۱۴۰۴ خرداد ۳, شنبه

اعتصاب سراسری رانندگان کامیون و کامیون داران و نانوایان


 
اعتصاب راننده گان کامیون و کامیون داران
از روز اول خرداد و طبق اعلام قبلی کامیون داران و راننده گان کامیون اعتصاب سراسری خود را آغاز کردند. این اعتصاب در بسیاری استان ها و شهرهای مهم ایران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب صورت گرفته و اکنون سومین روز خود را می گذراند. برنامه ی اعتصاب کننده گان این است که اعتصاب را به مدت یک هفته ادامه دهند.
به گفته ی اعتصاب کننده گان مهم ترین دلایل اعتراض و اعتصاب، گران شدن قطعات و لوازم یدکی و روغن و لاستیک و هزینه های بالای تعمیر کامیون، بالا رفتن عوارض، کمی سهمیه ی سوخت، اعلام سه نرخی شدن گازوئیل از تیرماه سال جاری به وسیله ی دولت و گران شدن آن برای کامیون داران و راننده گان کامیون، افرایش هزینه های بیمه تامین اجتماعی و بیمه های تکمیلی و در مقابل این همه، پایین بودن کرایه ی بار است.
راننده گان در اعتراض به سه نرخی شدن گازوئیل که یکی از دلایل مهم اعتصاب است گفته اند که با گازوئیل 300 تومانی نیز کرایه ها جواب زندگی شان را نمی داد حال که قرار است گازوئیل را با نرخ چند هزارتومانی خرید دیگر کار به صرفه نخواهد بود و باید کامیون را خواباند.
پس از اعتصاب در خرداد سال 1397 این مهم ترین اعتصابی است که کامیون داران و راننده گان کامیون به آن دست زده اند.
حمل و نقل جزو رشته های مهم اقتصادی کشور است. کامیون داران و راننده گان کامیون به گفته ای ستون فقرات حمل و نقل کشورهستند. هر گونه اختلالی در حمل و نقل، بسیاری از رشته های اقتصادی را دچار اختلال می کند.   
خصال اعتصاب
چند خصلت مهم اعتصاب عبارتند از:
 وجود اتحادیه تشکل های کامیون داران و راننده گان کامیون سراسر ایران که سازمانده اصلی اعتصاب است.
گرچه وجود چنین تشکلی به سبب امکانات کامیون داران به عنوان یک صنف قوی اقتصادی( مانند اتحادیه ی طلا فروشان و یا اتحادیه ی صنف پارچه فروش و دیگر اتحادیه های صنف های بازار) و نفوذ و توانایی مالی آنهاست، اما وجود آن و نقش سازماندهنده ی آن و در مقابل نبود چنین تشکل هایی در میان کارگران می تواند موجب بر انگیختن حس کمبود چنین تشکل هایی میان کارگران و آگاهی کارگران محروم از حقوق صنفی و سیاسی از نیازشان به چنین تشکل های صنفی رشته ای و سرتاسری گردد. اگر طبقه ی کارگر ما و در راس آن کارگران صنعتی رشته ای مانند کارگران نفت و فولاد و پتروشیمی و نیروگاه ها و ماشین سازی ها و ... بتوانند تشکل های سرتاسری را به پا کنند، گامی مهم در راه احقاق حقوق صنفی و سیاسی خود برداشته اند.
دومین خصلت اعتصاب سراسری بودن آن است که نیروی تاثیر آن را بسیار قوی می کند. هم اکنون در نتیجه ی اعتصاب، بارها در بخش های مهمی از کشور به روی زمین مانده و بسیاری از رشته های اقتصادی دچار اختلال گردیده اند.
سومین خصلت اعتصاب که باید مورد توجه قرارگیرد اتحاد طبقات خلقی مستتر درون اعتصاب است.  
در واقع در این اعتصاب حداقل سه لایه ی و طبقه شرکت دارند که متحدانه دست به اعتصاب زده اند.
 یک - راننده گان ساده کامیون که برای کامیون دار کار می کند و شاگرد راننده که جزو طبقه ی کارگر به شمار می آیند.
 دو- آنها که کامیون از خودشان دارند و یا با دیگری شریک اند و  به طور کلی روی کامیون های خودشان کار می کنند. یعنی هم مالک هستند و هم کارگر. این ها لایه های تهی دست و میانی خرده بورژوازی هستند. 
و سه - کامیون دارانی که تنها کامیون دارند و به راننده گان دستمزد می دهند. این ها نیز بسته به تعداد کامیون هایی که دارند به دسته های میانی خرده بورژوازی تا دسته های مرفه و سرمایه داران کوچک تعلق دارند.
 در اعتصاب های کامیون داران و راننده گان کامیون تمامی این لایه ها و دسته ها متحدند و با اتحاد خود اعتصاب را پیش می برند. بدون شک در میان این لایه ها تضادهای زیادی وجود دارد، به ویژه بین کارگران و سرمایه داران کوچک، اما منافع مشترکی نیز دارند و اعتصاب کنونی نیز بر مبنای منافع مشترک آنها صورت گرفته است. این اتحاد طبقاتی و چنان که گفتیم با توجه به تضادهای درون آن و از نظر کمونیست ها جدایی منافع کارگران حمل و نقل از سرمایه داران این رشته و استقلال منافع اقتصادی و سیاسی کارگران از دیگر طبقات، باید در تمامی جنبش های خلقی مد نظر قرار گیرد.
 اعتصاب نانوایان   
دیگر اعتصاب سراسری جاری اعتصاب نانوایان است. این اعتصاب مدتی است که در بسیاری از شهرهای ایران قم، اصفهان، اهواز، بیرجند، کرمانشاه، مشهد، شاهین شهر و ...جریان دارد. اعتراض نانوایان به افزایش هزینه های تولید همچون قیمت آرد آزاد، گرانی مواد اولیه، گرانی آب و برق، عدم پرداخت یارانه آرد و... در مقابل بهای کم نان و کاهش درآمد است. نانوایان نیز دارای لایه بندی طبقاتی هستند و عموما از کارگر ساده تا صاحب نانوایی را که گاه کار می کند و گاه تنها مالک است در بر می گیرند. در اینجا نیز منافع مشترک موجب اعتصاب گروهی شده است.
وخیم بودن اوضاع اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی
دو اعتصاب اخیر و نیز دیگر اعتصابات کارگری به ویژه اعتصاب کارگران نفت نشانگر وخیم شدن اوضاع اقتصادی حکومت ولایت فقیه خامنه ای و سران پاسدار است. هر چه که بحران کنونی اقتصادی شدیدتر و تورم و گرانی بیشتر می شود، اعتراضات و اعتصابات کارگری و نیز دیگر لایه هایی که به شکلی از این تورم و گرانی و بحران در رنج اند، بیشتر خواهد شد. اگر اوضاع به همین شکل پیش رود و نیز مذاکرات با آمریکا هر چه سریع تر به نتیجه نرسد و در نتیجه تحریم ها ادامه یابد دیر یا زود اعتصابات توده ای و سراسری، گستره ی بزرگ تری خواهد یافت.
 خامنه ای و سران پاسدارش با دزدی ها و اختلاس های صدها میلیاردی و همچنین جاه طلبی های داخل با پروژه ی هسته ای با مخارج سرسام آور و تا کنون بی نتیجه و در خارج با بسیج گروه های نیابتی و مبالغ گزاف برای آنها هزینه کردن وضع را به صورتی درآورده اند که اکنون ناتوان از تامین آب و برق و گاز روزانه ی توده های مردم شده اند. امری که بر شدت نارضایتی های کنونی افزوده است.
وظیفه ی همه ی ما پشتیبانی از اعتصابات توده ای سراسری است
پشتیبانی از راننده گان کامیون و کامیون داران و نانوایان و اعتصاب آنها و هر گونه یاری به آنها برای این که اعتصاب شان را پیش برند، وظیفه ی هر کارگر و زحمتکش و تمامی طبقات خلق ایران است. دیر نیست که تمامی جویبارهای اعتراض و اعتصاب یکی شوند و جنبش نیرومندی را مقابل حکومت دزد و جنایتکار سامان داده بساط این حکومت را برچینند.
زنده باد توده های اعتصاب کننده
 زنده باد انقلاب
مرگ بر حکومت ولایت فقیه
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
چهارم خرداد 1404
     

 

تسلیم سران حزب کارگران کردستان به حکومت ستم و استثمار

 
درباره ی بیانیه ی پایانی کنگره دوازدهم پ ک ک 
و اعلام به زمین گذاشتن اسلحه و انحلال حزب
     
     «پایان وظیفه ی تاریخی»! 
     حزب کارگران کردستان در بیانیه ی پایانی کنگره ی فوق العاده ی خود که در ماه مه برگزار شد چنین می نویسد:
     «فرایندی که با بیانیه ۲۷ فوریه رهبر عبدالله اوجالان آغاز شد، در پرتو تلاش‌های چندجانبه و دیدگاه‌های متنوع ارائه شده، با برگزاری موفقیت‌آمیز دوازدهمین کنگره حزب ما در روزهای ۵ تا ۷ می به پایان رسید.»
سپس:
«دوازدهمین کنگره فوق‌العاده پ‌ک‌ک ارزیابی کرد که مبارزه پ‌ک‌ک سیاست انکار و نابودی علیه مردم ما را درهم شکسته، مسئله کُرد را به نقطه حل از طریق سیاست دموکراتیک رسانده و از این نظر، وظیفه تاریخی پ‌ک‌ک به پایان رسیده است.
بر این اساس، دوازدهمین کنگره پ‌ک‌ک تصمیماتی مبنی بر انحلال ساختار سازمانی پ‌ک‌ک و پایان دادن به روش مبارزه مسلحانه اتخاذ کرد تا فعالیت‌های انجام شده تحت نام پ‌ک‌ک، تحت مدیریت و اجرای رهبر آپو، به پایان برسد.»( سایت کردپرس)
در این که پ ک ک با مبارزات خود در چهار دهه گذشته و با همه ی انحرافات در جهان بینی و افت و خیزهایش در مبارزه، مهم ترین نقش را در میان سازمان های مبارز کرد منطقه علیه ستم ملی داشته است، در این که این مبارزات نقش مهمی در شکست سیاست« انکار و نابودی کوردها و سیاست نابودی مبتنی بر آن، و سیاست نسل کشی» از جانب سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور ترکیه داشته است شکی  نیست، اما این که بیانیه می گوید با این مبارزه و این دستاوردها«وظیفه تاریخی» یک حزب انقلابی و مردمی( نماینده ی لایه های تهیدست و میانی طبقات خرده بورژوازی) به پایان رسیده است یک نظر نادرست و فرصت طلبانه است و معنایی جز تسلیم به حکام ترکیه و سازش با آنها ندارد.
در واقع آنچه که در بیانیه گفته شده است بخش ناچیزی است از حداقل خواست های خلق کرد ترکیه برای رفع ستم ملی. به عبارت دیگر اگر حتی حداقل خواست های خلق کرد ترکیه یعنی رفع ستم ملی را درنظر گیریم، و نه خواست هایی  که حزب در تقریبا دو دهه ی نخستین فعالیت خود که ادعای مارکسیسم - لنینیسم داشت(1) و حداقل آن مبارزه برای برقراری حکومت طبقه ی کارگر در کردستان بود، تمامی شواهد نشان می دهد که گرچه وضع با دهه های گذشته فرق کرده است اما این ستم نه تنها برطرف نشده است بلکه تمامی فشارها روی این خلق به وسیله ی دولت و ارتش ترکیه ادامه دارد. (2)این مساله نه تنها در مورد کردستان ترکیه بلکه در مورد کردستان سوریه بیشتر صدق می کند که دولت ترکیه شمشیر بالای سرشان نگه داشته است و آنها را مجبور کرده است هر چه بیشتر به سوی امپریالیسم آمریکا بلغزند و خود را در پناه آن قرار دهند(همچون نیروهای حاکم بر اقلیم کردستان عراق) و نیز از جانب دولت ارتجاعی سوریه و پیشنهاد آن در مورد ادغام در ارتش زیر فشار قرار گیرند. سیاستی که در آن دولت ترکیه نقش «چماق» و دولت امپریالیستی آمریکا نقش «هویج» را بازی می کند.
 در هر صورت اگر «وظیفه  تاریخی» پ ک ک را حضور نماینده گانی از مردم کرد در پارلمان و انتخاب تعدادی شهردار در برخی از شهرها بدانیم، شهردارانی که در مجموع به شکلی در ستم و استثمار موجود و تداوم آن با سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور ترکیه شریک و سهیم گردیده و جزیی از نگه دارنده گان قدرت سیاسی و دولت خواهند شد، آری وظیفه و ماموریت آن تمام شده است.(3)
در کنار این قضیه، این نظر« مسئله کُرد را به نقطه حل از طریق سیاست دموکراتیک رسانده »یک زیاده گویی بی خاصیت است که متکی است به تغییرات اساسی در جهان بینی و دیدگاه های پ ک ک و تبدیل این جریان از یک جریان خرده بورژوایی(بیشتر خرده بورژوازی میانه و تهیدسست) به جریانی بورژوایی( و تا حدودی لایه های مرفه خرده بورژوازی).
 نگاهی به وضع کنونی کشورهایی که ملل زیر ستم در آنها وجود دارند نشان می دهد که «حل مساله» از طریق سیاستی به نام«سیاست دموکراتیک» یا به عبارت دیگر فراهم شدن امکان فعالیت سیاسی «قانونی» و« مسالمت آمیز» برای احزاب ملت های زیرستم و حل مسائل از طریق صرف مذاکره و انتخابات پارلمانی و شهرداری های محلی و غیره نتوانسته خواست های دموکراتیک خلق های زیرستم را تحقق بخشد.
اگر کردها توانستند در عراق اقلیم کردستان تشکیل دهند، جدای از این که این حکومت زیر چتر پشتیبانی امپریالیسم آمریکا و وابسته به آن است، اگر در سوریه توانستند منطقه ای آزاد که خود بر آن حاکم اند به وجود آورند، عمدتا از آن رو بوده است که مبارزات توده ای مسلحانه ای را برای دهه ها ادامه داده بودند. هم اکنون درمورد رژاوا نیز آینده این گونه است: یا باید بجنگند و یا در صورت خواست صلح به بخشی از ارتش مزدور سوریه یعنی دولت ارتجاعی سوریه و در خدمت منافع امپریالیسم آمریکا و اروپای غربی تبدیل خواهند شد و یا در بهترین حالت به حکومتی همچون اقلیم کردستان عراق. و در هر دو حالت اخیر چیزی از اشکال مبارزه جویانه ی کردها باقی نخواهد ماند و دولت های محلی ارتجاعی و در بهترین حالت از خود کردها بر این خلق حکومت خواهد کرد.
«ساخت جامعه دموکراتیک»
بیانیه ادامه می دهد:
«ما اطمینان کامل داریم که مردم ما تصمیم انحلال پ‌ک‌ک و پایان دادن به روش مبارزه مسلحانه را بهتر از هر کس دیگری درک کرده و بر اساس ساخت جامعه دموکراتیک، به وظایف دوره مبارزه دموکراتیک عمل خواهند کرد.»
این طرح یعنی ساخت«جامعه ی دموکراتیک» و پیشبرد«مبارزه دموکراتیک» برای تحقق آن، گرچه عنوان دهن پرکنی دارد اما به دلیل روش نشدن خصلت طبقاتی این مبارزه و این جامعه، جوهر آن نفی مبارزه ی طبقاتی برای تحقق جامعه ای است که کارگران و زحمتکشان در آن نقش مسلط را داشته باشند.
در واقع «جامعه ی دموکراتیک» از نظر طبقات گوناگون متفاوت است. برای بورژوازی جامعه ی کنونی درغرب«جامعه ی دموکراتیک» است اما این جامعه در واقع دیکتاتوری بورژوازی و ته رنگی از دموکراسی بورژوایی است. برای خرده بورژوایی اصلاح این جامعه و تحقق جامعه ای که دموکراسی خرده بورژوایی بر آن حاکم باشد اصل است. دموکراسی خرده بورژوایی نیز ماهیتا با گرایش به دو قطب مشخص می شود. یک قطب گرایش به دموکراسی بورژوایی دارد و به آن وصل می شود و قطب دیگر آن به دموکراسی پرولتری کشش دارد و باید به زیر رهبری طبقه ی کارگردر آید. برای طبقه ی کارگر جامعه ی دموکراتیک نخست جمهوری دموکراتیک خلق است که یک جنبه ی آن دموکراسی برای تمامی طبقات خلقی است و جنبه ی دیگرآن دیکتاتوری خلق بر طبقات ضد خلق و دشمن است و سپس یک جامعه ی سوسیالیستی است که یک سوی آن دموکراسی پرولتری است یعنی دموکراسی برای کارگران و کشاورزان و زحمتکشان و تمامی طبقاتی که می توان در یک مرحله ی تاریخی عنوان خلق به آنها داد و سوی دیگر آن دیکتاتوری پرولتری یعنی دیکتاتوری بر طبقه ی سرمایه داران و مرتجعین بازمانده از گذشته که می توان عنوان ضد خلق به آنها داد وتمامی نیروهایی که برای بازگشت به سرمایه داری تلاش می کنند.
«جامعه ی دموکراتیک» همه طبقاتی و یا غیر طبقاتی که پ ک ک ندای آن را سر می دهد وجود نداشته و ندارد.
«مبارزه ی دموکراتیک» نیز طبقاتی است و بسته به خصلت طبقه ای که به آن دست می زند دارای خصالی متضاد از لیبرالی گرفته تا رادیکال است. در واقع این یک عنوان عمومی است که بیشتر برای مبارزه ی طبقات خلقی از طبقه ی کارگر گرفته تا بورژوازی ملی در جوامع زیرسلطه به کار برده می شود.(4) در مبارزه ی دموکراتیک مورد اشاره تمامی طبقات خلقی به رهبری یک طبقه متحد می شوند تا سلطه ی دیکتاتوری بورژوازی بوروکراتیک - کمپرادو و یا این طبقه به همراه مالکین و فئودال ها را براندازند و جمهوری دموکراتیک به پا کنند. اگر رهبر این مبارزه ی دموکراتیک، حزب انقلابی طبقه ی کارگر و جهان بینی اش مارکسیستی - لنینیستی - مائوئیستی باشد، آنگاه هدف جمهوری دموکراتیک خلق و سپس گذار به سوسیالیسم و کمونیسم  است.«جامعه ی دموکراتیک» طبقه ی کارگر در مرحله ی نخست یعنی جمهوری دموکراتیک خلق که در آن تضاد با امپریالیست های و سرمایه داران بوروکراتیک - کمپرادور و باقی مانده های فئودالیسم حل و فصل می شود شرایط گذار به  مرحله «جامعه ی دموکراتیک» مرحله ی بعد یعنی انقلاب سوسیالیستی و جامعه ی سوسیالیستی را فراهم می کند که در آن تضاد کار و سرمایه باید حل و فصل شود. خصال و ویژگی های این دو «جامعه ی دموکراتیک» و تضادهایی که باید حل کنند با یکدیگر تفاوت های اساسی دارند. اما در صورتی که رهبر این مبارزه خرده بورژوازی و یا سرمایه داران لیبرال باشند وضع در نهایت و در بهترین حالت به جمهوری دموکراتیک بورژوازی یعنی دیکتاتوری بورژوازی پایان می پذیرد.
در عین حال مبارزه ی دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر در جوامع زیرسلطه ی امپریالیست ها دارای اشکال گوناگونی است که از مبارزات قانونی و مسالمت آمیز درصورت امکان تا مبارزات مسلحانه ی توده ای را شامل می شود و بنابراین نمی توان آن را به یک شکل یعنی مبارزه ی قانونی و مسالمت آمیز تقلیل داد و منجمد کرد.
این مجموعه ی پیچیده و پر تضاد، تحلیل طبقاتی مداوم و مبارزه ی طبقاتی ای که در سراسر این فرایند جریان دارد را زیر دو نام «مبارزه ی دموکراتیک» و«جامعه ی دموکراتیک»خشک و خالی در آوردن نشانگر نوسازی اندیشه نیست بلکه نشانگر سطحی نگاه کردن و مسخ کردن و تغییر ماهیت دادن مضامینی است که مدت هاست (بیش از 150 سال ) با جهشی بزرک از این حدود بورژوایی فراتر رفته و ژرفای نوین و تازه ای یافته است. طرح این مفاهیم به این شکل سر و دم بریده پیشرفت نیست بلکه بازگشت به درک لیبرالی - بورژوایی و دموکراتیک- خرده بورژوایی از مفاهیمی مانند «مبارزه ی دموکراتیک» و « جامعه ی دموکراتیک» است.
اوجالان و پ ک ک تصور می کنند با قافیه کردن«دموکراتیک» در دیدگاه ها و ادبیات سیاسی خویش( سیاست دموکراتیک، جامعه دموکراتیک، ملت دموکراتیک، مدرنیته  دموکراتیک و دیگر دموکراتیک ها...؟) می توانند ماهیت بورژوایی و ضد خلقی این دیدگاه ها را پنهان کنند.
در حقیقت این دیدگاه های فاقد تحلیل طبقاتی که نخستین گام در تدوین هر سیاست مشخص انقلابی ای است جز به معنای تسلیم شان به قدرت دیکتاتوری طبقات ارتجاعی حاکم بر ترکیه، سازش شان با امپریالیست های غربی و در راس شان آمریکا که ارباب دولت کنونی در ترکیه است معنای دیگری ندارد و این همه نیز جز در خدمت هدف نهایی شان که شریک شدن در حکومت سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور این کشوراست، در خدمت امر دیگری نیست.
چگونگی تحقق «جامعه ی دموکراتیک» اوجالان و پ ک ک
بیانیه ادامه  داده و هسته ی مرکزی برنامه ی «مبارزه ی دموکراتیک» و رسیدن به «جامعه دموکراتیک » پ ک ک را شرح می دهد:
«ایجاد سازمان‌های خودمدیر در تمام عرصه‌های زندگی به پیشاهنگی زنان و جوانان، سازماندهی بر اساس خودکفایی با زبان، هویت و فرهنگ خود، توانمندسازی برای دفاع از خود در برابر حملات و ساخت جامعه دموکراتیک کمونال با روحیه بسیج عمومی برای مردم ما حیاتی است.» و «بر این اساس، ما باور داریم که احزاب سیاسی کورد، سازمان‌های دموکراتیک و اندیشمندان به مسئولیت‌های خود در جهت توسعه دموکراسی کورد و تحقق ملت دموکراتیک کورد عمل خواهند کرد.»
 این همه ی آن چیزی است که «مبارزه ی دموکراتیک» نام گرفته است. و این مبارزه ی دموکراتیک قرار است به برپایی «جامعه ی دموکراتیک»اوجالان منجر شود.
«سازمان های خود مدیر» به پا کردن، اگر این سازمان ها قرار باشد مستقل از سازمان های دولتی بوده  یعنی«دولت» نباشند، و در عین حال مسئولیت های اجرایی یعنی مسئولیت هایی که دولت حاکم به عهده دارد، در قبال جامعه ( نخست کردستان) داشته باشند، و نیز از جانب کارگران و دهقانان و زحمتکشان به «پیشاهنگی زنان وجوانان»( که قرار است جای یک حزب – ظاهرا حزب انحلال یافته - که نماینده ی یک طبقه ی معین است را پرکنند) باشند و در یک کشور زیرسلطه ی امپریالیست ها که طبقه ی سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور( و یا به همراه شان فئودال ها)حاکم اند، این امور را به پیش برند، یک شعار و برنامه ی توخالی و پوچ است و جز فریب کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانانی که قرار است نماینده آنان و مجری باشند چیز دیگری نیست.
این تصور که چنین «جامعه ی دموکراتیک»ی که در آن« مردم فقیر و کارگر ما، تمام گروه‌های باورداشتی، زنان و جوانان، کارگران، دهقانان و تمام اقشار خارج از قدرت، با دفاع از حقوق خود در روند صلح و جامعه دموکراتیک، زندگی مشترک را در فضایی عادلانه و دموکراتیک توسعه خواهند داد»( تاکید از ماست) در این جامعه ممکن است، تصوری پوچ وماهیتا فریبکارانه و دغلکارانه است. چرا که این سازمان های «خودمدیر» اگر امکان شکل گیری شان- نخست در کردستان ترکیه - فراهم شود که در شرایط عادی تکامل مبارزه ی طبقاتی امر شدنی ای نیست( و در شرایط انقلابی وضع به کلی به تصویر پ ک ک فرق دارد)یا باید مسخ گردیده و به مرور تابع نظام دیکتاتوری موجود و جزیی ازساز و کار دولت سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور حاکم گردند و یا عملا با سازماندهی موجود ارتجاعی در تضاد قرار گرفته و به ناچارباید با آن درگیر شوند؛ درگیری و مبارزه ای که امکان ندارد در عرصه ی این چنین یعنی در زمین سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور حاکم بتواند تداوم یابد. در چنین صورتی یعنی مبارزه و ایستادن در مقابل نظم و سازماندهی طبقات حاکم به وسیله دولت طبقه ی حاکم و ابزار سرکوب آن یعنی ارتش، دستگاه های امنیتی، نیروهای لباس شخصی و مافیایی و دستگاه قضایی و زندان هایش، در هم کوبیده و خرد و محو شوند.
راه سومی یعنی این راه که این «سازمان های خود مدیر» بتوانند دوام آورند و به مرور همراه با تحرک «قانونی» و «مسالمت آمیز» خود«جامعه دموکراتیک» را که نخست قرار است در کردستان شکل گیرد و «دموکراسی کورد» را توسعه داده و«ملت دموکراتیک کورد» را ایجاد کند و سپس در ترکیه منجر به «میهن مشترک و جمهوری دموکراتیک ترکیه ... که مردم کورد و ترک عناصر بنیانگذار آن هستند» گردد و«ملت دموکراتیک کرد- ترک را بر پا کند» ممکن و مقدور نیست.
ماهیت این طرح ها و برنامه های پ ک ک نشانگر ناتوانی از درک نقش دولت در جامعه به عنوان ابزار سرکوب طبقات مخالف حکومت است. پ ک ک می خواهد با این چنین طرح هایی دولت دیکتاتوری حاکم را دور بزند و درون نظام حاکم، «جامعه ی دموکراتیک» را از پایین برقرارکرده و به تدریج و به گونه ای رفرمیستی آن را به کل نظام گسترش داده و دولت را کوچک و کوچک تر کرده و «جامعه ی دموکراتیک کمونال» بی دولت را جایگزین آن کند. طرحی که اگر ریاکارانه و برای فریب توده ها نباشد طرحی تخیلی است.
«سوسیالیسم جامعه دموکراتیک»
«سوسیالیسم جامعه دموکراتیک، که مرحله جدیدی را در روند صلح و جامعه دموکراتیک و مبارزه برای سوسیالیسم نمایندگی می‌کند، با توسعه جنبش جهانی دموکراسی، منجر به ایجاد جهانی عادلانه و برابر خواهد شد. بر این اساس، ما از افکار عمومی دموکراتیک، به‌ویژه دوستانمان که پیشگام کارزار جهانی آزادی هستند، دعوت می‌کنیم تا همبستگی بین‌المللی را در چارچوب تئوری مدرنیته دموکراتیک گسترش دهند.»
این هم چگونگی فرایند جهانی شدن«سوسیالیسم جامعه دموکراتیک» و بر پایی«جامعه ی دموکراتیک کمونال»! اما این در بهترین حالت یک خیالبافی خرده بورژوایی، یک طرح آرمانشهری خرده بورژوایی و دیدگاهی تخیلی و متعلق به دوران سوسیالیسم تخیلی است و طرحی است که هرگز تحقق نخواهد یافت؛ اما در بدترین حالت که اکنون بیشتر متصور است فریب و ریاکاری ای است که توجیه گر سازش پ ک ک با دولت ارتجاعی ترکیه و امپریالیست های غربی به رهبری آمریکا است و هدف اش آرایش دولت ارتجاعی کنونی ترکیه و امپریالیست هاست.
«جنبش جهانی دموکراسی» که منظور از آن می تواند هر گونه مبارزه ای انقلابی و مترقی ای در کشورهای زیرسلطه و امپریالیستی علیه حکومت های ارتجاعی و امپریالیست ها باشد و موضوعات گوناگونی از محیط زیست و مسائل نژادی و قومی و ستم بر زنان و ستم ملی بر ملیت های دربند گرفته تا استثمار کارگران و زحمتکشان را در بر گیرد، یک جنبش بی چهره ی غیر طبقاتی و یا فراطبقاتی نیست بلکه یک جنبش طبقاتی است. این طبقات گوناگون از کارگر گرفته تا سرمایه دار لیبرال هستند که با درک های متفاوت و متضاد از دموکراسی در«جنبش جهانی دموکراسی»( مفهومی خام و باز نشده!) شرکت می کنند. برنامه و هدف هر کدام از این طبقات از مبارزه برای دموکراسی متفاوت و در برخی موارد به شدت متضاد است. هدف طبقه ی کارگر از مبارزه برای دموکراسی نهایتا مبارزه برای جمهوری دموکراتیک خلق( حال در کشورهای زیرسلطه) و یا مبارزه برای جمهوری سوسیالیستی( حال در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی) است. هدف بورژوازی شرکت کننده در این مبارزات در کشورهای زیرسلطه برقرار جمهوری دموکراتیک بورژوایی( دیکتاتوری بورژوازی ملی) و در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی غربی، پالودن امپریالیسم از برخی ویژگی های زمخت انحصارات و نرم کردن آن و یافتن جایگاه بهتر در این نظام است. خرده بورژوازی نیز میان این دو گزینه در نوسان است. گزینه های عام «همه طبقاتی» و یا «غیر طبقاتی» نیز وجود ندارد.   
«مجلس ملی کبیر ترکیه» دارای مسئولیت تاریخی در مشارکت در ساخت«جامعه ی دموکراتیک کمونال»!؟
«تصمیم کنگره ما مبنی بر انحلال پ‌ک‌ک و پایان دادن به روش مبارزه مسلحانه، زمینه قوی برای صلح پایدار و راه‌حل دموکراتیک فراهم می‌کند. اجرای این تصمیمات مستلزم رهبری و هدایت روند توسط رهبر آپو، به رسمیت شناختن حق سیاست دموکراتیک و تضمین حقوقی جامع و مستحکم است.»
چنانچه دیده می شود ریاکاری و فریبکاری مرزها را در نوردیده است. انحلال پ ک ک و پایان دادن  به روش مبارزه ی مسلحانه، شرایط «صلح پایدار»( زهی خوش خیالی!) و «راه حل دموکراتیک» را فراهم می کند( خودتان را گول می زنید و یا می خواهید مردم تان را فریب دهید؟). اجرای این تصمیمات مستلزم رهبر و هدایت کننده یعنی رهبر آپو و به رسمیت شناختن حق سیاست دموکراتیک و تضمین حقوقی جامع و مستحکم است. و کدام فرد و یا طبقه و یا نهاد قرار است این تضمین را بدهد که آپو حق دارد که «سیاست دموکراتیک» خودش را پیش ببرد و «جامعه ی دموکراتیک کمونال» اش را برپا کند!؟ 
«در این مرحله، ایفای نقش مجلس ملی کبیر ترکیه با مسئولیت تاریخی اهمیت دارد. به همین ترتیب، ما از تمام احزاب سیاسی حاضر در مجلس، به ویژه حزب حاکم و حزب اصلی اپوزیسیون، سازمان‌های جامعه مدنی، گروه‌های دینی و باورداشتی، نهادهای مطبوعاتی دموکراتیک، اندیشمندان، روشنفکران، آکادمیسین‌ها، هنرمندان، اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های زنان و جوانان، و جنبش‌های محیط زیستی دعوت می‌کنیم تا با پذیرش مسئولیت، در روند صلح و جامعه دموکراتیک مشارکت کنند.
در این جا عمق فرصت طلبی رهبری پ ک ک و امیدشان به پذیرش از سوی طبقه ی حاکم و شریک شدن شان در قدرت سیاسی مشخص می شود. مجلس ترکیه،«مجلس ملی کبیر» خوانده می شود و به آن اقتدا می شود. در کنار آن امید به احزاب ارتجاعی ای همچون حزب حاکم یعنی حزب ارتجاعی عدالت و توسعه ی اردوغان و حزب جمهوری خواه خلق به رهبری کمال قلیچ داروغلو و در بهترین حالت احزاب لیبرال و یا نیمچه دموکرات موجود در مجلس بسته می شود تا آنها در روند صلح و برپایی«جامعه دموکراتیک» کذایی رهبری پ ک ک مشارکت کنند. 
چنان که دیدیم رهبری پ ک ک از زنان و جوانانی صحبت کرده بود که قرار بود خود با «مبارزه ی دموکراتیک» به سوی «جامعه ی دموکراتیک» گام بر دارند، اما در اینجا امید برای مشارکت در ایجاد صلح و «جامعه ی دموکراتیک» به «مجلس کبیر» و دو حزبی بسته می شود که از آن طبقه ی حاکم هستند. در مورد «مجلس کبیر»  نیز روشن است که مجلس( پارلمان) در نظام های سرمایه داری امپریالیستی و کشورهای زیر سلطه اولا جزیی از دستگاه بوروکراتیک دولت است( سه گانه ی دولت عبارتند از دستگاه قانونگذاری، دستگاه اجرایی که خود شامل دستگاه بوروکراتیک اداری و نظامی است و دستگاه قضایی) و نه چیزی جدای از دولت حاکم و مثلا نماینده ی واقعی مردم. و دوما مجلس در این نظام ها در سیطره ی طبقات  ارتجاعی و وابسته به امپریالیسم و یا ارتجاع حاکم است. اقتدا جستن و توکل کردن به مجلس نشانگر این است که تمامی حرف های پ ک ک در مورد نفی«سیستم اقتدارگرایانه- دولت‌گرایانه مردسالار» پوچ است و سران آن نیز در پی جای پایی در «دولت اقتدارگرا»ی ستمگر و استثمارگر کنونی و شراکت در آن هستند.
در این متن البته از «سازمان های جامعه ی مدنی» نیز نام برده شده است اما این سازمان و نهادها نیز در زیر رهبری طبقات هستند. در صورتی که در کل حزب انقلابی طبقه ی کارگر، رهبری این نهادها را در دست داشته و یا در آنها نفوذ داشته باشد این نهادها در مبارزه ی دموکراتیک - انقلابی برای جمهوری دموکراتیک انقلابی خلق به رهبری طبقه ی کارگر مشارکت خواهند داشت، اما در صورتی که زیر رهبری طبقه خرده بورژوازی و احزاب بورژوایی(مثلا احزاب ملی لیبرال) باشند در آن صورت و در بهترین حالت برای جمهوری دموکراتیک بورژوایی مبارزه خواهند کرد و نه برای «جامعه ی دموکراتیک» پ ک ک. و بالاخره در صورتی که احزاب ارتجاعی حاکم و یا اپوریسیون ارتجاعی در آنها نافذ گردند، دستاویز رقابت بین جناح های ارتجاعی حاکم خواهند شد( این امر در همین مبارزات اخیر در مورد شهردار استانبول دیده شد). از این رو یک امید کلی و عام بستن به این جنبش های دموکراتیک، بدون تجزیه و تحلیل این نکته که رهبری آنها در دستان کدام طبقه است جز تیر را بدون هدف و در تاریکی شلیک کردن معنای دیگری ندارد.
     امید بستن رهبری پ ک ک به امپریالیست ها
«ما از قدرت‌های بین‌المللی می‌خواهیم با درک مسئولیت خود در قبال سیاست‌های نسل‌کشی صد ساله علیه مردم ما، مانع حل دموکراتیک نشوند و کمک‌های سازنده خود را به این روند ارائه دهند.»
این هم از نظرات پ ک ک و امیدشان به امپریالیست ها برای دادن جایی در قدرت به ایشان! «قدرت های بین المللی» یعنی امپریالیست ها و در راس شان امپریالیسم آمریکا به «حل دموکراتیک» مساله یعنی شراکت دادن سران پ ک ک در قدرت دولتی و پذیرش جایگاهی برای ایشان در حکومت کنونی و یا کردستان ترکیه«کمک سازنده» کنند!
 اگر دولت های ارتجاعی حاکم بر ترکیه دهه هاست که خلق کرد ترکیه( و دولت مرتجع شاه خلق کرد ایران) را سرکوب کرده اند این به دلیل طرح ها و سیاست های آمریکا و امپریالیست های اروپای غربی بوده است و نه صرفا خواست دولت ارتجاعی ترکیه که مزدور امپریالیست های غربی است. به جای افشاگری امپریالیست ها درخواست این که «مانع حل دموکراتیک» نشوند و نیز درخواست«کمک سازنده» از آنها. شاید این امید بیهوده نباشد! بالاخره پ ک ک هم اسلحه به زمین گذاشته و هم خود را منحل کرده است. در عراق و سوریه هم رهبران کرد خود را یا در خدمت امپریالیست های غربی گذاشتند و یا در پناه شان قرار دادند. اوجالان و پ ک ک در ترکیه هم راه آنها را ادامه می دهند!
نه رویزیونیسم و سرمایه داری دولتی بلکه«سوسیالیسم دولتی»!
در پایان بیانیه نوشته شده است:
«سوسیالیسم دولت-ملتی به شکست؛ سوسیالیسم جامعه دموکراتیک به پیروزی می‌انجامد!اصرار بر انسانیت، اصرار بر سوسیالیسم است!»
این ها دیگر جز مشتی شعار بی خاصیت و صدها بار تکرار شده در تاریخ مبارزات طبقات ستمدیده و از جمله طبقه ی کارگر نیست . رهبری پ ک ک دیگر شورش را درآورده است! می خواهی اسلحه زمین بگذاری، بگذار! می خواهی حزب را منحل کنی، منحل کن! اما راست بگو رفتی طرف سرمایه داران و دولت های مرتجع و خواست ات گرفتن سهمی از قدرت است با کمک امپریالیست های غربی، دیگر این نوع توجیهات را سرهم کردن برای چه؟
منظور از«سوسیالیسم دولت - ملتی» یا «سوسیالیسم دولت محور» و یا به گفته ی دیگر اوجالان«سوسیالیسم رئال» دولت های رویزیونیستی یا دولت های خروشچفیستی شوروی و اروپای شرقی و تنگ سیائوپینگی چین و دولت های ویتنام و لائوس و کامبوج و کوبا و غیره و به همراه آنها البته دولت های انقلابی سوسیالیستی لنین و استالین در شوروی و مائو در چین است.
پ ک ک که بر خلاف ادعای دوران اولیه اش هیچ گاه مارکسیست - لنینیست نیوده و به گونه التقاطی و سانتریستی با رویزیونیسم دولت های به اصطلاح سوسیالیستی شوروی امپریالیست و اقمارش کنار آمده بود، حتی ناتوان است که یک موضع نصف و نیمه درست در مورد کشورهایی که در آنها انقلاب سوسیالیستی و یا دموکراتیک شد و پس از دورانی ( در مورد شوروی و چین حدود سی سال) به ورطه سرمایه داری غلتیدند بگیرد. آنها نمی خواهند بگویند این کشورها سوسیالیستی نبودند بلکه سرمایه داری دولتی بودند، بنابراین کماکان از «سوسیالیسم دولت محور» نام می برند. از خروشچف به بعد در شوروی سوسیالیسم نابود شد و بنابراین نه از «دولت محور» اش خبری بود و نه از غیر دولت محوراش . این مساله در چین پس از مائو نیز پیش آمد و کودتای تنگ سیائوپینگ سوسیالیسمی  چیزی از سوسیالیسم باقی نگذاشت، پس این مفهوم برای چه به کار گرفته می شود؟ برای این که اشاره ای به سرمایه داری دولتی بودن این کشورها نشود. از یک سو ذهن اوجالان و رهبری پ ک ک  به سم رویزیونیست ها که حکومت های خود را «سوسیالیستی» می خواندند آلوده و مسموم است و از سوی دیگر آنچه وی چونان محتوی جامعه ی آرمانی اش یعنی« سوسیالیسم جامعه ی دموکراتیک» در نظر دارد یک سرمایه داری است - اوجالان مخالف سرمایه داری نبوده و نیست - که مقداری دموکراسی اش بیشتر باشد!
اما «سوسیالیسم جامعه دموکراتیک» نیز همانند همان مفاهیم «دولت آزاد خلقی» است که زمانی سوسیال دموکرات های آلمانی به کار می بردند. صحبت بر سر جامعه ی سوسیالیستی نیست که باید دیکتاتوری پرولتاریا بر آن حاکم باشد و دموکراسی پرولتری برقرار کند، زیرا تنها در دموکراسی کارگری یعنی دیکتاتوری طبقه ی کارگر می توان از دموکراسی واقعی یعنی دموکراسی توده ای یعنی دموکراسی برای اکثریت زحمتکشان و ستمدیدگان صحبت کرد، در غیر این صورت این «جامعه ی دموکراتیک» تنها یک شعار پوچ و توخالی است، زیرا که در نظام سرمایه داری ( خواه نوع سرمایه داری صنعتی مدرن آن و خواه نوع سرمایه داری بوروکراتیک- کمپرادور عقب مانده) اساسا امکان برقراری جامعه ای دموکراتیک برای کارگران و زحمتکشان وجود ندارد. عنوان کردن مبارزه یرای چنین جامعه ای تنها نشانگر این است که یک حزب و یا سازمان چگونه می خواهد فرصت طلبی و ابن الوقتی خود را زیر مفاهیم دهن پر کن و ِچِرت ببپوشاند.
 گذشته از این، مفاهیمی مانند «انسانیت» عمومی و غیرطبقاتی نیز وجود خارجی ندارد. «انسانیت» تنها طبقاتی است. ما تنها انسان تقسیم شده به طبقات داریم و نه انسانی بیرون و یا مافوق طبقات. «انسانیت» همچون امری عمومی- مثلا«باید انسان بود و انسانیت داشت!» - برآمدی از نظرات طبقات گوناگون مردمی در یک دوره ی معین تاریخی است که در تحلیل نهایی هر طبقه ای تفسیری خاص خودش را از آن دارد. ما انسان کارگر، انسان دهقان و انسان سرمایه دار و انسان خرده بورژوا  داریم .«انسانیت» امپریالیست ها و  سرمایه داران استثمار و سودپرستی و جنگ و نابودی زمین است و «انسانیت» کارگران بر مبنای عشق به زحمتکشان و برای رفع استثمار و سودپرستی و جنگ و نابودی و زمین و برقراری جامعه ی بی دولت کمونیستی بر مبنایی علمی است.
آفرینش انسان عام، انسانی آرمانی که همه ی انسان ها باید به کمال آن دست یابند در نظر هر طبقه ای انسان آرمانی آن طبقه است. انسان عام بورژوا، بورژوا است؛ یک بورژوای موفق و پیروز در کسب و کارش که استثمار کارگران و پیش بردن رقابت موفقیت آمیز با دیگر سرمایه داران می باشد، و انسان عام کارگر، یک کارگر بیرون از جامعه ی طبقاتی یعنی یک کارکن جامعه ی کمونیستی است که خود را اساسا وقف جامعه اش می کند. انسان عام بورژوا از زمان سرمایه داری به وجود آمد و جای انسان عام فئودال را گرفت و انسان عام کارگر که تحقق آن تنها در جامعه ی کمونیستی ممکن و مقدور است جای انسان عام بورژوا را گرفته و قطعا با سرنگونی سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم و کمونیسم بر کل جهان امکان به وجود آمدن خواهد یافت.
تحقق عملی انسان عام طبقه ی کارگر، انسان آرمانی، انسان نوین تنها در جامعه ی کمونیستی ممکن است.
 هرمزدامان
نیمه ی دوم اردیبهشت 1404
یادداشت ها
1-   پ ک ک جهان بینی خود را در آغاز مارکسیسم- لنینیسم می نامید اما نمی خواست( جدا از انحرافات در جهان بینی و خط سیاسی، به دلیل امید به پشتیبانی روس ها از حزب و کمک مالی و دادن سلاح) و نتوانست موضعی درست در مورد رویزیونیسم در شوروی و تبدیل این کشور به یک کشور سوسیال امپریالیستی اتخاذ کند و کماکان آن را «سوسیالیستی» می نامید. موضعی که بیشتر سازمان های چریکی در آن زمان اتخاذ می کردند. این موضع پس از تغییرات در جهان بینی حزب به وسیله ی اوجالان، نقد مارکسیسم - لنینیسم و افتادن دنبال مد روزپست مدرنیسم و دیدگاه های آنارشیستی و...  ردیف کردن مشتی «دموکراتیک» پشت سر هم( مدرنیته دموکراتیک، سیاست دموکراتیک، جامعه  دموکراتیک، ملت دموکراتیک) به این موضع که رویزیونیسم و سرمایه داری امپریالیستی در شوروی را«سوسیالیسم رئال» بنامد تغییر کرد.
2-   در مقالاتی که در این مورد نگاشتیم دیده ایم که از سوی نیروهای گوناگون به این امر اشاره شده است و حتی در بیانیه همین کنگره اشاره شده که «کنگره ما با وجود شرایط دشوار ادامه درگیری‌ها، تداوم حملات هوایی و زمینی، محاصره مناطق ما و ادامه تحریم‌های حزب دموکرات کردستان (پ‌دک)، به شکلی امن برگزار شد. به دلایل امنیتی، کنگره به طور همزمان در دو منطقه مختلف برگزار شد.»
3-   این مثل آن است که انتخاب شهردارهای کشورهای امپریالیستی مانند انگلستان از میان مردم هندی و یا دیگر کشورهای آسیایی و افریقایی و آمریکای جنوبی و مرکزی صورت گیرد و بعد گفته شود که نژاد پرستی و قوم پرستی در کشورهای امپریالیستی به پایان رسیده است! و یا با رئیس جمهور شدن اوباما و یا شرکت چند سیاهپوست و آسیایی و ... در دولت آمریکا گفته شود حل مساله ی نژادی و ملی و قومی از طریق دموکراتیک پیش رفته است!
4-    مبارزه ی دموکراتیک در کشورهای امپریالیستی نیز وجود دارد اما موضوعات و مضمون و بافت طبقاتی و گستره ی آن با کشورهای زیر سلطه ی امپریالیسم بخشا متفاوت است.

۱۴۰۴ خرداد ۱, پنجشنبه

در خط مقدم انفلاب (بخش نخست)مصاحبه با سخنگوی حزب کمونیست هند(مائوئیست)

 
July 2, 2024
 
ستاد کمپین بین المللی جدید هند
در خط مقدم انفلاب
 )بخش نخست(
 
مصاحبه اختصاصی با سخنگوی حزب کمونیست هند)مائوئیست(
 
جنگ خلق در هند به عنوان یکی از مهم ترین مبارزات انقلابی در جهان شناخته می شود. این جنگ همچنین به عنوان بزرگترین تهدید امنیت داخلی هند از سوی دولت هند شناخته شده است.
حزب کمونیست هند )مائوئیست) نیرویی پیشرو است که با خصوصی سازی منابع طبیعی، استثمار کارگران و ترویج برنامه ی هندووتا (Hindutva) از سوی نارندرا مودی مبارزه می کند .
 
در یک مصاحبه اختصاصی با سخنگوی حزب امروت عضو کمیته مرکزی و مسئول روابط بین الملل حزب کمونیست هند )مائوئیستدرباره ی شرایط منحصر به فرد هند، چالش ها برای ساختن جامعه ای جدید در مناطق چریکی و دیدگاه های آنها در مورد مسائل مهم جهانی از جمله ماهیت چین و ظهور قدرت های امپریالیستی جدید صحبت کردیم.

چند وقت است که حزب کمونیست هند )مائوئیست( در جنگ خلق هند درگیر است و وضعیت این درگیری در حال حاضر چگونه است؟
این پرسشی اساسی برای انقلاب هند است. برای پاسخ به آن باید پنج دهه به عقب بازگردیم. تاریخ جنگ خلق در هند به دوران پرهیاهوی انقلابی فرهنگی بزرگ پرولتری در دهه 60 میلادی باز می گردد که به عنوان یک دهه ی پر تنش  شناخته می شود. در این دوران دو رهبر برجسته و پیشرو از جریان های ما- رفقا چارو مزومدار و کانهای چاترجی - در روند به کارگیری مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم در شرایط خاص هند و مبارزه و افشای رویزیونیسم قدیمی حزب کمونیست هند و رویزیونیسم جدید حزب کمونیست هند)مارکسیست( ظهور کردند.
شورش بزرگ نگزالباری که به وسیله ی رفیق چارو مزومدار در ماه مه 1967 رهبری شد، در آن زمان از سوی حزب کمونیست چین  به عنوان »رعد بهار در هند» مورد استقبال قرار گرفت و به عنوان ندای انقلاب برای انقلابیون شناخته شد. زیر رهبری انقلابی رفقا چارو مزومدار و کانهای چاترجی، هزاران نفر از اعضای حزب های سابق(ML)(PW) CPI و MCCIاز رویزیونیسم جدید کنگره جدا شدند و به آنها پیوستند. رفیق چارو مزومدار حزب کمونیست هند )مارکسیست- لنینیست( را تشکیل داد و رفیق کانهای چاترجی مرکز کمونیست )مائوئیست( (MCC) (را بر پا کرد. این دو آموزگار بزرگ مارکسیست تحلیل طبقاتی از جامعه هند انجام دادند و استراتژی سیاسی انقلاب دمکراتیک نوین هند را پایه گذاری کردند.
استراتژی سیاسی حزب ما انقلاب مسلحانه دهقانی و تصرف قدرت سیاسی در سطح منطقه ای است. استراتژی نظامی حزب ما جنگ خلق درازمدت است. طبق این استراتژی، ما مناطق روستایی را به عنوان مناطق پایگاه خود می سازیم، جایی که دشمن نسبتاً ضعیف است و سپس به تدریج شهرها را که دژهای نیروهای دشمن هستند محاصره کرده و تصرف می کنیم.  طبق نظریه جنگ خلق درازمدت رفیق مائو، سه مرحله برای تصرف قدرت دولتی وجود دارد. در حال حاضر، انقلاب هند در مرحله »دفاع استراتژیک« قرار دارد.

دولت هند از دهه ها پیش تلاش در حذف حزب کمونیست هند )مائوئیست( از طریق عملیات شکار سبز »گرین هانت« داشته است. وضعیت فعلی این عملیات چیست؟
باید اذعان کرد که قبل از شروع عملیات شکار سبز، جنبش انقلابی هند زیر سرکوب و کارزارهای سرکوب شدید قرار گرفته بود. حزب های پیشین ما، حزب کمونیست هند) مارکسیست -لنینیست)(CPI (ML)(PW) و حزب کمونیست هندMCCI ، از زمان آغاز قیام مسلحانه بزرگ دهقانان نگزالباری، زیر سرکوب فاشیستی دولت ارتجاعی هند قرار گرفتند. اولین کارزار ضد شورش،»عملیات استیپل چاس« در دهه 1970 آغاز شد و کارزارهای سرکوبگری مختلفی به وسیله ی دولتهای مرکزی و ایالتی در دهه های 80 و 90 میلادی اجرا شد. با ادغام دو جریان انقلابی، حزب جدید ما حزب کمونیست هند (مائوئیست(، در سال 2004 تشکیل شد. از آن زمان، دولت هند این حزب را بزرگ ترین تهدید امنیت داخلی کشور اعلام کرده است. از آن زمان، دولت هند عملیات ضدشورشی طولانی مدتی چون سالوا جودوم، سندرا، عملیات شکارسبز، عملیات سمادهان را اجرا کرده است.  در اوایل سال 2024 این دولت یک عملیات نظامی جدید به نام «عملیات کاگار»)جنگ نهایی( را آغاز کرد که بخشی از طرح ضد حمله استراتژیک ارتجاعی سوراجکند است. تمامی این کارزارها جزیی از»جنگ کم شدت« هستند که استراتژی امپریالیست های آمریکایی برای سرکوب جنبش های مردمی در سطح جهانی است. بیش از ۱۵۰۰۰ رفیق از تمام ردههای حزب ما و ارتش چریکی آزادیبخش خلق (PLGA)، از جمله سازمانهای تودهای انقلابی و مردم انقلابی، تاکنون جان خود را در کشتارهای بیوقفه پلیس و در تلافی عملیاتهای سرکوب فاشیستی از دست دادهاند.
عملیات شکار سبز مدت 10 سال طول کشید و پس از کمین مینپا که در آن تعداد زیادی از نیروهای پلیس مرکزی نابود شدند، بازنگری شد. سپس عملیات جدیدی به نام سامان در مه 2017 آغاز گردید. دولت هند عملیات سامان را با دوره ی زمانی پنج ساله برای از بین بردن مائوئیست ها در کشور اعلام کرد. عملیات سامان در اکتبر 2022 بازبینی شد و طرح جدید ضد حمله استراتژیک سوراجکند آغاز گردید. در حال حاضر، پایگاه های عملیاتی جلو (FOBs )در حال ساخت هستند و امنیت در سراسر مناطق جنبش انقلابی شدت یافته است.
عملیات شکار سبز ادامه این کمپینهای سرکوبگرانه است. برای ذکر چند نمونه از دهههای اخیر، میتوان به سالوا جودوم در چتیسگر، سندرا در جارکند و راهپیمایی صلح در اودیشا در دهه اول قرن بیست و یکم اشاره کرد. همه اینها کارزارهای ترور سفید هستند که به وسیله ی دولت هند سازماندهی و به وسیله ی شرکتهای بزرگ تأمین مالی میشوند. حزب، (( (PLGA، ارتش آزادی بخش خلق، سازمانهای تودهای انقلابی و کمیتههای انقلابی خلق، همراه با توده های انقلابی، این کارزارها را با مقاومت قهرمانانه و فداکاریهای عظیم خود شکست دادند. برای اولین بار، دولت هند در سپتامبر ۲۰۰۹ آشکارا با یک کارزار ضد شورش تمام عیار در سراسر کشور به نام OGH ظاهر شد. دولت هند هرگز آغاز چنین کارزاری را تصدیق نکرد.
عملیات شکار سبز به مدت ۱۰ سال ادامه یافت و پس از کمین مینپا، که در آن تعداد قابل توجهی از پرسنل پلیس مسلح مرکزی نابود شدند، مورد بررسی قرار گرفت. سپس، عملیات جدیدی به نام SAMADHAN  در ماه مه ۲۰۱۷ آغاز شد.  دولت هند SAMADHAN را با یک دوره زمانی پنج ساله برای از بین بردن مائوئیستها در کشور اعلام کرد SAMADHAN .را در اکتبر ۲۰۲۲ بررسی کرد و طرح نظامی تهاجمی استراتژیک سوراجکوند ) همان طور که ما آن را نامگذاری کردیم( را معرفی کرد.
در حال حاضر، پایگاههای عملیاتی پیشرو (FOB) در حال ایجاد شدن هستند و امنیت در سراسر مناطق جنبش انقلابی تشدید میشود .استقرار نیروهای مسلح، از جمله ارتش هند زیر پوشش نیروهای دولتی، رو به افزایش است. در حال حاضر، حدود ۷۰۰۰۰۰ نیروی مسلح دولتی، شامل نیروهای شبهنظامی، کماندو، ایالتی و منطقهای، در مناطق جنبش انقلابی حضور دارند. یک شبکه خبرچینی پلیس به وسیله ی نیروهای شبهنظامی مرکزی و ایالتی در حال ایجاد است. برای اینکه به سرکوب خود وجههای انسانی بدهند، برنامههای اقدام مدنی )که آژانسهای خدمات اجتماعی جعلی هستند( به وسیله ی پرسنل پلیس اجرا میشوند. افزون بر این، جنگ روانی به شکل تبلیغات منفی علیه حزب، ارتش آزادیبخش خلق و کمیتههای انقلابی مردم وجود دارد که هدف آن تضعیف روحیه و سلب مشروعیت از جنبش انقلابی هند است.
دولت چندین قانون سختگیرانه مانند قانون فعالیتهای تروریستی و اخلالگرانه (TADA)، قانون پیشگیری از تروریسم (POTA) و قانون فعالیتهای غیرقانونی)پیشگیری) (UAPA) را وضع کرده است که در سال ۲۰۱۸ به وسیله ی قدرت فاشیستی هندوتواهای برهمنی در مرکز اصلاح شد و این قانون را حتی سختگیرانهتر کرد. این قانون به همه کسانی که علیه حکومت فاشیستی ابراز مخالفت میکنند، تحمیل میشود. زندانیان سیاسی بارها از آزادی به قید وثیقه محروم میشوند. سازمانهای اطلاعاتی به طور قابل توجهی تقویت شدهاند تا جنبش انقلابی را سرکوب کنند. در سالهای اخیر، به آژانس تحقیقات ملی (NIA)، که یک اداره زیر نظر دولت مرکزی است، اختیارات بیشتری زیر عنوان مبارزه با تروریسم داده شده است. اکنون از این قانون علیه فعالان حقوق مدنی، هنرمندان، نویسندگان، دانشجویان، معلمان و نیروهای دموکراتیک و مترقی به اتهام فتنهانگیزی استفاده میشود. در حالی که فاشیسم هندوتواهای برهمنی در حال گسترش شاخههای خود در تمام حوزههای زندگی مردم است، طبقات و بخشهای استثمار شده، ستمدیده و مورد آزار و اذیت، صدای خود را بلند میکنند و جنبشهایی را علیه رژیم فاشیستی ایجاد میکنند. در تلاش برای سرکوب همه این مبارزات و سرکوب آن صداهای مخالف، دولت هند اصطلاح جدیدی به نام »مائوئیست شهری« و سپس  »مائوئیست قلم به دست« را معرفی کرد که به نام آن این نیروها را مورد تعقیب قرار میدهد. سازمان اطلاعات ملی هند (NIA) پایگاه دادهای از فعالیتهای تروریستی تهیه میکند. یک دانشگاه ملی علوم جنایی برای ایجاد شواهد جعلی از جرایم جعلی تأسیس شد. این به هنجار حاکمیت قانون تبدیل شده است. از دوره دوم دولت نارندرا مودی در مرکز، حملات هوایی به مردم در مناطق مبارزه افزایش مییابد. جادهها و ارتباطات در مقیاس گسترده ای برای ساده کردن حرکت نیروهای پلیس به پایگاههای چریکی ساخته میشوند. همان طور که پیش از این گفته شد، یک کمپین ضد شورش جدید به وسیله ی دولت هند به نام عملیات کاگار برای از بین بردن رهبری جنبش مائوئیست در سه سال آینده آغاز شده است. برای این منظور، هزاران نیروی اضافی در منطقه ماد باستار، در ایالت چتیسگر، مستقر میشوند.

حکومت نارندرا مودی چه تفاوتی با دولت های قبلی دارد؟حزب کمونیست هند )مائوئیست(و PLGA چگونه تغییرات زیر رهبری مودی را تجربه کرده اند؟
بله! رژیم فعلی که زیر رهبری نارندرا مودی است، با دولت های قبلی تفاوت دارد. حزب ما به این نتیجه رسیده است که فئودالیسم هند، فئودالیسم مبتنی بر کاست است و برهمنیسم ایدئولوژی آن است. تمامی دولت های پیشین نمایندگان طبقات حاکم هند بودند که شامل فئودال ها و بورژوازی کمپرادور بودند و ایدئولوژی آن ها چیزی جز برهمنیسم نبود. اما شکل فعلی دولت هند، طبق درک حزب ما، فاشیسم هندووتا برهمنی است که زیر رهبری RSS و BJP قرار دارد. در حال حاضر، نارندرا مودی رهبر اصلی فاشیسم هندووتا است و او ده سال است که نخست وزیر هند می باشد. دولت فعلی BJP قصد دارد هند را به یک »هندو- راشتر»)کشور هندو(تبدیل کند که چیزی جز فاشیسم بورژوازی- فئودال- کمپرادور نیست.
دولت BJP حتی اجازه نمی دهد که »دموکراسی رسمی« کار کند و به تدریج حملات خود را با هر روزی که می گذرد تشدید می کند.
دولتهای قبلی که زیر رهبری کنگره و اتحاد اتحاد مترقی متحد به رهبری کنگره بودند، نیز سیاستهای ضد مردمی را اجرا کردند و جنبشهای تودهای را بیرحمانه سرکوب کردند. همه دولتهای طبقه حاکم هند مزایای عظیمی را برای طبقات حاکم و روسای امپریالیست آنها به ارمغان آوردند. رژیم مودی سیاستهای طرفدار امپریالیسم را تهاجمیتر از دولتهای قبلی اجرا میکند. در عین حال، به طور تهاجمی دستور کار تفرقهانگیز هندوتوا را اجرا میکند.
پس از به قدرت رسیدن حزب بهاراتیا جاناتا در سال ۲۰۱۴، برنامههای ضد شورش علیه حزب ما، ارتش آزادیبخش خلق، جبهه متحد و تودههای انقلابی را تشدید کرد. دولت بهاراتیا جاناتا برای ریشهکن کردن حزب و جنبش انقلابی ما، سیاستهای سرکوبگرانهای را در سراسر کشور، به ویژه در مناطق مبارزه ما، اجرا میکند. شرکتیسازی و نظامیسازی آنها به شکلی بیسابقه به یک هنجار جدید تبدیل شده است .حملات پهپادی و بمباران هوایی به مناطق مبارزه انقلابی و روستاهای قبیلهای، هنجارهای جدید زیر رژیم BJP هستند. چندین اقدام شنیع به وسیله ی پرسنل امنیتی با مصونیت دولتی انجام میشود. بنابراین، حزب، PLGA و جبهه متحد، سه "سلاح جادویی"  انقلاب، چندین برنامه تاکتیکی را برای مقاومت در برابر فاشیسم برهمایی هندوتوا در پیش گرفتهاند. چندین جنبش تودهای زیر هدایت و رهبری حزب ما در مناطق مبارزه انقلابی علیه سیاستهای دولت BJP برهمایی هندوتوا در حال شکلگیری است. حتی پس از به قدرت رسیدن BJP در مرکز، چندین اقدام نظامی قهرمانانه به وسیله ی مبارزان سرخ PLGA ما با موفقیت انجام شد. اخیراً، در 16 ژانویه 2024، رفقای PLGA ما، به همراه صدها نفر از تودههای انقلابی، در پاسخ به عملیات تازه آغاز شده کاگار به وسیله ی دولت هند، حملهای قهرمانانه به اردوگاه دارماورام در منطقه بیجاپور چتیسگر انجام دادند. در این حمله، ۳۵ نفر از نیروهای امنیتی کشته و حدود ۴۰ نفر از آنها به شدت زخمی شدند. در حالی که سرکوب و محاصره تشدید میشود، مقاومت در برابر آن نیز رو به افزایش است.

هند زیر رهبری مودی تاریخچه ای از سرکوب اقلیت های دینی و قومی دارد، هم به صورت فیزیکی و هم از نظر بیانی. موضع حزب شما در این باره چیست؟
این نه شووینیسم هندی، بلکه شووینیسم هندو است. بله، شما کاملا درست می گویید که دولت مودی در حال تحقیر اقلیت های دینی و قومی و قطبی سازی جامعه است. حزب ما بر این باور است که اقلیت های دینی، به ویژه جوامع مسلمان، قبایل، افراد دالیت و زنان، به عنوان شهروندان درجه دو زندگی می کنند و نیاز دارند که در برابر شووینیسم هندو که به وسیله ی دولت مودی اجرا می شود، برای رهایی خود متحد شوند. هدف حزب ما سازماندهی این اقشار در جنگ مردم برای رهایی آنها است. دولت کنونی سیاست های هندووتای خود را که ترکیبی از کاستی گرایی و قوم گرایی است، با کارگزاری در خدمت منافع امپریالیست ها، بورژوازی بوروکراتیک کمپرادور و زمینداران تلفیق کرده است. حزب BJP از دین به عنوان ابزاری قدرتمند برای حفظ قدرت و ایجاد تفرقه در جامعه استفاده می کند. با استفاده از این ابزار مذهبی، BJP توده ها را از مسائل واقعی منحرف می کند. تقدیس معبد رام درائیودیا در تاریخ 22 ژانویه 2024 نمونه ای کامل از این است که چگونه توده ها از بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شدیدی که کشورمان با آن ها مواجه است، منحرف می شوند.
حزب ما با اصول سکولاریسم، حق آزادی مذهب، آزادی بیان و تنوع فرهنگ ها، زبان ها، عادات غذایی و غیره ایستاده است. در حالی که فاشیسم هندووتا علیه تمامی این ارزش های دموکراتیک است. اگرچه راه زیادی تا موفقیت در مبارزه با پدرسالاری باقی است، حرکت انقلابی و جنبش زنان انقلابی تغییرات قابل توجهی در وضعیت زنان در مناطق پایگاه های گوریلا به ارمغان آورده است.

در جریان قیام ناگزالباری در دهه 1960، دهقانان زمینداران بزرگ را کشتند و زمینهای آنها را تصرف کردند. دهقانان چه نقشی در حزب کمونیست هند)مائوئیست(  و مبارزه فعلی دارند؟
شما رویههای گذشته حزب ما را که از خط مشی ماجراجویانه چپ مبنی بر نابودی دشمن طبقاتی به عنوان تنها راه موفقیت در انقلاب ارضی هند پشتیبانی میکرد، مطرح کردید. ما قبلاً آن رویه ی اشتباه را اصلاح کردهایم. ما از اصل مارکسیستی وحدت کارگر و دهقان پشتیبانی میکنیم. اجازه دهید به پرسش شما بپردازیم. هند کشوری مبتنی بر کشاورزی است. دهقانان اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میدهند. دهقانان همچنین اکثریت حزب، ارتش آزادیبخش خلق هند (PLGA)سازمانهای تودهای انقلابی و کمیتههای انقلابی مردم را تشکیل میدهند. به این معنا، دهقانان بخشی از نیروی اجتماعی، سیاسی، نظامی و اقتصادی جنگ خلق جاری هستند .تمام روسای کمیتههای حزبی، شبهنظامیان و ارگانهای قدرت دولتی خلق در سطح محلی، دهقانان هستند. در حال حاضر، اکثریت در PLGA رفقای دهقان قبیلهای هستند و دستهها، گروهانها و گردانها را رهبری میکنند.
دهقانان در هر فعالیت برنامه انقلابی ارضی، مانند توزیع زمین به کشاورزان، مشارکت دارند. زیر رهبری حزب ما، کمیتههای انقلابی خلق با انجام برنامههایی مانند تسطیح زمین، ساخت خاکریز، ایجاد حوضچهها و پلها و توسعه ارتباط روستاها برای بهبود بهرهوری، برای رفاه مردم تلاش میکنند. ما اهمیت ویژهای به تمرین روشهای کار جمعی تعاونی میدهیم. چریکهای PLGA و کادرهای حزب ما در تمام فعالیتهای تولیدی خود با تودهها متحد میشوند.

در مناطق زیر کنترل حزب کمونیست هند) مائوئیست(جامعه چگونه سازماندهی میشود و حزب شما چه کار متفاوتی نسبت به دولت انجام میدهد؟
طبق استراتژی ذکر شده در بالا که حزب ما برای انقلاب دنبال میکند، ما از مناطق قبیلهای داخلی شروع میکنیم، به مناطق دشتی گسترش مییابیم و ارگانهای قدرت دولتی مردم را تشکیل میدهیم و در نهایت قدرت را در شهرهای دژ دشمن به دست میگیریم. جامعه قبیلهای فئودالی است، جایی که رئیس روستا حرف آخر را میزند. با تغییراتی که از طریق جنبش انقلابی ایجاد شده است، روسای روستاها دیگر قدرتی ندارند. کمیته محلی حزب، متشکل از طبقه ی دهقانان فقیر و میانی، روستا را رهبری میکند. در مناطق دشتی، جامعه عمدتاً هندوتوا برهمایی با اقلیتی از ادیان دیگر است.
دولت استثمارگر حاکم زیاد در مورد رفاه مردم صحبت میکند اما هیچ کاری انجام نمیدهد. دهقانان فاقد حداقل الزامات کشاورزی مانند آبیاری، بذر و ادوات کشاورزی هستند. کمیتههای انقلابی مردم به نیازهای دهقانان رسیدگی میکنند و بر افزایش محصول تمرکز دارند. دولت استثمارگر کمترین اهمیتی به اداره مدارس و بیمارستانها برای مردم قبیله نمیدهد. کمیتههای انقلابی خلق، مدارس محلی را اداره میکنند. هر دولت محلی دارای یک بخش پزشکی و یک پزشک است. کمیته حزب مربوطه بودجهای برای مدارسی که به وسیله ی کمیتههای انقلابی خلق اداره میشوند، دارد .پزشکان PLGA به پزشکان کمیته انقلابی خلق آموزش میدهند. بخش صنایع دستی هنوز فعال نشده است تا به مردم در فروش محصولات جنگلی و خرید نیازهای روزانه در بازار کمک کند.
ما علیه یک دولت نیمه استعماری، نیمه فئودالی و قوی که به وسیله ی امپریالیستها پشتیبانی میشود، کار میکنیم.  طبق استراتژی ما، هر جا که موفق به سرنگونی دولت استثمارگر شویم، کمیتههای انقلابی خلق میسازیم. بنابراین، ما ارگانهای قدرت دولتی در سطح منطقهای ایجاد میکنیم و به تدریج آنها را گسترش داده و تقویت میکنیم. پایگاههای چریکی حتی در میان قتل عامهای فراوان، قتل رهبران و فعالان کمیتههای حزبی، شبهنظامیان، کمیتههای انقلابی خلق و جنایات جنسی علیه زنان، پابرجا هستند. ما اکنون قدرت را در سطح بسیار کوچکی در دست داریم. بنابراین، محدودیتهایی در فعالیتهای توسعهای که انجام میدهیم وجود دارد.
 
این متن به وسبله هوش مصنوعی ترجمه شده، مورد اصلاح قرار گرفته 
و در دو بخش در وبلاگ قرار داده می شود.