عملیات انفجار پیجرها و بی سیم ها
پیش از این و طی هفته ی منجر به این بمباران حکومت اشغالگر اسرائیل توانسته بود پس از یک سلسله حملات که منجر به انفجار در هزاران دستگاه پیجر و بی سیم اعضای حزب الله گردیده بود ضربات سنگینی به اعضای حزب الله در لبنان بزند و ارتباطات درونی و برنامه ریزی های سازمان و فعالیت های عملی آن را مختل کند. این انفجارها که در طی دو روز جمعه و شنبه ی گذشته رخ داد منجر به کشته شدن دهها نفر و زخمی شدن حدود سه هزار نفر از اعضای حزب الله شد.
کشتار توده ها در کنار کشتار اعضای حزب الله
البته این گونه کشتارها تنها به اعضای حزب الله محدود نگردید و دولت جنایتکار اسرائیل که هیچ گاه پشیزی برای جان مردم عادی قائل نبوده درعین حال به گونه ای فاجعه بار بسیاری از مردم عادی و از جمله کودکان را که در مکان هایی که دستگاه منفجر شد حضور داشتند کشت. امری که خشم بسیاری از مردمان را در لبنان و دیگر کشورها نسبت به دولت مرتجع حاکم در اسرائیل برانگیخت اما کوچک ترین واکنش موثری از سوی امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست های غربی برنینگیخت. امری که تردیدی باقی نمی گذارد که امپریالیست های غربی را در طرح و اجرای تمامی برنامه های نابود کردن حزب الله شریک بدانیم.
شرکت کمپانی های امپریالیستی در غرب در پروژه ی منفجر کردن پیجرها
انفجار در پیجرها و دستگاه های بی سیم از یک سو نشانگر یک سلسله توطئه های پنهانی مشترک اسرائیل با کمپانی های تایوانی، هلندی و مجاری( روشن نیست که کدام عامل اصلی بوده است) برای جاسازی مواد انفجاری درون دستگاه ها بود که هیچ کدام از ترس واکنش حزب الله و یا دیگر نیروهای وابسته به گردن نگرفتند و هر کدام به کمپانی و کشور دیگری حواله دادند، و از سوی دیگر نشانه ی پیشرفت های پیچیده ی الکترونیکی که امکان چنین اعمالی را به وجود آورده بود.
برنامه ی چند مرحله ای دولت جنایتکار اسرائیل در حمله به حزب الله لبنان
در هر صورت شکل دادن این حملات هم بخشی از یک برنامه ی چند مرحله ای بود که قرار بود رهبران حزب الله را در شرایطی قرار دهد که هم امکان ترور آنها به وسیله ی دولت اسرائیل فراهم شود و هم در کنار آن حکومت جنایتکار اسرائیل ضعف های امنیتی ای را که حمله 5 اکتبر آن را نشان داد و همچون مهر بر پیشانی دستگاه امنیتی اش موساد خورد بپوشاند و توان خود را در شکل دادن به شیوه ها و تکنیک های مدرن جنگ به رخ کشد.
اما برنامه چند مرحله ای جانیان دولت اسرائیل برای زمین گیر و نابود کردن حزب الله و یا به تاخیر انداختن بازسازی آن برای سال ها، صرفا این انفجارها نبود، بلکه این دولت با حملات هوایی به مقرهای حزب الله در جا به جای بیروت بخشی از رهبران کلیدی حزب الله از جمله دو فرمانده ارشد، یعنی ابراهیم عقیل و احمد وهبی از واحد نخبه «الرضوان» و ابراهیم محمد قبیسی، فرمانده سامانه موشکی حزبالله و فرمانده نیروی پهپادی حزب الله محمد سرور و بسیاری از اعضای دیگر این گروه را به قتل رساند.
حلقه ی نهایی این سلسه عملیات ها به احتمال ترور حسن نصرالله بود که اینک جامه ی عمل پوشانده شده است. حمله ای که ویژگی آن(ریختن این تعداد بمب) نشان می دهد که دولت اسرائیل از حضور وی در آن محل اطمینان کامل داشته است. امری که بدون نفوذ شبکه های امنیتی اسرائیل در حزب الله و دیگر جریان های «محور مقاومت و حکومت ولایت فقیه( به ویژه حکومت ولایت فقیه) امکان ناپذیر بود. کمابیش همانند آنچه که بر سر دستگاه های امنیتی ولایت فقیه آمده است.
جز این ها مقامات ولایت فقیه خبر کشته شدن عباس نیلفروشان معاون عملیاتی سپاه پاسداران را نیز داده اند. گفته می شود که وی در هنگام حمله اسرائیل در جلسه ی فرماندهان حزبالله در بیروت بوده است. امری که به همراه حضور دیگر فرمانده هان کشته شده سپاه قدس در سوریه از یک سو نشانگر دخالت حکومت ولایت فقیه در برنامه ها و طرح های حزب الله و دیگر گروه های نیابتی در منطقه است و از سوی دیگر اطلاع سازمان های اطلاعاتی ایران از جای حسن نصرالله!
به طور کلی طی این یکی دو هفته دولت جنایتکار اسرائیل حملاتی پی درپی به جنوب لبنان داشته که در نتیجه این حملات تا کنون حدود 700 نفر کشته شده و در حدود 1700 نفر زخمی شده اند.
هدف اصلی عملیات بنا به گفته ی مقامان اسرائیلی بازگشت امن بیش از ۶۰ هزار اسرائیلی است که در مناطق مرزی زندگی می کردند و به دلیل بمبارانهای حزبالله خانههای خود را ترک کردهاند.
در مقابل طی این مدت دهها راکت و موشک به وسیله ی حزب الله به قصد زدن مواضع و پایگاه های نظامی و شهرک هایی که صهیونیست ها در آن ها اقامت داشتند شلیک شده است که تعدادی از آنها به هدف اصابت کرده است.
دولت اسرائیل منادی«صلح» و رفع تهدید از مردم دنیا و برقراری«امنیت و آرامش» در جهان!؟
ارتش اسرائیل می گوید که«حسن نصرالله دیگر نمیتواند دنیا را تهدید کند». این عبارات و عباراتی مانند آن که دنیا پس از کشتن وی به وسیله ارتش اسرائیل روی «آرامش» خواهد دید ظاهرا به این معنا است که دولت مرتجع اسرائیل که جریان های مرتجعی مانند حزب الله و حماس حتی انگشت کوچک آن و جنایاتی که انجام داده نیز به شمار نمی آیند، برای شادمانی مردم دنیا حسن نصرالله را به قتل رسانده و نه برای جلوگیری از تهدید شدن دولت اسرائیل.
اشاره ای به عملیات هفت اکتبر حماس
اکنون که به رویدادهای یک ساله ی گذشته می نگریم بهتر می بینیم که عملیات 5 اکتبر 2023 گرچه برخی از ضعف های سازمان های امنیتی اسرائیل را آشکار کرد و از این نظر ضربات سنگینی به های و هوی دولت اسرائیل در این زمینه ها زد، اما چقدر اشتباه بوده است. این عملیات در زمانی اجرا شد که دولت های عرب در فرایند برقراری روابط دیپلماتیک بیشتری با دولت اسرائیل بودند و گویا( آن گونه که حکام ولایت فقیه گفتند) این عملیات برای آن انجام شد که از این روند جلوگیری کرده و فضای منطقه را به نفع مقابله با اسرائیل برانگیزد. اما در پی این عملیات غزه با خاک یکسان شد. با ترور رهبران اش به وسیله اسرائیل سازمان حماس تا حدود زیادی فلج گردید و اکنون به دنبال آن حزب الله نیز توان اش را حداقل برای مدتی از دست داد.
سازمان حماس در مورد همکاری سپاه قدس در این عملیات اطلاعات روشنی نداد. این اطلاعات گاه از اقدام حماس به تنهایی و گاه از اقدام مشترک با سپاه قدس و یا نقش سپاه قدس در برنامه ریزی حکایت می کرد. به هر حال در صورتی که سپاه قدس و خامنه ای در برنامه ریزی و طراحی و اجرای این عملیات نقشی داشتند اکنون باید پاسخگوی توده های فلسطینی و لبنانی و نیز پایه های اجتماعی خود در ایران باشند. به ویژه توده های فلسطینی که پس از حمله ی اسرائیل به غزه صدمات سنگینی خوردند. 42 هزار قربانی دادند و خانه هاشان ویران گردید و خودشان نیز بی خانمان و آواره شدند. حکام ولایت فقیه البته خود را کنار کشیده و خواهند کشید!
به احتمال قوی و چنانچه حوادث دیگری پیش نیاید پس از پایان این دور درگیری ها آن کشورهای عرب منطقه که فرایند پیشرفت روابط با اسرائیل را دنبال می کردند اگر از ضربات وارد شده بر حماس و حزب الله آشکار شادی خود را بروز ندهند اما آن فرایند پیشین روابط را دنبال خواهند کرد گرچه با اندکی تاخیر و«علی می ماند و حوض اش»!
بازسازی حزب الله و ناتوانی حکومت خامنه ای در گرفتن«انتقام سخت» و کمک به این سازمان
روشن است که پس از این حملات و نابودی رهبران و فرماندهان و بخشی از کادرها و اعضا حزب الله لبنان که نیروی نیابتی اصلی و عمده ی حکومت ولایت فقیه در منطقه است مشکل که این سازمان بتواند خود را به سرعت بازسازی کند.
مشکلاتی که در امربازسازی نهفته است از یک سو به توان خاص حزب الله برای بازسازی خویش که به هر حال زمان بر است بر می گردد و از سوی دیگر به مسائلی مانند تضادهای درونی ایدئولوژیک( همچون تضاد های ایدئولوژیک در حکومت ولایت فقیه و دیگر نیروهای نیابتی و ناامید شدن شان از ولایت خامنه ای و شک در باورهای خود) و سیاسی و نظامی( اینکه حزب الله باید حمله کند و انتقام بگیرد و یا محتاط باشد و موقتا عقب نشینی کند و...)حزب الله و این که بخشی از آنها اساسا اعتمادشان را به حکومت ولایت فقیه به دلیل کنار کشیدن از دخالت در جنگ غزه به نفع حماس و همچنین پشتیبانی نکردن عملی از حزب الله در درگیری های اخیر، از دست داده اند و بیشتر حس می کنند که گوشت دم توپ حکومت ولایت فقیه شده اند.
بدگمانی های رشد یابنده در میان گروه حزب الله و شک به خامنه ای و حکومت ایران
این بی اعتمادی حتی تا آنجا پیش رفته که نظراتی در میان آنها وجود دارد مبنی بر اینکه حکومت ولایت فقیه مقصر اصلی لو رفتن محل و قرار حسن نصرالله بوده است، همان گونه که مقصر لو رفتن محل اقامت اسماعیل هنیه بود. نظراتی که با توجه به سخنان خامنه ای در هفتم مهرماه دایر بر اینکه «سرنوشت این منطقه را نیروهای مقاومت و در راس آن حزب الله رقم خواهد زد» که معنای آن عدم دخالت در درگیری هاست، بیشتر تقویت شده و این گمانه را ایجاد کرده که ممکن است خامنه ای و جناح های اصول گرا و اصلاح طلب حاکم سازشی بزرگ کرده و این «نیروهای مقاومت» را به امپریالیست های آمریکایی و غرب و همچنین اسرائیل فروخته باشند!
از سوی دیگر این امر به توان حکومت ولایت فقیه بر می گردد. حکومت خامنه ای اکنون خود در گرداب مشکلات اقتصادی و سیاسی و بحران و غلیان مبارزه ی توده ها غرق است و نه می تواند «انتقام سخت» به خاطر کشتن حسن نصرالله بگیرد و نه به حزب الله کمکی اساسی کند.
در مجموع، با توجه به عقب نشینی های خامنه ای و رئیس جمهورش پزشکیان و دارودسته ی اصلاح طلبان حکومتی در مقابل کشورهای امپریالیستی غرب و استغاثه به درگاه آنان، امکان چنین «انتقامی» و کمک هایی از جانب حکومت خامنه ای و دولت پزشکیان ضعیف است و در صورت انجام می تواند بر معاملات حکومت ولایت فقیه با امپریالیست ها که امیدشان برای نجات از وضعیت کنونی تا حدود زیادی به آن وابسته شده، تاثیر منفی و مخرب گذارد. اگر چنین شود« روز از نو و روزی از نو»!
اسرائیل و حزب الله هر دو نفرت انگیز و ارتجاعی اند اما اسرائیل ارتجاع قدرتمندتری است
از نقطه نظر طبقه ی کارگر و نیروهای انقلابی در این که دو طرف این درگیری تا مغز استخوان ارتجاعی اند، هیچ شکی وجود ندارد.
یک سوی آن حکومت صهیونیستی و اشغالگر اسرائیل است که به کمک امپریالیست ها زمین های خلق فلسطین را از دست شان در آورده و توده های زیادی را آواره کرده است و هر روز جنایت جدیدی را علیه این خلق ستمدیده انجام می دهد. حکومتی که در یک سال گذشته غزه را به خاک و خون کشیده است و 42 هزار نفر را از زن و مرد و کودک کشته است و...؛
و سوی دیگر آن حزب الله است که یک سازمان ارتجاعی وابسته به حکومت ولایت فقیه که خودشان از حزب الله هاشان ارتجاعی ترند، می باشد. نقش کثیف این جریان در همراهی با حکومت ولایت فقیه در قتل عام توده های زحمتکش شهری و روستایی در سوریه و نیز کشتار توده های زحمتکش ایران بر کمتر کسی پوشیده است. سازمانی که در لبنان به کمک پول هایی که حکومت ولایت فقیه در اختیارش قرار داده و انواع دزدی ها و فسادها توانسته برج و بارویی به هم زند و در پارلمان و دولت این کشور نافد و نماینده داشته باشد و زندگی طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده ی لبنان را آماج اهداف جاه طلبانه خودش و حکومت ولایت فقیه در ایران کند؛ سازمانی که اگر با اسرائیل درگیر نمی شد، امپریالیست ها و اسرائیل به وجودش برای مقابله با پا گیری و رشد کمونیست ها و دموکرات های انقلابی در لبنان و فلسطین و سوریه و دیگر کشورهای عرب ارزش زیادی قائل بودند و قطعا حلوا حلواش می کردند!
با این حال در کل حکومت اسرائیل که غاصب و اشغالگر سرزمین فلسطینی ها و عامل کشتار هفتاد ساله ی خلق فلسطین و نماینده و ژاندارم امپریالیست ها در منطقه برای سرکوب جنبش های انقلابی است و به وسیله ی آنها از هر نظر پشتیبانی می شود ارتجاعی قوی تر است. حملات یک ساله ی اخیر حکومت اسرائیل به غزه و کشتار توده های بی دفاع و همچنین حملات چند هفته ی گذشته به حزب الله نشان داد که این سازمان ها(حتی با قرار دادن حکومت ولایت فقیه در کنارشان) در مقابل قدرت نظامی اسرائیل که در بیشتر زمینه ها بسیار قوی است و از پشتیبانی امپریالیست های غرب برخوردار است نیرویی و عددی نیستند.
با توجه به آنچه گفته شد، هر نوع نزاعی و مقابله و جنگی بین این دو ماهیتی اساسا ارتجاعی دارد و از جهت استراتژیک این که در این تقابل کدام پیروز شود ذره ای برای طبقه ی کارگر و توده های استثمار شده و ستمدیده ی لبنان، فلسطین و عرب و ایران اهمیت ندارد. از نقطه نظر طبقه ی کارگر هر دو ارتجاعی اند و باید نابود شوند.
آنچه در مورد حزب الله گفتیم همراه با میلیاردها دلار از ثروت خلق ایران که به وسیله ی حکومت ولایت فقیه برای سازماندهی در اختیار این سازمان قرار گرفته است همواره خشم و نفرت کارگران و کشاورزان و طبقات میانی را در ایران علیه ولایت برانگیخته است.
جنبه ی دیگر قضیه این است: سازمانی درهم شکسته شده است که نیروی اصلی نیابتی ولایت فقیه در لبنان و منطقه بوده است و در هم شکسته شدن این سازمان به نوعی نشانگر ناتوانی و شکست حکومت ولایت فقیه است که توده ها از آن عمیقا نفرت دارند. از این رو رواست که بسیاری از توده های زحمتکش شهری و روستایی و نیز طبقات میانی از کشته شدن حسن نصرالله و پیش از آن اعضای حزب الله در جریان انفجار پیجرها احساس شادی کنند و به جشن و سرور بپردازند و در مقابل اعلام پنج روزعزای عمومی این را فریاد زنند که«چرا برای مرگ 52 کارگر معدن طبس حتی یک روز عزای عمومی اعلام نشد!»
دولت اسرائیل متحد خلق ایران نیست و برای شادی مردم ایران پیجرها را منفجر نکرده، چشم ها اعضای حزب الله را کور نکرده و دست و پاها را قطع نکرده و حسن نصرالله را به قتل نرسانده، بلکه برای منافع خودش این عمل را انجام داده است. دست«خونخواهی و انتقام» مردم ایران از «آستین» دولت جنایتکار اسرائیل بیرون نیامده است!
در ارتباط با مسائل مردم ایران حکومت اسرائیل هوادار به قدرت رسیدن سلطنت طلبان مرتجع و مزدور امپریالیست های غرب است و برای همین است که سلطنت طلبان و عمله و اکره شان در «شبه چپ» ایران یعنی دارودسته های مزدورحکمتی - ترتسکیستی کمونیسم کارگری از اسرائیل پشتیبانی می کنند.
نیازی به این نیست که اسرائیل خامنه ای را بکشد
طبقه ی کارگر و خلق ایران خود حکومت ولایت فقیه را سرنگون می کنند و خامنه ای را به محاکمه خواهند کشاند!
وجه بدتر و دردناک تر قضیه این است که کسانی که خودشان را از مردم می دانند(و آنان را اگر از مردم باشند به راستی باید عقب مانده ترین خطاب کرد) از دولت اسرائیل می خواهند بیاید و خامنه ای را هم برای خاطر آنها بکشد. این ها فریاد می زنند «خامنه کجا پنهان شده ای! بدان که هر جا پنهان شده باشی اسرائیل تو را پیدا خواهد کرد و خواهد کشت.»
گرچه تقابل بین دو حکومت ارتجاعی ولایت فقیه و اسرائیل می تواند کار را به آنجا رساند که خامنه ای و عمال حکومتی اش نیز در امان نباشند و وی از ترس ترورش در جایی پنهان شده باشد، اما این گونه «خواهش» ها از یک دولت مرتجع و دشمن طبقه ی کارگر و زحمتکشان در منطقه و ایران که بیاید و خامنه ای را هم برای منافع آنها بکشد، تنها نشانگر اوج بی باور بودن به خود و نیرو و توانایی خود و نشانگر پذیرش ناتوانی و انفعال و شکست است.
خلق سرفراز ایران از این گونه اظهار عجزها و ناتوانی های مردمان عقب مانده به دور است. خلق ایران از این گونه عمال شیاد و فریبکار سلطنت طلبان که می خواهند به خلق تلقین کنند نیازی به نیروی اش در براندازی حکومت ولایت فقیه نیست و آمریکا و اسرائیل برای مردم ایران این کار را خواهند کرد به دور است. کارگران و کشاورزان و تمامی توده های ایران خود خامنه ای و حکومت اش را سرنگون می کنند و به پای میز محاکمه ی دادگاه خلق خواهند کشاند.