۱۴۰۱ دی ۱۹, دوشنبه

شورش توده های خشمگین علیه اجرای احکام اعدام مبارزین جوان

 
شورش توده های خشمگین علیه اجرای احکام اعدام محمد بروغنی و محمد قبادلو
 
همان گونه که می شد تصور کرد تحرکات و اعمال جنایتکارانه ی خامنه ای و باند حاکم در سرکوب توده ها در نقطه های معینی با سد تقابل و مبارزه ی توده ها روبرو شده و در این این نقطه ها رویارویی ها شدت می گیرند. برنامه ی اجرای حکم محمد قبادلو و محمد بروغنی یکی از آن موارد است.
 شورش توده ها در برابر احکام اعدام جوانان مبارز
برنامه ی خامنه ای و دستگاه سرکوب وی آن بود که پیش از برگزاری مراسم سومین سالروز شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی با اعدام دو جوان مبارز نسبت به آن واکنش کثیف خود را نشان دهد که این کار را با اعدام دو جوان مبارز متعلق به طبقه ی کارگر انجام داد( و طبق معمول از آنها دو قهرمان برای طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و تمامی خلق ایران ساخت) و از سوی دیگر با اعدام دو مبارز دیگر در روز پس از 18 دی این واکنش پلید خود را کامل کند. این کار قرار بود با اعدام محمد بروغنی و محمد قبادلو انجام شود.
اما  خانواده های مبارز این دو جوان به ویژه مادر محمد قبادلو که از همان زمان بازداشت فرزندش به مبارزه برای آزادی وی دست زد، به همراه توده ها در ساعات اولیه صبح پیرامون زندان رجایی شهر گرد آمدند و با دادن شعار مخالفت خود را علیه این اعدام بیان کردند. وضعی که موجب شد نیروهای حکومت به محل هجوم آورند و با توده های مردم درگیر شوند.
خبری که هنوز موثق نیست حکایت از آن دارد که در پی این مبارزات مسئولین زندان این دو جوان را به بند عمومی برگردانده اند و نیز طبق گفته ی وکیل پرونده اعاده ی بازرسی ثبت شده و بنابراین باید اجرای حکم اعدام متوقف شود.
نبرد میان توده ها و حکومت و پیشروی و عقب نشینی
باید توجه کرد که همان گونه که خامنه ای و سران پاسدارش در مقابل پیشرفت توده ها با سرکوب های همه جانبه و خونین خود سد ایجاد می کنند و نیز تلاش می کنند توده ها را پس برانند، به همان سان از نقطه های معینی وضع برعکس شده و توده ها به تقابل شدیدتر با سرکوب و پیشروی حکومت دست زده و نه تنها در مقابل پیشروی رژیم سد ایجاد می کنند بلکه در عین حال تلاش می کنند آن را مجبور کنند که عقب نشینی کند.
چنان که می دانیم آن عقب نشینی های که در این انقلاب تا کنون به خامنه ای و باندش تحمیل شده با بیش از 500 قربانی و حدود 20 هزار زندانی به دست آمده است و بنابراین تحمیل هر گونه عقب نشینی تازه به حکومت باز هم با مبارزات و قربانیان تازه به دست خواهد آمد.
در کل می توان تصور کرد که  به سبب تداوم انقلاب چنین درگیری ها و تقابل هایی باز هم در آینده پیش می آیند و هر کدام از نقاط درگیری و مبارزه می تواند به یک سلسله از مبارزات کم دامنه و یا دامنه دار و پیشروی ها و یا عقب نشینی ها کشیده شده و وضع و نیرو و توازن قوای طرفین را کم یا زیاد دگرگون کنند.
سیاست خامنه ای و اتاق فکرامنیتی و نظامی اش
سیاست باند حاکم به رهبری خامنه این این بوده که هرگز امتیازی را آگاهانه و یا با عقب نشینی اعلام شده به توده ها ندهد. برداشت و درک امنیتی و نظامی آنها این است که دادن آشکارای امتیاز و یا اعلام آشکارعقب نشینی موجب «پررو» شدن توده ها شده و آنها خواهان امتیازات بیشتر و عقب نشینی های بیشتر از جانب حکام شده و بنابراین پیشروی های بیشتری خواهند کرد.
از سوی دیگر این ها خود را پشت خدا و پیغمبر و دین پنهان کرده و گویا این پنهان شدن حمل را بر خود این مستبدین خودپرست مشتبه کرده که خود را نماینده ی خدا و پیغمبر و دین بخوانند و بنابراین با شمشیری که از این عناصر در دست گرفته اند به راحتی امور خود را پیش برند.
 امر مزبور موجب آن گردیده که نوعی قلدری بی منطق در خامنه ای و باندش پدید آید و به این انجامد که اگر در مقابل تقابل و مبارزه و پیشروی توده در امری معین مجبور به عقب نشینی شدند به سرعت واکنش نشان داده و در زمینه و جای دیگری ضرباتی شدیدتر به جنبش توده ها وارد کنند. آنها این سیاست و تاکتیک را همواره انجام داده و از این پس نیز انجام خواهند داد و بنابراین باید مبارزات  توده ها آگاهانه و هوشیارانه و تا آنجا که ممکن است همه جانبه باشد تا از محل هایی که ممکن است پیشروی و تهاجم و سرکوب حکومت از آن نقاط صورت گیرد بسته شود.
برای نمونه  در حالی که ممکن است حکومت زیر فشار توده ها و امکان شورش های گسترده تر از اعدام موقت این دو مبارز چشم پوشی کند (با دلایلی که خودشان عنوان می کنند و نه دلایل توده ها) و یا اساسا از حکم اعدام برای این دو بگذرد و احکام پرونده را پس از بازرسی تغییر دهد،، اولا در همین روز زندانی کردی را در همین زندان رجایی شهر اعدام می کند و از سوی دیگر، دادگاه اصفهان همزمان اتهام محاربه و بنابراین حکم اعدام برای سه نفر(مجید کاظمی شیخ شعبانی، سعید یعقوبی کرد و صالح میرهاشمی) در پرونده ی خانه ی اصفهان صادر می کند. این احتمال که این احکام و یا احکام دیگری را در پاسخ به عقب نشینی مورد بحث به سرعت اجرا کند وجود دارد.
بنابراین مبارزه با چنین حکومتی باید هوشیارانه و همواره ناظر به تمامی جوانب باشد زیرا این کفتارها می خواهند همواره برنده باشند و نه بازنده و بنابراین تحمیل هر بازنده شدنی به این ها باید با مبارزه ای همه جانبه و با زور مقدور گردد. 
مرگ بر قضات جانی دستگاه قضایی
مرگ بر خامنه ای و پاسداران اش
زنده باد توده های مبارز
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 19 دی ماه 1401

۱۴۰۱ دی ۱۸, یکشنبه

مبارزان انقلابی

 
مبارزان انقلابی و تداوم انقلاب
 
امروز 18 دی به مناسبت سومین سالروز شلیک به هواپیمای مسافربری و قربانی کردن 176 مسافر طبق فراخوان و قرار از پیش تعیین شده در بسی از شهرهای بزرگ و کوچک ایران، توده ها به ویژه دختران و پسران جوان به خیابان ها آمدند و با راه پیمایی و دادن شعار علیه حکومت سالوس و جنایتکار خامنه ای و پاسداران اش به مبارزات خود ادامه دادند.
این راهپیمایی های انقلابی در شرایطی برگزار می شود که در سراسر شهرهای ایران به ویژه  شهرهای کردستان و بلوچستان حکومت نظامی برقرار است و نیز حلقه ی محاصره ی پلیسی و امنیتی ای که حکومت گرد توده ها تشکیل داده و همه وقت تعدادی جوان دختر و پسر را در جای جای ایران می رباید هر روز تنگ تر شده است.
از سوی دیگر حکومت آماده است تا طناب های دارش را که برای نسل کشی به پا کرده است بیشتر و روزمره تر کند و به قربانی کردن باز هم بیشتر جوانان برای مشتی روحانیون جاه و قدرت و پول پرست ادامه دهد. روحانیونی که شیادانه و سالوسانه از خدا و پیغمبر و دین برای خود دکانی درست کرده اند.
مبارزانی بزرگ
با این وصف هر روز که می گذرد این آمدن به خیابان ها و تداوم مبارزات و انقلاب ارزشی صد چندان پیدا می کند و آگاهی و شجاعت و شهامت بیشتری را می طلبد؛
و قطعا دختران و زنان و پسران و مردانی که این روزها به خیابان می آیند و انقلاب را زنده نگاه می دارند به زمره ی آگاه ترین و مبارزترین ها تعلق دارند زیرا به خوبی می دانند که ارزش و اهمیت این ادامه دادن مبارزه و انقلاب بسیار زیاد است و دیر یا زود گروه های آنان بیشتر و بیشتر خواهد شد و زمان به زیر کشیدن این حکومت مایه ی ننگ توده های ایران را نزدیک تر خواهد کرد.
اهمیت فراخوان ها و پاسخ توده ها به آنها
آنچه که اهمیت مبارزات در این روزها را بیشتر از آنچه که هست می کند این است که توده ها به فراخوان ها ارج گذاشته و پاسخ می دهند. این پاسخ دادن می تواند به مرور خواه به گونه ای عمومی و خواه به گونه ای خصوصی تشکل ها و سازمان هایی را که از میان طبقات مردمی برخاسته اند در جایگاه رهبری مبارزات قرار دهد و این در شرایطی که هیچ حزب و سازمان سیاسی ای در حال حاضر در راس توده ها قرار ندارد نقش مهمی در تداوم و جهت گیری مبارزات خواهد داشت.
می توان نتیجه گرفت که اگر فراخوان دهندگاه بتوانند با یکدیگر هماهنگ شوند و در روزهای معینی که می توان توده ها را به مبارزه فراخواند این فراخوان ها را انجام دهند، انقلاب می تواند با آهنگ و موزونی به نسبت درست تر و بیشتری نیروهای خود را صرف کند.
در واقع وضع به گونه ای است که باید این گروه ها و دسته های مبارز، در شرایطی که نزدیک به 20 هزار جوان در زندان اند و سرکوب همه جانبه و خونین و برخی دیگر شرایط کمک می کنند که توده ها نتوانند آن گونه که در دو سه ماه نخست در خیابان ها بودند به مبارزه ادامه دهند، عجالتا بار را به تنهایی به دوش کشند تا وضع به گونه ای گردد که نیروهای کمکی برسد. به این معنا که خواه به مرور توده های بیشتری به مبارزات کشیده شوند و خواه طبقاتی که می توانند دست به اعتصاب زنند به ویژه طبقه ی کارگر آن گونه که شایسته و بایسته است در مبارزات شرکت کند.
 یک انقلاب بزرگ در فرایند خود، هم روزهایی دارد که ساده و آسان و سریع می تواند پیشروی کند و به خود تداوم بخشد و هم روزهای سخت و دشوارکه پیشروی آن کند است. اگر روزهای سه ماهه ی نخست انقلاب، پیشروی آسان و سریع دانسته شود این روزها را باید روزهای پیشروی سخت و کند نامید و از این ناموزونی ها گریزی نیست زیرا که ذاتی انقلاب ها و مبارزات طبقاتی هستند.
مساله ی سالروز جانباخته گان هواپیمای مسافربری اوکراینی
جز این ها که اشاره شد و در پاسخ به برخی نظرات نادرست باید به این مساله توجه کرد که امر قربانی کردن 176مسافر هواپیما امری نیست که صرفا به خانواده های قربانیان پرواز و یا نماینده و سخنگوی آنها در خارج از کشور بستگی داشته باشد. 176 هم میهن ما به وسیله ی خامنه ای و پاسداران اش قربانی شدند و این امرهمه ی توده های مردم ایران است که 40 سال است از این حکومت در رنچ اند.
پس این که ما با جهت گیری سیاسی یک نماینده ی خانواده های قربانیان و حتی- اگر فرض بگیریم که وی بیانگر نظرات اکثریت این خانواده هاست - با اکثریت آن خانواده ها، در مورد برخی مسائل مخالف باشیم نباید موجب این گردد که مخالف برگزاری مراسم یادبود این قربانیان خواه در خارج و خواه به ویژه در داخل باشیم.
گذشته از این، مروری بر رویدادهای 18 دی و حتی پیش از آن نشان می دهد که داخل از سیاست و یا رفتارهایی که ممکن است بر برخی از راهپیمایی های خارج از کشور مسلط شود تبعیت نمی کند و راه خود را می رود.  
درود بر مبارزانی که انقلاب را  پیش می برند
مرگ بر خامنه ای و پاسداران اش
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 18 دی ماه 1401

۱۴۰۱ دی ۱۷, شنبه

قتل دو جوان مبارز دیگر به وسیله کفتاران دستگاه قضایی

 
خونخواران دستگاه قضایی خامنه ای دو جوان مبارز دیگر را به قتل رساندند!
 
امروز 17 دی ماه 1401 دو جوان دیگر به جانباخته گان مبارزات انقلابی در ایران افزوده شدند. نام این دو جوان رشید و مبارز محمد مهدی کرمی و سید محمد حسینی است.
این دو جوان که هر دو از خانواده هایی کارگری بودند به زمره ی مبارزانی تعلق داشتند که در چهلمین روز جان باختن حدیث نجفی در کرج بازداشت شده بودند و زیر شکنجه های قرون وسطایی از آنها اعتراف گرفته شده بود که روح الله عجمیان بسیجی، یکی از پادوهای متعصب و فاضلابی حکومت خامنه ای را کشته اند.
این را که خامنه ای و سران دستگاه قضایی اش روز 17دی ماه یعنی یک روز پیش از سومین سالروز شلیک پاسداران خامنه ای به هواپیمای اوکراینی را برای این قتل ها انتخاب کرده اند پیام روشنی دارد و آن این است که می گویند:
« از این که شلیک به هواپیما کردیم و جان 176 نفر را گرفتیم کک مان هم نمی گزد و اگر باز هم بتوانیم و فکر کنیم چنین کاری به ماندن ما در قدرت کمک می کند از این کشتارها می کنیم!» و این را راست می گویند. این داوران قضا و «خدا و پیغمر» همان ها بودند که در پی حمله ی وحشیانه و مغول وار پاسداران و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در 18تیرماه 78 تنها سربازی را به جرم سرقت یک ریش تراش جریمه کردند!
 از سوی دیگر این قتل های حکومتی خود هشداری است برای برگزاری مراسم سومین سالگرد قربانیان این حمله ی موشکی به هوایپمای مسافربری.
آنچه اینها می خواهند یک جامعه با سکوتی قبرستانی است که به هر آنچه این ها می خواهند و انجام می دهند تمکین کنند.
این را که خامنه ای و سران دستگاه قضایی اش از جوان کُشی سیرایی ندارند می توان از نظر کفتاران مجلس شورا نشین دریافت که پیش از این از دستگاه قضایی خواستند که دست به قتل گروگان ها بزند و در کشتار جوانان کوتاهی نکند.
 اکنون نیز در همین آغاز و پس از قتل این دو مبارز جوان، یکی از مریدان دستگاه زور و ستم به نام محمد صادق کوشکی می گوید که این را که دستگاه قضایی طی چهار ماه تنها یک نفر را به جرم محاربه و سه نفر به جرم قتل، به قتل رسانده است ناچیز است. این مرد لاشخور فراموش می کند که عوامل سپاه و لباس شخصی و بسیجی های خامنه ای طی این نزدیک به چهارماه و ضمن برگزاری گردهمایی ها و راهپیمایی ها نه چهار نفر بلکه بیش از 500 نفر از جوانان دختر و پسر را به قتل رسانده اند.
خامنه ای و سران دستگاه قضایی و پاسداران اش از خون جوان ریختن سیرایی ندارند. آنها با کشتار، مسیر انقلاب بزرگ 57 را منحرف کردند و امور را در دست خود گرفتند؛ آنها جنگی بی حاصل برای مردم را که با خون دادن های بسیار توام بود به مدت هفت سال ادامه دادند تا بتوانند در داخل قدرت خود را استحکام بخشند و نیروهای انقلابی را قلع و قمع کنند؛ با کشتار تابستان 67 آن را حفظ کردند و باز با کشتار می خواهند آن را و قدرت و ثروتی را که در دستان کثیف شان جمع شده است نگه دارند.
 برای اینها فرقی نمی کند که پایه ای داشته باشند و یا نداشته و در اقلیت باشند. پایه ای داشته باشند جمع شان می کنند ( مانند  سال های پیش از دهه ی نود) و بر مبنای این که «مردم» با آنها هستند کشتار راه می اندازند و همچون اکنون نداشته باشند بازهم کشتار می کنند تا جامعه را به سکوت کشانند.
این را که این کشتارها از روی ترس و وحشت شان است و نه از نیرو و قدرت شان شکی نیست.  
در پی قتل این دو جوان طبق معمول این ترس و وحشت در ریختن نیروهای فاضلابی شان به در خانه ی محمد مهدی کرمی جانباخته و کنترل هر نوع تحرک از جانب توده ها در همدردی با خانواده ی این جوان و ربودن عده ای دیگر از جوانان خود را نشان می دهد.
هم با ترس و وحشت می کشند و در کشتن و به قتل رساندن جوانان، خود را«محق» می دانند و حکم را«حکم خدا و پیغمبر» می دانند( قاضی سالوس و جانی پرونده به پدر محمد مهدی کرمی که از او خواسته حکم را لغو کند گفته از من می خواهی که «حکم خدا و پیغمبر را زیر پا گذارم»!)؛ و هم با ترس و وحشت از گردهمایی توده ها، خانواده ها را زیر فشار قرار می دهند تا هیچ نگویند و به قتل جوانان خود تمکین کنند و سپاس خدا و پیغمبر او را که دستور به کشتار جوانان آنها داده، به جای آورند!
توده های مردم اکنون بیش از پیش به خوبی پی برده اند که تا خامنه ای و بیت رهبری و قاضیان خونخوار دستگاه قضایی و مجلس قالییاف و دولت رئیسی و پاسداران وجود دارند، خون ریزی را پایانی نیست.
حتی آن بخش اندکی که ممکن بود فکر کنند با ادامه ندادن به مبارزه و نیامدن به خیابان می توانند خامنه ای و دستگاه قضایی اش را مجاب کنند که دست از اعدام ها بردارند باید بیش از پیش پی برده باشند که چقدر این دیدگاه اشتباه است. نگاهی به چهل سال حکومت این کفتارها نشان می دهد که این ها خواه بر علیه شان مبارزه و خیزشی صورت گیرد و خواه جامعه در سکوت باشد می کُشند. مگر پیش از قتل مهسا، توده ها آن سان که پس از آن انقلاب کردند انقلاب کرده بودند؟ پس چرا این ها با آن گشت جنایتکارشان به جان دختران و زنان افتاده بودند و چنان رفتارهای کثیفی را هنگام ربودن دختران و زنان انجام می دادند؟
راه جلوگیری از کشتارها به انقلاب ادامه دادن است.
 انقلاب را ادامه دادن و این حکومت کریه و جانی را سرنگون کردن و آزادی را به دست آوردن البته بهایی دارد، اما این بها و قربانیان به هیچ وجه به اندازه ی قربانیانی نیست که این ها طی چهل سال اخیر گرفتند و باز هم چنانچه بر قدرت بمانند از مردم خواهند گرفت.   
مرگ بر سران مرتجع و خونخوار دستگاه قضایی
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر سران پاسدار و بسیجی
زنده باد مبارزه ی توده ها
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
17 دی ماه 1401
     
 

۱۴۰۱ دی ۱۴, چهارشنبه

بازداشت و دربند کردن پیشروان مبارز بلوچ

 
 بازداشت و دربند کردن پیشروان مبارز بلوچ راه مقابله ی خامنه ای با جنبش بلوچ
 
به گفته ی محمد صابر ملک رئیسی زندانی سیاسی سابق، نیروهای اطلاعاتی حدود 70 شهروند بلوچ را طی 72 ساعت از روز یکشنبه تا چهارشنبه بازداشت کرده اند. همچنین به گفته ی این فرد در زاهدان« تجمع بیش  از دو نفر در هر مکان مساوی با بازداشت می شود.» (تازه ترین اخبار حاکی از این است که 113 نفر در طی 4 روزبازداشت شده اند.)
از سوی دیگر خبرها حاکی است که در روز 14 دی ماه شماری از کارگران بلوچ در فلکه کارگر زاهدان به وسیله ی خودروی نیروهای اطلاعات سپاه زیر گرفته شده و پس از آن هم این کارگران را که جراحت برداشته بودند بازداشت کرده اند.
به این ترتیب کینه و عناد خامنه ای و پاسداران و اطلاعاتی هایش به جنبش توده ها و جوانان ستمدیده ی بلوچ، راهی جز این نیافته که تا آنجا که می تواند مردم بلوچ را زیر فشار قرار دهد و اسیر و دربند کند و بکشد.
گویا همه ی این برنامه ی بازداشت ها برای این است که مبارزات خلق بلوچ که پس از نماز جمعه ی هر هفته برگزار می شود از نیروی پیشرو و استخوانبندی خود محروم شود و به این نتیجه بینجامد که یا گردهمایی های توده های بلوچ  و شعار دادن های آن ها علیه خامنه ای صورت نگیرد و یا اگر می گیرد از آن شور و حال پیشینی خود بیرون آید و بی رمق گردد.
روشن است که اگر بازهم چنین تظاهراتی صورت گیرد که چنانکه مبارزین بلوچ گفته اند صورت خواهد گرفت برنامه های بعدی آنها این خواهد بود که پس از شناسایی فعالان تظاهرات آنها را هم بازداشت کنند و خلاصه تا آنجا که می توانند پیشروان و فعالین و جوان ها را بگیرند و به زندان بیفکنند تا احتمالا دیگر کسی برای تظاهرات باقی نماند.
این همان برنامه ای است که برای دیگر شهرها و مناطق اجرا کرده اند. تا توانسته اند بازداشت کرده اند و به زندان ها افکنده اند. گویا برنامه شان این است که تا جایی که ممکن است جوانان را از 15 و 16 سال تا 25 سال بازداشت کنند و این سان کار را به آنجا رسانند که اگر توانستند فعالین و پیشروان یک نسل را در زندان کنند وبرایشان پرونده بسازند تا شاید بتوانند جنبش و انقلاب را خفه کنند.
در مورد این اعمال، نخست باید جنبش و انقلاب را نقد کرد که از نیروهای انقلابی خود دفاع لازم را به عمل نمی آورد. به نظر می رسد که گرفتن پیشرو ترین مبارزین انقلاب ما برای اطلاعاتی ها و پاسداران کاری سهل و سر و ساده است و برای آن سختی ای متحمل نمی شوند. در واقع آنها کمابیش و از همان روزهای نخست انقلاب به راحتی و بی آنکه تیرشان خیلی به سنگ بخورد در همه ی مناطق بخشی از فعالین جنبش را بازداشت کرده و می کنند و  تا کنون آن را ادامه داده اند.
و این در حالی است که وارد ماه چهارم از انقلاب شده ایم و این همه تجربه پشت سر گذاشته ایم و از سوی دیگر تجارب جنبش های گذشته به ویژه آبان 98 و دی 96 و تابستان 88 را نیز در اختیار داریم و می توانستیم درس های آنها را به ویژه در امور مخفی کاری و مبارزه با نیروهای اطلاعاتی و پاسدار به یک سلسله اصول ارتقاء داده و در اختیار تمامی مبارزین قرار دهیم.
از سوی دیگر باید به این ددمنشان و این دیوصفتان گفت که آنها هرگز نمی توانند با بازداشت و زندانی کردن و شکنجه و کشتن و اعدام مبارزان، انقلاب را خفه کنند. اگر چنین سیاست هایی نتیجه می داد باید با آن بازداشت ها و کشتارهایی که در سال 88 به ویژه در کهریزک به راه انداختند موفق می شدند که حداقل برای دو دهه کشور را آرام کنند. آنها هرگز چنین توفیقی به دست نیاوردند و اکنون بسیار بدتر از آن به دست نخواهند آورد.
انقلاب هر آن بیش از آن که آنها تصور کنند گسترش می یابد. شرایطی هولناک اقتصادی و سیاسی و فرهنگی که به انقلاب پا داده نه تنها تغییری نکرده بلکه هر آن بیشتر بر آن دمیده و شدیدتر می شود. دیر یا زود طبقات به ویژه طبقه ی کارگر با گستره و شدت بیشتری وارد انقلاب خواهد شد و وضع دچار تحولات جدی تری خواهد شد.
 تغییر فرماندهان سرکوب
خامنه ای انگار که از سرکوب کننده گان اش راضی نیست. در بلوچستان فرمانده ای را بر می دارد و یکی دیگر را که باید جلادتر باشد به جای وی می گذارد. در تهران حسین اشتری توبیخ می شود و گویا قرار است برکنار شده و موجود پلید دیگری( رادان) به جای بنشیند. با این جابه جایی ها چنانچه مورد بلوچستان نشان داده برنامه های یورش شدیدتر حکومت به جنبش و انقلاب در دستور کار قرار می گیرد و این ها به این معناست که این همه خشونت و کشتار و بگیر و ببند و سرکوب و اعدام جواب نداده است.
 این ها درست یادآورد دوران پایانی حکومت شاه سابق است که فکر می کرد اگر سرکوب ها آن جوابی را که می خواهند نمی دهد مشکل از سران سرکوب است و نه از فراگیری و قدرت و عمق یابی جنبش.
و اما انقلاب کنونی همان گونه عمل خواهد کرد که با شاه سابق عمل کرد. آن زمان لبه ی تیزحمله متوجه حکومت سلطنتی و شاهی در ایران بود که باید برچیده می شد و برچیده شد و روانه ی زباله دان تاریخ گشت. اینک نیز لبه ی تیز حمله متوجه حکومت دینی روحانیون خودپرست و شیفته ی قدرت و ثروت و مستبد است و این نیز باید روانه ی زباله دان تاریخ شود.
طبقه ی کارگر ایران و خلق ایران بی شک توان آن را خواهد داشت که پس از این پاکسازی حکومتی شایسته خویش یعنی یک حکومت دموکراتیک و ملی بر پا سازد و تلاش خود را وقف ساختن ایرانی آباد کند.
پر دوام باد مبارزات توده های ستمدیده ی بلوچ
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
 برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 15 دی ماه 1401

 

 

۱۴۰۱ دی ۱۳, سه‌شنبه

وقت عزا نیست که هنگامه خشم است

 
وقت عزا نیست که هنگامه خشم است
 
فراخوان به تظاهرات، اعتراض و اعتصاب در یکشنبه ۱۸ دى
 
یکشنبه 18 دی سومین سالروز شلیک عمدی موشکی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به پرواز PS752  است؛ جنایتی که جان ۱۷۶ انسان را گرفت.
امسال در حالی به ۱۸دی نزدیک می‌شویم که شعار سه سال پیش مردم، در خیابان‌های شهرها و دانشگاه‌ها، مشخصا علیه موجودیت و کلیت جمهوری اسلامی بود. در دانشگاه‌های امیرکبیر و شریف حتی شعار«جمهوری اسلامی نابود باید گردد» سر داده شد. شعاری که هم‌ اکنون در دانشگاه‌ها، مدارس و خیابان‌های سراسر کشور در حال عملی شدن است.
بیش از سه ماه است که یک انقلاب عظیم برای رهایی زنان و همه مردم تحت سرکوب و استثمار از قید و بند حکومت جنایتکاران، آغاز شده است. انقلابی که محور آن «زن زندگی آزادی» و یکی از اصلی‌ترین اهداف آن نابودی جمهوری اسلامی است. در همین مدت سه ماهه ‌ای که از شروع انقلابمان میگذرد، جمهوری اسلامی جنایات‌های دیگری را هم علیه انقلابیون، نوجوانان و جوانان و مردم معترض مرتکب شده است.
حالا همه ما به این باور رسیده‌ایم که میتوانیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم و مقامات ریز و درشتش را به پای میز محاکمه بکشانیم. پس به مناسبت گرامیداشت یاد انسان‌های به قتل رسیده در تمام طول عمر این حکومت، به‌خصوص در جریان شلیک عمدی به هواپیمای اوکراینی، قصد داریم خشم خود را از جنایت و آدمکشی جمهوری اسلامی به نیروی ادامه انقلاب تبدیل کنیم. چرا که ما دادخواهیم و مسیر دادخواهی ما قطعا از سرنگونی جمهوری اسلامی می‌گذرد.
بدین وسیله ما دانشجویان، دانش‌آموزان، کادر درمان، زنان برابری‌خواه و جوانان انقلابی فراخوان می‌دهیم: در این روزهای باقی مانده تا یکشنبه ۱۸ دی، با سازمان‌یابی، با آماده‌سازی و تقویت و ایجاد هر چه بیشتر گروه‌ها و جمع‌های انقلابی، خود را برای برگزاری یک روز اعتراضی سراسری در شهرها، دانشگاه‌ها و مدارس سراسر کشور آماده کنیم.
فراخوان برای یکشنبه ۱۸ دی:
 اعتصاب کسبه، اعتصاب حمایتی، هدفمند و اعتراضی اصناف مختلف از صبح تا ظهر
 پرفورمنس اعتراضی، شعارنویسی، تحصن، اعتصاب و اعتراض به فراخور وضعیت هر دانشگاه و مدرسه توسط دانشجویان و دانش‌آموزان
   ازساعت ۴ بعدازظهر هم راهپیمایی همه گروه‌های مردمی اعم از دانشجو، زن، رنگین‌کمانی، معلم، کارگر، کادر درمان و بخش‌های مختلف جامعه در محلات شهرهای مختلف به سمت میادین و مراکز اصلی شهر و برپایی تظاهرات اعتراضی سراسری
وعده ما یکشنبه ۱۸ دی
زن زندگی آزادی
لیست فراخوان دهندگان:
تشکل دانشجویان پیشرو
اتحاد پزشکان (فراخوان سابق) – کانال صنفی پزشکان و کادر درمان
دانشجویان آزادیخواه دانشگاه نوشیروانی بابل
کمیته سراسری دانشجویان کردستان
تشکل دانش‌آموزان انقلابی تهران
اتحاد دانشگاه صنعتی اصفهان
جمعیت دانشجویی دانشگاه هنر شیراز
اتحاد دانشجویان تهران
نهاد دانشجویان آزاد خوراسگان
اتحاد دانشجویان شهرکرد
دانشگاه اصفهان
دانشگاه الزهرا
دانشگاه بهشتی تهران
دانشگاه پیام ‌نور کردستان
دانشگاه تربیت مدرس
دانشگاه تهران
دانشگاه خوارزمی
دانشگاه شهرکرد
دانشگاه شیراز
دانشگاه صنعتی اصفهان
دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
دانشگاه علوم پزشکی ایران
دانشگاه فنی دخترانه سنندج
دانشگاه کردستان
دانشگاه یزدان پناه کردستان
دانشگاه آزاد تهران شمال
دانشگاه آزاد تهران غرب
دانشگاه آزاد خوراسگان
دانشگاه آزاد شهرقدس
دانشگاه آزاد فلاورجان
دانشگاه آزاد نجف آباد
دانشگاه اشرفی اصفهانی
گروه مبارزاتی زنانِ آزادیخواه تهران
مجمع مادران پیشرو
جوانان انقلابی محلات کامیاران
جوانان انقلابی محلات سنندج
جوانان انقلابی محلات پیرانشهر
کمیته جوانان انقلابی سرخ مهاباد
جوانان انقلابی ژاورود
جوانان انقلابی دزلی
کمیته انقلابی قزوین

۱۱ دیماه ۱۴۰۱          

۱۴۰۱ دی ۱۲, دوشنبه

درباره ی پروژه ی تازه ی امپریالیست های غربی

 
 
درباره ی پروژه ی تازه ی امپریالیست های غربی
 
برخی افراد که بیشترشان جای پایی درون توده های مردم ایران ندارند جدا از یکدیگر متنی همانند را به طور مشترک توئیت کرده اند:
«سال 2022 سال شکوه همبستگی ایرانیان با هر باور و زبان و گرایش بود
با سازماندهی و همبستگی سال 2023 سال پیروزی ملت ایران خواهد بود؛ سال تحقق آزادی و عدالت در ایران»
 آنها می گویند که توئیت این متن گامی است کوچک در راستای پیوند میان اپوزیسیون و نه چیزی بیشتر و هنوز هیچ خبری نیست و ما حزب نیستیم که ائتلاف کنیم و ...
روشن است که اقدام و این «هیچی»، خیلی هم هیچی نیست بلکه گامی است در راه پیوستن عده ای به یکدیگر و در راستای تشکیل یک ائتلاف و چیزهایی از این قبیل و گام های بعدی احتمالا در 18 دی و پس از آن برداشته خواهد شد.
فردی که متن را داده رضا پهلوی دست پرورده ی امپریالیسم آمریکا و وجود در نمک خوابانده شده آن برای حکومت بعدی در ایران است. از نظر امپریالیست این فرد در عین حال مرکز ثقل اصلی این جمع است زیرا هیچ یک از بقیه موقعیتی شبیه به وی را ندارند. تنها اوست که می تواند نظام پادشاهی را در ایران بنا کند. از سوی دیگر این فرد صاحب هیچ گونه نفوذ توده ای قابل توجهی در خارج از کشور نیست چه برسد به داخل.
در میان این جمع دو نفر هستند که تا حدودی پایه دارند.
یکی حامد اسماعیلیون است از کسانی که همسر و فرزند خود را در هواپیمای مسافربری 752PS اوکراینی از دست داده است و مبارزاتی برای پیش بردن پرونده ی این هواپیما و کشاندن آن به دادگاه های بین المللی داشته است. این شخص عمدتا در میان مهاجران خارج کشور نفوذ دارد و تا کنون امری که نشان دهد جای پایی درون کشور دارد دیده نشده است. با انتخاب متحدی مانند رضا پهلوی و رفتن در ائتلاف ارتجاعی- امپریالیستی، حامد اسماعیلیون از سخنگوی خانواده های جانباخته گان هواپیمای اوکراینی بیرون آمده و نماینده ی یک خط امپریالیستی و ضد توده ی مردم ایران می شود. در مورد وی ما جدا امیدواریم که تا در خطی که در پیش گرفته غرق نشده خود را از این جمع بیرون کشد و اجازه ندهد خون همسر و فرزندش در چنین مسیری پایمال شود. او در این جمع جز زائده ای برای تکمیل یک ائتلاف ارتجاعی و امپریالیستی و نهایتا یک جایگزین ارتجاعی به جای جمهوری اسلامی نخواهد بود.
نفر دوم هم علی کریمی است. یک ورزشکار که در میان ورزش دوستان داخلی محبوبیت دارد و از آغاز جنبش تا کنون با آن همراهی کرده است. این فرد نیز با این انتخاب خود دیگر نه به عنوان ورزشکاری سخنگوی بخش هایی از مردم و جوانانی که از آنها صحبت می کند، بلکه به عنوان نماینده ی پهلوی های مرتجع و امپریالیست ها در می آید. امری که برازنده ی وی نیست.
بیشتر این افراد به جز رضا پهلوی و مسیح علی نژاد دارای گذشته ی سیاسی فردی نبوده و هیچ گونه حزبیتی نداشته اند و به طورمشخص خواست های هیچ طبقه ی معینی را نیز بیان نکرده به طور مستقیم نماینده ی طبقه ی معینی در جامعه ی ما نبوده اند. عنوان گنگ «ایرانیان» و یا« ملت ایران» در متن مزبور گواه این است که حضرات خود را نماینده ی تمامی طبقات از کارگر گرفته تا سرمایه دار و از کشاورز و معلم و کاسب و بازاری داخل ایران می دانند. و این در حالی است که با این موضعی که گرفته اند عملا سخنگوی و جاده صاف کن سرمایه دارانی می شوند که پس از سقوط سلطنت پهلوی در کشورهای غربی رحل اقامت افکندند.
پروژه ی جایگزینی امپریالیستی
این پروژه یک پروژه ی ملی و برخاسته از طبقات مردمی ایران نیست بلکه در پی یک سلسله گام های برداشته شده و کاملا با اشاره و خواست و میل امپریالیست های غربی شکل گرفته است. برخی از این گام ها این بوده که افرادی از این جمع دیدارهایی با برخی از سران کشورهای آمریکایی و اروپایی داشته باشند، مصاحبه هایی پی در پی با حضرات به ویژه با تلویزیون های فردا و بی بی سی و انترناشنال و من و تو برای اینها ترتیب داده شود و... اینک نیز همه متن مشترک را تویئت کنند. تمامی این ها گواه این است که یک جریان ارتجاعی- امپریالیستی پشت شان ایستاده و مبلغ اینان است.
وظیفه ی دانشجویان و دانش آموزان و معلمین و تمامی پیشروان آگاه است که این توطئه علیه خلق ایران را رسوا کنند.
تمامی طبقات مردمی ایران به ویژه طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان باید مقابل این توطئه ی امپریالیستی هوشیار باشند و بایستند. خلق ما می خواهد از جمهوری اسلامی عبور کند و یک جمهوری دموکراتیک انقلابی و ملی بر پا کند و نه این که از جمهوری اسلامی به حکومت مرتجع و پوسیده ی پهلوی باز گردد.  
رهبری انقلابی نوین ایران از دل مردم ایران بر خواهد آمد. تمامی طبقات مردمی ایران با برپا کردن سازمان های توده ای، انجمن ها و شوراها نمایندگان خود را خود انتخاب خواهند کرد و دولت دموکراتیک و مردمی ایران را خود بنیان خواهند گذاشت. طبقات خلقی ما نیازی ندارند که امپریالیست ها و نوچه های آنها برای آنها نسخه بپیچند.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
مرگ بر ستمگر چه شاه باشد و چه رهبر
زنده باد انقلاب توده ها
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ ایران
13 دی ماه 1401

دوران انقلاب

 
دوران انقلاب
و فعالیت های انقلابی
 
سوگ جانباخته گان مرکز ثقل کنونی مبارزات
مبارزات انقلابی در ایران در یکی دو هفته ی اخیر بیشتر در سوگ های جانباخته گان متمرکز شده است و این سوگ ها نیز اغلب به وسیله ی پاسداران و نیروهای انتظامی به خون کشیده می شوند و در کنار این خون ریزی ها جوانانی از میان مردم ربوده می شوند. در شهرهای جوانرود و مهاباد و در سمیرم و ایذه این مبارزات شدت بیشتری نسبت به دیگر مناطق داشته است. سمیرم و جوانرود در هنگامه ی این مبارزات به شهرهای جنگی مانند شده اند و مردم تا جایی که توانسته اند به نبرد خود با نیروهای مسلح کثیف سپاه ادامه داده اند.
جدا از شهرهای مورد اشاره، در بلوچستان نیز مبارزات کمابیش به شکل گذشته تداوم دارد و در کنار سوگ ها و مبارزات خیابانی، اعتصاب ها نیز جسته و گریخته تداوم یافته است.
دوران انقلاب
در کل اوضاع کنونی را باید دوران انقلاب نامید. دوران انقلاب به وضعیتی گفته می شود که سیر عادی امور دستخوش تغییرات گوناگون و مداومی می گردد. در چنین دورانی هیچ چیز بر سر جای خود نیست؛ همه چیز تغییر می کند و یا رو به سوی تغییر دارد. این مانند آن است که زلزله ای رخ داده و شکاف بزرگی حاصل شده باشد. زلزله ی انقلاب و شکاف دره مانندی که ایجاد کرده است. تا زمانی که این شکاف حل نشود وضع تغییر نخواهد کرد.
وقتی گفته می شود که همه چیز تغییر می کند منظور این است که هم توده های مردم در حال تغییر و دگرگونی اند و هم حکومت.
اعدام ها و مخالفت های داخلی - تجزیه و ریزش نیروها
در راس حکومت از یک سو سران جنایتکار دستگاه قضایی بنا به دستور خامنه ای جلاد طناب ها را آماده کرده اند تا جوانان مردم را یکی پس از دیگری به بالای چوبه ی دار بفرستند و از سوی دیگر مخالفت ها با اعدام ها در میان برخی روحانیون مخالف خامنه ای پا گرفته و سر و صدای شان در آمده است که این ها خلاف شرع است.
از یک سو جریان های متحجر و آدمکش رژیم که در سازمان اطلاعات و سپاه و در راس نیروهای نظامی گرد آمده اند کشتار به پا می کنند و از سوی دیگر در میان رده های بالای سپاه و نیروهای حکومتی، مخالفت ها با روند سرکوبی خشونت بار رژیم به گونه ای است که دیگر نمی توان آن را پنهان کرد و برخی از سران سپاه از همراهی نکردن و« کم آوردن» عده ای در همراهی با کشتارهای خامنه ای و دیگر سران جانی سپاه و ایستادن مقابل آنها سخن می رانند.
و منظور این ها از« کم آوردن» و « شجاعت نداشتن» این است که برخی از این افراد سپاهی و حکومتی حاضر نیستند به روی مردمی که بی سلاح اند، اسلحه بکشند و آنها را بکشند.  
بدین ترتیب حتی زمانی که مبارزات انقلابی در پایین تا حدودی افت پیدا می کند، موج های انقلاب از پایین به بالا انتقال یافته و جریان تجزیه ی نیروها و عوامل رژیم را پیش می برد و چرخش های گوناگون را در بین آنها سبب می گردد. 
در کل یا پایین در حال تغییر است و یا بالا. آنچه وجود ندارد توقف و ایستایی و رکود است.
زمان مبارزه
اکنون بیش از 30 سال از نخستین مخالفت و مبارزات جدی با جمهوری اسلامی می گذرد. مبارزاتی که فراز و نشیب های فراوان داشته است. بر این مبنا می توان گفت که جنبش انقلابی کنونی در ایران پس از یک دوره ی طولانی از پس و پیش رفتن های متمادی و پشت سر گذاشتن تجارب بسیار حاصل شده و استقرار یافته است.  
این جنبش و انقلاب محصول تشدید و فوران تضادهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ... بوده و تازه در آغاز راه است. توده های مردم تازه بلند شده و قصد آن دارند که حکومت مرتجع را براندازند و حکومتی از آن خود برپا سازند. با وجود بستر پیچ در پیچ و پر تضادی که این جنبش را برانگیخته، شکست دادن این جنبش و مجبور کردن مردم به تمکین به حکومتی چنین مرتجع و متحجر کار بسیار دشواری است.
از سوی دیگر در دوره هایی این چنین و زمانی که توده های مردم با نیرویی مرتجع و کهنه روبرو هستند که افسار گسیخته است و مرگ نهایی خود را نزدیک می بیند و بنابراین تا آنجا که می تواند برای ماندن بر سر قدرت مقاومت می کند، هر چه که زمان مبارزه درازمدت تر در نظر گرفته شود، بهتر است و نیروها و انرژی ها بهتر تقسیم خواهند شد.
انقلاب غیرمسلح در مقابل ضدانقلاب مسلح
باید توجه کرد که در ایران در حال حاضر ما با انقلابی غیرمسلح روبرو هستیم که در حال مبارزه با ارتجاع و ضد انقلابی مسلح است. رسیدن به این درک از جانب انقلاب که باید مسلح شود خود یک فرایند است و زمان می برد.  
حلقه های مبارزه
اگر ما به سیر چند ماهه ی اخیر جنبش دقت کنیم از یک سو خلاء موجود در آن را می بینیم و از سوی دیگر حلقه های شکننده ی حکومت را.
در مورد خلا باید گفت این نبود اعتصابات همه جانبه و سراسری طبقات مردمی و به ویژه طبقه ی کارگر است که خلاء آن احساس می شود.
این حقیقتی است که در حالی که برخی اعتصابات شکل گرفته در یکی دو ماه اخیر خواه از جانب طبقه ی کارگر و خواه از جانب کسبه و بازاریان نشانه هایی از رشد جنبش به مراحل پیشرفته تر را داشتند اما این اعتصاب ها تا کنون چندان که باید و شاید تثبیت نشده اند و مهر خود را بر جنبش آن سان که باید و شاید نزده اند. و این در حالی است که مبارزات کارگری در یک دوره در سه شهر شوش و اهواز و اراک خود یک پارچه جنبشی بزرگ بودند و توفانی به پا کردند.
از سوی دیگر اعتصاب های سراسری را باید یکی از حلقه های اصلی که می تواند قدرت رژیم  و هارت و پورت آن را در هم شکند به شمار آورد.
با این همه جنبش و جوش همه جا احساس می شود. اعتصاب ها در حال شکل گیری و رشد و توسعه هستند. دیر نیست که موجی نو از اعتصاب ها برخیزد و وضع کنونی را دستخوش تغییرات جدی تری کند.
اشتباهات و اتفاقات
حکومت نشان داده است که از هر گونه عقل و منطق به دور است. تنها راهی که می شناسد خشونت و کشتن است. خشونت و به کاربرد سلاح در مقابل مردمی که مسلح نیستند. این امر موجب می شود که همواره مرتکب اشتباه شود و خود مسبب اصلی برآمدهایی تازه در جنبش و انقلاب گردد.
بنابراین برخلاف تصور برخی که تا چند روز سکوت در برخی شکل های مبارزه ی انقلابی می بینند بُل می گیرند که انقلاب شکست خورد و همه چیز آرام شد، نه انقلاب شکست خورده و نه همه چپز آرام شده و یا می تواند به این ساده گی آرام شود. از نخستین نقطه ی آغاز انقلاب 57 تا قیام بهمن  57 حدود 15 ماه طول کشید و در این دوران روزها و هفته هایی بود که مبارزات دچار افت می شد. در واقع تنها شش ماه آخر بود که انقلاب همه گیر شد و ابعادی هر روزه یافت.
دوران آغازین انقلاب کنونی سخت و دوران پایانی اش ساده تر از آن انقلاب است. به این علت که این مرتجعین پوسیده مغز، نخست به سختی و تا آنجا که می توانند مقاومت می کنند و سپس به این دلیل که اوج تحجر و پوسیده گی هستند، زودتر از هر ارتجاع دیگری متلاشی می شوند. سختی کار نیمه ی نخست آن است.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی  راه سرخ
ایران
12 دی ماه 1401