۱۴۰۴ خرداد ۲۴, شنبه

تداوم عملیات نظامی دولت صهیونیستی اسرائیل در خاک ایران( بیانیه ی سوم)

 
تداوم عملیات نظامی دولت صهیونیستی اسرائیل در خاک ایران
و پاسخ های خامنه ای و سران سپاه
 
بازی با احساسات توده ها
حکومت سالوس و ریاکار ولایت فقیه همواره با احساسات توده ها بازی می کند. در یک روز یک یا چند نفر را اعدام می کند و در روز بعد یکی یا چند نفر را که سال ها در زندان بوده و دوران زندان خود را طی کرده اند آزاد می کند. این که چنین می کند از یک سو برای وحشت و ترس انداختن در توده ها برای مبارزه علیه حکومت است و از سوی دیگر، ترس و وحشت خودش از اعدام های فرزندان ملت که مبادا اعتراضی و جنبشی را برانگیزند. آزاد کردن سپیده قلیان که خامنه ای سال ها وی را در بدترین شرایط در زندان نگاه داشت جای اعدام عباس کورکور را نمی گیرد. توده ها عباس کورکور را فراموش نخواهند کرد و از خون وی و دیگر فرزندان خلق نخواهند گذشت.
 
حکومت سالوس – اعدام ها و عفوها
خامنه ای که او را باید یکی از جانی ترین و کثیف ترین مستبدین ایران نام نهاد در حالی که در ماه های اخیر اعدام ها را افزایش داده است و دو روز پیش از عملیات اسرائیل فرزند برومند بختیاری و ایران عباس کورکور را اعدام کرد با آغاز عید غدیرعده ای از زندانیان سیاسی را عفو کرده است. این اقدام در شرایط جنگ با اسرائیل جز به معنای التماس به توده ها برای پشتیبانی از وی در مخمصه ای که گیر کرده است نیست.
 
تولید انرژی هسته ای
تولید انرژی هسته ای که میلیاردها تومان خرج برداشته است تا کنون نفعی برای ملت ایران نداشته است. در حقیقت  انگیزه ی عمده ی سران جمهوری اسلامی که چنین مخارج عظیمی را به ملت تحمیل کردند همان دست یافتن به بمب اتمی و تبدیل شدن به یک نیروی اتمی بوده است و اکنون نیز اگر بتوانند همان را دنبال می کنند. تنها فکرشان جستجوی راهی برای بقای حکومت شان است.
 
خوشحالی توده ها از مرگ سران سپاه
در اینکه توده های مردم از این که در همان آغاز این جنگ فرماندهان جانی سپاه کشته شدند بسیار خوشحال اند شکی نیست.
برخی از این فرماندهان همچون حاجی زاده فرمانده عملیات سرنگونی هواپیمای پی اس 707 و قاتل 176 مسافر بیگناه و از جمله کودکان، و همچنین سلامی به دلیل نقش اش در سرکوب جنبش های انقلابی توده ای به شدت منفور بوده و اگر در شرایط اعتلای جنبش های انقلابی به دست توده ها می افتادند تکه تکه می شدند.
هیچ کس نمی تواند مانع شادی توده ها از مرگ دشمنان شان شود و در مقابل آنها گارد بگیرد. البته اگر این امکان فراهم بود که خود توده ها اینان را به سزای اعمال خود برسانند بهتر بود اما کارها در برخی زمان ها بر مبنای اینکه چه چیز بهتر است و یا چه چیز را ما بهتر می دانیم پیش نمی رود و نخواهد رفت. به ویژه اکنون که یک نیروی انقلابی که بتواند بر فرایند رویدادها تاثیر گذارد وجود ندارد.
در این خصوص علت روشن است: این تنها توده ها نیستند که دشمن این حکومت هستند. وضع خامنه ای و سران سپاه و رده های بالای هسته ی قدرت چنان است که بیرون از ایران دشمنان بسیاری برای خود درست کرده اند. دشمنانی که می خواهند سران این حکومت را بکشند. 
در غزه و لبنان مردم  برعکس مردم ایران از خسارات و آسیب ها و کشته هایی که اسرائیل متحمل می شود خوشحال می شوند. این تنها نشانگر این است که هر دوی این دولت ها ارتجاعی و جنایتکار و کثیف هستند.
 
توده ها در جهت هیچ کدام از طرفین جنگ کنونی نیستند
توده های مردم در جنگ کنونی اسرائیل و جمهوری اسلامی به هیچ وجه در جهت جمهوری اسلامی نیستند همان گونه که در جهت دولت جنایتکار اسرائیل نیز نیستند. آنها در حال حاضر نظاره گر جنگ گرگ ها هستند.
بدون شک توده های بسیاری فریب تبلیغات کثیف حکومت خامنه ای را نخواهند خورد و در برنامه های تبلیغاتی آنها( گردهمایی ها و راهپیمایی حکومتی ) شرکت نخواهند کرد.
 
پیشروان هنر و فرهنگ و ورزش ابزار حکومتگران سالوس و دزد نخواهند شد
همچنین پیشروان هنر و فرهنگ و ورزش که جمهوری اسلامی از آنان نیز کشتار کرده و یا به زندان شان انداخته به ابزار حکومت و مجری تبلیغات پلید حکومت در مورد جنگ کثیف اش با دولت مرتجع اسرائیل تبدیل نخواهند شد.
 
طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده به طور تاریخی هوادار ملت فلسطین بوده اند
طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده ایران همواره و برای دهه ها پشتیبان خلق فلسطین و متنفر از دولت متجاوز اسرائیل و علیه آن بودند. شرایطی که در آن این امکان به وجود آمده که چنین دولت کثیف و جنایتکاری به خاک ایران حمله کند و تاسیسات و زیرساخت هایی را که دهه ها پیش از آن و نیز جمهوری اسلامی با خون زحمتکشان ایران درست کرده نابود کند و در عین حال توده ها تمایلی به واکنش علیه آن نداشته باشند تنها مدیون دلایلی ویژه است:
 یکم : خامنه ای و سران جانی سپاه وضعی به وجود آوردند که بهانه ی لازم را به دولت صهیونیستی اسرائیل بدهد که به خاک ایران حمله کند.
و دوم- نبود نیروی سازمان یافته و متمرکز و زور کافی برای این که توده ها بتوانند خود هم اکنون کار این حکومت را تمام کنند.
 
دلایل اساسی ضعف های جنبش توده ای
امر نبودن زور و نیروی کافی جدا از عوامل دیگر به دو عامل مهم بر می گردد: یکم نبود سازمان های صنفی توده ای طبقه ی کارگر، کشاورزان و طبقات میانی جامعه و دوم نبود احزاب و سازمان های سیاسی این طبقات.
 جمهوری اسلامی در چهل و اندی سال حکومت خود تمامی این سازمان ها و احزاب را زیر ضربه قرار داده و متلاشی کرده است و نیز اجازه ی شکل گیری به سازمان های صنفی و اقتصادی طبقات زحمتکش نداده است.
 
نبود احزاب و سازمان های انقلابی قدرتمند
در مورد نبود و یا ضعیف بودن احزاب و سازمان های انقلابی بیش از هر چیز باید شرایط کنونی را در نظر داشت که وضعیتی نامساعد برای نیروهای انقلابی در جهان و در ایران به وجود آورده است. این شرایط نامساعد تنها در صورت تلاش بی وقفه برای بازسازی نیروهای کمونیستی و تلاش برای پیشبرد جنبش توده ها می تواند به شرایط مساعد تبدیل شود.
از این رو جنبش توده ها با توجه ضرباتی که حکومت اسلامی به سازمان های توده ای زده است در شرایطی نیست که بتواند یک تهاجم سازمان یافته را علیه حکومت صورت دهد.
در عین حال در شرایط کنونی حکومت که زورش به اسرائیل نمی رسد و نخواهد رسید( به این دلیل که حکومت مرتجع در میان توده ها بی پایه است و دولت اسرائیل نیز تنها نیست بلکه امپریالیست های غربی پشتیبان آن هستند) شمشیر را از رو برای توده ها خواهد بست.
اینکه مشتی سلطنت طلب مرتجع بی خاصیت که چند رسانه و تلویزیون در خارج داشته اما نیرویی سیاسی در داخل ندارند از مردم می خواهند که همین الان به خیابان بریزند تنها نشانگر بلاهت این نیروها و خودپرستی و بی توجهی شان به وضع توده ها و شرایط واقعی و توازن واقعی و موجود نیروهاست.
با این حال چنانچه تشکل های موجود در میان توده ها همچون سندیکاها و شوراها و دیگر تشکل ها بتوانند در شرایط کنونی دیدگاه های خود را علیه جنگ کنونی و خواست تداوم مذاکرات و پذیرش شرایطی که به برداشتن تحریم ها منجر شود، بیان کنند و دیدگاه های درست در مورد جنگ کنونی را ترویج و تبلیغ کنند گامی است در جهت متحد کردن توده ها در راه رسیدن به خواست های صنفی و سیاسی شان، تضعیف حکومت و گام برداشتن برای سرنگونی حکومت.
 
 آیا برنامه امپریالیسم آمریکا و متحدین اروپای غربی اش تغییر حکومت در ایران شده است؟
عملیات چند روز اخیر دولت صهیونیستی اسرائیل را نباید تنها کار موساد و ارتش این کشور دانست. به یقین سازمان سیا و نیز سازمان های اطلاعاتی انگلیس و آلمان و فرانسه کمک های اطلاعاتی فراوان به موساد و ارتش اسرائیل کرده اند و در واقع این عملیات مشترک و جنگ آنها با جمهوری اسلامی است. 
توضیح انکه تمامی این سازمان ها در رده های بالای سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و نظامی و سیاسی ایران نفود دارند و به بسیاری از مسائل جمهوری اسلامی آگاهی و اشراف دارند و برنامه هاشان را مشترک اجرا می کنند. دولت اسرائیل تا حدودی یک ابزار برای عمل است. 
گستره و عمق عملیات کنونی دولت اسرائیل در ایران صرفا نشانگر برنامه ریزی برای نابودی مراکز هسته ای نیست بلکه در عین حال صاف کردن راه برای سرنگونی حکومت کنونی است. البته سرنگونی جمهوری اسلامی نیازمند یک جنگ گسترده و تمام عیار و آوردن پیاده نظام و تجاوز زمینی به خاک ایران است. امری که در حال حاضر احتمال آن کم است.
در عین حال اگر چنین برانداختنی در دستور کار فعلی بود اسرائیل به نظر این امکان را داشت که خامنه ای و یا سران دفتر رهبری و برخی عوامل سیاسی دیگر( جانشینان احتمالی و غیره) را در ترورهای خود وارد کند. عدم چنین ترورهایی و تکیه روی ترور سران نظامی سپاه می تواند نشانگر این باشد که خواسته اند اوضاع کلی را به یکباره به هم نریزند و به خامنه ای فرصت دگر باره دهند.
 در حالی که وضع کنونی حکومت اسلامی خوشایند امپریالیست ها نیست در عین حال از این که کار سرنگونی از دست شان در رود و به جای حکومت دلخواه شان یک حکومت ملی و یا مردمی بر سرکار آید بیشتر ناخوشایندشان هست.

صحبت های ترامپ: کاری نکنید که« دیگر چیزی از امپراطوری ایران باقی نماند»!
صحبت های اخیر ترامپ مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی باید پای مذاکره بیاید پیش از این که« دیگر چیزی از امپراطوری ایران باقی نماند» نشان می دهد(اگر آن را صرفا یک بلوف نینگاریم که آن نیز ممکن است) که احتمال این که تغییر حکومت در دستور کار امپریالیست ها قرار گیرد کم نیست.
 
جاه طلبی ها و ماجراجویی های خامنه ای و سران سپاه
برنامه ی کنونی دولت صهیونیستی اسرائیل از کار انداختن تمامی پدافند هوایی و سیستم دفاعی جمهوری اسلامی و تخریب مراکز تولید موشک و سایت های هسته ای است. اما وضع از حد این برنامه فراتر رفته و تخریب شامل زیرساخت های اقتصادی ملت ایران گردیده است.
خامنه ای و شرکای پاسدار و دیگر حکومتیان را تخریب شریان های اقتصادی و محیط زیست کافی نبوده اینک با حملات ماجراجویانه ی خود به شهرهای اسرائیل بهانه به دست دولت مرتجع اسرائیل می دهند تا به زیرساخت های ایران حمله کند و آنها را نیز نابود کرده و تلی از خاکستر بر جای گذارد. اکنون دولت اسرائیل تهدید کرده است که مرحله ی بعدی حملات اش متوجه زیرساخت های نفتی و همچنین حمله هوایی به تهران و به آتش کشیدن آن است.
این حملات و اهداف آنها نشان دهنده این است که اسرائیل برنامه ی درازمدتی را نیز مد نظر دارد که همانا سرنگونی جمهوری اسلامی است. پیش از این ها یک بار نتانیاهو گفت ما می توانیم ایران را تجزیه کنیم.( صحبت های ترامپ مبنی بر این که چیزی از «امپراطوری ایران» باقی نماند نیز در همین راستا است).

توده ها و جمهوری اسلامی
خامنه ای و شرکای پاسدارش بدانند که هر چه کار این جنگ جلو برود و چنانچه کار به چنین جاهایی کشد توده ها از نظاره گری نسبی جاری کنونی خارج شده و جنبش های تازه علیه حکومت شکل خواهند داد.
بازگشت به میز مذاکره و پذیرش توقف غنی سازی و برچیدن مراکز غنی سازی در حال حاضر دارای ضررهای کمتری برای ملت ایران است.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
25 خرداد 1404
    

۱۴۰۴ خرداد ۲۳, جمعه

تقابل نظامی دو دولت ارتجاعی اسرائیل و جمهوری اسلامی ادامه دارد!( بیانیه ی دوم)

 
 
-        حملات هوایی دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل به سرتاسر ایران ادامه دارد. در مقابل جمهوری اسلامی نیز اقدام به پرتاب صدها موشک بالستیک به اسرائیل کرده که برخی از آنها در خاک اسرائیل افتاده و خساراتی وارد کرده و به عده ای آسیب های جسمی وارد کرده است.
 
-        خامنه ای و سران جمهوری اسلامی مسبب اصلی حمله ی اسرائیل به خاک ایران و خسارات مالی و جانی وارد شده به توده های مردم در طی این حمله هستند و خواهند بود. یهودی ستیزی( همچون بهایی ستیزی و یا سنی ستیزی)، طرح «راه قدس از کربلا می گذرد»، تجهیز نیروهای حزب الله و حماس و جهاد اسلامی و نیروهای دیگر، نقش داشتن در حمله ی اکتیر و بالاخره تهدید تبدیل شدن به یک نیروی اتمی که در مورد جمهوری اسلامی به دلیل بروز یک نیروی اتمی در منطقه، ترس از نیروهای افراطی موجود در این دولت و نیز امکان اینکه این گونه سلاح ها در اختیار برخی نیروهای مذهبی افراطی مناطق دیگر قرار گیرد مخالفت کشورهای امپریالیستی و اسرائیل را برانگیخته است، از زمره ی عوامل تحریک کننده ی بوده است. 
 
-        تقابل نظامی بین جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل تقابل بین سلاح های تا حدودی پیشرفته در زمینه ای محدود (موشک های بالستیک) و نیروها و سلاح ها و دستگاه های پیش رفته به عالی ترین درجه (نیروی هوایی، ابزارهای الکترونیک در تکامل یافته ترین شکل، دستگاه امنیتی دارای نفوذ در رده های بالای سازمان های امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی) است. در عین حال دولت اسرائیل از پشتیبانی امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست های قدرتمند غربی برخوردار است.
 
-        تنها موردی که می تواند تهدیدی جدی برای اسرائیل به شمار آید تبدیل شدن جمهوری اسلامی به نیرویی هسته ای است.
 
-         دولت اسرائیل به دلیل احساس خطری که از جانب جمهوری اسلامی در مورد دست یافتن به سلاح های اتمی می کند انگیزه های قوی برای تداوم این تقابل تا مرز تسلیم جمهوری اسلامی به خواست های ترامپ و دولت آمریکا دارد.

-         در مقابل برعکس نیروهای جمهوری اسلامی انگیزه ی مورد نیاز را برای تداوم درگیری ندارند. شاهد اصلی این مدعا نفود سازمان امنیتی اسرائیل موساد در میان رده های بالا و حتی مقامات ارشد ارگان های امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی است که نشاندهنده ی پول پرستی و خیانت در جمهوری اسلامی در مقامات بالا است. این  در حالی است که جمهوری اسلامی نتوانسته است دارای نفوذی در سازمان های امنیتی و نظامی اسرائیل گردد و حملاتی مانند حملات اسرائیل علیه این کشور سازمان دهد.
 
-        خامنه ای و سران سپاه طی یکی دو سال اخیر ضربات سنگینی را  از جانب اسرائیل خورده اند اما نه تنها به هیچ وجه نتوانسته اند پاسخی در خور به آن بدهند بلکه تقریبا به طور مداوم برعکس مجبور به عقب نشینی اجباری و آگاهانه شده اند. غزه، لبنان، سوریه، یمن و عراق...
 
-        تداوم درگیری نظامی کنونی به نفع خامنه ای و هسته ی سخت قدرت نیست و در صورت تداوم این درگیری، این بخش از حکومت صدمات بیشتری را تحمل خواهند کرد. نشستن در شرایط بدتر و خفت بارتر پای میز مذاکره نتیجه ی این درگیری نظامی خواهد بود.
 
-        تاریخ در مسیر مستقیم یک تضاد -  برای نمونه در ایران توده ها یک سو و حکومت مرتجعین اسلامی سوی دیگر- پیش نمی رود بلکه دیگر تضادها نیز در تکامل اوضاع و چگونگی شکل گیری شرایط جدید نقش دارند. ضربه به جمهوری اسلامی و تضعیف آن( برعکس آن نیز موجود است که در اینجا مورد بحث نیست) همواره از سوی توده های مردم صورت نخواهد گرفت بلکه از سوی دولت های رقیب و یا امپریالیست ها نیز صورت خواهد گرفت. دولت روسیه تزاری صرفا در نتیجه ی مبارزات طبقه ی کارگر و دهقانان روسیه تضعیف نشد بلکه در 1905 در جنگ با امپریالیسم ژاپن و شکست از آن و در سال های 1914- 1918 در جنگ جهانی اول و در جنگ با دیگر امپریالیست ها تضعیف شد.
 
-        درگیری ها و تقابل ها و جنگ های ارتجاعی جهانی یا منطقه ای بین دولت های مرتجع و یا امپریالیست ها با دولتی مرتجع، گسست در تداوم مبارزات طبقاتی داخلی و تضادهای طبقه ی کارگر و دهقانان و توده های مردم با حکومت های مرتجع خودی هستند و در عین حال و در صورت استفاده ی درست نیروهای انقلابی از تضادهای مرتجعین می توانند به رشد مبارزات طبقاتی داخلی یاری کنند و آنها را به سطوح عالی تری برسانند.
 
-        جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه است و بین این حکومت با حکومت های دیگر از جمله دولت مرتجع اسرائیل تضادهای معینی پدید آمده که این تضادها نیز تاریخ و شکل حرکت خود را دارند. 
 
-        ما حمله ی نظامی اسرائیل را به کشور ایران محکوم می کنیم. این حمله و تجاوز به آسمان و خاک ایران و زیر پا نهادن تمامی موازین و معاهدات بین المللی است. 

-  با این حال روشن  است محکوم کردن به خودی خود پایانی به تضادها و جدال این دو دولت مرتجع نمی دهد.
 
-        باید توانایی آن را داشت و توانست در عین مبارزه با این تقابل و درگیری، از این تضاد و تقابل به نفع رشد جنبش طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های مردم علیه مرتجعین حاکم استفاده کرد و گامی به سوی سرنگونی حکومت و برپایی جمهوری دموکراتیک انقلابی خلق برداشت.
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
24 خرداد 1404

 

حملات رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی( بیانیه ی نخست)

حملات رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی 

و تداوم تضادهای ارتجاعی دو حکومت جنایتکار
 
امروز جمعه 23 خرداد ماه در ساعت 3 بامداد، رژیم صهیونیستی اسرائیل حملات خود به جمهوری اسلامی را از سر گرفت. این حملات که شدت آنها بسیار زیاد و به هیچ وجه قابل مقایسه با حملات پیشین اسرائیل نیست غافلگیرانه و بسیار گسترده و در سراسر ایران صورت گرفته است. حملات مزبور شامل تخریب سامانه های دفاعی، پایگاه های موشکی، تاسیسات غنی سازی اورانیوم و سایت های اتمی بوده و خسارات بسیاری به این مراکز وارد آورده است چندان که به نظر هر گونه واکنش نظامی به این حملات را حداقل برای زمانی از جمهوری اسلامی سلب کرده است.
همچنین  این حملات به محل اقامت فرماندهان ارشد سپاه بوده است و طی آنها تا کنون سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران، سرلشکر محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا، حاجی زاده فرمانده ی نیروی هوا فضای سپاه و همچنین چندین فیزیکدان برجسته، محمد مهدی تهرانچی، احمد رضا ذوالفقاری، عبدالحمید مینوچهر،  سید امیر حسین فقهی و فریدون عباسی که به احتمال در برنامه ریزی و مدیریت برنامه های اتمی نقش داشتند کشته شده اند. در کنار این ها طبق گفته ی مقامات چمهوری اسلامی تا کنون تعدادی غیرنظامی کشته و بیش از 120 نفر مصدوم شده اند.
حملات دولت صهیونیستی اسرائیل به دستور امپریالیسم آمریکا و دولت های امپریالیستی غریی بوده است
به یقین می توان گفت حملات مزبور با نقشه و دستور و همراهی کامل ترامپ و دولت امپریالیستی آمریکا و همچنین دولت های امپریالیستی انگلستان، آلمان و فرانسه صورت گرفته است.
دلیل حملات اسرائیل
دلیل اصلی این حملات بازی های کج دار و مریز خامنه ای و هسته ی سخت قدرت که فرماندهان ارشد کشته شده بخش مهمی از آن بودند، طی مذاکرات و نپذیرفتن متوقف کردن غنی سازی و برچیدن برنامه ی اتمی جمهوری اسلامی بوده است.
خامنه ای در آخرین سخنرانی خود در 14 خرداد در سالگرد مرگ خمینی گفت که « شما چه کاره هستید که ایران غنی سازی داشته باشد یا خیر؟ به شما چه!» و طبق معمول:«هیچ غلطی نمی توانید بکنید».
نوسانات خامنه ای 
نوسانات و چرخش های اخیر خامنه ای به چندین دلیل مهم می توانست صورت گیرد که در این جا تنها به آنها اشاره می کنیم. یک - مسلط شدن نظرات هسته ی سخت مبنی بر امتیاز ندادن به آمریکا در مورد مساله توقف غنی سازی و برچیدن آن. دو - تصوری خام مبنی بر این که اسرائیل و یا آمریکا به دلیل این که ترامپ جنگ نمی خواهد، به ایران حمله نخواهند کرد. سه- اطمینان دادن روسیه به آنها در مورد پشتیبانی شان در صورت بروز درگیری و یا جنگ. چهار- داشتن امکانات اتمی و یا امکان ساختن آنها در زمان کوتاه.
ترامپ نیز که مداوما بین دو سیاست مذاکره و حمله در نوسان است و هر گاه از سران جمهوری اسلامی مثبت می شنود در مورد مذاکره و هر زمان منفی می شنود در مورد حمله و نتایج مرگبار آن صحبت می کند در یکی دو هفته ی اخیر و به ویژه پس از صحبت های خامنه ای و حسین سلامی(«ما برای هر سناریویی آماده ایم») گفت که امید اش به نتیجه بخشی مذاکرات کمتر شده است. در پی آن در روزهای اخیر سفارت خانه ی خود در عراق را آماده ی تخلیه اضطراری و کارکنان غیر ضروری سفارت های آمریکا در منطقه و خانواده های غیرنظامیان را کاهش داد. اقدام اخیر روشنگر آگاهی دولت آمریکا از نزدیکی زمان حمله ی اسرائیل به جمهوری اسلامی بوده است.
بلاهت خامنه ای و سران سپاه
با این حال خامنه ای و هسته ی سخت قدرت که هارت و پورت زیاد می کنند اما در عمل و در مقابل دولت صهیونیستی اسرائیل وا می دهند در خواب بودند( گویا در باد سرقت اسنادی از اسرائیل که راست و درست اش روشن نیست و نام اش را همان عملیات صادق 3 گذاشته اند، خوابیده بودند!).
ضربات اخیر اسرائیل به جمهوری اسلامی بیش از پیش نشان می دهد که فرمانده ی کل قوایی همچون خامنه ای که در یک حمله پنج فرمانده ی ارشد نظامی اش و نیز تعدادی از فیزیکدان های برجسته اش را از دست می دهد، حتی برای باندهای پیرامون و هسته ی سخت قدرت و جناح اصول گرا نیز رهبر لایقی نیست و در واقع یک احمق تمام عیار است.
جدا از وی سران سپاه نیز که چنین ساده و آسان به وسیله ی ظاهرا دشمن ترین دشمن شان ترور می شوند در بلاهت با وی شریک بودند. گویا قرار تداوم مذاکرات در روز یکشنبه ی پیش رو(25 خرداد)این هالو ها را که علی القاعده باید وقتی چنین تهدید می کنند شش دونگ باشند، به خواب برده بود و جدا از این که از شناسایی موقعیت و لحظات حضور در خانه ی خود به وسیله ی دشمن شان بی خبر بودند، از این نیز بی خبر بودند که ممکن است اجرای برنامه ی حمله غافلگیرانه و پیش از روز مذاکرات باشد. چنین درجه ای از حماقت را حتی افرادی با درجه ی پایین تر از این افراد کمتر مرتکب می شوند.
در مورد خسارات وارده به سامانه های پدافند هوایی و محل موشک ها و نیز مراکز غنی سازی و سایت های اتمی به ویژه نظنز هنوز اطلاع دقیقی داده نشده است. با این حال روشن است که این ضربات نیز سخت بوده و زمان به خود آمدن خامنه ای و دارو دسته ی هسته ی سخت قدرت و امکان پاسخ نظامی را طولانی تر کرده است.
«مجازات سخت»
پس از این حملات، خامنه ای دوباره از« مجازات سخت» اسرائیل صحبت کرده است. این مجازات سخت تا کنون حمله با 100 پهپاد به اسرائیل بوده است که نتیجه ی درخوری نداشته است. در پی حملات پیشین نیز قرار بود که عملیات «صادق 3» انجام شود که بر طبق نظرات سران سپاه انجام نشد.
روشن است که هر گونه اقدام خامنه تلافی جویانه خامنه ای و هسته ی سخت قدرت و حمله به اسرائیل یا به نیروهای و پایگاه های آمریکا و یا کشورهای عربی منطقه در صورتی که شدید باشد و به کشتن نیروهای اسرائیلی و آمریکایی منجر گردد و یا خساراتی به مناطق مهمی در کشورهای عربی وارد کند به احتمال زیاد درگیری گسترده یا جنگ محدود کنونی را که خواست و نقش بازدارنده دارد به یک جنگ گسترده و در نهایت به یک جنگ براندازنده تبدیل خواهد کرد.
تضادهای درون حکومت شدت خواهد گرفت
در پی حملات اخیر و ابعاد گسترده ی آن بی شک تضادهای درون حکومت شدت خواهد گرفت. هنوز زمزمه ها بلند نشده است و همه در آغاز کار از «پاسخ سخت» و «انتقام سخت» و «مجازات سخت»صحبت می کنند اما در روزهای آتی که کمی «آتش تند» کنونی شان همچون پس از حملات گذشته ی اسرائیل و تخریب ها و ترورهایش، فرو نشست و اگر برنامه ی «مجازات سخت» به طور جدی تری به میان آید، دعوا و جدال درون حکومتیان شدت خواهد گرفت. آنچه بیشتر به نظر می رسد این است که حملات اسرائیل  موجب تقویت هسته ی سخت قدرت نشده و بلکه برعکس موجب تقویت جناح های اصول گرایان میانه رو و اصلاح طلبان گردد که بیشتر طالب بقای جمهوری اسلامی همراه با تغییرات  در شیوه ی حکومت هستند.
توده ها و جدال مرتجعان
 جهت گیری طبقه ی کارگر و کشاورزان و طبقات تهیدست و زیرستم که در شرایطی بس فلاکت بار به سر می برند، شرایطی که خامنه ای و سران سپاه و کلا حکومتگران جمهوری اسلامی برایشان به وجود آورده اند، کلا علیه جمهوری اسلامی است. آنها به دلیل نفرت شان از این حکومت از هر ضربه ای که به سران حکومت وارد گردد استقبال می کنند بی آنکه لزوما از دولتی و نیروی مرتجعی- و در اینجا دولت اسرائیل  - که این ضربه را وارد کرده است پشتیبانی عملی کنند.
با این حال می توان بر این نظر بود که در صورتی که حملات کنونی اسرائیل به جمهوری اسلامی تداوم یابد( دولت صهیونیستی گفته است که برای شش روز ادامه خواهد یافت) این امکان به ویژه اگر حملات اسرائیل با آسیب و وارد کردن خسارات جانی و مالی به توده ها توام شود و وضع آنها را وخیم تر گرداند، بسیار زیاد است که جنبش ها و خیزش ها و شورش هایی علیه حکومت شکل گیرد. یادمان هست که در سال پایانی جنگ عراق و ایران و موشک باران تهران اعتراضات اوج گرفت.
در شرایط کنونی که با آن زمان تفاوت کیفی دارد، این اعتراضات ده ها بار شدیدتر از آن ها خواهد بود.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
23 خرداد 1403
 
    
    
 

۱۴۰۴ خرداد ۲۱, چهارشنبه

عباس کورکور را اعدام کردند



خامنه ای و سران فاسد و جنایتکار دستگاه قضایی عباس(مجاهد) کورکور را اعدام کردند. 
این سالوسان مجاهد را در روزی اعدام کردند که سالگرد تولد کیان پیرفلک بود که به نوعی دهن کجی به خانواده ی کیان پیرفلک و توده هاست که مجاهد را بیگناه می دانستند. 
این موجودات پلید نمی توانند دمی بدون خون ریزی و بدون اعدام به حکومت کثیف و ننگین خود ادامه دهند. اگر امروز اعدام نکنند فردا اعدام می کنند. 
هر حرکت و هر جنبش و خیزشی از جانب توده های عاصی از این حکومت، توام است با اعدام فرزندان خلق، آنها که گروگان گرفته شده اند، از جانب حکومت خامنه ای و سران دستگاه قضایی و دیگر باندهای دزد و غارتگر و جانی.
خلق از خون فرزندان خود نخواهد گذشت
گروه مائوئیستی راه سرخ
 ایران
بیست ویک خرداد 1404

۱۴۰۴ خرداد ۲۰, سه‌شنبه

زن کشی در ولایت فقیه خامنه ای


 
به یاد و خاطره دختر آزاده الهه ی حسین نژاد
 
یک دختر جوان دیگر، الهه حسین نژاد، به قتل رسید. در حکومت ولایت فقیه جان دختران و زنان ارزشی ندارد. شوهر، پدر، برادر، عمو و پسرعمو و دایی و پسر دایی به هر دلیلی، از فقر و بی پولی و بیکاری و نداری گرفته تا تعصب و تنگ نظری، «حفظ ناموس» و حسادت و بی سوادی و بی فرهنگی، می توانند همسر و دختر و خواهر خود و یا بستگان خود را به قتل رسانند.
و تازه این ها بخشی از مردان «صاحب حق» تصمیم گیری در مورد زندگی یک انسان هستند. در جامعه، شمار نه چندان کمی از مردان احساس می کنند قیم همه ی  دختران و زنان جامعه هستند و وظیفه ی هدایت و ارشاد آنان را به عهده دارند. آنها نیز برای خود این وظیفه را قائل اند که دختران و زنانی را که «پررو» و «دریده» و « بی حیا» می دانند، دختران و زنانی را که جلو مردان می ایستند و از دیدگاه ها و اندیشه ها و رفتار و کنش های فردی و اجتماعی خود دفاع می کنند «ادب» و « سربه راه» کنند! دختران و زنان را چه به ایستادن در مقابل مردان و نصایح آنها!؟ جامعه ی پدر سالار و مرد سالار این گونه می اندیشد:«مردان خدایند و زنان بنده ی مردان هستند»!
[ به جای آنکه از یک ذهن فعال در جامعه، یک همکار پویا، یک فرزند ایستاده به روی پای خود و قابل اتکاء، یک خواهر متکی به خود و یک همسر دانا و دوراندیش بیاموزند و استفاده کنند و نیروی احساس و اندیشه و عمل خود و جامعه را پیش برند، او را می کوبند و به پس می رانند. این جز خوار و ذلیل کردن مردان و جز ضعیف کردن خود مردان نتیجه ای ندارد.]
به این ها که همواره در زمان شاه سابق و پیش از آن نیز وجود داشت، جمهوری اسلامی و حکومت مومیایی های تاریخ بسیاری تعصبات و دیدگاه های متحجر افزود و تمامی وجوه این عقب مانده گی ها و تحجر فرهنگی را به  حد اعلای خود رسانید. افزون بر این ها مساله حجاب که قانونی و اجباری گردید دستاویزی شد تا همین «مردان قیم» بسیاری از آنچه گفته شد را در پس و پشت آن یعنی تذکر بی حجابی پنهان کنند. و بالاخره خامنه ای آتش بیار معرکه  که در این همه دمید و آخوندهای متحجر و مومیایی اش «آتش به اختیار»ان را راه انداختند. این سان هر حزب اللهی عقب مانده و بی سواد و ابلهی یک «عاقل» و یک «قیم» برای دختران و زنان جامعه شد. 
 
 واقعه ی تلخ قتل الهه حسین نژاد 24 ساله نیز از زمره ی نتایج همین کمبودها و تعصبات و بلاهت هاست.
دختری جوان که تحصیلات کارشناسی حسابداری دارد اما شغلی نه بر مبنای تحصیلات اش اختیار کرده است به خواست مادرش که از او خواسته زودتربه خانه بیاید تا از برادر معلول اش مراقبت کند رهسپار خانه می شود. مردی بی فرهنگ، کم تحمل و«خود خدا بین» دختر جوان را سوار ماشین خود می کند که به مقصد برساند. اگر فرض های مربوط به دزدی گوشی و طلاها و یا تجاوز را کنار بگذاریم - که بخشی از اینها ظاهرا تا زمانی که خانواده اش حرف نزنند مجهول خواهد ماند - در میان راه آنچه رخ می دهد به احتمال کشاکشی است در صحبت میان این دو( بر سر حجاب یا دیگر امور زندگی)؛ و چون الهه دختری با اعتماد به نفس بوده و رهرو خیزش«زن زندگی آزادی» و آن نیز به نوبه ی خود بر وی تاثیر فراوان داشته وارد گفتگو و بحث با راننده می شود غافل از اینکه راننده به زمره ی مردانی تعلق داشته که بلند حرف زدن زن را با خود، چه برسد مثلا دیدگاه خود را شرح دادن( بهمن فرزانه که الهه را به قتل رسانده است می گوید:«خلاف می گفت - خلاف این مرد -«مخالف بود»- مخالف اندیشه های این مرد و حکومت ») و احتمالا نصیحت و راهنمایی کردن را از جانب زنان بر نمی تابیدهه(همسرش نیز از این خصال اش صحبت کرده است و از ترس آسیب، وی را ترک کرده است) نتوانسته خشم ابلهانه ی خود را کنترل کند و برافروخته شده و الهه را به قتل رسانده است.
این بخشی از قضیه است. بخش دیگر بر می گردد به حکومت عقب مانده و کثیف و ننگین ولایت فقیه و خامنه ای.
الهه در تاریخ 4 خرداد 1404 ناپدید شده و جسد وی را پس از 11 روز در 15 خرداد پیدا کردند و این در حالی است که وی در میدان آزادی که ده ها دوربین دارد سوار ماشین شده است و پیدا کردن وی می توانست بسیار زودتر از این ها صورت گیرد(در صورتی که ماشین اسنپ بوده باشد بسیار سریع تر می شد او را پیدا کرد). در عین حال این امکان که قاتل الهه پیش از این ها دستگیر  شده باشد زیاد است و این همه حداقل به این معناست که دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی واقعه را – به احتمال و به عنوان یکی از دلایل برای اینکه که الهه بی حجاب بوده - بی اهمیت دانسته و نخواسته اند مساله را به سرعت پیگیری کنند.
 از سوی دیگر به نظر می رسد که طبق اسلوب دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی که باید همه چیز را «مهندسی» و «کنترل» کنند درز خبرها روی یک روال نبوده و بسیار ضد و نقیض بوده است چندان که طبق معمول شان نخواسته اند جامعه درک روشنی از واقعه داشته باشد و پی نبرد که الهه بالاخره برای چه به قتل رسیده است. برای گوشی گران قیمت اش، برای طلاهایش، برای جسم اش، برای هواداری اش از خیزش «زن زندگی آزادی»، برای بی حجابی اش و یا برای مخالفت اش با آنچه بهمن فرزانه در ماشین به وی گفته بود.
همچنین مزدوران خامنه ای بسیاری از محدودیت ها و موانع برای خانواده ی سوگوار الهه و برای برگزاری غم و سوگ از دست دادن فرزنداشان به وجود آوردند. آنچه آنها می خواستند این بود که تا جایی که ممکن است این واقعه همدلی توده ها با خانواده ی حسین نژاد و نیز دیگر مردمان را برنیانگیزد و تبدیل به جنبشی نشود.
با این حال در مراسم خاکسپاری وی جمعیت زیادی شرکت کرده بودند و این نشان می دهد که اکنون وضع با دهه های پیش فرق بسیار کرده است و این نه به تمامی بلکه تنها تا حدودی مدیون وسایل ارتباطی و اینترنت است. واقعیت این است که پس از خیزش ژینا مردم به روی وقایع بیشتر حساس شده اند و هر واقعه کوچک یا بزرگی می تواند حساسیت آنها را برانگیخته و نطفه ی جنبش و خیزش و قیام و انقلاب گردد.
در دهه های گذشته و در سال های حکومت سلطنتی، اتفاقاتی این گونه بسیار می افتاد و تنها برخی از آنها در صفحات حوادث روزنامه ها درج می شد و برخی از مردم و بیشتر هم از جهت کنجکاوی آنها را می خواندند. اما اکنون وضع به گونه ای است که مرگ الهه توده ها را در غم و اندوه فرو می برد و خشم شان را علیه حکومت که آن را مسبب بسیاری از این حوادث و وقایع می بینند برمی انگیزد. جدای از نزدیک شدن توده ها به یکدیگر در پس هر واقعه ی این چنینی و شریک غم و اندوه یکدیگر شدن، آنها می خواهند هر فرصتی را به یک مخالفت به یک یورش و جنبش و خیزش تبدیل کنند و این آن چیزی است که لرزه بر تن خامنه ای و دستگاه اطلاعاتی و حکومتگران پلید انداخته است و آنها را وادار کرده که تلاش کنند تا هیچ واقعه ای از دست شان در نرود و هر واقعه ای را از آغاز تا پایان کنترل و مهندسی کنند و در پی آن همه ی امور را «عادی» جلوه دهند.
[بر مبنای آنچه آمد و در اوضاع کنونی باید نگران وضع دختران و زنان جامعه بود و یک سری رهنمودها را برای آنها برای حفاظت از سلامتی و جان خویش تدوین کرد.]
 
***
ما خود را در غم و اندوه از دست دختری دیگر از دختران جنبش مهسا و دختران پیشرو جامعه، شریک خانواده و بستگان الهه حسین نژاد و تمامی توده های مردم می دانیم و مطمئن هستیم که با تداوم مبارزات جاری تمامی خلق ایران علیه حکومت، شرایط اقتصادی و سیاسی و به ویژه فرهنگی کشور به گونه ای تغییر خواهد کرد تا دیگر خلق ایران شاهد چنین وقایع هولناکی نباشد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
19خرداد 1404

     

 

 

۱۴۰۴ خرداد ۱۸, یکشنبه

اطلاعیه - در مورد جان باختن یاسوراج رهبر انقلابی جنگ خلق در هند و 26 تن از مبارزان کمونیست


گروه مائوئیستی راه سرخ ایران مراتب تاثر خود را از جان باختن رهبر کمونیست رفیق باسوراج و 26 تن از کادرهای انقلابی و مبارز کمونیست به رهبری حزب کمونیست هند( مائوئیست) ابراز می کند و خود را همدرد و شریک اندوه آنان و طبقه ی کارگر، مبارزان و انقلابیون و خلق هند و جهان می داند. 
ما مطمئن هستیم که دیر یا زود حزب کمونیست هند( مائوئیست) و دیگر احزاب و سازمان های کمونیست سراسر جهان وضع کنونی را تغییر داده و امپریالیست ها و مرتجعین را از صفحه ی روزگار خواهند زودود.

راه رفیق یاسوراج کمونیست و دیگر مبارزان راه طبقه ی کارگر و خلق ادامه خواهد یافت

مرگ بر سران ارتجاعی هند!

زنده باد جنگ خلق در هند

زنده باد همبستگی انترناسیونالیستی طبفه ی کارگر و خلق های جهان

زنده باد انقلاب

زنده باد کمونیسم

گروه مائوئیستی راه سرخ ایران

18 خرداد 1404


حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان - در مورد قتل رفیق باسوراج و ۲۶ تن از رزمندگان جنگ خلق در هند

 
اطلاعیه حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان
در مورد قتل رفیق باسوراج و ۲۶ تن از رزمندگان جنگ خلق در هند

با تأسف و اندوه عمیق آگاه شدیم که رفیق باسوراج (رائو سوراج)، صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) هند، همراه با ۲۶ تن از رفقای جان برکف ارتش خلق، در اثر حمله سازمان یافته ارتش ارتجاعی هند بر جلسه رهبری حزب، جان باختند. این فاجعه، ضایعه ی بزرگ و جبرانناپذیری نه تنها برای حزب کمونیست (مائوئیست) هند و ارتش خلق، بلکه برای توده های تحت ستم و همه انقلابیون جهان است.
رفیق باسوراج از پیشگامان جنبش مائوئیستی هند و از بنیانگذاران ارتش چریکی خلق بود که پس از رفیق گاناپاتی در سال ۲۰۱۸ رهبری حزب را به دست گرفت. او نه تنها یک رهبر سیاسی باتجربه، بلکه فرمانده ای برجسته و طراح نظامیِ جنگ خلق در هند بود.  جنگ خلق در هند با بیش از نیم قرن تجربه انقلابی، به یکی از ریشه دارترین و مردمی ترین مبارزات ضد سرمایه داری و ضد فاشیستی در سطح جهان مبدل شده است. پیشرفت های چشمگیر این جنگ که اکنون یک سوم قلمرو هند را در بر گرفته، هراس و لرزه بر پیکر رژیم فاشیست مودی انداخته است؛ رژیمی که در آستانه انتخابات سراسری می کوشد با نمایش سرکوب جنگ خلق، نظام پوسیده و طبقاتی را حفظ کند. این جنایت بزرگ که با هدف وارد آوردن ضربه به رهبری حزب کمونیست(مائوئیست) و متوقف ساختن پیشروی ارتش خلق انجام شده، بدون شک ناکام خواهد ماند. مودی و سایر فاشیست ها باید بدانند که رهبران انقلابی از دل توده ها برمی خیزند و هر قطره خون مبارزان، مشعل تازه ای در راه انقلاب خواهد بود.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان ضمن ابراز همدردی عمیق با حزب کمونیست (مائوئیست)، خانواده های جانباختگان و تمام انقلابیون هند، این جنایت بزدالنه دولت فاشیستی هند را به شدت محکوم می کند. ما اطمینان داریم که حزب کمونیست(مائوئیست) هند راه رفیق باسوراج را با عزمی استوارتر ادامه خواهد داد و انقلاب دموکراتیک نوین و سوسیالیستی در هند، با جدیت به پیش خواهد رفت. همچنان ما از تمامی نیروهای انقلابی در منطقه و جهان می خواهیم تا در کنار «کمیته بین المللی حمایت از جنگ خلق در هند »( ICSPWI)، به افشای چهره جنایتکارانه دولت فاشیست مودی و تقویت جنگ خلق در هند و جبهه انقلابی در جنوب آسیا ادامه دهند.

یاد و راه رفیق باسوراج و سایرجان باخته گان جنگ خلق گرامی باد!
مرگ بر مودی و ارتش فاشیست هند!
زنده باد جنگ خلق در هند!
زنده باد همبستگی انترناسیونالیستی خلق ها!
زنده باد کمونیسم!