۱۴۰۳ بهمن ۹, سه‌شنبه

پنجاه و سومین هفته اعتصاب غذای کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام در زندان‌های ایران‌‍‍


«آغاز دومین سال کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، کارزاری فراگیر، ملی و بین‌المللی علیه اعدام»

ما، زندانیان سیاسی و غیرسیاسی در ۳۴ زندان از چهارگوشه ایرانِ در زنجیر، روز سه‌شنبه ۹ بهمن، دومین سال کارزار نه به اعدام را با شور و نشاط بیشتری آغاز می‌کنیم و در پنجاه و سومین سه‌شنبه کارزار نه به اعدام، دست به اعتصاب غذا می‌زنیم. باشد که صدای ما از پشت دیوارهای ستبر زندان با صدای زنان، مردان و جوانان ایران پیوند بخورد و سهمی در دفاع از حقوق بشر و برچیدن طناب‌های دار داشته باشیم.
ما در شرایطی سال دوم این کارزار را آغاز می‌کنیم که در سال گذشته میلادی، بیش از هزار زندانی اعدام شده‌اند و در دی‌ماه گذشته نیز شمار اعدام‌ها از ۱۱۰ نفر فراتر رفته است.
امروز، در سالگرد این کارزار، در حالی اعتصاب می‌کنیم که روز یکشنبه ۷ بهمن، دو تن از زندانیان سیاسی و اعضای کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" به نام‌های بهروز احسانی و مهدی حسنی که به اعدام محکوم شده‌اند، با خشونت از زندان اوین ربوده و به زندان قزلحصار منتقل شدند. این در حالی است که طبق گفته وکلای آنان، روز دوشنبه ۸ بهمن، درخواست اعاده دادرسی در پرونده آن‌ها ثبت شده است. اما بر اساس اطلاعات رسیده به کارزار، این دو زندانی سیاسی هم‌اکنون در سلول‌های بند امن واحد ۳ قزلحصار، که محل نگهداری زندانیان در آستانه اجرای حکم اعدام است، به سر می‌برند و خطر اعدام، آنان را تهدید می‌کند.
زندانیان سیاسی قزلحصار، اولین اعتصاب غذای خود را در تاریخ سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲ اعلام کردند و از آن روز تاکنون، به مدت یک سال، بر اعتصاب غذای سه‌شنبه‌ها پایداری کرده‌اند. ابتدا شماری از زندانیان سیاسی در بندهای ۴ و ۸ اوین، سپس بند زنان زندان اوین، زندان مرکزی کرج، لاکان رشت، و به‌دنبال آن، در هفته‌های پی‌درپی، زندان‌های دیگر نیز به کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام پیوستند. تاکنون، یعنی آغاز دومین سال کارزار، تعداد زندان‌های پیوسته به این حرکت، به ۳۴ زندان رسیده است. شروع کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، سال گذشته از آنجایی آغاز شد که موج اعدام‌ها آن‌چنان گسترده و فراگیر شد که در هیچ جای جهان سابقه نداشت. این امر نمی‌توانست تصادفی یا صرفاً حقوقی - جزایی باشد.
در ابتدای موج اعدام‌ها، نامه‌ای تظلم‌خواهانه از زندانیان عادی زیر حکم اعدام منتشر شد که از همه زندانیان و مردم ایران برای نجات جان خود و انبوه محکومان در صف اعدام، طلب استمداد و یاری کرده بودند.
شروع کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، مصادف شد با هفتمین روز پس از اعدام زنده‌یادان محمد قبادلو و فرهاد سلیمی، زندانیان سیاسی و عقیدتی قزلحصار. اعضای اولیه کارزار، با اعتصاب غذای خود به اعتراض علیه اعدام‌ها برخاستند. زندانیان به این دلیل روز سه‌شنبه را برای اعتصاب انتخاب کردند که عموماً محکومان به اعدام را روزهای دوشنبه به سلول انفرادی منتقل کرده و در سحرگاه چهارشنبه اعدام می‌کردند.
این حرکت اعتراضی، که اکنون اکثر زندان‌های کشور را فراگرفته است، به لطف تلاش‌های هم‌وطنانمان در داخل و خارج کشور، از دیوارهای زندان‌ها عبور کرده و مرزهای جغرافیایی را نیز درنوردیده است. به‌طوری که انبوه نهادهای حقوق بشری، فعالان حقوق بشر، ارگان‌ها و نهادهای بین‌المللی و حتی جریان‌های سیاسی، به حمایت از آن پرداخته‌اند. بسیاری از رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها نیز، در عملی مسئولانه نسبت به حقوق بشر، هر هفته بیانیه و گزارش کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام را منتشر و به اطلاع عموم می‌رسانند.
پروفسور جاوید رحمان (گزارشگر ویژه ملل متحد در مورد نقض حقوق بشر در ایران در آن زمان) در پیامی از این کارزار تقدیر کرد. همچنین خانم مای‌ساتو (گزارشگر ویژه فعلی) در پیامی تصویری (۱۰ اکتبر) کارزار سه‌شنبه‌ها را «تعهدی تزلزل‌ناپذیر به عدالت و حقوق بشر دانست که در برابر اقدامات سرکوبگرانه حکومت درخشیده است». در همان روز ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴، همزمان با روز جهانی علیه اعدام، در آمریکا و اغلب کشورهای اروپایی، هم‌وطنان ایرانی مراسم این روز را در پیوند با کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام برگزار کردند و صدای این جنبش علیه اعدام را در جهان طنین‌انداز کردند.
در هفته‌های گذشته، شاهد حمایت‌های داخلی از جمله دانشجویان، معلمان، کارگران و زنان بودیم. اعتصاب عمومی در کردستان نقطه عطفی بود که جای تقدیر دارد و باید به تمام ایران گسترش یابد.

در پایان، یادآوری می‌کنیم که:
مطابق ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر «هر کسی حق زندگی و حیات دارد» و مطابق ماده پنجم «هیچ انسانی را نمی‌توان مورد رفتار ظالمانه و برخلاف انسانیت و شئون بشری قرار داد.» همچنین، اعدام «مجازاتی جبران‌ناپذیر و غیرقابل بازگشت» است و مخالفت و مقاومت در برابر آن، وظیفه هر انسان آزاده و شریف است. اما در ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری دینی اعدام به ابعاد غیر قابل باوری رسیده و به ابزاری برای ارعاب مردم مبدل شده است و عموم مردم را به این وسیله به گروگان گرفته‌اند. در ایران حکم اعدام، نه یک مجازات قانونی بلکه به یک ابزار سیاسی برای سرکوب و انتقام از مردم ایران مبدل گشته است. این حقیقت وظیفه ما را در مقابله با سرکوب و شکنجه و اعدام مضاعف میکند و امیدواریم به این وظیفه جامه عمل بپوشانیم.

سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳ در هفته پنجاه و سوم زندانیان در ۳۴ زندان‌ زیر در اعتصاب غذا هستند:
زندان اوین (بند زنان ،بند ۴و ۸) - زندان قزلحصار(واحد ۲و ۴) - زندان مرکزی کرج - زندان تهران بزرگ - زندان خورین ورامین - زندان اراک - زندان خرم آباد - زندان اسد آباد اصفهان - زندان دستگرد اصفهان - زندان شیبان اهواز - زندان سپیدار اهواز - زندان نظام شیراز - زندان عادل آباد شیراز(بند زنان و مردان) - زندان برازجان - زندان رامهرمز - زندان بم - زندان کهنوج - زندان طبس - زندان جوین - زندان مشهد - زندان قائمشهر - زندان لاکان رشت (بند مردان و زنان) - زندان رودسر - زندان حویق تالش - زندان اردبیل - زندان تبریز - زندان ارومیه - زندان سلماس - زندان خوی - زندان نقده - زندان سقز - زندان بانه - زندان مریوان - زندان کامیاران

دومین سال کارزار در هفته پنجاه و سوم
۹ بهمن ۱۴۰۳

۱۴۰۳ بهمن ۶, شنبه

«توقف» و«تعویق» قوانین و احکام نتیجه ی گسترش مبارزات خلق است!

 
«توقف» و«تعویق» قوانین و احکام نتیجه ی گسترش مبارزات خلق است
اما هدف لغو نهایی احکام است!
 
پس از اعتراضات فراوان به حکم اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی و دیگر زندانیان سیاسی در بند و به ویژه اعتصاب سیاسی خلق کرد در سراسر کردستان(چهارشنبه سوم بهمن 1403)، حکومت خامنه ای از طریق برخی دستگاه های حاکم و در بیاناتی متضاد اعلام کرد که این احکام متوقف شده و یا به تعویق افتاده است.
این نخستین بار نیست که از «تعویق» و یا «توقف» اجرای حکمی یا قانونی صحبت می شود. در ماه گذشته نیز در پی مبارزات فراوانی که علیه قانون «عفاف و حجاب» صورت گرفت و تضادها و درگیری هایی که بین جناح های گوناگون حکومت به وجود آمد و علیرغم مخالفت برخی باندها و افراد از جمله رئیس دستگاه قضایی، سران حکومت اعلام کردند که اجرای این قانون به تعویق افتاده است.
در پبش گرفتن سیاست«توقف» و یا«تعویق» نشان دهنده ی شکلی از عقب نشینی حکومت است. نگاهی به چنین شکلی از عقب نشینی نشان می دهد که در هر موردی پیشروان و توده ها علیه سیاست و قانون و حکمی دست به مبارزات و اعتراض های سراسری زده اند حکومت دست به عقب نشینی هایی از این گونه زده است.عقب نشینی هایی که به هیچ وجه کافی نیست.
اگر تنها در مورد دوره ی اجرایی شدن قانون«عفاف و حجاب» صحبت کنیم شکل مبارزه بیشتر دادن اعلامیه و بیانیه و تصویری بود و تضادهای میان جناح های حاکم به ویژه میان پزشکیان و اصلاح طلبان حکومتی با جناح های تندرو مانند جریان پایداری ها افزون بر چنین شکلی از اعتراضات شدند.
اما می دانیم که اعتراضات بر ضد قانون«عفاف و حجاب» یک زمینه ی قوی از پیش داشت و آن خیزش«زن زندگی آزادی»(خیزش ژینا) بود. افزون بر این خیزش ژینا تنها به دوره ی مبارزات خیابانی خودش( از شهریور تا اواخر آبان 1401) محدود نشده بلکه خواست های این خیزش که خود مرحله ای از انقلاب دموکراتیک نوین ایران و شکلی از تجلی آن بود و همچنین آن نیروی اجتماعی که سبب بروز آن شده بود، در ژرفای جامعه رسوخ کرده و مبارزه برای این خواست ها در زمینه ی فرهنگ و سیاست ادامه یافته بود. به این ترتیب مبارزات در هنگامه ی اجرایی شدن این قانون از زمینه ای قوی و دامنه ای گسترده از مبارزه ی زنان و طبقات و لایه های جامعه برخوردار بود.
در مورد مبارزه با احکام اعدام نیز همین وضعیت اما نه به شدت مساله ی حجاب وجود داشت. از همان آغاز صدور و اجرای احکام اعدام برای مبارزان خیزش«زن زندگی آزادی»مبارزه علیه صدور و اجرای احکام صورت گرفت. در مواردی این مبارزات به گردهمایی توده ها در کنار زندان ها انجامید و عرصه را بر اجرای احکام تنگ کرد.
بنابراین شواهد نشان دهنده ی این است که هر جا توده ها پا پیش نهاده و برای خواست هایی معین دست به مبارزات گسترده ی ادامه دار و همگانی زده اند حکومت مجبور شده به اشکالی از عقب نشینی تن دهد.
در مورد سیاست «توقف» و «تعویق» حکومت باید چند نکته را در نظر داشت. به نخستین در بالا اشاره کردیم. این سیاست به هر حال نوعی عقب نشینی از جانب حکومت در مقابل اعتراضات گسترده ی توده ای است. شکی نیست که حکومت خامنه ای از هر وضعیتی که منجر به آغاز و یا تداوم مبارزات توده ای شود وحشت دارد و بنابراین تلاش می کند از طریق این توقف و تعویق ها با آن مقابله کرده و مانع از گسترش دامنه و عمق مبارزات شود. در مورد کردستان این امر مشهود است. ترس و وحشت از گسترش اعتصاب عمومی سیاسی به استان های همجوار و تمامی ایران منجر به توقف احکام اعدام شد.
نکته ی دوم این است که جنبش دموکراتیک ایران وارد مرحله ای شده است که دیگر مبارزه و اعتراض علیه احکام اعدام و یا قوانین ارتجاعی که مجلس ارتجاعی تصویب می کند از طریق صدور اعلامیه و یا بیانات تصویری کفایت نمی کند و باید گسترش یابد( گرچه اشکال مورد اشاره تا می تواند باید دامنه و شدتی بیشتر یافته و هجومی تر شود). چنین گسترشی را در کردستان می بینیم. توده ها هم در اعتراض به حکم پخشان به خیابان آمدند و در مقابل دادگستری گردهمایی اعتراضی برگزار کردند و هم دست به اعتصاب همگانی علیه صدور و اجرای احکام زدند. تمامی توده ها در سراسر کشور باید از خلق کرد بیاموزند.
آنچه باید توجه داشت این است که حکومت علیرغم پرسروصدا بودن اش به طبل توخالی شبیه شده و چنان که در مقابل امپریالیست ها دست به عقب نشینی های دامنه دار زده( اخیرا پیام خواست مذاکره با ترامپ بدون پیش شرط) مجبور است که در مقابل مبارزات همه جانبه ی توده ها نیز عقب نشینی کند. ترس و وحشت از بروز اعتصابات سیاسی طبقه ی کارگر، کشاورز و طبقات میانی جامعه وهمچنین گسترش ریزش ها از داخل و توده ای شدن آخوندکُشی که اوج آن کشتن دو آخوند جنایتکار دیوان عالی بود، امان اش را بریده است.
نکته سوم و بسیار مهم این است که حکومت ولایت فقیه حکومت ریاکاران و شیادان و فریبکاران است. این حکومت و در راس آن خامنه ای که مثل کنه به قدرت چسبیده و با سیاست هایش توده ها را به فلاکت و تنگنا کشانده است، از ترس گسترش خواست های توده ها و شدت یافتن مبارزه ی آنها، نمی تواند دست به یک تغییر جدی درونی و یک عقب نشینی اساسی و همه جانبه در مقابل جنبش توده ها بزند. از این رو تنها راهی که برای جلوگیری از جنبش ها و خیزش های بیشتر و اعتصاب های سیاسی سراسری می بیند همین بازداشت ها و شکنجه ها و اعدام هاست. اینها در حال حاضر تنها سلاح مهم حکومت هستند.
بنابراین سیاست های«توقف» و یا «تعویق» گاه می تواند تاکتیکی و بازی کثیفی با احساس و روان توده ها باشد. بازی هایی که در دوره ی جنبش مهسا از جانب حکومتیان بارها دیده شد. در گذشته دیدیم برخی از این تعویق ها منجر به شکستن نهایی حکم نشد و فرد زیر حکم در نهایت اعدام شد. این امر در مورد جوان مبارز جنبش زن زندگی آزادی، محمد قبادلو رخ داد. پس از گردهمایی ها و اعتراض های توده ها به اجرای حکم اعدام این خبر پخش شد که حکم وی «نقص» شده است ولی سپس وی اعدام شد.
صحبت صرفا بر سر پخشان و وریشه و تعدادی دیگر نیست بلکه بر سر زندانیانی است که یا حکم اعدام برایشان صادر شده و یا با این رویه ی ای که حکومت در پیش گرفته، صادر خواهد شد و احکام نیز اجرا خواهد گردید.
برای اینکه خامنه ای و حکومت اش مجبور به عقب نشینی های بیشتری شود چاره ای جز گسترش و بالا بردن سطح شکل های مبارزه نیست؛ از صدور بیانیه به دیگر اشکال عملی تر به ویژه گردهمایی و اعتصاب های گسترده. این یکی از راه هایی است که می تواند به نتایج عملی کشیده شود و توقف و تعویق به شکستن احکام و توقف عملی صدور و اجرای احکام اعدام ها و بازداشت ها و غیره را در پی داشته باشد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 6 بهمن 1403
 
 
      

      

۱۴۰۳ بهمن ۵, جمعه

نامه ی خانواده‌ها و بازماندگان زندانیان سیاسی جانباخته ی اعدام های دهه ۶۰ به رئیس جمهور ایران

 
هموطنان عزیز با سلام.
ما خانواده‌ها و بازماندگان زندانیان سیاسی عقیدتی جانباخته در دهه ۶۰، به‌ویژه قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، هستیم.
یازده ماه است که در گورستان خاوران را به روی ما بسته اند. ما بارها با مراجعه و نوشتن نامه به مسئولان، مراکز و نهادهای گوناگون جمهوری اسلامی ایران، خواهان بازگشایی در گورستان برای حق سوگواری و حضور بی قید و شرط بر سر مزار عزیزانمان بودیم ولی تا کنون پاسخی نگرفته‌ایم.
نامه دادخواهیِ اخیر ما نیز، پس از مراجعه به نهادها و مراکز نامبرده و ماهها سرگردانی، از سوی شورای تأمین استان تهران، به وزارت اطلاعات ارجاع داده شد؛ که پس از گذشت چند هفته و پیگیری دادخواهان، مسئولان وزارت اطلاعات با برخوردی اهانت آمیز و به صراحت، بر پاسخگو نبودنشان تأکید کردند!
اینک، آخرین نامه‌ی بی پاسخ‌ِ بازماندگان را که پیوست است، برای آگاهی شما مردم شریف ایران، منتشر می‌کنیم.
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، جناب دکتر پزشکیان
تاریخ: شهریور ۱۴۰۳
با سلام و احترام
همانگونه که آگاهید در دهه ۶۰، به ویژه تابستان ۱۳۶۷ هزاران تن از عزیزان ما، زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران را مخفیانه و حتی برخلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران، به جوخه های مرگ سپردند و پیکر آنان را مخفیانه و بی نام و نشان در گورهای جمعی در سراسر کشور، از جمله در گلزار خاوران در کنار مزار بهائیان و جانباختگان با نام و نشانِ پیش از سال ۱۳۶۷، پنهان کردند. بیش از چهار دهه از آن زمان می گذرد، نه پیکرشان را به خانواده ها سپردند، و نه زمان اعدام و محل دقیق دفنشان را اعلام کردند، و نه اجازه سوگواری به بازماندگان را دادند افزون بر اینها، مدت هاست با کشیدن دیوارهای بلند بتونی، نصب دوربین ها و بستن درهای خاوران، از ورود بازماندگان به محوطه مزار جلوگیری می کنند. به رغم مخالفت بهائیان، درگذشتگان آنها را در خاک عزیزان ما دفن می کنند، حرمت دو طرف را شکسته و داغ ما را تازه می کنند. مامور کنترل این مزار، که خود را مسعود مؤمنی معرفی می کند، رفتاری اهانت بار با خانواده ها دارد و با محدود کردنِ زمان حضور، ممانعت از گذاشتن گل و مطالبه کارت ملی برای رفتن بر مزار، بر رنج خانواده ها می افزاید ما بارها صبورانه و از راه های قانونی، با نوشتن نامه و مراجعات مكرر به نهادهای مسئول، شهرداری، شورای شهر، حراست بهشت زهرا و ….. دادخواهی کرده ایم ولی نتیجه ای نداشته است. اکنون بار دیگر کمترین و ابتدائی ترین حق انسانی و عرفی و حق قانونی حضور بازماندگان بر مزار عزیزانشان، یعنی «حق سوگواری» را مطالبه می کنیم. ما خواهان
۱- توقف دفن اموات دیگر در خاک عزیزانمان
۲- گشودن درهای خاوران و برداشتن هرگونه مانع و محدودیت برای حضور بر مزار و گلباران آن و بزرگداشت عزیزانمان در گلزار خاوران هستیم.
امضاء:
۱- خانواده زنده یاد یوسف آبخون
۲- ایران آبکناری همسر زنده یاد روزبه گلی آبکناری
۳- خانواده زنده یاد سعید آذرنگ
۴- طیبه اخوان همسر زنده یاد ناصر اخوان اقدم
۵- چشمه اخوت دختر زنده یاد حسین اخوت
۶- فرشته ارسطو همسر زنده یاد نادر حبیبی فولادکلایی
۷- سهیلا اصغری همسر زنده یاد علیرضا (نادر) صلواتی خوش قلب
۸- فاطمه ایزدی همسر زنده یاد فریبرز صالحی
۹- صفرعلی بیگدل برادر زنده یاد محمدعلی بیگدل
۱۰- ملوس پرتوی خواهر زنده یاد محمد علی پرتوی
۱۱- مریم پناهی همسر زنده یاد پرویز الهی
۱۲- خانواده زنده یاد حمید ترکی
۱۳- زهره تنکابنی همسر زنده یاد علیرضا کیائی
۱۴- سیمین تنکابنی خواهر زنده یاد مجید تنکابنی
۱۵- پگاه جهاندار فرزند زنده یادان نسرین ایزدی و بهروز جهاندار
۱۶- فرنگیس جهاندار خواهر زنده یاد بهروز جهاندار
۱۷- رحمت اله جهاندار برادر زنده یاد بهروز جهاندار
۱۸- بهرام جهاندار برادر زنده یاد بهروز جهاندار
۱۹- فاطمه جمالی خواهر زنده یاد حسن جمالی
۲۰- محمد جمالی برادر زنده یاد حسن جمالی
۲۱- شکوفه جوانشیر مادر زنده یاد سیامک جعفرزاده
۲۲- نادر حاج محسن برادر زنده یاد حسین حاج محسن
۲۳- اکرم خاتم همسر زنده یاد رسول رضائیان
۲۴- فیروزه خلفی همسر زنده یاد غلامرضا (حسام) یگانه
۲۵- معزز خواهشی همسر زنده یاد کمال الدین پاکدل حسن کیاده
۲۶- حشمت داودی همسر زنده یاد فتح اله دیانت
۲۷- کفایت دهداری مادر زنده یاد مهوش جوکار
۲۸- شیرین رحیمی خواهرزاده زنده یاد یحیی رحیمی
۲۹- نگار رحیمی خواهر زنده یاد یحیی رحیمی
۳۰- حشمت رحیمی برادر زنده یاد یحیی رحیمی
۳۱- فریبا رزاقی همسر زنده یاد مهدی عماری
۳۲- زهرا ریاحی خواهر زنده یادان جعفر، محمد صادق و علی ریاحی
۳۳- ایران زرگری خواهر زنده یاد مجتبی زرگری
۳۴- خانواده زنده یاد محمود زکی پور
۳۵- مینا سازور مادر زنده یاد ایرج هاشم زاده
۳۶- حمیدرضا سبزه ای برادر زنده یاد مجید سبزه ای
۳۷- سیما سرحدی خواهر زنده یاد منوچهر سرحدی
۳۸- فاطمه سرحدی زاده خاله زنده یاد کبری (منیژه) معنوی پرست
۳۹- اختر سیف همسر زنده یاد حسن دشت آرا
۴۰- زهرا شکراله بیک تبریزی خواهر زنده یاد مرتضی شکراله بیک تبریزی
۴۱- مکرمه صادقی بناب خواهر زنده یاد اکبر صادقی بناب
۴۲- فروغ صادقی نراقی خواهر زنده یاد یدالله صادقی نراقی
۴۳- محبوبه صادقی نراقی خواهر زنده یاد یدالله صادقی نراقی
۴۴- فیروز صالحی برادر زنده یاد فریبرز صالحی
۴۵- ویدا صالحی خواهر زنده یاد فریبرز صالحی
۴۶- ژیلا صالحی خواهر زنده یاد فریبرز صالحی
۴۷- منیژه السادات (نادیا) صدرزاده خواهر زنده یاد کمال صدرزاده
۴۸- مریم صدرزاده خواهر زنده یاد کمال صدرزاده
۴۹- منیرالسادات صدرزاده خواهر زنده یاد کمال صدرزاده
۵۰- ملوک صفائیان خواهر زنده یاد امیرهوشنگ صفائیان
۵۱- مریم طالبی خواهر زنده یاد عادل طالبی
۵۲- خانواده زنده یاد انوشه طاهری
۵۳- نرگس طیبات همسر زنده یاد اسماعیل پورمحمدی چناربن
۵۴- میترا عاملی همسر زنده یاد انوشیروان لطفی
۵۵- پروانه عبدالهی خواهر زنده یاد بهزاد عبدالهی
۵۶- پری عبدالهی خواهر زنده یاد بهزاد عبدالهی
۵۷- معصومه عجم خواهر زنده یادان حسن و علی عجم و خواهر شوهر زنده یاد فریده یوسفی همسر زنده یاد علی عجم
۵۸- فرنگیس عسگری همسر زنده یاد جلیل جباری مستحسن
۵۹- سیمین علائی همسر زنده یاد سعید کاظمی
۶۰- محمود عماری برادر زنده یاد مهدی عماری
۶۱- مهین فهیمی همسر زنده یاد حمید منتظری
۶۲- هایده قائدی خواهر زنده یادان جواد و صادق قائدی
۶۳- مریم کبیری خواهر زنده یاد حسین کبیری
۶۴- افسر کریمی همسر زنده یاد محسن قیاسوند
۶۵- حمید کیانی برادر زنده یاد مجید کیانی
۶۶- لیلا کیانی خواهر زنده یاد مجید کیانی
۶۷- پروانه کیانی خواهر زنده یاد مجید کیانی
۶۸- فرزانه کیانی خواهر زنده یاد مجید کیانی
۶۹- اعظم کیانی، خواهر زنده یاد مجید کیانی
۷۰- پروین گازرانی همسر زنده یاد علیرضا محمدی
۷۱- منیژه گازرانی خواهر زنده یاد بهمن گازرانی
۷۲- مریم گلپایگانی فرزند زنده یاد محمدرضا گلپایگانی
۷۳- مینا گلپایگانی فرزند زنده یاد محمدرضا گلپایگانی
۷۴- ماهرخ گلشن خواهر زنده یاد قاسم گلشن
۷۵- نکیسا گلی آبکناری خواهر زنده یادان پروین، ویدا (لیلا)، روزبه گلی آبکناری و خواهر همسر (پروین گلی آبکناری) مهران شهاب الدین
۷۶- عزت گودرزی برادر زنده یاد حسن گودرزی
۷۷- سعیده لامعی همسر زنده یاد منوچهر سرحدی
۷۸- شهلا لامعی خواهر زنده یاد حسین لامعی
۷۹- طاهره لامعی خواهر زنده یاد حسین لامعی
۸۰- مریم لامعی فرزند زنده یاد حسین لامعی
۸۱- عاطفه لامعی خواهر زنده یاد حسین لامعی
۸۲- خانواده زنده یاد اصغر محبوب
۸۳- راضیه محمدزاده خواهر زنده یادان رضا، حسن و جواد محمدزاده
۸۴- مهین محمدی خواهر زنده یاد علیرضا محمدی
۸۵- ژاله معینی چاغروند خواهر زنده یاد هبت اله معینی چاغروند
۸۶- منصوره معینی چاغروند خواهر زنده یاد هبت اله معینی چاغروند و همسر زنده یاد مسعود انصاری
۸۷- اکرم نقابی مادر زنده یاد سعید زینالی
۸۸- نیلوفر نیکسار خواهرزاده زنده یاد مرتضی شکراله بیک تبریزی
۸۹- خانواده زنده یاد حیدر نیکو
۹۰- شکوه هاتفی همسر و دختر عموی زنده یاد رحمان هاتفی
۹۱- زهرا یگانه خواهر زنده یاد غلامرضا (حسام) یگانه
۹۲- پروین یگانه خواهر زنده یاد غلامرضا (حسام) یگانه
۹۳- فریبا یگانه خواهر زنده یاد غلامرضا (حسام) یگانه
رونوشت:
ریاست قوه قضائیه
وزارت دادگستری
وزارت کشور
شورای تأمین استان تهران
شورای شهر تهران
شهرداری تهران