دروغ ها و فریب ها
سخنان اخیر خامنه ای در مورد پیام نفرستادن به ترامپ از سوی
سعودی ها جز مشتی دروغ چیز دیگری نیست. وضع کنونی سیاست نمی تواند مصداق وضع« سنگ
مفت و گنجشک مفت» باشد و دروغ آشکار گفتن در
مورد اموری که شاهد دارد نتایج و عواقبی بدتر از دروغ نگفتن دارد.
ظاهرا خامنه ای که از مخفیگاه اش و به شکل ضبط تلویزیونی برای
بسیجی ها سخن می گفت، پس از رد درخواست هایش از سوی ترامپ و دولت آمریکا چاره ای
ندیده جز این که به انکار فرستادن این پیام ها برخیزد. این هم برای فرار از تحقیری
است که بار دیگر به وسیله ی ترامپ در مورد او صورت گرفته است و دلداری دادن به
بسیجی هایی که هنوز در او «رهبر فرزانه» خویش را می بینند.
فریب و مغزشویی«فرامدرن» خامنه ای!
ارزیابی خامنه ای از نتایج جنگ دوازده روزه از این نوع دروغ
هایش مضحک تر است. طرف را با یک حمله ی دوازده روزه از هر سو زده اند و لت و پار
کرده اند، آنگاه رو تو روی مردم کشور که شاهد همه ی اینها می گوید او و نیروهایش
آمریکا و اسرائیل را شکست داده اند:
« در جنگ دوازده روزه ملت ایران( منظور وی خودش و باند سران
پاسدارش است) بی تردید هم آمریکا و هم رژیم صهیونیستی را شکست داد. آنها آمدند و
شرارت کردند اما کتک خوردند و دست خالی برگشتند و به هیچ یک از اهداف خود نرسیدند
که این شکستی واقعی برای آنها بود.»(سخنرانی تلویزیونی خامنه ای برای بسیجی ها در
روز 6 آذر ماه 1404)
به حق چیزهای ندیده و نشنیده!
آری اگر فرض را بر این گذاریم که هدف آمریکا و اسرائیل از این
حملات و جنگ، سرنگونی حکومت خامنه ای بود«بی تردید» در این امر پیروز نشدند و این،
خوب، یک «پیروزی بزرگ» برای خامنه ای است و می تواند به آن ببالد!
اما اگر این یک مقدمه و جزیی از یک فرایند و یک سلسله حملات
نظامی برای سرنگونی حکومت باشد و در حملات بعدی که در صورت پافشاری خامنه ای بر
برنامه های تا کنون دنبال کرده اش، صورت خواهد گرفت، مراحل دیگری از طرح سرنگونی
اجرا شود، آنگاه از این دیدگاه آمریکا و اسرائیل پیروز شده اند. پیروز شده اند،
زیرا در حملات دوازده روزه به بخشی از اهداف خود تحقق بخشیده اند و در حملات دیگری
- اگر تنها یک حمله نباشد - که انجام خواهند داد و هر یک نقشی را در تحقق هدف
نهایی شان به عهده خواهد گرفت، به هدف نهایی خود یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی آن
گونه که خود می خواهند- سرنگونی همراه با به قدرت رساند مزدوران سلطنت طلب شان-
خواهند رسید. در واقع رسیدن آنها به اهداف شان امکان تحقق بسیار بیشتری دارد از
توان مقاومت خامنه ای و نیروی داخلی اش برای حفظ حکومت ولایت فقیه و به شکست
کشاندن برنامه ی امپریالیسم آمریکا و دولت صهیونیستی اسرائیل. این در مورد
سرنگونی.
اما طی همین حملات هم همه دیدند و خود سرداران فاسد و دزد
خامنه ای هم اعلام کردند که چه ضرباتی از کشتن فرماندهان پاسدار و دانشمندان اتمی
گرفته تا نابودی دم و دستگاه های غنی سازی و دیگر ساخت های نظامی موشکی و پدافند و
غیره به آنها وارد شد. ضرباتی که شلیک موشک های خامنه ای به اسرائیل وارد کرد تنها
شاید یک دهم آنچه دولت صهیونیستی بر سر وی و سران زیاده گوی پاسدارش در آورد بر سر
حکومت آن کشور آورده باشد.
خامنه ای متوجه نیست و یا خود را به نفهمی می زند که وضع
کنونی به گونه ای نیست که چون از رویدادی واقعی بگذرد مردم شاکله ی واقعیات را از
یاد می برند و می شود روایتی دروغین از امری واقعی ارائه داد و تتمه ی واقعیت
جاگیر شده در ذهن مردم را پاک کرد و به این ترتیب به شستشوی مغزی نوع «فرامدرن»
دست زد!
مترسکی در راس حکومت به عنوان «عمود خیمه»
خامنه ای دروغ می گوید و تحلیل های صنار و سی شاهی به تتمه ی
مزدوران اش عرضه می کند برای این که خودش را از آن گوشه ای که افتاده و چپ و راست بر
وی می بارد، بیرون کشد و قد و قامت و ذهن مچاله شده اش را راست کند. موجود جاه طلب
حقیر ریاکار و متقلبی که خود را کسی خواند که خدا به وسیله او سخنان خود می
گوید اما اکنون نمی تواند به پشتیبانی خدایش از خود امیدوار باشد و ماه هاست برای
حفظ جان اش به زیرزمین رفته است.
از سویی دیگر چنانکه به وضعیت واقعی نیروهایی که از این حکومت
دفاع می کنند بنگریم می بینیم که بخش های زیادی از این حکومت بریده اند و مدافعین
اش روز به روز به حداقل کمتری می رسند و بنابراین ترس و وحشت خامنه ای از
پیرامونیان و پنهان شدن اش بی علت نیست.
به واقع بُرد و نفوذ خامنه ای حتی در میان پیروان اش هم دیگر
اسمی است و اگر هم«عمود خیمه» ی حکومت باقی مانده به این سبب است که عجالتا
باندهای شیاد و دزد حاکم شخص دیگری را ندارند جایگزین اش کنند و به او بسان مترسکی
در راس حکومت برای بقای حکومت شان نیاز دارند و تلاش می کنند که این موجود مترسکی
را موجودی دارای گوشت و پوست و خون بنمایانند. کاری که تلاش در مورد آن نتیجه ی
درخوری برایشان ندارد و دیر یا زود باید فکر دیگری کنند.
خامنه ای و اوهامی که بر او تسلط یافته است
برای آنی فرض کنیم که خامنه ای راست می گوید. در جنگ دوازده
روزه پیروز شده و پیامی هم برای آغاز کردن دوباره ی مذاکرات نفرستاده و بنابراین
می خواهد تا ته قضیه با آمریکا و اسرائیل بستیزد و در راه آماده و پذیرای شهید شدن
در راه خدایش است، در این صورت چگونه می خواهد اقتصاد کشوری را که خود و باندهای
پاسدار ویران اش کرده اند اداره کند؟
آیا می خواهد تولید ملی را در مقابل وابستگی به غرب و شرق
سامان دهد؟
آیا نمی بیند که او و دارودسته ی پاسدارش این تولید را که خود
کوچک و ناچیز بود نابود کرده اند و سرمایه های کوچک و متوسط خصوصی را که تاب رقابت
با سپاه رانت خوار را نداشتند به ورشکستگی و نابودی و فرار کشانده اند؟
آیا این موجود نمی داند که همدستان دزد و غارتگر و خود بدترش
چه گونه محیط زیست کشور را نابود کرده اند و اکنون نمی توانند حتی آب و برق و گاز
و دیگر احتیاجات اولیه مردم را فراهم کنند؟
شاید این گونه تصور می کند که با توجه به عدم علاقه ی توده ها
به همراهی با نیرویی که به کشورشان حمله می کند، حتما توده ها در صورتی که آمریکا
و اسرائیل به تجاوز زمینی دست زنند به دفاع از حکومت بر خواهند خاست و برای خامنه
ای و حکومت اش با نیروهای متجاوز خواهند جنگید!
آیا نمی داند که با این تحریم ها و این تورم و گرانی و این
فشارهایی که به طبقات زحمتکش و تهیدست وارد می کند، و با این دزدی ها و فسادها و
اختلاس ها و جنایت ها و کشتارها که موجب ایجاد دره ای بین توده ها و حکومت شده،
جایی برای اینکه اینان از وی پشتیبانی کنند و برای بقای حکومت وی به میدان جنگ با
آمریکا و اسرائیل برود باقی نگذاشته است؟
چگونه می خواهد با آمریکا و اسرائیل بستیزد در حالی که جز
مشتی موشک سلاحی ندارد و جز یک مشت مفتخور و لاشی پاسدارعشق پول و ثروت، نیرویی
دیگر پیرامون حکومت اش نیست؟
آیا خامنه ای گمان می کنند که این بازی موش و گربه است و دوره
ای برگزار می شود و این دوره ها تا پایان حکومت ترامپ کماکان ادامه خواهد یافت و کافی
است کمی آنرا کش دهند تا شاید با روی کار آمدن حزب دموکرات، پایان آن برایشان خوش
گردد؟
آیا آنها این تصور را دارند که ترامپ و سران دولت اش به این
سبب که اکنون آمریکا درگیر بحران اقتصادی داخلی است و ترامپ هم وعده داده که جنگ
دیگری را آغاز نمی کند، در هر شرایطی که پیش آید جنگ دیگری را آغاز نخواهند کرد؟
آیا خامنه ای و سران پاسدار فکر می کنند که امپریالیسم آمریکا
و دولت صهیونیستی اسرائیل شوخی می کنند و اگر پیش آید هدف تغییر حکومت را روی میز
نمی گذارند و تا پایان اش نمی روند؟
آیا آنها تصور می
کنند که می توانند از یک جنگ دامنه داری که زیرساخت ها را هم هدف قرار دهد و دهه
ها کشور را به عقب براند بگریزند و با شلیک چند موشک به مناطقی در اسرائیل به جنگ
آمریکا و اسرائیل با خودشان پایان دهند؟
آیا خامنه ای تصور می کند که آمریکا و کشورهای اروپای غربی می
نشینند و موشک زدن های وی را تماشا می کنند؟ نگاهی به تجارب افغانستان و عراق و
لیبی و سوریه خلاف این را نشان می دهد.
در واقع جنگ در صورتی که به وقوع پیوندد و در صورتی که آمریکا
نتواند به اشکال ساده تری، مثلا سازمان دادن کودتایی همراه حملات هوایی و بخشا
دریایی و زمینی، برنامه ی خود را اجرا کند موجب این خواهد شد که طی حملات مداومی
مانند آنچه به عراق صورت گرفت تمامی زیرساخت ها مورد هجوم قرار گیرند و سپس زمانی
که توانایی نیروهای سپاه و احتمالا ارتش بسیار پایین آمد حملات نظامی زمینی آغاز شود.
یک تصور دیگر هم ممکن است که خامنه ای و سران سپاه داشته
باشند: این که تا جایی که کار به پیاده کردن نیروهای نظامی برای سرنگونی حکومت
کشیده نشده جنگ را ادامه دهند و کار که به چنین جاهایی کشید پرچم صلح بالا برند و
با امپریالیست ها کنار آمده و حکومت شان را نگه دارند!؟
مشکل اصلی داخل و توطئه های اصلی دشمن در داخل است!
و اما تصور خامنه ای در مورد وضع داخل چگونه است زمانی که
چنین ماجراجویی هایی را دنبال می کند؟
در این خصوص حدس و
گمان چندان دشوار نیست. خامنه ای تصور می کند که تفنگ دارد و توده ها رهبری و
سازماندهی و تفنگ ندارند و چون وضع چنین است پس می تواند با نیروهای پاسدار و
بسیجی اش و با تفنگ هایش توده ها را مجبور کند که به وضع فلاکت بار و ستم و
استثمار کنونی گردن گذارند. به عبارت دیگر خیال اش از داخل راحت است. یعنی فکر می
کند که از پس داخل بر می آید.
تصوری که همه ی چیزها را ثابت می انگارد. هم قدرت خود و هم
ناتوانی توده ها و هم شرایط فوق العاده متغیر کنونی ایران را.
هرمز دامان
نیمه ی نخست آذرماه 1404