تعرفه است یا مالیات غیرمستقیم بر کارگران و زحمتکشان مصرف
کننده ی آمریکایی؟
بیکاری
یکی دیگر از نتایج سیاست تعرفه ها بیکاری
کارگران است. تعرفه ها موجب می شود که بخشی از شرکت های آمریکایی که کالاهایشان را
در داخل عرضه می کنند، مجبور شوند میزان عرضه را کم کنند. این امر سبب خواهد شد که
تعداد کارگرانی که از لحظه ی ورود کالا به کشور تا زمان فروش در کار رساندن کالا
به مصرف کننده یا شرکت ها درگیرند، کاهش یابد. همچنین گران شدن بسیاری از
کالاهایی که به شکل مواد اولیه و یا کالای واسطه ای و نیم ساخته هستند و در داخل
در ساخت کالاهای تازه به کار می روند موجب می گردد که شرکت هایی که این کالاها را
می خرند، تولید خود را کم کنند و بنابراین کارگران این
شرکت ها شغل خود را از دست بدهند. درسطح کلان نیز این سیاست ها موجب کاهش شدن
تولیدات بسیاری از کمپانی ها در کشورهای گوناگون، رکود اقتصادی و افزایش بیکاری در سطح آمریکا و جهان خواهد شد.
گفته
می شود که با توجه به اینکه این سیاست موجب می شود که درآینده سرمایه های زیادی در
داخل به کار افتند، کار زیادی ایجاد می شود. این اگر حتی همه چیز بر وفق مراد باشد
و انجام پذیرد که بعید است، زمان زیادی طول می کشد. نسبت میان این دو یعنی بیکاری
و ایجاد اشتغال نه تنها برابر نیست بلکه با توجه به آن چه گفتیم میزان بیکاری بسیار
بیشتر از میزان ایجاد اشتغال خواهد بود.
نیروی
کاری که این سرمایه ها در خارج از کشور به کار می گیرند با امکان به کارگیری نیروی
کار در داخل که محدود است یکی از دیگر گره های کار است. باید توجه کرد که یکی از
دلایل مهاجرت کارخانه ها امکان به کار گیری نیروی کار بیشتری در کشورهای زیرسلطه
است. حتی اگر فرض را بر پیشرفت تکنولوژیکی و کم کردن نیروی کار از زنجیره ی تولید
بگذاریم، بازهم این نسبت به ضرر بازگشت سرمایه ها به کشور است.( 400 میلیون جمعیت
آمریکا را با مثلا نزدیک به سه میلیارد جمعیت چین و هند مقایسه کنیم).
آیا
برگشت کارخانه ها امکان پذیر است؟
در ادامه ی صحبت هایی که در مورد خروج کارخانه
ها کردیم باید بیفزاییم که این خروج دلایل دیگری هم داشت همچون رقابت با سرمایه
های دیگر کشورهای امپریالیستی که در جستجوی مواد اولیه و نیروی کار ارزان و دیگر
موارد که پیش از این اشاره کردیم کشورهای خود را ترک کرده بودند و هر گونه کوتاهی
در این مورد از سوی سرمایه های آمریکایی، سبب جا ماندن آنها از رقبا و باخت آنها
می شد. همچنین باید به وجود کارخانه های صنعتی به عنوان منبع آلوده گی هوا و محیط
زیست ... اشاره کرد که در حال حاضر مورد بحث ما نیست.
اکنون
به این پرسش بپردازیم که آیا این کارخانه ها می توانند برگردند.
به
نظر ما بسیار بعید و تا حد زیادی غیرممکن است. دلایل این امر این هاست:
یکم:
رقابت بین سرمایه ها برای تولید کالای ارزان برای پایین آوردن سهم سرمایه ی متغیر
در ترکیب آلی سرمایه. این امر از یک سو به افزایش سرمایه ی ثابت و تکامل ابزار تولید
منجر می گردد و از سوی دیگر در جستجوی بهترین مکان برای رشد و سود دهی بهتر سرمایه
است که عجالتا و بیشتر کشورهای زیرسلطه هستند. با توجه به تکامل رابطه ی
امپریالیسم با کشورهای زیرسلطه هر گونه ترک این کشورها موجب خالی کردن جا برای رقبای امپریالیست دیگر به ویژه
اروپای غربی و ژاپن و روسیه می شود. و نتیجه آن نه تنها از دست دادن نفوذ اقتصادی بلکه
نفوذ سیاسی نیز خواهد بود.(این احتمال هست که کشورهایی که ترامپ به کالاهای آنها تعرفه های
سنگین بسته است به جستجوی راهکارهایی برای حل مشکلاتی که
تعرفه های ایجاد می کنند دست بزنند؛ جایگزینی ارزهای دیگر به جای دلار برای معاملات درون
خود، تشکیل بلوک های اقتصادی مانند بریکس و...)
دوم: در نظام اقتصادی سرمایه داری امپریالیستی کنونی، تولید تمامی اجزای بسیاری
از کالا ها در یک کشور صورت نگرفته بلکه
در کشورهای جداگانه ای صورت می گیرد. هر بخش از کالا با توجه به مزیت نسبی امپریالیستی، یعنی
کجا مناسب تولید کدام کالا و به صرفه بودن آن از جهات گوناگون است و همچنین تقسیم
جهانی کار در کشور معینی صورت می گیرد. برای نمونه کشورهایی مانند برزیل و چین اکنون
مرکز تولید بسیاری از کالاهای واسطه ای و نیمه ساخته هستند. بازگشت سرمایه های
آمریکایی از کشورهایی که در آنها سرمایه گذاری کرده اند نظم تقسیم کار و زنجیره ی
کنونی تولید را به هم زده و بسیاری از این امور را به هم خواهد ریخت.
سوم:
این سرمایه ها اکنون کالاها را با حداقل قیمت ممکنه تولید می کنند که سود سرشاری
را برای صاحب سرمایه و تمامی واسطه ها دارند. برای نمونه یک کالا که در کشور
امپریالیستی تا 100 دلار به فروش می رسد گاه حتی 10 دلار هم برای انحصار تولید
کننده ی آن هزینه بر نداشته است. با این حال این کالا در کشور امپریالیستی بسیار
ارزان تر از کالایی مشابه است که در خود این کشور تولید می شود. بنابراین مساله ی
سود بیشتر و مافوق سود یک مساله ی اساسی برای سرمایه دار است.
چهارم:
اگر این کارخانه برگردد باید کالای مزبور را در شرایطی تولید کند که همه ی اجزای
آن بسیار گران تر از محل کنونی کارخانه است. در این کشورها زمین و کارگر گران تر
از کشورهایی است که اکنون کارخانه در آنها
دائر است. و نیز مواد اولیه و یا کالاهای نیمه ساخته و واسطه ای که برای
ساخت کالا به کار می روند گران تر هستند. اگر هم برخی از این اجزا( مواد اولیه و
...) در کشور تولید نشده بلکه از کشورهای دیگر وارد شوند مبلغی برای حمل و نقل
باید پرداخت گردد که قیمت نهایی کالا را گران می کند. اینها موجب می شود که کالا
بسیار گران تر از مشابه کنونی آن به دست مصرف کننده برسد. و بالاخره کالا هنگامی
که صادر می شود تا به بازارهای خارجی پر جمعیت ( که اکنون کارخانه ها در آنجا
هستند) برسد بسیار گران تر از کالای مشابهی می گردد که سرمایه گذار کشور
امپریالیستی در آن کشور و یا در دیگر کشورهای زیرسلطه تولید کرده و در آن کشور به
فروش می رساند. این ها از یک سو به معنای بالا رفتن قیمت وسائل معیشت کارگر و
بنابراین بالا رفتن سهم سرمایه ی متغیر نسبت به وضع جاری آن است و از سوی دیگر
پایین آمدن میزان فروش و همچنین قدرت رقابت چنین کالایی با کالاهای مشابهی که به
شکل پیشین تولید می شد در کشورهایی که کالا به آنها صادر می شود.
توجه
کنیم که بالا رفتن مخارج کالا برای برگشت( کارهای اداری و حمل ونقل) به کشور
امپریالیستی که سطح دستمزد بالاتر از کشور زیرسلطه است برای مصرف کننده ی آمریکایی
آنچنان مبلغ زیادی نیست، اما صدور کالای تولید شده در آمریکا به مثلا چین و
هندوستان و ویتنام و مالزی و اندونزی برای کارگران و زحمتکشان این کشورها که عمده
ی مصرف کننده گان را تشکیل می دهند بسیار زیاد می گردد و دیگر از دسترس دور می شود(
در حال حاضر قیمت کالاهای تماما تولید شده در آمریکا در کشوری مثل ایران، بسیار
گران تر از مشایه همان کالاهای تولید شده ی آمریکا در کشورهای دیگر در ایران است). روشن است که کمپانی های مشهور یک کشور که در کشورهای دیگر تولید می کنند، محصولات خود را
در کشورهای دیگر نیز می فروشند و قیمت این محصولات با توجه به این که در شرایط
ارزان تری تولید شده اند، ارزان تر عرضه می شوند.
پنجم:
در کشورهای امپریالیستی که سطح درآمد بالاتر از کشورهای زیرسلطه است، مردم کالاهای
با کیفیت بهتر را بیشتر مصرف می کنند. اکنون بیشتر این گونه کالاها به وسیله ی
شرکت های امپریالیستی برخی در داخل و برخی در خارج از کشور ساخته می شوند. تعرفه ی
ترامپ به صادرات کشورهایی مانند چین و هندوستان و ویتنام به آمریکا ... بیشتر به
کالاهایی ضربه می زند که این کالاها ساخت شرکت های آمریکایی یا اروپایی یا ژاپنی
باشند. اما کالاهای ساخت شرکت های خودی این کشورها نیز ضربه خواهند خورد هر چند
کالاهای مصرفی آنها خریداران زیادی در خود کشورهای امپریالیستی نداشته باشند. یعنی
جز معدودی از آنها( مثلا برخی برندهای چینی) برندهای مشهوری نیستند. از سوی دیگر
تا جایی که مصرف کننده کارگر و زحمتکش کشورهای امپریالیستی باشد که وضع مالی اش
اجازه نمی دهد کالای کشور خود را مصرف کند و در نتیجه به سوی این گونه کالاهای
ارزان تر کشیده شود( برای نمونه ماشین های برقی چین) مجبور است حتی این گونه کالاها را نیز به قیمتی بسیار گران تر از
سابق تهیه کند. امری که قطعا موجب نارضایتی و خروش وی خواهد شد.
ششم: بر
مبنای آنچه گفتیم اگر سرمایه دار آمریکایی بخواهد سودی همپایه ی همان سود پیشین را ببرد، آن گاه
کالای آمریکایی که در آمریکا تولید می شود به مبالغی سرسام آور خواهد رسید. به این
ترتیب یا بهای کالا بالا می رود که در این صورت دو وضعیت پدید می آید: یا کالا به فروش نمی رسد و به این ترتیب عرضه ی
کالا بیشتر از تقاضای آن می گردد که به معنای اضافه تولید و رکود کار و کاسبی سرمایه
دار و ورشکستگی سرمایه دار و شرکت ها می گردد، و یا به ناچار دستمزدها افزایش می
یابد( به علت بالا رفتن قیمت وسائل معیشت) که در این صورت نتیجه ای عاید می شود که
سرمایه داران از آن دوری جسته اند.
و
یا اینکه مبلغ سود( که مافوق سود امپریالیستی یک وجه مهم آن است) پایین می آید و
قیمت کالا به حدی می رسد( در نتیجه پایین رفتن تقاضا) که مصرف کننده توانایی خرید
آن را دارد.
دوشیدن طبقه ی کارگر و زحمتکشان به نفع دولت و بهبود موقعیت اقتصادی- سیاسی امپریالیسم آمریکا در مقابل رقبا
این
عوامل موجب می گردد که سیاست ترامپ تا حدود زیادی توخالی به نظر رسد و نتایجی
که برای آن تصور می شود یعنی به راه انداختن اقتصاد آمریکا ناممکن گردد. تنها
ترامپ می تواند چند سالی شیر کارگران را بدوشد و سوار بر آنها کسری بودجه ی خود را
جبران کرده و ثروت طبقه ی حاکم آمریکا یعنی سرمایه داران کلان را افزایش دهد و مخارجی
برای ماجراجوایی های اقتصادی - سیاسی امپریالیسم آمریکا در مناطق گوناگون جهان
ردیف کند و نیز برخی تضادهای امپریالیسم آمریکا با دیگر امپریالیست ها را به نفع آمریکا حل و فصل کند و موقعیت اقتصادی و سیاسی این امپریالیسم را در مقابل رقبا بهبود بخشد.
سقوط
سهام
یکی از نخستین نتایج سیاست ترامپ سقوط
ارزش سهام بسیاری از کمپانی هایی است که کالاهایشان مشمول تعرفه ها گردیده است.
این امر بسیار طبیعی است. زیرا برآوردهای نخستین نیز حکایت از آن دارد که مصرف
کننده ای که تازه به ترامپ رای داده که وضع وی را بهبود بخشد نمی تواند قیمت های
جدید را هضم کند و در نتیجه تقاضا پایین خواهد آمد و این امر یعنی ماندن تولیدات
شرکت ها روی دست شان و بنابراین پایین آمدن سوددهی و ارزش سهام شان. اگر این وضع
تداوم یابد محدود شدن تولید و رکود و بیکاری کارگران از نخستین نتایج عملی آن
خواهد بود.
واکنش
کشورهای دیگر به سیاست تعرفه های ترامپ
واکنش بخشی از کشورهایی که صادرات شان
به آمریکا مشمول تعرفه ها شده اند به سیاست های ترامپ تلافی جویانه بوده است. برای
نمونه چین 84 درصد به صادرات آمریکا به چین تعرفه بسته است.
نخستین
واکنش طبقه ی کارگر وتوده های زحمتکش آمریکا نسبت به سیاست های ترامپ
سیاست
های ترامپ موجی ازنارضایتی را در میان مردم آمریکا و کشورهای دیگر دامن زده است.
در روز شنبه 5 آوریل 1200 گردهمایی و راهپیمایی در واشنگتن و دیگر شهرهای آمریکا و برخی کشورهای دیگر همچون آلمان و فرانسه و
انگلستان بر گزار شد. توده های آمریکایی به سیاست های دولت ترامپ و همپای
میلیاردرش ایلان ماسک در زمینه های بیمه های اجتماعی( حقوق بازنشسته ها و معلولیت)،
اخراح های گسترده در دولت که یک قلم آن 200 هزار نفر می شود، تعرفه ها، اخراج مهاجران،
آموزش، حقوق زنان، نژادپرستی و حقوق تراجنسیتی ها اعتراض دارند. در برخی از این
راهپیمایی ها معترضین پلاکاردهایی را حمل می کردند که شعارهایی علیه ترامپ و ایلان
ماسک بر آنها نوشته شده بود. مانند «در آمریکا پادشاه نداریم!» و «ایلان ماسک را
تبعید کنید.
***
روشن
نیست که آیا میزان تعرفه ها به همین شکل کنونی خود باقی می مانند و یا اینکه کم و
زیاد می شوند. ترامپ دیروز اعلام کرد که تعرفه ی بسیاری از کشورها را به مدت سه ماه
به حالت تعلیق در می آورد. وی دلیل این امر را تقاضای بسیاری از کشورهایی که مشمول
تعرفه ها شده اند برای گفتگو عنوان کرد.
هرمز دامان
21
فروردین 1404