دست نخواهد زد مگر با خواست روشن، بی شبهه ی اکثریت عظیم توده ی پرولتاریای تمام آلمان، هرگز مگر با تثبیت آگاهانه ی نظرات، اهداف و شیوه های مبارزه جامعه اسپارتاکوس از طرف پرولتاریا.
انقلاب پرولتری، می تواند تنها با مراحل، گام به گام، در راه جلجتای تجارب تلخ خودش در مبارزه با شکسست ها و پیروزی های به روشنی و بلوغ کامل برسد.
پیروزی جامعه اسپارتاکوس نه اینکه در آغاز، بلکه در پایان انقلاب فرا می رسد. این همان پیروزی توده های وسیع میلیونی پرولتاریای سوسیالیست است.
پرولتاریا، برخیز! برای مبارزه! جهانی است برای به دست آوردن و جهانی برای شکست دادن.
در این مبارزه ی طبقاتی فرجامین در تاریخ جهان برای والاترین اهداف بشریت، شعار ما خطاب به دشمن این است: شست ها در چشم و زانو بر سینه».
***
 این ها شمه ای کوچک از سخنان رزا لوکزامبورگ عقاب کوهی( آن گونه که لنین از وی نام می برد) پرولتاریای آلمان است. محال است که در ادبیات رویزیونیست هایی که پرچم رویزیونیستی«سوسیالیسم دموکراتیک» را در دستان شان گرفته اند مانند آن پیدا شود.