این مقاله در دو بخش
تنظیم شده است
یک - تضاد توده ها و مبارزات و جنبش های تک تک طبقات و گروه های اجتماعی خلقی با حکومت و چگونگی سرکوب آن
دو- تضادهای درون جناح اصول گرایان و چگونگی هدایت آن
سه- تضاد های بین جناح اصول گرایان و اصلاح طلبان و چگونگی حفظ برتری اصول گرایان بر اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی
چهار- تضاد های میان امپریالیست ها با حکومت و نیز وحدت با دولت های روسیه و چین
پنج – تضاد با اسرائیل و دیگر حکومت های منطقه مانند عربستان سعودی
شش - تضادهای درونی سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی
چرخش نخست- تغییر سیاست خامنه ای در مورد دولت یکدست جوان حزب اللهی - دولت پزشکیان و دولت «وفاق ملی»
در تابستان سال1403 خامنه ای به یک باره دست از «دولت یکدست جوان حزب اللهی» برداشت و دست یاری به سوی راست ترین و مطیع ترین اصلاح طلبان، اصلاح طلبانی که از جنبش توده ها هزاران بار بیشتر می ترسیدند تا از استبداد ولایت فقیه و آماده ی هر گونه همکاری با خامنه ای در ایجاد انحراف در جنبش توده ها و جستجوی راه هایی برای تخفیف تضادهای آن ها با حکومت بودند، دراز کرد و دولت را حداقل در نام به آنها سپرد. قرار شد پزشکیان رئیس جمهور شود و خامنه ای پزشکیان را رئیس جمهور کرد و او هم «دولت وفاق ملی» اش را تشکیل داد.
این ها را می توان دلایلی دانست که موجب این چرخش گردیدند:
یک- ناکارآمدی دولت رئیسی که توده ها هم از وی نفرت داشتند و هم به سخره می گرفتندش و به طور کلی گروه پایداری ها در سر و سامان دادن به امور کشور
دو- باند بازی رئیسی و فامیل و اقوام وی و شاخ شدن شان برای مجتبی خامنه ای
سه - تشدید تضادها درون سپاه پاسداران و افشاگری های تازه ی برخی از باندها علیه باندهای دیگر در سپاه و بروز تجزیه های تازه
چهار- تشدید تضادها درون جبهه ی اصول گرایان و مرکز ثقل شدن این تضادها در مجموع تضادهای درون هیئت حاکمه
پنج - مساله ی خیرش« زن؛ زندگی، آزادی» که فضای جامعه را تا حدود زیادی متحول کرد و نشانگر پایان یک مرحله از جنبش انقلابی- دموکراتیک ایران و ورود آن به مرحله ای تازه بود.
شش- شرکت نکردن مردم در انتخابات مجلس و به اصطلاح «قهر» با صندوق رای
هفت - نیاز به راست و ریست کردن رابطه با دولت تازه ی آمریکا
هشت- ضرورت برخی تغییرات در اقتصاد به ویژه حل مساله ی افزایش قیمت سوخت برای تامین بودجه ی دولت
به این ترتیب نخست تضادهای داخلی خود اصول گرایان و ناکارآمدی هاشان از یک طرف و شدت گرفتن تضادها داخلی آنها که موجب تضعیف بیشتر آنها در مقابل جناح های دیگر و نیز توده های مردم می گردید و دوم تضادهای میان حکومت با توده های مردم به ویژه پس از خیزش مهسا و بالاخره تضادهای موجود میان حکومت ولایت فقیه با امپریالیست های غربی و در راس شان آمریکا موجب این تغییرات گردید.
یکی از مهم ترین این تغییرات یا چرخش ها انتخاب پزشکیان به عنوان رئیس جمهوری بود. این امر در حالی صورت گرفت که حاکمیت یک دست آرزوی جریان اصول گرایان بود و با تمامی نیرو پس از انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهور در جهت آن حرکت کرده بودند. امری که در نهایت با آمدن رئیسی روی کار تحقق یافته بود.
در میان این دلایل باید خیزش ژینا را که در هنگامی که دولت رئیسی بر سرکار بود رخ داد و به ویژه شرکت نکردن توده ها در انتخابات دوازدهمین دوره ی مجلس( در اسفند 1402 و اردیبهشت 1403) و نیز مشکلات کنار آمدن با دولت تازه ی آمریکا را دارای جایگاه ویژه و مهم تری دانست.
خامنه ای گمان می کرد که با انتخاب پزشکیان از یک سو از تضادهای داخلی میان اصول گرایان و باند بازی ها و سهم خواهی هایی که موجد درگیری و گسست ها و ریزش های بیشتر در میان این جناح و به ویژه نهادهایی مانند سپاه پاسداران و امنیتی ها می گردید خواهد کاست و از سوی دیگر با روی کار آوردن پزشکیان وظیفه ی مهم «تسکین» و «آرام کردن» و « کنترل تضاد توده ها با حکومت را به آنها خواهد سپرد تا با انتخابات( رئیس جمهوری) آشتی کنند و به این ترتیب از شدت گرفتن تضادها میان مردم و حکومت خواهد کاست و بالاخره با آمدن پزشکیان راه تا حدودی برای کنار آمدن دولت تازه ی آمریکا با جمهوری اسلامی بازتر شده و خامنه ای و حکومت اش زیر فشار بیشتری از جهت اقتصادی و نظامی قرار نخواهند گرفت.
ارزیابی نتایج چرخش نخست
گرچه این تغییر سیاست تا حدودی در مورد کاستن از تضادهای درون اصول گرایان و وحدت آنها در مقابل اصلاح طلبان حکومتی و جنبش توده ها و همچنین پیوست موقتی بخش ناچیزی از مردم به اصلاح طلبان و شرکت در انتخاب پزشکیان به عنوان رئیس جمهور موثر بود اما نه در این موارد تاثیر اساسی داشت و نه به ویژه در مورد مساله خواست های دولت تازه ی آمریکا موثر بود. در عمل تضادهای درون اصول گرایان تشدید شد( شکاف های بیشتری به ویژه بین باند قالیباف و جلیلی به وجود آمد و تلاشی ها و ریزش های بیشتری درون سپاه صورت گرفت که پس از سرنگونی بشار اسد بارز گردید) و همچنین تضاد میان جنبش توده ها و حکومت شدت بیشتری یافت که این امر خود را حداقل تا کنون در تقریبا ناممکن بودن اجرای«قانون عفاف و حجاب» نشان داده است.
در مورد تضاد آمریکا با خامنه ای نیز با آمدن ترامپ نه تنها تغییری نکرد بلکه بدتر و شدیدتر شد. اکنون دیگر این دولت ها دست خامنه ای را خوانده و به کلی به وی بی اعتماد شده اند. مهلت دو ماهه ی ترامپ در مورد اجرای شروط اش از جمله ی این بی اعتمادی هاست.
پس از طی دوره ای خامنه ای در سیاست های خود دوباره چرخش کرد و این بار برخی از افراد کلیدی دولت پزشکیان( همتی وزیر اقتصاد و نیز ظریف معاون راهبردی دولت پزشکیان و دیپلمات اصلی برجام و موثر در سامان دادن روابط خارجی با امپریالیست های غربی) را که دولت خود را دولت«وفاق ملی» می نامید از دولت بیرون کرد. این درست خلاف سیاست پیشین خامنه ای بود که نه تنها پست های مهم و کلیدی را خود انتخاب کرده بود بلکه به گفته ی پزشکیان در مورد تک تک وزرا با او مشورت شده و او تأییدشان کرده بود. در ضمن خود وی افرادی مانند ظریف را دوباره پرو بالی داده بود که خواه در انتخابات و خواه پس از آن فعال شوند.
مهم ترین دلایلی این چرخش را می توان چنین برشمرد:
یک - تغییر سیاست خامنه ای در مورد مذاکره با دولت ترامپ که احتمالا خواست های تازه تری را طرح کرده بود( خواست هایی که حداقل در مواردی روشن شده است)
دو- شدت گرفتن تضادها میان خامنه ای و اصول گرایان با اصلاح طلبان حکومتی بر سر مذاکره با آمریکا و تمایل مسلط در مردم برای مذاکره با دولت ترامپ و رهایی از مشکلات جاری
سه- تلاش برای انداختن مشکلات جاری اقتصادی به گردن همتی وزیر اقتصاد دولت پزشکیان و اصلاح طلبان حکومتی و جایی برای اصول گرایان درست کردن میان مردم به ویژه در آستانه ی سال نو
این سیاست در مواردی مانند مذاکره نکردن با آمریکا نشانگر محاسبات به احتمال زیاد نادرست وی در مورد شرایط درگیری میان جمهوری اسلامی با آمریکا و اسرائیل( خامنه ای در درگیری های اخیر با آمریکا و اسرائیل در مورد نیابتی ها و سوریه نه تنها پیروزی ای به دست نیاورده بلکه همواره شکست خورده و عقب نشینی و سازش کرده است) و همچنین امیال جاه طلبانه ی خامنه ای و خود پرستی های وی برای نام در کردن در مورد ایستادن در مقابل ترامپ و آمریکا است و نه سیاست هایی مبتنی بر منافع واقعی طبقه ی سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور حاکم و حتی جناح اصول گرایان.
ارزیابی نتایج چرخش دوم
شدت گرفتن تضادهای داخلی بر سر مذاکره با دولت ترامپ با توجه به این که در میان اصول گرایان موافقین مذاکره کم نیستند، به هیچ وجه به نفع خامنه ای نبوده بلکه بر عکس به ضرر وی و مخالفین مذاکره در میان اصول گرایان است. اصلاح طلبان حکومتی نیز به کلی مخالف با این سیاست هستند و برعکس دیدگاه خامنه ای چنان که پزشکیان گفت نظرشان نشستن پای میز مذاکره با ترامپ است. توده ها نیز در حال حاضر نه تنها تمایلی به تداوم سیاست هایی که منجر به تداوم تحریم ها می شود نشان نمی دهند بلکه برعکس بر ضد آنها هستند و چنین سیاستی خشم شان را علیه خامنه ای بیشتر بر می انگیزد. از این رو در پیش گرفتن این سیاست اگر تداوم یابد و با چرخش دیگری دوباره به مذاکره با آمریکا برنگردد موجب انزوای بیشتر باندهای اصول گرایی که مخالف مذاکره هستند و به ویژه باند خامنه ای در میان هیئت حاکمه جمهوری اسلامی خواهد شد.
از سوی دیگر انداختن بار افزایش بی درو پیکر دلار و سکه و تورم و گرانی های بی وقفه که دهان باز کرده و زندگی توده ها به ویژه کارگران و زحمتکشان را می بلعد نیز لبه ی تیز حمله ی توده ها را متوجه پزشکیان و دولت اصلاح طلب نکرده بلکه بیشتر متوجه خود خامنه ای و اصول گرایانی کرده است که مخالف مذاکره هستند. نگاهی به شعارهای توده ها علیه خامنه ای در گردهمایی هاشان در آغاز سال نو نشانگر این مورد است.
اکنون به چرخش خامنه ای در مورد مذاکره می پردازیم.
هرمز
دامان
4 فروردین1404
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر