۱۴۰۴ فروردین ۷, پنجشنبه

حزب کمونیست ترکیه( م- ل) درباره ی فراخوان اوجالان - «ندای قرن»: راه حل یا انحلال؟( بخش دوم)

 
مسئله ملی کرد
 
«ندای قرن»: راه حل یا انحلال؟( بخش دوم)
حزب کمونیست ترکیه- م- ل
 تاکیدها از متن اصلی است.

آیا دوران مبارزه مسلحانه به پایان رسیده است؟
از سوی دیگر، اشاره به این واقعیت ضروری است: در حل  مسئله ملی کرد، در برابر روایاتی که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان روایات «زمین گذاشتن اسلحه و باز کردن کانال سیاسی» صورت‌بندی کرد که در درون صفوف جنبش کردی نیز طنین‌اندازی پیدا کرده است باید احتیاط کرد. در حالی که ترویج چنین روایت هایی برای کسانی که در طرف ملت ستمگر هستند قابل درک است، اما برای پرولتاریا و مردم زیر ستم جهان ارزش واقعی ندارند. بالاخره «اگر مردمی ارتش نداشته باشند، هیچ چیز ندارند!» این یک اصل دیگر است.
البته «مبارزه سیاسی دموکراتیک به جای مبارزه مسلحانه» یک انتخاب است. با این حال، وجود شرایط برای چنین انتخابی تعیین کننده است. در شرایط کنونی ترکیه، با کنار گذاشتن موانع شناخته شده بر سر راه «مبارزه سیاسی دموکراتیک»، حتی کوچک ترین خرده دموکراسی بورژوازی دیگر قابل تحمل نیست. در ترکیه، شرایط «سیاست دموکراتیک» همیشه روی کاغذ وجود داشته است، اما در عمل، هیچ پایه و اساس واقعی ندارد. فاشیسم صرفاً نوعی حکومت نیست. این خود شیوه حکومت و جوهر خود سیاست است. به همین دلیل، حتی کوچک ترین مطالبه حقوق یا هر مبارزه دموکراتیک و انقلابی با ترور فاشیستی مواجه می شود. در دوره اخیر، تحت سیستم موسوم به «نظام ریاست جمهوری»، فاشیسم AKP-MHP سیاست سرکوب فاشیستی را علیه تمام مطالبات دموکراتیک از جمله آزادی بیان تحمیل کرده است. یکی از کسانی که این واقعیت را به شدت تجربه کرده، ملیت کرد است.
نباید فراموش کرد که جنبش ملی کرد به مبارزه مسلحانه متوسل شد، زیرا راهی برای مبارزه دموکراتیک وجود نداشت، زیرا انکار و نابودی بر آن تحمیل شده بود. در شرایط ترکیه و کردستان ترکیه این صرفا یک انتخاب نبود بلکه یک ضرورت بود. جنبش‌های ملی کردی بوده‌اند که دست به سلاح نبرده‌اند، اما آنها نیز نتوانسته‌اند از سرکوب شدید فاشیسم بگریزند. این واقعیت، درست مانند گذشته، امروز نیز پابرجاست. وجود برخی تغییرات به معنای حذف فاشیسم یا رفع تضادها به ویژه مسئله ملی کرد نیست.
از سوی دیگر، تبلیغاتی که مبارزه مسلحانه را با فقدان استراتژی سیاسی در پوشش «راه حل» و «صلح» یکی می داند، اساساً ناقص است. مبارزه مسلحانه به خودی خود نوعی سیاست است. سال‌هاست که کسانی که به بهانه انتقاد از مبارزه مسلحانه استدلال‌های سیاسی کرده‌اند، با وجود اذعان به ادعای موجه «نقش زور در کردستان»، نمی‌توانند این واقعیت را پاک کنند که مبارزه مسلحانه یک مبارزه سیاسی نیز هست.
جست‌وجوی آشتی با فاشیسم به نظریه‌های بی‌پایه‌ای مانند «مبارزه مسلحانه، مبارزه سیاسی نیست» و حتی «مبارزه مسلحانه مانع مبارزه دموکراتیک» منجر می‌شود. همان گونه که عمل به طور مداوم نشان داده است، «جنگ ادامه سیاست با ابزارهای دیگر است». رد این واقعیت از سوی مجریان آن به موضع ایدئولوژیک و تصمیم کنونی آنها برای انجام سیاست از طرق مختلف اشاره دارد.
افزون بر این، این ادعا که «دوران مبارزه مسلحانه به پایان رسیده است» تنها در شرایط امروزی که مقدمات یک جنگ تجدید تقسیم امپریالیستی تازه به ویژه در خاورمیانه در جریان است، تنها یک رویا است. علاوه بر این، این روند، بارها بیانیه اوجالان مبنی بر پایان یافتن دوران مبارزه مسلحانه را باطل کرده است. به عنوان مثال، در حالی که اوجالان در سال 2013 این اعلامیه را اعلام کرد، در همان زمان، ملت کرد از طریق مبارزه مسلحانه مرگ و زندگی علیه داعش در روژاوا به موفقیت هایی دست یافت. افزون بر این، بدیهی است که در حال حاضر در روژاوا چاره ای جز پاسخگویی با مقاومت مسلحانه به حملات مستقیم ترکیه و گروه های نیابتی آن وجود ندارد. همان گونه که این واقعیت ها به طور مداوم ثابت شده است، نه تنها «دوران مبارزه مسلحانه» به پایان نرسیده است، بلکه به ویژه در شرایط خاورمیانه، روشن است که این یک ضرورت باقی مانده است. حقایق انقلابی است و دوران مبارزه مسلحانه به پایان نرسیده است. در وضعیت کنونی نظام سرمایه‌داری امپریالیستی، با ظهور نشانه‌هایی از یک جنگ جدید تجدید تقسیم، و در واقعیت امروز که جهان به طور فزاینده‌ای خود را زیر پوشش «دفاع» مسلح می‌کند، تئوری‌هایی که نشان می‌دهند دوران مبارزه مسلحانه برای پرولتاریا، خلق‌های زیر ستم و ملت‌های جهان، به معنای گسترده، ستم‌دیده و ناامن، به پایان رسیده است. البته غیر قابل قبول است.
آیا «جامعه دموکراتیک» در شرایط فاشیسم ممکن است؟
عبدالله اوجالان در بیانیه خود در مورد روابط ترکیه و کرد صحبت می کند، از «روح برادری» صحبت می کند و «جامعه دموکراتیک» و«آشتی دموکراتیک» را به عنوان روش های اساسی برای راه حل پیشنهاد می کند. با این حال، در سرمایه داری، هیچ دموکراسی مستقل یا فراتر از ساختارهای طبقاتی وجود ندارد. هر طبقه ای درک خاص خود را از دموکراسی دارد و بر این اساس آن را اجرا می کند. بنابراین، یک «جامعه دموکراتیک» یا «دموکراسی» واقعاً نمی‌تواند در یک سیستم سرمایه داری زیرسلطه ی بورژوازی تحقق یابد. دموکراسی واقعی مردمی و یک جامعه دموکراتیک تنها می تواند در پرتو وجود یک دولت مردمی وجود داشته باشد، جایی که مردم قدرت را در دست دارند.
انتظار «جامعه دموکراتیک» از دولت ترکیه یک توهم است. رویکرد اساسی از همان ابتدا ناقص است. حتی زمانی که فراخوان برای «جامعه دموکراتیک» طرح می شود، واقعیت این است که این روند پشت درهای بسته انجام می شود. بدون توضیح عمومی جامع از آنچه در حال رخ دادن است، حتی امکان یک «بحث دموکراتیک» نیز دور از ذهن است. علاوه بر این، یکی از طرفین درگیر در انزوای شدید قرار دارد. قبل از هر چیز باید انزوای سنگینی که بر اوجالان تحمیل شده است برداشته شود و او آزاد شود. اگر هدف واقعاً یک جامعه دموکراتیک است، حداقل باید شرایطی برای اوجالان فراهم شود تا آزادانه کار کند و اجازه برقراری ارتباط نامحدود با سازمان خود را داشته باشد.
اوجالان درخواست خود برای انحلال پ‌ک‌ک و کنار گذاشتن سلاح‌ها را با این استدلال که در ترکیه «انکار هویت حل شده است» و «پیشرفتی در آزادی بیان» صورت گرفته است، توجیه می‌کند. با این حال، بر همگان آشکار است که هیچ پیشرفت اساسی در این زمینه ها حاصل نشده است. به اصطلاح «شناسایی» وجود کردها، در بهترین حالت، یک تصدیق سطحی است. حتی این شناخت محدود تنها از طریق مبارزه ای حاصل شده که به قیمت جان های بیشماری تمام شده است. بنابراین، واضح است که این امر با هیچ وضعیت مشخصی از نظر حل مسئله ملی مطابقت ندارد. علاوه بر این، در این مرحله، وضعیت آزادی بیان به قدری تیره و تار است که جایی برای بحث باقی نمی گذارد.
نکته‌ای که آ. اوجالان به دلیل ناتوانی در برخورد با موضوع از منظر طبقاتی از آن غفلت می‌کند یا بهتر قضاوت می‌کند، ریشه مسئله ملی به طور کلی و مسئله ملی کرد به طور خاص است. مسئله ملی کرد را نمی توان به مسائل انکار هویت و آزادی بیان تقلیل داد و خود ملت کرد نیز منشأ آن نیست.
مشکل در ستم ملی است که بر ملت کرد تحمیل شده است. این ستم نه تنها متوجه مردم کرد به طور کلی نیست، بلکه کل ملت کرد را تحت تأثیر قرار می دهد - به جز تعداد انگشت شماری از زمینداران بزرگ فئودال و چند شخصیت بزرگ بورژوا که به طور کامل با طبقات حاکم ترکیه ادغام شده اند. کارگران کرد، دهقانان، خرده بورژوازی شهری و زمین داران کوچک همگی همچنان از ستم ملی رنج می برند. در نتیجه مبارزات ملت کرد تغییرات خاصی در سیاست ستم ملی ملت مسلط داده شد، اما سیاست ستم ملی بی وقفه ادامه دارد. مسئله ملی کرد همچنان حل نشده باقی مانده است. در منطقه ما حل مسئله ملی کرد یکی از وظایف انقلاب دموکراتیک خلق است. در شرایط فاشیسم دستیابی به یک راه حل انقلابی برای مسئله ملی کرد غیرممکن است. اما در نتیجه مبارزه انقلابی- دموکراتیک ممکن است گام های خاصی برداشته شود. پشتیبانی از گام های مترقی که به حل مسئله ملی کردها و سایر تضادهای عمده در ترکیه و کردستان ترکیه کمک می کند، در حالی که این اصلاحات را در مبارزات انقلابی ادغام می کند، نادرست نیست.
با این حال، تبلیغ اصلاحات به عنوان راه حل، و حتی بیشتر از آن، ادعای اینکه ملت کرد در شرایط کنونی از حق تعیین سرنوشت خود استفاده کرده است، کاملاً گمراه کننده است. اوجالان در بیانیه خود استدلال می کند که »راه غیر دموکراتیکی برای سیستم سازی و اجرای آن وجود ندارد. نمی توان وجود داشت. آشتی دموکراتیک روش اساسی است.» در دنیای امروز، در درون واقعیت جامعه طبقاتی، این دیدگاه اساساً ناقص است. در درون واقعیت شکاف طبقاتی، مفهوم دموکراسی نیز مبتنی بر طبقاتی است. نظم جهانی سرمایه داری امپریالیستی که بر اساس سیستم مالکیت خصوصی بنا شده است، و واقعیت دولت در ترکیه و کردستان ترکیه، ثابت می کند که دولت چیزی نیست جز »ابزار سرکوب یک طبقه بر طبقه دیگر». حتی دموکراسی های بورژوایی نیز در شرایط کنونی به طور فزاینده ای سوال برانگیز شده اند.
دموکراسی بورژوایی در ترکیه و کردستان ترکیه از همان ابتدا دارای ویژگی فاشیستی بوده است. کشور ما هرگز واقعاً دموکراسی بورژوایی واقعی را تجربه نکرده است، فقط ذره ای از خرده های آن را چشیده است. (İK، مجموعه آثار، Nisan Yayımcılık).
اوجالان درخواست خود برای انحلال پ‌ک‌ک و کنار گذاشتن سلاح‌ها را با این استدلال که در ترکیه «انکار هویت حل شده است» و «پیشرفتی در آزادی بیان» صورت گرفته است، توجیه می‌کند. با این حال، بر همگان آشکار است که هیچ پیشرفت اساسی در این زمینه ها حاصل نشده است. به اصطلاح »شناسایی» وجود کردها، در بهترین حالت، یک تصدیق سطحی است. حتی این شناخت محدود تنها از طریق مبارزه ای حاصل شد که به قیمت جان های بیشماری تمام شد. بنابراین، واضح است که این امر با هیچ وضعیت مشخصی از نظر حل مسئله ملی مطابقت ندارد. علاوه بر این، در این مرحله، وضعیت آزادی بیان به قدری تیره و تار است که جایی برای بحث باقی نمی گذارد.
نکته‌ای که آ. اوجالان به دلیل ناتوانی در برخورد با موضوع از منظر طبقاتی از آن غفلت می‌کند یا بهتر قضاوت می‌کند، ریشه مسئله ملی به طور کلی و مسئله ملی کرد به طور خاص است. مسئله ملی کرد را نمی توان به مسائل انکار هویت و آزادی بیان تقلیل داد و خود ملت کرد نیز منشأ آن نیست.
مشکل مشکل در ستم ملی است که بر ملت کرد تحمیل شده است. این ستم نه تنها متوجه مردم کرد به طور کلی نیست، بلکه کل ملت کرد را تحت تأثیر قرار می دهد - به جز تعداد انگشت شماری از زمینداران بزرگ فئودال و چند شخصیت بزرگ بورژوا که به طور کامل با طبقات حاکم ترکیه ادغام شده اند. کارگران کرد، دهقانان، خرده بورژوازی شهری و زمین داران کوچک همگی همچنان از ستم ملی رنج می برند. در نتیجه مبارزات ملت کرد امتیازات خاصی در سیاست ستم ملی ملت مسلط داده شد، اما سیاست ستم ملی بی وقفه ادامه دارد. مسئله ملی کرد همچنان حل نشده باقی مانده است. در منطقه ما حل مسئله ملی کرد یکی از وظایف انقلاب دموکراتیک خلق است. در شرایط فاشیسم دستیابی به یک راه حل انقلابی برای مسئله ملی کرد غیرممکن است. اما در نتیجه مبارزه انقلابی- دموکراتیک ممکن است گام های خاصی برداشته شود. حمایت از گام های مترقی که به حل مسئله ملی کردها و سایر تضادهای عمده در ترکیه و کردستان ترکیه کمک می کند، در حالی که این اصلاحات را در مبارزات انقلابی ادغام می کند، نادرست نیست.
با این حال، تبلیغ اصلاحات به عنوان راه حل، و حتی بیشتر از آن، ادعای اینکه ملت کرد در شرایط کنونی از حق تعیین سرنوشت خود استفاده کرده است، کاملاً گمراه کننده است. اوجالان در بیانیه خود استدلال می کند که «راه غیر دموکراتیکی برای سیستم سازی و اجرای آن وجود ندارد. نمی تواند وجود داشته باشد. آشتی دموکراتیک روش اساسی است.» در دنیای امروز، در درون واقعیت جامعه طبقاتی، این دیدگاه اساساً ناقص است. در درون واقعیت شکاف طبقاتی، مفهوم دموکراسی نیز مبتنی بر طبقات است. نظم جهانی سرمایه داری امپریالیستی که بر اساس سیستم مالکیت خصوصی بنا شده است، و واقعیت دولت در ترکیه و کردستان ترکیه، ثابت می کند که دولت چیزی نیست جز «ابزار سرکوب یک طبقه بر طبقه دیگر». حتی دموکراسی های بورژوایی نیز در شرایط کنونی به طور فزاینده ای پرسش برانگیز شده اند.
دموکراسی بورژوایی در ترکیه و کردستان ترکیه از همان ابتدا دارای ویژگی فاشیستی بوده است. «کشور ما هرگز واقعاً دموکراسی بورژوایی واقعی را تجربه نکرده است، فقط ذره ای از خرده های آن را چشیده است.» (İK، مجموعه آثار، Nisan Yayımcılık).
بنابراین، با کنار گذاشتن سایر تضادها، پیدایش مسئله ملی کرد و سیاست ستم ملی که بر ملت کرد تحمیل شده است، زیر نام «دموکراسی» صورت گرفته است.
رهایی، آزادی و استقلال طبقه کارگر ترکیه، زحمتکشان و ملت کرد را نمی توان در داخل نظام یا از طریق به اصطلاح دموکراسی آن به دست آورد. مبارزه برای رهایی ملت‌های ترک و کرد و نیز ملیت‌ها و مذاهب مختلف، به «آشتی دموکراتیک» وابسته نیست، بلکه نیازمند روش‌ها و ابزارهای مبارزه خارج از نظام است. این یک امر انتخابی نیست، بلکه یک ضرورت تاریخی است.
فاشیسم تی سی (جمهوری ترکیه) باید هدف قرار گیرد!
در این مرحله، دولت ترکیه که زمانی اوجالان را «رهبر تروریست» می‌خواند، اکنون او را به عنوان چهره‌ای حامی صلح و جویای راه‌حل معرفی می‌کند. اگرچه تبلیغات رسانه‌ای دولت این روند را به عنوان «حذف تروریسم» معرفی می‌کند، اما در عین حال، بحث‌هایی هم در داخل و هم در سطح بین‌المللی درباره تعهدات دولت ترکیه، دموکراسی‌سازی و گام‌هایی که باید انجام دهد، مطرح می‌شود.
در واقع، اوجالان در یادداشتی که به وسیله ی سیری سوریا اوندر به عموم مردم منتقل شد - اگرچه در بیانیه رسمی اوجالان غایب بود (احتمالاً به این دلیل که دولت ترکیه اجازه نداده است که شامل آن شود)، اوجالان آنچه را که دولت ترکیه باید در ازای «توافق» حاصل شده انجام دهد، بیان می کند. وی با اشاره به تغییرات قانونی و قانون اساسی که حقوق سیاسی ملت کرد را تضمین می کند، تأکید می کند که روند خلع سلاح و انحلال پ.ک.ک باید با اصلاحات قانونی دموکراتیک در داخل کشور همگام شود. این مطالبات، در شرایط فاشیسم، غیرقابل انکار« مترقی » و « دموکراتیک » است. اینکه آیا آنها اجرا خواهند شد یا نه، موضوع دیگری است.
صرف نظر از محاسبات فاشیسم ترکیه، باید از این خواسته ها حمایت و دفاع کرد.
به طور کلی، پرولتاریای آگاه طبقاتی در مورد مسئله ملی و به طور خاص مسئله ملی کرد موضع روشنی دارد. شایان ذکر است:
«صرف نظر از ملیت، پرولتاریای ترکیه آگاه طبقاتی، بی قید و شرط و بی چون و چرا از محتوای عمومی دموکراتیک.
جنبش ملی کردی که ظلم و امتیازات طبقات حاکم ترکیه را هدف قرار می دهد، به دنبال لغو هر گونه ستم ملی و برابری ملت ها است پشتیبانی خواهد کرد. همچنین بدون قید و شرط و بی چون و چرا از جنبش های دیگر ملیت های زیر ستم در همین راستا پشتیبانی  خواهد کرد.
... صرف نظر از ملیت، پرولتاریای دارای آگاهی طبقاتی ترک در مبارزاتی که بورژوازی و زمین داران ملیت های مختلف برای برتری و امتیازات خود به راه انداخته اند، کاملاً بی طرف خواهد ماند. پرولتاریای دارای آگاهی طبقاتی ترک هرگز از گرایش های درون جنبش ملی کردی که به دنبال تقویت ناسیونالیسم کردی هستند، پشتیبانی نخواهد کرد. هرگز به ناسیونالیسم بورژوایی کمک نخواهد کرد. هرگز از مبارزات بورژوازی و زمینداران کرد برای تأمین امتیازات و برتری خود پشتیبانی نخواهد کرد. یعنی فقط از محتوای عمومی دموکراتیک در جنبش ملی کرد حمایت خواهد کرد و فراتر از آن نخواهد رفت.» (ابراهیم کایپاککایا، مجموعه آثار، ص 194).
در پایان، با فراخوان عبدالله اوجالان، روند جدیدی در زمینه مسئله ملی کرد آغاز شده است. وجه تمایز این روند نسبت به روندهای پیشین، جهت گیری سیاسی جدیدی است که به وسیله ی بورژوازی کمپرادور ترکیه در پرتو سخن «تثبیت جبهه داخلی» به اجرا گذاشته شد.
به همین دلیل، باید پذیرفت که این روند نه تنها برای جنبش ملی کرد، بلکه برای فاشیسم TC نیز خطراتی را به همراه دارد. معادله حل یا انحلال تنها موضوع جنبش ملی کرد نیست، بلکه برای خود دولت ترکیه نیز نگران کننده است.
مسئله اساسی در اینجا این است که «لبه تیز پیکان» نباید متوجه جنبش ملی کرد یا عبدالله اوجالان باشد، بلکه باید متوجه فاشیسم ترکیه شود. خالق و مسبب مسئله ملی کرد، فاشیسم تی سی، دیکتاتوری فاشیستی بورژوازی کمپرادور ترکیه است.
فاشیسم تی سی در وضعیت بحرانی قرار دارد. در نتیجه این بحران، به دنبال«آشتی» با جنبش ملی کرد است. در این شرایط، باید در همبستگی با جنبش ملی کرد ایستاد.
نقد البته ممکن و حتی ضروری است. با این حال، دشمن اصلی را نباید نادیده گرفت، تمرکز باید بر مبارزات انقلابی مردم ترکیه اعم از ملت های ترک و کرد و همچنین ملیت ها و جوامع مذهبی مختلف باقی بماند.
اینکه «ندای قرن» به راه‌حل منتهی می‌شود یا انحلال، در نهایت با روند آشکار و خود مبارزه مشخص خواهد شد. این امر ایجاب می‌کند که اپوزیسیون دموکراتیک انقلابی بی‌تفاوت نماند، بلکه فعالانه در این روند مداخله کند.
ارجاع حل مسئله ملی کرد به انقلاب تحت عنوان «راه حل واقعی»، استناد به حق جدایی آزادانه در عین نادیده گرفتن پویایی کنونی موضوع، به معنای خارج شدن از ارتباط با واقعیت سیاسی زمان حاضر است. چنین رویکردی از منظر منافع انقلاب دموکراتیک خلق در ترکیه غیرقابل قبول است. موضوع را نباید صرفاً به مسئله ی قدرت تقلیل داد، بلکه باید با وضوح ایدئولوژیک درک شود.

۱۴۰۴ فروردین ۶, چهارشنبه

راه حل در انقلاب است! در مورد تحولات جاری در ترکیه


این مقاله که در مورد تحولات حاری ترکیه است نخست به وسیله ی دوستان ترک ما از ترکی به انگلیسی برگردانده شده و سپس متن انگلیسی برای ما فرستاده شده است. ما نیز به وسیله ی هوش مصنوعی متن انگلیسی را به فارسی برگردانده ایم و سپس تلاش کرده ایم متن را تا حدودی به صورتی که راحت تر خوانده شود در آوریم. 
 
 
«رستگاری در صندوق های رای نیست، در خیابان است»
 
راه حل در انقلاب است!

خیابان‌ها و میدان‌ها در مدت کوتاهی مملو از ده‌ها هزار جوان، کارگر، دانشجو، وکیل، بیکار و زن شد و توده‌ها خشم و واکنش خود را در برابر شرایط بد معیشتی، بی‌عدالتی‌ها، تجاوزات فاشیستی و بی‌عدالتی‌های تحمیل شده به آنها نشان دادند.
26  مارس 2025
 
 [توجه: ارزیابی زیر از تحولات ترکیه سرمقاله ی روزنامه Özgür Gelecek است که در خط مارکسیست لنینیست مائوئیست منتشر می شود. در جریان اعتراضات، حساب های شبکه های اجتماعی روزنامه بسته شد و هزاران نفر از جمله بسیاری از خوانندگان روزنامه بازداشت شدند. در جریان اعتراضات صدها نفر از جمله بسیاری از خوانندگان پارتیزان دستگیر شدند. این ترجمه به دلیل اعتراضات ادامه دار ترجمه رسمی نیست.]
 
حمله به اکرم ایمام اوغلو، شهردار شهرداری کلانشهر استانبول (IBB) و دستگیری و بازداشت او و حلقه ی اطرافیان نزدیک اش، جنگ قدرت بین جناح های طبقه حاکم ترکیه را تشدید کرده است.
لغو مدرک دانشگاهی 35 ساله شهردار IBB  E.İmamoğlu  که انتظار می رود نامزد ریاست جمهوری حزب اصلی بورژوازی اپوزیسیون فاشیست CHP باشد، و سپس بازداشت و دستگیری او به اتهام «فساد» و «کمک به تروریسم» آخرین حرکت جنگ قدرت بین طبقه ی حاکمه ترکیه بود.
اگرچه دستگیری ایماموغلو در چارچوب تحقیقات «فساد» علیه وی و تصمیم کنترل قضایی صادر شده علیه وی در تحقیقات «تروریسم»، به ممانعت از انتصاب متولی در IBB تعبیر می‌شود، اما در واقعیت، آنچه رخ داده را باید «معامله» برای آرام کردن خشم و واکنش توده‌های خیابانی خواند. صلاحیت تعیین معتمد برای IBB کاملاً در اختیار وزارت کشور است و قدرت فاشیست این اختیار را دارد که هر زمان که صلاح بداند معتمد تعیین کند.
آنچه ملموس است این است که ر.ط. اردوغان می خواست «بزرگترین رقیب» خود، ایماموغلو را که چهار بار در انتخابات شکست داد، ابتدا با لغو مدرک تحصیلی و سپس با دستگیری او به اتهام «فساد»، از دور خارج کند. این که آیا اردوغان در این حرکت موفق خواهد شد یا خیر، بسته به مذاکرات میان [ جناح های] طبقه حاکم و البته مبارزه ی توده ها دارد. زیرا دستگیری E.İmamoğlu به این معنی است که مبارزه بین جناح های طبقه حاکم به یک وضعیت تازه تکامل یافته است.
یادآوری می‌شود که یک سال پیش، در انتخابات محلی 31 مارس 2024، حزب اصلی بورژوایی اپوزیسیون CHP آرای خود را در سراسر ترکیه به بیش از 37 درصد افزایش داد و در 14 کلان شهر از جمله استانبول، آنکارا و ازمیر که بخش قابل توجهی از جمعیت ترکیه در آن زندگی می‌کنند، با قاطعیت پیروز شد.
حزب عدالت و توسعه که سال ها در قدرت بود با 35 درصد به دومین حزب تبدیل شد. واضح بود که برای قدرت فاشیستی AKP-MHP، به ویژه ر. ط. اردوغان، قدرت یافتن بورژوازی [رقیب]، به عنوان تهدیدی مهم برای منافع دسته ای که او نمایندگی می کرد تلقی می شد. در واقع روشن است که خود ر.ط. اردوغان گفته است که اگر استانبول را از دست بدهیم، ترکیه را از دست خواهیم داد.
بنابراین، این یک هدف سیاسی کاملاً روشن بود که پس از انتخابات محلی 31 مارس، تمام هدف قدرت فاشیستی AKP-MHP به سمت CHP، نماینده طبقه حاکم رقیب بورژوازی و شخصیت برجسته این اپوزیسیون، رئیس IBB، E.İmamoğlu. معطوف شود. در واقع، پس از انتخابات محلی، معلوم شد که حکومت AKP-MHP به قول رئیس جمهور ر.ط. اردوغان، با استفاده از تمام ابزارهای قدرت دولتی، به ویژه قوه قضائیه، برای امام اوغلو آماده می شود.
معلوم است که قانون در ترکیه حتی به معنای بورژوایی هم معادلی ندارد و [از] «چیزی» به نام «قوه قضاییه مستقل» در واقع به عنوان ابزار سرکوب و [ایجاد] وحشت [از جانب] طبقات حاکم بر[علیه] طبقه کارگر و زحمتکش استفاده می شود. در ترکیه، «قوه قضاییه مستقل» نه تنها علیه طبقه کارگر و مردم، بلکه به عنوان ابزار مفیدی در مبارزه برای قدرت بین جناح های طبقه حاکم به کار رفته است. در واقع، یک واقعیت تاریخی وجود دارد که نشان می دهد نخست وزیران در دوره هایی که جنگ قدرت بین جناح های طبقه حاکم تشدید شده بود، اعدام می شدند.
به این معنا، فاشیسم در شرایط ترکیه نه تنها شکلی از حکومت است، بلکه شکلی از حکومت است که بر کل دستگاه دولتی از بالا تا پایین تسلط دارد. همان گونه که برخی ادعا می کنند، دولت ترکیه در دوره حزب عدالت و توسعه و اردوغان فاشیست نشده است. این یک دیکتاتوری فاشیستی از روز تاسیس[بوده] است.
دقیقاً به همین دلیل، روشن است که دیکتاتوری فاشیستی دستگاه مفیدی به نام قوه قضاییه را نه تنها علیه طبقه کارگر و زحمتکش، اپوزیسیون خارج از نظم، بلکه علیه اپوزیسیون درون نظم و حتی بر علیه طبقه بورژوازی رقیب که برادران طبقاتی آنها هستند، هدایت کرده و خواهد کرد. این واقعیت که تضادهای بین طبقات حاکم قابل آشتی است، چنین روش هایی را در نزاع بین آنها حذف نمی کند.
نبرد دادگاه بین دسته های بورژوازی!
تضادهای میان جناح های طبقه حاکم در آخرین تحلیل تضادهای آشتی پذیر است. حتی زمانی که دو گروه طبقه حاکم در رقابت شدید با یکدیگر هستند، ممکن است در حملات علیه مردم مشترک باشند. نمونه های بیشماری از این دست در تجربه ی اجتماعی ترکیه وجود دارد. و باز در تجربه ی اجتماعی ترکیه بیش از پیش آشکار است که دسته ی طبقه حاکم که رسول «دموکراسی» در اپوزیسیون است، بدنام ترین دشمن مردم پس از به دست گرفتن قدرت است. معلوم است که در مبارزه ی گروه های اپوزیسیون برای به دست گرفتن قدرت دولتی، واکنش توده ها به نظم موجود و مطالبات آنها برای دموکراسی به عنوان ابزاری برای مبارزه جناح های خود مورد استفاده قرار گرفته است.
در نتیجه این وضعیت در مبارزه طبقاتی در ترکیه: «شکست در ایجاد یک جنبش مردمی مستقل و قوی تحت رهبری پرولتاریا منجر به استفاده از اپوزیسیون طبقه کارگر، مردم زحمتکش و عناصر دموکراتیک به عنوان اهرمی برای به قدرت رساندن گاه یکی و گاه یکی دیگر از[جناح های] بورژوازی بزرگ کمپرادور و دسته‌های زمیندار شده است.»
از زمان تأسیس دولت ترکیه، طبقات حاکم ترکیه به دو اردوگاه اصلی تقسیم شده اند. این دو اردوگاه، استفاده از دستگاه قدرت برای منافع حامیان خود را اولویت اصلی خود دانسته و [استفاده از] هر وسیله و روشی از جمله فروپاشی سرمایه ی اردوگاه رقیب را برای خود جایز دانسته اند. کسانی که در زمان اپوزیسیون قهرمان دموکراسی بودند، وقتی به قدرت رسیدند به حامیان خود مشوق[مادی] می‌دادند و مناقصه‌ها را به صورت موقت اعطا می‌کردند. مشخص است که در دوران حکومت AKP-MHP، «دوستان» معروف به «باند پنج نفره» که در واقع تعدادشان بیشتر است، شکوفا شده اند.
از سوی دیگر، این دو اردوگاه یک کل منجمد و یکپارچه نیستند. برخی اطلاعات فاش شده در عملیات دستگیری E.İmamoğlu به این واقعیت اشاره دارد. بین دو اردوگاه بورژوازی، نظم غارت و چپاول کامل برقرار شده است. غارت با «اجاره ی استانبول» در مرکز برقرار شده و مناقصه هایی به ارزش میلیاردها لیره به یکدیگر داده شده است. از این نظر، نباید از نظر دور داشت که مسئله قدرت حزب عدالت و توسعه از یک سو، انحلال ایماموغلو و از سوی دیگر، تقسیم «رانت استانبول» است.
بنابراین، دولت ترکیه به یک دیکتاتوری فاشیستی تحت حاکمیت حزب عدالت و توسعه و اردوغان تبدیل نشده است، یا حتی به یک اقتدارگرایی جدید، آن طور که برخی لیبرال ها دوست دارند آن را بخوانند! اتفاقی که افتاده این است که در بیست سالی که حزب عدالت و توسعه در قدرت بوده، به تدریج قدرت دولتی را به دست گرفته، فاشیسم اسلام گرا را جایگزین فاشیسم کمالیستی کرده و توانسته طرفداران خود را مورد لطف قرار دهد. در مرحله کنونی، ظهور امام اوغلو به‌عنوان یک «مخالف سرسخت» برای اولین بار در برابر جناحی که حزب عدالت و توسعه آن را نمایندگی می‌کند، ضرورت اتخاذ تدابیری را برای قدرت حزب عدالت و توسعه برای تداوم منافع جناحی خود به وجود آورده است.
امروز دستگیری E.İmamoğlu در جنگ قدرت بین جناح های طبقه حاکم تعجب آور نیست. آنچه جای تعجب دارد این است که CHP که پس از انتخابات محلی 31 مارس به رهبری اوزغور اوزل به عنوان اولین حزب تبدیل شد، روندی را تحت عنوان «عادی سازی» با دولت فاشیست AKP-MHP  پیش برد، و علاوه بر این، کمپین سیاسی مانند «نشان دادن کارت قرمز» به دولت را انجام داد که از نظر ترکیه بسیار خنده دار است.
اگرچه دلایل «قابل درک» برای CHP وجود دارد که موقعیتی مانند نمایندگی جناح مخالف طبقات حاکم دارد و علاوه بر این، حزب موسس نظم است، اما با انگیزه ی نمایندگی از منافع نظم مستقر انجام می شود. با توجه به شدت تضادهای میان جناح های طبقه حاکم در شرایط امروز ترکیه و علاوه بر آن وضعیتی که دولت AKP-MHP در آن قرار دارد، این مخالفت CHP هیچ معنایی فراتر از «مخالفت اعلیحضرت» نداشته است. در عمل هم تجربه شده که این گونه نیست.
در واقع،CHP  در خطی که تا آخرین حمله و بازداشت و دستگیری دنبال کرد و علاوه بر آن امکان انتصاب معتمدان برای CHP، به اپوزیسیون بورژوایی حق خود را داد و اعتراضی اساسی نسبت به حملات دولت AKP-MHP به طبقه کارگر و زحمتکشان ایجاد نکرد.
اپوزیسیون بورژوازی گفت «این خلاف قانون اساسی است، اما ما به لغو مصونیت پارلمانی که در قانون اساسی خودشان وجود دارد، بله خواهیم گفت» و با همکاری دولت AKP-MHP راه را برای دستگیری روسای مشترک و نمایندگان وقت HDP هموار کرد. علاوه بر این، CHP حداکثر تلاش خود را کرده است تا خشم و واکنش توده‌های مردم علیه دولت AKP-MHP را در چارچوب نظم نگه دارد. [این حزب] ارجاع هر بار واکنش و خشم توده‌های خارج از نظم را به پای صندوق‌های رأی و انتخابات، وظیفه اصلی خود دانسته است.
خواسته های توده ها واقعی و انقلابی است!
اما در مقطع کنونی، تحولات عرصه بین المللی و فقر شدید، بیکاری، دستمزدهای پایین تحت عنوان حداقل دستمزد تحمیل شده به طبقه کارگر و مردم در کشور، سیاست انکار و یکسان سازی ملیت های زیرستم به ویژه ملت کرد، سیاست انکار و یکسان سازی باورهای سرکوب شده به ویژه علویان، آینده نگری جوانان، کشتار زنان و ستم مردسالارانه، جنایات نفرت آور، اعمال ضد دمکراتیک و سیاست های ظلم فاشیستی و سیاست های ظلم ستیزی فاشیستی از جمله اقدامات اخیر ضد دموکراتیک استانبول، سیاست های سرکوب فاشیستی مانند برکناری اداره کانون وکلای اول استانبول و... [همه وهمه ] خشم توده ها را انباشته کرده است. به اصطلاح، دیگر«نیزه در گونی جا نمی شود».
تعمیق تضاد بین امپریالیست ها در عرصه بین المللی نشانه هایی از یک جنگ تجدید تقسیم را آشکار می کند و علاوه بر این، تأثیر مستقیم تشدید تضاد بین امپریالیست ها بر خاورمیانه و تحولات جغرافیای قفقاز و غیره، فرصتی برای حفظ قدرت ائتلاف AKP-MHP به عنوان نماینده قدرت تلقی می شود.
به همین دلایل، سیاستی را تحت عنوان «تحکیم جبهه داخلی» اجرا کردند.
در آخرین روند، جهت‌گیری ای که در مورد جنبش ملی کرد و با عنوان «اتحاد ترک و کرد» تبلیغ می‌شود، محصول این سیاست است و قابل ذکر است که «آشتی شهری» با جنبش دموکراتیک کرد در دستگیری امام‌اوغلو با «ترور» جرم انگاری می‌شود. علاوه بر این، پیشنهادهای پوچ مانند درخواست دولت باهچلی فاشیست برای «پ‌ک‌ک برای تشکیل کنگره در ملازگیرت در 4 مه» راه‌حلی برای جنبش ملی کرد راه حلی به وسیله ی طبقات حاکم ترکیه نیست. این سیاست، توقف در جنگ قدرت در میان جناح های طبقه حاکم را به ذهن متبادر می کند. به علاوه بدیهی است که فاشیسم ترکیه در این زمینه گامی برنداشته است.
سیاست «تحکیم جبهه داخلی» دولت ترکیه و دسته‌های صاحب قدرت به معنای تهاجم فاشیستی به طبقه کارگر و مردم به طور کلی و جنبش انقلابی و اپوزیسیون به طور خاص است. در شرایط کنونی که بحران اقتصادی مردم را فقیرتر کرده است، بیکاری افزایش یافته، جوانان به آینده ی خود مطمئن نیستندد، زنان به قتل می رسند، انواع اعمال ضد دمکراتیک و ستم فاشیستی اعمال می شود، واکنش حزب فاشیست CHP در برابر بازداشت و دستگیری نامزد احتمالی ریاست جمهوری اپوزیسیون بورژوایی، مهار واکنش توده های خیابانی و تلاش برای حفظ نظم آنها بوده است.
در مقابل تهاجم فاشیست‌های حکومت  AKP-MHP، به‌ویژه جوانان دانشجو با بسیج توده‌ای همراه شدند، خاک مرده ی دانشگاه ها را رها کردند، سنگرهای پلیس را تخریب کردند و به روشنی با شعار «نجات در خیابان است، نه در صندوق‌های رأی» نشان دادند چه باید کرد.
خیابان‌ها و میدان‌ها در مدت کوتاهی مملو از ده‌ها هزار جوان، کارگر، دانشجو، وکیل، بیکار و زن شد و توده‌ها خشم و واکنش خود را در برابر شرایط بد معیشتی، بی‌عدالتی‌ها، تجاوزات فاشیستی و بی‌عدالتی‌های تحمیل شده به آنها نشان دادند. از سوی دیگر CHP مراقب بود که این خشم و واکنش توده ها را در محدوده نظم نگه دارد. به جای انتخاب مناطق نمادین ممنوعه برای مبارزه ی توده ها، به ویژه میدان تقسیم، برگزاری تجمعات را ترجیح داد و توده ها در هر فرصتی با شعار «ما وارد عمل شدیم، نه تجمع» به این رویکرد CHP اعتراض کردند.
اگرچه این روند یک جنگ قدرت بین دسته‌های طبقه حاکم است، اما توده‌ها بازداشت و دستگیری E.İmamoğlu را به مبارزه علیه اقدامات ضد دموکراتیک، فقر، غصب اراده و خودسری‌های تحمیل شده بر آنها تبدیل کرده‌اند. اپوزیسیون بورژوایی هر جا و هر زمان که جنبش توده‌ای تمایلی برای غلبه بر درگیری طبقات حاکم بین خود نشان داد، به ویژه در اقدامات مترقیان و انقلابیون، وارد عمل شد، توده‌ها را «تحریک‌کننده» اعلام کردند و نیروهای مجری قانون را که به توده‌ها حمله کردند و آنها را شکنجه کردند، به عنوان «پلیس ما» در آغوش گرفتند.
نگرش پرولتاریای آگاه طبقاتی نسبت به مبارزه میان جناح های طبقه‌ی حاکم، که هر روز خشن‌تر می‌شود و به نظر می‌رسد در دوره‌ی آتی ادامه خواهد یافت، از دیرباز شناخته شده است: «البته برای یک جنبش کمونیستی، ترجیح دادن یکی از دو دسته‌ی ارتجاعی غیرممکن است. جنبش کمونیستی هر دوی آنها را دشمن می داند. برای سرنگونی هر دوی آنها تلاش می کند. اما از کشمکش بین آنها چشم پوشی نمی کند. برای به دست آوردن حداکثر منفعت از این مبارزه به حساب خود، وضعیت آنها را در رابطه با یکدیگر به خوبی تعیین می کند، ارتجاعی ترین آنها را منزوی می کند، اولین و خشن ترین حملات خود را علیه آن انجام می دهد، در حالی که در افشای ماهیت دیگر دسته ارتجاعی کوتاهی نمی کند و خط دشمنی بین خود و با آنها را محکم حفظ می کند. او می‌داند که این مبارزه بین طبقات حاکم هر لحظه ممکن است به اتحاد علیه مردم تبدیل شود و این که ارتجاعی‌ترین گروه امروزی ممکن است فردا با دیگری جایگزین شود. این بستگی به توازن دائمی در حال تغییر قدرت بین مرتجعین، که جناحی از نهاآنها آن ها در قدرت هستند، به وجود یک رکود اقتصادی و سیاسی و شرایط مشابه بستگی دارد.(IK، سن)
 توده ها خاک مرده را پرت کردند و خیابان ها و میدان ها را پر کردند. این یک تجربه مهم برای توده های وسیع است. در عین حال، توده ها نه تنها تجاوز دولت فاشیستی، بلکه نظم و خصلت فاشیستی حزب اصلی مخالف CHP را نیز تجربه می کنند. واضح است که در دوره آتی، به ویژه در طول 1 مه، اقدامات جمعی افزایش می یابد و به سمت اهداف ملموس تر هدایت می شود. لازم است برای این روند آماده شود.

تصاویری از جنبش توده ای در ترکیه


تصاویر به وسیله ی حزب کمونیست ترکیه( م-ل) برای ما فرستاده شده است 















حزب کمونیست ترکیه( م- ل) درباره ی فراخوان اوجالان - «ندای قرن»: راه حل یا انحلال؟( بخش نخست)

 
جزوه  زیر را حزب کمونیست ترکیه( مارکسیست- لنینیست- (TKP-ML نگاشته
و در آن به تحلیل فراخوان اوجالان پرداخته است. این جزوه در دو بخش در سایت
قرار داده خواهد شد.  برگردان متن به وسیله ی هوش مصنوعی صورت گرفته و کمی
راست و ریست شده است. 
(درج مقالات و بیانیه های دیگران  در وبلاگ به معنای توافق با تمام نظرات مندرج در آنها نیست.)
 
تاکیدها از متن اصلی است.


مسئله ملی کرد
ندای قرن»: راه حل یا انحلال؟» 

 [توجه: این بروشور ارزیابی از «ندای صلح و یک جامعه دموکراتیک»ست 
که به وسیله ی رهبر پ‌ک‌ک آ. اوجالان در 27 فوریه 2025 اعلام شد.]


ابتدا یک یادآوری مختصر لازم است. در پی «عملیات سیل الاقصی» که به وسیله ی مقاومت ملی فلسطین در 7 اکتبر 2023 انجام شد، خاورمیانه شاهد تحولاتی با اهمیت تاریخی بود. اسرائیل ابتدا عملیات نظامی را علیه غزه و سپس علیه لبنان آغاز کرد. در همین حال، در سوریه، رژیم بعث سقوط کرد و قدرت به باند سلفی جهادی HTS واگذار شد.
تضاد بین قدرت های سرمایه داری- امپریالیستی در صحنه بین المللی با حمله روسیه به اوکراین و جنگ ها و درگیری های جاری در خاورمیانه به جنگ آشکار تبدیل گردید. این وضعیت بر اساس این تضادها، اتحادها و صف بندی دوباره بین قدرت(جنگ جهانی سوم امپریالیستی) آماده می شوند.
به قول رئیس مائو، «در زیر بهشت هرج و مرج وجود دارد.»
غیر قابل تصور است که این تحولات تأثیری بر دولت ترکیه و طبقات حاکم ترک نداشته باشد. ترکیه از زمان تأسیس خود بازار نیمه استعماری امپریالیسم بوده و به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خود به عنوان «ژاندارم منطقه ای» برای قدرت های امپریالیستی عمل کرده و این وضعیت را بیش از پیش اجتناب ناپذیر کرده است.
در حالی که اهداف و مقاصد ترکیه در سوریه به خوبی شناخته شده است، ظهور اداره خودمختار شمال و شرق سوریه - به رهبری جنبش ملی کردها و دربرگیرنده ملیت ها و مذاهب مختلف، به ویژه ملت عرب - به یک عامل حیاتی تبدیل شده است. از آنجایی که این «خودمختاری» به طور فزاینده ای چشم انداز دستیابی به جایگاه رسمی را به دست آورده است، طبقات حاکم ترک مجبور شده اند سیاست جدیدی در مورد مسئله ملی کردها ایجاد کنند.
دولت ترکیه بار دیگر به عبدالله اوجالان که 26 سال است در جزیره امرالی در انزوای شدید قرار دارد، روی آورد. گزارش‌ها حاکی از آن است که پس از جلساتی که ظاهراً حدود یک سال پیش آغاز شده بود، روندی که رسماً «فرایند راه‌حل» نامیده نمی‌شد، در جریان بوده است. در نتیجه این روند، در 27 فوریه، «هیئت ایمرالی» فراخوانی را با عنوان«صلح و جامعه دموکراتیک» که شخصا به وسیله ی اوجالان نوشته شده بود، اعلام کرد. پس از قرائت بیانیه مکتوب به دو زبان کردی و ترکی، سیری سوریا اوندر، عضو هیأت، یادداشتی از اوجالان به اشتراک گذاشت: «هنگامی که این دیدگاه ارائه می شود، این بدون شک مستلزم کنار گذاشتن سلاح، انحلال پ.ک.ک و به رسمیت شناختن چارچوب حقوقی و سیاسی برای سیاست دموکراتیک است.»
این تحولات بار دیگر بحث هایی را با محوریت مسئله ملی کرد رو آورد. طبیعتاً رویکردهای «طرفین» به این روند به شدت متفاوت است. جنبش ملی کرد با استقبال از فراخوان عبدالله اوجالان اعلام کرد که نیروهای چریکی سلاح های خود را زمین خواهند گذاشت. گفته شد که جنبش ملی کرد هیچ شرطی در مورد این روند ندارد. همان گونه که Sırrı Süreyya Önder از«هیئت ایمرالی»  می گوید: «هیچ شرطی برای این کار وجود ندارد. نه پیش شرطی وجود دارد و نه شرطی بعد از آن.» (3 مارس 2025)
موضع سخنگویان دولت ترکیه در قبال این روند کاملاً شناخته شده است و نیازی به تکرار آن نیست.
این اولین بار نیست که دولت ترکیه و جنبش ملی کرد به طور مستقیم یا غیرمستقیم در مورد مسئله ملی کرد مذاکره می کنند. برای نمونه، در سال 1993، تحت ابتکار رئیس جمهور تورگوت اوزال، رهبر پ ک ک عبدالله اوجالان برای اولین بار در 20 مارس 1993 آتش بس یکجانبه اعلام کرد.
پس از دستگیری اوجالان در 15 فوریه 1999، در نتیجه یک توطئه بین المللی، او خواستار آتش بس دیگری شد که پ.ک.ک در سپتامبر 1999 آن را اعلام کرد. در کنار آن، دستور خروج نیروهای چریکی از این منطقه صادر شد. پ‌ک‌ک تا حد زیادی از این فراخوان پیروی کرد و دوره‌ای از «انفعال یک جانبه» را آغاز کرد که تا سال 2004 ادامه داشت.
زمانی که دولت ترکیه نتوانست هیچ گامی برای «راه حل» بردارد، پ.ک.ک به آتش بس یکجانبه خود پایان داد و در 1 ژوئن 2004 مبارزه مسلحانه را از سر گرفت. گفتگوها با عبدالله اوجالان در جزیره امرالی از سر گرفته شد و مقامات سازمان اطلاعات ملی (MİT) و برخی از نمایندگان حزب عدالت و توسعه جلساتی محرمانه با نمایندگان پ ک ک (مدیران KCK) در اسلوی اروپا برگزار کردند. این دیدارها که به گفتگوهای اسلو معروف است بین سال های 2009 تا 2011 برگزار شد.
در دسامبر 2012، رجب طیب اردوغان، نخست وزیر وقت، علناً اعلام کرد که مذاکرات با اوجالان در مورد امرالی در حال انجام است. به دنبال این بیانیه، در اوایل سال 2013، نمایندگان دولت به رهبری معاون وزیر MİT با «هیئت ایمرالی» گفتگو کردند. در این دوره که از سال 2013 تا 2015 به طول انجامید و در سخن عمومی به «فرایند راه حل» معروف شد، دولت عدالت و توسعه اقدامات قانونی را برای نهادینه کردن این روند انجام داد. در سال 2014، قانونی به تصویب رسید، مجلس ملی بزرگ ترکیه (TBMM) «کمیسیون حل» را تأسیس کرد و «کمیته مردم خردمند» تشکیل شد. در 21 مارس 2013، در جشن نوروز درآمد، نامه اوجالان برای عموم قرائت شد. در 28 فوریه، در سال 2015، هیئت امرالی و نمایندگان دولت AKP کنفرانس مطبوعاتی مشترکی را در کاخ دولما باغچه برگزار کردند. در این کنفرانس چارچوب مذاکرات 10 ماده ای اوجالان قرائت شد و اعلام شد که اوجالان از پ.ک.ک می خواهد تا در بهار کنگره فوق العاده ای را برای تصمیم گیری در مورد خلع سلاح تشکیل دهد. با این حال، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه در مارس 2015 با بیان اینکه موافقتنامه دولماباغچه را تایید نکرده است، مخالفت کرد و اعلام کرد: من این توافق را به رسمیت نمی شناسم.
در اواخر سال 2024، گزارش هایی مبنی بر وقوع یک روند جدید «مذاکره» بین دولت ترکیه و عبدالله اوجالان منتشر شد .این روند از این جهت متمایز از روندهای قبلی بود که رسماً به عنوان یک «فرآیند» نامگذاری نشد و جزئیات جلسات برای مردم فاش نشد. در حالی که بنا بر گزارش ها به جنبش ملی کرد هیچ شرط و خواسته ای داده نشد، از سوی دیگر، دولت ترکیه هیچ تعهد یا امتیازی نداد. در نتیجه ماهیت این فرآیند ناشناخته باقی می ماند. با این حال، باید تاکید کرد که تعامل دوباره ی دولت ترکیه با عبدالله اوجالان در مورد مسئله ملی کرد قابل توجه است. دلیل اصلی این امر، تحولات در حال رخ دادن در خاورمیانه، به ویژه در سوریه است. بنابراین تحلیل سیاست جدید دولت ترکیه در این زمینه ضروری است.
استحکام«جبهه داخلی»
قابل درک است که تجاوزات اسرائیل، روند جاری در سوریه و تحولات کلی در خاورمیانه، دولت ترکیه را به سمت توسعه سیاست جدیدی سوق داده است. نشانه های این سیاست از یک سال پیش ظاهر شد. اولین نشانه زمانی بود که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور و رئیس حزب عدالت و توسعه اظهار داشت: «وقتی به رویدادهایی که امروز تجربه می کنیم نگاه می کنیم، به وضوح می بینیم که جبهه داخلی چقدر برای یک ملت حیاتی است.» (30 اوت 2024). اردوغان بعداً در نیویورک برای هفتاد و نهمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مجدداً این تأکید را تکرار کرد و اعلام کرد: «اهداف داخلی ماKızıl» Elma (سیب سرخ)» ما است.» (27 سپتامبر 2024.(
به دنبال اردوغان، دولت باهچلی، رهبر MHP نیز با تاکید بر «جبهه داخلی»، تصریح کرد: «وظیفه اولیه ما تقویت جبهه ملی و معنوی خود در برابر دنیای آشفته است. جبهه داخلی ما که متزلزل شده است و اتحاد و همبستگی ما که تهدید به انحلال است، قابل چشم پوشی نیست و اجازه نمی دهیم.» (۲ اکتبر ۲۰۲۴(.
به عنوان محصول این استراتژی سیاسی جدید، این روند زمانی آغاز شد که دولت باهچلی، رهبر MHP در 1 اکتبر 2024 با گروه حزب DEM در مجلس ملی ترکیه دست داد. در همان روز، باهچلی اظهار داشت:«ما با ورود به عصر جدیدی در حالی که خواستار صلح در جهان هستیم، باید صلح را در داخل کشور خود نیز تضمین کنیم.»
در همان روز، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور و رئیس حزب عدالت و توسعه، در سخنرانی خود در مجمع عمومی، گفت: «اکنون بیش از یک ضرورت است - این یک الزام است - درک این موضوع که در مواجهه با تجاوز اسرائیل، این مناطق درگیری نیست، بلکه مناطق آشتی است که باید در سطح داخلی و بین المللی به منصه ظهور برسد.»
به عنوان نشانه دیگری از این راهبرد جدید سیاسی، در 22 اکتبر 2024، بهچلی در جلسه گروه  MHP در مجلس اعلام کرد: «اگر انزوای رهبر تروریست ها برداشته شد، بگذارید بیاید و در جلسه گروه حزب DEM در مجلس صحبت کند. بگذارید اعلام کند که تروریسم به طور کامل پایان یافته است و سازمان منحل شده است.» اردوغان همچنین در ادامه بیانیه ای اعلام کرد: «امیدواریم پنجره فرصت تاریخی که به وسیله ی اتحاد خلق باز شده قربانی منافع شخصی نشود.» (۲۲ اکتبر ۲۰۲۴).
در پی این اظهارات، «هیئت امرالی» بیانیه عبدالله اوجالان را با عنوان «صلح و جامعه دموکراتیک» به مناسبت بیست و ششمین سال حبس وی به وسیله ی دولت ترکیه منتشر کرد. همان گونه که در بالا اشاره شد، اگرچه این بیانیه به وسیله ی خود اوجالان نوشته شده است، اما به نظر می رسد اساساً محصول مذاکراتی است که در طول یک سال گذشته بین مقامات دولتی ترکیه و اوجالان انجام شده است که در نهایت به توافق خاصی منجر شده است. از آنجایی که هیچ توضیح رسمی در مورد ماهیت این گفتگوها یا «توافق» حاصل شده به مردم ارائه نشده است، ارزیابی دقیق آن دشوار است. با این حال، قابل درک است که در ازای زمین گذاشتن سلاح پ‌ک‌ک و انحلال خود، اقدامات خاصی از سوی دولت ترکیه انجام شده است.
بر اساس اطلاعات در دسترس عموم، مذاکرات و گفتگوها بین دولت ترکیه و عبدالله اوجالان در یک سال گذشته ادامه داشته است. به نظر می رسد که دولت ترکیه این روند را با اوجالان، که او را به اسارت گرفته است، انجام داده است - وضعیتی که ذاتاً مشکل ساز و اساساً ناعادلانه است. در این شرایط باید از «دیپلماسی مخفی» صحبت کرد. این به نوبه خود، توانایی ارزیابی عینی موضوع را محدود می کند.
آیا ندای اوجالان تسلیم است؟
قبل از هر چیز، باید توجه داشت که برای طرف های متخاصم، مذاکره با دشمنان، گذراندن «فرایندهای صلح» یا آتش بس های متقابل یا یکجانبه، غیرعادی نیست. در طول تاریخ، کمونیست ها و رهبران جنبش های مختلف آزادیبخش ملی و اجتماعی گام های عملی مشابهی برداشته اند. این مراحل را باید مانورهای تاکتیکی در خدمت هدف انقلاب و رهایی تلقی کرد، تا زمانی که آن هدف رها نشده باشد.
اگرچه فراخوان اوجالان در 27 فوریه، که شامل انحلال پ‌ک‌ک می‌شود، حاکی از یک گسست سیاسی قابل توجه است، اما نباید فراموش کرد که این اولین بار نیست که او چنین درخواستی را مطرح می‌کند. در واقع، اوجالان پیش از این در اعلامیه‌ها و نوشته‌های مختلف اعلام کرده بود که به دلیل عقب‌نشینی‌های تجربه شده در سوسیالیسم و ​​فروپاشی رژیم‌های تجدیدنظرطلب مدرن (آنچه اوجالان «فروپاشی سوسیالیسم واقعی» می‌نامد)، تغییر در خط (که از آن به عنوان«تغییر پارادایم» یاد می‌کند) ضروری بود و باید روش‌های جدید اتخاذ شود.
حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) در ابتدا به‌عنوان یک جنبش ملی متاثر از مارکسیسم ظهور کرد و یک جنگ انقلابی را علیه سیاست‌های انکار و نابودی ملی طبقات حاکم ترکیه به راه انداخت. با این حال، اوجالان در اظهارات و دفاعیات خود پس از زندانی شدن، از «حق جدایی آزادانه» به معنای درخواست ایجاد یک کشور جداگانه چشم پوشی کرد. درعوض، او جنبش ملی کرد را به سمت آنچه که او به عنوان «مدرنیته دموکراتیک» تصور می‌کرد، رهبری کرد، که با «پارادایم ملت اکولوژیک، آزادی‌خواهانه زنان و دموکراتیک» مشخص شد.
اوجالان در اظهارات و دفاعیات خود، تغییر ایدئولوژیک خود را «گسست از سوسیالیسم واقعی» تعریف کرد و از اندیشه های انقلابی-سوسیالیستی که بر تأسیس پ.ک.ک تأثیر گذاشت، فاصله گرفت. در عوض، او مدل‌های جایگزین مختلفی از جمله تئوری‌های بوم‌شناختی، جریان‌های «پسا مارکسیستی» و گرایش‌های آنارشیستی را به عنوان «الگوی سازمانی جدید» برای جنبش ملی کرد معرفی کرد. از این نظر، هیچ چیز واقعاً «جدیدی» در آخرین بیانیه اوجالان وجود ندارد.
با این حال، همان گونه که در بیانیه اخیر دیده می شود، به نظر می رسد که حتی این «پارادایم» هم اکنون کنار گذاشته شده است. قابل ذکر است، اوجالان صریحاً پ‌ک‌ک، یعنی سازمانی که او در بنیاد خود رهبری می‌کرد، این گونه توصیف کرد که از «فقدان معنا و تکرار بیش از حد» رنج می‌برد. در حالی که این اظهارات حاکی از یک گسست سیاسی مهم است، باید آن را به عنوان فراخوانی از رهبری عملی جنبش ملی کرد برای «به روز کردن معنای آن» درک کرد. از این نظر، تفسیر موضع اوجالان به عنوان «تسلیم شدن» نادرست است. با توجه به موضع ایدئولوژیک، مانورهای سیاسی و عمل گرایی او به عنوان نماینده یک جنبش ملی، این امر اهمیت بیشتری پیدا می کند. بنابراین، تقلیل موضوع صرفاً به «انحلال‌طلبی»، «تسلیم» یا حتی «خیانت» گمراه‌کننده خواهد بود. نباید فراموش کرد که ملت کرد حتی قبل از پ.ک.ک قیام کرده بود و با پ.ک.ک، شورش خود را از طریق یک جنگ چریکی طولانی مدت ادامه داد. در این مرحله نمی توان مبارزه ملی را که ستم، ممنوعیت وجود و زبان خود و کشتارها را تحمل کرده است، به عنوان «تسلیم» خلاصه کرد. علاوه بر این، مسئله ملی کرد تنها به کردستان ترکیه محدود نمی شود. به اشکال مختلف در نقاط مختلف کردستان وجود دارد.
در این مرحله، مسئله ملی کرد بارها و بارها از «پارادایم» اوجالان پیشی گرفته است. واکنش ها به اظهارات وی، ملت کرد و واقعیت کردستان را بیش از پیش در دستور کار جهانی قرار داده است. مسئول اصلی این وضعیت کسی نیست جز خود اوجالان که 26 سال است در انزوای شدید در جزیره ای به سر می برد. مبارزه بی وقفه ملت کرد و بالاتر از همه مقاومت مسلحانه آن، با وجود تمام ضعف ها و کاستی ها، عامل تعیین کننده بوده است. حتی در وضعیت کنونی خود، جنبش ملی کرد که از کردستان ترکیه آغاز شد و بعداً به عراق، سوریه و کردستان ایران گسترش یافت، نه تنها به موضوع خاورمیانه، بلکه به موضوع سخن سیاسی جهانی تبدیل شده است. این بدون شک به وسیله ی رهبری عملی پ‌ک‌ک و ارتقای اوجالان به وسیله ی خلق کرد به جایگاه نمادین «رهبری ملی» شکل گرفته است، حتی اگر در عمل مستقیم نباشد.
به همین دلیل، ارزیابی وضعیت بر اساس این فرض که جنبش ملی کرد تحت رهبری اوجالان از طریق مذاکره تسلیم شده و قرار است منحل شود و بدین وسیله انحلال جنبش انقلابی را به طور کلی تحمیل کند، مشکل ساز است. ارزیابی موضوع صرفاً از طریق این امکان اساساً یک موضوع خطی ایدئولوژیک و سیاسی است. مسئله ملی کرد یکی از اصلی ترین تضادها در منطقه ماست. حل و فصل آن چه از طریق این و چه از طریق آن و یا کاهش شدت و فوریت آن لزوماً به این معنا نیست که سایر تضادها در منطقه ما یا در واقع تضاد اصلی نیز حل شود.
کسانی که تمام تحلیل و نقد خود را صرفا بر مبنای «تسلیم» و «تحلیل» قرار می دهند، ناامنی ایدئولوژیک و سیاسی خود را آشکار می کنند. مهم تر از آن، آنها تمایل خود را برای پیوند دادن کل فرآیند انقلابی منحصراً به مبارزه ملت زیر ستم، بدون توجه به مبارزه طبقاتی گسترده تر، آشکار می کنند.
جنبش ملی کرد، مانند هر جنبش ملی، البته می تواند با دشمنی که با آن مبارزه می کند، به توافق و سازش برسد. این امکان از لحظه ظهور نهضت ملی وجود داشته است و در مراحل خاصی از جنگ، برای جنبش قابل درک است که این احتمال را به عنوان یک ملاحظات تاکتیکی به رسمیت بشناسد و برجسته کند. با این حال، تمرکز مداوم بر این امکان به عنوان موضوع اصلی، نشان دهنده یک رویکرد مشکل ساز است. آنچه باید سازش ناپذیر باقی بماند، امکانات نیستند، بلکه اصول هستند. تزلزل در اصول و در عین حال حفظ انعطاف در تدوین سیاست ها بر اساس شرایط مشخص ضروری است.
اصل: حق جدایی آزادانه
قبل از هر چیز مشکل آفرین است که حق اساسی مانند حق جدایی آزادانه که برخاسته از وجود یک ملت زیر ستم است، در حال چشم پوشی است، به ویژه زمانی که این انصراف به وسیله ی یک فرد واحد (اوجالان) در شرایط اسارت بیان شود. علاوه بر این، جرم انگاری بنیاد مشروع و عادلانه ای که مبارزه ملت ستمدیده بر آن استوار است، در حالی که پیشنهاد سازش (یا توافق) با بورژوازی طبقه حاکمه ملت ستمگر، این واقعیت را تغییر نمی دهد که ملت کرد در ترکیه یک ملت زیر ستم باقی می ماند.
یکی دیگر از جنبه های مشکل ساز اظهارات اوجالان، تاکید او بر به اصطلاح «سرنوشت مشترک ترک ها و کردها» است. این لفاظی مکرر به وسیله ی نمایندگان ملت ستمگر استفاده می شود. عباراتی مانند «برادری» و «ما مثل گوشت و استخوان هستیم» فقط برای پنهان کردن و مشروعیت بخشیدن به ظلم و ستم ملت مسلط بر مظلوم است. برادری واقعی بین ملت ها تنها زمانی قابل بحث است که برابری کامل ملی به رسمیت شناخته شود. بنابراین، مسئله واقعی تجدید و تقویت به اصطلاح «ائتلاف ترک و کرد» نیست، بلکه پایان دادن به بی عدالتی های تاریخی تحمیل شده بر ملت کرد است.
کردها در ترکیه به عنوان یک ملت وجود دارند و به وسیله ی ملت مسلط مورد ستم ملی قرار می گیرند. تغییر در شکل یا روش های این ظلم – چه شدت آن کم شود و چه کم – نافی این واقعیت نیست که کردها یک ملت هستند. همچنین خواسته های مشروع و عادلانه دموکراتیک آنها را بی اعتبار نمی کند، بیش از همه، حق آنها برای جدایی آزادانه، که از موقعیت آنها به عنوان یک ملت ناشی می شود.
به طور کلی، مسئله ملی و مشخصاً مسئله ملی کرد، در نهایت یک مسئله حقوقی و جایگاهی است. همان گونه که خود این اصطلاح نشان می دهد، مشکلی نیست که صرفاً بر اساس طبقه حل شود. در حالی که راه حل نهایی آن به مبارزه طبقاتی گره خورده است، این مانع از تولید «راه حل‌های» میانی گوناگون در این راه نمی‌شود. در عصر امپریالیسم و ​​انقلاب های پرولتاریا، برخی از مسائل ملی به هر طریقی از طریق مداخله امپریالیستی «حل» شده اند.
مطالبه دولت گرایی که هسته اصلی مسئله ملی از نظر تأمین حقوق ملی و ایجاد فضای اقتصادی مستقل است، می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. همان گونه که در نمونه های تاریخی مختلف دیده می شود، ممکن است به ترتیباتی مانند خودمختاری یا فدراسیون تبدیل شود. در واقع استقرار حقوق جمعی فرهنگی، موقعیت سیاسی و ساختارهای سازمانی به ویژه در زمینه زبان، از منظر معیارهای ملی مرحله پیشرفته ای را تشکیل می دهد. از این نظر، نشان دهنده تغییر وضعیت است. علاوه بر این، این مطالبات، خواسته های دموکراتیک بورژوازی ملی زیر ستم در برابر بورژوازی طبقه حاکمه ملت ستمگر است. این امکان که این مطالبات ممکن است به وسیله ی امپریالیسم ابزاری شوند یا برای منافع دیگر مورد استفاده قرار گیرند، محتوای دموکراتیک آنها را باطل نمی کند. در مورد خاص ما، راه حل مسئله ملی کرد در احقاق حقوق ملی-جمعی ملت کرد از جمله حق جدایی، فدراسیون، خودمختاری و حقوق فرهنگی نهفته است. چشم پوشی یا امتناع از مطالبه این حقوق ملی-جمعی نه به معنای حل مسئله ملی کرد است و نه به معنای از بین رفتن تضاد بین ملت های ستمگر و ستمدیده.
به همین دلیل، در «ندای صلح و جامعه دموکراتیک» اوجالان بیان می‌کند که «پیامد اجتناب‌ناپذیر یک انحراف بیش از حد ملی‌گرایانه، مانند ایجاد یک دولت-ملت مجزا، فدراسیون، خودمختاری اداری و راه‌حل‌های فرهنگی، نمی‌تواند پاسخی به جامعه‌شناسی جامعه تاریخی بدهد». در حالی که این بیانیه به بن‌بست در حل مسئله ملی اشاره می‌کند، همچنین به طور ضمنی امتیاز کشوری بودن ملت ترک را می‌پذیرد و در عین حال حق ملت کرد برای ایجاد یک دولت مستقل را که ناشی از موقعیت آن به عنوان یک ملت است، حتی به معنای بورژوا - دمکراتیک رد می‌کند. چنین دیدگاهی البته برای کمونیست ها غیرقابل قبول است.
در ترکیه مسئله ملی کردها حل نشده باقی مانده است. با تمام شدت خود ادامه می دهد. برخلاف ادعای اوجالان، موضوع حقوق ملی ملت کرد در ترکیه همچنان پابرجاست.