۱۴۰۴ فروردین ۱۳, چهارشنبه

درباره ی فراخوان اوجالان برای زمین گذاشتن سلاح ها و انحلال حزب کارگران ترکیه(2)

  

نظرات منحط یک ترتسکیست درباره ی انحلال پ ک ک به وسیله ی اوجالان( بخش نخست)

در بخش پیشین نوشتیم:
« ترتسکیست های مزدور امپریالیست های غربی که یکی از مهم ترین وظایف شان در منطقه مبارزه با جنبش های ملی ترقی خواهانه و سازمان های انقلابی مسلح آنها و تخریب شان بوده است نتوانستند از اظهار شادمانی و بشکن زدن خودداری کنند!»
اکنون به نظرات یکی از آنها توجه می کنیم:
شادمانی یک ترتسکیست از به زمین گذاشتن سلاح
«انحلال مسالمت آمیز و داوطلبانه پ ک ک آغاز پایان سنت قدیمی جنبش ناسیونالیستی کرد را به صدا در آورده است. پیام اوجلان برای خلع سلاح و انحلال پ ک ک و اعلام پشتیبانی پ ک ک و اقمار آن از آن، اعلام به بن بست رسیدن کامل و مزاحم بودن موجودیت و فعالیت احزاب ناسیونالیستی کرد بر مبنای فعالیت به شیوه سنتی و قدیمی میباشد. سنت جنبش ناسیونالیستی کرد، یک سنت پیشاسرمایه داری و روستایی است که با جوامع سرمایه داری امروز خوانائی ندارد.»( محمود قزوینی- اعلامیه انحلال مسالمت آمیز و داوطلبانه پ ک ک، آغاز پایان سنت قدیمی جنبش ناسیونالیستی کرد)
چنان که دیده می شود این ترتسکیست  که نمی تواند خوشحالی خود را پنهان کند از دو اقدام پشتیبانی می کند:
یک - به زمین گذاشتن سلاح
دو - انحلال مسالمت آمیز پ ک ک
مساله ی«انحلال داوطلبانه و مسالمت آمیز»
او سپس می نویسد:
«انحلال داوطلبانه و مسالمت آمیز هیچ حزب و جریان ناسیونالیست نمی تواند مورد مخالفت و نقد کمونیست و کارگری که برای لغو تمام تبعیضات و نابرابری ها و ادغام انسان های ساکن یک جامعه در یکدیگر و وحدت مبارزاتی کارگران ( تاکید از ماست- این ها را شارلاتانیسم یک ترتسکیست به شمارآورید!) تلاش می کند قرار گیرد.»
این شارلاتانیسم است که مساله مبارزه برای لغو تبعیضات و نابرابری ها( در این جا صحبت بر سر مساله ی مبارزه خلق کرد ترکیه  برای حقوق ملی خود علیه دولت ارتجاعی مرکزی است) به گونه ای طرح شود که انگار اگر قرار است انسان های یک جامعه در یکدیگر« ادغام»شوند، باید این گونه مبارزات برای رفع تبعیضات  ونابرابری ها کنار گذاشته شود و اگر چنین شود« وحدت مبارزاتی کارگران» برقرار خواهد شد.
به بیان دیگر اگر شما کمونیست و کارگر هستی، قطعا «برای لغو تمام تبعیضات و نابرابری ها»( لابد از جمله ستم ملی به خلق کرد) و«ادغام انسان های ساکن یک جامعه» در یکدیگر مبارزه می کنی. اگر چنین هست دیگر نیازی به احزاب و سازمان هایی که مثلا برای رفع ستم ملی( از جمله ی تبعیضات و نابرابری ها) مبارزه ی مسلحانه می کنند نیست. بنابراین باید هر گونه حزب و تشکیلاتی را که برای لغو تبعیضات و نابرابری ها مبارزه می کند به گونه ای داوطلبانه و مسالمت آمیز منحل شود( و طبعا این انحلال داوطلبانه نمی تواند مورد نقد تو قرار گیرد). اگر چنین شود و مثلا احزابی از قماش احزاب ترتسکیستی، لابد«حکمتیستی» و «کمونیسم کارگری»، تشکیل شود شما قادر خواهی بود وحدت مبارزاتی کارگران را برقرار کنی!
توجه کنیم که نقطه ی مرکزی بحث کنار گذاشتن مبارزه ی مسلحانه است و نه حتی انحلال حزب و لغو برنامه ی ناسیونالیستی. اگر اوجلان خواست انحلال حزب را طرح هم نمی کرد و صرفا اعلام موضع می کرد که مبارزه ی مسلحانه را کنار گذاشته و می خواهد مانند یک حزب قانونی به طور مسالمت آمیز برای حقوق ملی کردها مبارزه کند شادمانی این متقلبان را تامین می کرد. به گونه ای خلاصه مساله اصلی مثلا «ناسیونالیسم» این گونه احزاب و سازمان ها نیست، بلکه مساله بر سر  روش و «شیوه ی سنتی و قدیمی» آنها یعنی مبارزه ی مسلحانه ی آنهاست.
این آن چیزی است که این ترتسکیست می گوید. 
سپس این نظریه ی ضد انقلابی خود را در مقاله تکرار می کند و آن را به نفع جنبش کارگری وکمونیستی ( منظورش فعالیت ضدانقلابی ترتسکیستی است) ارزیابی می کند:
«انحلال مسالمت آمیز و داوطلبانه این جریانات بنفع مردم و جنبش کارگری و کمونیستی می باشد.»
او چنان از خود بی خود شده است که نظر بالا را چپ و راست در مقاله ی خود تکرارمی کند:
« انحلال داوطلبانه پ ک ک بنفع  مردم کردستان و همه مردم ترکیه می باشد. کمونیست ها( منظورش ترتسکیست هاست) باید از بحران جنبش ناسیونالیستی کرد بهره گیرند( یعنی الان فرصت حمله به  شیوه ی مبارزه ی مسلحانه ی جنبش ملی – مترقی خلق کرد است) و کارگران و مردم و از جمله اعضاء و فعالین پ ک ک را به فعالیت سیاسی سوسیالیستی، مدرن و کارگری( در بخش های بعدی خواهیم دید منظور از«فعالیت سیاسی سوسیالیستی، مدرن و کارگری»چیست) و بدور از شائبه های ناسیونالیستی فرا بخوانند.»( تاکید ها و عبارات داخل پرانتز از ماست).
توجه شود! «فعالیت سیاسی سوسیالیستی، مدرن و کارگری»! یعنی به زبان روشن کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه برای حقوق ملی کردهای ترکیه و دست زدن به مبارزه ی سیاسی مسالمت آمیز و قانونی مثلا برای سوسیالیسم و کمونیسم ادعایی حضرات!
و سپس به سراغ کردستان ایران می آید:
«اگر فردا هر کدام از این احزاب و گروه های مسلح ( منظور کردستان ایران است. از نظر او مشکل این احزاب مسلح بودن آنهاست - دامان) به هر دلیلی، به دلیل بن بست و یا گشایش فعالیت سیاسی خود، اعلام کنند که اردوگاه خود را تعطیل می کنند، باید آن را به فال نیک گرفت. همچنین اگر یک جریان ناسیونالیستی به هر دلیلی اعلام انحلال کند، باید به فال نیک گرفته شود.» درمورد «جریان ناسیونالیستی» چنان که خواهیم دید این ترتسکیست مخالف احزاب قانونی مانند دن پارتی نیست.
در پی این خوشحالی از فراخوان اوجالان مبنی بر به زمین گذاشتن سلاح و انحلال حزب نتیجه کرده و نکته ی سومی را «اکتشاف» می کند:
سه - پایان جنبش ناسیونالیستی کرد  
و سپس «جنبش ناسیونالیستی کرد»( که منظور ازآن ناسیونالیسم خواهان امتیازات ویژه ی بورژوازی کرد نیست بلکه مبارزه ی علیه ستم ملی بر این خلق است که به مبارزات شان مضمون دموکراتیک  مترقی می دهد) را طبق معمول ترتسکیست ها« سنت پیشاسرمایه داری و روستایی» می خواند «که با جوامع سرمایه داری امروز خوانایی ندارد.»
اینها همه نشانگر عمق فساد و تباهی این ترتسکیست است.
نخست این که اوجالان نه بر مبنای یک مشی مارکسیستی - لنینیستی- مائوئیستی بلکه بر مبنای مشی خرده بورژوایی دست به مبارزه ی تشکیلاتی و مسلحانه برای احقاق حقوق ملی کردها زد. روشن است که اگر چه نفس مبارزه ی علیه ستم ملی وشیوه ی مبارزه ی مسلحانه ی این گونه احزاب که تا زمانی که طبقات میانی شهری و روستایی وجود دارند  به وجود خواهند آمد برحق است اما تضمینی ندارد چنین احزابی بتوانند تا پیروزی و ایجاد تحولی قطعی مبارزه را ادامه دهند.  
دوم، این به زمین گذاشتن سلاح ها و انحلال ها نیز تازه نیست که«آغاز پایان» باشد و در جنبش چپ و دموکراتیک سابقه دارد و به ویژه در مورد این گونه تشکل های خرده بورژوایی صادق است. در ایران خودمان سازمان چریک های فدایی خلق را دیدیم که چگونه اکثریت اپورتونیست و رویزیونیست از درون آن سر برآورد. در جنبش های کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی نیز احزاب خرده بورژوایی که به مبارزه ی مسلحانه دست زده بودند پس از دورانی به انفعال درغلتیدند و اسلحه را زمین گذاشتند و سازمان های خود را تبدیل به احزاب سوسیال دموکرات رفرمیستی کردند.
و سوم، تا زمانی که ستم هست مبارزه هم هست. با از بین رفتن و یا تبدیل سازمان های انقلابی به سازمان های رفرمیستی، آنجا که ستم هست دوباره سازمان های انقلابی نو سر بر می کشند و مبارزه را ادامه می دهند و تا زمانی که ستمگران از سلاح برای سرکوب طبقه ی کارگرو خلق استفاده می کنند، سلاح در دست خواهند گرفت و علیه استثمارگران و ستمگران خواهند جنگید. این تغییر و تبدیلات تا زمانی که جامعه ی طبقاتی وجود دارد تداوم خواهد داشت وبنابراین خوشحالی امثال این ترتسکیست چندان طول نخواهد کشید.
مبارزه علیه ستم ملی
در مورد «سنت مبارزه ی ناسیونالیستی کردها» (که منظور از آن چنانکه اشاره کردیم سنت مبارزه ی مسلحانه ی به اصطلاح ناسیونالیستی کردهاست )روشن است که این حق کردهاست که برای حقوق ملی خود بجنگند و اگر این چونان «سنتی» در میان آنها گشته است باید دلیل را در تداوم ستم ملی از جانب دولت های ارتجاعی منطقه( ترکیه، ایران، عراق و سوریه) نسبت به آنها دانست.
ما کمونیست ها طرفدار حق ملل در تعیین سرنوشت خویش هستیم. تا زمانی که ستمی به ملتی به وسیله ی ملت دیگری وارد می شود ملت زیرستم حق دارد برای رهایی از آن مبارزه کند. چنین مبارزه ای تا مرز آزادی جدا شدن از کشور و ایجاد دولتی ملی برحق است. بورژوازی بوروکرات - کمپرادور فاشیست ترکیه به خلق کرد ستم می کند و تا زمانی که این ستم وجود دارد خلق کرد حق دارد که برای احقاق حقوق ملی خود مبارزه کند.
سه نکته را باید در این جا افزود:
نخست این که ما با آن«ناسیونالیسم»ی در کرد و فارس و ترک و یا در هر ملت دیگری مخالفیم که خواهان امتیازات ویژه برای ملت خود در مقابل ملت های دیگر باشد و نه ناسیونالیسم ملت زیرستمی که در مقابله با ناسیونالیسم ملت ستمگر خواهان حقوق خویش است. ترتسکیست ها سالوسانه مفهوم ناسیونالیسم را به طورکلی طرح می کنند و آن را در مقابل انترناسیونالیسم( البته دروغین خود) قرار می دهند. به این سبب، آنها از یک سو ناسیونالیسم ملت ستمکش را با ناسیونالیسم ملت ستمگر درهم کرده و یکی می انگارند. از سوی دیگر ناسیونالیسم ملت ستمکش را علیه ملت ستمگر با امتیاز خواهی بورژوازی ملت ستمکش به نفع خود درهم می کنند.  درماهیت امر آنها مخالف ناسیونالیسم ملت ستمکش و عملا امتیاز خواهی برای ملت ستمگر هستند.
و دوم باید این را در در نظر گرفت که در شرایطی که بورژوازی ملی خلق های زیرستم توان تاریخی اش رابرای انتقال به جمهوری دموکراتیک انقلابی از دست داده حل مساله باید به وسیله ی طبقه ی کارگر صورت گیرد. در مورد ستم ملی به خلق کرد مساله به این شکل در می آید طبقه ی کارگر کرد باید از یک سو برای حقوق ملی کردها مبارزه کند و از سوی دیگر باید بین چنین مبارزه ای با مبارزه برای برقراری جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر( در ترکیه با مبارزات کارگران ترک و دیگر ملیت ها و در ایران با مبارزات طبقه ی کارگر فارس و ملیت های دیگر) پیوند برقرار کند. این وظیفه در مورد طبقه ی کارگر ترک در ترکیه و فارس در ایران به این شکل در می آید که باید از جنبش ملی طبقه ی کارگر کرد و خلق کرد علیه ستم ملی پشتیبانی کنند و از سوی دیگر خواهان وحدت با طبقه ی کارگر کرد در انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی باشد.
نکته ی سوم این که هرجنبش وجریان ملی در ملت ستمدیده را به طور مشخص  مورد بررسی قرار داده و نقش و جایگاه وی را خواه در جنبش انقلابی - دموکراتیک و خواه در جنبش سوسیالیستی طبقه ی کارگر مورد بررسی قرار دهیم. با چنین تحلیلی روشن خواهد شد که نقش یک جنبش ملی( برای نمونه جنبش ملی خلق کرد د در ترکیه و ایران) در آن شرایط تاریخی ویژه نقشی است انقلابی و مترقی و یا نقشی است غیر انقلابی.  
هرمز دامان
نیمه ی نخست فروردین 1404

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر