۱۴۰۳ فروردین ۶, دوشنبه
درباره ی تحلیل جمعی از کارگران عسلویه و جنوب کشور در مورد انقلاب 57(3)
۱۴۰۳ فروردین ۵, یکشنبه
شورای کارگران غیر رسمی نفت(ارکان ثالث) - به مزد ناعادلانه مصوب، اعتراض داریم.
شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد - چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
همکاران عزیز و گرامی
همانگونه که
مطلعید، در روزهای پایانی اسفند ماه ۱۴۰۲، شماری از همکاران به بهانه پایان
یافتن قرارداد از کار اخراج و شمار دیگری نیز به ورزشگاه غدیر منتقل شده اند تا
آنها هم در نوبت اخراج قرار گیرند.
این تصمیم با
پرونده سازی عوامل امنیتی و حراست و با صحنه گردانی علی محمدی در پی ماهها تلاش
شکست خورده آنها برای ایجاد تفرقه میان صف متحد ما و شایعه سازی های شرم آور برای
برخی همکاران عزیز صورت گرفته است. اعتصاب های پیاپی و قدرتمند ما در ماه های
گذشته و نتایج نسبتا قابل قبول آن، چنان ضربه خرد کننده ای بر پیکر دشمنان همیشگی
کارگر وارد کرده که چون مار زخمی به خود می پیچند و شبانه روز در اتاق های فکر خود
مشغول دسیسه چینی و طراحی نقشه های کثیف برای خاموش کردن صدای حق طلبی ما کارگران
گروه ملی فولاد هستند.
مدیریت شرکت،
حامیان و برادران امنیتی، سیاسی و مافیایی او که فساد و دروغ سر تا پایشان را فرا
گرفته و جز به غارت و دزدی نمی اندیشند، گمان کرده اند با این ترفندها قادر خواهند
بود مبارزه ما را عقب برانند اما فراموش کرده اند که بارها در بزنگاه های مختلف
اتحاد و همبستگی ما چگونه معادلات کثیف شان را بهم زده است. ما به کرات گفته ایم
اخراج هر کارگر تعرض به جنبش کارگری است و در عمل هم نشان داده ایم که متحد و همدل
پای کارگر اخراجی ایستاده و اجازه تعرض به معیشت و زندگی همکاران مان را نداده ایم.
این بار هم
هرچه در توان داریم به میدان نبرد خواهیم آورد و در دفاع از همکاران خود مقابل تان
به صف خواهیم شد. دشمنان ما بدانند که اجازه نمی دهیم اخراج کارگر را بدون هیچ
هزینه ای به رویه ای عادی بدل سازید، آن کس که باید از این خانه بیرون رود کارگر
نیست، دزدان و فاسدانی هستند که برای تاراج معیشت و زندگی ما و غارت سفره ما به
کمین نشسته اند. خانه تکانی را که همیشه نباید قبل از سال نو انجام داد، تعطیلات
نوروزی که تمام شود همه اعضای خانواده بزرگ کارگران گروه ملی دست در دست هم به
پاکسازی گروه ملی و جارو کردن بساط پلیدی ها و شرارت ها خواهیم پرداخت.
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد
جمعه ۳ فروردین ۱۴۰۳
۱۴۰۳ فروردین ۲, پنجشنبه
درباره ی تضادهای دارودسته ها و باندهای حاکم در حکومت تزویر و سلاح
تضادهایی که از پیش از برقراری«حکومت یکدست» وجود داشت و در پس پرده جریان یافته و برخی شان نیز آشکار گردیده بود( همچون افشای اختلاس های بی پایان قالیباف و باندش و میل بی پایان اش برای بلعیدن ثروت به وسیله ی جناح ها و باند های دیگر) پس از طی دوره ای به مرور سر باز می کند و شکل های آشکارتری به خود می گیرد. چنان که دیده می شود اکنون باند پایداری و پیروان مصباح یزدی(محمود نبویان و حمید رسایی از کثیف ترین و جانی ترین و مرتجع ترین آخوندها) و سران جنایتکار و مال پرست سپاه پاسداران هستند که به یکدیگر چنگ و دندان نشان می دهند. در عین حال تضادهای درونی سپاه بر سر خوان یغمایی که نصیب شان شده است و حرص و ولع بی پایان شان برای سهم بیشتر نیز بیش از پیش سر باز می کند. آشکار است که تمامی جناح ها و باندها در سپاه و سازمان های اطلاعاتی نفوذ دارند و جنگ و دعواهای خود را هم به درون این ارگان ها منتقل می کنند و هم از درون آن برون می افکنند.
خامنه ای از پس حرص و ولع نوچه هاش برای قدرت و ثروت برنخواهد آمد!
این ها پس از انتخابات مجلس و آن هم در حالی که خامنه ای سردسته ی دزدان و جانیان از وحدت باندهایی که به پست های گوناگون گمارده و تقبیح جدال آنها با یکدیگر صحبت می کند، دریدن یکدیگر را ادامه می دهند. روشن است که این دارودسته ها که اکنون وقعی به صحبت ها و نصایج خامنه ای نمی گذارند در آینده بیشتر نخواهند گذاشت و جنگ و جدال ها شدیدتر از گذشته خواهد داشت.
و تازه این تکه و پاره کردن ها در شرایطی است که سیاست خامنه ای جمع کردن پلیدترین جانیان و حریص ترین مال اندوزان و حقه بازترین و شارلاتان ترین آخوندها و واعظون- نمونه اش همین صدیقی امام جمعه ی تهران که اخیرا گند یکی از دزدی هاش در آمد - به گرد خویش و برگماری آنها به پست های مهم بوده است تا همه به سبب جایگاهی که با«عنایت» خامنه ای نصیب شان شده است همواره «قدردان» وی بوده و شکر ولی نعمت خویش و خاندان اش را به جای آورده و گوشش شان برای شنیدن و به کار بستن نصایح وی باز باشد.
بافت عمومی «طبقه» ی حاکم بر جمهوری اسلامی
با توجه به وضعیت های دیده شده می توان گفت که حکومت کنونی حتی نماینده ی یک طبقه ی شکل گرفته شده و با ثبات نسبی همچون سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور دوران استبداد سلطنتی نیست بلکه ملغمه ای است از باندبازها و گروه های اختلاس گر و دزدان و کلاهبرداران شیاد، تازه به دوران رسیده ها، زمین خواران، سرمایه داران و تجار دزد، بوروکرات - کمپرادورها ی نظامی و کارچاق کن های غیرنظامی مزدور کشورهای امپریالیستی غربی و روسیه و در کنار اینها مزدوران چین رویزیونیستی و سرمایه داری... این ها هستند آنچه به عنوان یک طبقه بر ایران حکمفرمایی می کنند.
تفاوت اساسی بین وضعیت طبقه ی حاکم در استبداد دینی و استبداد سلطنتی
وضعیت طبقه ی حاکم در دوران استبدادسلطنتی
تفاوت اساسی بین طبقه ی بوروکرات - کمپرادور حاکم در زمان استبداد سلطنتی و استبداد دینی کنونی در این است که در آنجا نیروی اصلی حاکم بر طبقه، دربار به رهبری شاه و خاندان سلطنت بود. جناح های اصلی طبقه حاکم، وابسته به امپریالیست های غربی و سرکرده شان امپریالیسم آمریکا بودند و مرید ساز و کار اقتصادی و نوکر گوش به فرمان دستورهای سیاسی این امپریالیست ها.
در مورد سوسیال امپریالیسم شوروی باید گفت که علیرغم سهمی که از اقتصاد ایران نصیب اش شده بود( تاسیس بخشی از کارخانه های فولاد سازی و نیروگاه ها و صادرات برخی اقلام) نیرویی نافذ در این طبقه نداشت که بتواند به عنوان یک جناح یا باندی صاحب قدرت عمل کند. عاملین آن بیشتر بیرون از طبقه ی حاکم و در احزابی مانند حزب توده گرده آمده و نقش جاسوسان این کشور را به عهده گرفته بودند. اگر نفوذی در نظام حاکم صورت می گرفت بیشتر از طریق عناصر مخفی حزب توده بود که در دستگاه های نظامی و یا اداری و فرهنگی نفوذ می کردند و برخی از سیاست های پنهان سوسیال امپریالیسم شوروی را پیش می بردند.
به این ترتیب در دوران حکومت سلطنتی تنها یک باند- باند شاه - به نماینده گی از طبقه و امپریالیست های غرب، حاکم مطلق کشور بود و هر جناح و باند و فردی می خواست علیه آن حرکتی بکند به وسیله ی«گوش و چشم» شاه یعنی ساواک و دیگر نیروهای امنیتی در دستگاه های نظامی و بوروکراتیک، پیدایش کرده، یا به گوشه نشینی می راندندش و یا سرش را زیر آب می کردند.
وضعیت طبقه ی حاکم در استبداد دینی
اما در جمهوری اسلامی طبقه ی بوروکرات - کمپرادور حاکم متلاشی و از هم پاشیده است و یا چنانکه در بالا اشاره کردیم شکل نگرفته است. نخست جناح ها و باندهای وابسته به امپریالیسم روسیه وجود دارند که به نظر نماینده گی آنها را بیشتر خود خامنه ای و بخشی از سران سپاه به عهده دارند. سپس امپریالیسم آمریکا و انگلیس و دیگر امپریالیست های غربی و ژاپن نیروهای خود را درون ارگان های اقتصادی و اطلاعاتی و نظامی دارند. در کنار آنها نیروهای وابسته به دولت حریص چین حضور دارند که هم از توبره می خورند و هم از آخور و هم کنار غرب هستند و هم کنار روسیه. این ها اصلی ترین نیروهای امپریالیست ها و دولت های غاصب هستند که دارای نفوذ در ارکان قدرت حاکم هستند.
در کنار این جناح های اصلی و تضادهای شدید میان آنها باندهای خودروی ریز و درشتی وجود دارند که یا زیر مجموعه ی این جناح ها و باندهای اصلی وابسته هستند و هر از چندگاهی تعدادی شان به سرکشی برمی خیزند و سهم بیشتری می خواهند، و یا وابسته به هیچ کدام از این جناح ها نبوده و نیروهای مستقل مرتجع را تشکیل می دهند. این ها از بلبشویی شرایط حاکم و زور و زورکشی کنونی بین امپریالیست ها و جناح های اصلی حاکم استفاده می کنند و به اختلاس و دزدی و پااندازی و کاغذ بازی و غیره مشغول شده و سهم خود را بر می دارند. برخی از آنها که عاقبتی برای حکومت خامنه ای نمی بینند ترجیح می دهد«جیم» شوند و رحل اقامت در کشورهای امپریالیستی که عموما آغوش بانک هاشان و دولت هاشان برای این دزدان سرگردنه و مالخورها باز است بیفکنند. به این ترتیب همه چیز هست مگر یکدستی.
بین این جناح ها و دارودسته های اخیر هیچ اتحاد پایداری بر سر تقسیم غنائم نیست. اینجا جنگی سهمگین وجود دارد و چنگال های تیز است که برای دریدن یکدیگر به کار می افتد. اینجا باندها و گروه های کوچک و بزرگ بر سر تقسیم غنائم به سازش نمی رسند و آماده اند تا برای بیرون راندن دیگری از خوان، اسناد دزدی ها و غارت یکدیگر از اموال توده ها را بیرون دهند و گروه دیگر را از دور و بازی خارج کنند. باندی باند دیگر را افشا می کند تا جا برای باند خودش بیشتر باز شود.
گاه نیازی به این افشاگری ها هم نیست. در پس پرده به ترور سردسته باند و یا افراد موثر در باند دست می زنند. بسیاری از افراد که دارای مقامی و موقعیتی در این حکومت بوده اند و می توانستند امری را لو دهند، در داخل و خارج پنهانی سرشان زیر آب شده و یا آشکارا ترور شده اند.
اتحاد باندهای حاکم در به کار بردن سلاح علیه توده ها
تنها اتحاد موجود بین این باندهای دزد و اختلاس گرهمانا اتحاد در مقابل توده های مردمی است که جان به لب آمده در مقابل شان می ایستند و جنبش های بزرگی را برای آزادی شکل داده و می دهند.
بیان عمده ی این اتحاد مرتجعین تکه پاره، در گرد آمدن و حلقه زدن پیرامون نیروهای مسلح یعنی سپاه پاسداران و بسیج و در درجه بعدی ارتش خود را نشان داده که البته از این دستگاه اخیر به صورت آشکارا استفاده نشده است. تا کنون این جا و این ارگان ها تنها محلی بوده است که تمامی این باندهایی که حاضر برای هر گونه دریدن یکدیگر بوده اند متحد شده و علیه مردم آماده ی جنگ و کشتار گردیده اند.
تلاش خامنه ای برای شکل دادن طبقه ای متحد به رهبری مجتبی و بیت رهبری
تلاش خامنه ای این موجود ریاکار و شارلاتان و سردسته ی باند جانیان و دزدان حاکم به طور کلی این بوده است که یک طبقه ی تازه را به رهبری باند مجتبی و پاسداران متحدش سازمان دهد که بر تمامی ارکان اقتصاد و سیاست و فرهنگ تسلط داشته باشد. طبقه ای بوروکرات همچون طبقه ی حاکمی که در کشورهایی مانند شوروی خروشچفی- برژنفی و اروپای شرقی و کره شمالی و کوبا و چین از درون حزب بیرون آمد. طبقه ای که قرار است سر و بدنه ی اصلی آن از سران و کادرهای اصلی سپاه (به همراه سازمان های اطلاعاتی آن) و بخش هایی از روحانیت و نیز لایه های بالایی سازمان های اقتصادی حاکم بر اقتصاد ایران بیرون آید.
حزب بوروکرات- کمپرادورهای ولایت فقیهی! این است حزبی که باید حاکم مطلق العنان کشور باشد. انتخابات کنونی مجلس شورا و خبرگان گامی است دیگر در شکل و سازمان دادن همین حزب با جمع و جور کردن مهم ترین بخش های این لایه ها.
خامنه ای خود به کمک موقعیت ولایت فقیه و مسئولیت هایی که داشت و نیز اتکا به نیروهای وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه و کلا بخش مهمی از سران سپاه توانست با توطئه و تزویر مخالفان نامتحد و بزدل خود را یک به یک حذف کند. همکاری دوره ای بخشی از این مخالفان همچون روحانی و یا لاریجانی ها با خامنه ای از این دیدگاه بود که بتوانند در آینده جایگاه بالاتر و موقعیت بهتری در جمهوری اسلامی داشته باشند. اما خامنه ای که با نیرنگ و فریب آنها را با خود همراه کرده بود سر بزنگاه عذرشان را خواست و آنها را به گوشه ای راند. از اصلاح طلبانی مانند خاتمی و مجاهدین انقلاب اسلامی و جامعه ی روحانیون مبارز گرفته تا رفسنجانی و روحانی و لاریجانی ها، هیچ کدام نه توانستند جریانی قدرتمند علیه خامنه ای ایجاد کنند و نه جایگاهی را که داشتند حفظ کنند. این به ویژه از ترس شان از جنبش توده ها بود. همه عملا ترجیح دادند خامنه ای آنها را به گوشه ای براند و خوارشان کند تا این که تلاشی برای تغییر وضع علیه وی و باندش بکنند!
شرایط کنونی نشان می دهد که وضعیت بالا می تواند برای باندی که مجتبی و ولی فقیه بعدی (که علائم صادر شده از جانب خامنه ای و دارودسته های خبرگانی اش احتمال بیشتر را در مورد مجتبی خامنه ای به عنوان جانشین نشان می دهند) در راس آن قرار دارد به وجود آید و این باند گسترش خود را به یک جناح قدرتمند صورت دهد و تمامی نیروهای درون طبقه ی حاکم را به زیر سلطه ی خود در آورد. یعنی فرایندی که خامنه ای طی کرد تا تنها فرد حاکم بماند برای وی تکرار شود. اگر چنین شود که احتمال آن با توجه به رشد مداوم جنبش توده ها و دره ی هولناکی که بین توده ها و حکومت به وجود آمده بعید به نظر می رسد، آنگاه به احتمال تاریخ شاهد تکرار حذف ها و ترورها و به گوشه راندن افراد و باندهایی خواهد بود که گرد دفتر رهبری و مجتبی گرد آمده اند.
نکته ی اساسی این است که این فرایند «یکدست» شدن طبقه ی حاکم در جمهوری اسلامی با یک دست شدن ها در نظام استبداد سلطنتی گذشته و یا در استبداد حزبی کره شمالی و چین از نظر شرایط داخلی و بین المللی تفاوت دارد و بنابراین نتایج آن نیز متفاوت خواهد بود. خامنه ای و دارودسته اش نه می توانند به ساده گی شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی زمان استبداد سلطنتی را بسازند، شرایطی که نقش امپریالیست های غربی به سرکرده گی آمریکا در آن عمده بود، و نه می توانند حکومت استبداد حزبی - بوروکراتیک مانند کره شمالی را شکل دهند. نه شرایط داخلی آن زمان ایران و یا کشورهایی مانند کره شمالی و چین را دارند و نه شرایط بین المللی آن دوران را.
نکته ی دیگر این است که برای حکومت دینی ولایت فقیه این هم می تواند مهم نباشد که توده ها در تقابل با حکومت، دین خود را نیز کنار گذارند. آنچه که آنها می خواهند حکومت یعنی قدرت و ثروت است. اگر حتی توده های بسیاری بی دین شوند باز هم باید حکومت را از چنگال خامنه ای و شرکا بیرون بیاورند. اما حکومت و قدرت ظاهرا متمرکز است و سلاح دارد و آماده ی به کار گیری آن در صورت بروز هر گونه جنبش و خیزش و انقلاب. چنانک ه در خیزش مهسا نشان داد. هر کس بخواهد حکومت را از دست حاکمان بگیرد باید با سلاح هایشان و آتش شان رودرو شود. و اینجا میدانی است که آنها مطمئن هستند هر نیرویی که هوی و هوس گرفتن قدرت را از دست شان داشته باشد با این سلاح ها تار و مار کرده و این سان حکومت را حفظ خواهند کرد.
توده ها و تداوم مبارزات فرهنگی
توده ها در مقابل نشان داده اند که از هر فرصتی استفاده می کنند تا مبارزه ی بزرگ خود را علیه حکام جمهوری اسلامی پیش برند.
در همین یک هفته- پیش و پس از نوروز- توده ها با همراهی یکدیگر با بزرگداشت نوروز و سال نو که گسترده تر و کوبنده تر و شگفت تر از هر زمان دیگر می نمود( به راستی که این نوروزها با نوروزهای سال ها پیش غیر قابل مقایسه است)، به پیشبرد مبارزه ی سترگ خود در عرصه ی فرهنگی با حکومت پرداختند و این مبارزه را تداوم بخشیدند. شکی نیست که در آینده هر لحظه ی این مبارزات فرهنگی می تواند شکفته تر گردد و به روی مبارزات دیگر اثر گذارد و موج های تازه ای در آنها به وجود آورد.
در کنار آن دغل بازی های شورای عالی کار پیرامون تصویب حداقل دستمزد و تصویب 35 درصد افزایش، آن هم در حالی که خودشان تورم را 45 درصد برآورد کرده اند وحتی افزایش این درصد نیز نمی توانست مشکلات معیشتی کنونی کارگران و غرق شدن شان با فقر و فلاکت را حل کند موجب گردیده که کارگران با غضبی بسیار شدیدتر از پیش با حکومتگران روبرو شوند. اکنون خشم و نفرت است که کارگران را در برگرفته است و این از متن اعلامیه های تشکل های کارگران نیز پیداست. امر مزبور می تواند نشانه ی درگیری های گسترده تر و ژرف تری در سال نو بین طبقه ی کارگر و حکومت باشد.
سندیکای کارگران هفت تپه - شورای عالی کار، حامی سرمایه دار
در روز های پایانی سال ۱۴۰۲، حداقل مزد سال ۱۴۰۳ طبق روال معمول از طرف نمایندگان و صاحبان سرمایه در ایران تصویب و ابلاغ شد.
بر اساس این مصوبه، حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال ۱۴۰۲ به میزان ۳۵.۳ درصد افزایش یافت. میزان افزایش دستمزد سایر سطوح هم ۲۲ درصد به اضافه رقم ثابت ماهانه ۶ میلیون و ۹۰۰ هزار و ۷۸۰ ریال تعیین شد. با توجه به سایر آیتمهای مزدی، حداقل دریافتی کارگران در سال آینده، ۱۱ میلیون و ۱۰۷ هزار تومان خواهد بود.
بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در زمستان سال گذشته از ۶۵ میلیون نفر افراد بالای ۱۵ سال در ایران، ۲۴ میلیون نفر شاغل بوده اند. بر طبق تعریف مرکز آمار، شاغل کسی است که در طول هفته حداقل یک ساعت کار داشته باشد و همچنین افرادی که بدون دریافت مزد برای یکی از اعضای خانوار خود به دلیل نسبت خویشاوندی دارند کار می کنند.
هر چند این آمار ها تنها بخشی از واقعیت را نشان می دهند، اما همین اندازه کافی است تا نشان داده شود که توده های کارگر و زحمتکش و تحت ستم در ایران در چه شرایط اسفباری زندگی می کنند.
امسال بر خلاف سال های گذشته، صدا و سیمای حکومتی " خیمه شب بازی دستمزد ۱۴۰۳" را سازمان داده بود.
دستگاه دروغ پرداز سیمای جمهوری اسلامی ایران با دعوت از کارشناسان؟!! و نمایندگان کارگری؟!! تمام تلاش خود را انجام داد تا از بالای سر کارگران برای کارگران تصمیم گیرنده باشند و کل مباحث آنها در چارچوب ضرب و تقسیم اعدادی چرخید که در آن منفعت و سود صاحبان ثروت و سرمایه در اولویت قرار داشت و نماینده کارگران!! (آقای میر غفاری) با دست و دل بازی تمام از رنج و کار کارگران، به جای مطرح کردن خواست واقعی مزد، که متناسب با یک زندگی شایسته و پر از رفاه باشد، خواست ۱۵ میلیون تومان را اعلام کرد تا صاحبان سرمایه دچار ضرر!! و رنجیده خاطر نشوند.
در سال ۱۴۰۲ هم "پویش دستمزد ۱۴۰۳" توسط آقای علیرضا میر غفاری راهاندازی شده بود. ایشان که از تاریخ جنبش کارگری و مبارزات تا کنونی طبقه ما بی خبر هستند، نقش "ناجی" را برای خود متصور شده اند.
آقای میر غفاری که خود را نماینده چهارده هزار کارگر در پارس جنوبی معرفی می کند، گفته اند چون شورای عالی کار مبلغ پیشنهادی ۱۵ میلیون را تصویب نکرده، ما به نشانه اعتراض جلسه را ترک کرده ایم.
آيا آقای "ناجی" نمی داند که ترک جلسه توسط ایشان و دیگر دوستان او و عدم امضا مصوبات شورای مزد، برای صاحبان زور و سرمایه، پشیزی نمی ارزد؟
"حربه سرکوب"
سرکوب فیزیکی یکی از معمول ترین روش های برای سرکوبگران است تا صدای حق خواهی کارگران و مزد بگیران را خفه سازند. اما بورژوازی همسو با سرکوب مستقیم ، از روش هایی استفاده می کند تا به نام کارگر، به کام سرمایه دار کفه ترازو چرخیده شود و تحت عنوان " صدای کارگران" از اعتراض کارگران برای تحقق خواست های خود ممانعت بعمل آید.
نمایش تلویزیونی و پویش دستمزد در سال ۱۴۰۲ یکی دیگر از حربه های صاحبان قدرت و ثروت در ایران بود. احتمال دارد پروژه" صدای کارگران " در آینده پخته تر سازماندهی شود تا آنجا که "کنفدراسیون کار - در داخل کشور" هم برای کارگران ساخته شود!
"ناجی " طبقه کارگر در پویش دوم خواستار استیضاح وزیر کار، صولت مرتضوی شده است. آقای میر غفاری و تیم ایشان تلاش دارند تا مناسبات قدرت و ثروت حاکم، که با استثمار وحشیانه، سرنوشت و زندگی میلیون های کارگر و زحمتکش را به نابودی کشانده اند را از تیر رس طبقه کارگر خارج کنند. ایشان با " پویش دوم " یعنی خواست استیضاح وزیر کار، می خواهد آگاهانه نظام و مناسبات سرمایه داری را از مدار مبارزه طبقاتی کارگران خارج کند و شخص وزیر کار که نماینده کارفرمایان و صاحبان سرمایه است را سیبل اصلی نشان دهند.
سرمایه داری در ایران از هر حربه ای برای نجات خود استقاده می کند. از دشمن تراشی و دشمن هراسی ، از ضد امپریالیست بودن تا نفوذ امپریالیسم، از صدای کارگران بودن تا ایجاد کنفدراسيون کار ایران - در داخل کشور و هزار کوفت و زهرمار دیگری که ازایجاد تشکل های واقعی کارگران که ضد استثمار و توحش نظام سرمایه داری هستند، مانع ایجاد کنند و رویکرد مبارزه کارگران را در گردونه باطل " تمتا " و " تقاضا" از نمایندگان مجلس را سازماندهی کنند.
مزد تحقیر آمیز سال ۱۴۰۳ به مانند سال های گذشته، حمله آشکار سرمایه داران به زندگی کارگران و مزد بگیران می باشد.
شورای عالی کار و دیگر ارگان ها و نهاد های سرکوب، در راستای منافع صاحبان سرمایه ساخته شده اند.
جنگ کارگران برای داشتن زندگی بهتر و شایسته با سرمایه داران، یک جنگ واقعی است.
در این جنگ طبقاتی، فعلا نیروی ما به دلیل عدم تشکل یابی در ضعف قرار دارد.
اما این ضعف همیشگی نیست. ایجاد تشکل های واقعی کارگران در محیط کار و زندگی، منطقه ای و سراسری، سلاح جنگی ما با سرمایه داران است. برای رها شدن از بیکاری، فقر و گرسنگی، سیه روزی و نداری، برای رها شدن از ستم و استثمار برای رفع هر نوع تبعیص و نابرابری، نیاز به اقدام مشترک، متشکل و سازمان یافته است.
مزد مناسب برای داشتن زندگی شایسته و انسانی، در " پویش دستمزد" و شورای عالی کار، متحقق نمی شود. مزد شایسته در مبارزه روزانه، در اعتصاب و اعتراض، در کنار هم بودن میلیون ها انسان کارگر و زحمتکش ممکن می شود.
نابود باد بندگی، زنده باد زندگی
شورای عالی کار دشمن نیروی کار- شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
حقیقتا بیشرمی هم حدی دارد. گویی میخواهند صدقه بدهند. علیرغم رشد سرسام آور قیمت ها و نرخ نجومی تورم، زندگی ما کارگران و ما مردم هر روز بیشتر به نابودی کشیده میشود. دیدیم که صولت مرتضوی وزیربی کفایت آنجا که بحث بر سر سبد معیشت کارگری بود چشمش را به چندرغاز پول یارانه و فجرانه و مزخرفاتی از این دست که با آن حتی نمیشود یک کیلو گوشت خرید، بست و بعد هم دستور حذف هزینه های درمان از سبد هزینه معیشت کارگران را داد. و یا با نظرگیری از وزیر بهداشت درمانده شان گفت نرخ کالری مورد نیاز بدن کمتر از آنچیزی است که محاسبه شده است و با این شامورتی بازی ها تلاش کردند نرخ سبد معیشت را کم بگیرند تا حداقل دستمزد را چند بار زیر همین ارقام سبد هزینه مهندسی شده شان رقم بزنند و از صندوق جادویی شان بیرون بکشند. اما کور خوانده اند. ما کارگران به این بردگی و این تحقیر تن نخواهیم داد و دستمزد و معیشت خط قرمز ماست و کوتاه نخواهیم آمد.
درماندگی شان برای ما روشن است. دیدیم که در همین مباحث چگونه به جان هم افتادند. حتی همین جناب وزیر کار در اوج استیصال از ارسال لایحهای به مجلس مبنی بر عوض کردن نحوۀ تعیین حداقل حقوق کارگران صحبت کرد و بهترین مرجع برای تصمیمگیری حقوق کارگران را مجلس اسلامی خواند! یعنی دزد به یورقه دزد حواله داد! در این میان هم تشکلهای دست ساز حکومتی و جریان معلوم الحال پایداری که راهشان به مجلس نیز باز شده است، برای پیشبرد اهداف سیاسی شان و زیر فشار اعتراضات ما کارگران و مردم سنگ کارگر را به سینه زده و به قول خود کارزار حداقل دستمزد پانزده میلیون در ماه را به راه انداختند. تشکلهای دست ساخته حکومت هم که خود یک جانب همان شورای عالی کار ضد کارگری هستند، پشت آن بودند. اینها همه جریانات آبروباخته ای هستند که دستشان برای همه رو است و هیچ ربطی به ما کارگران ندارند. هر سال با همین بازی ها بازار گرمی میکنند و سنگ کارگر را به سینه میزنند و بعد هم پشت درهای بسته با سیاست های دیکته شده حکومت و به میل کارفرمایان به اجماع رسیده و با ژست اینکه ما هم راضی نبودیم و زورمان نرسید سعی میکنند اوضاع را آرام کنند. امسال هم با اعلام اینکه مصوبه را امضا نکرده اند، میدان بازی ای برای خود درست کرده اند. چون میدانند که سنبه ما کارگران پر زورتر از هر وقت است جنبشی با اسم رمز زن زندگی آزادی بر سر معیشت در کل جامعه شکل گرفته است، این دارو دسته ها از در "کارزار مزد" وارد شده اند تا صف اعتراض ما کارگران بر سر دستمزد و معیشت را چند پاره کنند. جلوی این فریبکاریها و تفرقه افکنی ها بایستیم . و با اتحاد مبارزاتی خود پاسخ محکمی به شورایعالی کار کذایی و وزیر کار شکم سیر دولت بدهیم. بیایید تا متحد و سراسری اعلام کنیم که ما شورای عالی کار و مصوباتش را قبول نداریم و با اعلام خواستهای مشخص خود در برابر تعرض به زندگی و معیشت مان و تحمیل دستمزدهای باز هم چندین بار زیر خط فقر می ایستیم.
حداقل دستمزد کف چانه زنی برای میزان دستمزد در سطح جامعه و همه حقوق بگیران است. برای ما کارگران پروژه ای، قراردادی و بخش های مختلف شاغل در نفت نیز نیز حداقل دستمزد ، کف دستمزد در چانه زنی برای افزایش سطح دستمزدهاست.
- دستمزد باید متناسب با نرخ سبد هزینه معیشت افزایش یابد. بنابراین همانطور که دیگر تشکلهای کارگری اعلام کرده اند، مزد هیچ حداقل بگیری نباید از ۴۵ میلیون کمتر باشد.
- خودشان نرخ تورم را ۴۵ درصد اعلام کرده اند. بنابراین حتی اگر همان ۴۵ درصد را مبنا بگیریم. باید مزد همه کارگران در تمام ردهای شغلی ۴۵ درصد افزایش داشته باشد. - نرخ تورم مرتبا افزایش می یابد و با توجه به تغییر دائمی نرخ تورم و نرخ سید معیشتی باید در طول سال افزایش یابد.
- ما خواستار حذف پیمانکاران هستیم و در عین حال به عنوان یک قدم مهم در این جهت بر میزان مزد مساوی در برابر کار مساوی تاکید داریم.
- هزینه درمان و تحصیل برای کودکان و مسکن بخش اصلی مزد ما را می بلعد. ما خواستار درمان و تحصیل رایگان برای همه مردم و ایجاد تسهیلات لازم برای تامین مسکن هستیم.
- ما در برابر هرگونه امنیتی کردن مبارزاتمان می ایستیم و تشکل ، تجمع و اعتراض را حقوق مسلم خود میدانیم.
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت از همه همکاران میخواهد که این گفتمانها را در محیط های کاری خود جلو برند و حول آن صف اعتراضاتمان را سراسری شکل دهیم.
اسفند ۱۴۰۲