۱۴۰۴ فروردین ۲۳, شنبه

وضع سیاسی خامنه ای و شرکای پاسدار و مساله ی مذاکرات با ترامپ


 
مذاکره ی نماینده گان خامنه ای و ترامپ در عمان
به نظر می رسد که مذاکره در عمان بین هیئت جمهوری اسلامی و دولت آمریکا برخلاف اخبار جمهوری اسلامی مستقیم بوده است. اگر غیرمستقیم بود حداقل اجازه ی ورود خبرنگاران و خبرگزاری های بیشتری را می دادند، اما اخبار حاکی است که که تنها دو نماینده از ایران و آمریکا( خبرگزاری جمهوری اسلامی و آسوشیدپرس) محوز حضور داشتند. ظاهرا مذاکره باید از دید مردم ایران «غیرمستقیم» به نظر برسد تا نظر خامنه ای رعایت شده باشد!
تاریخ حکومت جمهوری اسلامی و آخوندهای حاکم همچون بسیاری از حکومت های ارتجاعی خواه امپریالیستی و خواه زیرسلطه از آغاز بر مبنای کوچک و حقیر دانستن کارگران و کشاورزان و طبقات میانی و بی حقی تقریبا مطلق شان در اطلاع از امور و مسائل داخلی و خارجی بوده است. هر مساله و امری که از این حکومت بیرون زده، در واقع لو رفته و یا افشا شده است؛ مانند آمدن مک فارلین به ایران در هنگامه ی جنگ بین عراق و جمهوری اسلامی، جنایت های زنجیره ای، مذاکرات پنهانی مکرر با دولت آمریکا در عمان در دوره ی احمدی نژاد که وی در تضادهایش با دیگر سران جمهوری اسلامی لو داد و اینک نیز مذاکره مستقیم با آمریکا که خامنه ای و دیگر بزدلان جمهوری اسلامی حاضر نیستند آشکارا آن را اعلام کنند.
هردو طرف هم خامنه ای و شرکای پاسدار از طریق نماینده شان و هم ترامپ اعلام کرده اند که مذاکرات «مثبت» و « سازنده» بوده و قرار است در روز شنبه ی آینده ادامه یابد.
در مورد کوتاه بودن زمان مذاکره که حدود دو ساعت و نیم طول کشیده، آنچه بیشتر می توان احتمال داد این است که از یک سو بسیاری از صحبت ها پیش از این و در بده و بستان ها از طریق عمان و یا در مذاکرات پنهانی پیشین صورت گرفته و نیازی به بحث بیشتر درباره ی آنها نبوده، و از سوی دیگر چیزی شبیه توافقنامه که حاوی خواست های ریز دولت آمریکاست به عراقچی داده شده است تا در مورد تک تک مفاد آن در طول  هفته ی جاری با خامنه ای و سران پاسدار صحبت کند و پس از آن در جلسه ی بعدی در شنبه ی آینده بتوانند مذاکرات را به مرحله ی تازه ای ارتقاء دهند.
گردابی که حکومت خامنه ای و سران پاسدار در آن به سر می برند
شرایطی که حکومت خامنه ای درآن به سر می برد از جهات گوناگون مانند اسیر شدن در گرداب است.
شرایط اقتصادی و جنبش های صنفی توده ای
شرایط اقتصادی حکومت چنان وضعیت فلاکت باری به طبقه ی کارگر و کشاورزان و طبقه ی میانی تحمیل کرده که تنها علت بروز نکردن جنبش ها را در این یکی دو ساله جدا از فضای اختناق و سرکوب حکومت، باید بیشتر در شرایط سازماندهی کارگران و توده ها و وضع احزاب و سازمان های مخالف دید تا شرایط خود توده ها برای پیشروی.
نبود سازمان صنفی توده ای
واقعیت این است که طبقه ی کارگر و کشاورزان و طبقات میانی هیچ یک سازمانی سفت و سخت و مستحکم و سراسری و حتی منطقه ای ندارند که بتواند توده ها را برای مبارزات اقتصادی آماده کند و پیش براند. سازمان هایی که موجودند گرچه وجودشان در دورانی بسیار موثر بوده و اکنون نیز تا حدی موثر است اما به دلیل وضع فکری بخشی از آنها و ضربات پیشین و کنونی حکومت به آنها، در شرایطی نیستند که بتوانند حرکات دامنه دار و مداومی را دامن بزنند و حقوق اقتصادی توده ها را طلب کنند. یکی از مظاهر آشکار این وضعیت در میان سازمان های صنفی طبقه ی کارگر( سندیکاها، شوراها و انجمن ها) مساله حداقل دستمزد برای سال 1404 بود که با وجود این که تمامی سازمان های صنفی کارگری اعلام کردند بسیار ناچیز است و کارگر با آن نمی تواند حتی یک سوم از وسائل مورد نیازش را بر آورده سازد اما تقریبا هیچ حرکت اعتراضی عملی یا اعتصابی علیه آن صورت نگرفت. این می تواند به معنای تن دادن - حداقل موقتی و از روی ناچاری - طبقه ی کارگر به شرایط کنونی به شمار آید.
وضع هولناک گروه های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی
هر کس که فکر کند با این به اصطلاح سازمان های مخالفین سیاسی که طیفی از رویزنیست های توده ای- اکثریتی و یا خروشچفیستی راه کارگری حراف یک سو، و جریان های پرمدعا اما توخالی و پوچ ترتسکیستی مانند حزب کمونیست کارگری مزدورسلطنت طلبان و احزاب حکمتیست که ایضا مزدور امپریالیست ها هستند سوی دیگر آن را تشکیل می دهند وهمچنین گروه های نحیف و ناتوان لایه های میانی و مرفه یعنی احزابی مانند جبهه ملی، می تواند امیدی به یک تغییر و تحول در جنبش طبقه ی کارگر و جنبش دیگر توده ها و طبقات داشته باشد که از سوی این سازمان ها و گروه ها که تازه بیشترشان احزاب و سازمان هایی روی کاغذهستند، دامن زده شده باشد، اگر فریب نخورده و مسموم نشده باشد، جز در خواب و خیال به سر نمی برد.
در واقع وظیفه ی اساسی این گروه ها (و در این پاره ما از گروه هایی صحبت می کنیم که «شبه چپ» ایران را شکل می دهند و نه گروه های دموکراتیک و ملی) از یک سو و در بهترین حالت تمکین به آن چیزی است که وجود دارد و از سوی دیگر ترمز آن را کشیدن در صورتی که گرایش به اقدامات و فعالیت های انقلابی و رادیکال تری داشته باشد.
بروز خودباخته گی و تسلیم به شرایط و نیاز به بیرون آمدن«دستی از غیب» - « پشت ترامپ سنگر بگیریم او قرار است ملت ایران را آزاد کند»!؟  
شرایطی که در بالا شرح داده شد به دو وضع دامن زده است: از یک سو عدم اطمینان و اعتماد به خود و توانایی و جنبش خود و یاس و ناامیدی را در گروه هایی از مردم به وجود آورده است، و از سوی دیگر زمینه ای را برای گروه هایی ضعیف و خودباخته و فاقد اعتماد به نفس ملی فراهم ساخته که خود باخته گی و تسلیم طلبی پیشه کنند و اندیشه هایی مانند «ما نمی توانیم کاری کنیم» و «از ما بر نمیاد» و «ما ضعیف ایم» و «باید یکی همچون ترامپ بیاید و این ها را جمع شان کند» را رواج دهند.
این واقعا دردناک است که از درون ملتی مانند ایران با تاریخ آزاده گی و خودباوری و استقلال طلبی کهنسال اش صداهایی این چنین به گوش رسد که وی را چنان ناتوان و ذلیل فرض می کنند که به جای خود نشسته و امید به کسی همچون ترامپ بسته که بیاید و جان سربازان آمریکایی را به خاطر وی به خطر اندازد و میلیاردها دلار هزینه کند تا جمهوری اسلامی را برای خوشامد وی در واقع برای خوشامد این گروهای واداده ی تسلیم طلب برچیده و حکومتی باب طبع این خودباخته گان برپا کند! روشن است که بخش مهمی از چنین اندیشه هایی از سوی گروه های سلطنت طلب مزدور امپریالیست ها تبلیغ شده و دامن زده می شوند و بیشتر هم لایه های میانی و نسل جوان را هدف می گیرند.
تداوم جنبش های خودبه خودی توده ای
با این حال وضعیت اقتصادی طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های زحمتکش به گونه ای است که هر آن و بر سر هر موضوعی می توانند طغیان کند و شورش هایی مانند دی 96 و آبان 98 و با تفاوت هایی جنبش ژینا بیافرینند. این تنها راه باقیمانده برای تحرک و ورود به مراحل متکامل تر در شرایط کنونی است که طبقات خلقی و از جمله طبقه ی کارگر سازمان های سیاسی و عملا پیشرو و دارای نفوذ در توده ها ندارند.
وضع سیاسی – جنبش «زن، زندگی، آزادی» یک جنبش فرهنگی و سیاسی بود
سویه ی دیگر، وضعیت سیاسی و فرهنگی خامنه ای و شرکای پاسدار و استبداد دینی شان است. از این نظر وضع شان روز به روز خراب تر می شود. خواست های توده ها برای آزادی های دموکراتیک مانند آزادی بیان، آزادی احزاب و اجتماعات و انتخاب کردن و انتخاب شدن که خصلت ماهوی جنبش های و مبارزات دموکراتیک از 76 به این سو است و در جنبش ها و خواست های صنفی و فرهنگی هم مستتر گردیده، روز به روز بیشتر می شود. خیزش سیاسی و فرهنگی« زن، زندگی، آزادی» یک خیزش صرفا برای آزادی حجاب نبود هر چند که نقطه ی آغاز آن مساله ی حجاب ژینای کرد و جان باختن او بر سر حجاب بود. این جنبش حتی اگر به شعار «زن، زندگی، آزادی» بنگریم دو وجه بسیار مهم دیگر داشت که «زندگی» و «آزادی» بودند. در این تردیدی نیست که مبارزه بر سر وجه «زن» آن به همراه این وجوه تداوم خواهد یافت و خیزش های تازه ترو متکامل تری از خیزش ژینا خواهد آفرید. 
 وضع سیاسی - تضادهای میان باندها وارد مراحل تازه ای می شود
از سوی دیگر در عرصه های گوناگون تضادهای میان جناح و باندهای حاکم و به ویژه میان بخشی از اصول گرایان و باند خامنه ای بیشتر و بیشتر می شود. سخنان حسام الدین آشنا مشاور روحانی در روزهای اخیر به ویژه این خطاب اش به خامنه ای که« برای بقای خاندان خود ملتتان را بدبخت نکنید» به هیچ وجه تنها سخنان او نیست بلکه او بازگو کننده ی سخنان اصلاح طلبان حکومتی که به جای خود، بلکه بخشی از لایه های درون اصول گرایان هم هست. خط این لایه ها اکنون بیشتر در میان طبقه ی حاکم گسترش یافته و قطعا به درون سپاه و سازمان های اطلاعاتی نیز کشیده شده است. اعلام جرم علیه وی فایده ای برای خامنه ای ندارد زیرا حسام الدین آشناها در میان جناح های طبقه ی حاکمه زیاد شده اند. شکی نیست که با این تضادهای روز به روز افزایش یابنده که حلقه را به دور خامنه ای و سران ابله هسته ی سخت قدرت تنگ می کنند توانایی سیاسی خامنه ای و حکومت هر روز بیشتر از روز پیش تحلیل می رود.
مبارزه ی فرهنگی - سیاسی
در مورد سویه ی فرهنگی نیز جنبش های توده ها و زنان و هنرمندان ادامه دارد. توده ها در برگزاری جشن های سیزده روزه که گرایش و وجوه فرهنگی کاملا مخالف وجوه فرهنگی حاکم را نماینده گی می کند، سنگ تمام گذاشتند. زنان نیز کماکان در پی خواست های خودهستند و می دانند که نمی توانند و نباید عقب نشینی کنند. حتی فعالیت های اینجا و آنجایی جریان ها متعصب و بودجه خور و دزد مذهبی (مانند اصفهان) علیه زنان یا دلخوشکنک برای این متعصبین است که گویا خامنه ای دارد زیرآبی می رود و قانون کذایی«عفاف و حجاب» اش را پنهانی اجرا می کند و یا اگر نمایشی برای خام کردن این گروه های بخشا ابله نباشد، بیشتر به مرغ سربریده ای می ماند که آخرین تقلاهای خود را برای بازگشت انجام می دهد. جنبش زنان اگر حکومت به طور مداوم و به میل خود بیشتر عقب ننشیند نه تنها به پس نخواهد نشست بلکه به پیش هم خواهد رفت و وی را مجبور خواهد کرد که خواست های زنان را( طبعا آنچه در این حکومت شدنی است و می توان به دست آورد) برآورده سازد.
در هنر نیز مقابله از حد و حدود معمولی بیرون آمده و یک هنر زیرزمینی شکل گرفته که هنر رسمی را به مبارزه می طلبد. این هنر قطعا در هنر رسمی تاثیر خواهد گذاشت و آن را مجبور خواهد کرد که به عقب بنشیند.
وضع خارجی
 وضع بیرونی حکومت خامنه ای و شرکای پاسدار نیز دست کمی از وضع داخلی ندارد. تقریبا بیشتر گروه های نیابتی اش لت و پار شده اند و آنها که باقی مانده اند مانند حشدالشعبی عراق دست کمی از پاسداران شکم گنده ی مفت خور حاکم ندارند و ظاهر مفت باز نیستند که به خاطر حمالی برای خامنه ای و شرکای پاسدار و مبلغی پول، سفره ی پهن شده از سوی حکومت عراق را از دست بدهند.
چنانکه ما در مقالات خود گفته ایم از تقریبا از میانه جنگ غزه جمهوری اسلامی آغاز به عقب نشینی کرد. این عقب نشینی هم در نتیجه تهاجمی بود که دولت صهیونیستی اسرائیل انجام داد و هم در وارد شدن به فرایند سازش با دولت بایدن در آمریکا ازجانب خامنه ای. این عقب نشینی سپس به لبنان و مورد حزب الله و سپس سوریه و بشار اسد و حشدالشعبی کشیده شد و اکنون حوثی های یمن نیز شامل آن گشته اند. اگر پشتیبانی ای خامنه ای و شرکا از حوثی ها یمن بکنند به هیچ وجه به نفع مذاکرات شان با ترامپ نخواهد بود و به نظر می رسد که خامنه ای دور نیابتی ها و بیشتر سیاست های جاه طلبانه اش را خط کشیده است.
در مورد کشورهای خارجی نیز از جانب خامنه ای امیدی به روسیه و چین نیست. روسیه به راحتی بر سر خامنه ای معامله می کند و وی و حکومت اش را می فروشد همچنان که بشاراسد را فروخت. رهبران فرصت طلب چین نیز تا مغز استخوان به سرمایه های امپریالیست های غربی وابسته و نیز به بازارهای آنها نیازمند هستند و به هیچ وجه آنجا که پایش بیفتد پشت خامنه ای نخواهند ایستاد. آنها حتی با قراردادهاشان که تماما از نظر مردم پنهان نگه داشته شده اند( اگر ریگی به کفش تان نیست چرا ریز آنها را آشکار نمی کنید؟) نمی توانند خامنه ای را از گردابی که در آن فروافتاده است بیرون کشند.
گردابی که باید در آن تصمیمات استراتژیک گرفته شود 
به این ترتیب از هر نظر که بنگریم حکومت خامنه ای در گردابی ژرف و در حال تداوم و عمیق شدن به سر می برد و چاره ای ندارد جز این که به عقب نشینی هایی که به ویژه در چند سال اخیر کرده ادامه دهد.
در اینجا باید بیفزاییم که اگر خامنه ای با امپریالیسم آمریکا سازش نکند و کنار نیاید، در صورت وقوع حمله ی اسرائیل و آمریکا و یا بدتر از آن جنگ( در صورت واکنش های ماجراجویانه به حملات اسرائیل و آمریکا همچون حمله به کشورهای عربی منطقه) بازنده ی اصلی خواهد بود. توضیح آنکه خامنه ای همچون بسیاری از حکومت های مرتجع پایه ای در داخل ندارد( برخی زمان ها یک حکومت مرتجع مستقل ممکن است بتواند پشتیبانی توده ها را داشته باشد و وارد جنگ با قدرت های بزرگ استعماری شده و تاب مقاومت را بیاورد) و در نتیجه بدون اتکا به توده ها نمی تواند به حمله ای پاسخ دهد و یا در صورت بروز جنگ، نمی تواند انتظار داشته باشد که توده هایی که تا مغز استخوان از وی و سران پاسدار و جمهوری اسلامی نفرت دارند از وی پشتیبانی کنند و برای وی بجنگند. زمان، سال های نخستین جنگ عراق و جمهوری اسلامی نیست. وضع از نظر پشتیبانی مردم از حکومت نسبت به سال های نخستین جنگ تغییرکیفی اساسی کرده است. در وضعیت حمله ی اسرائیل و آمریکا خامنه ای باید از توده ها بترسد تا این که احتمال پشتیبانی ای از جانب آنها را تصور کند. همان گونه که خودش هم اشاره کرد که داخل مساله ی اصلی است.
دو استراتژی ممکن خامنه ای
یک استراتژی همین است که اتکاء به کشورهایی مانند روسیه و چین را ادامه دهد تا بزنگاهی که آنها وی را بفروشند.
استراتژی دوم وابسته شدن به امپریالیست های غربی و در بهترین حالت تبدیل شدن به یکی از ژاندارم های آنها در منطقه است و اجابت سرو دم بریده ی جاه طلبی های خامنه ای و یا جانشین او. به نظر می رسد که گرایش به این استراتژِی بیشتر تقویت شده است.
صحبت پزشکیان در مورد سرمایه گذاری آمریکا در ایران به هیچ وجه تیله انداختن نیست. این جزیی مقدماتی از این استراتژی است. باید هم در داخل فضایی که علیه چنین چیزی وجود دارد شکسته شود و سپس در پی مذاکرات مستقیم اجرایی شود. زمان آن مهم نیست. روی ریل بیفتد راه برای پیشرفت آن باز می شود.(اگر ویتکاف به ایران بیاید وضع به احنمال پیش خواهد رفت). دولت ترامپ گرچه از داشتن نوکری مانند خامنه ای خوشش نخواهد آمد( حکومت «ولایت فقیه» نمی تواند برای ترامپ«شیرینی» حکومت هایی مانند حکومت عربستان سعودی و یا کشورهای حاشیه ی خلیج فارس را داشته باشد زیرا تفاوت ها به ویژه از نظر وضع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مردم بسیار زیاد است) اما قطعا داشتن وی را به نداشتن اش ترجیح می دهد.
به هر حال آمدن سرمایه های امپریالیست های غربی تغییرات بسیار اساسی تری را در شیوه ی حکومت یعنی مذهبی بودن آن و وضع فرهنگ ( به ویژه در مورد آزادی های اجتماعی زنان و جوانان) و برخی امور دیگر خواهد داد. ترس خامنه ای از این استراتژی این نیست که چنین تحولی را به دلیل ایدئولوژیک نمی تواند بپذیرد. می دانیم که دین و مذهب برای خامنه ای دکان است. ترس وی از تحولات بعدی و گونه ای تحلیل رفتن حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی در حکومت سلطنت طلبان و یا شکل دیگری از حکومت های زیرسلطه مانند حکومت کره جنوبی و  ترکیه و یا اردن است. گویا این ترس هولناک است که جان خامنه ای را زره زره می خورد!
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
24 فروردین 1404   
 
 
 
 
 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر