تحولات جدال میان آمریکا با جمهوری اسلامی درهفته های اخی دو سویه ی مهم داشته است:
سویه
ی نخست انتقال 6 فروندهواپیماهای B2 Sprit و
B52 به
پایگاه نظامی آمریکا در دیگو گارسیا و رجزخوانی های بی پایان ترامپ در مورد دو
راهی جمهوری اسلامی یعنی نشستن پشت میز مذاکره و یا بمباران سایت های اتمی و نظامی
است. انتقال این هواپیماها مخارج سنگینی داشته که دولت ترامپ برای نشان دادن جدیت
خود در مورد حل مساله ی اتمی شدن ایران حاضر به پرداخت آنها بوده است. در صورتی که
جمهوری اسلامی مذاکره نکند امکان حمله و بمباران سایت های اتمی و نظامی بسیار
بالاست.
سویه
ی دوم شدت گرفتن تضادها درون جناح ها و باندهای حاکم در جمهوری اسلامی بر سر
مذاکره ی مستقیم یعنی خواست ترامپ است.
در مورد تضادهای میان جناح ها به نظر می رسد توازن قوا بین دو جناح به نفع بخشی از اصول گرایان راست و تمامی اصول گرایان میانه رو و اصلاح طلبان حکومتی درحال چرخش بیشتری نسبت به باندهایی از اصول گرایان راست است که به هسته ی سخت قدرت مشهور بوده و عموما برخی از کلیدی ترین رشته های امور را در دست دارند.
یکی از محورهای تضاد میان جناح های طبقه ی حاکم گرد این مساله دور می زند که آیا تهدیدهای ترامپ توخالی است و یا واقعا در صورت نیامدن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره آنها را عملی خواهد کرد.
دیدگاه هسته ی سخت قدرت این است که ترامپ می خواهد با مشتی تهدید آنچه را می خواهد به جمهوری اسلامی تحمیل کند.
این دارودسته از مرتجعین حاکم نمی بینند که اسرائیل با چراغ سبز ترامپ دوباره به غزه حمله کرده و کشتارها و ویرانی های تازه تری به بار آورده است.
از سوی دیگر ترامپ نماینده ی جناحی از طبقه ی حاکم آمریکاست. در تصمیم گیری در مورد چنین سیاست هایی باید کل یک جناح را دید نه یک فرد را. اکنون بسیاری از جمهوری خواهان بسیار شدیدتر از ترامپ جمهوری اسلامی را تهدید می کنند. از دیدگاه برخی از آنها« دوره ی نوازش کردن جمهوری اسلامی به پایان رسیده است». به نظر می رسد که این دیدگاه در حزب جمهوری خواه حاکم باشد که دوره ی پیشین به پایان رسیده و دوره ی تازه آغاز شده است. در این دوره باید تکلیف آمریکا با جمهوری اسلامی و تهدیدهایی که از جانب آن در منطقه وجود دارد رفع گردد.
این را هم باید افزود که تهدیدهایی را که این دارودسته های اصول گرا نسبت به کشورهای منطقه( ترکیه، عراق، کویت، امارات، قطر و عمان) می کنند، نمی توان تهدیدهایی که جدی هستند و عملی می شوند دانست. در صورتی که مذاکره صورت نگیرد و حرکت به سوی درگیری شود هر کدام از این تهدیدات که عملی شوند، وضع خامنه ای و شرکای پاسدار و حکومت شان بیشتر به خظر خواهد افتاد و این امکان که گستره ی درگیری بسیار زیاد شود و تغییر حکومت کلید بخورد زیاد خواهد بود. بنابراین باید آنها را به همراه آماده باش نظامی و های و هوی موشک زدن به دیگو گارسیا، تنها برای راضی نگه داشتن هواداران اندک حکومت دانست تا شعارها و برنامه هایی که واقعا عملی شوند.
نظر سوی مقابل یعنی بخش هایی از اصول گرایان راست و میانه و همچنین اصلاح طلبان حکومتی این است که هر چه زمان می گذرد بوی حمله بیشتر به مشام می رسد و امکان عملی شدن آن بیشتر می شود. این جناح ها فشار آشکار و پنهان بیشتری به خامنه ای برای پذیرش مذاکره ی مستقیم وارد می کنند.
با این حال جنگ دو جناح شدید و در جریان است. یک نمونه که می توان بر آن تامل کرد مقاله ای در کیهان به وسیله ی شریعتمداری است که در آن از شلیک گلوله به سر ترامپ صحبت شده است. واکنش به این مقاله از سوی جناح های مقابل بسیار شدید بود و آنها وی را در کنار برخی از افراد کابینه ی ترامپ و نتانیاهو قرار داده و «جنگ طلب» نامیده بودند. و این شریعتمداری یکی از مهم ترین سخن گویان این باند اصول گرایان است که نقش شعار دهنده ی این گروه و چماق خامنه ای را به عهده دارد.
در مورد تضادهای میان جناح ها به نظر می رسد توازن قوا بین دو جناح به نفع بخشی از اصول گرایان راست و تمامی اصول گرایان میانه رو و اصلاح طلبان حکومتی درحال چرخش بیشتری نسبت به باندهایی از اصول گرایان راست است که به هسته ی سخت قدرت مشهور بوده و عموما برخی از کلیدی ترین رشته های امور را در دست دارند.
یکی از محورهای تضاد میان جناح های طبقه ی حاکم گرد این مساله دور می زند که آیا تهدیدهای ترامپ توخالی است و یا واقعا در صورت نیامدن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره آنها را عملی خواهد کرد.
دیدگاه هسته ی سخت قدرت این است که ترامپ می خواهد با مشتی تهدید آنچه را می خواهد به جمهوری اسلامی تحمیل کند.
این دارودسته از مرتجعین حاکم نمی بینند که اسرائیل با چراغ سبز ترامپ دوباره به غزه حمله کرده و کشتارها و ویرانی های تازه تری به بار آورده است.
از سوی دیگر ترامپ نماینده ی جناحی از طبقه ی حاکم آمریکاست. در تصمیم گیری در مورد چنین سیاست هایی باید کل یک جناح را دید نه یک فرد را. اکنون بسیاری از جمهوری خواهان بسیار شدیدتر از ترامپ جمهوری اسلامی را تهدید می کنند. از دیدگاه برخی از آنها« دوره ی نوازش کردن جمهوری اسلامی به پایان رسیده است». به نظر می رسد که این دیدگاه در حزب جمهوری خواه حاکم باشد که دوره ی پیشین به پایان رسیده و دوره ی تازه آغاز شده است. در این دوره باید تکلیف آمریکا با جمهوری اسلامی و تهدیدهایی که از جانب آن در منطقه وجود دارد رفع گردد.
این را هم باید افزود که تهدیدهایی را که این دارودسته های اصول گرا نسبت به کشورهای منطقه( ترکیه، عراق، کویت، امارات، قطر و عمان) می کنند، نمی توان تهدیدهایی که جدی هستند و عملی می شوند دانست. در صورتی که مذاکره صورت نگیرد و حرکت به سوی درگیری شود هر کدام از این تهدیدات که عملی شوند، وضع خامنه ای و شرکای پاسدار و حکومت شان بیشتر به خظر خواهد افتاد و این امکان که گستره ی درگیری بسیار زیاد شود و تغییر حکومت کلید بخورد زیاد خواهد بود. بنابراین باید آنها را به همراه آماده باش نظامی و های و هوی موشک زدن به دیگو گارسیا، تنها برای راضی نگه داشتن هواداران اندک حکومت دانست تا شعارها و برنامه هایی که واقعا عملی شوند.
نظر سوی مقابل یعنی بخش هایی از اصول گرایان راست و میانه و همچنین اصلاح طلبان حکومتی این است که هر چه زمان می گذرد بوی حمله بیشتر به مشام می رسد و امکان عملی شدن آن بیشتر می شود. این جناح ها فشار آشکار و پنهان بیشتری به خامنه ای برای پذیرش مذاکره ی مستقیم وارد می کنند.
با این حال جنگ دو جناح شدید و در جریان است. یک نمونه که می توان بر آن تامل کرد مقاله ای در کیهان به وسیله ی شریعتمداری است که در آن از شلیک گلوله به سر ترامپ صحبت شده است. واکنش به این مقاله از سوی جناح های مقابل بسیار شدید بود و آنها وی را در کنار برخی از افراد کابینه ی ترامپ و نتانیاهو قرار داده و «جنگ طلب» نامیده بودند. و این شریعتمداری یکی از مهم ترین سخن گویان این باند اصول گرایان است که نقش شعار دهنده ی این گروه و چماق خامنه ای را به عهده دارد.
***
امروز
دوشنبه ترامپ اعلام کرده است که آمریکا و جمهوری اسلامی وارد مذاکره ی مستقیم شده
اند. این اعلام به دنبال یک اعلام دیگر ترامپ صورت گرفته که گفته بود، نامه را رها
کنید آنها (سران جمهوری اسلامی)در حال مشورت به روی پذیرش مذاکره ی مستقیم هستند.از سوی دیگر مقاله ای در همین روز دوشنبه 18 فروردین و پیش از صحبت های ترامپ در روزنامه ی شرق چاپ شد که در آن از پذیرش مذاکره ی مستقیم به وسیله سران جمهوری اسلامی صحبت شده بود. در این مقاله به جلسه ی قالیباف و حاجی بابایی با خامنه ای اشاره شده و گفته شده بود که خامنه ای پس از این جلسه مذاکره ی مستقیم را پذیرفته است و حتی افرادی که قرار است نقش مذاکره کننده گان را به عهده داشته باشند مشخص شده اند. گفته شده است که این افراد محمد جواد ظریف، محمد فروزنده و جوادلاریجانی می باشند.( پس از چاپ این مقاله هیئت تحریریه ی شرق از چاپ آن عذرخواهی کرده و نوشته است که به مدت دو روز منتشر نخواهد شد.)
اگر این مورد اخیر مورد تایید رسمی قرار گیرد یا نشانگر این است که بسیاری از این هارت و پورت های هفته های اخیر مانور بوده و باند خامنه ای و سران پاسدار از مدت ها پیش نظرشان پذیرش نظر ترامپ مبنی بر مذاکره ی مستقیم بوده است و تنها خواسته اند سر هواداران شان را شیره بمالند یا این که اگر واقعا چنان نبوده باشد، نشانگر چرخش تازه ای در سیاست های خامنه ای است.
***
هرمز
دامان
دوشنبه
18 فروردین 1403
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر