۱۴۰۴ آبان ۷, چهارشنبه

جدال جناح ها و باندهای درون حاکمیت و اهمیت آن برای جنبش انقلابی

 

شدت گرفتن تضادهای میان حکومتیان
چنانکه پیش بینی می شد و ما نیز در همان اوان جنگ تاکید کردیم تضادهای میان جناح ها و باندهای حاکم شدت گرفته و حملات آنها به یکدیگر افزایش یافته است.
 یک سو روحانی و ظریف و افراد و جریان هایی که آنها را همراهی می کنند و سوی دیگر خامنه ای و باند هوادار وی در سپاه و نیروهای پایداری در مجلس و باند قالیباف.
شرایط کلی رشد تضادها
رشد این تضادها در شرایط کنونی و به ویژه انتقادات روحانی و ظریف جدا از مساله بازگشت تحریم ها و بدتر شدن وضعیت اقتصادی و امکان شورش های توده ای و به طور کلی در خطر بودن بقای نظام حکومتی کنونی، به این نیز بر می گردد که خامنه ای و باند پاسداران اش پس از جنگ دوازده روزه و ضربات وارده به آنها در موقعیت ضعیفی( شاید یکی از ضعیف ترین موقعیت های خود) قرار گرفته اند و از سوی دیگر مساله ی جانشینی خامنه ای مطرح است و باید مانع از سیر امور طبق خواست خامنه ای شد.
انتقادات روحانی و ظریف به سیاست های خامنه ای و شرکای پاسدار
روحانی و ظریف سیاست های خامنه ای و هسته ی مرکزی قدرت را نشانه گرفته اند و انتقادات خود را در زمینه های سیاست های داخلی و خارجی متوجه آن ها کرده اند. به همراه خامنه ای و سران سپاه، قالیباف رئیس مجلس خامنه ای نیز مورد حمله ی آنها واقع شده است.
موارد اساسی مورد بحث و نقد روحانی مواضع خامنه ای در امر توافقنامه ی برجام، دخالت سپاه در امور اقتصادی و به همراه نهادهای زیرنظر خامنه ای در دست گرفتن بیش از 60 درصد اقتصاد کشور، سیاست های جاه طلبانه ی خامنه ای و شرکای پاسدار در منطقه و پشتیبانی از گروه های نیابتی است.
همچنین روحانی و ظریف که رهبری باند طرفدار امپریالیست های غربی را در میان اصول گرایان میانه رو در دست دارند، تبعیت از امپریالیسم روسیه و شریک سیاسی اش چین را که سیاست خامنه ای و بخشی از سران پاسدار و جریان پایداری است مورد انتقاد قرار داده و به خامنه ای و هسته ی رهبری سپاه و باند هوادار امپریالیسم روسیه در جناح اصول گرایان و پاسداران تاخته اند.
سکوت نسبی کارگزاران و اصلاح طلبان حکومتی
در این جنگ درون حاکمیت در حال حاضر بیشتر روحانی و ظریف و برخی از افراد دیگر( این اواخر فائزه هاشمی که از به قتل رسیدن پدرش صحبت می کند) فعال بوده اند و دیگر جریان های درون حاکمیت از جمله چهره های سرشناس کارگزاران و اصلاح طلبان حکومتی( امثال خاتمی) تقریبا ساکت بوده و بیشتر نظاره گر این جدال گشته اند و این در حالی است که تقریبا آنچه روحانی و ظریف می گویند همان انتقاداتی است که بارها کارگزاران و اصلاح طلبان حکومتی به خامنه ای و سران پاسدار و هسته ی سخت قدرت وارد کرده اند.
این امر در مورد اصلاح طلبان غیر حکومتی نیز صادق است. آنها نیز در مورد جدال های اخیر سکوت کرده اند در حالی که انتقادات روحانی و افشاگری های وی در مورد سیاست های باند خامنه ای و دفتر رهبری و سران سپاه، حداقل بخشی از انتقادات آنها به حکومت را گرچه از موضع طبقاتی متفاوتی، تشکیل می دهد.
شیوه های مبارزه ی باندهای حاکم با یکدیگر- انتقادات روحانی و ظریف و تهدید به زندان و مرگ از سوی مخالفین آنها
اگر چه روحانی و ظریف صرفا انتقادات خود را در مورد سیاست های حاکم طرح کرده و می کنند در مقابل خامنه ای و هسته ی سخت قدرت( برخی از سران پاسدار و بخش مهمی از نماینده گان مجلس) کمتر به سیاست های مورد نظر روحانی و ظریف انتقاد کرده اند و به شدت به خودشان تاخته اند و آنها را به ناسزا گرفته اند و تهدید به مرگ کرده اند. رحیم صفوی یکی از سران پاسدار از« استخر فرح» صحبت می کند و امیر حسین ثابتی که از هوچی ترین بلندگوهای هسته مرکزی قدرت در مجلس است می گوید روحانی و ظریف باید محاکمه شوند و به جای شان که زندان است فرستاده شوند. قالیباف نیز که خود در مخالفت با جریان پایداری ها در مجلس وارد یک اتحاد با پزشکیان شده و دولت «وفاق ملی» نیز تا حدود زیادی متکی به اتحاد اصلاح طلبان حکومتی و جناح قالیباف است، اینک در چرخشی علیه روحانی و ظریف موضع گرفته و گفته است که این انتقادات مورد مخالفت دولت های روسیه و چین واقع شده است، که البته این سخنان وی با نقدهای تندی از جانب برخی از اصلاح طلبان حکومتی روبرو گردیده است.
به نظر می رسد چنین شیوه هایی از برخورد به روحانی و ظریف ( محاکمه و یا زندانی کردن و از آن بدتر ترور آنها) و به طور کلی حذف آنها در اوضاع فعلی که جدا از مسائل دیگر هر آن امکان برخاستن جنبش توده ای وجود دارد، بیش از آنکه به نفع خامنه ای و سران پاسدار باشد به ضررشان گردد.
علت این امر این است که روحانی و ظریف و کلا جریان عدالت و توسعه جزیی از اصول گرایان هستند و پشتیبانان زیادی در همین جناح دارند که گرچه ساکت هستند اما این صددرصد نخواهد بود که اگر اتفاقی برای روحانی و یا ظریف بیفتند ساکت بمانند. چه بسا اگر این دو کشته و یا به زندان انداخته شوند افرادی تندتر از این ها جایشان را بگیرند و مبارزه ی درونی را شدیدتر از گذشته ادامه دهند.
 از سوی دیگر جریان روحانی - ظریف در سازمان های اطلاعاتی و سپاه نیرو و پشتیبان دارد. این نیروها گرچه احتمالا نقش اصلی را در بافت رهبری کنونی این سازمان ها ندارند اما خواه در همین رده رهبری و خواه در رده های دو و سوم هستند و چه بسا روحانی و ظریف به اتکای برخی از نیروهایی که خودشان و اصول گرایان حامی آنها در این سازمان ها دارند چنین بی محابا به سیاست های خامنه ای انتقاد می کنند. ( روحانی در هشت سال ریاست جمهوری اش بسیار با خامنه ای درافتاد و سیاست های مورد نظر او را به انتقاد گرفت کاری که خاتمی در بیشتر دوران هشت ساله ی ریاست جمهوری اش در این گستره نکرد). روشن است که وجود این نیروها می تواند همچون مانعی مقابل برخوردهای شدید خامنه ای و بخش هایی از رهبری سپاه که با او هستندعمل کند.
نفوذ امپریالیست های غربی در سپاه و سازمان های اطلاعاتی
 افزون بر این ها نگاهی به ضربات هولناک وارد شده به دارودسته ی خامنه ای و سران سپاه در همان نخستین روزهای جنگ دوازده روزه که متکی به نفوذی های سازمان سیا، سازمان اطلاعات و امنیت انگلیس( ام آی 6) و موساد در دستگاه حاکم بود نشان می دهد که بخش مزبور علیرغم این که نقش اصلی را در بافت رهبری ندارد اما در برخی از موقعیت های کلیدی در سازمان های اطلاعاتی و سپاه نقش مهمی دارد.
در همین روزهای اخیر محمد رضا نقدی مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران که پیش از این دو تن از معاونان وی به جرم جاسوسی بازداشت شده و یکی از آنها اعدام شده بود، از سمت خود برکنار شد. اگر نقدی جاسوس بوده باشد خود نشاندهنده ی میزان نفوذ امپریالیست های غربی است و این که تا کجا رفته اند. وجود باندهای غربی در میان سران و کادرهای سپاه قطعا در بی پروایی روحانی و ظریف و شدت انتقادات آنها بی تاثیر نیست.
در هر صورت وجود باندهوادار امپریالیسم آمربکا و دیگر امپریالیست های غربی امکان پیشبرد برنامه های امپریالیسم روسیه و چین و نیز باندهای هوادار آنها و در راس شان باند خامنه ای و شرکای پاسدار را مشکل می کند.
بلاتکلیفی و ناتوانی در تصمیم گیری در باند خامنه ای و شرکای پاسدار  
مساله ی دیگر این است که حکومت ولایت فقیه در حال حاضر در شرایطی به سر می برد که در کل خودش نیز نمی داند می خواهد چه کند. یعنی در یک بلاتکلیفی به سر می برد. بخشی مهمی از جناح و باندهای در قدرت خواهان عادی سازی روابط با امپریالیسم آمریکا و امپریالیست های غربی هستند و به طور کلی بخش هوادار امپریالیسم آمریکا جدا از جناح روحانی و ظریف کم نیستند و در مقابل جناح و باند هوادار امپریالیسم روسیه که در مقابل عادی سازی روابط با امپریالیست های غربی سنگ اندازی می کنند و ساز دیگری می زنند گر چه بخش مهم مقرهای کلیدی قدرت را در دست دارند اما مشکل که دایره ی نفوذ شان به اندازه ی جناح ها و باندهای هوادار امپریالیسم آمریکا و غرب باشد. به این ترتیب کشاکش مزبور و در حال حاضر نچربیدن زور ها و سیاست ها به یکدیگر موجب سردرگمی حکومت شده است. این ها در حالی است که دنبال کردن سیاست های پیشین به سبب فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم ها مشکل شده است.  
بالا رفتن سطح خواست های ترامپ
با ناتوانی فزاینده ی خامنه ای و سران سپاه در پیشبردن سیاست های پیشین ترامپ مداوما جلوتر می آید. این اواخر ترامپ یکی از مسائل مورد بحث در مذاکره ی احتمالی آینده را پذیرش دولت اسرائیل از جانب اش خامنه ای و حکومت ولایت فقیه عنوان کرده است. اگر حتی این گونه خواست های ترامپ را «به مرگ گرفتن برای به تب راضی شدن» بدانیم باز هم تردیدی نیست که سقف خواست ها برای رفع تحریم ها بالاتر رفته و هر چه باند خامنه ای و شرکای پاسدار دیرتر بجنبند شرایط مذاکره و توافق برای آنها سخت تر خواهد شد.
تلاش حکومتیان برای حفظ وحدت در مقابل جنبش توده ها
نکته ی دیگری که می توان در مورد عدم  احتمال برخورد سخت خامنه ای و هسته ی مرکزی قدرت با روحانی و ظریف  برشمرد این است که وجود این بخش ها در هیئت حاکمه امکانی برای کل آن فراهم می کند که بتواند در مقایل جنبش های توده ای متحدتر باشد و طیفی از تاکتیک های گوناگون را با جابجایی جناح ها و باندها در پیش بگیرد.
برای نمونه وجود پزشکیان در گروه اصلاح طلبان حکومتی توانست به خامنه ای کمک کند که بتواند مانور دهد و بخشی از توده ها را با پزشکیان همراه کند و این سان فضای بخشی از جامعه را تغییر دهد. گرچه این تغییر به این معنا نبود که این بخش با خامنه ای همراه شده است اما در عین حال بخش رای دهنده به پزشکیان حرکتی جدا از جنبش رادیکال شده و آماده شده برای خیزش های نوین را در پیش گرفت.
آینده این تضادها
با این حال شکی نیست که این تضادها علیرغم سازش های احتمالی به دلیل شرایط ویژه ی کنونی و از جمله جنبش توده ای آماده ی برخاستن، از یک سو گستره و ژرفای بیشتری یافته و از سوی دیگر شدیدتر و مهلک تر خواهد شد و موجب تجزیه های هر چه بیشتری درون جناح ها و باندهای حاکم خواهد گشت.
نگاهی به گذشته نشان می دهد که تداوم تضادها نه تنها منجر به حل نهایی آنها و وحدت و انسجام میان جناح ها و باندهای حاکم نشده بلکه برعکس طبقه ی حاکم را تکه تکه تر کرده است. امری که بی تردید به نفع  طبقه ی کارگر و جنبش انقلابی است.
طبقه ی کارگر و جنبش انقلابی – دموکراتیک و تضادهای میان جناح ها و باندهای حاکم
آنجا که صحبت از نفوذ این جناح ها و از جمله جناح روحانی - ظریف که در دوره ی هشت ساله ی ریاست جمهوری روحانی امتحان خود را پس داده اند، در میان کارگران و کشاورزان و طبقات میانی خلق باشد روشن است که هیچ کدام از این جناح ها نفوذی ندارند و توده های مردم از کل حکومت متنفرند و تمامی آنها را ایجاد کننده ی وضع فلاکت بار کنونی می دانند. از این رو از نظر طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده ها تنها جایگزین این حکومت می تواند یک جمهوری دموکراتیک انقلابی باشد و نه این که یک عده بروند و عده ی دیگری بیایند اما حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی سر جایش باقی بماند.
با این حال شدت گرفتن تضادهای میان باندها و جناح های حاکم به نفع جنبش طبقه ی کارگر و کلا جنبش دموکراتیک - انقلابی جاری و پیشرفت آن است. هر چقدر این تضادها بیشتر و شدیدتر باشد شرایط سرکوب متحدانه ی جنبش توده ای از جانب آنها کمتر می شود. این میان نوک تیز حمله ی ما کماکان باید خامنه ای و باند روسی- چینی باشد و به این دلیل که اولا این باند است که مقرهای اصلی و مهم قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را در دست دارد و دوما در حال حاضر مانع عمده ی هر گونه تحول انقلابی و مترقی در کشور می باشد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
هشتم آبان 1404 

 

 

x

۱۴۰۴ آبان ۴, یکشنبه

کانال مستقل کارگران هفت تپه - اعتصاب کارگران به حق غدای 60 هزارتومانی

 

امروز ظهر خیلی گرسنم بود، رفتم رستوران داخل بازار، ۶۰ تومن گذاشتم رو میزش، گفتم یه غذا بهم بده! صاحب رستوران یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم انداخت و گفت:عمو جون تازه از غار بیرون زدی؟
گفتم چطور؟!
گفت ما غذای ۶۰ تومنی نداریم.
گفتم والله مدیر عامل شرکت ما گفته سر کوچه ما بهترین غذا رو میدن ۶۰ تومن!
گفت: برو عمو، ما با ۶۰ تومن املت هم بهت نمیدیم
به مدیر عاملتون هم بگو من رو دنبال نخود سیاه نفرست!
خلاصه سرمو رو انداختم اومدم پایین، رفتم یه فلافل تک نونه بدون سس خوردم ۷۰ تومن!
ولی نمیدونم دورباشی و ناصری هم غذای ۶۰ تومنی میخورن؟!
والله زمان امام علی هم غذای ۶۰ تومنی نبوده.
من نمیدونم این غذاهایی که تو موکب بذل و بخشش میکردن، ۶۰ تومنی بوده؟
حالا برام سواله که دورباشی و ناصری چه غذایی برای ناهار میخورن که ۶۰ تومن در میاد.
من که به شعورم برخورده، بقیه کارگران رو نمیدونم
پیام همکار

October 21

صدای زخم کارگران هفت‌تپه از اختلاس تا لقمه نان!

امروز دیگر گمانه‌زنی‌ها و شایعات رنگ واقعیت به خود گرفته است. در فلات پرچالش شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه، بوی اختلاس و زد و بندهایی که پیش‌تر تنها در اذهان کارگران می‌پیچید، حالا به بوی سوخته‌ای تبدیل شده که مستقیماً به حق معیشت آنان آسیب زده است. کارگری که سال‌هاست بر سر سفره‌ی پرحاشیه‌ی مدیریت و خصوصی‌سازی‌های پر ابهام، نان خود را به سختی به دست می‌آورد، این بار از تنگی حلقوم سالن غذاخوری فریاد می‌زند.

از فاکتورسازی تا ختنه حق غذا
آنچه از ماجرای هفت‌تپه به گوش می‌رسد، دنباله‌ی همان سناریوی تکراری است: سودهای کلان به جیب مافیای مدیریت، زیان‌های خرد به زندگی کارگر.
در پی اتهامات سنگین مربوط به اختلاس، زد و بند و فاکتورسازی‌های مشکوک که منجر به تعطیلی سالن غذا خوری شد که دود این آتش مستقیماً به چشم کارگر رفته است.
آخرین میخ بر تابوت رفاه کارگری، تعطیلی سالن غذاخوری شرکت بود. تصمیمی که در ظاهر صرفاً یک تغییر اداری به نظر می‌رسد، اما در عمل، با کاهش حیرت‌آور و عجیب مبلغ حق غذا به حداقل ممکن، معیشت کارگران را به سخره گرفته است. در شرایط تورمی کنونی و با توجه به هزینه‌های سرسام‌آور زندگی، این کاهش، نه یک صرفه‌جویی، که در واقع بالا کشیدن حق مسلم کارگر از سفره‌ی خالی اوست.

بیانیه‌ی توهین‌آمیز نمایندگان کارگران، پوششی برای همدستی با نوری زاده؟
اما داستان تنها به مدیریت شرکت ختم نمی‌شود. اینجاست که نقش "نمایندگان کارگران" به موضوعی عمیقاً مشکوک بدل می‌گردد. در اوج این بحران معیشتی، به جای ایستادگی در سنگر کارگران و مطالبه‌گری شفاف، بیانیه‌ای منتشر می‌شود که نه تنها بوی اعتراض نمی‌دهد، بلکه سراسر توهین و فریب افکار عمومی کارگران است.

متاسفانه شواهد نشان می‌دهد کارگران هفت‌تپه امروز بیش از هر زمان دیگری به این حقیقت تلخ پی برده‌اند که برخی از اعضای شورای کارگری، فعالان به‌ظاهر کارگری و مدیریت شرکت، در یک همدستی پنهان منافع خود را تأمین می‌کنند. این نمایندگان، چه "ماموران نوری‌زاده" باشند و چه هر جریان مماشات‌گر دیگری، با گرفتن امتیازاتی جزئی و موقت، چشم بر حقوق اساسی کارگران می‌پوشند و نسل جدیدی از همان روابط ناسالم "جرینگی‌ها"، را به کارگران تحمیل کرده‌اند. به نظر می‌رسد که نوری زاده و دورباشی در پشت پرده، دندان همه را شمرده و با دادن امتیازات کوچک، سنگر مطالبه‌گری را تضعیف کرده است.

همکاران عزیز هوشیار باشید! سنگر تنها راه حل شماست

کارگران شریف هفت‌تپه، زمان توهم به سر آمده است. دیگر مشخص شده که منافع شما را، یکی پس از دیگری و پله به پله، بالا کشیده‌اند. از اختلاس‌های میلیاردی تا حق ناچیز غذا، همگی یک زنجیره را تشکیل می‌دهند.
امروز وقت یک تجمع بزرگ و یکپارچه است. ترس را کنار بگذارید و چهار سال فریب و دروغ را با یک اراده‌ی واحد به پایان برسانید. امروز باید یک‌صدا فریاد بزنید:

این مدیریت باید برود!

مطالبه‌ کارگران: آقای ناصری یک تیم جدیدی برای مدیریت هفت تپه بیاورید
مدیریت فعلی توسعه نیشکر و به ویژه آقای عبدعلی ناصری! وظیفه‌ی شما تنها پر کردن جیب عده‌ای محدود نیست. کارگران هفت‌تپه، سرمایه‌های اصلی این صنعت و خانواده‌های تحت پوشش آنان، امروز زیر بار گرانی و بی‌عدالتی کمر خم کرده‌اند. تیمی جدید با رویکردی شفاف و کارگری بیاورید، حق غذا را به ارزش واقعی آن برگردانید و به تمام تخلفات پشت پرده پایان دهید. در غیر این صورت، سهم شما در تاریخ هفت‌تپه، چیزی جز همراهی با حلقه‌ی اختلاس و خیانت به معیشت نخواهد بود.
پیام همکار

بعد از اطلاعیه حق غذا، امروز کارگران اکثر واحدهای مختلف شرکت بخصوص کارگران کشاورزی درب اداره کشاورزی در اعتراض به حق غذای ۶۰ هزار تومانی(۴۰سنت) دست به اعتصاب زدند

از کارگران سایر واحدها میخواهیم که به ما بپیوندند تا از حقوق پایمال شده خود دفاع کنیم، گول بازی های خنیفر جاسوس اطلاعات و شورای کارفرمایی رو نخورید
پیام همکار

October 22

سلام به همه همکاران
توجه کردید که جریان بستن رستوران و بعدش هزینه غذا از اون کلک ها و حقه های قدیمی بوده که همیشه بین مسولین تو کشور و تو شرکت انجام میدادند و در این مورد هم همان رویه را انجام دادند. اولش به بهانه تغییر شیفت و از این نقشه های فریبنده رستوران را بستند، با بودن رستوران بالخره ما  میتونستیم غذایی تقریبا سالمی بخوریم و محل استراحتی هم برای ما بعد از کار سخت و طاقت فرسا بود اولش انرا با وعده هزینه غذا انرا بستند بعد از اینکه خیالشان راحت شد که رستوران بسته و کسی معترض نیست الان شروع به کم کردن هزینه غذا کردند و اگر اعتراض نکنیم همین هزینه غذا را هم قطع خواهند کرد. بیاید محکم بایستیم و خواهان بازگشایی رستوران باشیم این حق ما هست و این حق را همکاران و کارگران شرکت به زور اعتراض بدست اوردند. از همکاران در بخش کشاورزی که اعتصاب کردن حمایت کنیم و به این جمع اضافه بشیم
پیام همکار

 اعتراض امروز تعدادی از همکاران نسبت به تعیین حق غذا در هفت تپه!

کارگران با شعار "دورباشی حیا کن، هفت تپه را رها کن" نسبت به تعیین حق غذا اعتراض و راهپیمایی کردند. این اعتصاب فردا نیز ادامه خواهد داشت. لذا از همکاران در سایر قسمتها هم تقاضا میکنیم در این اعتراض شرکت نموده و اجازه ندیم حق ما پایمال بشود!
پیام همکار

در مورد تصمیمی که درباره حق غذا که توسط دورباشی عشق لوح تقدیر و پاچه خوارنیروی انتظامی وامام جمعه و نوری زاده دزد و از همه بدتر شورای به اصطلاح کارگری، محمود خدایی احمق وجعاوله بیسوادگرفته شده، مبنی بر این مبلغ ناچیزی که اعلام کردن باید بگم که قرارنیست تاوان دله دزدیهای شما را کارگر پرداخت کنه ..اون ابلهایی که این رقم درنظر گرفتن برچه مبنایی حساب کتاب کردن که یک وعده غذا شده ۶۰ تومان...همکاران عزیز اگه کوتاه بیاییم اوضاع بدتر خواهد شد خواهشا متحد شویم و جلوی این بی عدالتی بایستیم...
پیام همکار

دوستان به این نکته توجه نمایید که در رستوران بابت هر وعده غذایی روزانه مبلغ ۴۵۰/۰۰۰ تومان و ماهیانه ۱۳/۵۰۰/۰۰۰ تومان به پیمانکار پرداخت می شد .
هدف از اعتراض به رستوران این بود  اولا که باند فاسد ناصریجات در رستوران مشغول غارت و دزدی و اختلاس بودند و ثانیا باید مبلغ حق غذا روزانه ۴۵۰/۰۰۰ تومانی به کارگر پرداخت می شد. اما الان به کارگر ۶۰/۰۰۰ تومان پرداخت می شود .
الان در شرکت های توسعه نیشکر بابت حق غذای ماهیانه به هر کارگر ۶/۰۰۰/۰۰۰ تومان پرداخت می شود پس چرا باید به کارگر هفت تپه یک چهارم آن پرداخت شود .
آیا هزینه نهار دورباشی زاده ۶۰/۰۰۰ تومان است ؟
آیا دورباشی زاده می تواند با ۶۰/۰۰۰ تومان شکم گنده اش را سیر  کند؟
دست از بازی کمتر کردن هزینه ها بردارید برای کمتر کردن هزینه کمتر دزدی و اختلاس و غارت کنید نه اینکه از لقمه غذای کارگر را قطع کنید .
حداقل حق غذای کارگر ماهیانه ۶/۰۰۰/۰۰۰ تومان است .
همچنین پاداش ها و سایر مزایای عرفی و قانونی کارگران هم باید سر وقت پرداخت شود .
پیام همکار

October 23

روز پنجشنبه دومین روز اعتصاب کارگران هفت تپه!
با وجود گذشت دو روز از اعتصاب هنوز هیچ مدیری جهت پاسخگویی حضور پیدا نکردند، شورای ضد کارگری و عوامل خودفروخته هم مثل همیشه کارگران را تهدید میکنند که دست از اعتصاب بردارند.
امروز جمعه تعطیل هست و روز شنبه چنانچه کارگران پاسخی دریافت نکنند اعتصاب ادامه خواهد داشت، لطفا  کارگران قسمتها دیگر هم به ما بپیوندند.
پیام همکار

October 24

انعکاس اعتراض کارگران هفت تپه در رسانه ها!
گفتگو روزبه بولهری خبرنگار با ایران انترنشنال در مورد اعتراض کارگران هفت تپه نسبت به تعیین پرداخت حق غذا!

هشدار به کارکنان شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه در مورد عباس خنیفر و محمد خنیفر   :
همکاران عزیز هوشیار باشید و مراقب این دو نفر خائن باشید .
عباس خنیفر ۴۰ سال است که با عنوان ها و سمت های مختلف در شرکت نیشکر هفت تپه حضور دارد و در ۴۰ سال همیشه اولا شریک مفسدان و غارت گران در شرکت نیشکر هفت تپه بوده است ثانیا همیشه درحال پرونده سازی برای کارکنان و خیانت به کارکنان بوده است .
از سال ۱۳۹۵ هم که محمد خنیفر در شرکت نیشکر هفت تپه استخدام شد این دو نفر همیشه ضد کارگر و خائن به کارگر بوده اند .
هوشیار باشید و گول زبان نرم و چرب این دو نفر را نخورید. این دو نفر با پنبه سر می برند و سر خیلی ها را در شرکت نیشکر هفت تپه به باد داده اند. همین دو نفر  بودند که برای اسماعیل بخشی و یوسف بهمنی و سایر فعالین پرونده سازی کردند.
گذشت زمان دست خیلی ها را در شرکت نیشکر هفت تپه رو کرده است :
در تاریخ شرکت نیشکر هفت تپه عباس خنیفر و محمد خنیفر و امثال آنها  به عنوان دو نفر خائن ثبت شده اند و اسماعیل بخشی و یوسف بهمنی و امثال آنها به عنوان نماینده واقعی کارگران و سر فراز هستند .
پیام همکار

امروز شنبه ۳ ابان ادامه اعتصاب کارگران هفت تپه !

پیام همکار

October 25

احضاریه برای چند تن از کارگران هفت تپه بدلیل اعتصاب سه روز اخیر!
دوستان، همکاران و مخاطبی که این پیامها را میخوانید و در جریان اعتصاب اخیر کارگران زخمتکش هفت تپه بودید
همه در جریان هستید اعتصاب کارگران به حق بوده و چیزی را مطالبه کردند که به ناحق از سفره کارگران که در سخترین شرایط زحمت میکشند گرفته شده بود
به این ویدیو توجه کنید ظهیری معاون حراست قبلی و مدیر ایمنی شده جدید واسطه پایان اعتصاب شده و ضمانت کرده که به خواست کارگران رسیدگی و  درصورت پایان اعتصاب خطری هم متوجه کارگران نخواهد بود و از انجا که همکاران شرافتمند هدفشان جز حق طلبی نبود پذیرفتند موقتا اعتصاب تمام شود. اما هنوز چند ساعت نگذشته همین عنصر خودفروخته ظهیری، با همکاری حج عباس خنیفر و محمد خنیفر ادم فروش برای تعدادی از کارگران حکم احضاریه صادر کردند، اقای ظهیری مگه شما ضمانت ندادید چی شد؟ خیالتان راحت شد که کارگران دست از اعتصاب برداشتتد و متفرق شدند، پس موقعش هست که به کارگران ضربه بزنید.
مثل دوره افشار با احضار کارگر تنش های بی مورد درست کنید، کور خواندید، لابد فراموش کردید که اینجا هفت تپه هست و اتش زیر خاکستر هست که اگر زور ببینه محاله دیگه کوتاه بیاد.
دوستان همکاران، کارگرای که حکم احضاریه برایشان صادر شده برای همه ما زحمت کشیدند و ما نباید تنهایشان بزاریم تا مشتی ادم فروش و ضد کارگر هر کاری دلشان خواست انجام بدهند
همکاران بیایم فردا در مقابل دفتر حراست برای حمایت از همکارانمان تجمع کنیم و به این ادم فروشان حالی کنیم که هفت تپه مثل همیشه متحد پشت هم می ایستند!
پیام همکار

همکاران عزیز
در احکام احضاریه پلیس اطلاعات شهرستان شوش اسم همکارمان ناجی سعدی هم در لیست احضاریه بوده که از قلم افتاده بود
پیام همکار

چند نفر از کارگران نیشکر هفت‌تپه پس از چهارمین روز اعتصاب‌، احضار شدند

گزارش‌ها حاکی از احضار چند نفر از کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه به پلیس اطلاعات شهرستان شوش در پی اعتصاب و تجمع شمار زیادی از کارگران این مجموعه کشاورزی – صنعتی در استان خوزستان است.

۱۴۰۴ آبان ۳, شنبه

نگذاریم اصل قضیه بسوزد!؟


یادداشتی در مورد قضیه ی بازیگر مشهور و دختر جوان 

اخیرا بازیگری که در ورزش و سینما و تلویزیون مشهوراست به جرم تجاوز به دختری( بنا به ادعای دختر) بیست ساله بازداشت شده است.(1) نشر این خبر سروصدای زیادی به پا کرده و نظراتی که موافق بیگناهی بازیگر مشهور بوده و دختر را مقصر به شمار می آوردند بسیار زیاد و غیرقابل قیاس با پشتیبانان دختر بوده است.

نخست به این که بازداشت این بازیگر مربوط به هفته ی پیش بوده و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی عمدا نام این فرد را پیش از این که محاکمه ای صورت گیرد فاش کرده است کاری نداریم. می توانیم فکر کنیم که این کار طبق برنامه ی از پیش تعیین شده بوده است برای این که مساله ی ریاکاری شمخانی که پیکان تیز افشاگری و به سخره گرفتن و حمله ی توده ها به او و از طریق او به کل حکومتگران ریاکار و جنایتکار حاکم و نظام ولایت فقیه بوده از درجه نخست اهمیت بیرون آورده شود. به این مساله بسیار پرداخته شده است و به نظر هم نمی رسد حکومت با دیر جنبیدن اش توفیق زیادی در مورد از رده ی مهم خارج کردن قضیه شمخانی و غیر مهم و یا راکد کردن آن به دست آورده باشد چرا که دنبال کردن قضیه ی مزبور از جانب توده ها کماکان ادامه دارد. ضمنا به نظر نمی رسد که این دختر پرستوی اطلاعاتی بوده باشد آن هم زمانی که بازیگری با فیلم ها و سریال هایی که در آنها بازی کرده و می کند با تمام وجودش از نظر فرهنگی به نظام جمهوری اسلامی خدمت کرده و می کند.( در صورت پرستو بودن تحلیل در جزییات می تواند متفاوت باشد). 

به طور کلی مبارزه با حکومت ولایت فقیه و ریاکاری ها و توطئه هایش جای خود دارد و قرار نیست که زیر نام مبارزه با جمهوری اسلامی حق و حقوق کسی پایمال شود. از نظر ما موضع درست در مورد این مساله خودش مبارزه با حکومت ریاکار ولایت فقیه است.

سپس به این که آیا این دختر جوان واقعا به این بازیگر علاقمند بوده و عشق می ورزیده و یا این که می خواسته یک پشتیبان قوی در پیشرفت کارش در سینما و بازیگر شدن داشته باشد توجهی نمی کنیم.

جدا از این ها به این مورد هم که آیا ادعای دختر بیست ساله راست بوده و یا دامی و فریبی برای تکاندن بازیگر و اخاذی بوده  نیز وارد نمی شویم. در کنار آن به این که آیا این دختر موقعیت اقتصادی بدی داشته و به خانواده ی زحمتکشی متعلق بوده و یا به خانواده ی نیمه مرفه و یا مرفه تعلق داشته و در هر دو صورت دنبال مال و منال بوده و یا می خواسته با ارتباط با این بازیگر کمبودهای شخصیت خودش را جبران کند و یا با نشان دادن عکس ها و فیلم هایی از بودن با این بازیگر جلوی دوست و آشنا قمپزی در کند نیز نمی پردازیم.

در عین حال این نیز که در صورتی که فریبی برای اخاذی بوده آیا نقشه ای از جانب خودش بوده و یا عده ای وی را وسوسه کرده و فریب داده و به این کار ترغیب کرده اند از نظر ما در این جا بی اهمیت است. این ها می تواند در دادگاه روشن شود اگر که همه چیز در این دادگاه جمهوری اسلامی بر طبق اصول و ضوابط درستی صورت بگیرد و اگر حق به جانب دخترباشد، پای پول و رشوه ی بازیگر پولدار و یا تهیه کننده های فیلم هایی که بازیگر در آنها بازی کرده و منتظر اکران هستند و نیز دوستان با نفوذش به میان نیاید. یعنی دادگاه حکمی درست و بر مبنای اسناد واقعی دهد.

از این ها که بگذریم می ماند مساله ی رابطه ی یک دختر جوان بیست ساله گمنام با بازیگر مشهور و پولدار ۴۸ ساله.

بر طبق گفته های همسایه ها بازیگر مرد خوبی بوده است و آنها تا کنون چیز بدی از وی ندیده اند. این همسایه ها گفته اند که بازیگر اهل این گونه کارها نبود که بخواهد دختری را به زور به خانه اش بیاورد. همان ها گفته اند که این دختر نزدیک شش ماه بود که به خانه ی بازیگر می آمد و ماشین اش را هم دیده اند که در محل پارک می کرد.

در هر حال از نظر این همسایه ها این که چرا مردی به این سن و سال باید با دختر جوانی در این سن شش ماه( تا زمان شکایت) رابطه داشته باشد اهمیتی ندارد و در رای آنها در مورد درستی یا نادرستی کار بازیگر و خوبی و بدی شخصیت او تاثیری ندارد و یا حداقل تا جایی که نگارنده توانسته اخبار و فیلم ها را دنبال کند نظر منفی ای در این خصوص نداده اند. در عین حال از نظر این همسایه ها این که چرا باید این دختر جوان بیست ساله دنبال مرد ۴۸ ساله ای بیفتد نیز در خور تحقیق و بررسی نیست. می توان آن را به تربیت خانواده گی و یا برخی خصوصیات دختران این دوره و زمانه نسبت داد و از آن گذشت.

اما مساله را ما از این زوایه برجسته می کنیم: چرا باید دختر جوان بیست ساله ای به دنبال مردی مشهور و پولدار بیفتند و خودش را در چنین وضعی بیندازد؟

بیشتر پشتیبانان این مرد مشهور می گویند این بازیگر این قدر پول داشت که بتواند رابطه داشتن با دختری و یا زنی را بخرد و نیازی به دزدیدن و به خانه آوردن و تجاوز به زور به این دختر را نداشته باشد.

نتیجه ی این چنین گفته هایی که مداوما از سوی پشتیبانان بازیگر تکرار می شود این است: تجاوز کردن مخصوص مردان بی پول و فقیر است و نه مردان مشهور پولدار و یا ثروتمند!

و این در حالی است که وضع کاملا برعکس است. این مردان ثروتمند و مشهور هستند که امکانات بیشتری برای ترغیب و یا  فریب دادن و یا گول زدن و دزدیدن و تجاوزکردن کردن به دختران و زنان دارند. نگاهی به زندگی یکی از دوستان نزدیک ترامپ با نام جفری اپیستین بیندازیم که پس از بازداشت در زندان به قول مردم ما«خودکشی اش» کردند. وی دختران زیر هیجده سال( چهارده و پانزده ساله) را با پول می خرید و به بزم های ثروتمندان و از جمله خودش و ترامپ می آورد. نگاهی به قاچاقچیان و صنعت پورن بیندازیم که سرنخ های اصلی آن ها دست سرمایه داران دولت های حاکم بر بیشتر کشورهای جهان است. 

توجه کنیم که این بازیگر مشهور در حالی که همسری داشت به گفته ی کسانی که خود را از دوستان نزدیک خودش و همسر وی قلمداد می کنند( امین فردین در یک برنامه ی ویدئویی) به این همسر خیانت می کرد و با زنان دیگر رابطه برقرار می کرد. این امر چنان عادی گفته می شود که گویی پیش پا افتاده است و خلاف اش غریب است.( این دوست مشترک مرد و همسرش در عین حال به همسر سابق این مرد می گوید که تو را دوست داشت!؟) 

از دیدگاه ما پاسخ به این پرسش این گونه است: دختری جوان به علت مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و شخصیتی نیاز به این می بیند که با بازیگر مشهوری در ارتباط قرار گیرد و خودش را شش ماه( زمان اش برای ما مشخص نیست) در اختیار وی بگذارد تا وی با او رابطه ی جنسی (به گفته ی برخی از پشتیبانان بازیگر صدها بار) داشته باشد و در نهایت و به احتمال با سیر شدن بازیگر از وی، حال به دلیل مشکلات شخصیتی اش و یا اصلا شخصیت ضعیف و بدش و بارور نشدن یک عشق اگر مثلا قرار بوده شکل بگیرد و شکل نگرفته، مجبور شود و یا عامدانه بخواهد مسایلی از این رابطه را برای عموم آشکار کند و زندگی آینده اش را حداقل از نظر شخصیتی با ده ها مشکل روبرو کند و این میان- اگر کلکی در کار بوده باشد - پولی به جیب زند و یا حداقل انتقامی بگیرد.

هزاران دختر مانند او در ایران کنونی( و بلکه در جهان خواه در کشورهای زیرسلطه و خواه در کشورهای امپریالیستی) یافت می شوند که چنین مشکلی دارند. آنان نه پولدارند و نه مشهور و نه دارای بروبیا. راه ها در نظام اقتصادی کنونی و حکومت کثیف مشتی آخوند و پاسدار مال پرست و جانی برای پیشرفت و رسیدن به یک زندگی متعادل بسته است. جو فرهنگی حاکم به گونه ای است که «پول» و «شهرت» ارزش والا تلقی می شوند و جوانان دختر و پسر را وادار می کند دنبال آنها باشند. و آنها که این دو را دارند می توانند با پول دختران و زنان را بخرند. این قلب مساله استو ما صرفا در مورد این حکومت صحبت نمی کنیم. در استبداد شاهی نیز وضع به همین شکل بود و بازیگران زن و دست اندرکارانی بودند که به افشا کردن وضعیت تهیه کننده ها و کارگردان ها و بازیگرهای مرد می پرداختند).

به این ترتیب ما به روابطی می رسیم که در آن دختر جوان یک قربانی می شود( گرچه در از یک دیدگاه گسترده تر مرد بازیگر نیز یک قربانی است اما نه قربانی نخست!).

از این دیدگاه دختر ما یک قربانی یک نظام اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی و نهایتا سیاسی استثمارگرانه و ستمگرانه است. نظام سرمایه داری بوروکرات- کمپرادور در یک کشور زیرسلطه ی امپریالیست ها؛ خواه از یک خانواده ی تهیدست باشد و خواه از یک خانواده ی مرفه؛ خواه دنبال پول و پله بوده و خواه دنبال شهرت و یا فائق آمدن بر مشکلات و نارسایی های و کمبودهای شخصیتی اش. این خصلت یک نظام اقتصادی و یک سلسله روابط اجتماعی و فرهنگی که به وجود می آورد است که انسان ها و به ویژه دختران و زنان را چنین در پیشگاه پول و ثروت و قدرت قربانی می کند. 

در عین حال این نظام، نظامی مرد سالار است. مرد فرمانروا است و زمانی که این «مرد» مشهور و پولدار و دارای موقعیت اجتماعی بالا باشد آنگاه دیگر همه چیز به کام اش است و به پای اش ریخته می شود و از جمله دختران و زنان!

 بنابراین ما اگر پشتیبانان بازیگر در این مورد راست گفته و دزدی و تجاوزی هم در کار نبوده باشد بلکه دختر به میل خویش با بازیگر وارد رابطه شده باشد به هیچ وجه دختر را مقصر اصلی به شمار نمی آوردیم. او با بیست سال سن نمی تواند مقصر باشد. اگر تقصیری هم متوجه وی باشد بسیار ناچیز است.

برعکس بازیگر حتی اگر بیگناه شناخته شود هر چند که گفتیم در گستره ای بزرگ تر یعنی در گستره ی روابط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی قربانی است، اما در گستره ای کوچک تر گناهگار است. اوست که همچون برده ی موقعیتی که به دست آورده دنبال خوش گذرانی و لذت است و از پول و شهرت خویش استفاده می کند و در سر راهش حتی دختر بیست ساله ای را نیز بدون این که به آینده ی دختر بیندیشد قربانی مطامع و لذاید مردی خویش می کند.

 م- دامون

سوم آبان ۱۴۰۴

یادداشت

۱-  بازیگر در هنگام نوشتن این یادداشت با قرار وثیقه آزاد شد.

۱۴۰۴ مهر ۳۰, چهارشنبه

«اتاق عفاف و حجاب» طرحی دیگر برای مبارزه با جنبش های توده ای است

 
«اتاق عفاف و حجاب»
 طرحی دیگر برای مبارزه با جنبش های توده ای از جانب خامنه ای
 و شرکای پاسدارش است
 
طرح تازه ی خامنه ای جنایتکار
اخیرا ستاد امر به معروف طرحی تازه برای مقابله با آزادی پوشش به میان آورده است. بر مبنای این طرح مرکز یا ستادی با نام « اتاق عفاف و حجاب» تشکیل گردیده و قرار شده 80 هزار نیرو در خدمت این ستاد برای فرستادن به خیابان ها قرار گیرد. آخرین خبرها دال بر آن است که تعدادی از این نیروها به خیابان ها اعزام شده و به تذکر دادن به دختران و زنان در مورد حجاب پرداخته اند.
هوچی های خامنه ای
این برنامه کمی پس از سخنرانی های امامان جمعه امثال علم الهدی امام جمعه مشهد و محمد جواد حاج علی اکبری امام جمعه ی موقت تهران و نیز احمد خاتمی از عاملین خامنه ای در امور ضد مردمی در شهریور ماه 1404 اجرایی شد. طی این سخنرانی ها همه ی این گماشتگان خامنه ای های و هویی علیه وضع بی حجابی در شهرها به راه انداختند.
«حکم خدا»
خبر مهم در پی تشکیل این مرکز، سخنرانی جانشین فرمانده ی کل سپاه پاسداران علی فدوی در تاریخ 30 مهر است که ضمن آن گفته:«حجاب حتی دستور پیامبر نیست و دستور خود خداست و لازم الاجراست».( لابد خدایشان جز این دستوری به ایشان نداده که ۴۵ سال است بر سر آن چنین حساس اند!؟)
از مجموع این طرح ها و هوارها و«اتاق عفاف و حجاب» و «حکم خدا» و غیره چنین بر می آید که برنامه ای دوباره برای مقابله با جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی زنان( و البته نه تنها جنبش زنان) از آستین بیرون آورده و بر این قرارند که آن را پیش ببرند.
در این هم که این برنامه به وسیله ی شخص خامنه ای و هسته ی مرکزی قدرت که به ویژه در دفتر رهبری و سپاه و سازمان های اطلاعاتی متمرکزاند طرح شده و دستور به پیگیری آن داده شده است تردیدی نیست.
شرایطی که طرح خامنه ای کلید خورده است
این طرح در شرایطی رقم می خورد که اجرایی شدن«مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریم ها صورت گرفته و قیمت دلار بالا رفته و به حدود عدد 11۰ رسیده و تورم و گرانی سرسام آورتر از پیش شده است و این احتمال که میزان فروش نفت نیز از این که هست پایین تر رود نیز بسیار زیاد است. وضعیتی که از یک سو امکان بروز جنبش های نوین اقتصادی و اجتماعی- سیاسی را بیشتر کرده است و از سوی دیگر بیم حکومتیان را از هر آن گُر گرفتن این جنبش ها افزایش داده است.
دلایل اساسی پیش کشیدن این طرح از سوی دزدان و جنایتکاران حاکم
دلیل اساسی طرح و اجرای این برنامه نیز نه خود حجاب و پوشش و بنابراین صرفا مبارزه با جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک زنان بلکه پیشدستی در تقابل با کل جنبش ها و شورش هایی است که در نتیجه افزایش قیمت ها و گرانی ها و دیگر ستم ها بر توده ها، از جانب توده های زحمتکش و ستمدیده تهدیدشان می کند و انتظارش را می کشند.
برنامه های گوناگونی برای مبارزه با این جنبش ها طرح کرده اند که جز این طرح، مورد اعدام های پی در پی و دست جمعی و به تعداد زیاد است که از پس از جنگ دوازده روزه تا کنون و هر هفته اجرا کرده اند.
در مورد این طرح نیز هدف شان آوردن نیرو به خیابان ها زیر لوای «اخلاق» و «عفاف» و غیره و برقراری یک حکومت نیمه نظامی است و ایجاد شرایطی که توده ها وجود شمشیر سرکوب را بالای سر خود حس کنند و در نتیجه از هر گونه اعتراض و مبارزه ای از ترس عواقب آن روی برتابند.
موانعی که بر سر راه اجرایی کردن چنین طرح هایی وجود دارد
همچنان که بر سر برنامه های جنایتکارانه و کثیفی همچون اعدام های گًتره ای، مبارزات گسترده ای از جانب خانواده ی زندانیان عادی و سیاسی و خود زندانیان صورت گرفته و اخلال در روند دلخواه شان به وجود آورده است و بیش از این هم به وجود خواهد آورد، بر سر اجرای این طرح نیز موانع زیادی موجود است. از بودجه برای هشتاد هزار نفر نیروهاشان گرفته تا مخالفت درون خودشان با چنین طرح هایی و شدت گرفتن تضادهاشان تا ایستاده گی و نبرد جانانه ی زنان و توده ها.
شکست طرح های پیشین در نتیجه ی مبارزه ی توده ها
نگاهی به سال ها و دهه های گذشته نشان می دهد که تمامی طرح های پیشین دارودسته های حاکم در مقابله با دستگاه های ویدیو و ماهواره و نیز برنامه ی«گشت ارشاد»که ظاهرا در همین مساله ی حجاب بود راه به جایی نبردند و همه در نهایت شکست خوردند.
در  مورد حجاب نیز این طرح نخستین خامنه ای و دارو دسته ی پاسدارش نیست بلکه جزیی از ده ها طرحی به شمار می آید که اجرا شده اند و نتوانسته اند اهداف خود را آنچنان که فکر می کرده اند پیش برند و جلوی مبارزه  ی دختران و زنان علیه قانون حجاب و نیز جنبش های توده ای را بگیرند. درست در دورانی که خیزش« زن، زندگی، آزادی» افت پیدا کرده بود خامنه ای جنایتکار پاسدار ایضا جنایتکار بهرام رادان را مسئول مبارزه با بی حجابی و جنبش زنان کرد اما او نتوانست توفیقی به دست آورد و جنبش زنان را به پس براند. سپس «حجاب بان ها» آمدند و دختران و زنان در ایستاده گی جانانه ی خود باز قربانی دادند اما عقب ننشستند و برای همین خامنه ای و دارودسته اش مجبور شدند عقب نشینند و تن به آزادی پوشش دهند. خلاصه این طرح های شکست خورده در مساله حجاب پایانی نداشته است و شاید تنها موفقیت شان کمی به عقب انداختن پیروزی نهایی جنبش های توده ای بوده است.
این شکست ها و به ویژه مهم ترین آن تا کنون که همان شکست گسیل «گشت ارشاد» به خیابان ها بود از یک سو مقاومت های توده ای و پیشروی های توده ها را افزایش خواهد داد و از سوی دیگر تضادهای درون طبقه ی حاکم را شدت خواهد بخشید. ضمن این که این شکست ها نقش خود را در افت روحیه ی هجومی و یأس بخشی از نیروهای حزب اللهی و ارزشی اجرا خواهد کرد و آنان نمی توانند آنی باشند که پیش از این بودند.
تضادهای درون جناح ها و باندهای حاکم
یکی از مهم ترین موانعی که بر سر راه  اجرای این طرح وجود دارد تضادهای میان حکومتگران است. اکنون دیگر تنها اصلاح طلبان حکومتی و اصول گرایان حزب «عدالت و توسعه» مخالف اجرایی کردن«قانون عفاف و حجاب» نیستند بلکه بخش هایی دیگر از اصول گرایان نیز که در میان سران سپاه و سازمان های اطلاعاتی نفوذ دارند به مخالفین این قانون پیوسته اند. قانونی که به تصویب نماینده گان هوچی و دزد و مزدور مجلسی رسیده که حتی ده درصد آرای حوزه ی انتخابیه ی خود را ندارند.
یکی از مهم ترین واکنش هاعلیه اجبار در حجاب و پوشش، سخنان محمد باهنر یکی از اصول گرایان دو آتشه پیشین بود که خشم دارودسته ی هسته ی مرکزی قدرت را بر انگیخت و تا توانستند به وی تاختند. وی طی همین دوره ای که موعظان خامنه ای علیه بی حجابی سخنرانی می کردند در مصاحبه ای در تاریخ 17 مهر 1404 گفت که« به حجاب اجباری اعتقادی ندارد و قانون حجاب اجباری هم دیگر در ایران لازم الاجرا نیست». وی که احتمالا نماینده ی گروه ها و باندهایی در طبقه ی حاکم و از جمله در سپاه و سازمان های اطلاعاتی است گفته که از جانب شورای عالی امنیت ملی، اجرای قانون متوقف شده و بهتر است که دنبال اجرایی کردن آن نیز گرفته نشود.
بنابراین از داخل حکومت زنجیرهایی به پای خامنه ای و دارودسته ی هسته مرکزی بسته شده است و هر چقدر هم تلاش کنند این زنجیرها تحرک آنان را در گام برداشتن های آتی شان سست و کند خواهد کرد.
جنبش زنان و جنبش های توده ای مانع اساسی طرح های خامنه ای
با این همه چه توقعی است از خامنه ای جنایتکار و هسته ی مرکزی قدرت که سخت نگران فروپاشی و یا سرنگونی حکومت خویش هستند! دزدانی که فکر می کنند اگر بروند برنخواهند نگشت و یا راهی برای بازگشت دوباره ی چنین حکومتی و قدرت گرفتن آنها و چنگ زدن به چنین ثروت هایی باز نیست!
آیا می باید در مقابل جنبش زنان و توده ها بدون هیچ سرکوبی و تکرار مکرر آن عقب بنشینند؟
خیر! آنها چنین نکرده اند و به احتمال زیاد در آینده نیز چنین نخواهند کرد. آنان تلاش می کنند با چنین طرح هایی یا سنگرهای گذشته را پس بگیرند و یا حداقل از پیشروی های بعدی جنبش توده ها جلوگیری کنند. از نظر آنان اگر به پس بنشینند توده ها پیشتر خواهند آمد.
از سوی دیگر هر سنگری از آنان با مبارزات مکرر گرفته شده است. هر گام پیشروی جنبش در هر زمینه ای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی با مبارزات و جانفشانی های فراوان و با پیشروی ها و عقب نشینی ها و رفت و برگشت ها فراوان صورت گرفته است و هر سنگر تازه ای به زحمت و با خون دادن های فراوان به دست آمده است و بنابراین حفظ آن هم در مقابل یورش های دشمن باید با زحمات و فداکاری ها و جانفشانی ها و خون و قربانی صورت گیرد.
باری نتیجه ی مبارزه شان با جنبش زنان و توده ها خیلی ناروشن نیست!
در مورد زنان آن زمان که نیرویشان بیشتر از حال بود و کبکه و دبدبه ای داشتند نتوانستند زنان را وادار به رعایت حجاب کنند و زنان با تلاش و زور و آسیب دیدن و قربانی دادن و عملا، خواست خود را تحمیل کردند، حال که زوار در رفته تر از سابق شده اند می خواهند دختران و زنانی که حجاب از سر برداشته و پوشش خود را خود انتخاب کرده اند وادار کنند که دوباره حجاب بر سر کنند!؟ آن هم با عبارات دهان پر کنی چون «حکم خداست»!
( لابد خدایشان در همین مورد و آن هم صرفا به نماینده گان اش یعنی خامنه ای و پاسداران مسلمان اش در ایران دستور داده است که مراقب حجاب زنان ایران باشند اما به زنان دیگر کشورهای مسلمان کاری نداشته و در ضمن در مورد ریاکاری و اختلاس و دزدی و ثروت اندوزی و تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده و کشتن کودکان و جنایت علیه «بنده گان» اش حکمی و دستوری نداده است!؟ و غریب تر این که این«شیطان» کذایی که فدوی از زنان می خواهد به «وسوسه» هایش گوش ندهند! در مورد «وسوسه» کردن سران پاسدار و اطلاعاتی ها و لباس شخصی ها برای دست زدن به چنین کارهای کثیف و جنایتکارانه ای غایب است!)
اما «حکم خدا»ی این دارودسته ی فاسد و ریاکار تا جایی برایشان معتبر است که حکومت شان در خطر باشد. برای اینان «حفظ نظام اوجب واجبات است» و اگر احساس خطری از جانب جنبش توده ها نمی کردند بی شک حکم مورد نظرشان را یا نادیده می گرفتند و یا با هزار رفوگری و پس و پیش کردن تفسیر دیگری از آن ارا‌ٔئه می دادند!
در مورد جنبش توده ها( کارگران و کشاورزان و دانشجویان و طبقات میانی و خلق های زیرستم و ...) نیز وضع برای حکومتیان از این هم بهتر نیست. در گذشته جنبش توده ای فرازهایی بزرگ همچون سال ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و سال های پیش از جنبش ژینا را نگذرانده بود اما حال با این تجارب بسی دست پرتر است و عقب نشاندن و خاموش کردن آن با شرایطی که پس از جنگ دوازده روزه و نیز فعال شدن «مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریم ها پیش آمده بسیار دشوارتر است.
و این ها مهم ترین مانع اجرایی شدن و پیشرفت طرح های خامنه ای برای بقای حکومت ولایت فقیه بوده اند:
جنبش های دموکراتیک و آزادیخواهانه ی کارگران و کشاورزان و دانشجویان و فرهنگیان و پرستاران و جنبش های زنان و ملیت های زیرستم علیه قوانین ستمگرانه ی موجود ...
و این جنبش ها هستند که می توانند و باید مانع اصلی اجرایی شدن هر طرحی شود که علیه جنبش و مبارزه ی آنهاست. و نه تنها مانع چنین طرح هایی شوند بلکه خود آ‌فریننده ی طرح هایی برای پیشرفت های جنبش های انقلابی توده ای گردند.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 سی مهر 1404  
  

 

  

۱۴۰۴ مهر ۲۹, سه‌شنبه

خشم و نفرت توده ها علیه ریاکاری شمخانی به سان نماینده ی حکومت ریاکار خامنه ای و سران پاسدار

  
طی چند روز اخیر فیلمی از جشن عروسی دختر علی شمخانی دبیر سابق شورای امنیت ملی و مشاور علی خامنه ی ولی فقیه جمهوری اسلامی که بیست ماه پیش در یکی از مجلل ترین و گران ترین هتل های تهران برگزار گردیده، در فضای مجازی پخش شده و به طور مداوم باز نشر گردیده است.
 از جانب باند خامنه ای گفته می شود که این فیلم را جناح روحانی به تلافی مصاحبه ی چندی پیش شمخانی که طی آن گفته بود بر خلاف آنچه روحانی می گوید که او چند روز بعد فهمید که سپاه به هواپیمای اوکراینی موشک زده است به این دلیل که خود شمخانی به او اطلاع داده بود وی از همان روز نخست می دانست که سپاه به هواپیمای اوکراینی شلیک کرده است. این که واقعا جناح روحانی این فیلم را بیرون داده است و یا باندهای دیگری هنوز روشن نیست اما در اینکه جدال در بین باندها شدیدتر شده و بیشتر هم می شود تردیدی نیست.
 با این حال آنچه در این مساله مهم و اساسی بوده و هست نه این جدال باندهای حاکم بلکه این است که دیدن این فیلم خشم و نفرت بسیاری از توده های مردم را برانگیخته است. این نفرت و خشم بیشتر متوجه چند مساله بوده است:
یکی این که این دارودسته های حکومت ولایت فقیه که های و هوی «عفاف و حجاب» شان گوش فلک را کر کرده چرا در محافل خود نه رعایت حجاب را می کنند و نه رعایت شئون مذهبی مورد ادعایشان؟ آنچه در این فیلم دیده می شود بر خلاف تبلیغات دارودسته های ارزشی بسیج شده در شبکه های اجتماعی برای مقابله با پخش حیرت آور فیلم و نظرات و نوشته ها، جمعی از افرادی است که تنها چیزی که به نظر نمی رسد این است که همه فامیل و قوم و خویش باشند.
دوم این که این مسئولین که هوارشان بر سر ساده زیستی است و حتی مداوما از مردم می خواهند گوشت کمتر بخورند( حال که بسیاری از مردمی که زیر خط فقر زندگی می کنند با خوردن گوشت وداع کرده اند!) و به جایش نان و پیاز بخورند و لنگ به تن ببندند چگونه خودشان چنین جشن هایی در چنین مکان هایی به راه می اندازند و چنین مخارجی را برای مجالس خصوصی خود هزینه می کنند؟
و  پرسش مهم تر این ها: در دوره ای و زمانی که کارگران و زحمتکشان چنین در مضیقه هستند چگونه و از کجا این سران سپاه چنین ثروت های افسانه ای را به جیب زده اند؟
خشم و نفرت توده ها از سران حکومت ولایت فقیه و در صدرشان باند خامنه ای و سران سپاه برحق است. توده ها می دانند خامنه ای ریاکار و دزد و فاسد و جنایتکار اعظم است و همه ی این سران و ملاهایی که در باند خود جمع کرده نیز ریاکار و دزد و اختلاس گر و فاسد و شارلاتان و جنایتکار هستند.
این که در این برهه چنین واکنشی از جانب توده ها دیده می شود نشانگر انبوه شدن خشم و نفرت شان از اوضاع اقتصادی و سیاسی- فرهنگی است.
از یک سو فشار هزینه های زندگی که با تحریم و افزایش قیمت دلار( و احتمالا بزودی افزایش قیمت بنزین!) بسیار بیش از سابق شده، امان توده ها را بریده است و از سوی دیگر سایه ی جنگ با اسرائیل و آمریکا بر سرشان سنگینی می کند و از فردایشان مطمئن نیستند و بالاخره اینکه خامنه ای و سران سپاه و آخوندهای ابله اش طرح های تازه ای برای بالا بردن میزان و فشار سرکوب و پیشگیری از مبارزات و جنبش های توده ها که انتطارش را می کشند( و نه صرفا «بی حجابی» سرکوب دختران و زنانی که پوشش خود را خود انتخاب کرده اند) زیر نام « اتاق عفاف و حجاب» و بسیج به گفته ی خودشان 80 هزار نیرو به راه انداخته اند.
 واکنش مزبور را باید ادامه ی جنبش ها و خیزش ها و اعتصاب ها و راهپیمایی ها توده ها دانست.
این یک واکنش عملی مانند اعتراض ها و شورش های خیابانی نیست بلکه یک واکنش نظری و احساسی فرهنگی - سیاسی در عرصه ی فضای مجازی است، اما آن شرایطی که در حال حاضر مانع از بروز چنان جنبش ها و خیزش ها و اعتراضاتی می شود موجبی می گردد برای این که میل به واکنش به ستم در توده ها همچون گلوله ای فشرده شده و در این شکل معین یعنی شکل شراکت در افشای یک فرد از حکومت، فردی که نماینده ای از خامنه ای و سران سپاه است و دامن زدن به پخش آن و برجسته کردن آن برای افشا و زدن کل حکومتگران ولایت فقیه بروز کند. فیلم مکرر باز پخش می شود و همه در مورد آن حرف می زنند و در نهایت تا جایی که می توانند از طریق افشا و تحقیر و در نوک پیکان تیز حمله قرار دادن یکی از عناصر و سران ریاکار و دزد حکومتی تمامی حکومت را تحقیر کرده و به چالش و نبرد فرا می خوانند.
همچنان که همه ی فشارهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به روی توده ها گرد آمده و در شکل یک خشم و نفرت که باید بیرون داده شود در جایی به  سوی یک فرد همچون نماینده ی کل حکومت و به ویژه نماینده ی خامنه ای و سران سپاه نشانه می رود، این مبارزه گسترده که در شکل نظری و بروز احساس ها و کلا فرهنگی- ایدئولوژیک جریان می یابد دیر یا زود و به محض این که شرایط ویژه تبدیل به عمل انقلابی به وجود آید در اشکال عملی گسترده و شدیدی همچون جنبش ها و خیزش ها و اعتصابات و راهپیمایی ها خود را نشان خواهد داد.
در پایان اشاره ای هم به دارودسته ی سلطنت طلب رضا پهلوی و ساواکی های مزدورش کنیم که حکومتگران سابق خودشان از شاه گرفته تا وزرا و ارتشبدهایش همه ریاکار و دزد و  جنایتکار بودند اما اکنون برای مردم اشک تمساح می ریزند که ببینید گرفتار چه ریاکارانی شده اند! یادشان رفته شاه فاسد و دزدشان یک ریاکار بزرگ بود و برای فریب توده ها از رفتن به مشهد و مکه و شهرهای مذهبی کم نمی گذاشت اما در پس پرده کاری نمانده بود که نکرده باشد. این ها جدا از زندگی آنها در کاخ ها و جشن های آنچنانی شان و... است. تنها تفاوت شاهی ها با این دارودسته ی مذهبی ولایت فقهی این بود که آنها کاری به پوشش دختران و زنان و برخی از این گونه آزادی های اجتماعی نداشتند.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 بیست و نهم مهر 1404